یک داستان جاری بر روی زمین، و شاید یک تصویر و تعریف از تاریخ، «نبرد کینه و عشق» است. بهویژه از وقتی که انسان بر روی زمین پیداشد.
از روز نخستین کینهتوزی، که قابیل مرتکب آن شد، نخستین عشق و فدا و نثار نیز آغاز شده است. کینه، جنایت آفریده، و از آنسو، عشق، جانبازی و از خودگذشتگی.
و هردوی این صحنهها حیرتانگیز بودهاند و خواهند بود. اما کدام نیرومندتر بودهاند.
و کدام را باید ترویج کرد: بیشک، عشق.
غزلهای عاشقانه، یکی از این گونههای ترویج عشقند.
و این غزل تقدیم میشود به همهی آنها که مادر عشقند و آنها که عشق میورزند و از عشق انگیزه و توان میگیرند:
از روز نخستین کینهتوزی، که قابیل مرتکب آن شد، نخستین عشق و فدا و نثار نیز آغاز شده است. کینه، جنایت آفریده، و از آنسو، عشق، جانبازی و از خودگذشتگی.
و هردوی این صحنهها حیرتانگیز بودهاند و خواهند بود. اما کدام نیرومندتر بودهاند.
و کدام را باید ترویج کرد: بیشک، عشق.
غزلهای عاشقانه، یکی از این گونههای ترویج عشقند.
و این غزل تقدیم میشود به همهی آنها که مادر عشقند و آنها که عشق میورزند و از عشق انگیزه و توان میگیرند:
چه خوب شد...
چه خوب شد که شما آفتاب من شدهاید
برای فهم و سوادم، کتاب من شدهاید
تمام شب به شما فکر کردم و شب من
قشنگ شد که، شما ماهتاب من شدهاید
یقین عجب شب قدری برای من بوده
همان دمی که شما انتخاب من شدهاید
به هرچه بانک به دنیا حساب کردم باز
از آن که ضامن مال و حساب من شدهاید
تمام بازهی شبهای تیرهام روز است
چرا که اختر زیبای خواب من شدهاید
نه تشنهام نه گرسنه پس از کلام شما
چرا که جرعهی شهد و شراب من شدهاید
میان هرچه که عالیجناب و حضرت و شاه،
جنابعالی من! مستطاب من شدهاید.
م. شوق.
چه خوب شد که شما آفتاب من شدهاید
برای فهم و سوادم، کتاب من شدهاید
تمام شب به شما فکر کردم و شب من
قشنگ شد که، شما ماهتاب من شدهاید
یقین عجب شب قدری برای من بوده
همان دمی که شما انتخاب من شدهاید
به هرچه بانک به دنیا حساب کردم باز
از آن که ضامن مال و حساب من شدهاید
تمام بازهی شبهای تیرهام روز است
چرا که اختر زیبای خواب من شدهاید
نه تشنهام نه گرسنه پس از کلام شما
چرا که جرعهی شهد و شراب من شدهاید
میان هرچه که عالیجناب و حضرت و شاه،
جنابعالی من! مستطاب من شدهاید.
م. شوق.