لابد میدانید که یکی از بینههای دلواپسان باند خامنهای، در مخالفت با کشیدن دندان اتمی، سرنوشت قذافی است که برای خلاصی از تحریمها، از اتمی خودش دست کشید، تمام تجهیزات اتمی خودش را بار کشتی کرد و به آمریکا فرستاد. اما بهزعم رژیم، چون دیگر قدرتی نداشت و از او نمیترسیدند، بمبارانش کردند، ساقطش کردند و او را کشتند. تلویزیون رژیم در روز 25خرداد برنامهیی را که درباره همین ماجرا تولید کرده بود، پخش کردکه در واقع بیان همین استدلال دلواپسان بود.
این برنامه، تحت عنوان «نقطه عطف تاریخی» با تاریخچهیی از روی کار آمدن قذافی، مواضع و ژستهای اولیهٴ ضد آمریکایی و ضدغربی او شروع میشود، اما در آخر کار او با آمریکا پیمان امضا میکند. برنامه با این کلام مجری تلویزیون رژیم شروع میشود که: «سیاستمداری که روزی اعراب را به دشمنی و مقابله با آمریکا فرا میخواند در سالهای پایانی حکومت خود با آمریکاییها پیمان همکاری امنیتی و هستهیی امضا میکند. این چرخش 180درجهای از کجا ناشی شده و چه سرانجامی خواهد داشت؟».
گزارش سپس به بیان سلسله رخدادهای سیاسی که به این چرخش 180درجهیی منجر شد میپردازد تا ضمناً مشابهت ماجرای قذافی با وضعیت رژیم را نشان دهد:
«21ژانویه 1992 قطعنامهای از سوی شورای امنیت صادر میشود که لیبی را موظف به همکاری با آمریکا میکند. دو ماه بعد شورای امنیت قطعنامه جدیدی صادر میکند… 20ماه میگذرد، فشارهای آمریکا به شورای امنیت منجر به صدور قطعنامه جدیدی میشود. قطعنامه 883 که توقیف اموال و داراییهای لیبی و نیز ممنوعیت تجارت با این کشور بهخصوص در حوزه نفت را شامل میشود. سرهنگ قذافی که از عناصر داخلی تشکیل دهندهٴ قدرت بهرهٴ چندانی ندارد و اقتصاد کشورش را نیز تنها با پشتوانهٴ فروش نفت پایهگذاری کرده است، بدون پول نفت نمیتواند کشورش را اداره کند».
واقعاً هم مشابهتها خیلی زیاد است، محرومیت از حمایت مردمی و پایگاه اجتماعی، اتکای اقتصاد به درآمد نفت و انزوای سیاسی منطقهیی و بینالمللی.
با ادامه گزارش، مشابهت سرنوشت و وضعیت قذافی با رژیم آخوندی، نمایانتر میشود:
«آمریکاییها که متوجه ضعف و انفعال در لیبی شدهاند، حالا توقعات جدیدی را مطرح میکنند. دولت لیبی سرانجام تسلیم میشود و در بیانیهیی اعلام میکند نه تنها تجهیزات هستهای، نظامی و شیمیایی خود را تسلیم خواهد کرد بلکه با امضا پروتکل الحاقی نظارتهای بیشتر آژانس انرژی اتمی و بازرسان تسلیحات شیمیایی را نیز پذیرفته است… در حالیکه لیبی به تمامی خواستههای غرب تن داده، آمریکا لیبی را الگوی موفقی برای دیپلوماسی اعمال زور خود معرفی میکند».
به این ترتیب روشن میشود که چرا اسم این برنامه را نقطه عطف تاریخی گذاشتهاند. ضمناً روشن میشود که چرا رژیم از طرح مسائلی مثل حمایت از تروریسم و حقوقبشر این قدر وحشت دارد.
مجری ادامه میدهد: «آمریکاییها لغو کامل تحریمها و کمک در جهت گسترش مناسبات اقتصادی با دنیا را به لیبی وعده داده بودند اما بهانهجویی آنها پایانی نداشت… پیمانشکنیهای آمریکا آن قدر ادامه یافت که قذافی رسماً از اعتماد به آنها ابراز پشیمانی کرد و سرنوشت کشورش را عبرت و الگوی مناسبی برای سایر کشورها در مسیر ارتباط با آمریکا دانست».
بله، دیکتاتور تنها از دیکتاتور نصیحت میپذیرد! انگار نه انگار که این مردم لیبی بودند که سرنوشت قذافی را رقم زدند. البته این قسمت از درس لیبی را که ولیفقیه نیاموخته، مردم ایران به او خواهند آموخت.
این برنامه، تحت عنوان «نقطه عطف تاریخی» با تاریخچهیی از روی کار آمدن قذافی، مواضع و ژستهای اولیهٴ ضد آمریکایی و ضدغربی او شروع میشود، اما در آخر کار او با آمریکا پیمان امضا میکند. برنامه با این کلام مجری تلویزیون رژیم شروع میشود که: «سیاستمداری که روزی اعراب را به دشمنی و مقابله با آمریکا فرا میخواند در سالهای پایانی حکومت خود با آمریکاییها پیمان همکاری امنیتی و هستهیی امضا میکند. این چرخش 180درجهای از کجا ناشی شده و چه سرانجامی خواهد داشت؟».
گزارش سپس به بیان سلسله رخدادهای سیاسی که به این چرخش 180درجهیی منجر شد میپردازد تا ضمناً مشابهت ماجرای قذافی با وضعیت رژیم را نشان دهد:
«21ژانویه 1992 قطعنامهای از سوی شورای امنیت صادر میشود که لیبی را موظف به همکاری با آمریکا میکند. دو ماه بعد شورای امنیت قطعنامه جدیدی صادر میکند… 20ماه میگذرد، فشارهای آمریکا به شورای امنیت منجر به صدور قطعنامه جدیدی میشود. قطعنامه 883 که توقیف اموال و داراییهای لیبی و نیز ممنوعیت تجارت با این کشور بهخصوص در حوزه نفت را شامل میشود. سرهنگ قذافی که از عناصر داخلی تشکیل دهندهٴ قدرت بهرهٴ چندانی ندارد و اقتصاد کشورش را نیز تنها با پشتوانهٴ فروش نفت پایهگذاری کرده است، بدون پول نفت نمیتواند کشورش را اداره کند».
واقعاً هم مشابهتها خیلی زیاد است، محرومیت از حمایت مردمی و پایگاه اجتماعی، اتکای اقتصاد به درآمد نفت و انزوای سیاسی منطقهیی و بینالمللی.
با ادامه گزارش، مشابهت سرنوشت و وضعیت قذافی با رژیم آخوندی، نمایانتر میشود:
«آمریکاییها که متوجه ضعف و انفعال در لیبی شدهاند، حالا توقعات جدیدی را مطرح میکنند. دولت لیبی سرانجام تسلیم میشود و در بیانیهیی اعلام میکند نه تنها تجهیزات هستهای، نظامی و شیمیایی خود را تسلیم خواهد کرد بلکه با امضا پروتکل الحاقی نظارتهای بیشتر آژانس انرژی اتمی و بازرسان تسلیحات شیمیایی را نیز پذیرفته است… در حالیکه لیبی به تمامی خواستههای غرب تن داده، آمریکا لیبی را الگوی موفقی برای دیپلوماسی اعمال زور خود معرفی میکند».
به این ترتیب روشن میشود که چرا اسم این برنامه را نقطه عطف تاریخی گذاشتهاند. ضمناً روشن میشود که چرا رژیم از طرح مسائلی مثل حمایت از تروریسم و حقوقبشر این قدر وحشت دارد.
مجری ادامه میدهد: «آمریکاییها لغو کامل تحریمها و کمک در جهت گسترش مناسبات اقتصادی با دنیا را به لیبی وعده داده بودند اما بهانهجویی آنها پایانی نداشت… پیمانشکنیهای آمریکا آن قدر ادامه یافت که قذافی رسماً از اعتماد به آنها ابراز پشیمانی کرد و سرنوشت کشورش را عبرت و الگوی مناسبی برای سایر کشورها در مسیر ارتباط با آمریکا دانست».
بله، دیکتاتور تنها از دیکتاتور نصیحت میپذیرد! انگار نه انگار که این مردم لیبی بودند که سرنوشت قذافی را رقم زدند. البته این قسمت از درس لیبی را که ولیفقیه نیاموخته، مردم ایران به او خواهند آموخت.