- با دبیرکل در حال مذاکره بودیم که خبر دادند
- مجاهدین از اسلامآباد گذشتند و پشت دروازههای کرمانشاه هستند
- برای ما خیلی سنگین بود سعی کردیم خودمان رو حفظ کنیم و مذاکرات را ادامه بدهیم
خبرگزاری صدای و سیمای رژیم ـ ۵مرداد ۹۸:
ولایتی: مقدمات رو با آقای دبیرکل صحبت میکردیم. یک روز که با هم نشسته بودیم راجع به آتشبس و ترتیبات اجرایی قطعنامه صحبت میکردیم. یکمرتبه کاردار موقتمون در سازمان ملل، آقای محلاتی، یک تلکس به دست من داد پشت میز مذاکره که نوشته بود که منافقین از مرز ایران و عراق رد شدند از اسلامآباد گذشتند و پشت دروازههای کرمانشاه هستند. شما تصور کنید عراق، عراق و حامیان غربی و عربیاش تبلیغ میکردند که عراق پذیرفته قطعنامه رو و ایران نپذیرفته، حالا که ما پذیرفتیم اونها ترتیبات اجرایی را نپذیرفته بودند و برای آتشبس هم حاضر نشده بودند ولی منافقین به ایران حمله کردند در حالی که آتشبس قرار بود برقرار بشه. خب برای ما خیلی سنگین بود که واقعاً مثل یک بار سنگینی که روی دوش من خیلی فشار سنگینی روی بنده و مذاکره کننده (نامفهوم) بهرحال سعی کردیم خودمون رو حفظ کنیم و مذاکرات رو ادامه بدیم.
- میخواستند ۳۳ساعته تهران را تصرف کنند
- خاک ایران را حق آبا و اجدادی خود میدانستند
تلویزیون رژیم - ۴مرداد۹۸
- اگر مجاهدین از این دو گردنه عبور کنند
- سقوط کرمانشاه تقریباً حتمی است
- مجاهدین پشت گردنه حسنآباد جمع میشوند
- تا با تمام قوا حمله کرده و تا کرمانشاه پیشروی کنند
تلویزیون رژیم ۴مرداد ۹۸
گوینده رژیم: میخواستند ۳۳ساعته تهران را تصرف کنند.
پاسدار اسماعیل کوثری: یک عملیات هم در اصل به نام چلچراغ منافقین انجام دادند توی مهران. اونجا این شعار رو دادند که امروز مهران فردا تهران.
گوینده رژیم: هنوز یادمان هست که این خاک را حق آبا و اجدادی خود میدانستد.
گوینده رژیم: سازمان منافقین به سرعت دست به کار شده و طی فراخوانی از تمامی هوادارانش در خارج از عراق میخواهد خود را در کوتاهترین زمان ممکن به این کشور برسانند. در اوایل مردادماه ۱۳۶۷مسعود رجوی نشستی با شرکت همه نیروهایش در قرارگاه اشرف برگزار میکند. رجوی در این نشست نقشههایش برای عملیات را تشریح کرده و مدعی میشود مردم بهمحض ورود آنها به ایران به یاریشان خواهند شتافت. آنان به تصور اینکه ایران از روی ضعف و از سرناچاری قطعنامه را پذیرفته تصمیم میگیرند با انجام عملیاتی به نام فروغ جاویدان طی ۳۳ساعت و در پنج مرحله با تصرف اسلامآباد، کرمانشاه، همدان، قزوین و تهران جمهوری اسلامی را ساقط کند.
روز دوشنبه سوم مردادماه سال ۱۳۶۷ پنجهزار نفر از منافقین به شکل ستونی به سمت شهر کرند حرکت خود را آغاز میکنند.
ناصر شعبانی از سرکردگان سپاه: ما پشت بیسیم دیدیم سر و صدا شد. سوسن به ثریا، این به اون. چه خبره؟ حمله کردند.
محمد شاعری، از سرکردکان سپاه: ماشینهای هینوی ژاپنی بهشون داده بودند مثل آیفا چادرها رو زدند بالا. عکس مریم و مسعود روی این ماشینها، بازوبندهای سفید منظم.
صبح روز بعد ارتش بهاصطلاح آزادیبخش منافقین حرکت خود به سوی کرمانشاه را آغاز میکنند.
بعد از گردنه حسنآباد یک تنگه استراتژیک دیگر وجود دارد. تنگه چهارزبر. هم منافقین و هم رزمندگان اسلام بهخوبی میدانند که اگر منافقین از این دو گردنه عبور کنند سقوط کرمانشاه تقریباً حتمی است. منافقین پشت گردنه حسنآباد جمع میشوند تا با تمام قوا حمله کرده و تا کرمانشاه پیشروی کنند.
جان بولتون: مدت زیادی است که من معتقدم سیاست آمریکا نباید مذاکره با نظام ایران باشد. بلکه باید سرنگونی این حکومت را دنبال کنند.
هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا: بیش از یک دهه است که مرتکب هیچ اقدام تروریستی نشده. از این رو از فهرست گروههای تروریستی حذف شده است.
- در جاده اسلامآباد رفتیم جلوتر
- حالا نگو اینهایی که دارند میآیند مجاهدین هستند
- ومن دستم رو به آهن نفربرشان گرفتم
- که سوار بشوم فکر کردم اینها خودیاند
- در این عملیات تمام سازمان رو به میدان میارند
- اگر مجاهدین میتوانستند این تنگه چهارزبر بگیرند
- سقوط کرمانشاه قطعی بود
- پشت گردنه حسنآباد مثل یک فنر متمرکز شدند
- تا خود کرمانشاه بتازند
تلویزیون رژیم ۵مرداد ۹۸:
ساعت سه و نیم عصر یک ساعتی بعد از آتشباری عراقیها، چهار تا پنج هزار نفر از منافقین بهصورت ستونی به سمت شهر کرند حرکت کردند.
پاسدار ناصر شعبانی از سرکردگان وقت سپاه پاسداران در کرمانشاه: ساعت دو و ده دقیقه کم بود من رفتم جایی که باید ملاقات صورت میگرفت، آقای هاشمی آمده بود، قبل از اینکه وارد اون سالن بشوم و اون جلسه. یک دفعه تلفن توی سالن به من صدا زدند که فلانی تلفن فوری داری. من مجدداً رفتم دیدم فرمانده سپاه کرند ماست. گفت فلانی وعده ما به قیامت. عراقیها حمله کردند و الآن اول شهر کرند درگیریه. من اسلحه و مهمات را گفتم از شهر ببرند. خداحافظ. من هر چه بهش گفتم که چته مگر حالت خوب نیست؟ این چیزها چیه میگی؟ ایشون دیگه تلفن رو قطع کرده و ما اومدیم در اون جلسهیی که آقای هاشمی رفسنجانی نشسته بود. فرماندهان ارتش و اینها بودند. من به آقای هاشمی گفتم که، ایشون سؤال کرد وضعیت جبههها چه خبر، من به ایشون گفتم که من خبری دارم که اگر این خبر صحت داشته باشه اهمیتش از این جلسه بیشتره. گفت چیه؟ گفتم که لحظاتی قبل فرمانده ما زنگزده و گفته عراقیها حمله کردند به کرند. ایشون گفتند نه صحت نداره، ما در جنوب اینها رو پس زدیم. به یکباره گفت تو یک بار دیگه بگو تو چی گفتی. من یک بار دیگه اون چیزی را که فرمانده ما گفته بود به ایشون گفتم. سکوتی در جلسه شد و به من گفت از این تلفن به کرند زنگ بزن که چی خبره. خط ویژه بود. من بلند شدم هر چی تلاش کردم نتونستم کرند رو بگیرم.
مجری: سه ساعت بعد منافقین به کرند رسیده بودند. بعد بلافاصله به سمت اسلامآباد حرکت کردند و ساعت ۹و نیم شب اسلامآباد رو هم گرفتند.
شعبانی: یک گردنهای است به نام گردنه چهارزبر، گردنه چهارزیر، منطقه حسنآباد، ما دیدیم، خیلی از مردم رو میشناختیم سلام و علیک کردیم گفتیم چه خبر، اونها هم گفتند که عراقیها حمله کردند. این قدر جاده بسته شده بود که دیگه من ماشین خودمون رو گذاشتیم من و سردار روحی پیاده راه افتادیم به سمت اسلامآباد. هیچ ماشینی هم به اون طرف نمیرفت. ما به یکباره دیدیم که یک ماشینی از خودیها میآید. ماشین جیب ارتش بود. دست نگاه داشتیم که ما را برسونید. یک دفعه ما دیدیم این ماشین جیب رو، یک سلاحی تیراندازی شد به طرفش. ماشین جیب تیر خورد و از بالا جاده افتاد پایین جاده. اونجا جاده بلندتر از زمینهای اطراف بود. ما ندونستیم این از کجاست. رفتیم جلوتر حالا نگو اینهایی که دارند میآیند منافقین هستند
من دستم رو به آهن نفربرشان گرفتم که سوار بشوم فکر کردم اینها خودیاند. به یکباره ما دیدیم که نه آرایش نفراتی که توی ماشین هستند، دختر و پسر و اینها، اصلاً شرایط عادی نیست. خودمون رو رسوندیم به یک گندمزار کنار. این قدر اینها قدشان نفربرهای دجله برزیلی که بهشون داده بودند بلند بود که ما رو نمیدیدند.
در این عملیات بقول خودشان تمام سازمان رو به میدان میارند. تقسیم بندی میکنند که خیلی خوب میخواهیم برویم داخل ایران، هر کسی چه کار بکنه. در این تقسیمبندی که اسنادش دست ما افتاده. به صراحت دستخطهایشان هست. مثلا میگویند که از قرارگاه خانقین، اشرف، کی حرکت کنیم، از مرز کی بگذریم، به قصر شیرین کی برسیم، کی سرپلذهاب رو ازش رد بشیم، کی به اسلامآباد، باختران و همدان و قزوین و سپس به تهران...
گوینده رژیم:
صبح روز بعد پیشروی منافقین به طرف کرمانشاه شروع شد.
بعد از گردنه حسنآباد یک تنگه دیگر وجود داشت. تنگه چهارزبر. اگر منافقین میتوانستند این دو تنگه را که اتفاقاً فاصلهشان از همدیگر چند کیلومتر بیشتر نبود بگیرند سقوط کرمانشاه قطعی بود. این بود که منافقین پشت گردنه حسنآباد جمع شدند تا بهقول خودشان مثل یک فنر متمرکز شوند و بعد با شکستن مقاومت مدافعان تا خود کرمانشاه بتازند...