روز ۱۶ دی روزنامه حکومتی جهان صنعت نوشت: ”اوضاع بیکاری در کشور به سمت بحران پیش میرود“. جهان صنعت در ادامه افزود: ”گزارش مرکز آمار ایران از نتایج آمار نیروی کار در تابستان ۹۴ نشان میدهد بالاترین نرخ بیکاری جوانان زیر ۳۰سال به تفکیک استانهای کشور در بالاترین میزان به ۴۸/۷ درصد رسیده است. همچنین این نرخ در مورد زنان ۸۵/۹ درصد اعلام شده است“.
مبنای آماری مرکز آمار رژیم پیوسته میزان واقعی بیکاران کشور را کمتر اعلام میکند. نگاهی به تعاریفی که اشکان شباک مدیرکل دفتر استانداردها و نظارت بر طرحهای آماری مرکز آمار ایران در گفتگویی با خبرگزاری حکومتی ایرنا در تعریف شاغل گفته این واقعیت را به خوبی نشان میدهد: ”شاغل فردی است 10ساله و بیشتر که در هفته پیش از آمارگیری یا هفته مرجع، یکساعت کار کرده باشد البته اگر بهطور موقت در هفته مرجع فعالیتی نداشته نیز شاغل محسوب میشود“. این کارگزار رژیم در تعریف بیکار برای تنظیم محاسبات آماری بیکاران نیز گفت: ”بیکار غیرشاغلی است که در یکماه گذشته فعالیتهای مشخصی برای انجام کار پیگیری کرده باشد و در عینحال آماده برای کار باشد“. (خبرگزاری حکومتی ایرنا 23 شهریور 94)
این معیارها حتی برای کارگزاران رژیم هم قابلقبول است تا جایی که پاسدار محسن رضایی از ”40 میلیون نیروی غیرفعال در کشور“ خبر داد.
با این همه سؤال این است که آیا سمت و سوی وضعیت اقتصادی به سوی ایجاد اشتغال و کاهش بیکاری است، یا برعکس به سمت افزایش بیکاری و اشتغال زدایی است.
بر اساس آمار و اطلاعات وزیر کار رژیم ”اگر هر ساله یک میلیون و ۲۰۰ هزار شغل فراهم شود، تنها تاثیر آن این است که دولت موفق شده، نرخ بیکاری را تا حدی ثابت نگه دارد و با ورود فارغالتحصیلان دانشگاهی، مسأله اشتغال، حساستر و مشکلتر خواهد شد“.
بنابراین رژیم برای ثابت نگهداشتن نرخ بیکاری باید هر ساله یک میلیون و 200هزار شغل ایجاد کند. این در حالی است که پیوسته عوامل ایجاد شغل در ایران از بین میرود.
مهمترین آن غیرسودآور بودن سرمایهگذاری برای صنعت و کشاورزی در ایران است“. تولید توجیه اقتصادی ندارد“، عبارتی است که بارها از طرف کارگزاران رژیم بیان شده، و واقعیت ساختار چپاولگرانهای را نشان میدهدکه در رژیم آخوندی به جای اشتغال به واردات پرداخته شده است. زیرا سرمایهگذاری از طریق واردات چند برابر سرمایهگذاری از طریق تولید سود دارد.
همچنین سرمایهگذاری در بخشهای بانکی و دلالی سودهای هنگفتی دارد که در بخش تولید امکان آن نیست. یک کارشناس اقتصادی رژیم به این موضوع اعتراف کرده و میگوید: ”در کشور ما سود فعالیتهای تولیدی 15 درصد و سود دلالی 100 درصد است در حالی که در تمام کشورهای تحریمکننده ما، به دلیل وضع مالیاتهای هنگفت، ورود به بخش دلالی به هیچ عنوان مقرون به صرفه نیست“. (روزنامه حکومتی حمایت 15مهر 94).
