واشنگتن پست ۲۹ اردیبهشت طی مقالهای نوشت یک راه سنجش جدی بودن قیامها علیه جمهوری اسلامی در نظر گرفتن شعارهای ضد رژیم است. اینکه تظاهر کنندگان در خیابانهای سراسر ایران حالا خواستار مرگ خامنهای و ابراهیم رئیسی و سقوط رژیم هستند، نباید شکی باقی بگذارد که خشم و استیصال تظاهر کنندگان چقدر عمیق است.
تظاهرات هفتهٔ پیش بهخاطر ناتوانی بیشازپیش رژیم در ارائه کالاها و خدمات پایهیی که برای دههها با سوبسید آنها را فراهم کرده بود شروع شد؛ وقتیکه قیمت نان، تخممرغ و روغن آشپزی تا ۳۰۰ درصد افزایش یافت.
در سرکوب خشونتآمیز بعدی، حداقل ۵ نفر کشته و تعداد بیشماری دستگیر شدند. ارتباطات اینترنتی محدود و یا بهطور کامل در مناطقی قطع شده و رسانههای دولتی اجازهٔ دادن پوشش خبری به درگیریهای خیابانی را ندارند.
در ادامه آمده است شدیدترین تظاهراتها تاکنون در شهرهای سورشجان، شهرکرد، باباحیدر، فارسان، هفشجان و جونقان بوده که همگی در استان چهارمحال و بختیاری در جنوب غرب کشور هستند...
یک روزنامهنگار توضیح داد که ”مردم از سیسم و نحوهٔ حکومت آن متنفر شدهاند. این سیستمی فاسد و ناکارآمد است که موجب بدبختی میلیونها نفر شده است. آن بخش جامعهٔ ایران که از دست این سیستم طاقتش طاق شده در حال افزایش است“...
بجای تسلیم شدن برای برآوردهٔ کردن مطالبات مردم ایران، رژیم مستمراً بدترین کارها و روشهای خود را بهطور مضاعف بکار میگیرد.
فقط به موضع رژیم در مذاکرات برای بازگشت به توافق اتمی با غرب نگاه کنید: رژیم که بیپول بوده و قادر به فروش قانونی نفت خود به عمدهٔ جهان بهخاطر تحریمهای آمریکا نیست، بهشدت نیازمند یک توافق برای برداشته شدن محدودیتها است. با اینحال، مجموعهیی از مطالبات را مطرح کرده که بیشتر ایدئولوژیک تا پراتیک هستند و شاید یک مانع غیرقابل عبور برای تجدید توافق اتمی ایجاد کردهاند.
هر نظم سیاسی مشروعیت خود را از توافقات صریح یا ضمنی با مردمش و بقیهٔ جهان میگیرد. در ایران، در حال حاضر بهنظر میرسد که هر دو موضوع فرای امکان هر گونه ترمیمی خراب شده است.