”من از دولت ایران متنفرم، این یک دولت ستمگر و شریر است. در دانشگاه کلمبیا در نیویورک رئیسجمهور رژیم ایران را شریر و ستمگر نامیدند. چه جالب! باید بیشتر از اینها به او میگفتند! “...
”بهدلیل نفت، کمتر به رژیم ایران انتقاد میکنند“.
دوریس لسینگ: «در کار نویسندگی مهمترین چیز زندگیست. یک نویسنده باید آنگونه زندگی کند، که از آن آثار ادبیاش حاصل شوند».
جایزه نوبل سال 2007 در ادبیات به نویسندهٴ انگلیسی دوریس لسینگ اهدا میشود. کسی که با ”حماسه سرایی از تجربیات دنیای زنان و با نگرشی نقادانه، و شوریدگی و قدرت ژرف اندیشی، تمدنی غیرمنسجم را موشکافی کرده است“.
دوریس لسینگ، یازدهمین زن برندهی جایزه نوبل ادبیات و مسنترین برندهی این جایزه بود.
خبرنگاری از او میپرسد: ”چرا انکار میکنید؟ شما جایزه نوبل را بردید“
دوریس لسینگ: ”نه این حقیقت ندارد“.
دوریس لسینگ: «آنها مدتی خیلی پیش به من گفتند که هیچوقت برنده نمیشوم. کمتر از چهل سال پیش بود. ولی من تمامی جوایز اروپا را برنده شدم تمام جوایز را بردم، و حالا برنده جایزه نوبل شدم. همانطورکه میدانید این جایزه خیلی مهم است».
در پشت نگاههای او زنی پرکار دیده میشود که در سال 1919 از پدر و مادری انگلیسی در ایران متولد شد، بخشی از دوران کودکیاش را در آفریقا گذراند. این دوران بر روی کارهایش تاثیر گذاشت، در 36سالگی بود که دوریس لسینگ در لندن مستقر میشود تا کارش را بهعنوان نویسنده شروع کند.
زنی با شخصیتی قوی، و متفاوت با مادرش که میخواست پرستار شود.
او بعد از اولین موفقیتش، با سیمون دوبوار بهخاطر افکار مدافعانهاش از حقوق زنان دیدار کرد.
او در سال 1995 تبعیضنژادی آفریقای جنوبی را در کتابی با نام «تروریست» محکوم کرد.
گرایشهای سیاسی و اجتماعی و تفکرات روشنفکرانهی دوریس لسینگ در رمان «دفترچه طلایی»، در سال ۱۹۶۲ به چاپ رسید. این رمان به تصویر نسل زنان مبارز در پهنهٴ موضوعات اجتماعی بعد از جنگ جهانی میپردازد و حکایتگر زندگی نویسندهای است که میخواهد ابعاد مختلف زندگی و هویتش را در یک کتاب طلایی بگنجاند.
رمان دفترچه طلایی، شامل بسیاری از عقاید اجتماعی و سیاسی لسینگ، درباره مبارزهی اجتماعی، نابرابری در فرصتهای اجتماعی، مشکلات زنان، و مسائل روانشناختی است. این موضوعات از مهمترین و ماندگارترین ارکان کارهای لسینگ بوده است.
دوریس لسینگ در کرمانشاه، در ایران زاده شد. پدرش که در جنگ جهانی اول معلول شده بود، کارمند بانک شاهنشاهی ایران و مادرش پرستار بود. آنها در سال ۱۹۲۵ به رودزیای جنوبی که اکنون زیمبابوه نامیده میشود مهاجرت کردند. دوریس به یک مدرسهی دخترانهی کاتولیکی رفت. در ۱۳ سالگی مدرسه را ترک کرد. در ۱۵ سالگی وقتی بهعنوان یک پرستار بچه مشغول به کار شد، به خواندن متون سیاسی و جامعهشناسی پرداخت. او سپس نویسندگی را آغاز کرد. در سال ۱۹۳۷ به سالزبری (شهری در جنوب انگلیس) رفت تا بهعنوان یک اپراتور تلفن کار کند. در آنجا عضو یک باشگاه کتاب سوسیالیستی شد. همسرش گوتفرید لسینگ (Gottfried Lessing) بود. لسینگ بعدها سفیر آلمان شرقی در اوگاندا شد و سرانجام بهطور تصادفی در جریان شورش علیه عیدی امین دادا کشته شد.
