ورود خامنهای به دعوای سران سه قوه رژیم در شرایط و مختصات فعلی نظام آیا برای ولیفقیه از جنس کلان هزینه است یا از جنس مهار و پیشگیری از این هزینه استراتژیک؟
قبل از آن آیا این ورود، اجبار ولیفقیه بود یا از جنس مدیریت بحران… ؟
در رابطه با به صحنه آمدن خامنهای در شرایط فعلی نظام؛ قطعاً هیچکس این را در اعداد همه توپ و تشرهای نوبهای و مرحلهیی و تیغ کشیهای قبلی ولیفقیه و مواردی که لازم بود خودش برای برگرداندن تعادل درون رژیم برای امکان مقابله با بیرون؛ دخالت کند؛ نمیگذارد. زیرا به چند علت به صحنه آمدن خامنهای مطلقاً به نفع خودش به صفت ولیفقیه و عنصر کانونی در ادامه بقای نظام؛ نبود:
اولاً ـ اکنون دعوا بین مثلاً باند خامنهای با باندهای دیگر درون نظام نیست. طرفی که میخواهد او را سرجای خودش بنشاند احمدینژاد است که تا بهحال تحملش کرده نه بهخاطر خودش بهخاطر با ثبات نشاندادن رژیم و پیشبردن خط سرکوب در داخل کشور و مهار بحرانهایی که در داخل و خارج رژیم را محاصره کرده و ضمنا مرحله وصله پینه آنها هم گذشته است به همین دلیل علنی شدن این دعوا؛ مرحله وخامت را ارتقا میدهد و قانونمند، وارد دوران جدیدتری از فروپاشی میکند که برای رژیم ولایت اجتنابناپذیر است.
ثانیاـ اگر بعد از وارد شدن خامنهای احمدینژاد کوتاه نیاید؛ یعنی اگر طرف مقابل اعلام اطاعت مطلق نکند (همان چیزی که با جوابی که احمدینژاد داد اتفاق افتاد) ؛ نتیجه تماماً در خدمت شدت گرفتن بحران در مداری بالاتر و بلافصل این میشود که مردم میفهمند فراتر از طلسمشکستگی (عطف به بیرون نظام) ؛ نزدیکترین عناصر باند ولیفقیه در درون خودش پشمی به کلاهش نمیبینند و در درونیترین باند و بالاترین نقطه نظام؛ یک پاسدار دوزاری که ولیفقیه بهعنوان عنتر خودش برای حل مشکل چند سرگی نظام او را سرکار آورده؛ برایش گربه دور زدن ولیفقیه و زیر بار او نرفتن را؛ میرقصاند. آن هم پس از آن که در جریان آن یکپایگی که او را روی کار آورده؛ ولیفقیه قیمت استراتژیک داده و لرزه قیام 88 و پس لرزههایش را تا امروز یدک کشیده است. در نتیجه با شاخ شدن عنتر در برابر لوطی «طرفهای اصلی» در مقابله با جمهوری جنایت آخوندی؛ یعنی مردم به جان آمده؛ قطعاً بیپرواتر و زودتر به خیابانها خواهند آمد. به همین دلیل است که سید شریف حسینی عضو هیأترئیسه مجلس ارتجاع میگوید: هشدار رهبر انقلاب آخرین خط نهایی برای سران قوا بود تا دست از اختلاف حتی در اعلام سلیقه هم بردارند... عیان کردن اختلافات قوا سم مهلک است (اعتماد14آبان)
ثالثا ـ اگر این ورود علنی خامنهای، «ختم به خیر» ی که ولیفقیه و باندهایش انتظارش را داشتند، نشود؛ با توجه به مرحله رژیم؛ و الزام شدیدترین تیغکشی خامنهای و اتمامحجت از آخر خط یعنی به کار بردن لفظ «خیانت» برای احمدینژاد؛ دیگر تضادها حتی در نقطه فعلی نمیماند و به نوعی بیدنده و ترمز سرنگونی رژیم را در سراشیبی میاندازد و سرعت میدهد.
به همین دلیل خامنهای ابا داشت از اینکه در دعوای احمدینژاد با خودش علنی ظاهر شود و مطلقاً به نفع رژیم نبود.
به همین دلیل تا بهحال خامنهای سعی کرده بود پشت پرده ادامه بدهد. امری که بروجردی رئیس کمیسیون مجلس هم به آن اشاره کرد و گفت: متأسفانه اختلاف میان قوا در چند وقت اخیر رسانهیی شد و مقام معظم رهبری ناگزیر شدند که یک تذکر جدی به سران قوا دهند (مهر11آبان).
