آنهایی که در شبانگاه ۳۰خرداد ۱۳۶۰ با خروش آزادی و با مشتهای گرده کرده حتی اسمشان را هم به جلادان اوین ندادند،
آنهایی که بهقول شاعر نروژی در سوگ یک مجاهد شهید، گرمای دستهایشان تا پایان این جهان بر روی زمینی که در آن به خون غلتیدند بهجا خواهد ماند و ضربان نبضشان بر فراز میهنشان ایرانزمین ترانه خواهد شد،
و تمام آنچه را که در راه ایران فدا کردند، در یک سپیده در یک روز افزون و بیشمار به این میهن باز خواهد گشت، هنگامی که آنان با سرود زندگی بر لب بهسوی مرگ میرفتند، امید آشنا میزد چو گل در چشمشان لبخند، به شوق زندگی آواز میخواندند و تا پایان به راه روشن خود باوفا ماندند.
خوشا نسل وفا و مقاومت و ایمان که در سالیان پرفراز و نشیب حتی اگر کوهها جنبیدند اما آنها از جایشان تکان نخوردند. پابرجا و استوار بودند. سرسخت و استوار بر چوبههای دار و تیرکهای اعدام و تختهای شکنجه، زلف آشفته و خوی کرده و خندانلب و مست، پیرهنچاک و غزلخوان و صراحی در دست.
و به همین دلیل امروز جای آن است که با قطعیت و یقین بگوییم، بگوییم از آن ماست پیروزی، از آن ملت ما، از آن ماست پیروزی، از آن ماست فردا، با همه شادی و بهروزی و هر لاله که از خون شهیدان میدمد، امروز نوید روز آزادیست.