سرزمین خوشبختی و مهر و روشنی، سرزمین ایران، از قدیم سرزمین پیروزی نور بر ظلمت بوده. آیا نمادهای این دو هنوز با هم در نبردند؟ مقاومت ایران میگوید بله! در ایران نماد نور و ظلمت با هم در نبردند. چنان که مریم رجوی در 5تیر 1389: در گردهمایی بزرگ ایرانیان در تاورنی فرانسه گفت:
«قیام شما، همه آنچه را که نباید باشد، به رساترین صورت در شعار «مرگ بر اصل ولایتفقیه» بیان کرده است:
پایان بردگی دینی!
و پایان عصر دیکتاتوری، در قیام شما!
مردم ایران میگویند فاشیسم عمامه پیچ نمیخواهیم!
سنگسار و اعدام و دست و پا بریدن نمیخواهیم!
حجاب اجباری، دین اجباری و حکومت تحمیلی نمیخواهیم!
بروید! بروید و گورتان را از ایران گم کنید!
آخوندهای حاکم بالاترین حق ملت ایران را یعنی حق حاکمیت را غصب کردهاند.
ما حق حاکمیت مردم ایران را میخواهیم! ما رأی مردم ایران را میخواهیم و ما انتخابات آزاد میخواهیم!».
این چهره و این ندای رهایی، از سرزمینی برخاسته است که زنان در آن توسط آخوندها به انتهاییترین زاویهها از نظر حقوق اجتماعی رانده شدهاند.
همه میدانیم که خمینی با ایلغارش، آزادی و پرچمداران آن را به قربانگاه برد. اما اولین قربانیهای این خیانت، زنان کشور ما بودند. نخستین تیغهای سرکوب مردم، به پیکر زن ایرانی وارد آمد. اوباش چماقدار خمینی به فرمان او به شدیدترین وجه زنان میهن ما را سرکوب کردند و با تصویب قوانین، حقوق زنان را از آزادیهای سیاسی تا حقوق کار، تا حق اشتغال، حق انتخاب شغل، تا قوانین مربوط به ازدواج و طلاق و حقوق خانواده و قوانین ارث، و همینطور حقوق مربوط به آزادیهای فردی را پایمال کردند. نتیجه، وضع فجیعی شد که زنان در کشور ما گرفتار آنند.
نمونههایی از آنچه بر سر زن ایرانی آمده و همچنان میآید و میآید از اینقرار است:
16دیماه 1388: بر اساس گزارش نیروی انتظامی کشور سالانه 6هزار دختر از خانه فرار میکنند که 75درصد از این دختران فراری وارد چرخه زندگی خیابانی میشوند و خطرات زیادی آنان را تهدید میکند.
31خرداد 1389: روزنامه تهران امروز، ازقول رئیس پلیس استان قم: «به حدود 62هزار زن بهخاطر بدحجابی در استان قم اخطار داده شد».
بله! با آمار میتوان گفت که در همهٴ زمینههای جدی اجتماعی، سیاسی، حقوقی، زنان پس رانده شدهاند.
اما در جامعه ایران و در میان زنان ایران و بهخصوص در مقاومت ایران، یک صحنهٴ دیگر هم مشاهده میشود.
زن ایرانی جلوی این رژیم ایستاده. 30سال است که پرچم مقاومت و مخالفت زنان ایران در برابر این رژیم بلند است. زنان مجاهد، در همهٴ عرصههای سیاسی و نظامی مسئولیتهای بسیار سنگینی را بهعهده گرفتهاند. بیش از 50درصد از اعضای پارلمان مقاومت را، زنان تشکیل میدهند رهبری مجاهدین تماماً از زنان ذیصلاح تشکیل شده! اینها همه الهامبخش زنان ایران علیه رژیم استبدادی ولایتفقیه است. زنان در مقاومت ایران از دو دهه پیش به بالاترین مدارج رهبری رسیدهاند.
در مقاومت ایرا، ن یک زن که شایستگیهای مبارزاتی را به اثبات رسانده، ابتدا بهعنوان مسئول اول مجاهدین معرفی میشود و چند سال بعد شورای ملی مقاومت او را بهعنوان رئیسجمهور دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران برمیگزیند.
