مجاهد شهید مصطفی معدنپیشه از زمره کارگران انقلابی بود که چند سال در یکی از کارخانههای صنعتی نظرآباد کرج کار میکرد. مصطفی از آغاز نوجوانی به کارگری پرداخت و در شرایطی طاقتفرسا در میان زحمتکشان شاهد استثمار وحشیانه کارگرانی بود که مانند خود او در وضعیتی پر مشقت زندگی میکردند؛ همین امر او را به مبارزه کشاند. پیروزی انقلاب ضدسلطنتی او را با سازمان مجاهدین خلق و آرمان ضداستثماری آن آشنا کرد. از آن پس بود که او گمشده خود را در مبارزه پیگیرانه علیه استثمار و ارتجاع در سازمان مجاهدین یافت. مصطفی همزمان با کار در کارخانه، مبارزه سیاسی خود را ادامه داد.
اما شکوفایی انقلابی او پس از آغاز مبارزه مسلحانه علیه رژیم ضدبشری خمینی شتاب گرفت. طی مدت کوتاهی در چندین عملیات موفق شرکت کرد و جسارت، هوشیاری و تواناییهای برجستهیی از خود نشان داد. مصطفی که همرزمانش او را با نام مستعار «رحمان» میشناختند، در زمستان60 به واحدهای ویژه عملیاتی منتقل گردید. بهزودی بهدلیل شایستگیهایی که در صحنه نبرد از خود نشان داد، بهعنوان فرمانده واحد برگزیده شد. رحمان در مدت کمیتوانست در بیش از 60 عملیات نظامی که اکثرشان موفقیتآمیز بود شرکت کند.
سرانجام در مهر61 پایگاهی که رحمان در آن مستقر بود، مورد حمله پاسداران قرار گرفت و نبردی سهمگین آغاز شد. رحمان قهرمان در این نبرد نابرابر، پس از یک ساعت و نیم مقاومت دلاورانه، تا آخرین گلوله خود با پاسداران ظلمت و تباهی جنگید و آنگاه که آخرین گلوله خود را بهسوی آنان شلیک کرد، نارنجک کشید و اجازه نداد پاسداران، او را زنده بیابند. به این ترتیب، این کارگر مجاهد خلق، به عهدش با خدا و خلق وفا کرد و به خیل کاروان شهیدانی پیوست که تحقق فردایی عاری از هر گونه ستم و استثمار را، با خون خود تضمین کردهاند.
اما شکوفایی انقلابی او پس از آغاز مبارزه مسلحانه علیه رژیم ضدبشری خمینی شتاب گرفت. طی مدت کوتاهی در چندین عملیات موفق شرکت کرد و جسارت، هوشیاری و تواناییهای برجستهیی از خود نشان داد. مصطفی که همرزمانش او را با نام مستعار «رحمان» میشناختند، در زمستان60 به واحدهای ویژه عملیاتی منتقل گردید. بهزودی بهدلیل شایستگیهایی که در صحنه نبرد از خود نشان داد، بهعنوان فرمانده واحد برگزیده شد. رحمان در مدت کمیتوانست در بیش از 60 عملیات نظامی که اکثرشان موفقیتآمیز بود شرکت کند.
سرانجام در مهر61 پایگاهی که رحمان در آن مستقر بود، مورد حمله پاسداران قرار گرفت و نبردی سهمگین آغاز شد. رحمان قهرمان در این نبرد نابرابر، پس از یک ساعت و نیم مقاومت دلاورانه، تا آخرین گلوله خود با پاسداران ظلمت و تباهی جنگید و آنگاه که آخرین گلوله خود را بهسوی آنان شلیک کرد، نارنجک کشید و اجازه نداد پاسداران، او را زنده بیابند. به این ترتیب، این کارگر مجاهد خلق، به عهدش با خدا و خلق وفا کرد و به خیل کاروان شهیدانی پیوست که تحقق فردایی عاری از هر گونه ستم و استثمار را، با خون خود تضمین کردهاند.