صد و نه سال پس از انقلاب مشروطه و شصت و سه سال پس از قیام ملی 30تیر1331 در حمایت از دکتر محمد مصدق، رهبر نهضت ملی کردن نفت، شورای ملی مقاومت ایران که خود را ادامهدهنده این دو رویداد بزرگ تاریخی میداند، با گذشت یک سال پرتلاطم در عرصههای داخلی، منطقهیی و جهانی، وارد سی و پنجمین سال حیات خود میشود. شورا در این سالگردهای تاریخی وظیفه خود میداند که یاد و خاطره همه زنان و مردانی را گرامی بدارد که در بیش از یک قرن گذشته در راه پر فراز و نشیب ولی پر شکوه پیکار برای آزادی، استقلال، دموکراسی و عدالت، بهشهادت رسیدند، بهخصوص بیش از سی هزار شهید سرفراز قتلعام زندانیان سیاسی در سال1367 که به خمینی جلاد «نه» گفتند.
شورای ملی مقاومت همچنین خاطره سه عضو ارزنده خود را که طی یک سال گذشته جان باختند؛ زندهیاد آندرانیک آساطوریان، هنرمند برجسته، و مجاهدان خلق فریده ونایی (بیست و دومین شهید محاصره پزشکی) و اصغر شریفی (از شهیدان حمله موشکی به لیبرتی) را گرامی میدارد و به همه آزادیخواهانی که در سال گذشته در مبارزه علیه رژیم ولایتفقیه بهشهادت رسیدند ادای احترام میکند.
شورا به پایداری تاریخی و شکیبایی شگفتانگیز رزمندگان دلیر محبوس در لیبرتی و به مقاومت دلیرانه زندانیان سیاسی و به همه رزمندگان راه آزادی که پرچم مبارزه پر فراز و نشیب برای سرنگونی استبداد دینی و تحقق استقلال و آزادی و نفی هر گونه تبعیض جنسی، ملی و مذهبی را با قبول همه مخاطرات و هزینههای سنگین، همچنان برافراشته نگهداشتهاند درود میفرستد و با تمامی خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی، در نگاهبانی از راه و رسم آزادیخواهی فرزندان رشیدشان اعلام همبستگی میکند.
در سال گذشته خامنهای با تمام امکانات داخلی، منطقهیی و جهانی خود کوشید تا با ضربهزدن به مقاومت سازمانیافته، تهدید اصلی سرنگونی ولایتش را خنثی کند. او و ایادی ریز و درشت او، با توطئههای گوناگون کوشش کردند تا بهخیال خام خود مقاومت را از روی نقشه سیاسی ایران پاک کنند. تلاش برای ایجاد تزلزل در صفوف شورا، توطئههای پیدرپی علیه رزمندگان مجاهد خلق در لیبرتی، بسیج عوامل اطلاعات بهعنوان خانوادهها و گسترش گفتمانسازیهای بیشرمانه از طریق ایجاد سایتهای اینترنتی و ساختن فیلمهای قلابی، با سیلابی از اکاذیب دیوانهوار، از جمله ابزارهای رژیم برای نابودی مقاومت سازمانیافته بود.
در مقابل، مقاومت ایران به کارزارهای همهجانبه در دفاع از حقوق مجاهدان لیبرتی ادامه داد و از طریق دهها کنفرانس بزرگ، تعهدات جامعه بینالمللی را یادآوری کرد.
مقاومت ایران همچنین همه موش و گربهبازیهای رژیم پیرامون مذاکرات اتمی را از طریق حضور فعال در صحنه سیاسی و برملا کردن اقدامات پنهانی رژیم، تاآنجاکه در توان داشت افشا کرد. طی یکسال گذشته خامنهای هزینههای کلانی را برای حفظ عمق استراتژیک امنیتی خود صرف کرد تا از این طریق و با استفاده از فرصت ادعای مبارزه با داعش، بتواند گامهای اساسی در جهت برقراری هژمونیش در منطقه بردارد. در مقابله با این سیاست ضدمردمی و ضدایرانی و دخالتهای جنایتکارانه رژیم در عراق و سوریه و یمن، شورای ملی مقاومت بهروشنگریهای خود ادامه داد. شکلگیری یک ائتلاف بینالمللی در جنگ با داعش و مهمتر از آن، شکلگیری بیسابقه یک ائتلاف بزرگ سیاسی- نظامی توسط کشوهای عربی برای مقابله با کودتای مورد حمایت رژیم در یمن، سودای خامنهای را برای فرصتسازی از صعود داعش و گسترش مداخلهگریها و جنگافروزیهایش، با موانعی بزرگ و غیرمترقبه روبهرو کرد که در محاسباتش جایی نداشتند.
اکنون همه واقعیتها نشان میدهد که نه فقط نقشه رذیلانه خامنهای برای انهدام و از دور خارج کردن مقاومت شکست خورده، بلکه این ولایت اوست که پا بر روی مین گذاشته و غرقه در گرداب بحرانهای چارهناپذیر داخلی و منطقهیی، ناگزیر شده است جرعه زهر اتمی را پس از «مذکرات نفسگیر دوساله» در توافقی ذلتبار سربکشد.
پیروزیها و دستاوردهای جنبش مقاومت سازمانیافته در عرصه سیاست و استراتژی و تشکیلاتی، مرهون حمایت گسترده مردم ایران و بهویژه جوانان از این مقاومت، تکیه بر سازمانیافتگی و مبارزه منضبط و مدیریت هوشمندانه و خلاق این مبارزه است. در این زمینه ما بهویژه از تلاشهای بیوقفه خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت برای جلب حمایت جهانی از مبارزه مردم ایران و به کرسینشاندن خواستهای جنبش مقاومت در عرصه بینالمللی، به شمول حقوق رزمندگان اشرفی، قدردانی میکنیم.
خامنهای برای مهار بحرانهای کلانی که ولایتش را محاصره کردهاند، بهسرکوب گسترده، شکنجه وحشیانه و اعدامهای ددمنشانه روی آورده است. اعدامهای بیشمار و جمعی که در دوره دو ساله دولت «میانهرو و معتدل» حسن روحانی، ابعادی فراتر از دولت بیدنده و ترمز احمدینژادی پیدا کرد، اعمال مجازاتهای ضدانسانی نظیر دست و پا بریدن و چشم درآوردن، سرکوب و حشیانه زنان با جنایاتی نظیر اسید پاشی، دستگیریها و ضرب و شتم جوانان، سرکوب حرکتهای اعتراضی در سراسر کشور و فهرست دیگری از انواع جنایت و نقض حقوقبشر، کلید مشترک خامنهای- روحانی برای باز کردن قفل بحران عمیقی است که تاج و تخت لرزان رژیم ولایتفقیه را بهسقوط نزدیکتر کرده است.
در یکسال گذشته بحران اقتصادی آنچنان عمق و گسترهیی یافت که بسیاری از کارشناسان رژیم آژیرهای خطر را بهصدا درآوردند. فساد گسترده درون حکومت، هزینههای سرکوب و توسعه بنیادگرایی به اضافه تحریمها، اقتصاد کشور را به نقطه ورشکستگی نزدیک کردند. رژیم اما بار همه این بحران را بر دوش مردم ایران گذاشت و زندگی قاطبه مردم را بهتباهی بیشتر سوق داد. ابعاد تعرض به سطح زندگی و معیشت مردم به شکل بیسابقهیی افزایش یافت؛ بیکاری، فقر، بیخانمانی، ناهنجاریهای اجتماعی، اعتیاد، فحشا و خودکشی روزافزون شد. در مقابل چنین شرایطی مردم ایران ساکت نبودند و بهرغم موج اعدامها برای ارعاب عمومی، به اشکال مختلف دست به مبارزه و مقاومت زدند. در دل زندانها، کانونهای شورشی برپا کردند، در زیر چوبههای دار با دستهای بسته فریاد اعتراض سردادند و با خشم و نفرت برسینه دژخیمان خامنهای پای کوبیدند.
شورای ملی مقاومت همچون گذشته با تمام قوا از مبارزات و خیزشهای مردمی، جنبشهای خاموشیناپذیر و مستمر کارگران، معلمان، پرستاران، جوانان و حرکتهای حقطلبانه ملیتها و مردم بهپاخاسته در مناطق مختلف میهنمان که در سال گذشته ابعاد وسیعی یافت حمایت کرد و با تمام توان برای رساندن صدای این جنبشها بهگوش عموم مردم ایران و جهان کوشید.
در یکسال گذشته، خامنهای ضمن گسترش بیسابقه سرکوب داخلی، در ادامه عقبنشینیهای اضطراری در پروژه اتمی در توافقنامههای ژنو و لوزان، سرانجام در روز 23تیر1394 خطوط قرمزی را که قبلاً ترسیم کرده بود، در لابلای «توافق جامع» محو کرد. او در این خیال است که با اینگونه عقبنشینیهای اجباری و «مدیریت شده» و با دلارهای دریافتی، برای نظام بحران زدهاش از این ستون تا آن ستون فرجی حاصل کند، شاید که بتواند در زیر سرنیزههای سرکوب و موج اعدامها و ارعاب عمومی، هم بر زخمهای عمیقی که سلطنت مطلقهاش را شقه شقه کرده است مرهم بگذارد و هم سیاست صدور تروریسم و بنیادگرایی را ادامه دهد. اما این تلاشهای بهاصطلاح «مدیریت شده» نه فقط در وضعیت ناپایدار و شکننده رژیم بهبودی ایجاد نمیکند، بلکه تضادهای درونی، پیرامونی و بیرونی رژیم را بهشکلی بیسابقه تشدید و منتجه همه تضادها، یعنی تضاد بین مردم و رژیم ولایت مطلقه فقیه را که تضاد اصلی جامعه است، به نقطه ستیز و تعیینتکلیف نزدیک میکند.