اما سومین ضربه به اشتغال کشور دانشگاههایی است که برای کارگزاران رژیم از قبل شهریههای سنگین، سودهای کلان دارد اما هیچ برنامهای برای اشتغال پس از تحصیل فارغالتحصیلان ندارند. بهنوشته روزنامه حکومتی جهان صنعت: ”آخرین گزارش مرکز آمار رژیم اعلام کرد 8/5 میلیون نفر از فارغالتحصیلان دانشگاهی به جای ورود به بازار کار راهی منزل شده و به دلایل نامعلومی خانهنشین شدهاند که این آمار در برخی رشتهها بهشدت بالا و تأمل برانگیز است. از مجموع دومیلیون و 315هزار 979 فارغالتحصیلی که در رشتههای مهندسی و حرفههای مهندسی درس خواندهاند بیش از یک میلیون راهی خانه شدهاند و سایر رشتهها هم بدین ترتیب... ... اما مهمتر و قابل تاملتر این است که 5 میلیون و 813هزار و 322نفر که دانشگاه رفته و مدرک هم دارند غیرفعال شده و هیچگونه تحرکی در جریان کسب و کار و فعالیتهای اقتصادی ندارند“. (روزنامه جهان صنعت 7آذر94)
حال اگر به این مجموعه عوامل که راه به ساختار فاسد اقتصادی رژیم آخوندی میبرد، انزوای بینالمللی رژیم و ناامن بودن ایران برای سرمایهگذاری خارجی را هم اضافه کنیم، اساساً سونامی بیکاری بیشتر مفهوم میشود.
علاوه بر این، موج اشتغال زدایی نیز بر این روند شدت بخشیده، اعتراف به ”عمیقترین رکود اقتصادی تاریخ ایران“، در عینحال افزایش مستمر اخاذیهای مالیاتی و گرانیهای مستمر نهادههای تولید اعم از مواد اولیه، آب، برق، گاز، حاملهای انرژی و غیره، کاهش شدید قدرت خرید مردم و سایر عوامل ضدتولیدی، هر روز بخشهای گستردهیی از کارخانهها و شرکتهای تولیدی و کارآفرین را دستخوش تعطیلی و اخراج نیروی کار کرده است.
به این ترتیب نه تنها در حاکمیت آخوندی از اشتغال خبری نیست، بلکه آنچه فعال است اشتغال زدایی و سونامی بیکاری است.
مبنای آماری مرکز آمار رژیم پیوسته میزان واقعی بیکاران کشور را کمتر اعلام میکند. نگاهی به تعاریفی که اشکان شباک مدیرکل دفتر استانداردها و نظارت بر طرحهای آماری مرکز آمار ایران در گفتگویی با خبرگزاری حکومتی ایرنا در تعریف شاغل گفته این واقعیت را به خوبی نشان میدهد: ”شاغل فردی است 10ساله و بیشتر که در هفته پیش از آمارگیری یا هفته مرجع، یکساعت کار کرده باشد البته اگر بهطور موقت در هفته مرجع فعالیتی نداشته نیز شاغل محسوب میشود“. این کارگزار رژیم در تعریف بیکار برای تنظیم محاسبات آماری بیکاران نیز گفت: ”بیکار غیرشاغلی است که در یکماه گذشته فعالیتهای مشخصی برای انجام کار پیگیری کرده باشد و در عینحال آماده برای کار باشد“. (خبرگزاری حکومتی ایرنا 23 شهریور 94)
این معیارها حتی برای کارگزاران رژیم هم قابلقبول است تا جایی که پاسدار محسن رضایی از ”40 میلیون نیروی غیرفعال در کشور“ خبر داد.
با این همه سؤال این است که آیا سمت و سوی وضعیت اقتصادی به سوی ایجاد اشتغال و کاهش بیکاری است، یا برعکس به سمت افزایش بیکاری و اشتغال زدایی است.