اولین حضور:
در سال 73، اولین حضور رئیسجمهور برگزیده مقاومت، در میان ایرانیان خارج از کشور، جایی که ایرانیان میتوانستند دور از چتر اختناق رژیم آخوندی، سخنی از آزادی بشنوند، با استقبالی عظیم روبهرو شد.
سال بعد در آلمان، ایرانیانی که در اجتماعی بزرگتر از سال گذشته، به سخنان مریم رجوی گوش میدادند، توانستند فهرست بلندی از آرمانهای مقاومت ایران را از زبان او بشنوند. فهرستی از حقوق سلب شدهشان توسط رژیم آخوندی.
و سال بعد در لندن، اجتماع 25هزار نفری ایرانیان، رنجها و خروش زنان سرکوب شده ایران را در صدای او شنیدند و این استقبال سال به سال، افزایش یافت
مریم رجوی همواره طرح خود و تعهد خود و مقاومت ایران برای تجدید بنای ایران را سال به سال تکرار وتجدید کرده است. به یک مورد آن که در تیر89 در تاورنی فرانسه بیان شد نگاه کنیم:
«در برابر شما و در پیشگاه مردم ایران تجدید پیمان میکنم برای احیای همه خونهایی که نثار آزادی ایران شد،
برای بنای جامعهیی نوین، بر اساس آزادی، برابری و دموکراسی، احترام به حقوقبشر و جدایی دین و دولت،
برای جامعهیی بر اساس برابری زن و مرد که در آن زنان در رهبری سیاسی جامعه، مشارکت برابر و فعال داشته باشند…».
نبرد نور و ظلمت در سرزمین ما همچنان ادامه یافت. اما در تمامی این صحنهها آخوندهای مرتجع رژیم ولایتفقیه، همیشه از مریم رجوی عقب بودهاند. چهرههای سیاسی مترقی جهان، کشیشان کلیساها، پیران دهری چون آبهپیر، اسقفهای مسیحی و امامان مساجد مسلمانان در فرانسه و نقاط دیگر، همچنین هنرمندان سرشناس دنیا، یک به یک به ملاقات این زن میشتابند و از زبان او پیامهای وحدت و دوستی و صلح و همزیستی و همبستگی را میشنوند.
دریای جوانان سرکوب شده ایران که خمینی آنها را به تنور جنگ ریخت و پیروان او نیز آنها را بدار و شلاق میکشند، به مریم رجوی بهمثابه امیدی نو مینگرند:
و او نیز در مورد این نیرو گفته است:
«در شما دریایی از توانایی و خلاقیت نهفته است و قادرید کارهای بزرگـی برای آزادی مردم و کشورتان انجام دهید».
این چنین است که رژیم آخوندها همواره موجودیت خود را از سوی مجاهدان آزادی برآمده از انقلاب مریم، در خطر میبیند.
پیامهای تاریخی و آرمانی:
اما علاوه بر این، پیامهای روشنیبخش و احیاکننده مریم رجوی، خود قویترین ندای مقاومت است که بنیادهای فکری ارتجاع حاکم را از بن بر میکند.
زنان ایران، محتوای اندیشه و پاسخ فرهنگی، تاریخی و ایدئولوژیک مریم رجوی را، که پیامی است مبنی بر رهایی زن و اعاده حقوق او بهخوبی دریافت میکنند. یکی از این پیامها را که در 30خرداد75 در یک گردهمایی با شرکت نـمایندگان بیش از 80 انجمن زنان در انگلستان ایراد شده این است:
«سؤال اصلی این است که بزرگترین درد و بزرگترین محرومیت زنان، که بهطور طبیعی بقیه مشکلات آنها را هم تحتالشعاع قرار داده، چیست؟
به نظر من این مشکل، چیزی جز محرومیت زنان از شرکت در تصمیمگیری در قدرت سیاسی، در اعمال اراده و انتخاب و در هدایت و رهبری اجتماعی نیست».
به این ترتیب امروز از ایران، در روزگار کینه و خون و اشک و قساوت، و از میان هیاهو و نعره جلادان و ناله و التماس قربانیان، ترنم آوایی دیگرگونه به گوش میرسد، آوایی که از عمیقترین تارهای عواطف انسانی برمیخیزد. این آوای مریم رجوی است که در گردهمایی بهسوی قله پیروزی در 8تیر 87 میگوید:
«روزی میآید که زندگی در جهنم ولایتفقیه جای خود را به زندگی در یک جامعه دموکراتیک خواهد داد، تا هرکس حق داشته باشد در تصمیمگیری بر سر مهمترین امور سیاسی جامعه خود شرکت کند و حق تغییر حکومت برای مردم محترم باشد. روزی میآید که بهجای این برهوت سوخته، صد گل در هر جای ایران بشکفد. با آزادی هر عقیده، هر حزب و اجتماع و هر تشکل و سندیکا. روزی که در آن قلمی شکسته و زبانی دیگر بریده نمیشود. روزی میآید که در آن جراثقالهای اعدام و اتاقهای شکنجه و تعزیر فقط نامهای وحشتآوری در افسانههاست».
نیروی محرکة یک آرمان:
یک ارتش آزادیبخش، پایداری خود را مرهون انقلاب او میداند.
یک جبهه مقاومت سیاسی، او را بهعنوان نماد وحدت ملی ایران انتخاب و معرفی میکند
زنان مجاهد در مقاومت ایران میگویند: دیوار همهٴ باورها به غیرممکن با خواهر مریم در ذهن همهٴ زنها فرو ریخت. یک نسل نو از زنان ایران، با انقلاب او دست به کارهایی زدهاند که تا پیش از آن نشدنی بهنظر میرسید.
انقلاب مریم:
انقلابی که با نام مریم شروع شد بر مناسبات درونی مجاهدین، به سبک کارها، به باورها و اندیشهها، اثرات شگفتی گذاشت. با این انقلاب، زنان در نوک پیکان تحول قرار گرفتند.
آنچه عمومیت داشت، شکستن بنبست مسئولیتپذیری بود. در اولین جمعبندی سالانه پس از انقـلاب ایدئولوژیک در سال 64، نسبت زنان در شورای مرکزی سازمان از 15درصد به 34درصد یعنی بیش از دو برابر رسيد، تعداد اعضای شورای مرکزی از 160تن به 570تن یعنی بیش از سه و نیم برابر افزایش یافته بود.
زندگی و مبارزه مریم رجوی
برادر مجاهد محمود عطایی در مورد زندگی و مبارزه مریم رجوی گفته است: زندگی و مبارزه مریم، مبارزه یک نسل است. چون او نماد یک نسل است. در شناسنامه او، مشخصات یک وجود تاریخی را باید خواند. به بیان مشروحتر، شناخت مریم رجوی، با شرح توانمندیها و استعدادهای فردی ایشان میسر نمیشود و خطا هم هست که او را بهعنوان زنی با توانمندیهای خارق عادت، معرفی کنیم. مریم رجوی، نمادی از یک حضور تاریخی زنان در میهن ماست».
نگاهی به پیشینه:
از سالهای دهة 40 به بعد ورود زنان به دانشگاههای ایران گسترش یافت. تا آن زمان، در تاریخچهٴ مبارزات زنان، تک نمودهایی از جمله در تاریخ مشروطه از حضور قهرمانانهٴ زنان وجود داشت. اما با بنبست شکنی مبارزه توسط مجاهدین و سایر پیشتازان مبارزه، بهتدریج تک اختران یک به یک درخشيدند؛ فاطمه امینی، مرضیهٴ اسکویی، اشرف رجوی و…
دانشگاه صنعتی شریف، جایی که مریم رجوی در آن به تحصیل متالوژی پرداخت، همچون همهٴ دانشگاههای دیگر، یک مرکز تغذیه انقلابیون پیشتاز بود. جایی که جوانههای فکر آزادی میهن، زمینه رشد پیدا میکرد.
دانشگاه صنعتی شریف در خاطرهٴ نسلی که در دهة50، جوان محسوب میشدند، کلاسهای درس تبیین جهان مسعود رجوی را که با 10هزار مستمع در آن برگزار میشد، بهخاطر میآورد. مریم رجوی در سالهای پیش از انقلاب ضدسلطنتی در همین دانشگاه، فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد و در ادامهٴ این مبارزه، در مقاومت ایران، به معمار جبهه بزرگ مقاومت در برابر بنیادگرایی تبدیل شد. آنچنان که گادفری جنسن، محقق و نویسنده باسابقه امور خاورمیانه درباره او نوشت:
«مریم رجوی انقلابیترین متفکر و مصلح مسلمان در دنیای معاصر است. انقلاب دموکراتیک اسلامی مریم (رجوی) ممکن است دلهای مسلمانهایی را که بنیادگرایان مذهبی جریحهدارشان کرده است، برباید و دوران بنیادگرایی را به عصر روشنگری تبدیل کند».
مریم رجوی در سخنرانی خود در گردهمایی ایرانیان در ویلپنت پاریس در 30خرداد سال 88: میگوید:
«ما برآنیم که دست در دست مردممان خواسته برحق ملت ایران برای تغییر دموکراتیک را محقق کنیم.
هدف ما برقراری یک جمهوری بر اساس کثرتگرایی است. جامعهیی بر اساس احترام به حقوقبشر که در آن از شکنجه و اعدام خبری نباشد. … یک نظام اقتصادی جدید مبتنی بر فرصتهای برابر برای همه مردم که جایی برای غارتهای نجومی آخوندها باقی نگذارد. … و یک دادگستری و دستگاه مستقل عدالت بر اساس استانداردهای بهرسمیت شناخته شده بینالمللی».
تسریع شرکت زنان در مبارزه:
مجاهدین خلق، شرکت زنان جامعه ایران به صحنهٴ مبارزه و انقلاب را تسریع کردند.
در انقلاب 57، نیمی از فریادهایی که دیوار دیکتاتوری شاه را فرو ریختند، فریادهای زنان بود.
در سال 1359، مردم تهران، بر 250هزار برگه رأی خود نام مریم را نوشتند. و البته اگر تقلبات گسترده عوامل خمینی در انتخابات مجلس را در نظر بگیریم، این میزان رأی بسا بیشتر از 250هزار بود.
اما خمینی بر همهٴ آن برگهها خط قرمز کشید. خطی که در یک مرحله بعد، وقتی نقاب از چهرهاش برداشته شد، با همان رنگ قرمز توسط شلاق، بر گردهها و پاهای نسل رهپوی مسعود و مریم رسم شد.
در میان این رود خروشان خونها و چشمها و دهانهای به خون تپیده، دو چشم، از آن خواهر کوچکتر مریم یعنی معصومه است. معصومه از قهرمانان مقاومت در زیر شکنجههای وحشیانه در حالی که باردار بود به جوخههای تیرباران سپرده شد.
اما اگر سرکوبگری خمینی حیرتانگیز است، یک پدیده حیرتانگیزتر، مقاومت نسلی است که به میدان مقاومت در برابر او شتافته.
برادر مجاهد عباس داوری در مورد این مبارزه گفته است: «تاریخچهٴ مبارزات 30ساله نشان میدهد که زنان انقلابی مجاهد در برابر این رژیم که وحشیترین و فریبکارترین رژیم تاریخ است، شگفتترین مقاومت انقلابی را رقم زدند. و این مقاومت در صحنههای مختلف دیده میشود. مقاومتی بسیار عجیب و ستایشانگیز، چه در زیر وحشیانهترین شکنجهها، چه در برابر جوخههای اعدام و چه در میدانهای نبرد آزادیبخش».
شاید درستتر از همه این باشد که بگوییم هر چه تا پیش از سال 1364 رخ داد، مقدمات و شرایطی بود تا مریم، قلهٴ بلند انقلاب را فتح کند و خود منشأ یک انقلاب ایدئولوژیک در مجاهدین بشود.
برادر محمود عطایی در مورد این انقلاب آرمانی گفته است: آن انقلاب، یک تحول انقلابی در خدمت سرنگونی دشمن مردم ایران بود. آن انقلاب دستاوردهای والای انسانی و آرمانی داشت. و همین طور، راز و رمز پایداری و بقای رشدیابندهی مجاهدین شد و مجاهدین را در آزمایش تاریخی نبرد با رژیم خمینی تضمین کرد.
خواهر مجاهد سپیده امير ابراهیمي در این مورد گفته است: « انقلاب مریم کیفیتها را ارتقا داد، انرژیها را آزاد کرد، سرعتها را افزایش داد و راهها را کوتاه کرد. خواهر مریم معتقد است که ”رهایی زن در اوج مسئولیتپذیری تحقق پیدا میکند“. اما مسئولیتپذیری وقتی محقق میشود که زن باور کند میتواند بالاترین و خطیرترین مسئولیتها را بپذیرد و از عهدة آن برآید. ورود خواهر مریم به موضع رهبری، موجب یک تحول در اندیشهها و باورهای مجاهدین و بهخصوص خواهران ما شد. دیوارهای قطور ناباوری شروع به ترک خوردن کرد. انقلاب درونی اگرچه با هدف رهایی زن شروع شده بود، ولی با شناخت رهبری آرمانی مجاهدین و پیوند خوردن همه زنان و مردان مجاهد با آن، به تحول درونی تکتک افراد راه برد».
این یکی از ثمرات انقلاب مریم بود. زنان، تمامی پهنههای کار مردانه را در مینوردند.
برادر محمود عطایی در مورد نقش زنان در برپایی ارتش آزادی گفته است: «بدون انقلاب ایدئولوژیک، تشکیل یک ارتش آزادیبخش که در آن، مرد و زن بتوانند، با بیشترین توان خودشان به مبارزه بپردازند امکانپذیر نبود».
اولین ثمرات انقلاب آرمانی:
انقلاب مریم در سال67، اولین ثمرهی خود را تقدیم مردم ایران کرد: توقف جنگ خانمانسوز ایران-عراق. چرا که خمینی جام زهر آتشبس را بعد از فتح مهران بهدست ارتش آزادیبخش، به فرماندهی مجاهدین گذر کرده از کورهٴ انقلاب مریم نوشید.
خواهر مهری حاجینژاد در این زمینه گفته است: وقتی در سال 68، خواهر مریم مسئول اول سازمان شد، همهٴ تردیدها ی من، نسبت به ناتوانی و ضعف جسمی و هر ضعف دیگری يکسره دود شد. دیدم یک زن میتواند در رأس بزرگترین سازمان مبارز تاریخ ایران قرار بگیرد! دیگر چه چیز برای باور کردن کم بود؟» هدف انقلاب ایدئولوژیک خواهر مریم از اول هم همین بود».
دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، در بهمن 63، در اطلاعیهٴ معرفی رهبری جدید سازمان مجاهدین یادآوری کرده بودند که «رهایی و اعاده حقوق زن ـ بهعنوان شرط ضروری رهایی مرد ـ نقطه عزیمت یک جهش ایدئولوژیکی در درون مجاهدین میباشد. این انقلاب ایدئولوژیک ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صدچندان نموده و صفوف پولادین ما را هرچه پاکیزهتر و یگانهتر میسازد».
در سالهای بعد، این باور بزرگ و بزرگتر شد. در پلهٴ اول، مریم بهزودی شکفتگی توان زنان را در یک شورای رهبری تماماً تشکیل شده از زنان در رهبری مجاهدین مشاهده کرد.
معرفی شورای رهبری مجاهدین در 14مرداد 1372، هنوز بالاترین قلهای نبود که مریم با شعار میتوان و باید فتح کرد. در سالهای بعد، باور به شعار او، و دامنهٴ وسیعتری از چارچوب مجاهدین پیدا میکرد.
بعد از آن انتخاب مريم، مسعود رجوی هنگام معرفی شورای رهبری در 14مرداد 72 به مجاهدان ارتش آزادی گفت: ”وقتی که نهایتاً شما تصویب کردید بال و پر گشودن سیمرغ رو و با شور و استقبال زیاد کف میزدین، یک بار دیگه من صدای در هم شکستن استخونهای خمینی رو و آتش گرفتن رگ و ریشهش رو دیدم و شنیدم. شما چطور، شمام شنیدین؟“
اکنون بهخوبی روشن است که اگر توطئه 17ژوئن، توسط آخوندها علیه مریم رجوی هدایت شد، اگر رژیم آخوندی سرمایههای ملت ایران را به تاراج تاجران خون و نفت داد، هدف، نجات دادن رژیم آخوندی از ندای این زن بود.
