728 x 90

مرثیهٴ جاری در گریه‌های زخم - جمشید پیمان

بدون عکس
بدون عکس
برای زندانیان قتل‌عام67

گزینهٴ من آب نبود
من، دریا دریا خون بودم،
جاری در گریه‌های زخم.
برگسترهٴ فریاد‌های شب،
توفانی از سکوت می‌چرخید،
و آونگها
در اهتزاز بودند،
بی‌اندیشهٴ درنگ.
صداها، همه، قهقهه سرب بودند
در عبور از باروهای فرو نا‌ریخته.
رخسار چلیپائیان در آئینهٴ بهت مریم
با آیه‌های قرآن در هم آمیخته بود.
عطش بیابانی
صلابت آب را می‌گسلانید
و عیسای مسیح
در خاموشی بی‌شفقت آ سمان،
نماز وحشت می‌خواند
و فرشتگان زمینی
در میان آوازهای سرب
و لذت دامن‌گستر خمینی
فرو می‌ریختند
تیربانان جیوه‌ای جماران
دخترکان را به خوابگاه خویش می‌بردند
تا خواب دروازه‌بانان بهشت برنیاشوبد.
مرداد داغ
طاقت سرما را از هم نمی‌گسیخت
و آب
از اندیشه شهر منجمد نمی‌گذشت.
من
دریا دریا خون بودم،
جاری در گریه‌های زخم.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/c76cc529-cc96-47ef-896e-395368e544dc"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات