728 x 90

قتل عام 67,

ابراهیم رئیسی ـ جلاد دهه شصت

-

آخوند رئیسی
آخوند رئیسی
اشک و آه و ناله و داغ خامنه‌ای نزد خمینی تماشایی‌ست. حمایت از شکنجه و کشتار دهة60 و شفاعت از ابراهیم رئیسی و اعدام‌های سال 67نزد خمینی، حکایت قاضی خون‌ریزی‌ست که نزد شیطان، شفاعت جلاد را می‌کند. خامنه‌ای بر مزار خمینی آه و ناله سرداد که چرا می‌گویید جلاد؟ چرا می‌گویید شکنجه‌گر و چرا شیاد؟ این‌ها شهید و مظلوم و شاهدند... 

«من توصیه می‌کنم که جای شهید و جلاد عوض نشود، دهه 60ملت ایران مظلوم واقع شد.». (1)

این صدای رویش و جوشش جنبش دادخواهی شهیدان دهه 60 و اعدام شدگان سال 67 است که امروز عمومی و اجتماعی شده است؛ صدای شکست جلاد و اعتراف به تثبیت شعار «نه شیاد، نه جلاد» است که در ایام تبلیغات انتخابات ورد زبان یاران مقاومت و جوانان آزادیخواه بود.

ابراهیم رئیسی ـ از نگاه حداد عادل

همین اعتراف را چند روز قبل، حداد عادل نیز با بیان معمول سران رژیم ـ یعنی وارونه ـ مفصل توضیح داد. وی بی‌مقدمه گفت:
آیا این سخن خردمندانه‌ای بود که بگویند مردم به کسی که ۳۸سال حکم قتل و زندان امضا کرده رأی نمی‌دهند. یعنی اینطور باید رقیب خود را از میدان به در کرد؟ اتفاقاً آقای رئیسی در همه عمر قضایی خود یک حکم قتل هم صادر نکرده است (2)
در همین عبارت کوتاه چند اعتراف بزرگ وجود دارد:
- در شرایطی که چشم مردم به کشتارهای دهه 60و اعدام‌های سال 67باز شده و منتظر جرقه هستند، طرح این موضوع خردمندانه نیست.
- چون موضوع 38سال اعدام و زندان بحث روز مردم و حرف دل جوانان است، طرح این موضوع از جانب روحانی فریبی برای جذب آرای مردم بود. یعنی مردم از کسانی که با زبان اعدام و زندان حرف می‌زنند تنفر دارند و روحانی تلاش کرد روی همین موج سوار شود.
- حکم اعدام زندانیان، حکم قتل است؛ قابل دفاع نیست... به همین خاطر:
«اتفاقا آقای رئیسی در همه عمر قضایی خود یک حکم قتل هم صادر نکرده است».

ابراهیم رئیسی ـ دیدار با آقای منتظری در تاریخ 24مرداد 1367

روز 24مرداد پس از قتل‌عام هزاران زندانی سیاسی در زندانها، ابراهیم رئیسی همراه با سایر اعضای هیأت مرگ تهران (حسینعلی نیری، مرتضی اشراقی و مصطفی پورمحمدی) به دیدار آقای منتظری رفتند. بعد از این‌که آقای منتظری قتل‌عام زندانیان سیاسی را بزرگترین جنایت و اعضای هیأت مرگ را بزرگ‌ترین جنایتکاران توصیف کردند گفتند لااقل به‌خاطر ایام محرم و عاشورا دست از کشتار فرزندان مردم بردارید و... ابراهیم رئیسی و مصطفی پورمحمدی تلاش کردن بحث را عوض کنند و دوباره آقای منتظری گفت بابا دو روز هم از محرم گذشته بس کنید... رئیسی گفت حاج آقا فقط 200نفر موندن بذارین این 200تایی که بردیم انفرادی هم بکشیم بعد محرم و عاشورا و... به روی چشم...
این همان آخوند جنایتکار ابراهیم رئیسی است که حداد «عادل «گفت در تمام دوران مأموریتش در قضاییه یک حکم قتل هم صادر نکرد..
توجه کنید:
«منتظری: محرمه! همین الآن دو روز از محرم گذشته الان...
ابراهیم رئیسی: راجع به این ماه محرم اگه اجازه بدین حاج آقا، ما یک تعدادی از اینها را از اتاقاشون آوردیم برای همین برخورد، یه بار برخورد کردیم و نظر ندادیم، اینها الآن در سلولهای انفرادی هستن، اگر اینها را الآن نظر ندیم وبرگردن توی بند عمومی، اینا باز مسائلی ایجاد می‌کنه، اگر اجازه بفرمایید، حدود دویست نفرهستن که اینها رو...
منتظری: من هیچ اجازه‌یی نمی‌دم من با یکی‌اش هم مخالفم...
ابراهیم رئیسی: چند تاشون نیمه کاره‌اند اگر برگردند به اتاق هاشون نمی‌شه یکبار اومدند اینها اگر برگردند نمی‌شه اگر برگردند.. چون یکسری بهم خورده اوضاع تو سلولها هم نمی‌شه نگهشون داشت...» (از متن پیاده شدة‌ فایل صوتی دیدار اعضای هیأت مرگ با آقای منتظری در 24مرداد 1367)

این یکی واقعاً دست همه ‌جلادان و جنایت‌کاران را از پشت بسته است؛ می‌گوید رضایت بدهید این دویست نفر زندانی هم بکشیم، ... بعد به‌خاطر محرم تعطیل می‌کنیم.
انگار نه‌ انگار که در همین فاصله ـ از ششم تا بیست و چهارم مرداد ـ هزاران زندانی بی‌گناه را که در بیدادگاههای خودشان به چند سال حبس محکوم کرده بودند در منتهای بی‌رحمی حلق‌آویز کردند. می‌گوید محرم به روی چشم؛ اما این 200نفر هم بکشیم، بعد... انگار از 200برگ کاغذ صحبت می‌کند نه از 200جوان دانش‌آموزی که به‌خاطر خواندن نشریه یا شرکت در یک متینگ قانونی دستگیر شده، طی هفت سال وهفتاد و هفتصد بار شکنجه شده و 200پدر و مادر و خواهر و برادر و... چشم‌به‌راهشان هستند.

ابراهیم رئیسی ـ غلط‌کردم محترمانه با کتمان اعدام‌های سال 67

ابراهیم رئیسی در سایت خودش به نام «حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی» موضوع حضور خودش در هیأت مرگ و حکم خمینی و کشتار زندانیان را بالکل حاشا کرده است. این میزان پنهانکاری و دغدغه نشانهٴ این است که خوب می‌داند مردم از کسانی که خون عزیزان‌شان را بی‌رحمانه بر زمین ریختند هرگز نمی‌گذرند. او خودش خوب می‌داند که چه کرده و چرا باید بپوشاند. به همین علت است که در پاسخ مدعیان اعدام‌های سال 67می‌گوید:
«مدعیان هیچ سند و حکمی از امام مبنی بر این‌که ایشان حکم قضایی صادر می‌نمود، ارائه نداده‌اند چون وجود ندارد... حجت الاسلام رئیسی در تمام دوران حضور خود در قوه قضاییه؛ هیچ گاه در جایگاه حاکم شرع قرار نگرفت و تاکنون هیچ حکم قضایی صادر نکرده و تنها به قبول سمتهای اجرایی و دادستانی بسنده کرده است... چطور می‌توان کسی که یک روز در دادگاه نبوده است به او نسبت صدور حکم داد. این موضوع برای کسی که الفبای علم حقوق را بداند روشن است». (3)

ابراهیم رئیسی ـ در مسجد ورامین

آخوند یاسر موسوی یکی از پادوهای ابراهیم رئیسی در مسجد ورامین رودربایستی را کنار گذاشت و در حضور وی به نقش فعال ابراهیم رئیسی در اعدام‌های سال 67اعتراف کرد و گفت:
این شخصیت بزرگواری که اینجا ایستاده، سید محرومان، افتخارشون این هستش که منافقین این ملت رو اعدام کرده... منافقین این دولت رو بواسطه رای های ما از صحنه روزگار محو می‌کنه. حرف ما اینجاست، حرف ما این هست که آقای رئیسی ما آمده‌ایم بگوییم که از ضربه زدن به دین در لباس دین خسته شده‌ایم. ما از نفاق و فساد خسته شده‌ایم. به‌خاطر همین از مسجد صاحب الزمان ورامین توسط مردم انقلابی ورامین فریاد می‌زنیم که خوابشون پریشون بشه، ورامین یک کلام، رئیسی والسلام (4)

ابراهیم رئیسی ـ خامنه‌ای و ماجراهای دهه شصت

می‌دانیم که ابراهیم رئیسی از 15سالگی وارد حوزه شد و 3سال بعد، ـ بعد از قیام ضدسلطنتی ـ در سال 58، طی مأموریتی که برای خاموش کردن غائله مسجد سلیمان داشت وارد مسیر قتل و کشتار شد. یک سال بعد دادیار و بازجو و در 20سالگی یعنی در شرایطی که دیپلم دبیرستان هم نداشت دادستان کرج شد. بعد هم دادستان همدان و سال 63معاون بخش زندانیان سیاسی دادستان مرکز و در مرداد 67در هیأت مرگ قتل‌عام زندانیان جا گرفت. در دی‌ماه همان سال ابراهیم رئیسی به حکم خمینی مأمور اجرای قصاص و سلاخی اسیران در شهرستانها شد و بعد هم تا معاون اول قضاییه و دادستان کل پیش رفت. یعنی از روز اول حضور هیولای ولی‌فقیه، ابراهیم رئیسی وارد مسیر بازجویی و شکنجه و اعدام زندانیان شد و یکی از وحشی‌ترین و درنده‌خو ترین حیوانات جنگل ولایت است که یک روز در سال 67بی‌رحمانه به جان زندانیان بی‌گناه سیاسی افتاد، یک روز در سال 84با صراحت و افتخار می‌گفت حکم قطع دست از افتخارات بزرگ ماست و اکنون در نقاب «سید محرومان» به انکار قتل و کشتار و شکنجه دهة60و اعدام‌های سال 67نشسته است.

برای روشن شدن افکار عمومی و نور انداختن به وقایع تاریک دهه شصت در زندانها فقط به بخشی از نامه آقای منتظری به خمینی که در تاریخ 17مهر 1365 تنظیم شده است ـ2سال قبل از اعدام‌های سال 67 ـ اشاره می‌کنیم:
«… آیا می‌دانید در زندانهای جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟
آیا می‌دانید عدهٴ زیادی زیر شکنجه بازجوها مردند؟
آیا می‌دانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانیهای دختر جوان بعداً ناچار شدند حدود 25نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟
آیا می‌دانید در زندان شیراز دختری روزه‌دار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام کردند؟

آیا می‌دانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان را به‌زور تصرف کردند؟

آیا می‌دانید هنگام بازجویی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟

آیا می‌دانید چه بسیارند زندانیانی که در اثر شکنجه‌های بی‌رویه کور یا کر یا فلج یا مبتلا به دردهای مزمن شده‌اند و کسی به داد آنها نمی‌رسد؟

آیا می‌دانید در بعضی از زندانها حتی از غسل و نماز زندانی جلوگیری کردند؟

آیا می‌دانید در بعضی از زندانها حتی از نور روز هم برای زندانی دریغ داشتند این هم نه یک روز و دو روز بلکه ماهها؟

آیا می‌دانید برخورد با زندانی حتی پس از محکومیت فقط با فحش و کتک بوده؟ قطعاً به حضرتعالی خواهند گفت اینها دروغ است و فلانی ساده‌اندیش...» (5)

بله! این بخشی و تنها اشاره‌یی کوتاه و گذرا به جنایت‌های خمینی در دهه 60 است؛ همان ایامی که برای علی خامنه‌ای و ابراهیم رئیسی و حسن روحانی ایام با برکت امام بزرگوار و دهه مظلومیت نظام است.

