یادآوری صدور حکم اعدام مسعود رجوی
در ۳۰بهمن ۱۳۵۰ در بیدادگاه نظامی شاه
در اطلاعات آنلاین رژیم - ۳۰بهمن ۱۴۰۳
به گزارش «اطلاعات آنلاین»، روزنامه اطلاعات رژیم شاه در تاریخ ۳۰بهمنماه ۱۳۵۰ در خبری با عنوان «رأی دادگاه نظامی در مورد گروه ۱۱نفری خرابکاران» از حکم اعدام ۴نفر از بازداشتشدگان خبر داد: ناصر صادق، محمد بازرگانی، مسعود رجوی و علی میهندوست به اقدام علیه امنیت رژیم شاه، تشکیل دستهای با مرام و رویه ضدسلطنت، سرقت هواپیما، تهیه و حمل اسلحه غیرمجاز، به اعدام محکوم شدند.
اطلاعات آنلاین در ادامه بهنقل از روزنامه اطلاعات ۳۰بهمن ۱۳۵۰ افزود:
متهم در دادگاه گفت: اگر مسلسل داشتم دادستان را میکشتم.
ساعت ۸ و ۳۰دقیقه روز پنجشنبه دادگاه عادی و علنی شماره یک دادرسی ارتش برای رسیدگی نهایی به اتهامات یک دسته ۱۱نفری از خرابکاران و متهمین به برهمزدن امنیت و استقلال کشور تشکیل جلسه داد. پس از رسمیت جلسه سرتیپ عبدالله خواجه نوری رئیس دادگاه خطاب به منشی گفت صورتجلسه را قرائت کند. پس از قرائت صورتجلسه متهمین بهعنوان آخرین دفاع مطالبی را ایراد کردند.
در خاتمه دفاعیات ناصر صادق و محمد بازرگانی و مسعود رجوی، رئیس دادگاه خطاب به علی میهندوست گفت مطالبی را که ۳نفر قبلی گفتند قبول دارید؟ متهم اظهار داشت: بله
رئیس دادگاه گفت: بهعنوان آخرین دفاع اگر مطلبی دارید بیان کنید.
متهم اظهار داشت: هدفهای ما از مبارزه مسلحانه عبارت بود از ضربه زدن به مراکز استراتژیکی، یعنی انفجار مراکز حیاتی مملکت، مصادره بانکها، ضربه زدن به قوای امنیتی ارتش.
وی همچنین اضافه نمود من با آقای دادستان بحث نمیکنم اگر مسلسل به دستم بدهید، هماکنون او را با تیر خواهم زد.
قسمتی از دفاعیات مسعود رجوی در بیدادگاه نظامی شاه
۲۵ تا ۳۰بهمن ۱۳۵۰
ما به جرم خود افتخار میکنیم و دست آخر این مردم و تاریخ ایران هستند که قضاوت خواهند کرد. انسان بدون گرفتاری و آزمایش تصفیه نمیشود. روی سخنم به پدر مادرهایی است که فرزندانشان اسیرند. این فلسفه هستی است. وجود آنها از بین نخواهد رفت ولی صبح نزدیک میشود و باید تحمل کرد.
دادستان میگوید کارهای ما برخلاف قرآن است. میپرسیم کدام قرآن؟ قرآن را عوضی نشان دادهاند. چون منافی منافعشان بود و نمیتوانستند آن را از بین ببرند، تفسیر خودشان را میکنند. در قرآن آمده که هر کسی تا آنجا مالک شیئی است که خودش برای آن زحمت کشیده باشد.
همزمان با اولین استخراجات نفت ایران، کودتای سوم اسفند را ترتیب دادند. نفت ایران بهقدری برای انگلیس حیاتی بود که دیدیم با بسته شدن کانال سوئز لیره انگلیس سقوط کرد. بهقول مصدق فقید، طرحی که انگلستان اجرا کرد خیلی ماهرانه بود: تشکیل ایران متمرکز با سرکوب قدرتهای محلی... . به این ترتیب اساس یک حکومت مقتدر را ریختند. البته یک حکومت مقتدر برای حفظ سلطه انگلیس.
در شهریور ۲۰ تمام ایران زیر سلطه خارجی رفت. بعضی از افسرها با چادر در رفتند و ایران فقط ۳ساعت دوام آورد. جنگ دوم هنوز تمام نشده بود که طرح تجزیه ایران این بار بهوسیله انگلیس و آمریکا ریخته شد و این قرارداد توسط دولت حکیمی امضاء شد.
مصدق و ملت ایران موازنه منفی بهمعنی استقلال خودشان را میخواستند. این بود که ملّیون ایران بیکار ننشستند وبا کوشش زیاد ماده گذراندند که ضمن آن جلوی سلطه شوروی هم گرفته شد.
روز ۳۰تیر ۱۳۳۱ روز تجلی اراده خلق. در آن روز خلق، بر ننـگ تسلیم پیروز شد.
در ۲۸ مشروطیت بهخاک سپرده شد. احتیاجی نیست که من سیاست دولت مصدق را روشن کنم. او نمیخواست هیچ سلطهای بر کشور ما برقرار باشد... . بههرحال آن روز گرم تابستان، آن روز ۲۸، در تاریخ ایران به سیاهی و سردی تبدیل شد. بعدها ایدن نخستوزیر انگلیس در خاطراتش گفت: بعد از سقوط مصدق تنها شبی بود که خواب راحت کرده است. میگفتند که ”آفتاب هرگز در مستعمرات انگلستان غروب نمیکند” و “هر جا موجی باشد ساحلش انگلستان است“. مصدق غروب استعمار و طلوع آزادی و استقلال را میخواست... اما افسوس که کار به آنجا کشید که نباید میکشید.
-ابتدا ژنرال شوارتسکف آمریکایی به ایران آمد و بعد شاهزاده خانم ایرانی و زاهدی و شعبان جعفری با هم کودتا کردند.
-دیکتاتوری نظامی دوباره با شدت بیشتر ادامه یافت. شکنجه و تیرباران قهرمانان آغاز شد. دکتر فاطمی با ۴۰درجه تب بعد از تحمل شکنجههای طاقتفرسا بهپای چوبه دار برده شد. کریمپور شیرازی زنده زنده سوخته شد. روزبه، از قهرمانان شرافتمند تیرباران شد.
”سازمان مجاهدین خلق“ را میخواهید به عراق بچسبانید. فایدهیی ندارد، این راه ادامه دارد. باز هم گروههای دیگر کشف میشود.