کودکان کار، کودکان خیابانی و کودکان معتاد در عداد بلایا و پدیدههایی هستند که دستاورد نظام آخوندی برای مردم ایران در این حاکمیت و در زمرهٴ جنایاتی است که این رژیم بر سر مردم ایران وکودکان ایرانی آورده است.
گستردگی پدیده کودک کار آنچنان است که در اغلب خیابانها، کوچهها، چهارراهها و سر گذرگاهها، چندین تن از آنها در تقلا برای فروش روزنامهای، نوشابهای و یاشکلاتی هستند.
بر اساس گزارش مرکز آمار رژیم یک میلیون و700هزار کودک وجود دارد که درآمدهای اندک ماهیانه زیر100هزار تومان دارند. اما بعضی از برآوردها آمار کودکان کار را تا دومیلیون نفر تخمین زدهاند.
کودکان کار که در حاشیه شهرهای بزرگ زندگی میکنند شرایط سختتری دارند، بیشتر کودکان کار به کارهایی نظیر دستفروشی و باربری مشغولند.
اجبارات نظام آخوندی در حالی کودکان ایرانی را وادار به کار میکند که بر اساس کنوانسیونهای سازمان بینالمللی کار (ILO) کودکان به علت سن پایین نمیبایست کارهایی که خطرناک و مناسب با سن و سال آنها نیست انجام دهند.
کودکان کار معلول فقر عمومی
کودکان کار معلول آتش فقری است که این نظام قرونوسطایی بر جان مردم انداخته است و فقر عامل اصلی است که بسیاری از خانوادهها را وادارم ی کند تا کودکانشان راب رأی کسب درآمد به خیابانها بفرستند.
خانوادههای فقیری که اکثر درآمد خود را برای خرید غذا صرف میکنند به درآمد کودک خود برای بقا نیاز اساسی دارند. زیرا وقتی پدر خانواده نیست و یا به هر دلیلی قادر به کار کردن نیست، این کودک است که مجبور میشود وارد بازار کار شود و در این روند به دام اعتیاد، بزهکاری و... بیفتد.
کودکان بازمانده ازتحصیل سربازان ارتش کودکان کار
بهنوشته روزنامه حکومتی اعتماد (1مهر93)، در سال تحصیلی 93-94 یک میلیون و 922هزار و 528نفر از جمعیت 17-6ساله ها نشان میدهد که در سال تحصیلی 93-94 ثبتنام نکردهاند و در آمار آموزش و پرورش حضور ندارند
روزنامه حکومتی ابتکار (1مهر 93) نیز در مورد کودکان بازمانده ازتحصیل مینویسد: ”سال گذشته تنها در مقطع ابتدایی نزدیک 40هزار دانشآموز ترک تحصیل کردند. امسال نیز آمار وزارت آموزش و پرورش نشان میدهد چند صد هزار از جامعه زیر 18سال کشور در مدارس ثبتنام نکردهاند“.
در بررسی علت ترک تحصیلهای صورت گرفته، علاوه بر فقر مالی که به اشتغال کودکان یا نوجوانان منجر میشود، فقر انگیزشی نیز نقش مهمی ایفا میکند. واضح است وقتی که این کودکان از تحصیل بازمی مانند به سربازانی برای ارتش کودکان کار تبدیل میشوند.
به گفته روزبه کردونی مدیرکل دفتر امور آسیبهای اجتماعی وزارت کار رژیم: ”حدود 60 درصد کودکان خیابانی، ایرانی هستند که کودکان بین 10 تا 14سال، 45 درصد کل کودکان خیابانی را شامل میشوند، همچنین 34 درصد از کودکان خیابانی در حال تحصیل هستند، 40 درصد ترک تحصیل کردند و 24 درصد از بچهها اصلاً به مدرسه نرفتهاند“.. (خبرگزاری آنا وابسته به دانشگاه آزاد25شهریور93 و سایت افکارنیوز)
گستردگی پدیده کودک کار آنچنان است که در اغلب خیابانها، کوچهها، چهارراهها و سر گذرگاهها، چندین تن از آنها در تقلا برای فروش روزنامهای، نوشابهای و یاشکلاتی هستند.
بر اساس گزارش مرکز آمار رژیم یک میلیون و700هزار کودک وجود دارد که درآمدهای اندک ماهیانه زیر100هزار تومان دارند. اما بعضی از برآوردها آمار کودکان کار را تا دومیلیون نفر تخمین زدهاند.
کودکان کار که در حاشیه شهرهای بزرگ زندگی میکنند شرایط سختتری دارند، بیشتر کودکان کار به کارهایی نظیر دستفروشی و باربری مشغولند.
اجبارات نظام آخوندی در حالی کودکان ایرانی را وادار به کار میکند که بر اساس کنوانسیونهای سازمان بینالمللی کار (ILO) کودکان به علت سن پایین نمیبایست کارهایی که خطرناک و مناسب با سن و سال آنها نیست انجام دهند.
کودکان کار معلول فقر عمومی
کودکان کار معلول آتش فقری است که این نظام قرونوسطایی بر جان مردم انداخته است و فقر عامل اصلی است که بسیاری از خانوادهها را وادارم ی کند تا کودکانشان راب رأی کسب درآمد به خیابانها بفرستند.
خانوادههای فقیری که اکثر درآمد خود را برای خرید غذا صرف میکنند به درآمد کودک خود برای بقا نیاز اساسی دارند. زیرا وقتی پدر خانواده نیست و یا به هر دلیلی قادر به کار کردن نیست، این کودک است که مجبور میشود وارد بازار کار شود و در این روند به دام اعتیاد، بزهکاری و... بیفتد.
کودکان بازمانده ازتحصیل سربازان ارتش کودکان کار
بهنوشته روزنامه حکومتی اعتماد (1مهر93)، در سال تحصیلی 93-94 یک میلیون و 922هزار و 528نفر از جمعیت 17-6ساله ها نشان میدهد که در سال تحصیلی 93-94 ثبتنام نکردهاند و در آمار آموزش و پرورش حضور ندارند
روزنامه حکومتی ابتکار (1مهر 93) نیز در مورد کودکان بازمانده ازتحصیل مینویسد: ”سال گذشته تنها در مقطع ابتدایی نزدیک 40هزار دانشآموز ترک تحصیل کردند. امسال نیز آمار وزارت آموزش و پرورش نشان میدهد چند صد هزار از جامعه زیر 18سال کشور در مدارس ثبتنام نکردهاند“.
در بررسی علت ترک تحصیلهای صورت گرفته، علاوه بر فقر مالی که به اشتغال کودکان یا نوجوانان منجر میشود، فقر انگیزشی نیز نقش مهمی ایفا میکند. واضح است وقتی که این کودکان از تحصیل بازمی مانند به سربازانی برای ارتش کودکان کار تبدیل میشوند.
به گفته روزبه کردونی مدیرکل دفتر امور آسیبهای اجتماعی وزارت کار رژیم: ”حدود 60 درصد کودکان خیابانی، ایرانی هستند که کودکان بین 10 تا 14سال، 45 درصد کل کودکان خیابانی را شامل میشوند، همچنین 34 درصد از کودکان خیابانی در حال تحصیل هستند، 40 درصد ترک تحصیل کردند و 24 درصد از بچهها اصلاً به مدرسه نرفتهاند“.. (خبرگزاری آنا وابسته به دانشگاه آزاد25شهریور93 و سایت افکارنیوز)
بیماریهای جسمی و روانی در کمین کودکان کار
مشکل کودکان کار صرفاً در این نیست که ازتحصیل بازمی مانند یا کارمی کنند، مشکل کودکان کار آنجا مضاعف میشود که در خیابانها با پدیدههای شوم دیگری آشنا میشوند و اغلب به بیماریهای مختلف جسمی و روانی مبتلا میشوند.
بر اساس تحقیق یکی از کارشناسان رژیم ”تحقیقی در جنوب تهران نشان میدهد که 66 درصد کودکان خیابان به بیماری عفونتهای انگلی روده، 10درصد به عفونتهای اداری، 96 درصد به پوسیدگی دندانها و بیماریهای لثه و 24 درصد به عفونتهای پوستی مبتلا بودند. همچنین از 87 کودک خیابانی مورد مطالعه که میانگین سنیشان 11سال بوده است 1/16 درصد کودکان مورد مطالعه مصرف سیگار و 1/9 درصد کودکان مصرف مواد مخدر داشتهاند. ضمن آن که افکار خودکشی در ۵.۷ درصد کودکان به اثبات رسید، 5/10 درصد کودکان دچار افسردگی بوده و 5/10 درصد هم قبلاً افسردگی داشتهاند. در مجموع در 4/61 درصد از کودکان افسردگی گزارش شده است. در این میان2/13 درصد کودکان مبتلا به افسردگی، سیگار و 5/7 درصد آنان مواد مخدر مصرف میکردهاند. در مجموع 21 درصد از کودکان مورد مطالعه و 15 درصد کودکان مبتلا به افسردگی هستند و“ ... (ابتکار26شهریور)
طبعاً آمار و ارقام مورد اشاره در این نوشته و بلایایی که بر سر کودکان کار میآید، بر اساس گزارشات روزنامهها و سایتهای حکومتی با استناد به گفته مقامات و کارشناسان حکومتی است.
واضح است که مقامات و رسانههای حکومتی بر اساس مصالح حکومتی و یا باندی نمیتوانند بازگو کننده همه واقعیتها ی جامعه و یا بازگوکننده تمامی بلایایی باشند که در حاکمیت این رژیم بر سرکودکان ایرانی میآید، اما بخشی از واقعیت هم که توسط رسانهها و یا مقامات رژیم بازگو میشود، بازگوکننده فاجعهای دردناک است.
واضح است که مقامات و رسانههای حکومتی بر اساس مصالح حکومتی و یا باندی نمیتوانند بازگو کننده همه واقعیتها ی جامعه و یا بازگوکننده تمامی بلایایی باشند که در حاکمیت این رژیم بر سرکودکان ایرانی میآید، اما بخشی از واقعیت هم که توسط رسانهها و یا مقامات رژیم بازگو میشود، بازگوکننده فاجعهای دردناک است.