شورای ملی مقاومت در سال گذشته از طریق انتشار نتیجه بحثها در اجلاسهای خود که به وسیله دبیرخانه شورا به اطلاع عموم رسید، از طریق روشنگریهای کمیسیونهای مختلف خود، بهویژه روشنگریهای پر اهمیت کمیسیون امنیت و ضدتروریسم، کمیسیون تحقیقات دفاعی و استراتژیک و کمیسیون خارجه و از طریق سخنرانیها و موضعگیریهای خانم رجوی، مواضع خود را به اطلاع عموم رسانده است.
بیانیه حاضر، جمعبندی و فشرده ارزیابی ما پیرامون مهمترین تحولاتی است که با سرنوشت مردم و مقاومت سازمانیافته ایران پیوند دارد.
فصل اول:
شکست استراتژی تضمین بقا از طریق ساختن بمب اتمی و عقبنشینی خامنهای
1- خامنهای، ولیفقیه نظام آخوندی، پس از بیحاصلماندن عربدههای مستانه و بیمایه خودش و لافهای گزاف ذوبشدگان و گماشتگانش، مجبور شد نوشیدن جرعههای زهر در ژنو و لوزان را کامل کند و پس از دستبرداشتن از دههزار کیلوگرم اورانیوم کمتر از پنج درصد غنیشده و حدود 180کیلو اورانیوم 20درصد غنیشده، بخش زیادی از نیمه باقیمانده جام زهر را در وین، یک نفس، سر بکشد و برای ده سال به 300کیلو اورانیوم کمتر از 3.67 درصد غنیشده، تن در دهد.
خامنهای که بهرغم عدم قاطعیت از جانب 6 کشور- که در منتهای استمالت و سهلگیری امتیازات ناموجهی به رژیم دادند- مجبور به محو کردن خطوط قرمز اساسی خود شده است، روز 23تیر1394 در دیدار با روحانی به زدن حرفهای بیبو و خاصیتی در قدردانی از تلاشهای تیم مذاکره کننده، بسنده کرد تا دلخوری و غیظ درونش را از تلخی زهر بپوشاند. او به نامه تبریک و تهنیت روحانی هم جوابی سرد و با تأخیر داد، ولی «توافق جامع» را «گام مهمی» توصیف و عملاً تأیید کرد. علت تندادن اجباری خامنهای به «توافق جامع» وجود بحرانهای عمیق در ولایت او، افشاگریهای مکرر و مداوم شورای ملی مقاومت ایران، تحریمهای نفتی و بانکی که از سال1391 بهطور جدی شروع شدند و خشم فراگیر مردم از پروژه ضدایرانی اتمی است که مردم ایران نخستین قربانیان آن بوده و هستند و بار سنگین هزینههای عظیم آن را بر دوش میکشند.
2- «توافق جامع» که مشتمل بر یک متن اصلی و 5 پیوست است، روز 23تیر1394 در کنفرانس مشترک تمامی طرفهای شرکت کننده در مذاکرات وین، طی بیانیهیی که از سوی رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا به زبان انگلیسی و توسط وزیر خارجه رژیم به زبان فارسی قرائت شد- اعلام گردید. طبق همین بیانیه، چند روز بعد، در روز 29تیر1394 در اجلاس شورای امنیت مللمتحد (که نماینده رژیم نیز در آن حضور داشت) قطعنامهیی به اتفاق آرا به تأیید و تصویب بینالمللی رسید.
حکومت آخوندی با تندادن به این توافق و قطعنامه شورای امنیت که حداقل 10ماده آن تحت ماده41 از فصل هفتم منشور مللمتحد به تصویب رسیده و به اعمال زور و گزینه نظامی در صورت تخلف رژیم، صورت قانونی میدهد، متعهد شده است که از هر گونه عملی در جهت دستیابی به سلاح اتمی دست بردارد، محدودیتها و کنترل و نظارت شدید بینالمللی را در این رابطه بپذیرد، به کلیه اقدامات مخفیانهیی که طی سه دهه برای تولید بمب اتمی بهمنظور تضمین بقای استبداد مذهبی به آن مبادرت کرده بود، خاتمه بدهد و چنان که بالاترین مقامهای رژیم و در رأس آنها رفسنجانی تصریح میکنند، «جام زهر» عقبنشینی از پروژه ساختن بمب اتمی را سر بکشد.
قبل از پرداختن به «توافق جامع» وین، به مروری کوتاه بر تاریخچه تلاشهای رژیم برای دستیابی به سلاح اتمی، مقابله افشاگرانه و سیاسی مقاومت ایران و واکنشهای جهانی، میپردازیم.
3-با نوشیدن جام زهر توسط خمینی در جنگ شوم و ویرانگر 8ساله با عراق که توجیه و سرپوش حداکثر سرکوب و اختناق و اعدام و شکنجه در داخل ایران بود، رژیم ولایتفقیه بقای خود را با دستیابی به سلاح اتمی گره زد و سپاه پاسداران دور از چشم مردم ایران و جهانیان به دستور خود خمینی مکلّف بهعمل در این زمینه و حوزههای مختلفی شد که برای تولید سلاح اتمی ضروری است.
پروژه مخرب، ماجراجویانه، ضدمردمی و ضدایرانی رژیم آخوندها، از همان سالهای اول و بهطور مشخص از سال1370 از سوی مقاومت افشا شد، اما دو سایت اصلی رژیم یعنی سایت نطنز و اراک که از سالها پیش توسط رژیم مخفی شده بود، در تابستان سال81 توسط شورای ملی مقاومت ایران (اطلاعیه کمیسیون تحقیقات دفاعی و استراتژیک) برملا گردید و از آن پس بود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی فعالیتهای غیرقانونی این رژیم را زیر نظر گرفت. در نیمه آذر سال82 آژانس بینالمللی انرژی اتمی اذعان کرد که بدون روشنگریهای مقاومت ایران، وقوف جامعه بینالمللی به این پنهانکاریها میسر نبود. سخنگوی آژانس گفت: «ایران در حال انجام آزمایشهای متعددی بود. آنها بهعنوان مثال تنها چیزی کمتر از یک گرم پلوتونیوم را بهدست آورده بودند و از چند دستگاه سانتریفوژ استفاده میکردند. برای بازرسان، بدون اینکه اطلاعاتی در این مورد داشته باشند، کشف این آزمایشها ساده نبود، چرا که ایران کشور بسیار بزرگی است و هرقدر هم کار بازرسی دقیق انجام میشد، لزوماً نمیشد انتظار داشت که این موارد کشف شوند. ما به اطلاعات نیاز داشتیم و در نهایت از طریق یک گروه مخالف ایرانی، که بهعنوان مثال در مورد تجهیزات نطنز و اراک اطلاعات دادند، این اطلاعات را بهدست آوردیم. از ماه اوت بود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی با دنبالکردن این اطلاعات گام به گام پیش رفت و در مورد یافتهها از ایران توضیح خواست و جزء جزء این معما را کشف کرد» (بی.بی.سی15آذر82).
4-روشنگری مقاومت ایران و اعلام اینکه رژیم با فریبکاری و خرید وقت بهدنبال رسیدن به بمب اتمی است نه استفاده صلحآمیز از انرژی اتمی، البته در خدمت صلح و امنیت بینالمللی بود. مقاومت ایران این حقیقت مسلم را بارها توضیح داده است که برنامه اتمی رژیم در کشور ما که از منابع گسترده انرژی فسیلی و ذخایر کمنظیر نفت و گاز برخوردار است، موضوعیتی جز تولید سلاح اتمی در خدمت تضمین بقای حکومت ولایتفقیه نداشته و ندارد و فقط خسارتهای کلان اقتصادی و فجایع زیستمحیطی بهبار میآورد؛ آنهم در شرایطی که کشورهای پیشرفته صنعتی در پی جایگزین کردن نیروگاههای هستهیی خود هستند.
پس از افشای سایت نطنز در میان بهت و حیرت جهانی، در حالیکه دولت آخوند محمد خاتمی بر سر کار بود، حسن روحانی مسئول مذاکره با سه قدرت اروپایی شد. در آن مذاکرات که آمریکا نقش مستقیم نداشت، خامنهای از ترس سپرده شدن پرونده اتمی به شورای امنیت ملل متحد، تن به عقبنشینی داد و تعلیق غنیسازی اورانیوم را پذیرفت. در عینحال حمله آمریکا به عراق در سال2003 و اشغال این کشور، برای خامنهای یک «فرصت» ایجاد کرد تا تعهد خود را نقض کند و همزمان با سپردن کرسی ریاستجمهوری به گماشته بیدنده و ترمزش، محمود احمدینژاد، غنیسازی را در ابعاد گستردهتر و همراه با کار روی اجزای دیگر بمب اتمی شروع کند. این سیاست از مدتها قبل توسط شورای ملی مقاومت افشا شده بود.
