تصور کنید! کسی که در کلاس اول ابتدایی برای شما روی تخته سیاه مدرسه «الف، ب.».. «بابا آب داد»، «آن مرد در باران آمد» را مینوشت و دست شما را میگرفت تا یاد بگیرید که چگونه آن را بنویسید، سر از زندان دربیاورد.
تصورکنید! کسی که به شما در دوره راهنمایی تاریخ و جغرافیای ملل را درس میداد حالا در زندان باشد.
تصورکنید! کسی که در دبیرستان به شما حساب ماتریکس و آیین نگارش و تاریخ ادبیات را یاد میداد حالا باید هر روز دستش را روی میلههای زندان بگذارد.
در آخر هم تصور کنید! کسی که در دانشگاه به شما آناتومی بدن انسان را تشریح میکرد، حالا هر روز باید صدای قدمهای زندانبان را گوش کند. وجه مشترک همه اینها معلم بودنشان است. همین جرم کافیست که دیگر ماه و خورشید را از دریچه سلول زندان نگاه کنند. پدیده معلمان زندانی در رژیم ولایتفقیه موضوعی است که نمونه آن شاید در هیچکجای دیگر جهان پیدا نشود. معلمان زحمت کشی که سالیان سال برای تعلیم نسل آینده کشور زحمت میکشند، در نظام ولایتفقیه با زندان و شکنجه و سرکوب مواجهند، چرا که این رژیم فکر میکند میتواند با قطور کردن دیوار زندانها فریاد معلمان را خاموش کند. ولی صدایشان از لای درز کاشیهای شکسته زندان بیرون آمده.
تصورکنید! کسی که به شما در دوره راهنمایی تاریخ و جغرافیای ملل را درس میداد حالا در زندان باشد.
تصورکنید! کسی که در دبیرستان به شما حساب ماتریکس و آیین نگارش و تاریخ ادبیات را یاد میداد حالا باید هر روز دستش را روی میلههای زندان بگذارد.
در آخر هم تصور کنید! کسی که در دانشگاه به شما آناتومی بدن انسان را تشریح میکرد، حالا هر روز باید صدای قدمهای زندانبان را گوش کند. وجه مشترک همه اینها معلم بودنشان است. همین جرم کافیست که دیگر ماه و خورشید را از دریچه سلول زندان نگاه کنند. پدیده معلمان زندانی در رژیم ولایتفقیه موضوعی است که نمونه آن شاید در هیچکجای دیگر جهان پیدا نشود. معلمان زحمت کشی که سالیان سال برای تعلیم نسل آینده کشور زحمت میکشند، در نظام ولایتفقیه با زندان و شکنجه و سرکوب مواجهند، چرا که این رژیم فکر میکند میتواند با قطور کردن دیوار زندانها فریاد معلمان را خاموش کند. ولی صدایشان از لای درز کاشیهای شکسته زندان بیرون آمده.
همچنانکه با شروع ایام سال تحصیلی، هر روز شعار ”معلم زندانی آزاد باید گردد“ در تظاهرات معلمان اوج بیشتری میگیرد و در خیابانها «هلمن مزید» میطلبند. بیان عدد «1000» از سران رژیم، در مورد تعداد معلمان زندانی، عمق فاجعه و سرکوب را نشان میدهد. در یک نمونه، خبرگزاری حکومتی فارس 21مرداد و روزنامه حکومتی آرمان 22مرداد 94 بهنقل از آخوند مصطفی ناصری، از معاونان وزارت آموزش و پرورش رژیم به وجود هزار معلم در زندانهای حکومت آخوندی اذعان کردند. البته این کارگزار رژیم، به تعداد زندانیان سیاسی از میان معلمان آزاده کشورمان که در زندانها و سیاهچالهای رژیم آخوندی هستند اشارهیی نکرد. واضح است که اگر اینکار را میکرد باید درقدم بعد دلیل سیاسی آن را هم توضیح میداد.
تردیدی نیست رقم واقعی معلمان زندانی بیش از اینهاست. اما کارگزاران رژیم با توجه به گسترش اعتراضات معلمان کشور، سعی در کوچک جلوه دادن ابعاد وحشتناک بازداشت معلمان زحمتکش و شریف دارند.
این مهره رژیم، همچنین به نحو مضحکی تلاش کرد علت زندانی بودن این 1000معلم را بدهکاری، ورشکستگی، مالباختگی و... جلوه دهد، که این خود بهاندازه کافی برای سران غارتگر این رژیم مایه رسوایی است. چرا که نشان میدهد معلمان که خود پرورشدهندگان نسل جوان هستند و مسئولیتی جز ارتقاء فرهنگ و دانش در جامعه ندارند، در زندگی محنتبار خود در زیر خط فقر تا کجا محرومند و چگونه تلاش آنها برای تأمین ابتداییترین نیازهای زندگی خود و خانوادههایشان به شکست انجامیده و آنها را راهی زندانهای این رژیم کرده است.