حرف خامنهای خیلی روشن بود. حرف عبارت بود از ورود به مرحله پایانی و خطیر بودن وضعیت رژیم و ناتوانی رژیم برای مهار بازتاب تضادهای درونیش در شرایط انفجاری جامعه. به همین دلیل بعد از این دعوا یا یکی از دو طرف باید خاک شود یعنی کامل کوتاه بیاید یا کشمکش بین احمدینژاد و خود ولیفقیه وارد مرحله خطرناکتری برای نظام خواهد شد. مرحله بالاترین خسارت برای رژیم و بیشترین منفعت برای مردم از بابت سرنگونی و شعلهور شدن آتش قیام البته این بار در نفی تمامعیار نکبت بیهزینگی سبز لجنی و با تنها اهرم چارهساز برای جاروی رژیم با همه باندها و دستجاتش یعنی ارتش آزادی. حالا با این مفروضات یک بار دیگر به این دعوا نگاه میکنیم:
خامنهای خطاب به مشخصاً احمدینژاد و بقیه افراد باند خودش گفت: جنگ پنهان درون رژیم را نگذارید مردم بفهمند. با صریحترین و البته رسواترین کلمات گفت اختلافات را نباید علنی کنید و مردم نباید بفهمند. طبعاً به این دلیل که خطرناکترین جایی که این بحران در بالای نظام و بهم خوردن تعادل؛ محصول اجتماعیش را میدهد؛ چالش نمایش انتخابات رژیم است؛ علنی کردن تضادها تا روز انتخابات را خیانت نامید. «دستور» ی هم گفت. یعنی قیمت را از خودش داد که این ریسک بالا را داشت که اگر کسی اطاعت نکند پیامش به مردم این است که ولیفقیه بیولیفقیه.
در این ریسک ولیفقیه مشخص بود که دو رأس لاریجانی که در موقعیتی قرار ندارند که لازم باشد خامنهای برای آنها علنی تیغ بکشد و این طور خودش را در معرض نابودی قرار بدهد؛ حرف با احمدینژاد بود. وقتی هم که صادق لاریجانی نامه خیلی محرمانه به احمدینژاد نوشت؛ قصدش علنی کردن نبود ولی احمدینژاد بود که نامه خیلی محرمانه را علنی کرد. جواب نامه احمدینژاد را هم که صادق لاریجانی علنی نوشت؛ علیالقاعده نباید خارج از دستور خامنهای باشد چون باید در مقابل احمدینژاد حرکتی انجام میشد تا شاید تاثیر کند و لازم نباشد خامنهای قیمت کلان از خودش بدهد. اما رژیم در مرحلهایست که هم سکوت ولیفقیه به زیانش است هم جواب دادن. به همین دلیل نامه علنی صادق لاریجانی به احمدینژاد هم بحران رأس نظام را وخیمتر کرد و خامنهای مجبور شد با همه قیمتی که برای کل نظامش داشت وارد شود. البته ولیفقیه ریسک وارد شدن علنی خودش را هم میداند ولی آیا چارهیی دارد؟ خیر.
در مرحله سرنگونی؛ خامنهای حتی در معرض انتخاب بین بد و بدتر هم نیست بلکه مصداق «الغریق یتشبث به کل حشیش» است… یعنی رژیمی که وارد مرحله سرنگونی شده؛ دیگر تحولات و فرآیند بحرانها را؛ از جمله بحران درونی باند خودش را که ویران کنندهتر از همه بحرانهایش است؛ نمیتواند مهار کند و با طراحی از این ستون به آن ستون پیش ببرد. قانونمندی مرحله سرنگونی بهمعنی مرحله غیرقابل مهار بودن تضادها فراتر از خواست و حتی تلاش ولیفقیه و راهحلهایش؛ عمل میکند و ولیفقیه غریق؛ مجبور است هر ریسکی را بهمثابه چنگ زدن به هر خاشاکی در گرداب سرنگونی؛ بهعنوان تنها راه ممکن؛ بپذیرد.
در همین رابطه و بهدلیل عملکرد این قانونمندی؛ اینکه احمدینژاد نامه خیلی محرمانه صادق لاریجانی را علنی جواب میدهد هم قابل فهم است. آیا پاسدار هزارتیر بیگدار به آب میزند؟
مطلقاً خیر. احمدینژاد به خوبی واقف است که ولیفقیه دیگر در موقعیت قبلی نیست. یعنی وارد مرحله بعد از طلسمشکستگی شده. یعنی مرحله از دست دادن سلطه ولیفقیه بر باندهای درون خودش است بهدلیل بحرانهایی که از داخل و خارج احاطهاش کرده است. جواب احمدینژاد به خامنهای آن هم دو روز بعد از تیغکشی ولیفقیه و با تهدید و فشار از این سو و آن سو برای جواب گرفتن از احمدینژاد؛ بیان ورود بحران درونی رژیم به مرحله وخامت بارتر از قبل بهمعنی سفت شدن بیشتر پای مرحله سرنگونی و بازگشت ناپذیریش بود. در واقع در این مرحله ولیفقیه مطلقاً راه عقبنشینی یا پیشروی، ندارد. به این دلیل که عقبنشینی یعنی خوردن جام زهر و یعنی میدان دادن به قیام مردم و پیشروی هم یعنی ادامه شدیدتر همین سیاستهایی که تا اینجا آمده که دیگر نه بهلحاظ بینالمللی و نه داخلی زمینهاش نیست و هیچ کار نکردهای باقی نگذاشته ولی فایده نداشته که باز هم نتیجه یعنی بسته شدن دفتر نظام جهل و جنایت با قیام مردم. این را احمدینژاد بهتر از هرکس میداند و ضمنا چشمانداز پایان نظام برایش کاملاً روشن است؛ به همین دلیل فهوای جواب احمدینژاد به خامنهای محصول و برآیند دوران سراشیب و سرنگونی نظام ولایت است. احمدینژاد کاملاً آگاهانه و فراتر از منت بر سر ولیفقیه مفلوک، با توسری به او میگوید: دولت او «مانند گذشته»! و برای مصالح کشور، همه نامهربانیها را صبورانه تحمل خواهد کرد.