شورای ملی مقاومت یازده سال پیش در بیانیه بیست و سومین سالگرد تأسیس خود، پیرامون پروژه اتمی رژیم اعلام کرد: «تمام تلاش رژیم این است که با مانور، مخفیکاری، فریب دادن، مذاکره، تهدید، چانه زنی، باجدهی و باجگیری، پروژه غنیسازی اورانیوم را به سرانجام رسانده و با ساختن بمب اتمی، با زبان زور و تهدید با جهانیان، بهویژه با کشورهای منطقه، سخن بگوید... چنان که خامنهای در سخنرانی 15تیر83 در همدان میگوید: «اگر دشمن، پررویی و تعرض و تجاوز کند، آن وقت دیگر تعرض ما به چهار دیواری کشورمان محدود نخواهد شد. اگر کسی به ملت ما تعرض و تجاوز کند، ما منافع او را در هر نقطهیی از دنیا که باشد، بهخطر میاندازیم»... شورای ملی مقاومت در مقابل سیاست تعرض و تجاوز رژیم و در برابر سیاست استفاده از سلاح اتمی بهمنظور صدور ترور و بنیادگرایی اسلامی، سیاستی بر اساس منافع عالی مردم ایران اتخاذ کرده است و تا هر جا که بتواند نقشههای ضدمردمی و ضدایرانی رژیم را افشا میکند. ما بهحکم احساس مسئولیت انسانی، ملی و میهنی و مواضع صلحطلبانه خود، به افشای مراکز مخفی، که حکومت آخوندی برای تولید بمب اتمی در شهرهای نظنز و اراک بهوجود آورده بود، پرداختیم تا مراجع مسئول بینالمللی از و قوع این فاجعه جلوگیری کنند. اگر این روشنگریها وجود نداشت و اگر رژیم در همین حد هم بهلحاظ موضوع پروژههای اتمی زیر نظارت قرار نمیگرفت، چه بسا تا کنون جهان را با رو کردن سلاح اتمی غافلگیر کرده بود».
در اثر استمرار افشاگریهای مستند شورای ملی مقاومت ایران، کشورهای بزرگ با تأخیر بسیار اعتراف کردند که رژیم ایران بهدنبال سلاح اتمی است. آمریکا اعلام کرد که در صورت عدم همکاری رژیم، با تحریمهای بیشتر صادرات نفت رژیم را به صفر میرساند. این جدیترین تهدید پس از سالها مماشات بود.
بدین ترتیب، مجموعهیی از افشاگری و آگاهیرسانی پیرامون سیاست اتمی رژیم و شدت تحریمها، تأثیر قابلتوجهی در تشدید تضادهای درونی رژیم و تضعیف موقعیت خامنهای داشت.
5-در دوران 8ساله احمدینژاد که رژیم آخوندی به درآمدهای هنگفت ارزی دست یافت، خامنهای به تلاش برای افزایش غنیسازی و تکامل آن مبادرت ورزید و در مقابل این سیاست ماجراجویانه، آژانس و شورای امنیت مللمتحد در اثر موج اعتراضات بینالمللی که دینامیسم آن، مقاومت ایران و یاران و پشتیبانان و اعتراضهای روزانه آنان در کشورها و پارلمانهای مختلف جهان بود، مجبور به صدور چند قطعنامه و اعمال برخی از تحریمها شدند. اما احمدینژاد در یک سلسله موضعگیریهای سخیف، این قطعنامهها را «ورق پارهیی» بیش ندانست و اعلام کرد «آنقدر قطعنامه صادر کنید تا قطعنامهدانتان پاره شود». سپس ابعاد تلاش رژیم برای غنیسازی و کار روی کلاهک اتمی دو چندان شد. در سال آخر دوران احمدینژاد، آمریکا با تحریم نفتی و بانکی، رژیم آخوندها را در تنگنا گذاشت و این تحریمها خیلی زود این رژیم را با بحران مرگباری روبهرو کرد. محصول اول این بحران، برآمد حسن روحانی در مقابل سعید جلیلی (کاندیدای مورد نظر خامنهای) و بهبیان درستتر ، برآمد گام بهگام موقعیت رفسنجانی (که از روحانی حمایت میکرد) بود. روزنامه تهران امروز (وابسته بهقالیباف، کاندیدای دیگر رقیب روحانی) در روز 26خرداد92 خطاب به سعید جلیلی نوشت: «آقای جلیلی شما به قول خودتان و حامیان دو آتشهتان، به تکلیفتان عمل کردید؟ فقط پرسش ما از شما این است که واقعاً بهتکلیفتان عمل کردید که انتخابات ریاست قوه اجرایی را به یک رفراندوم هستهیی تبدیل کردید؟!»
بعد از شکست مهندسی خامنهای در نمایش انتخابات و روی کارآمدن حسن روحانی، وی روز 22مهر92 (یک روز قبل از شروع مذاکرات) گفت: «دولت با یک خزانه خالی و انبوه بدهکاری روبهروست». رفسنجانی نیز در 23مهر در کرمانشاه گفت: «بهبود روابط خارجی باعث کاهش مشکلات اقتصادی خواهد شد... اینها بهشرطی است که افراطیها بگذارند ما با دنیا ارتباط داشته باشیم، اجازه بدهند ارتباط ما با جاهایی که امکانش هست برقرار بشود که تا این اتفاق نیفتد ما به جایی نخواهیم رسید... در انرژی هستهیی میتوانیم بهگونهیی عمل کنیم که به اهداف صلحآمیز و دستاوردهای آن برسیم و از آن استفاده کنیم. انرژی هستهیی باید به ما امنیت هم بدهد... در دیداری هم که با رهبر معظم انقلاب داشتیم خود آقا هم صراحتاً مشکل دنیای اسلام را افراطیها عنوان کردند... اگر افغانستان نمیتواند سربلند کند بهخاطر همین افراطیگریهاست، اگر انقلاب مصر به اینجا رسید بهخاطر یک مشت افراطی بود که کار به اینجا رسید. در عراق و سوریه هم همین وضعیت است». روزنامه رسالت در 23مهر در نقد حرفهای روحانی در مقالهیی با عنوان «مشتی که در شب مذاکره خالی شد» نوشت: «بر اساس کدامیک از اصول مسلم تأمین منافع ملی باید بهطرف غربی تفهیم کرد که تحریمها اثرگذار بوده است».
این وضعیت بحرانی درونی، ولیفقیه را ناچار به قبول مذاکره جدی، انتقال مدیریت مذاکرات از شورای عالی امنیت رژیم به دولت و وزارتخارجه و تندادن به عقبنشینی در توافقات ژنو کرد. شورای ملی مقاومت در بیانیه سال گذشته خود در مورد عقبنشینی خامنهای و توافق ژنو اعلام کرد: «این عقبنشینی بهمعنی عقبنشینی از مبانی و اصول برنامههای مربوط به تضمین امنیت ولایت خامنهای است، رژیم هر انتخابی که داشته باشد و سیر رویدادها به هر طرف که میل کند، از اهمیت این تحول که مشابه تندادن خمینی به قطعنامه598 است، کم نمیکند. بهقول برخی از کارگزاران رژیم پس از توافقنامه ژنو، سانتریفیوژها در حال چرخش معکوس است و آثار مرگبار جرعه زهر سراپای رژیم را درنوردیده است».
6-با توافقنامه موقت ژنو در روز ۳ آذر۱۳۹۲ (24نوامبر۲۰۱۳) جدالهای درونی حکومت باز هم تشدید شد. جواد ظریف روز 12آذر1392 در دانشگاه تهران به دفاع از توافق ژنو پرداخت. او بهوفور به احمدینژاد و از طریق او به خامنهای طعنه زد و از «کابوس هستهیی» سخن گفت و بارها بیهودگی ساختن سلاح اتمی را خاطرنشان کرد. چیزی که در عینحال نشان میدهد ساختن سلاح اتمی سیاست رژیم بوده است. ظریف گفت: «هدف سیاست خارجی، کاهش آسیبها و تهدیدها و افزایش دستاوردهاست. قدرت بهمعنای صحیح آن بهمعنای افزایش نفوذ و کاهش آسیبپذیری است... اکنون سؤال این است آیا سلاح هستهیی قدرت میآورد؟ آیا ایران قدرتمند است یا همسایه ما که سلاح هستهیی دارد؟ سلاح هستهیی برای امنیت ما مضر است؛ ما سلاح نمیخواهیم؛ سلاح هستهیی نه میتواند بازدارندگی و نه امنیت و نه پایداری برای حکومت ایجاد کند و جز خطر و نگرانی برای ما چیز دیگری ندارد... حتی تصور اینکه جمهوری اسلامی بهدنبال تسلیحات هستهیی است، برای امنیت ما مضر است... غربیها از چهار تا تانک و موشک ما نمیترسند... آیا شما فکر کردهاید که آمریکا که با یک بمبش میتواند تمام سیستمهای نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما میترسد؟ . ما همگی در یک کشتی بزرگ که آن را ایران مینامیم، نشستهایم. همه با هم یا به سلامت پیش میرویم یا با هم به آسیب میرسیم... ما همه یا با هم پیروز میشویم یا با هم در این حوزه میبازیم»... حرفهای ظریف، آن هم پس از توافق ژنو، بهخوبی نشان میدهد که گردابی که خامنهای ایجاد کرده اکنون خود او را گام به گام در خود فرو میبرد.
7-بر اساس توافق ژنو قرار بود طی مدت شش ماه که البته قابل تمدید اعلام شده بود، متن «توافق جامع» بهطور کامل نوشته شود. این مدت با چند بار تمدید تا روز 13فروردین1394 ادامه پیدا کرد و در این روز یک بیانیه موسوم به توافق یا تفاهم لوزان مورد توافق طرفین قرار گرفت. در این بیانیه که وزارتخارجه آمریکا متن (فاکت شیت) آن را منتشر کرد ولی وزارتخارجه رژیم هیچگاه بهطور کامل متن آن را منتشر نکرد، طرفین توافق کردند که برای رسیدن به «برنامه جامع اقدام مشترک» بر پایه قرارداد موقت ژنو، تا روز 10تیر1394 «توافق جامع» را نهایی کنند. بر اساس بیانیه لوزان؛ نطنز تنها مرکز غنیسازی ایران خواهد بود، فردو از یک سایت غنیسازی به یک مرکز هستهیی، فیزیک و فنآوری تبدیل خواهد شد، سطح و ظرفیت غنیسازی و میزان ذخایر اورانیوم برای دورههای زمانی مشخص، محدود خواهد شد، رآکتور آب سنگین اراک با همکاری مشترک بینالمللی باز طراحی و نوسازی خواهد شد به گونهیی که پلوتونیوم با قابلیت تسلیحاتی در آن تولید نشود و دهها مورد دیگر...
با بیانیه لوزان موجی از تبریک و پیروز شدیم پیروز شدیم به راه افتاد که دو سردار- پاسدار خامنهای (فیروز آبادی و جعفری) و علی لاریجانی رئیس مجلس و ابوترابی نایبرئیس مجلس نیز در میان آن دیده میشدند. اما خامنهای یک هفته صبر کرد و روز ۲۰ فروردین۱۳۹۴ تبریکگویان را سرجای خود نشاند و با فریبکاری گفت: «برخی سؤال میکنند چرا رهبری درباره مذاکرات اخیر هستهیی موضعگیری نکرده است؟ علت موضعگیری نکردن رهبری این است که جایی برای موضعگیری وجود ندارد زیرا مسئولان کشور و مسئولان هستهیی میگویند هنوز کاری انجام نگرفته و هیچ موضوع الزامآوری میان دو طرف بهوجود نیامده است... . آنچه که تا کنون اتفاق افتاده نه اصل توافق، نه مذاکره منتهی به توافق و نه محتوای توافق را تضمین نمیکند و حتی این موضوع را هم تضمین نمیکند که این مذاکرات به توافق منتهی شود، بنابراین تبریک گفتن معنایی ندارد... بنده به مجریان مذاکرات هستهیی اعتماد دارم و تا کنون تردیدی نسبت به آنها نداشتهام... اما در خصوص مذاکرات هستهیی، دغدغه جدی دارم... باید مردم و بهخصوص نخبگان را در جریان جزئیات قرار دهند و آنها را از واقعیات مطلع کنند زیرا هیچ چیز محرمانهیی وجود ندارد... اینکه برخی روشنفکرنماها بگویند صنعت هستهیی را برای چه میخواهیم؟ یک فریب است... این موضوع بسیار مهم است و تحریمها باید در همان روز توافق بهطور کامل لغو شوند... اگر قرار باشد لغو تحریمها به یک فرآیند جدید مرتبط شود، اساس مذاکرات بیمعنا خواهد بود، زیرا هدف از مذاکرات برداشته شدن تحریمهاست... مطلقاً نباید اجازه داده شود که به بهانه نظارت، به حریم امنیتی و دفاعی کشور نفوذ کنند و مسئولان نظامی کشور نیز بههیچوجه اجازه ندارند که بهبهانه نظارت و بازرسی، بیگانگان را به این حریم راه دهند، و یا توسعه دفاعی کشور را متوقف کنند... هیچگونه شیوه نظارت غیرمتعارف که ایران را به یک کشور اختصاصی از لحاظ نظارتها تبدیل کند، مورد قبول نیست و نظارتها باید تنها در محدوده همان نظارتهای متعارفی که در همه دنیا انجام میشود اعمال شود، نه بیشتر... توسعه علمی و فنی در ابعاد گوناگون باید ادامه یابد. البته تیم مذاکرهکننده ممکن است لازم بداند که برخی محدودیتها را قبول کند که در این زمینه حرفی نداریم اما توسعه فنی باید حتماً ادامه یابد و با قدرت پیش رود»...
8- خامنهای در فاصله بیانیه لوزان تا توافق جامع در وین چند بار دیگر بهترسیم خطوط قرمز پرداخت. از جمله، روز 2تیر 1394 ضمن دفاع از تیم مذاکرهکنندگان، خطوط قرمز رژیم را در 7 بند اینگونه شمارش کرد:
- محدودیت بلندمدت 10 -12ساله فعالیت هستهیی را قبول نداریم، مقدار سالهای مورد قبول محدودیت را به آنها گفتهایم.
- لغو تحریمها نباید به اجرای تعهدات ایران منوط شود.
- کار تحقیق و توسعه و ساخت و ساز ادامه پیدا کند.
- تحریمهای اقتصادی، مالی و بانکی چه مربوط به شورای امنیت، چه کنگره آمریکا و چه دولت آمریکا فوراً هنگام امضای موافقتنامه لغو و بقیه تحریمها هم در فواصل معقول برداشته شود.
- ما با موکول کردن اجرای تعهدات طرف مقابل به گزارش آژانس مخالفیم چون آژانس بارها و بارها ثابت کرده مستقل و عادل نیست بنابراین ما به آن بدبین هستیم.
- با درخواست بازرسی از مراکز نظامی، بازرسیهای غیرمتعارف، پرس و جو از دانشمندان هستهیی و افراد دخیل در این پروژه مخالفیم.
- با زمانهای ۱۵ تا ۲۵سال برای تمام یا برخی از موضوعات مخالفیم.
