728 x 90

اخبار اعتراضي,

تهران - نوشته‌ای از مادر ریحانه جباری به‌مناسبت شب یلدا

-

شب یلدا با ریحانه
شب یلدا با ریحانه
آخرین روز پاییز، طولانی‌ترین و تاریکترین شب سال برای ما ایرانیان با دیگر شبها تفاوت دارد. جشنی خانوادگی برپا می‌کنیم که در کنار یکدیگر بشینیم و با هم لحظه‌ها را با شادی بگذرانیم. این جشن نه برای شبی طولانی، بلکه برای پیروزی نور بر تاریکی است. فردا روزی است که خورشید بر سیاهی شب پیروز خواهد شد.
 
اما در چنین شبهایی که کنار هم می‌نشینیم و گپ می‌زنیم. یادمان باشد که زیر پوست تیره‌ی شب، کسانی گرسنه‌اند. کسانی برهنه‌اند و در سرما زیر سقف آسمانند. کسانی غمگینند و احساس بی‌کسی مفرط دارند. کسانی از عزیزانشان دور افتاده‌اند. کسانی زندانی اند. کسانی زیر حکم اعدامند. کسانی زیر ضربه‌های لگد و شلاقند. کسانی سیاهپوشند برای عزیزی زیر خاک. به یادشان باشیم. با قلم یا قدم.
 
 درین روزگار سخت و تلخ، با هزاران نفر زیر تیغ، با لشکر اعدامیان، نمی‌توان سخن از شادی حقیقی گفت. در جمع خانوادگی‌مان، در کنار شادمانی و دیدار عزیزانمان، بگوییم که نمی‌خواهیم شکنجه و اعدام معرف سرزمینمان باشد. نمی‌خواهیم هر روز در خبرها بخوانیم که چند نفر اعدام شدند.
 
نمی‌خواهیم انسانیت ملی‌مان به یغما رود. نمی‌خواهیم شاهد انتشار خشونت در رگهای جامعه مان باشیم. آرزوی ایران بدون اعدام قابل تحقق است اگر آحاد مردم به لزوم آن پی ببرند.
اصرار و تأکید بر این آرزو می‌تواند جان جوانان بسیاری را نجات دهد. تصمیم بعضی از مسئولان مبنی بر بررسی قوانین و تغییر آن در جهت لغو صدور حکم اعدام برای بعضی از جرایم از جمله مواد مخدر نوید بخش کند شدن حرکت ماشین اعدام است.
 
هر چند در سوی دیگر توجه بیشتر خانواده‌ها و نهادهای نظارتی برای مراقبت از فرزندانمان ضرورت بیشتری خواهد داشت. مبادا جوانان عزیزمان در دام اعتیاد بیفتند.
دومین یلدای بی‌ریحان هم گذشت. سخت بود. ولی من نیز سرسخت‌تر شده‌ام. دیگر از اشک خبری نبود. غم بود اما گریه نبود. میکای عزیزم دوباره عکسهای قشنگی درست کرده. دوتایش را می‌بینید.
 
ریحانی که نیست اما هنوز ارثیه‌های انسانی‌ش باقی ست. دخترانی که یکی یکی سراغم می‌آیند و برایم می‌گویند از روش و رفتار ریحان. از نوزده سالگی تا بیست وهفت سالگی ش. این دیدارها مرا بیش از پیش بر ادامه و انجام خواسته‌هایش مصمم می‌کند. خواسته‌هایی که گاه چنان سنگین و جانفرساست که نفسم را تنگ می‌کند.
 
شما بگویید برای دختری که از بهزیستی رانده می‌شود به بهانه هجده سالگی و به‌دلیل بی‌پناهی با جرم خود خواسته راهی زندان می‌شود و به قاضی التماس می‌کند که بالاترین مجازات حبس را برایش در نظر بگیرد تا زمان بیشتری سقفی روی سرش داشته باشد چه باید کرد؟ برای زنی که با چند فرزند تنها مانده و نان آورش در زندان می‌پوسد چه باید کرد؟
 
برای سه نوجوان که پدر و مادرشان در زندانند چه باید کرد؟ برای مادری که فرزندش را جهت اجرای اعدام به انفرادی برده‌اند چه باید کرد؟
برای قوانین نارسا و کهنه‌ای که دیگر کارایی خود را در جهت مثبت و انسان ساز از دست داده‌اند چه باید کرد؟
 
برای بهبود و بهسازی محیط انسانی اطرافمان چه باید بکنیم؟ آن‌قدر تباهی و سیاهی بر آسمان دلهایمان سایه افکنده که دست و پایمان به لرزه درآمده. هیچکس جز تک‌تک شهروندان نمی‌تواند این غبار غم را از قلب ملت بروبد. دستهایمان یکدیگر را میجوید برای تشکیل زنجیره‌یی انسانی که حصاری شود برای محافظت از فرزندان این سرزمین.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/d842900e-b6b1-4338-9831-e19159506b1f"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات