یکی از زندانیان زندان زاهدان که همراه زندانیان سیاسی اعدام شده بلوچ به پای چوبهدار برده شده بود اما حکم اعدام او به تعویق افتاد شاهد صحنههایی از قهرمانیهای زندانیان سیاسی اعدام شده بوده است.
وی در مورد مشاهداتش هنگام اعدام 16 زندانی سیاسی بلوچ میگوید: ”روحیه تمامی بچهها بالا بود و گویا اصلاً از مرگ حراسی نداشتند یک نیروی عجیبی بر ما حاکم بود. محمد مرزیه چند قدم جلو آمد و قصد سخنرانی داشت یکی از زندانیان سیاسی که طناب دار بر گردنش بود و دستها و پاهای او همانند همه ما بسته شده بود. با فریاد بسیار بلندی که سکوت شب را شکست شروع به اللهاکبر گفتن نمود. بقیه زندانیان سیاسی یک صدا شروع به اللهاکبر گفتن کردند و سپس مرگ بر استبداد لحظهیی قطع نشد“.
این زندانی سیاسی در ادامه خاطراتش از اعدام 16 زندانی سیاسی به دست ایادی پلید حکومت آخوندی اضافه میکند:“هنگامی که زندانیان شعار اللهاکبر سردادند، دژخیمان حکومت آخوندی خصوصاً محمد مرزیه دادستان جنایتکار رژیم سراسیمه شدند، مرزیه دستور داد تا صندلی را از زیر پای زندانی که ابتدا الله اکبر گفته بود بکشند و سپس صندلی را از زیر پای سایر زندانیان کشیدند“.
این زندانی در مورد تاثیرات اعدام زندانیان سیاسی بلوچ بر روی خودش میگوید: «لحظهیی نگاههای آنها و صدای اللهاکبر آنها از گوشم بیرون نمیرود و زندگی من کاملاً تغییر کرده است“.