بله! اشک و آه و ناله و داغ خامنه‌ای نزد خمینی تماشایی‌ست. آهی که نشان از برملا شدن رازهای شکنجه و روزهای تب‌دار کشتار زندانیان دارد. او بر مزار ابلیس گریست و گفت:
« یک نکته‌یی را بنده اینجا عرض کنم که مربوط به دهه 60 است، یعنی دهه حیات با برکت امام بزرگوار؛ دهه 60 یک دهه مظلوم است، دهه تعیین‌کننده در سرنوشت ایران و ایرانی، دهه فوق‌العاده مهم و حساس و ناشناخته که اخیراً توسط برخی بلندگوها و صاحبان بلندگوها مورد تهاجم است... من توصیه می‌کنم که جای شهید و جلاد عوض نشود، دهه 60 ملت ایران مظلوم واقع شد...» (6)

در همان ماههای اول دهه 60 آخوند جنایتکار محمدی گیلانی در مصاحبه‌یی نحوه برخورد با اسیران و مجاهدان را این‌چنین تشریح کرد:
«کیفر همان کیفری است که قرآن تعیین می‌کند. کشتن به شدیدترین وجه، حلق‌آویز کردن به فضاحت بارترین حالت ممکن. دست راست و پای چپ آنها بریده شود. اسلام اجازه می‌دهد اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه می‌کنند دستگیر شوند و در کنار دیوار، همان جا آنها را گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نیست به محاکم صالحه بیاورند. برای این‌که محارب بودند… اسلام اجازه نمی‌دهد که بدن مجروح این‌گونه افراد باغی به بیمارستان برده شود، بلکه باید تمام‌کش شود».

بعد هم برای این‌که فرمان ضرب حتی‌الموت خمینی را مهر کند اضافه کرد:
«… اسلام اجازه می‌دهد حتی اگر زیر تعزیر آنها جان هم بدهند کسی ضامن نیست، که عین فتوای امام است...» (7)

این دیگر سقف جدیدی از جنایت است؛ سقفی که هیچ دیکتاتوری در تاریخ جرأت نکرده است از آن دفاع کند. می‌گوید اگر زندانی ـ بی‌گناه یا با گناه، دختر یا پسر، پیر یا جوان و... ـ زیر شکنجه کشته شد هیچ اشکالی ندارد و کسی ضامن نیست چون عین فتوای امام است...

آقای منتظری در همان نامه 17مهر 65 در یک جمله راجع به دهه شصت گفتند:
«حدود هشت سال است با خشونت و اعدام زیاد و بازداشت زیاد و مصادره‌های بی‌جا حکومت کردیم و به جایی نرسیدیم...» (8)

آری! این صدای جوشش جنبش دادخواهی شهیدان دهه 60 و اعدام شدگان سال 67است که آن‌قدر فراگیر و اجتماعی شده که جیغ و آه آشفته جلاد را درآورده است. نالهٴ «نگو جلاد» خامنه‌ای بر مزار ابلیس، صدای شکستن استخوانهای ولایت فقیه و اعتراف به تثبیت شعار زیبای «نه شیاد، نه جلاد» است. صدای مرگ شیخ و شمشیر و ظهور شیردلانی‌ست که هرگز جنایت‌های دهه شصت را فراموش نمی‌کنند. کسانی که شکنجه‌ زندانیان و مرگ عزیزانشان و تیرباران دختران و پدران و مادران زندانیان دهه شصت را نه می‌بخشند و نه فراموش می‌کنند.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/16645f97-a2b2-4dd9-945d-f7406e84cfe7"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات