علی خامنهای، روز چهارشنبه (29بهمن) طی سخنانی، نیروهای خود را که از سخنرانی 19بهمن او دچار سرگشتگی شده بودند، پاک سرگشتهتر کرد.
اظهارات خامنهای که تصویری از افلاس و در گلماندگی رژیم را منعکس میکرد، میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
اعترافها: «دو اشکال بزرگ در اقتصاد ما وجود داشته است، یکی اینکه اقتصاد ما نفتی بود، یکی اینکه اقتصاد ما دولتی بود… اقتصاد ما نفتی است، یعنی ما نفت را که سرمایه ماندگار ماست و امکان ارزش افزوده چندین برابری در آن وجود دارد این را از زیر زمین بیرون بکشیم، خام خام بفروشیم، پولش را بگیریم و صرف امور جاری کشور بکنیم، از این خسارت بالاتر نمیشود… یک راه پول در آوردن آسانی هم هست، بعضی از مسئولان در طول زمانهای مختلف ترجیح دادند که از این پول آسان استفاده کنند».
شیادی و وقاحت نهفته در این اعتراف، آن است که اولاً او ژست اپوزیسیون گرفته و تمام تقصیر را به گردن «بعضی از مسئولان» میاندازد؛ ثانیاً مدعی میشود که پول نفت صرف «امور جاری کشور شده است»! مگر اینکه اختصاص 32میلیارد دلار که صرف جنگ و کشتار برای حفظ رژیم اسد در سوریه شده یا میلیاردها دلار که صرف تحقق رؤیای شوم بمب اتمی گردیده، یا میلیاردها دلار دیگر که به حسابهای بانکی او و پسرش مجتبی و دیگر سردمداران رژیم سرازیر گشته، اسمش «امور جاری کشور» باشد!
در مورد «اقتصاد دولتی» هم او در نهایت درماندگی اعتراف کرد: «هر چه تلاش میشود که اقتصاد منتقل بشود به مردم… کار درست پیش نمیرود، سخت است».
خامنهای در جای دیگری هم با اعتراف به «وضع» وخیم رژیم اعتراف میکند: «وقتی کشور به پول نفت وابسته شد، همین مشکلات پیش میآید. یک روز تحریم میشود، یک روز نفت ارزان میشود، یک روز شاخ و شانه میکشند. کشور، به این وضع دچار میشود».
شعارهای بیمحتوا:
خامنهای آنجا که برای سرپوش گذاشتن بر وضعیت فلاکتبار رژیم، به شعارهای توخالی متوسل میشود، باز هم اقتصاد مقاومتی را که از اول هم مرده بود، علم میکند و میگوید: «اگر این (اقتصاد مقاومتی) شد، از تهدید دشمن دیگر نمیترسیم. از تحریم دیگر تنمان نمیلرزد، از پایین افتادن قیمت نفت عزا نمیگیریم…».
خامنهای در حالی از اقتصاد مقاومتی بهعنوان دوای درد بیدرمان اقتصاد محتضر رژیم سخن میگوید که بر اساس گزارشی که از داخل رژیم و از یکی از جلسات شورای امنیت رژیم به دست آمده، سران رژیم اعتراف میکنند، اقتصاد مقاومتی مادی نیست، صرفاً «بازی با الفاظ» است.
اما آنچه از این بهاصطلاح اقتصاد مقاومتی «ماده» و عملی شده و نقد است، افزایش سرسامآور قیمت همهٴ کالاها و خدمات، از نان تا آب و برق و گاز و تا بالا بردن ظالمانهٴ انواع عوارض و مالیاتهاست که خامنهای دجالگرانه، بر پرداخت آنها بهعنوان «فریضه» و واجب و تأکید کرد؛ در حالی که خودش هم اعتراف مینمود: «ما امروز از ضعفا مالیات میگیریم، از کارمند مالیات میگیریم، از کارگر مالیات میگیریم، از کاسب جزء مالیات میگیریم، اما فلان کلان سرمایهدار، فلان درآمددار بیحساب و کتاب، از او مالیات نمیگیریم».
این آش آن قدر شور است که همان روز (29بهمن) در مجلس ارتجاع هم، تعدادی از نمایندگان رژیم، در هراس از انفجار اجتماعی، صدایشان درآمده بود که «آقا دیگر بس است!» «چقدر میخواهیم دست در جیب مردم کنیم؟» «چه کار داریم میکنیم؟!»
رجزخوانیهای مسخره
قسمت سوم حرفهای خامنهای هم شاخ و شانه کشیدنهای خندهدار بود. مثلاً آنجا که ضمن ابراز ناامیدی از رفع تحریمها گفت: «اگر بنای بر تحریم باشد، در آینده این ملت ایران است که آنها را تحریم خواهد کرد!» و سپس بهطور مضحکی پیشاپیش برای «اروپای بیچاره» دل میسوزاند که اگر گاز را به روی آنها ببندد، چه خواهند کرد؟!
اما سؤال اساسی این است که این حرفها، اعترافها، شعارها و شاخ و شانه کشیدنها از کجا ناشی میشود؟
جواب بسیار ساده است، اینهمه از بنبستی ناگشودنی و از تلهیی که دمب مقام ولایت در آن گیر افتاده ناشی میشود! بهخصوص که ضربالاجل هستهیی در حالی دارد نزدیک میشود که خامنهای نتوانسته رژیمش را در ارتباط با بحران هستهیی تعیینتکلیف کند. در نتیجه به این آشفتهگوییها دچار میشود. در یک سخنرانی از یک طرف به درماندگی رژیم اعتراف میکند و آه و ناله میکند که «این وضع که میبینید» پیش آمده و از طرف دیگر به رجزخوانیها و تهدیدهای مسخره متوسل میشود. همین تناقض جابهجا از جوانب مختلف بیرون میزند. از یک سو افخم سخنگوی وزارتخارجه رژیم، بهرغم تأکید خامنهای بر یک مرحلهیی بودن مذاکرات، میگوید: «مذاکره کنندهها برای اینکه بتوانند روی جزئیات توافق کنند، ابتدا نیازمند آن هستند که یک تفاهم سیاسی داشته باشند…» (تلویزیون رژیم 29بهمن).
از سوی دیگر، کیهان خامنهای (30بهمن) مینویسد: «آنچه سخنگوی محترم وزارت امور خارجه درباره چگونگی توافق با 5+1 مطرح کرده و بر آن تأکید ورزیدهاند دقیقاً همان «توافق دو مرحلهای» است که ترجمان دیگری از «کلاه گشاد توافق ژنو» است و ایشان فقط صورت مسأله را تغییر دادهاند بیآن که محتوا و ماهیت آن عوض شده باشد!».
این تناقض را چگونه باید تعبیر کرد؟ آیا اعلام این موضع را بایستی با اشارهٴ خود خامنهای تلقی کرد یا ساز مخالف زدن دولت روحانی؟ پاسخ هر کدام باشد، نتیجه یکی است: بروز همان تناقض حل نشده و نمود دیگری از طلسمشکستگی ولیفقیه.
اظهارات خامنهای که تصویری از افلاس و در گلماندگی رژیم را منعکس میکرد، میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
اعترافها: «دو اشکال بزرگ در اقتصاد ما وجود داشته است، یکی اینکه اقتصاد ما نفتی بود، یکی اینکه اقتصاد ما دولتی بود… اقتصاد ما نفتی است، یعنی ما نفت را که سرمایه ماندگار ماست و امکان ارزش افزوده چندین برابری در آن وجود دارد این را از زیر زمین بیرون بکشیم، خام خام بفروشیم، پولش را بگیریم و صرف امور جاری کشور بکنیم، از این خسارت بالاتر نمیشود… یک راه پول در آوردن آسانی هم هست، بعضی از مسئولان در طول زمانهای مختلف ترجیح دادند که از این پول آسان استفاده کنند».
شیادی و وقاحت نهفته در این اعتراف، آن است که اولاً او ژست اپوزیسیون گرفته و تمام تقصیر را به گردن «بعضی از مسئولان» میاندازد؛ ثانیاً مدعی میشود که پول نفت صرف «امور جاری کشور شده است»! مگر اینکه اختصاص 32میلیارد دلار که صرف جنگ و کشتار برای حفظ رژیم اسد در سوریه شده یا میلیاردها دلار که صرف تحقق رؤیای شوم بمب اتمی گردیده، یا میلیاردها دلار دیگر که به حسابهای بانکی او و پسرش مجتبی و دیگر سردمداران رژیم سرازیر گشته، اسمش «امور جاری کشور» باشد!
در مورد «اقتصاد دولتی» هم او در نهایت درماندگی اعتراف کرد: «هر چه تلاش میشود که اقتصاد منتقل بشود به مردم… کار درست پیش نمیرود، سخت است».
خامنهای در جای دیگری هم با اعتراف به «وضع» وخیم رژیم اعتراف میکند: «وقتی کشور به پول نفت وابسته شد، همین مشکلات پیش میآید. یک روز تحریم میشود، یک روز نفت ارزان میشود، یک روز شاخ و شانه میکشند. کشور، به این وضع دچار میشود».
