زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: سال۵۷ به مدت کوتاهی
نحوه شهادت: تیرباران
حسین در سال۱۳۳۴در یک خانواده مذهبی در روستای گنج تپه از توابع شهر همدان به دنیا آمد، او در سال۱۳۵۳وارد دانشگاه شد و بلافاصله فعالیتهایش را با جنبش دانشجویی آغاز کرد.
در این دوران بود که حسین با آرمانهای سازمان مجاهدین آشنا شده و گویی گمشدهیی را یافته باشد بر تلاشش بهمنظور وصل به سازمان افزود.
سال ۵۷از سوی ساواک دستگیر و مدت کوتاهی در زندان بهسر برد اما در تابستان ۵۷آزاد گردید، آزادی او همزمان بود با اوجگیری انقلاب ضدسلطنتی. او بلافاصله پس از آزادی از زندان فعالیتهایش را در جهت سرنگونی رژیم شاه گسترش داد.
پس از پیروزی انقلاب فعالیتهایش را بهعنوان یک کادر تشکیلاتی با سازمان مجاهدین ادامه داد، و در بخش دانشجویی فعالیت میکرد.
در سال۶۰که خمینی میرفت تا با کودتا رژیم را تک پایه کرده و دیکتاتوری ولایت فقیه را جامه عمل بپوشاند، در اولین قدم سرکوب سازمان مجاهدین بهعنوان سرسختترین مانع در مسیر اهدافش را در دستور کار قرار داد.
در این دوران تنشهای سیاسی به اوج رسید و رژیم دستگیریهای گستردهیی را آغاز کرد، حسین نیز در ۱۹خرداد سال۱۳۶۰در اوج این تنشهای قبل از سی خرداد دستگیر شد.
وی را تا ۷تیر در یکی از کمیتههای تهران در بازداشت نگهداشتند، سپس او را به زندان اوین منتقل کردند.
او در بیدادگاه رژیم بهرغم اینکه پیش از سی خرداد دستگیر شده و هیچگونه اتهام فعالیت مسلحانه هم متوجه او نبود به ۱۷سال زندان محکوم گردید.
اما زندان برای حسین نه تنها محدودیت محسوب نمیشد بلکه عرصه جدیدی برای ادامه مبارزه بود، تنها شکل مبارزه تغییر کرده بود.
او در هر بندی که قدم میگذاشت جمع مجاهدین مقاوم را سازمان داده و متشکل میکرد، این روحیه رزمنده حسین عاملی بود که دشمن را نسبت به او حساس کرده، و همواره جزو نخستین کسانی بود که در هر موقعیتی زیر فشارهای ضدانسانی شکنجهگران قرار میگرفت.
او بارها و بارها زیر شکنجه و بازجوی رفت نه فقط بهخاطر اطلاعات خارج از زندان بلکه مهمتر از آن بهدلیل فعالیتهای تشکیلاتی که در زندان به آن مبادرت میورزید.
حسین قهرمان در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷به همراه خواهر و برادر کوچکتر از خودش مجاهدان شهید معصومه میرزایی و مصطفی میرزایی، با دفاع جانانه از سازمان مجاهدین هیبت پوشالی «هیأت مرگ» خمینی دجال را به سخره گرفتند، و با بوسه بر طناب دار مرگ را تسلیم اراده مجاهد خلق نموده و پرچم شرف و افتخار مجاهدین را به اهتزار درآوردند.
خاطرات
حسین در زندان از قهرمانان مقاومت بود، یک همبند او درباره روحیه و برخورد حسین با شکنجهها نوشته است: «در سال۶۲ با حسین در بند ۴ واحد ۱ اوین بودیم، یک روز پاسداران به بهانهیی به داخل بند ریخته و تعداد زیادی از زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
ضربات پاسداران به قدری وحشیانه بود که تعدادی از بچهها کف راهروی زندان افتاده بودند و از درد به خود میپیچیدند.
پاسداران با دیدن این صحنه فجیع فکر میکردند توانستهاند از زندانیان زهر چشم بگیرند، اما ناگهان حسین از درون سلول با صدای بلند شروع به آواز خواندن کرد:
تازیانه گو بزن، تازیانه گو بزن
ما ز تازیانهتان زیان نمیکنیم، زیان نمیکنیم.
این اقدام حسین چنان فضای بند را شکست که بچهها بیاختیار از سلولها بیرون آمده و شروع به کمک به مصدومان نمودند. پاسداران که وضع را اینچنین دیدند با سرافنکدگی از بند خارج شدند».
اما آن چه که از حسین یک قهرمان مجاهد خلق میساخت مقاومت شگفت او در برابر شکنجه و توهین و تحقیرهای پاسداران نبود.
بلکه پایبندی حسین به ارزشهای انقلابی و مجاهدی بود که از او سیمای جاودانهیی میساخت، یکی از این برخوردها را یکی از همرزمانش چنین نوشته است: «در سال۶۴ رژیم برای درهم شکستن زندانیان مقاوم دست به توطئهیی زد.
به این منظور اقدام به دادن ملاقاتهای حضوری یک روزه به افرادی کرد که متأهل بودند و همسرانشان در زندان قزلحصار بودند.
حسین به ملاقات رفت و بلافاصله پس از بازگشت گفت:“ جلادان قصد دارند که اراده ما را با کشاندن ما به ورطه زندگی عادی در هم بشکنند.
اما کورخواندهاند روزی که مجاهد خلق مبارزه را انتخاب کرد، به زندگی عادی نه گفت و من دیگر به ملاقات نخواهم رفت“ او با قاطعیت دیگر هیچگاه به ملاقات با همسرش نرفت».
مجاهد شهید حسین میرزایی از دلاورانی بود که پس از هفت سال زندان و تحمل سرفرازانه شکنجههای بسیار در زمره مجاهدان سربداران قرار گرفت و در اوج عزت و شکوه سر بدار سپرد و جاودانه شد.
این مجاهد قهرمان دانشجو و هنگام شهادت ۳۸ساله بود.
تصاویر یادگاری
مجاهد شهید حسین میرزایی
حسین میرزایی همراه با فرزندش
حسین میرزایی
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org