بر اساس آمار و اطلاعات وزیر کار رژیم ”اگر هر ساله یک میلیون و ۲۰۰ هزار شغل فراهم شود، تنها تاثیر آن این است که دولت موفق شده، نرخ بیکاری را تا حدی ثابت نگه دارد و با ورود فارغالتحصیلان دانشگاهی، مسأله اشتغال، حساستر و مشکلتر خواهد شد“.
بنابراین رژیم برای ثابت نگهداشتن نرخ بیکاری باید هر ساله یک میلیون و 200هزار شغل ایجاد کند. این در حالی است که پیوسته عوامل ایجاد شغل در ایران از بین میرود.
مهمترین آن غیرسودآور بودن سرمایهگذاری برای صنعت و کشاورزی در ایران است“. تولید توجیه اقتصادی ندارد“، عبارتی است که بارها از طرف کارگزاران رژیم بیان شده، و واقعیت ساختار چپاولگرانهای را نشان میدهدکه در رژیم آخوندی به جای اشتغال به واردات پرداخته شده است. زیرا سرمایهگذاری از طریق واردات چند برابر سرمایهگذاری از طریق تولید سود دارد.
همچنین سرمایهگذاری در بخشهای بانکی و دلالی سودهای هنگفتی دارد که در بخش تولید امکان آن نیست. یک کارشناس اقتصادی رژیم به این موضوع اعتراف کرده و میگوید: ”در کشور ما سود فعالیتهای تولیدی 15 درصد و سود دلالی 100 درصد است در حالی که در تمام کشورهای تحریمکننده ما، به دلیل وضع مالیاتهای هنگفت، ورود به بخش دلالی به هیچ عنوان مقرون به صرفه نیست“. (روزنامه حکومتی حمایت 15مهر 94).
اما سومین ضربه به اشتغال کشور دانشگاههایی است که برای کارگزاران رژیم از قبل شهریههای سنگین، سودهای کلان دارد اما هیچ برنامهای برای اشتغال پس از تحصیل فارغالتحصیلان ندارند. بهنوشته روزنامه حکومتی جهان صنعت: ”آخرین گزارش مرکز آمار رژیم اعلام کرد 8/5 میلیون نفر از فارغالتحصیلان دانشگاهی به جای ورود به بازار کار راهی منزل شده و به دلایل نامعلومی خانهنشین شدهاند که این آمار در برخی رشتهها بهشدت بالا و تأمل برانگیز است. از مجموع دومیلیون و 315هزار 979 فارغالتحصیلی که در رشتههای مهندسی و حرفههای مهندسی درس خواندهاند بیش از یک میلیون راهی خانه شدهاند و سایر رشتهها هم بدین ترتیب... ... اما مهمتر و قابل تاملتر این است که 5 میلیون و 813هزار و 322نفر که دانشگاه رفته و مدرک هم دارند غیرفعال شده و هیچگونه تحرکی در جریان کسب و کار و فعالیتهای اقتصادی ندارند“. (روزنامه جهان صنعت 7آذر94)
حال اگر به این مجموعه عوامل که راه به ساختار فاسد اقتصادی رژیم آخوندی میبرد، انزوای بینالمللی رژیم و ناامن بودن ایران برای سرمایهگذاری خارجی را هم اضافه کنیم، اساساً سونامی بیکاری بیشتر مفهوم میشود.
علاوه بر این، موج اشتغال زدایی نیز بر این روند شدت بخشیده، اعتراف به ”عمیقترین رکود اقتصادی تاریخ ایران“، در عینحال افزایش مستمر اخاذیهای مالیاتی و گرانیهای مستمر نهادههای تولید اعم از مواد اولیه، آب، برق، گاز، حاملهای انرژی و غیره، کاهش شدید قدرت خرید مردم و سایر عوامل ضدتولیدی، هر روز بخشهای گستردهیی از کارخانهها و شرکتهای تولیدی و کارآفرین را دستخوش تعطیلی و اخراج نیروی کار کرده است.
به این ترتیب نه تنها در حاکمیت آخوندی از اشتغال خبری نیست، بلکه آنچه فعال است اشتغال زدایی و سونامی بیکاری است.