بعد هم برای اختیارات رئیسجمهور در برابر ولیفقیه با این جملات خط و نشان کشید که: «مطمئن هستم که جنابعالی بر پاسداری قاطع از قانون اساسی و بهویژه از حقوق اساسی ملت و همچنین صیانت از جایگاه رفیع رئیسجمهوری منتخب ملت که بالاترین مقام رسمی کشور پس از رهبری و مجری قانون اساسی است، تأکید دارید و با هر اقدامی که اختیارات و مسئولیتهای مهم او را مخدوش نماید، مخالفید». و در ادامه با نیش به خامنهای بابت کارهای نکرده او افزود: اینجانب و همکارانم در دولت… تمام توان خود را بهطور شبانه روزی به کار بستهایم لیکن ابعاد مسأله و اهمیت موضوع مستلزم حضور همه قوا و مسئولیت پذیری و همکاری و همراهی آنان با دولت است! این جواب احمدینژاد البته بعد از این بود که دو رأس لاریجانی صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه و علی لاریجانی رئیس قوه مقننه با نوشتن نامههای جداگانه از سخنان او ستایش کردند و مجیز خامنهای را برای در کرنر گذاشتن احمدینژاد گفتند و بهخصوص به این دلیل که میدانستند دیگر ورود ولیفقیه یعنی آخرین تیر ترکش نظام.
صادق لاریجانی به خامنهای نوشت’پیام وحدتبخش’ او را با ’جان و دل’ دریافت کرده است. علی لاریجانی، رئیس مجلس رژیم هم در نامهیی ’رهنمودهای ناصحانه و خیرخواهانه’ آیتالله خامنهای را سنجیده دانست و بر واجب بودن رعایت دستورات رهبر ایران تأکید کرد. ولی احمدینژاد با تعلل دو روزه آن چه را گفت که بیان مرحله رژیم بود.
بروجردی رئیس کمیسیون امنیت مجلس رژیم تعلل احمدینژاد را که خودش یکی از قویترین دلایل درهم شکستگی ولیفقیه بود؛ برای فشار روی احمدینژاد به رخش کشید تا شاید از شدت فاجعه کم کند. بروجردی گفت: «مسالهیی که مایه خوشبختی و خوشنودی است این است که با فاصله کوتاهی رؤسای قوای مقننه و قضاییه در نامهیی مکتوب به ندای رهبر معظم انقلاب لبیک گفتند… هماکنون افکار عمومی منتظر این است که رئیسجمهور نیز بهعنوان رئیس قوه مجریه کار مشابهی را انجام دهد و نامهیی را خطاب به رهبر معظم انقلاب بنویسد و ما شاهد انسجام در سطح سران قوا باشیم» … اما پاسخ احمدینژاد نه تنها آن نبود که ولیفقیه امیدش را داشت و بروجردی وعده میداد بابت آن او را در مجلس مورد سؤال قرار نخواهند داد؛ بلکه فراتر از آن؛ نشان داد که بحران رأس رژیم وارد مرحله جدیدی شده است که البته عواقب خودش را قانونمند با خودش خواهد داشت یعنی تشدید درهم شکننده بحران در رأس نظام.
دو روز پس از هشدارهای شدیداللحن خامنهای ولیفقیه ارتجاع به سران قوای نظام برای جلوگیری از علنی کردن اختلافات درمانناپذیر باندهای رژیم، لاریجانی رئیس مجلس آخوندی در سفر به اصفهان؛ بار دیگر استیضاح وزیران کابینه احمدینژاد را پیش کشید و گفت اگر وزیری تعلل کند مجلس او را استیضاح خواهد کرد. رئیس مجلس آخوندی افزود: قوه مجریه باید در چارچوب قانون و با کمک وزرا، خدمات مختلف را در اختیار مردم قرار دهند و قوه مقننه نیز باید ضمن تدوین قوانین، بر عملکرد مسئولان اجرایی نظارت داشته باشد و اگر این مسئولان تخلفی کردند سریعاً برخورد کند…
صفارهرندی وزیر سابق ارشاد و عضو مصلحت نظام آخوندی گفت: در میان نامههای ارسالی سران قوا، نامه محمود احمدینژاد... رنگ و بویی دیگر داشت (اعتماد14آبان).
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: اما ویژگی اختصاصی نامه رئیسجمهور به رهبری، ... این است که ایشان در نامه خود، تلاش کردهاند در اختلافات مورد نظر، خود را حق به جانب جلوه دهند و بهاصطلاح معروف، وسط دعوا نرخ را هم معین کنند! (روزنامه جمهوری اسلامی 14آبان).
حداد عادل، رئیس فراکسیون اصولگرایان در مجلس ارتجاع گفت: حاشیهسازی در این شرایط کاری عقلانی نیست... ما از آقای احمدینژاد خواستیم از اقدامات حاشیهساز خودداری کنند. احمدینژاد نیز قولهایی به ما داد اما روز بعد آن نامه را منتشر کرد (اعتماد14آبان). رئیس کمیسیون بهداشت مجلس ارتجاع گفت: احمدینژاد باید مانند دیگر سران قوا اعتقادی بیچون و چرا به رهبری داشته باشد و برخی مسائلی که ایشان به رهبر انقلاب مطرح کردند نوعی شرطگذاری است که ما آن را نمیپذیریم (اعتماد14آبان).
تلویزیون رژیم نامه جوابیه احمدینژاد به خامنهای را سانسور کرد و طرح سؤال از احمدینژاد در مجلس که برخیها معتقد بودند باید با توجه حرفهای خامنهای عطایش را به لقایش بهدلیل کاری که جوابهای احمدینژاد روی دست رژیم میگذارد؛ ببخشند، دوباره بهاجبار فعال شد و محمد دهقان یکی از اعضای هیأترئیسه مجلس ارتجاع از درخواست مجلسیان برای پرونده قضایی درست کردن برای احمدینژاد خبر داد و گفت: به جای سؤال از رئیسجمهور، ”طرح بررسی تخلفات دولت و رئیسجمهور“ و ارسال پرونده آن به قوه قضاییه طرفداران زیادی در مجلس دارد. (بی بیسی10آبان)
روز 11آبان یک روز قبل از پاسخ احمدینژاد به خامنه ای؛ بروجردی رئیس کمیسیون امنیت رژیم گفت: بنده فکر میکنم به سمت لغو سؤال از رئیسجمهور پیش برویم؛ چرا که بنده از ابتدا هم معتقد بودم سوالاتی که از رئیسجمهور مطرح است باید در جلسات مشترک و یا نمایندگان سؤال کننده در جلسه مشترک با آقای رئیسجمهور مطرح کنند (خبرگزاری مهر11آبان)
و دو روز بعد از انتشار پاسخ احمدینژاد؛ مجلس ارتجاع بهرغم توصیههای ولیفقیه صحنه درگیری باندهای درونی رژیم بود. طرح سؤال از پاسدار احمدینژاد با 77امضا اعلام وصول و قرائت شد و عدهیی در اعتراض به اعلام وصول طرح سؤال از احمدینژاد، صحن مجلس را ترک کردند (فارس14آبان) … و این رشتهیی است که سر درازش تا نقطه پایان بر رژیم ادامه خواهد یافت…
این مرحله رژیم البته مرهون کار کارستان و 31ساله تنها نیروی سرنگون کننده و جانفشانی مقاومتی است که از اصولش سرسوزنی کوتاه نیامده؛ و فروپاشی و ورود به مرحله سرنگونی را از بیرون این رژیم به آن تحمیل کرده و برایش رقم زده است. امری که مطلقاً خودبخودی نبوده و نمیتوانسته است باشد. بهویژه آن که در رویارویی با این رژیم؛ جبهه هماوردی برای مقاومت سرفراز مردم ایران تنها رژیمی به سفاکیت رژیم جنایتکار آخوندی نبوده بلکه از رژیم شروع میشده و تا گستره بیانتهای سیاست استمالت و همدستی با رژیم؛ در پهنای باندی به وسعت غرب و شرق عالم ادامه داشته است. این مسیر البته محصول طی طریق در مسیری است که ثانیه به ثانیه31سال سراسر رنج و خون بهای آن بوده است. کاری بهاندازه یک تاریخ فدا و ایستادگی سرفرازانه که برآیند تمام ظرفیتها و راهحلهای درون نظام را برای مقابله با تکتک بحرانهایش؛ به صفر رسانده است و قطعاً که با الگوی جاودان ایستادگی اشرفی و ارتش آزادی در قیام و خیزش جوانان و مردم ایران؛ پایان عمر ننگین رژیم آخوندی را خواهد نوشت.
