728 x 90

ادبیات و فرهنگ,

زندگی فی‌البداهه»

-

ویسواوا شیمبورسکا
ویسواوا شیمبورسکا
‎ ‎

شعری از ویسواوا شیمبورسکا
شاعر لهستانی، برنده‌ی نوبل ادبی ۱۹۹۶


شیمبورسکا در این شعر زندگی خودبخودی، زیستن بی‌هدف و حرکت بر اساس اتفاق‌ها و رخدادها را نقد می‌کند. او با مثال زدن از نمودهای ساده‌ی رفتارهای خود در زندگیش، به تأمل نکردن در هستی و وجود خویش و جامعه و هستی و به زندگی‌ای که مجموعه‌یی از تکرارهای ملال‌آور تبدیل می‌شود انتقاد می‌کند.

زندگی فی‌البداهه
نمایشی بی‌تمرین
تنی نا آزموده
سری بی‌تأمل

از نقشی که بازی می‌کنم ناآگاهم
فقط می‌دانم که از آن خودم‌ست، غیرقابل تعویض

موضوع نمایش‌نامه را
درست روی صحنه باید حدس بزنم
برای افتخار زندگی هنوز آماده نیستم
سرعت جریانی را که بر من وارد می‌شود به سختی تاب می‌آورم
بدیهه می‌سازم، با آن که از بدیهه‌سازی بدم می‌آید

بر ناآگاهی‌ام هر گام سکندری می‌خورم
رفتارم بوی شهرستانی‌بودن می‌دهد
غریزه‌هایم نشان از تازه‌کاری دارند
ترس صحنه‌ی نمایش، علتی است برای تحقیرشدنم
به گمانم موجبات تخفیف، ظالمانه است

واژگان و حرکات غیرقابل پس‌گرفتن
ستارگان، تا آخر شمرده نشده‌اند
شخصیتم مثل پالتویی است که در حال دویدن دکمه‌هایش را می‌بندم
این هم نتایج تأسف‌بار این شتاب‌زدگی است

کاش دست کم، بشود چهارشنبه‌ای را از پیش تمرین کرد
پنج‌شنبه‌ای را تکرار کرد
اما وای، دیگر، جمعه با نمایش‌نامه‌ای که نمی‌شناسمش از راه می‌رسد
می‌پرسم آیا این کار درستی است
ـ صدایم گرفته است
چون حتی نگذاشتند پشت پرده، سینه‌ام را صاف کنم ـ

گمراه‌کننده است که فکری کنی این امتحانی سرسری
در اتاقی موقتی است، نه
میان دکورها ایستاده‌ام و می‌بینم چه استوارند
دقت همه‌ی ابزارها و ضمائم مرا متعجب می‌سازد
صحنه‌ای گردان، دیری‌ست که می‌گردد

حتی دورترین سحابی‌ها روشن شده است
آه، شکی ندارم که این نخستین شب نمایش است
و هر کاری که می‌کنم
برای همیشه به کاری که کرده‌ام بدل می‌شود.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0e5f155a-9405-4dbe-ae4a-69e1ddaec8b1"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات