سلام. بیاید با هم بریم به مسجد سلیمان در سال ۱۲۸۷... بریم به زمانی که اولین چاه در مسجد سلیمان به نفت رسید و طوفانی برپا شد که بیا و تماشا کن!
انگلیس که مشامش به بوی نفت حساس بود، بلافاصله امتیاز کشف و استخراج نفت رو از شاه قاجار تحویل گرفت و در سال ۱۲۸۸ شرکت نفت انگلیس در لندن تأسیس شد تا بگه آقا دست به منابع نزنید که ما هستیم و میایم بهرهبرداری میکنیم. حق بهرهبرداری از نفت ایران در انحصار دولت انگلیس بود و این حق رو تا دوره رضاشاه و بعد از شهریور بیست هم حفظ کرده بود.
رضاشاه که خودش مهره انگلیسیها بود در سال ۱۳۱۲، به مدت ۶۰ سال قرارداد نفت با شرکت نفت انگلیس رو تمدید کرد. این همون قرارداد ۱۹۳۳ بود که رضاشاه براش جشن گرفت و مدعی شد که حقوق ایران رو اعاده کرده و خلاصه خیلی کارش درسته.
بعد از شهریور ۱۳۲۰، دنیا به هم ریخت و توازن قدرت بین کشورهای جهان اول تغییر کرد. آمریکا و شوروی هم پا به میدون گذاشتن و گفتن اینکه حق بهرهبرداری از نفت فقط در انحصار انگلیس باشه بیمعنیه!... . آقا ما هم شریک.
این توازن جدید باعث شد که پایههای امتیاز قرار داد ۱۹۳۳ لغزان بشه.
دکتر محمد مصدق هم بیکار ننشست و با فعالیتهای خستگیناپذیر خودش، روی نقش محوری نفت در مسأله ایران انگشت گذاشت. همونطور که در فلاش بک قبلی هم گفتیم دکتر مصدق با در پیش گرفتن سیاست موازنه منفی، راه مذاکره با قدرتهای خارجی درباره نفت رو بست.
انگلیس که دید هوا پسه و اگر نجنبه نفت ایران از دستش در میاد، شروع کرد به توطئه چینی.
دولت انگلستان برای حفظ موقعیت خودش در ایران با دو مانع مواجه بود. مانع اول در جبهه خلق قرار داشت. یعنی ارادهای در مردم ایران شکل گرفته بود که سمبل اون مصدق بود و قصد داشت نفت رو از چنگال انگلیس بیرون بیاره!
در طبقه حاکم هم کار به همین سادگیها نبود. عدهیی میگفتن آقا آمریکا اومده. . قدرت برتره. بهتره بیخیال انگلیس بشیم و بریم زیر بلیط آمریکا. بعضیا هم میگفت نه بابا. . همون انگلیس بهتره. این وسط شاه جوان مونده بود سر دوراهی و نمیتونست تصمیم بگیره. یعنی نه میتونست امتیاز نفت جنوب رو از انگلیس بگیره و نه میتونست راه رو برای تقسیم اون با آمریکا باز کنه.
در روز ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، شرکت انگلیسی نفت دست به یکشبه کودتا زد.
داستان از این قرار بود که همزمان با رفتن شاه به دانشگاه تهران برای سخنرانی، یه نفر با کارت خبرنگاری وارد دانشگاه شد و... چند تا گلوله به سمت شاه شلیک کرد. شاه هم زخمی شد و همه چیز به هم خورد. بعد هم محافظان شاه ضارب رو کشتن و اعلام کردن که طرف عضو حزب توده بوده. اون وقت تعدادی از رهبران حزب توده رو هم دستگیر کردن و کلاً حزب توده در ایران ممنوع شد و مطبوعات هم تعطیل شدن. یعنی شاه یه بهونهای پیدا کرده که بگیر و ببند اساسی راه بیاندازه.
اگر این ترور موفق بود و شاه کشته میشد، عوامل انگلستان در ارتش کودتا میکردن و دولت کودتا قرارداد نفت رو تمدید میکرد. اگر هم کشته نمیشد که نشد... شاه پیام شرکت نفت رو گرفته بود و فهمیده بود که قضیه جدیه و نمیتونه با بریتانیا دربیافته.
هنوز زخمهای شاه خوب نشده بود که در بهار ۱۳۲۸، لایحه موسوم به گس – گلشاییان توسط دولت ایران و انگلستان تدارک دیده شد و راهی مجلس شد. هدف چی بود؟ بله! تمدید قرارداد ۱۹۳۳.
اما مصدق و یارانش در برابر این لایحه ایستادن و کمیسیون مخصوص نفت رو برای بررسی این لایحه تشکیل دادن. در نهایت هم این کمیسیون در اسفند ۱۳۲۹، به ملی کردن صنعت نفت ایران رأی داد و این طرح تصویب و تبدیل به قانون شد.
باقی ماجرا بمونه برای فلاش بک بعدی. فقط بهخاطر داشته باشید که ما توی این برنامه نگاهی داشتیم به داستان پرفراز و نشیب نفت در ایران از وقتی که کشف شد تا وقتی که توسط دکتر مصدق ملی شد. در برنامه بعدی راجع به دولت ملی مصدق حرف میزنیم.
این نفت، مال ماست! – فلاش بک شماره ۱۵
- سیاست
- 1404/01/03
<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/05713861-e211-4583-aa52-4246b56700a7"></iframe>