پرواز جاودانگی
خواهر مجاهد زهره بنیجمالی
عضو شورای مرکزی
سازمان مجاهدین خلق ایران
خواهر مجاهد زهره بنی جمالی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، از اعضای اولیه شورای رهبری مجاهدین پس از ۵۰سال مجاهدت بیوقفه و درخشان در نبرد با دیکتاتوریهای شاه و شیخ، روز ۲۹ آبان ۱۴۰۴ در اثر نارسایی قلبی و عوارض ریوی در آلبانی درگذشت و به همرزمان صدیق و شهیدش پیوست.
در دهههای گذشته هزاران بیمار و مجروح بهویژه در دوران محاصره در اشرف و لیبرتی از رسیدگیهای پزشکی این مجاهد والاقدر در سختترین شرایط برخوردار بودند. او در حملات موشکی و محاصرهٔ طاقتفرسای لیبرتی در رسیدگی به دیگران شب و روز نمیشناخت و خود در اثر شدت کار و کثرت فشارها دچار عارضههای قلبی و ریوی شد.
خواهر مجاهد زهره بنی جمالی در سال۱۳۷۲ به عضویت شورای ملی مقاومت ایران در آمد
مجاهد والا زهره بنیجمالی متولد ۱۳۳۶ در اراک، پس از پایان تحصیلات متوسطه در این شهر در سال ۱۳۵۴ تحصیلات خود را در تهران در رشته پزشکی دانشگاه ملی ادامه داد و در همان زمان به مجاهدین پیوست.
پس از شرکت در تظاهرات و قیامهای ضدسلطنتی و پیروزی انقلاب، فعالیت حرفهیی خود را در سازمان ابتدا در بخشهای دانشجویی و کارمندی شروع کرد.
زهره بنی جمالی: در اوایل انقلاب ضدسلطنتی که خمینی را در ماه میدیدند سخن گفتن از آزادی در مقابل این رژیم مرز سرخ بود اما مجاهدین بهدلیل اعتقادشون اعتقاد عمیق شون به آزادی پای اون ایستادند و قیمتش رو هم تا انتها پرداختند. خمینی در همان اوایل حکومتش شعاری رو بهراه انداخت به نام یا روسری یا توسری. برای تحقیر و توهین به زنان
مجری: چه سالی بود
زهره: سال همون اوایل ماه بعد از به حکومت رسیدن
مجری: اواخر ۵۷
محمد حیاتی: یعنی کمتر از یک ماه که حکومت را به دست گرفتند
زهره بنی جمالی: که در همون زمان مجاهدین قویاً در مقابل این حرف موضع گرفتند و اطلاعیهیی صادر کردند که من قسمتی از اون رو میخونم براتون.
هر موضعگیری خصمانه برای تحمیل جبری هر شکلی از حجاب بر زنان این میهن نامعقول و نامقبول است انقلاب ما طبیعتاً نمیتواند جز مبشر آزادی و رهایی تمام اقشار و طبقات و نیروهای مردمی، صرفنظر از هر اختلاف و تمایز جنسی نژادی طبقاتی و عقیدتی باشد. بنابراین انقلاب ما هیچگونه تردید و انکار را در آزادی آزادی کامل حقوقی و سیاسی و اجتماعی زنان نمیپذیرد و بهدنبال اون زنان مجاهد در حالیکه خودشون حجاب داشتند ولی بهخاطر آزادی اعتقادشون به آزادی پوشش، سپر زنان بیروسری شدن و قیمت اون رو با گوشت و پوستشون در مقابل حمله چماقداران پرداختند. این خمینی که شعار یا روسری یا توسری رو در همون اوایل حکومتش اعلام کرد و به راه انداخت، زنستیزی خودش رو در اون دوران بهخوبی بارز کرد و تو این چهل سال بهطور واقعی همه زنان میهنمون تحت شدیدترین فشارها قرار گرفته بودند
با آغاز جنگ ایران و عراق، خواهر مجاهد زهره بنی جمالی از طرف سازمان برای امداد پزشکی به اهواز اعزام شد و تا زمانی که امدادرسانی به هممیهنان جنگزده امکانپذیر بود، در منطقه جنگی بهسر برد. با آغاز مقاومت انقلابی وظایف رزمی گوناگون را با شجاعت و شایستگی فوقالعاده در پایگاههای عملیاتی انجام میداد.
به گواهی همرزمانش، زهره قهرمان یکی از دلاوران نبرد با پاسداران در دوران پس از سی خرداد ۶۰ بود که خمینی خونآشام یک جنگ داخلی خونین را به مردم و مجاهدین خلق تحمیل کرد.
یکی از خواهران همرزمش درباره او نوشته:
من از اواخر فاز سیاسی تا تقریباً خروج از ایران در پایگاههای مختلف با زهره بنی جمالی صدیق بودم. روحیه جنگ آور و تسلط او به سختترین شرایطی که در آن قرار میگرفتیم چشمگیر بود.
در چندین مورد در پایگاههایمان در تهران مورد محاصره دشمن قرار گرفتیم، زهره بسیار شجاع بود و در همه امور پایگاه تلاش میکرد تا مدارکی که داشتیم به دست دشمن نیفتد. برای خروج همه از پایگاه طرح داشت و خودش آخرین نفری بود که از پایگاه خارج میشد تا اینکه مطمئن شود همه از پایگاه رفتهاند.
شهرام بهزادی:
خواهر مجاهد زهره بنیجمالی که ما در بخش کارمندی و واحدهای عملیاتی و در بسیاری از اعضای هنگ حنیف او رو خواهر شیرین صدا میزدیم. من دو سال تحت مسئول خواهر شیرین بودم
بخشی از کارهایش را که در هنگ حنیف در اون سالیان انجام دادند و من الآن یادمه، میخوام اینجا مقدارش رو بیان کنم.
یک راهاندازی پنج پایگاه در تهران. راهاندازی پنج پایگاه در حومه تهران خرید سه مینیبوس. خرید سه خودروی سواری. ایجاد کانالهای بستهبندی مواد غذایی و پشتیبانی برای پایگاهها و واحدهای عملیاتی جذب نیرو، آموزش اولیه و تحویل دادن به واحدهای عملیاتی. وصل نیروهای ضربهخورده که بسیار در اون زمان اهمیت داشت. تبدیل یکی از شهرستانهای اطراف تهران بهعنوان پایگاه پشتیبانی برای تهران.
همچنین ابتکار بسیار بسیار مهمی بود که خواهر زهره در اون مقطع انجام دادند، راهاندازی دو جالیز در گرمسار و یک جالیز در ایوانکی. بهعنوان مکان امن همچنین تردد و قرار دادن بهعنوان یک پشتیبانی مرکزی برای بارگیری و انتقال امکانات و کمکهای زیادی از سرخه و همچنین ورامین، گرمسار، ایوانکی و سمنان به تیمهای در تهران. راهاندازی دو مغازه سمپاتیک که سیستماتیک برای پایگاهها مواد غذایی، همچنین الزاماتی رو فراهم میکردند خواهر زهره یک پزشک و یک دندانپزشک رو پیدا کرده بود و آنها رو برای تیمها و واحدهای عملیاتی به کار گرفت خواهر زهره یک شعار بسیار جالبی داشت میگفت که شما در برخورد با نفرات چه سمپاتیک، چه غیره اول بشنوید، درد رو منتقل کنید، بعد اینجوری شما میتونید امکانات و نیرو زنده کنید، تکثیر کنید
روزهای آخر تأکید کرد که هر موقع قطع شدید اونقدر عملیات کنین که صداتون به سازمان برسه
زهره قهرمان در تابستان ۱۳۶۱ به خارج کشور منتقل شد و تا سال ۱۳۶۵ مسئولیت تشکیلات مجاهدین را در کشورهای مختلف از جمله ایتالیا، انگلستان، فرانسه و اسکاندیناوی عهدهدار شد. خواهر مجاهد زهره بنیجمالی سپس به ارتش آزادیبخش ملی ایران منتقل گردید و مدیریتهای مختلف از جمله ادارهٔ آموزشگاهها را به عهده گرفت.