آن هنگام البته برای آخوندها توطئه کردن علیه مریم دیر شده بود. چرا که پیام مریم بهقدر کافی به دلها و جانهای ایرانی نفوذ کرده است که برای دفاع از او جانهای خویش را سپر کنند و با آتش دلهایشان، از او که اکنون تبلور آرمان آزادی مردم ایران شده است دفاع کنند.
اینک آیا ما در پایان نبرد نور و ظلمت ایران امروز هستیم؟ شواهد میگویند که بهار مقاومت گل داد و غنچه داد، و زمستان در حال شکستن و رفتن است. مریم در رأس جبهه مقاومت ایران، با مبارزة بیامان خود، برای مقاومت و مردم ایران پیروزیهای بزرگ را محقق کرد، انقلاب او در تمامی این سالها بقای مقاومت مجاهدین را تضمین کر و الهامبخش بزرگ پایداری مجاهدان اشرف و اشرفنشانان در سراسر عالم شد، همچنین عزم او در هدایت کارزارهای بزرگ، نام مجاهدین را از دو فهرست تروریستی اروپا و آمریکا بیرون کشید، و حقانیت مجاهد خلق را در عالم به ثبت داد. کاری که همگان آن را امکان ناپذیر میدانستند. اکنون نیز با گشوده شدن چشماندازهای جدید برای سرنگونی رژیم ولایتفقیه، و پیروزی نهایی مردم ایران، مریم همچنان میرود تا آرزوهای ایران و ایرانی را برآورده کند:
و مریم همچنان راه را میپیماید:
مریم رجوی در گردهمایی ایرانیان در ویلپنت پاریس. تیرماه 91:
«بگذارید بار دیگر تصریح کنم که هدف این جنبش، به دست گرفتن قدرت به هر قیمت، نبوده و نیست.
هدف ما، تضمین آزادی و دموکراسی، به هر قیمت است.
و همچنان که بارها گفتهایم، همین که در مزار شهیدانمان در خاوران باشیم، برای ما کافی است.
هدف ما یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت است که در آن، همه ادیان و مذاهب، از حق مساوی برخوردارند. و برنامه ما در این سه کلمه خلاصه میشود: آزادی، دموکراسی و برابری.
پس ای هموطنان!
زنان آزاده ایران، معلمان، دانشگاهیان، دانشجویان، دانش آموزان!
کارگران و زحمتکشانی که با فشار فزاینده گرانی و محرومیتها و تحمیلهای ارتجاعی روبهرو هستید،
و ای جوانان دلیر ایران!
زمان، زمان برخاستن است.
رو در روی استبداد مذهبی، شما از قویترین پشتوانه و نیروی جبرشکن مقاومت رهاییبخش برخوردارید،
همه شما را فرا میخوانم که برای آزادی مردم و میهن اسیر، بهپا خیزید.
کلید پیشروی، همانا کلمه «آزادی» است، آری آزادی، خجسته آزادی».
و در پایان باید افزود: «نوری که بهتدریج برای ایران، یک سحر روشن را در چشمانداز افق نمایان میکند، به یک سوگند بسیار محکم و جدی نیز پشتوانه دارد سوگندی که تحقق پیروزی نور و پایان دادن به ظلمت آسمان مردم ایران است:
مسعود رجوی: 26شهریور1372، نشست بزرگ مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادیبخش: «شما، شما رزمآوران آزادی و مجاهدان آزادیستان، آیا از امروز وظیفه بزرگ، خطیر و تاریخی خودتان را تک به تک، درک میکنید؟
بایستی امانت بزرگ ملت ایران، رئیسجمهوری دموکراتیک اسلامی ایران را با چنگ و ناخن و دندان هم که شده به تهران برسانید».