قبل از آن آیا این ورود، اجبار ولیفقیه بود یا از جنس مدیریت بحران… ؟
در رابطه با به صحنه آمدن خامنهای در شرایط فعلی نظام؛ قطعاً هیچکس این را در اعداد همه توپ و تشرهای نوبهای و مرحلهیی و تیغ کشیهای قبلی ولیفقیه و مواردی که لازم بود خودش برای برگرداندن تعادل درون رژیم برای امکان مقابله با بیرون؛ دخالت کند؛ نمیگذارد. زیرا به چند علت به صحنه آمدن خامنهای مطلقاً به نفع خودش به صفت ولیفقیه و عنصر کانونی در ادامه بقای نظام؛ نبود:
اولاً ـ اکنون دعوا بین مثلاً باند خامنهای با باندهای دیگر درون نظام نیست. طرفی که میخواهد او را سرجای خودش بنشاند احمدینژاد است که تا بهحال تحملش کرده نه بهخاطر خودش بهخاطر با ثبات نشاندادن رژیم و پیشبردن خط سرکوب در داخل کشور و مهار بحرانهایی که در داخل و خارج رژیم را محاصره کرده و ضمنا مرحله وصله پینه آنها هم گذشته است به همین دلیل علنی شدن این دعوا؛ مرحله وخامت را ارتقا میدهد و قانونمند، وارد دوران جدیدتری از فروپاشی میکند که برای رژیم ولایت اجتنابناپذیر است.
ثانیاـ اگر بعد از وارد شدن خامنهای احمدینژاد کوتاه نیاید؛ یعنی اگر طرف مقابل اعلام اطاعت مطلق نکند (همان چیزی که با جوابی که احمدینژاد داد اتفاق افتاد) ؛ نتیجه تماماً در خدمت شدت گرفتن بحران در مداری بالاتر و بلافصل این میشود که مردم میفهمند فراتر از طلسمشکستگی (عطف به بیرون نظام) ؛ نزدیکترین عناصر باند ولیفقیه در درون خودش پشمی به کلاهش نمیبینند و در درونیترین باند و بالاترین نقطه نظام؛ یک پاسدار دوزاری که ولیفقیه بهعنوان عنتر خودش برای حل مشکل چند سرگی نظام او را سرکار آورده؛ برایش گربه دور زدن ولیفقیه و زیر بار او نرفتن را؛ میرقصاند. آن هم پس از آن که در جریان آن یکپایگی که او را روی کار آورده؛ ولیفقیه قیمت استراتژیک داده و لرزه قیام 88 و پس لرزههایش را تا امروز یدک کشیده است. در نتیجه با شاخ شدن عنتر در برابر لوطی «طرفهای اصلی» در مقابله با جمهوری جنایت آخوندی؛ یعنی مردم به جان آمده؛ قطعاً بیپرواتر و زودتر به خیابانها خواهند آمد. به همین دلیل است که سید شریف حسینی عضو هیأترئیسه مجلس ارتجاع میگوید: هشدار رهبر انقلاب آخرین خط نهایی برای سران قوا بود تا دست از اختلاف حتی در اعلام سلیقه هم بردارند... عیان کردن اختلافات قوا سم مهلک است (اعتماد14آبان)
ثالثا ـ اگر این ورود علنی خامنهای، «ختم به خیر» ی که ولیفقیه و باندهایش انتظارش را داشتند، نشود؛ با توجه به مرحله رژیم؛ و الزام شدیدترین تیغکشی خامنهای و اتمامحجت از آخر خط یعنی به کار بردن لفظ «خیانت» برای احمدینژاد؛ دیگر تضادها حتی در نقطه فعلی نمیماند و به نوعی بیدنده و ترمز سرنگونی رژیم را در سراشیبی میاندازد و سرعت میدهد.
به همین دلیل خامنهای ابا داشت از اینکه در دعوای احمدینژاد با خودش علنی ظاهر شود و مطلقاً به نفع رژیم نبود.
به همین دلیل تا بهحال خامنهای سعی کرده بود پشت پرده ادامه بدهد. امری که بروجردی رئیس کمیسیون مجلس هم به آن اشاره کرد و گفت: متأسفانه اختلاف میان قوا در چند وقت اخیر رسانهیی شد و مقام معظم رهبری ناگزیر شدند که یک تذکر جدی به سران قوا دهند (مهر11آبان).