دکتر سینا دشتی
بیشتر از اون تواضعشون بود در برخورداشون، دلسوزی برای تکتک بیمارها. واقعاً میگم در حد یک خواهر یا یک مادر، در شیوه درمان، خلاصه برخوردار واقعاً خیلی سؤال میکردند، خیلی دقیق بودند. برخورد بسیار انسانی، آموزنده، احترامبرانگیز که من خیلی از ایشون یاد گرفتم.
که بهسادگی قابل گفتن نیست. ولی بیشتر از هر چیز ایشون برای من یک بینه و مثالی هستند، با تأکید بر این فعل زمان حاضر. بینهای که این سازمان قادر به پرورش چنین انسانهای ارزشمندی است که بدون هیچ غلو و اغراقی والاترین، انسانیترین، دموکراتیکترین، پیشرفتهترین مجموعه و تشکیلات یک جنبش آزادیبخش در این دوران رو تشکیل میده.
خواهر مجاهد زهره بنی جمالی به مدت یک دهه در مواضع مختلف مسئولیت داشت از جمله فرماندهی پشتیبانی ارتش آزادیبخش، فرماندهی قرارگاه، مسئول آموزش، مسئولیت مالی و تهیه در معاونت اداری ارتش آزادیبخش، و نیز مسئول کمیته غذایی در دوران تحریم. تحت مدیریت او بود که امداد پزشکی مجاهدین در اشرف نخستین تجهیز و تکمیل شد.
امایکی از درخشانترین مقاطع مسئولیتپذیری فوقالعادهٔ این شیرزن مجاهد خلق، تعهد انقلابی و خلاق و بنبست شکن او در امداد پزشکی مجاهدین در دهههای گذشته بهویژه در دوران پایداری پرشکوه و محاصره در اشرف و لیبرتی بود. این مجاهد والاقدر در حملات موشکی و محاصرهٔ طاقتفرسای لیبرتی شب و روز نمیشناخت و هزاران مجاهد در سختترین شرایط از رسیدگیهای او برخوردار بودند.
دکتر جواد احمدی:
در دوره محاصره ظالمانه اشرف در عراق، توسط نخستوزیر مزدور عراق، مالکی، میباید ما مسائل پزشکی و درمانی بیماران رو حل و فصل میکردیم. چرا که مانع از ورود پزشکان متخصص به داخل اشرف میشد. مانع از اعزام بیماران اورژانس به خارج از اشرف به بیمارستانهای عراق میشد. مانع از ورود داروها و درمان بیماران بهخصوص بیماران مزمنی که میباید داروهای ماهانه میگرفتند، میشد. و ما میباید مسائل درمانی بیماران و مجروحان رو در داخل اشرف حل میکردیم. اینجا بود که ما با مدیریت مجاهد صدیق، خواهر زهره بنیجمالی، و توسط او بود و با کارهای او و فعالیتهای او بود که مسائل درمانی بیماران رو حل میکردیم
دکتر نفیسه بادامچی:
در مقطعی که آمریکا حفاظت اشرف رو به عراقیها سپرد، محاصره پزشکی اشرف خیلی سختتر شد. اون موقعی که آمریکاییها حفاظت اشرف رو داشتن، بیماران جدی ما رو به بیمارستانهای بغداد میبردند. بعد از تحویل حفاظت به عراقیها این امکان هم از بین رفت. عراقیها یه دکتر مزدور آورده بودند در ساختمان مصلحی که در مرز بین اشرف و بیرون قرار داشت مستقر کرده بودند. اون ساختمونو اشغال کرده بودند و این دکتر را هم اونجا مستقر کرده بودند. خواهر زهره الزامات پزشکی مورد نیاز رو از داخل اشرف به این ساختمان منتقل کردند. اونجا رو به یک درمانگاه تبدیل کردند و از طریق نهادهای بینالمللی عراقیها رو وادار میکردند که برای موارد بیماران جدی ما پزشک متخصص بیارند.
مجاهد والا زهره بنیجمالی در جریان محاصره قرارگاه اشرف پیوسته در خط مقدم مقابله با مزدوران نیروی تروریستی قدس و وحوش مالکی، فرماندهی و مدیریت شرایط دشوار را برعهده داشت.
زهره بنیجمالی:
بیش از ۲۲ماه از محاصره ظالمانه اشرف توسط کمیته سرکوب اشرف وابسته به دولت مالکی و در همکاری با رژیم آخوندی میگذره. این کمیته هر روز حلقه محاصره رو روی ساکنان اشرف تنگتر میکنه. علت او نهم ترس رژیم آخوندی از اشرفه.
فرید ماهوتچی:
خواهر زهره علاوه بر خدمات بیشمار پزشکی تو رسیدگیهای پزشکی که به مجاهدین اشرف و لیبرتی داشتند، تلاشهای خیلی زیادی هم کردند تو بینالمللی کردن مسأله مجروحان بهاصطلاح اشرف و لیبرتی تو دوران محاصره پزشکی و ملاقاتهای زیادی با هیئتهای بینالمللی و سازمان ملل داشتند. بهطور مشخص در یک مورد بعد از حمله ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ به اشرف، مالکی و رئیس ستاد جنایتکارش تلاش کردند که این جنایت رو بپوشونن و گفتند که تو این حمله فقط سه نفر اون هم در اثر تصادف و نه تیر مستقیم کشته شدند. بعد از این حمله دو هیأت از سازمان ملل و نیروهای آمریکایی از اشرف بازدید کردند و بهطور مشخص توی بازدید از امداد پزشکی اشرف خواهر زهره تک به تک شهدا و نحوه شهادتشون و انبوه مجروحان رو به این هیئتها نشون دادند و این جنایت رو افشا کردند. بهطوری که آقای طاهر بومدرا که اون موقع رئیس هیأت سازمان ملل بود، بهشدت تحت تأثیر قرار گرفت و از کانالهای شخصی خودش عکس شهدا رو به دفتر سازمان ملل توی ژنو ارسال کردند و به این ترتیب این جنایت بزرگ افشا شد.
زهره قهرمان در دوران محاصره اشرف، فراتر از مدیریت امداد پزشکی مجاهدین، با انتشار پیامهایی، هموطنان و نهادهای بینالمللی را هم در جریان آن محاصره ضدبشری قرار میداد.
زهره بنیجمالی:
اما در همین جا میخوام بگم که به رژیم طلسمشکسته آخوندی بگم مگر شما اراده مجاهدین رو در شکنجهگاهها و در میدانهای اعدام آزمایش نکردید مگر اراده اشرفی هارو در شش و هفت مرداد و در گروگان گرفتن سی و شش مجاهد خلق که تا سر حد مرگ اعتصاب غذا کردهاند بچشم ندیدید اگر میخواین دوباره اراده اونها رو با حربه ناجوانمردانه درد و بیماری به آزمایش بکشید مجاهدین و ساکنان اشرف در این زمینه هم به شما بیا بیا میگند مطمئنیم که در جنگ ارادهها اینبار هم مجاهدین پیروزند
دکتر نفیسه بادامچی:
بعد از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳، سازمان در محاصره پزشکی قرار گرفت. تردد بیماران به بغداد منع شد. اون زمان خواهر زهره با امکاناتی که سازمان تهیه کرد توانستند برای بالا بردن سطح تخصصی پزشکان، یک امکاناتی با از طریق آنلاین با پزشکان خارجی برقرار کردند و پزشکان اشرف را در زمینههای پاراکلینیکی آموزش دادند. این آموزش به شکل عملی انجام شد و ما توانستیم یک سری اقدامات مهم پاراکلینیکی برای تشخیص بیماریها نیاز بود انجام بدیم.
مجاهد والا زهره بنیجمالی در موضع مسئول امداد پزشکی اشرف سپر مدافع اشرفیها در برابر دشمن و زبان گویای اشرفیها در برابر ناظران و هیأتهای بینالمللی بود
دکتر مسلم ممقانی:
خواهر زهره بنیجمالی علیرغم داشتن قلب بسیار رئوف ولی بسیار مصمم و قاطع در انجام مسئولیتها بودند بهویژه در شرایط سخت به یاد دارم که در زمان حمله وحوش رژیم به اشرف که من در امداد پزشکی بودم و امداد پر بود از شهدا و مجروحان و فضای اضطرابی حاکم شده بود در اثر وحشیگری اون وحوش که به اشرف حمله کرده بودند نگاه کردن به چهره مصمم، قاطع و انقلابی این خواهر باعث میشد که اون لحظات، اون لحظات اضطراب کاملاً از بین بره و شعله جنگ بیشتر، رزم بالاتر در تکتک نفرات شعلهورتر بشه
در دوران پایداری در اشرف خواهر مجاهد زهره بنی جمالی بهرغم تمامی دشواریها توانست در ارتباط با رسانههای بینالمللی به روشنگری درباره محاصره پزشکی و فشارها و محرومیتهای ضدانسانی بپردازد.
مجری: خانم زهره بنی جمالی، پزشک، دکتر، خانم زهره بنی جمالی و رئیس این بیمارستان روی خط ارتباط تلفن با ما هستند، سلام به شما.
زهره بنی جمالی: سلام خدمت شما و بینندگان عزیزتان، اجازه بدین که ابتدا درود بفرستم به دانشجویان و مردم دلیر ایران که امروز هم در ۱۶ آذرماه قهرمانانه در خیابانها و دانشگاهها برای آزادی مردم ایران بهپا خاستند و دست به اعتراضات گسترده علیه دیکتاتوری حاکم بر ایران زدند. اما در مورد محدودیتهای پزشکی در اشرف که مطرح کردین، حدود یک ماه است که مجدداً ورود دکتر و (قطع صدا) پنج بار از ورود پزشکای متخصص جلوگیری کردند. طبق قوانین بینالمللی و پزشکی حتی در شرایط جنگی هم نمیشه طرفی را از خدمات پزشکی محروم کرد، چه برسد به افرادی که تحت حفاظت کنوانسیون ژنو قرار دارند و همهٔ مخارج پزشکی (قطع صدا) حتماً مطلع هستید که تو حملات (قطع صدا) به اشرف در شش و هفت مرداد، ما تعداد ۵۰۰تا مجروح داشتیم که ۱۳۰تاشون دچار نقصعضو شدند که هنوز برخی از آنها نیاز بهعملهای جراحی یا رسیدگیهای جدی پزشکی دارند. تقریباً بیش از ۱۲۰نفر از بیماران نیاز بهعملهای جراحی مختلف دارند و تأخیر تو این عملها براشون ضایعات خواهد داشت
... به اندازه کافی دارو نداریم چون اجازهٔ ورود دارو نمیدهند و من واقعاً خیلی تحت فشارم که بهخاطر این محدودیتها نمیتوانیم اقدامات درمانی لازم را برای این بیمارها انجام بدهیم و کمبود جدی داریم سر دارو.
می خواستم در انتها بگم که من از موضع مسئولیتم در قبال بیمارها و مجروحان اشرف تو شرایط خطیری قرار دارند میخواهم تأکید کنم که سازمان ملل، دولت آمریکا و مجامع بینالمللی در قبال فشارهای غیرانسانی پزشکی و محرومیت بیمار از دسترسی به پزشک و دارو در اشرف مسئولن و باید با اقدامات عاجلشان از دولت عراق بخواهند که حقوق ساکنان اشرف را طبق قوانین بینالمللی بهرسمیت بشناسند.
خواهر مجاهد زهره بنیجمالی در جریان انتقال مجاهدین از اشرف نخستین به لیبرتی، فصلی پرحادثه اما سراسر قهرمانی در زندگی مبارزاتیاش رقم زد. حفظ سلامت مجاهدین زیر رگبار موشکبارانهای قاسم سلیمانی جنایتکار و وحوش نیروی تروریستی قدس در عراق، یکی از سنگینترین مسئولیتهایی بود که او و همرزمانش در امداد پزشکی مجاهدین انجام دادند.
دکتر جواد احمدی:
در دوره محاصره لیبرتی، بهدلیل فشارهایی که بر مجاهدین مستقر در لیبرتی بود، خواهر مجاهد صدیق خواهر زهره بنی جمالی با توجه به تلاشهایی که میکرد، توانست به درمان بیماران و مجروحانی که در لیبرتی با آنها مواجه بودیم، پاسخ بده و با پزشکانی که مستقر بودند در لیبرتی، مسائل این بیماران رو حل بکنه.