شعارهای بیمحتوا:
خامنهای آنجا که برای سرپوش گذاشتن بر وضعیت فلاکتبار رژیم، به شعارهای توخالی متوسل میشود، باز هم اقتصاد مقاومتی را که از اول هم مرده بود، علم میکند و میگوید: «اگر این (اقتصاد مقاومتی) شد، از تهدید دشمن دیگر نمیترسیم. از تحریم دیگر تنمان نمیلرزد، از پایین افتادن قیمت نفت عزا نمیگیریم…».
خامنهای در حالی از اقتصاد مقاومتی بهعنوان دوای درد بیدرمان اقتصاد محتضر رژیم سخن میگوید که بر اساس گزارشی که از داخل رژیم و از یکی از جلسات شورای امنیت رژیم به دست آمده، سران رژیم اعتراف میکنند، اقتصاد مقاومتی مادی نیست، صرفاً «بازی با الفاظ» است.
اما آنچه از این بهاصطلاح اقتصاد مقاومتی «ماده» و عملی شده و نقد است، افزایش سرسامآور قیمت همهٴ کالاها و خدمات، از نان تا آب و برق و گاز و تا بالا بردن ظالمانهٴ انواع عوارض و مالیاتهاست که خامنهای دجالگرانه، بر پرداخت آنها بهعنوان «فریضه» و واجب و تأکید کرد؛ در حالی که خودش هم اعتراف مینمود: «ما امروز از ضعفا مالیات میگیریم، از کارمند مالیات میگیریم، از کارگر مالیات میگیریم، از کاسب جزء مالیات میگیریم، اما فلان کلان سرمایهدار، فلان درآمددار بیحساب و کتاب، از او مالیات نمیگیریم».
این آش آن قدر شور است که همان روز (29بهمن) در مجلس ارتجاع هم، تعدادی از نمایندگان رژیم، در هراس از انفجار اجتماعی، صدایشان درآمده بود که «آقا دیگر بس است!» «چقدر میخواهیم دست در جیب مردم کنیم؟» «چه کار داریم میکنیم؟!»
رجزخوانیهای مسخره
قسمت سوم حرفهای خامنهای هم شاخ و شانه کشیدنهای خندهدار بود. مثلاً آنجا که ضمن ابراز ناامیدی از رفع تحریمها گفت: «اگر بنای بر تحریم باشد، در آینده این ملت ایران است که آنها را تحریم خواهد کرد!» و سپس بهطور مضحکی پیشاپیش برای «اروپای بیچاره» دل میسوزاند که اگر گاز را به روی آنها ببندد، چه خواهند کرد؟!
اما سؤال اساسی این است که این حرفها، اعترافها، شعارها و شاخ و شانه کشیدنها از کجا ناشی میشود؟
جواب بسیار ساده است، اینهمه از بنبستی ناگشودنی و از تلهیی که دمب مقام ولایت در آن گیر افتاده ناشی میشود! بهخصوص که ضربالاجل هستهیی در حالی دارد نزدیک میشود که خامنهای نتوانسته رژیمش را در ارتباط با بحران هستهیی تعیینتکلیف کند. در نتیجه به این آشفتهگوییها دچار میشود. در یک سخنرانی از یک طرف به درماندگی رژیم اعتراف میکند و آه و ناله میکند که «این وضع که میبینید» پیش آمده و از طرف دیگر به رجزخوانیها و تهدیدهای مسخره متوسل میشود. همین تناقض جابهجا از جوانب مختلف بیرون میزند. از یک سو افخم سخنگوی وزارتخارجه رژیم، بهرغم تأکید خامنهای بر یک مرحلهیی بودن مذاکرات، میگوید: «مذاکره کنندهها برای اینکه بتوانند روی جزئیات توافق کنند، ابتدا نیازمند آن هستند که یک تفاهم سیاسی داشته باشند…» (تلویزیون رژیم 29بهمن).
از سوی دیگر، کیهان خامنهای (30بهمن) مینویسد: «آنچه سخنگوی محترم وزارت امور خارجه درباره چگونگی توافق با 5+1 مطرح کرده و بر آن تأکید ورزیدهاند دقیقاً همان «توافق دو مرحلهای» است که ترجمان دیگری از «کلاه گشاد توافق ژنو» است و ایشان فقط صورت مسأله را تغییر دادهاند بیآن که محتوا و ماهیت آن عوض شده باشد!».
این تناقض را چگونه باید تعبیر کرد؟ آیا اعلام این موضع را بایستی با اشارهٴ خود خامنهای تلقی کرد یا ساز مخالف زدن دولت روحانی؟ پاسخ هر کدام باشد، نتیجه یکی است: بروز همان تناقض حل نشده و نمود دیگری از طلسمشکستگی ولیفقیه.