دوریس لسینگ در سال ۱۹۴۹، به همراه کوچکترین پسرش به لندن رفت و نخستین رمانش با عنوان «علفها آواز میخوانند» را منتشر کرد.
کتاب علفها آواز میخوانند، باعث شهرت او شد و مهمترین کارش میباشد، دوریس دفترچهی طلایی را در سال ۱۹۶۲ نوشت. در سال ۱۹۸۴ او کوشش کرد دو رمان را با نام مستعار جین سامرز (Jane Somers) به چاپ برساند.
او در مصاحبهای درباره چگونگی شروع بهکار نوشتن چنین توضیح داد: ”برای اولین بار در زندگیم سیمای کسی در ذهنم پیدا شد که انتظارش را نداشتم. بهصورت یک شخصیت جوان ظاهر میشد و بهتدریج رشد کرد. او از همان اولین صفحه ظاهر میشد، چون تلاش کردم این شخصیت را توصیف کنم. تعجب کردم که او کیست که من با خود حملش میکنم! چون میدانید در نویسندگی همه چیز باید از درون شما برخیزد. و او از درون خودم برخاسته بود اما من هیچ درباره او نمیدانستم. یک پسر یا یک دختر جوان بود که حالت بسیار بحرانزدهیی داشت. من همیشه از خودم میپرسیدم که او کیست؟ و کجاست؟“
جایزه نوبل سال 2007 در ادبیات به نویسندهٴ انگلیسی دوریس لسینگ اهدا میشود. کسی که با ”حماسه سرایی از تجربیات دنیای زنان و با نگرشی نقادانه، و شوریدگی و قدرت ژرف اندیشی، تمدنی غیرمنسجم را موشکافی کرده است“.
دوریس لسینگ، یازدهمین زن برندهی جایزه نوبل ادبیات و مسنترین برندهی این جایزه بود.
خبرنگاری از او میپرسد: ”چرا انکار میکنید؟ شما جایزه نوبل را بردید“
دوریس لسینگ: ”نه این حقیقت ندارد“.
دوریس لسینگ: «آنها مدتی خیلی پیش به من گفتند که هیچوقت برنده نمیشوم. کمتر از چهل سال پیش بود. ولی من تمامی جوایز اروپا را برنده شدم تمام جوایز را بردم، و حالا برنده جایزه نوبل شدم. همانطورکه میدانید این جایزه خیلی مهم است».
در پشت نگاههای او زنی پرکار دیده میشود که در سال 1919 از پدر و مادری انگلیسی در ایران متولد شد، بخشی از دوران کودکیاش را در آفریقا گذراند. این دوران بر روی کارهایش تاثیر گذاشت، در 36سالگی بود که دوریس لسینگ در لندن مستقر میشود تا کارش را بهعنوان نویسنده شروع کند.
زنی با شخصیتی قوی، و متفاوت با مادرش که میخواست پرستار شود.
او بعد از اولین موفقیتش، با سیمون دوبوار بهخاطر افکار مدافعانهاش از حقوق زنان دیدار کرد.
او در سال 1995 تبعیضنژادی آفریقای جنوبی را در کتابی با نام «تروریست» محکوم کرد.
گرایشهای سیاسی و اجتماعی و تفکرات روشنفکرانهی دوریس لسینگ در رمان «دفترچه طلایی»، در سال ۱۹۶۲ به چاپ رسید. این رمان به تصویر نسل زنان مبارز در پهنهٴ موضوعات اجتماعی بعد از جنگ جهانی میپردازد و حکایتگر زندگی نویسندهای است که میخواهد ابعاد مختلف زندگی و هویتش را در یک کتاب طلایی بگنجاند.