زهره قهرمان در سختترین شرایط محاصره و موشکبارانهای سنگین دشمن، برای بهبود کار امداد پزشکی، لحظهای از ارتقای سطح علمی پزشکان و کادر درمانی امداد غافل نبود
دکتر مسلم ممقانی:
بهعنوان مثال، کادر پزشکی متخصص در اشرف تونست با کار جمعی یک دوره آکادمیکی برای آموزش تکنیسینهای دندانپزشکی و همینطور دورههای دیگر برای تکنیسینهای پزشکی در رشتههای مختلف تربیت کنه که اونا کمک بزرگی بودند به پزشکانمون در پاسخگویی به نیازهای مجاهدان در اشرف در شرایط محاصره وحشیانه پزشکی که در اون بودیم
دکتر علی زاهدی:
کارهایی که خواهر زهره برای اشرف و لیبرتی در شرایط محاصره پزشکی که اعمال شده بود انجام داد واقعاً نمونه بود رسوندن استانداردهای جهانی در بهداشت و درمان و تغذیه به اشرف یکی از بزرگترین کارهایی بود که میشد گفت از اونجایی که من که خودم افتخار داشتم باهاشون کار کنم اطلاعاتی رو که میخواستن و اطلاعاتی رو به بحث میذاشتن مشکلاتی که از لحاظ پزشکی پیش میومد برای حل مسائلی که ما برای اجرا گذاشتن اینا رو به نوعی تنظیم میکرد که هم کار برای ما راحتتر بود و نیازها رو بهراحتی میتونست منتقل بکنه.
سخن کوتاه او در یادبود مجاهد شهید مهین افضلی بیست و سومین شهید محاصره ضدانسانی پزشکی اشرفیها در سال ۹۳ در لیبرتی، نشان روشنی از صلابت این مجاهد والاست:
بزرگداشت مجاهد قهرمان مهین افضلی
بیست و سومین شهید محاصره ضدانسانی پزشکی در زندان لیبرتی دی ۱۳۹۳
زهره بنیجمالی: هم نبض هم سرای عاشقها از پیش روی جوخه آتش پرتاب میکند تا پشت سنگر جلاد
با هجرت بزرگ و انتقال مجاهدین به اشرف۳، خواهر مجاهد زهره بنی جمالی و همرزمانش در امداد پزشکی مجاهدین با سختکوشی و فداکاری توانستند امداد پزشکی مجاهدین را با بیمارستان و تسهیلات ضروری از نو برپا کنند.
محمود عضدانلو:
اقدام دیگهای که باید بهش اشاره کرد در رابطه با اشرف سهست. ما میباید در رابطه با امداد پزشکی و بخش درمان بیمارای مربوط به مجاهدین سیستمهای لازم رو در اشرف سه بنا کنیم. که منم شاهد بودم که چگونه مرتب این سیستم درمانی رو در پهنههای مختلفش، در قسمتهای مختلفش از بیمارستان گرفته، آزمایشگاه گرفته، دندانپزشکی گرفته، حتی داروخانه گرفته و قسمتهای مختلفی که میباید ظرف لازم جوابگویی هر چه سریعتر به این بیماران مجاهدی که دوران پایداری موفق نشده بودند جواب بدیم.
به گواهی همرزمان مجاهد صدیق زهره بنی جمالی، این مجاهد والا در تمامی مسئولیتهایش یک فرمانده سرشار از ایمان و اخلاص بود که بینام و نشان برای بنبست شکنی و گشودن راه آزادی خلق و میهنش، پیشقدم میشد و با مجاهدان همراهش، هر شورهزار «نمیتوان» را به جنگلی رویان از «بایدها و توانستنها» تبدیل میکرد.
دکتر سینا دشتی:
در دوران هجرت بزرگ مجاهدین، در تماس با ایشان قرار گرفتم. در طی چند سفر به آلبانی، در شرایط بسیار جدیدی، کمبود امکانات پزشکی، محدود بودن درمانگاه، اون چیزی که خودش رو بیشتر نشون میداد، دانش عمیقشون در مورد موارد مختلف پزشکی بود. از نحوه درمان تا داروشناسی بالینی. اینقدر دقت داشتن، اینقدر تسلط داشتن که آدم احساس میکرد واقعاً داره با یک پروفسور صحبت میکنه.