حرف خامنهای خیلی روشن بود. حرف عبارت بود از ورود به مرحله پایانی و خطیر بودن وضعیت رژیم و ناتوانی رژیم برای مهار بازتاب تضادهای درونیش در شرایط انفجاری جامعه. به همین دلیل بعد از این دعوا یا یکی از دو طرف باید خاک شود یعنی کامل کوتاه بیاید یا کشمکش بین احمدینژاد و خود ولیفقیه وارد مرحله خطرناکتری برای نظام خواهد شد. مرحله بالاترین خسارت برای رژیم و بیشترین منفعت برای مردم از بابت سرنگونی و شعلهور شدن آتش قیام البته این بار در نفی تمامعیار نکبت بیهزینگی سبز لجنی و با تنها اهرم چارهساز برای جاروی رژیم با همه باندها و دستجاتش یعنی ارتش آزادی. حالا با این مفروضات یک بار دیگر به این دعوا نگاه میکنیم:
خامنهای خطاب به مشخصاً احمدینژاد و بقیه افراد باند خودش گفت: جنگ پنهان درون رژیم را نگذارید مردم بفهمند. با صریحترین و البته رسواترین کلمات گفت اختلافات را نباید علنی کنید و مردم نباید بفهمند. طبعاً به این دلیل که خطرناکترین جایی که این بحران در بالای نظام و بهم خوردن تعادل؛ محصول اجتماعیش را میدهد؛ چالش نمایش انتخابات رژیم است؛ علنی کردن تضادها تا روز انتخابات را خیانت نامید. «دستور» ی هم گفت. یعنی قیمت را از خودش داد که این ریسک بالا را داشت که اگر کسی اطاعت نکند پیامش به مردم این است که ولیفقیه بیولیفقیه.
در این ریسک ولیفقیه مشخص بود که دو رأس لاریجانی که در موقعیتی قرار ندارند که لازم باشد خامنهای برای آنها علنی تیغ بکشد و این طور خودش را در معرض نابودی قرار بدهد؛ حرف با احمدینژاد بود. وقتی هم که صادق لاریجانی نامه خیلی محرمانه به احمدینژاد نوشت؛ قصدش علنی کردن نبود ولی احمدینژاد بود که نامه خیلی محرمانه را علنی کرد. جواب نامه احمدینژاد را هم که صادق لاریجانی علنی نوشت؛ علیالقاعده نباید خارج از دستور خامنهای باشد چون باید در مقابل احمدینژاد حرکتی انجام میشد تا شاید تاثیر کند و لازم نباشد خامنهای قیمت کلان از خودش بدهد. اما رژیم در مرحلهایست که هم سکوت ولیفقیه به زیانش است هم جواب دادن. به همین دلیل نامه علنی صادق لاریجانی به احمدینژاد هم بحران رأس نظام را وخیمتر کرد و خامنهای مجبور شد با همه قیمتی که برای کل نظامش داشت وارد شود. البته ولیفقیه ریسک وارد شدن علنی خودش را هم میداند ولی آیا چارهیی دارد؟ خیر.
در مرحله سرنگونی؛ خامنهای حتی در معرض انتخاب بین بد و بدتر هم نیست بلکه مصداق «الغریق یتشبث به کل حشیش» است… یعنی رژیمی که وارد مرحله سرنگونی شده؛ دیگر تحولات و فرآیند بحرانها را؛ از جمله بحران درونی باند خودش را که ویران کنندهتر از همه بحرانهایش است؛ نمیتواند مهار کند و با طراحی از این ستون به آن ستون پیش ببرد. قانونمندی مرحله سرنگونی بهمعنی مرحله غیرقابل مهار بودن تضادها فراتر از خواست و حتی تلاش ولیفقیه و راهحلهایش؛ عمل میکند و ولیفقیه غریق؛ مجبور است هر ریسکی را بهمثابه چنگ زدن به هر خاشاکی در گرداب سرنگونی؛ بهعنوان تنها راه ممکن؛ بپذیرد.
در همین رابطه و بهدلیل عملکرد این قانونمندی؛ اینکه احمدینژاد نامه خیلی محرمانه صادق لاریجانی را علنی جواب میدهد هم قابل فهم است. آیا پاسدار هزارتیر بیگدار به آب میزند؟
مطلقاً خیر. احمدینژاد به خوبی واقف است که ولیفقیه دیگر در موقعیت قبلی نیست. یعنی وارد مرحله بعد از طلسمشکستگی شده. یعنی مرحله از دست دادن سلطه ولیفقیه بر باندهای درون خودش است بهدلیل بحرانهایی که از داخل و خارج احاطهاش کرده است. جواب احمدینژاد به خامنهای آن هم دو روز بعد از تیغکشی ولیفقیه و با تهدید و فشار از این سو و آن سو برای جواب گرفتن از احمدینژاد؛ بیان ورود بحران درونی رژیم به مرحله وخامت بارتر از قبل بهمعنی سفت شدن بیشتر پای مرحله سرنگونی و بازگشت ناپذیریش بود. در واقع در این مرحله ولیفقیه مطلقاً راه عقبنشینی یا پیشروی، ندارد. به این دلیل که عقبنشینی یعنی خوردن جام زهر و یعنی میدان دادن به قیام مردم و پیشروی هم یعنی ادامه شدیدتر همین سیاستهایی که تا اینجا آمده که دیگر نه بهلحاظ بینالمللی و نه داخلی زمینهاش نیست و هیچ کار نکردهای باقی نگذاشته ولی فایده نداشته که باز هم نتیجه یعنی بسته شدن دفتر نظام جهل و جنایت با قیام مردم. این را احمدینژاد بهتر از هرکس میداند و ضمنا چشمانداز پایان نظام برایش کاملاً روشن است؛ به همین دلیل فهوای جواب احمدینژاد به خامنهای محصول و برآیند دوران سراشیب و سرنگونی نظام ولایت است. احمدینژاد کاملاً آگاهانه و فراتر از منت بر سر ولیفقیه مفلوک، با توسری به او میگوید: دولت او «مانند گذشته»! و برای مصالح کشور، همه نامهربانیها را صبورانه تحمل خواهد کرد.