رمان دفترچه طلایی، شامل بسیاری از عقاید اجتماعی و سیاسی لسینگ، درباره مبارزهی اجتماعی، نابرابری در فرصتهای اجتماعی، مشکلات زنان، و مسائل روانشناختی است. این موضوعات از مهمترین و ماندگارترین ارکان کارهای لسینگ بوده است.
دوریس لسینگ در کرمانشاه، در ایران زاده شد. پدرش که در جنگ جهانی اول معلول شده بود، کارمند بانک شاهنشاهی ایران و مادرش پرستار بود. آنها در سال ۱۹۲۵ به رودزیای جنوبی که اکنون زیمبابوه نامیده میشود مهاجرت کردند. دوریس به یک مدرسهی دخترانهی کاتولیکی رفت. در ۱۳ سالگی مدرسه را ترک کرد. در ۱۵ سالگی وقتی بهعنوان یک پرستار بچه مشغول به کار شد، به خواندن متون سیاسی و جامعهشناسی پرداخت. او سپس نویسندگی را آغاز کرد. در سال ۱۹۳۷ به سالزبری (شهری در جنوب انگلیس) رفت تا بهعنوان یک اپراتور تلفن کار کند. در آنجا عضو یک باشگاه کتاب سوسیالیستی شد. همسرش گوتفرید لسینگ (Gottfried Lessing) بود. لسینگ بعدها سفیر آلمان شرقی در اوگاندا شد و سرانجام بهطور تصادفی در جریان شورش علیه عیدی امین دادا کشته شد.
دوریس لسینگ در سال ۱۹۴۹، به همراه کوچکترین پسرش به لندن رفت و نخستین رمانش با عنوان «علفها آواز میخوانند» را منتشر کرد.
کتاب علفها آواز میخوانند، باعث شهرت او شد و مهمترین کارش میباشد، دوریس دفترچهی طلایی را در سال ۱۹۶۲ نوشت. در سال ۱۹۸۴ او کوشش کرد دو رمان را با نام مستعار جین سامرز (Jane Somers) به چاپ برساند.
او در مصاحبهای درباره چگونگی شروع بهکار نوشتن چنین توضیح داد: ”برای اولین بار در زندگیم سیمای کسی در ذهنم پیدا شد که انتظارش را نداشتم. بهصورت یک شخصیت جوان ظاهر میشد و بهتدریج رشد کرد. او از همان اولین صفحه ظاهر میشد، چون تلاش کردم این شخصیت را توصیف کنم. تعجب کردم که او کیست که من با خود حملش میکنم! چون میدانید در نویسندگی همه چیز باید از درون شما برخیزد. و او از درون خودم برخاسته بود اما من هیچ درباره او نمیدانستم. یک پسر یا یک دختر جوان بود که حالت بسیار بحرانزدهیی داشت. من همیشه از خودم میپرسیدم که او کیست؟ و کجاست؟“
لسینگ در طول بیش از 6 دهه فعالیت حرفهای سه بار نامزد دریافت جایزهی بوکر booker شد و چندین جایزهی معتبر ادبی دیگر به دست آورد.
جوایز ادبی لسینگ عبارت بودند از:
جایزهی سامرست موآم sumerset muaamدر سال 1954،
جایزهی شکسپیر در سال 1982،
جایزهی وی اچ اسمیت V H SMith در سال 1986،
جایزهی پالرمو در سال 1987،
جایزهی پرمیو در سال 1989،
جایزهی کتاب ”لسآنجلس تایمز“ در سال 1995،
جایزهی دیوید کوهن در سال 2001،
و جایزهی طلایی اس.تی. دوپونت در سال 2002.
دو ریس لسینگ یکی از شاخصهای مبارزه با تبعیضنژادی و جنسی بود.
او روز ۱۷ نوامبر ۲۰۱۳ در سن ۹۴ سالگی در لندن درگذشت.
لسینگ در نخستین دورهی نویسندگیاش، به شکل تند و تیز دربارهی مباحث اجتماعی نوشت ولی پس از سرکوب قیام مردم مجارستان بهوسیله ارتش سرخ در سال ۱۹۵۶ از آن سبک دست کشید. در سالهای (۱۹۵۶-۱۹۶۹) آثاری با مایهٴ روانشناسانه نوشت. و پس از آن به افکار صوفیگرایانه و زمینهای علمی-تخیلی روی آورد. با وجود کودکی غمانگیزش، آثار لسینگ درباره آفریقای زیر سلطه بریتانیا، آکنده از شفقت نسبت به بومیان آفریقا بود.