دکتر فیروز دانشگری:
بعد از اومدن مقاومت، بعد از هجرت بزرگ، اون وقت بود که من افتخار اینو داشتم خیلی بهطور بیشتر با خواهر زهره تماس داشته باشم و واقعاً توی هر برخورد مسأله توانایی کارهای خواهر زهره چشمگیر بود. توانایی بینظیری مدیریت ایشون، عمق تعهدش به ارزشها و آرمانهای سازمان و در کنارش مهارت لطیف و انسانی که کارا رو پیش میبرد، باعث میشد که هر صدای شنیده بشه و اجازه بده که ما بهعنوان یه جمع بتونیم بهترین تصمیمها رو بگیریم.
دکتر مسلم ممقانی
در مورد ویژگیهای انسانی و انقلابی مجاهد والامقام، خواهر زهره بنیجمالی صحبت بسیار میشه گفت یک ویژگی بسیار بارز در ایشون پرداخت یکسویه، محبتهای یکطرفه بدون چشمداشت و بدون توقع توجهی یا تشکری به عبارت دیگه در عینحالی که بسیار پرداختگر بودند به دیگران ولی در همون حال بسیار متواضع بودند و همیشه یک روحیه بدهکاری رو میشد در ایشون دید. به واقع ایشون خودش رو کامل فراموش کرده بود تا دیگران همیشه به یادش باشند خوب بهخاطر دارم که خواب و خوراک رو بر خودش حرام کرده بود نیمههای شب تا ۲، ۳ نیمهشب میدیدیم که چراغ اتاق کارشون روشنه و این حرام کردن خواب به خودش فقط برای این بود که بیماران آرامش داشته باشند
محمود عضدانلو
نکتهیی که باید در اینجا بهش اشاره کنم ما با حوادثی مثل شش هفت مرداد در اشرف یک و یا نوزده فروردین مواجه بودیم که شاهد انبوهی مجروح و تعداد زیادی شهید. خب، جمعوجور کردن و به عبارت دیگر حل و فصل تضادهای این تعداد مجروح و بیمار این تعداد به عبارت دیگر شهید اونم با اون شرایط محدودیتی که در اون موقع برای ما بهوجود آوردند یک کار شاق بسیار به عبارت دیگر محتوایی بود که خواهر زهره بنیجمالی یکی از به عبارت دیگر کارهاش هدایت و سمتوسو دادن و حل و فصل تضادهای این موضوع بود که جای جداگانهای برای بحثش داریم. مهم اینه که این روحیه فداکاری و انساندوستی در رابطه با بیماران بنابراین ما وظیفه داریم هر چه بیشتر در این رابطه از خودمون فداکاری بکنیم تا اینها برای اون نبرد نهایی آماده باشند.
دکتر سینا دشتی
یک انقلابی بزرگ گفته بود که در یک جامعه شاخص وضعیت روابط انسانی، وضعیت زنان هست. با این سرداران، با این سرمشقها و این روابط عمیق و انسانی، که خواهر زهره واقعاً نمونه اعلای اون بودند، شهادت میدم در مقابل این نظام قرونوسطایی آدمخوار این سازمان بیانگر یک آینده روشن و یک جامعه انسانی بسیار عظیم برای بعد از سرنگونی هست. یاد ایشون همیشه در دل من هست، در دل خیلی از ما هست، بهعنوان یک معلم بزرگ، یک مسئول گرانقدر، یک خواهر مهربان و دلسوز مردم ایران و مجاهدین.
و با این حضور همیشه رزمنده و با این ایمان و تعهد انقلابی و جمعی بود که مجاهد والا زهره بنیجمالی، با سرفرازی به عهد و میثاقهایش با خدا و خلق وفا کرد
زهره بنیجمالی:
اولین بار وقتی که دانشآموز ابتدایی بودم با دیدن دخترکی که قیر داغ بر چشمانش پاشیده بود و اشک و التماس مادر فقیرش که برای او درخواست کمک میکرد جگرم آتش گرفت و به هر طرف میدویدم تا کاری برایش بکنم. بعد از آن با دیدن فقر و بدبختی و اختلاف طبقاتی در جامعه انگیزههای مبارزاتی در من تقویت شد و سالها بعد با خواندن زندگینامه و دفاعیات شهدای مجاهد خلق بهطور خاص گل سرخ انقلاب انتخاب کردم که جان خود را برای رهایی خلقم فدا کنم
عالم به تو بالیده که پایان پیامی
هم نقطه آغازی و هم ختم کلامی
ای چلچراغ حقیقت و ایمان
یا علی آخوندهای حاکم حتی نان خالی را هم از سفره مردم محروممان ربودهاند و پدران و مادران داغدارمان جز اشک و عرق شرم چیزی برای فرزندانشان ندارند... . . پس یا مولا! مجاهدین راهت را یاری کن تا بتوانند مهر تابان آزادی مردم ایران را به سرزمین شیرو خورشید برسانند و مرهمی بر زخمهای خلق اسیرشان بگذارند و گلخند پیروزی را بر لبان مردم داغدارشان بنشانند
... ... ... ... ... از موضع جنگندهای که در همه پهنهها وصحنهها، حاضر میگوید، با مرزبندی قاطع با اپورتونیسم بورژوایی برای پذیرش مسئولیتهای بزرگ اعلام آمادگی میکنم... ... ... ... ... یاعلی، یاریم کن که تا آخرین لحظه حیاتم خدمتگذار و خاکپای تکتک خواهران و بردارانم در اشرف۳ و کانونهای شورشی و خلق قهرمان ایران باشم... ... ... ... ... ای فرمانده تاریخی مجاهدین به حق قرآن نازل شده در شب قدر از تو میخواهیم که خواهر مریم و برادر مسعود را در کنف حمایت خود قرار بدهی و آنها را یاری کنی تا کشتی طوفانزده مردم ایران را به ساحل نجات برسانند
زهره بنیجمالی
کلفت دوم همه مجاهدین و خلق قهرمان ایران زهره بنی جمالی حاضر حاضر حاضر
بدرود فرمانده زهره شورشگر
بدرود!
تو هرگز فراموش نخواهی شد
ما و مردممان از این پس تو را و افسانههای رزمت را
در حماسه نبردهای کانونهای شورشی بازخواهیم یافت
بدرود زهره شورشگر
بدرود!
پیام تسلیت خانم مریم رجوی
با تسلیت به شورای مرکزی و مسئول اول مجاهدین و عموم مجاهدان اشرفی، بهخاطر جاودانگی مجاهد والا زهره بنی جمالی.
زهره عزیزم، الگوی مسئولیتپذیری و صدق و فدا و شاخص درخشانی از زنان پیشتاز و راهگشای مجاهد خلق بود که در مرداد۱۳۷۲ در شمار نخستین کاندیداهای شورای رهبری مجاهدین انتخاب شد.
استقامت، پاکبازی و مهربانی شگفتانگیز خواهر مجاهد زهره بنی جمالی بهرغم بیماریهای خودش، بهویژه در رسیدگی به بیماران مجاهد خلق با روحیهای سرشار از فداکاری و از خود گذشتگی، ستایشانگیز بود.
همرزمان و یاران زهره تلاشهای او برای سلامتی و نجات جان بیماران و مجروحان را سرمشقی برای همهٔ مجاهدین بهویژه کادرهای پزشکی و درمان میدانند.
پزشکان و پرستاران و کادرهایی که از روزگار محاصره تا دوران کرونا به واقع جان صدها مجاهد را نجات دادند.
زنان رها و پرچمدار و پیشتاز، چون خواهر نازنینم زهره، گرانقدرترین سرمایههای رهایی ایران و ایرانی از ستم شاه و شیخ و تضمین ایران آزاد و دموکراتیک فردا هستند.
راه و رسم او در میان یارانش و در رزم کانونهای شورشی و جوان شورشگر و قیام آفرین میهن زنده و پویا و فراموشیناپذیر است.