من در رزمگاه لیبرتی هستم و الآن 78روز است اعتصاب غذا کردهام چرا که طی این سالها تعدادی از آن 52شهید قهرمان یا آن 7 گروگان تحت شکنجه، یا فرماندهم بودهاند یا همرزمم در یگانهای ارتش آزادیبخش. درخشانترین ستاره این کهکشان و سکاندار کشتی سرخفام اشرف ”مجاهد شهید زهره قائمی است.
برای توصیف این اسطورهٴ رهایی و رشادت زبانم قاصر است.
پس بگذارید
یک جمله نیز از خود فرمانده والامقام شهید زهره قائمی نقل میکنم:“ ای خمینی! و ای بازماندگان درمانده خمینی، دور نیست روزی که همچون سلفتان شاه، ناگزیر شوید اعتراف کنید که» پیام تودهها و مقاومت سرفراز آنها را شنیدید و جام زهر آخرین را هم نوش جان کردهاید».
اما به راستی وقتی مجاهدین میگویند ”زادگان مریم رهایی“ این به چه معناست؟
من نزدیک به 30سال رژیم شاه خائن را تجربه کردهام و بیش از 30سال نیز رژیم زنستیز خمینی را دیدهام.
به راستی رژیم شاه برای زنان ایران چه چیز را تبلیغ میکرد؟ پاسخ بسیار روشن است: و بیهویتی زن ایرانی.
ارمغان خمینی برای زن ایرانی در یک کلام چه بود؟ ”یا روسری یا توسری!“ و امروز پس از 35سال شاهد پدیدههای عجیبی هستیم که در جهان و در تاریخ کمتر نمونهاش یافت میشود. مانند اعتیاد دختر بچههای 13 – 14ساله! هزاران دختر فراری، فروش دختر بچهها در بنادر ایران بهصورت برده در مقابل هر نفر 50 دلار و…
در مقابل، وقتی به سازمان مجاهدین و تاریخچه آن نگاه میکنید در مییابید که مریم رجوی این فشار قرون و اعصار را از روی زنان مجاهد برداشت و در نتیجه، این فنر فشرده شده با تمام قوا و پتانسیل نهفته در درونش به پرواز درآمد، و دوران جدیدی در تاریخ ایران آغاز شد و زن ایرانی برای اولین بار به جای کالا بودن و به جای آشپزی و خانه داری، پای در میدان مبارزه و مسئولیتپذیری و فرماندهی گذاشت و هدایت یک جنبش سراسری را به عهده گرفت زن ایرانی برعکس آرزوی خمینی تبدیل به عنصری مسئول و مبارز شد، در این مرحله زن انقلابی مجاهد خلق نه تنها خودش آزاد و رها شد بلکه باعث رهایی مرد مجاهد خلق نیز شد. چرا که پذیرش هژمونی و فرماندهی زنان انقلابی و مسئول از طرف هر مرد مجاهدی باعث رهایی او از دیدگاههایی میشد که شاهان و شیخان بر اذهان مردم تحمیل کرده بودند. من خودم سالها شاهد بودم که این زنان رها در 24ساعت شبانه روز بیش از 20ساعت کار میکنند و در مقاطع حساستر گاهاً 48ساعت بیوقفه و خستگیناپذیر کار میکنند! و در عینحال ذرهیی احساس ضعف و عجز و درماندگی را در آنها نمییافتم. بدین سان مرد مجاهد خلق هم میآموخت که به سان آنان رها شود و انرژیهای درونی نهفتهاش آزاد گردند.
برای توصیف این اسطورهٴ رهایی و رشادت زبانم قاصر است.
پس بگذارید
یک جمله نیز از خود فرمانده والامقام شهید زهره قائمی نقل میکنم:“ ای خمینی! و ای بازماندگان درمانده خمینی، دور نیست روزی که همچون سلفتان شاه، ناگزیر شوید اعتراف کنید که» پیام تودهها و مقاومت سرفراز آنها را شنیدید و جام زهر آخرین را هم نوش جان کردهاید».
اما به راستی وقتی مجاهدین میگویند ”زادگان مریم رهایی“ این به چه معناست؟
من نزدیک به 30سال رژیم شاه خائن را تجربه کردهام و بیش از 30سال نیز رژیم زنستیز خمینی را دیدهام.
به راستی رژیم شاه برای زنان ایران چه چیز را تبلیغ میکرد؟ پاسخ بسیار روشن است: و بیهویتی زن ایرانی.
ارمغان خمینی برای زن ایرانی در یک کلام چه بود؟ ”یا روسری یا توسری!“ و امروز پس از 35سال شاهد پدیدههای عجیبی هستیم که در جهان و در تاریخ کمتر نمونهاش یافت میشود. مانند اعتیاد دختر بچههای 13 – 14ساله! هزاران دختر فراری، فروش دختر بچهها در بنادر ایران بهصورت برده در مقابل هر نفر 50 دلار و…
در مقابل، وقتی به سازمان مجاهدین و تاریخچه آن نگاه میکنید در مییابید که مریم رجوی این فشار قرون و اعصار را از روی زنان مجاهد برداشت و در نتیجه، این فنر فشرده شده با تمام قوا و پتانسیل نهفته در درونش به پرواز درآمد، و دوران جدیدی در تاریخ ایران آغاز شد و زن ایرانی برای اولین بار به جای کالا بودن و به جای آشپزی و خانه داری، پای در میدان مبارزه و مسئولیتپذیری و فرماندهی گذاشت و هدایت یک جنبش سراسری را به عهده گرفت زن ایرانی برعکس آرزوی خمینی تبدیل به عنصری مسئول و مبارز شد، در این مرحله زن انقلابی مجاهد خلق نه تنها خودش آزاد و رها شد بلکه باعث رهایی مرد مجاهد خلق نیز شد. چرا که پذیرش هژمونی و فرماندهی زنان انقلابی و مسئول از طرف هر مرد مجاهدی باعث رهایی او از دیدگاههایی میشد که شاهان و شیخان بر اذهان مردم تحمیل کرده بودند. من خودم سالها شاهد بودم که این زنان رها در 24ساعت شبانه روز بیش از 20ساعت کار میکنند و در مقاطع حساستر گاهاً 48ساعت بیوقفه و خستگیناپذیر کار میکنند! و در عینحال ذرهیی احساس ضعف و عجز و درماندگی را در آنها نمییافتم. بدین سان مرد مجاهد خلق هم میآموخت که به سان آنان رها شود و انرژیهای درونی نهفتهاش آزاد گردند.

اگر به اعترافها سرکردگان سپاه پاسداران خامنهای توجه کنید قتلعام و جنایت دهم شهریورماه در اشرف را بزرگترین پیروزی راهبردی برای رژیم توصیف کردند و قدر و ارزش این قتلعام را معادل عملیات بهاصطلاح مرصاد یا همان فروغ جاویدان دانستند. چرا که در عملیات فروغ جاویدان، رژیم خمینی تا لبه پرتگاه سقوط رانده شد. به این ترتیب این بار نیز اشرف و ارتش آزادیبخش ملی ایران را به رأی دارندهٴ قیام مردم و سرنگونی محتوم خودش به حساب آورد. سرکردگان سپاه مذبوحانه تلاش کردند جنایت دولت عراق را در کشتار و گروگانگیری10شهریور را یک ضربه به مجاهدین و یک پیروزی راهبردی برای رژیمشان وانمود کنند، ولی ناخواسته به شکست ایدئو لوژی خمینی در مقابل انقلاب مریم رهایی اعتراف کردند در جائیکه گفتند ”نفر شماره3 سازمان یعنی زهره قائمی و مسئول اطلاعات وامنیت کل سازمان یعنی گیتی گیوه چیان در این عملیات کشته شدند و 7نفر از بالاترین فرماندهانشان مفقود شدند“.
خمینی که زن را فقط لایق خانهداری و آشپزی و بچهداری میدانست، چه شده که از کشتن گروگان گرفتن این قهرمانان مجاهد خلق اینقدر به خود میبالد؟ و از میان گروگانها 6نفرشان را از زنان قهرمان مجاهد خلق انتخاب کرد؟
رژیم خمینی باز هم از کرده خود پشیمان شده و خواهد شد. چرا که نه تنها مجاهدین از بین نرفتند و دچار ضربه نشدند بلکه اشرف یک، دو، سه، صد و هزار بار در سراسر ایران و جهان تکثیر شد و 10شهریور تبدیل به یک حماسه جاویدان در تاریخ ایران شد و زنان انقلابی و مسئولیتپذیر مجاهد خلق صدها و هزارها برابر در ایران و سراسر جهان بهپامیخیزند و طومار ننگین حکومت زنستیز خمینی به دست همان کسانی که اصلاً آنها را به حساب نمیآورد در هم پیچیده خواهد شد. یعنی بهدست ”زادگان مریم رهایی“.