بعد هم برای اختیارات رئیسجمهور در برابر ولیفقیه با این جملات خط و نشان کشید که: «مطمئن هستم که جنابعالی بر پاسداری قاطع از قانون اساسی و بهویژه از حقوق اساسی ملت و همچنین صیانت از جایگاه رفیع رئیسجمهوری منتخب ملت که بالاترین مقام رسمی کشور پس از رهبری و مجری قانون اساسی است، تأکید دارید و با هر اقدامی که اختیارات و مسئولیتهای مهم او را مخدوش نماید، مخالفید». و در ادامه با نیش به خامنهای بابت کارهای نکرده او افزود: اینجانب و همکارانم در دولت… تمام توان خود را بهطور شبانه روزی به کار بستهایم لیکن ابعاد مسأله و اهمیت موضوع مستلزم حضور همه قوا و مسئولیت پذیری و همکاری و همراهی آنان با دولت است! این جواب احمدینژاد البته بعد از این بود که دو رأس لاریجانی صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه و علی لاریجانی رئیس قوه مقننه با نوشتن نامههای جداگانه از سخنان او ستایش کردند و مجیز خامنهای را برای در کرنر گذاشتن احمدینژاد گفتند و بهخصوص به این دلیل که میدانستند دیگر ورود ولیفقیه یعنی آخرین تیر ترکش نظام.
صادق لاریجانی به خامنهای نوشت’پیام وحدتبخش’ او را با ’جان و دل’ دریافت کرده است. علی لاریجانی، رئیس مجلس رژیم هم در نامهیی ’رهنمودهای ناصحانه و خیرخواهانه’ آیتالله خامنهای را سنجیده دانست و بر واجب بودن رعایت دستورات رهبر ایران تأکید کرد. ولی احمدینژاد با تعلل دو روزه آن چه را گفت که بیان مرحله رژیم بود.
بروجردی رئیس کمیسیون امنیت مجلس رژیم تعلل احمدینژاد را که خودش یکی از قویترین دلایل درهم شکستگی ولیفقیه بود؛ برای فشار روی احمدینژاد به رخش کشید تا شاید از شدت فاجعه کم کند. بروجردی گفت: «مسالهیی که مایه خوشبختی و خوشنودی است این است که با فاصله کوتاهی رؤسای قوای مقننه و قضاییه در نامهیی مکتوب به ندای رهبر معظم انقلاب لبیک گفتند… هماکنون افکار عمومی منتظر این است که رئیسجمهور نیز بهعنوان رئیس قوه مجریه کار مشابهی را انجام دهد و نامهیی را خطاب به رهبر معظم انقلاب بنویسد و ما شاهد انسجام در سطح سران قوا باشیم» … اما پاسخ احمدینژاد نه تنها آن نبود که ولیفقیه امیدش را داشت و بروجردی وعده میداد بابت آن او را در مجلس مورد سؤال قرار نخواهند داد؛ بلکه فراتر از آن؛ نشان داد که بحران رأس رژیم وارد مرحله جدیدی شده است که البته عواقب خودش را قانونمند با خودش خواهد داشت یعنی تشدید درهم شکننده بحران در رأس نظام.
دو روز پس از هشدارهای شدیداللحن خامنهای ولیفقیه ارتجاع به سران قوای نظام برای جلوگیری از علنی کردن اختلافات درمانناپذیر باندهای رژیم، لاریجانی رئیس مجلس آخوندی در سفر به اصفهان؛ بار دیگر استیضاح وزیران کابینه احمدینژاد را پیش کشید و گفت اگر وزیری تعلل کند مجلس او را استیضاح خواهد کرد. رئیس مجلس آخوندی افزود: قوه مجریه باید در چارچوب قانون و با کمک وزرا، خدمات مختلف را در اختیار مردم قرار دهند و قوه مقننه نیز باید ضمن تدوین قوانین، بر عملکرد مسئولان اجرایی نظارت داشته باشد و اگر این مسئولان تخلفی کردند سریعاً برخورد کند…
صفارهرندی وزیر سابق ارشاد و عضو مصلحت نظام آخوندی گفت: در میان نامههای ارسالی سران قوا، نامه محمود احمدینژاد... رنگ و بویی دیگر داشت (اعتماد14آبان).
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: اما ویژگی اختصاصی نامه رئیسجمهور به رهبری، ... این است که ایشان در نامه خود، تلاش کردهاند در اختلافات مورد نظر، خود را حق به جانب جلوه دهند و بهاصطلاح معروف، وسط دعوا نرخ را هم معین کنند! (روزنامه جمهوری اسلامی 14آبان).
حداد عادل، رئیس فراکسیون اصولگرایان در مجلس ارتجاع گفت: حاشیهسازی در این شرایط کاری عقلانی نیست... ما از آقای احمدینژاد خواستیم از اقدامات حاشیهساز خودداری کنند. احمدینژاد نیز قولهایی به ما داد اما روز بعد آن نامه را منتشر کرد (اعتماد14آبان). رئیس کمیسیون بهداشت مجلس ارتجاع گفت: احمدینژاد باید مانند دیگر سران قوا اعتقادی بیچون و چرا به رهبری داشته باشد و برخی مسائلی که ایشان به رهبر انقلاب مطرح کردند نوعی شرطگذاری است که ما آن را نمیپذیریم (اعتماد14آبان).
تلویزیون رژیم نامه جوابیه احمدینژاد به خامنهای را سانسور کرد و طرح سؤال از احمدینژاد در مجلس که برخیها معتقد بودند باید با توجه حرفهای خامنهای عطایش را به لقایش بهدلیل کاری که جوابهای احمدینژاد روی دست رژیم میگذارد؛ ببخشند، دوباره بهاجبار فعال شد و محمد دهقان یکی از اعضای هیأترئیسه مجلس ارتجاع از درخواست مجلسیان برای پرونده قضایی درست کردن برای احمدینژاد خبر داد و گفت: به جای سؤال از رئیسجمهور، ”طرح بررسی تخلفات دولت و رئیسجمهور“ و ارسال پرونده آن به قوه قضاییه طرفداران زیادی در مجلس دارد. (بی بیسی10آبان)
روز 11آبان یک روز قبل از پاسخ احمدینژاد به خامنه ای؛ بروجردی رئیس کمیسیون امنیت رژیم گفت: بنده فکر میکنم به سمت لغو سؤال از رئیسجمهور پیش برویم؛ چرا که بنده از ابتدا هم معتقد بودم سوالاتی که از رئیسجمهور مطرح است باید در جلسات مشترک و یا نمایندگان سؤال کننده در جلسه مشترک با آقای رئیسجمهور مطرح کنند (خبرگزاری مهر11آبان)
و دو روز بعد از انتشار پاسخ احمدینژاد؛ مجلس ارتجاع بهرغم توصیههای ولیفقیه صحنه درگیری باندهای درونی رژیم بود. طرح سؤال از پاسدار احمدینژاد با 77امضا اعلام وصول و قرائت شد و عدهیی در اعتراض به اعلام وصول طرح سؤال از احمدینژاد، صحن مجلس را ترک کردند (فارس14آبان) … و این رشتهیی است که سر درازش تا نقطه پایان بر رژیم ادامه خواهد یافت…
این مرحله رژیم البته مرهون کار کارستان و 31ساله تنها نیروی سرنگون کننده و جانفشانی مقاومتی است که از اصولش سرسوزنی کوتاه نیامده؛ و فروپاشی و ورود به مرحله سرنگونی را از بیرون این رژیم به آن تحمیل کرده و برایش رقم زده است. امری که مطلقاً خودبخودی نبوده و نمیتوانسته است باشد. بهویژه آن که در رویارویی با این رژیم؛ جبهه هماوردی برای مقاومت سرفراز مردم ایران تنها رژیمی به سفاکیت رژیم جنایتکار آخوندی نبوده بلکه از رژیم شروع میشده و تا گستره بیانتهای سیاست استمالت و همدستی با رژیم؛ در پهنای باندی به وسعت غرب و شرق عالم ادامه داشته است. این مسیر البته محصول طی طریق در مسیری است که ثانیه به ثانیه31سال سراسر رنج و خون بهای آن بوده است. کاری بهاندازه یک تاریخ فدا و ایستادگی سرفرازانه که برآیند تمام ظرفیتها و راهحلهای درون نظام را برای مقابله با تکتک بحرانهایش؛ به صفر رسانده است و قطعاً که با الگوی جاودان ایستادگی اشرفی و ارتش آزادی در قیام و خیزش جوانان و مردم ایران؛ پایان عمر ننگین رژیم آخوندی را خواهد نوشت.