آنچه کارگزاران رژیم آخوندی را به اذعان به زندانی بودن 1000معلم وادار ساخته اعتراضهای فزاینده معلمان است. علت تجمع معلمان مقدم بر هر خواستهیی آزادی معلمان زندانی است. زیرا هر گونه اعتراض معلمان به سرکوب و خفقان، همچنان که اعتراضهای آنان به وضعیت مشقتبار زندگی در زیر خط فقر، به بازداشت و اتهاماتی چون «تبلیغ علیه نظام» و «فعالیت علیه امنیت ملی» و تحمل سالها حبس و شکنجه در زندانهای این رژیم ضدبشری منجر میشود. این همان واقعیتی است که وزارت آموزش و پرورش رژیم در همدستی با سازمان زندانها که وظیفهیی جز حبس، شکنجه و خفه کردن هر گونه صدای مخالف ندارد، سعی در پوشاندن آن دارد. اما حالا دیگر با اوجگیری خیزشها و اعتراضات معلمان، این حربْه آنان نیز زنگزده شده، زیرا شعار ”معلم زندانی آزاد باید گردد“ و ”زندانی سیاسی آزاد باید گردد“ در هر تظاهرات معلمان سر داده میشود.
زیرا همین معلمان بودند که چگونه نوشتن «الف» را به شاگردانشان یاد دادند که درآینده بتوانند کلمه «آزادی» رابنویسند. همینها بودند که تاریخ ملل را به آنها یاد دادند که آنها از سیر وقوع حوادث گذشته بیاموزند که همیشه ظلم رفتنی است و ظالم محکوم به شکست است. همینها بودند که به شاگردانشان یاد دادند که چگونه میتوان از امکانات عصر ارتباطات استفاده کرد و دنیا را از این شقاوت و رذالت حاکمان کشورمان خبردار کرد. زیراکه دوران فریاد فرا رسیده و دیگر نمیتوان صدای مظلوم را در گلو خفه کرد.
تردیدی نیست رقم واقعی معلمان زندانی بیش از اینهاست. اما کارگزاران رژیم با توجه به گسترش اعتراضات معلمان کشور، سعی در کوچک جلوه دادن ابعاد وحشتناک بازداشت معلمان زحمتکش و شریف دارند.
این مهره رژیم، همچنین به نحو مضحکی تلاش کرد علت زندانی بودن این 1000معلم را بدهکاری، ورشکستگی، مالباختگی و... جلوه دهد، که این خود بهاندازه کافی برای سران غارتگر این رژیم مایه رسوایی است. چرا که نشان میدهد معلمان که خود پرورشدهندگان نسل جوان هستند و مسئولیتی جز ارتقاء فرهنگ و دانش در جامعه ندارند، در زندگی محنتبار خود در زیر خط فقر تا کجا محرومند و چگونه تلاش آنها برای تأمین ابتداییترین نیازهای زندگی خود و خانوادههایشان به شکست انجامیده و آنها را راهی زندانهای این رژیم کرده است.
آنچه کارگزاران رژیم آخوندی را به اذعان به زندانی بودن 1000معلم وادار ساخته اعتراضهای فزاینده معلمان است. علت تجمع معلمان مقدم بر هر خواستهیی آزادی معلمان زندانی است. زیرا هر گونه اعتراض معلمان به سرکوب و خفقان، همچنان که اعتراضهای آنان به وضعیت مشقتبار زندگی در زیر خط فقر، به بازداشت و اتهاماتی چون «تبلیغ علیه نظام» و «فعالیت علیه امنیت ملی» و تحمل سالها حبس و شکنجه در زندانهای این رژیم ضدبشری منجر میشود. این همان واقعیتی است که وزارت آموزش و پرورش رژیم در همدستی با سازمان زندانها که وظیفهیی جز حبس، شکنجه و خفه کردن هر گونه صدای مخالف ندارد، سعی در پوشاندن آن دارد. اما حالا دیگر با اوجگیری خیزشها و اعتراضات معلمان، این حربْه آنان نیز زنگزده شده، زیرا شعار ”معلم زندانی آزاد باید گردد“ و ”زندانی سیاسی آزاد باید گردد“ در هر تظاهرات معلمان سر داده میشود.
زیرا همین معلمان بودند که چگونه نوشتن «الف» را به شاگردانشان یاد دادند که درآینده بتوانند کلمه «آزادی» رابنویسند. همینها بودند که تاریخ ملل را به آنها یاد دادند که آنها از سیر وقوع حوادث گذشته بیاموزند که همیشه ظلم رفتنی است و ظالم محکوم به شکست است. همینها بودند که به شاگردانشان یاد دادند که چگونه میتوان از امکانات عصر ارتباطات استفاده کرد و دنیا را از این شقاوت و رذالت حاکمان کشورمان خبردار کرد. زیراکه دوران فریاد فرا رسیده و دیگر نمیتوان صدای مظلوم را در گلو خفه کرد.