جایزهی شکسپیر در سال 1982،
جایزهی وی اچ اسمیت V H SMith در سال 1986،
جایزهی پالرمو در سال 1987،
جایزهی پرمیو در سال 1989،
جایزهی کتاب ”لسآنجلس تایمز“ در سال 1995،
جایزهی دیوید کوهن در سال 2001،
و جایزهی طلایی اس.تی. دوپونت در سال 2002.
دو ریس لسینگ یکی از شاخصهای مبارزه با تبعیضنژادی و جنسی بود.
او روز ۱۷ نوامبر ۲۰۱۳ در سن ۹۴ سالگی در لندن درگذشت.
لسینگ در نخستین دورهی نویسندگیاش، به شکل تند و تیز دربارهی مباحث اجتماعی نوشت ولی پس از سرکوب قیام مردم مجارستان بهوسیله ارتش سرخ در سال ۱۹۵۶ از آن سبک دست کشید. در سالهای (۱۹۵۶-۱۹۶۹) آثاری با مایهٴ روانشناسانه نوشت. و پس از آن به افکار صوفیگرایانه و زمینهای علمی-تخیلی روی آورد. با وجود کودکی غمانگیزش، آثار لسینگ درباره آفریقای زیر سلطه بریتانیا، آکنده از شفقت نسبت به بومیان آفریقا بود.
آثار لسینگ عبارتند از:
«علفها آواز میخوانند»
«دفترچه طلایی»
«رهنمودهایی برای نزول در دوزخ»
«تابستان پیش از تاریکی»
«خاطرات یک نجات یافته»
«خاطرات یک همسایه خوب»
«اگر کهنه بتواند»
«تروریست دوستداشتنی»
«فرزند پنجم»
«مارا و دان»
«شیرینترین رؤیاها»
«بازی کردن»
«دری که میخواند»
«بچههای خشونت»
«زیر پوست من: جلد اول زندگینامه من»
«دفترچه طلایی»
«رهنمودهایی برای نزول در دوزخ»
«تابستان پیش از تاریکی»
«خاطرات یک نجات یافته»
«خاطرات یک همسایه خوب»
«اگر کهنه بتواند»
«تروریست دوستداشتنی»
«فرزند پنجم»
«مارا و دان»
«شیرینترین رؤیاها»
«بازی کردن»
«دری که میخواند»
«بچههای خشونت»
«زیر پوست من: جلد اول زندگینامه من»
دوریس لسینگ در بیست و چهارمین رمان خود به نام «شیرینترین رؤیاها»، از ماجراهای خانوادگی سخن میگوید و روابط این افراد را هم روایت میکند. رمانی که بسیاری از منتقدان آن را آینهای تمام نما از تاریخ زندگی انسانهای امروزی میدانند.
منتقدان بر این نظرند که شخصیتهای کتاب «شیرینترین رویاها»، به سختی از ذهن مخاطب خارج میشوند. شخصیتهایی خوب یا بد، که زندگیشان بهشدت تحتتاثیر جنگ و فضای آن قرار گرفته است.
دوریس لسینگ در رمان «شیرینترین رویاها»، به تجربیات گذشته خود باز میگردد و زندگی مردم را در شهر لندن و یک کشور فرضی آفریقایی مرور میکند؛ کشوری به نام «زیملیا» که برخی بر این باورند منظور همان زیمبابوه است.
«شیرینترین رویاها» داستانی طولانی است. رمانی که لسینگ در آن با تمرکز بر نیازهای اعضای خانواده و با بهرهگیری از گفتگوی زیاد و تکیه به نثر خود، کاری کرده که «شیرینترین رویاها» جذاب و خواندنی شود.
