تهران -نوشتهای از شعله پاکروان، مادر ریحانه جباری در دیدار پس از آزادی سیمین عیوض زاده مادر امید علی شناس
بله ما مادران در احقاق حق فرزندانمان کوتاه نمیاییم. چه زندانی باشند چه آزادهای خفته در دل زمین. ما به واسطه بند ناف فرزندانمان قدرت داریم.
عصر دوشنبه به دیدار سیمین عیوض زاده رفتم. تازه از زندان شهرری آزاد شده بود. قلبم شاد شد. به دو دلیل اصلی. اول اینکه دیدم همچنان دندانهایش را برهم میفشارد و بر احقاق حق پسرش اصرار دارد.
امید علیشناس فعال حقوق کودکان کار که به 10سال زندان محکوم شده مادری دارد شیردل و صبور. ماههاست فریاد میزند پسرم را آزاد کنید. فریادی بیصدا. با نوشتهای بر کاغذ. برای او فرق نمیکند که کاغذش را جلوی زندان اوین یا لاستیک دنا بر دست بگیرد یا در خانهاش. این کاغذ پرچم مادری است که از حق فرزندش دفاع میکند. دلیل دومی که شادم کرد این بود که سیمین عزیزم برایم تعریف کرد که در زندان شهرری به کارگاه چوب و معرق رفته و چند دقیقه درست در جایی ایستاده که ریحان من ایستاد و عکس یواشکی انداخت. برایم گفت که آن کارگاه با همهی وسایل و تابلوهای چوبی به همان شکل است که در عکس ریحان دیده. گفت با ریحان گفتگو کرده در خیال و ذهن.
آری این چنین است. مادران وقتی جایی میروند به یاد فرزند دیگر زنان نیز هستند. زیرا زنان در همه حال مادرند.
این عکس را در خانهی سیمین انداختیم. حس و حال هر دومان در چهره دیده میشود. سیمین مصر بر آزادی امید و من دلشاد از خستگیناپذیری سیمین. چرا که امید فرزند من نیز هست. همچنانکه ریحان فرزند سیمین بود. ما مادران از بند ناف فرزندانمان زنجیری بافتهایم که پیوندمان میدهد. بله ما مادران در احقاق حق فرزندانمان کوتاه نمیاییم. چه زندانی باشند چه آزادهای خفته در دل زمین. ما به واسطه بند ناف فرزندانمان قدرت داریم.
بله ما مادران در احقاق حق فرزندانمان کوتاه نمیاییم. چه زندانی باشند چه آزادهای خفته در دل زمین. ما به واسطه بند ناف فرزندانمان قدرت داریم.
عصر دوشنبه به دیدار سیمین عیوض زاده رفتم. تازه از زندان شهرری آزاد شده بود. قلبم شاد شد. به دو دلیل اصلی. اول اینکه دیدم همچنان دندانهایش را برهم میفشارد و بر احقاق حق پسرش اصرار دارد.
امید علیشناس فعال حقوق کودکان کار که به 10سال زندان محکوم شده مادری دارد شیردل و صبور. ماههاست فریاد میزند پسرم را آزاد کنید. فریادی بیصدا. با نوشتهای بر کاغذ. برای او فرق نمیکند که کاغذش را جلوی زندان اوین یا لاستیک دنا بر دست بگیرد یا در خانهاش. این کاغذ پرچم مادری است که از حق فرزندش دفاع میکند. دلیل دومی که شادم کرد این بود که سیمین عزیزم برایم تعریف کرد که در زندان شهرری به کارگاه چوب و معرق رفته و چند دقیقه درست در جایی ایستاده که ریحان من ایستاد و عکس یواشکی انداخت. برایم گفت که آن کارگاه با همهی وسایل و تابلوهای چوبی به همان شکل است که در عکس ریحان دیده. گفت با ریحان گفتگو کرده در خیال و ذهن.
آری این چنین است. مادران وقتی جایی میروند به یاد فرزند دیگر زنان نیز هستند. زیرا زنان در همه حال مادرند.
این عکس را در خانهی سیمین انداختیم. حس و حال هر دومان در چهره دیده میشود. سیمین مصر بر آزادی امید و من دلشاد از خستگیناپذیری سیمین. چرا که امید فرزند من نیز هست. همچنانکه ریحان فرزند سیمین بود. ما مادران از بند ناف فرزندانمان زنجیری بافتهایم که پیوندمان میدهد. بله ما مادران در احقاق حق فرزندانمان کوتاه نمیاییم. چه زندانی باشند چه آزادهای خفته در دل زمین. ما به واسطه بند ناف فرزندانمان قدرت داریم.