نشریه ایندیپندنت در مورد این اثر لسینگ نوشت: «این کتاب لذتی کمیاب از ادبیات را به همراه میآورد. آن نوع لذتی که ممکن است از طریق رمان نایابی از جرج الیوت یا بالزاک به آدمی دست دهد… درخشش شگفتانگیز شخصیتهای داستانی وی و شور و هیجان ایدهها و رؤیاها بهصورت زایل ناشدنی باقی میمانند».
نشریهی اسیکتیتور نیز نوشت: «شیرینترین رؤیاها اثر شگفتانگیز و حاوی یک حس قوی تحسین برانگیز است، که هر چه قدرت تخیلات تداوم مییابد، شکوفاتر میشود».
دومین کتاب برجستهی لسینگ کتاب دفترچه طلایی است. نوآوریهای لسینگ در این کتاب آن را در ردیف آثار ادبی " کلاسیک نوین جای داده است.
قهرمانان کتاب دفترچه طلایی دو زن میانسال، روشنفکر و فعال سیاسیاند. آنها بر خلاف روال جامعهی مردسالار دهه شصت انگلیس، زندگی آزاد و مستقل خود را پی میگیرند. هر دو آنها به تنهایی فرزندشان را بزرگ میکنند. آنها عضو حزب کمونیست بریتانیا هستند. لسینگ نویسنده، با شکستن یکپارچگی رمان، رؤیاهای قهرمانان کتاب را در کنار نقل قولها و بریده جراید وارد متن داستان میکند.
در خلاقیت ادبی لسینگ، تجربیات زندگی شخصی، نقش بسیار بزرگی را بازی میکنند. خود او معتقد است: ”در کار نویسندگی مهمترین چیز زندگیست. یک نویسنده باید آنگونه زندگی کند، که از آن آثار ادبیاش حاصل شوند“.
در زندگی ادبی او تجربه کردن اصل است. او خود را یک نظارهگر و وقایع نگار میداند. بقول ویلیام فوسترfoster منتقد انگلیسی؛ در آثار این کولی ذاتی، تقریبأ یک قرن انباشته شده است.
لسینگ در آثار خود با نگاهی ژرف و طنزی تلخ دنیایی موازی با دنیای انسان امروزی ایجاد میکند. او با آثارش مقیاسهای نویی برای ادبیات مدرن تعیین کرد.
روح بزرگ و ذهن آگاه دوریس لسینگ ثابت میکند، که یک نویسنده میتواند هم درباره آوارگان افغانی بنویسد و هم به سرنوشت روح حساس زنانی در دنیای مدرن توجه کند، که در روزمرگیشان رنج میکشند.
برای مجموعه آثار لسینگ، که آزادی تاریخی بیمانند انسان امروزی، و در عینحال خرد شدن روح او در زیر چرخهای دنیای مدرن را تصویر میکند، اهداء جایزه ادبی نوبل در سال ۲۰۰۷، دیر ولی بهجا بود.
دوریس لسینگ در سال ۲۰۰۷ در مصاحبه با نشریه اسپانیایی ال پائیس، از حکومت ولایتفقیه اظهار تنفر کرد.
خبرگزاری آسوشیتدپرس نوشت:
به گزارش آسوشیتدپرس خانم لسینگ که والدین بریتانیایی او در کرمانشاه ایران زندگی کردهاند، خواستار قاطعیت بیشتر در قبال رژیم ایران شد. وی ضمن حمله به سیاست مماشات در قبال آخوندها گفت:
منتقدان بر این نظرند که شخصیتهای کتاب «شیرینترین رویاها»، به سختی از ذهن مخاطب خارج میشوند. شخصیتهایی خوب یا بد، که زندگیشان بهشدت تحتتاثیر جنگ و فضای آن قرار گرفته است.
دوریس لسینگ در رمان «شیرینترین رویاها»، به تجربیات گذشته خود باز میگردد و زندگی مردم را در شهر لندن و یک کشور فرضی آفریقایی مرور میکند؛ کشوری به نام «زیملیا» که برخی بر این باورند منظور همان زیمبابوه است.
«شیرینترین رویاها» داستانی طولانی است. رمانی که لسینگ در آن با تمرکز بر نیازهای اعضای خانواده و با بهرهگیری از گفتگوی زیاد و تکیه به نثر خود، کاری کرده که «شیرینترین رویاها» جذاب و خواندنی شود.
نشریه ایندیپندنت در مورد این اثر لسینگ نوشت: «این کتاب لذتی کمیاب از ادبیات را به همراه میآورد. آن نوع لذتی که ممکن است از طریق رمان نایابی از جرج الیوت یا بالزاک به آدمی دست دهد… درخشش شگفتانگیز شخصیتهای داستانی وی و شور و هیجان ایدهها و رؤیاها بهصورت زایل ناشدنی باقی میمانند».
نشریهی اسیکتیتور نیز نوشت: «شیرینترین رؤیاها اثر شگفتانگیز و حاوی یک حس قوی تحسین برانگیز است، که هر چه قدرت تخیلات تداوم مییابد، شکوفاتر میشود».
دومین کتاب برجستهی لسینگ کتاب دفترچه طلایی است. نوآوریهای لسینگ در این کتاب آن را در ردیف آثار ادبی " کلاسیک نوین جای داده است.
قهرمانان کتاب دفترچه طلایی دو زن میانسال، روشنفکر و فعال سیاسیاند. آنها بر خلاف روال جامعهی مردسالار دهه شصت انگلیس، زندگی آزاد و مستقل خود را پی میگیرند. هر دو آنها به تنهایی فرزندشان را بزرگ میکنند. آنها عضو حزب کمونیست بریتانیا هستند. لسینگ نویسنده، با شکستن یکپارچگی رمان، رؤیاهای قهرمانان کتاب را در کنار نقل قولها و بریده جراید وارد متن داستان میکند.
در خلاقیت ادبی لسینگ، تجربیات زندگی شخصی، نقش بسیار بزرگی را بازی میکنند. خود او معتقد است: ”در کار نویسندگی مهمترین چیز زندگیست. یک نویسنده باید آنگونه زندگی کند، که از آن آثار ادبیاش حاصل شوند“.
در زندگی ادبی او تجربه کردن اصل است. او خود را یک نظارهگر و وقایع نگار میداند. بقول ویلیام فوسترfoster منتقد انگلیسی؛ در آثار این کولی ذاتی، تقریبأ یک قرن انباشته شده است.
لسینگ در آثار خود با نگاهی ژرف و طنزی تلخ دنیایی موازی با دنیای انسان امروزی ایجاد میکند. او با آثارش مقیاسهای نویی برای ادبیات مدرن تعیین کرد.
روح بزرگ و ذهن آگاه دوریس لسینگ ثابت میکند، که یک نویسنده میتواند هم درباره آوارگان افغانی بنویسد و هم به سرنوشت روح حساس زنانی در دنیای مدرن توجه کند، که در روزمرگیشان رنج میکشند.
برای مجموعه آثار لسینگ، که آزادی تاریخی بیمانند انسان امروزی، و در عینحال خرد شدن روح او در زیر چرخهای دنیای مدرن را تصویر میکند، اهداء جایزه ادبی نوبل در سال ۲۰۰۷، دیر ولی بهجا بود.
دوریس لسینگ در سال ۲۰۰۷ در مصاحبه با نشریه اسپانیایی ال پائیس، از حکومت ولایتفقیه اظهار تنفر کرد.
خبرگزاری آسوشیتدپرس نوشت:
«خانم لسینگ رژیم ایران را شلاق کش کرد و گفت:
”من از دولت ایران متنفرم، این یک دولت ستمگر و شریر است. در دانشگاه کلمبیا در نیویورک رئیسجمهور رژیم ایران را شریر و ستمگر نامیدند. چه جالب! باید بیشتر از اینها به او میگفتند! “»
به گزارش آسوشیتدپرس خانم لسینگ که والدین بریتانیایی او در کرمانشاه ایران زندگی کردهاند، خواستار قاطعیت بیشتر در قبال رژیم ایران شد. وی ضمن حمله به سیاست مماشات در قبال آخوندها گفت:
”بهدلیل نفت، کمتر به رژیم ایران انتقاد میکنند“.