- خامنهای، قبل از بیانیه لوزان، در 16تیر1393 موضوع میزان غنیسازی را عمده کرده و گفته بود: «طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضی بشویم، هدف آنها این است که جمهوری اسلامی را در باب ظرفیت غنیسازی، که یکی از مسائل است، به ده هزار سو راضی کنند، منتهی از پانصد سو شروع کردند... هدف آنها این است. مسئولان ما میگویند ما به 190هزار سو احتیاج داریم. ممکن است که این نیاز مال امسال و پنج سال دیگر یا دو سال دیگر نباشد، اما این، نیاز قطعی کشور است. خوب باید نیاز کشور تأمین بشود، اصل حرفی که آمریکاییها در این قضیه دارند، حرف ناحقی است. یک کشوری احتیاج به انرژی هستهیی دارد... حالا ایستادهاند که نه، نباید! خوب چرا؟ چه منطقی دارد که نباید؟ میگویند ما از بمب هستهیی میترسیم، اولاً تضمین برای جلوگیری از سلاحهای هستهیی راههای خودش را دارد، اشکالی هم ندارد... خوب بله میشود تضمین کرد تضمین هم شده است... شاید خود آنها هم میدانند، ولی اصل حرف آنها حرف ناحقیست... مسأله ظرفیت غنیسازی یک مسأله است که خیلی مهم است، مسأله تحقیق و توسعه قطعاً باید رعایت بشود، حفظ تشکیلاتی که دشمن قادر به تخریب آن نیست. روی فردو تکیه میکنند چون غیرقابل دسترسی است برای آنها. میگویند شما جایی که ما نمیتوانیم به آن ضربه بزنیم، نباید داشته باشید، این خنده آور نیست؟»
9-سرانجام دور نهایی مذاکرات در روز 20خرداد 1394در وین آغاز شد و با کشاکشهای فراوان در روز 23تیر 1394 «توافق جامع» مورد قبول رژیم و 6 کشور مذاکرهکننده و اتحادیه اروپا قرار گرفت. این توافق، بیانگر عقبنشینی خامنهای از بسیاری از خطوط قرمزی است که تعیین کرده بود. این توافق گرچه دارای حفرههایی ناموجه است، اما میتواند در صورت نظارت کامل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مورد فریبکاریهای رژیم، حداقل برای یک دهه کار بمبسازی رژیم را مختل کند و بر موارد زیر تصریح و تأکید دارد:
- رژیم غنیسازی را فقط در نطنز و در سانتریفوژهای نسل اول با حدود۵.۰۶۰ سانتریفوژ انجام میدهد.
- غلظت غنیسازی مجاز برای رژیم تا ۱۵سال فقط 67/3درصد است.
- در فردو فقط ۱.۰۴۴ دستگاه سانتریفوژ برای کارهای تحقیقاتی و نه برای غنیسازی باقی میماند و بقیه آنها زیر نظر آژانس انبار میشوند.
- غنیسازی اورانیوم در فردو بهکلی متوقف میشود.
- هیچ سایت غنیسازی دیگر هم ایجاد نمیشود.
- رژیم باید 10تن اورانیوم غنیشده با غلظت پایین خود را در بازارهای خارج بفروشد و فقط میتواند ۳۰۰کیلوگرم غنیشده با غلظت زیر 3.67 درصد را ذخیره کند.
- آژانس، نقش منحصربهفردی در موضوع راستی آزمایی و تأیید صلحآمیز بودن تمام فعالیتهای رژیم ایران دارد.
- رژیم باید پروتکل الحاقی را هم اجرا و هم تصویب کند.
- رژیم نظارت آژانس بر کنسانتره سنگ معدن اورانیوم تولیدی تا ۲۵سال و نظارت و مراقبت در مورد روتورزها و بیلوزهای سانتریفوژ را تا ۲۰سال پذیرفته است.
- در مورد راکتور آب سنگین اراک، رژیم متعهد میشود که این راکتور را به شکلی بازطراحی و بازسازی کند که قابلیت تولید «پلوتونیوم در سطح تسلیحاتی» نداشته باشد و تا ۱۵سال هیچ راکتور آب سنگین دیگری نسازد.
روشن است که از خطوط قرمز «مقام معظم» چیزی باقی گذاشته نشده و رژیم، در شرایط ضعف مفرط، به محدودیتهایی تن داده است که بر مبنای بیاعتمادی کامل به برنامه اتمیش وضع شدهاند.
به این ترتیب استراتژی و بساطی که رژیم برای ساختن بمب اتمی برپا کرده بود، به گل نشسته و به اثبات میرسد که تمامی تلاشهای رژیم و همنوایان داخلی و خارجیش در قلمداد کردن این سیاست شوم بهعنوان یک سیاست ملی، شکست خورده و افشاگریهای مقاومت ایران و نفرت و انزجار مردم ایران از این پروژه که فقط برای تضمین بقای رژیم است، بر حق، انسانی و مسئولانه بوده است. معنی دیگر تندادن رژیم به «توافق جامع»، شکست سیاست «ریلگذاری جدید» یا سیاست بیدنده و ترمزی است که خامنهای برای یکدست سازی حکومتش در دوران 8ساله احمدینژاد ادامه داد و بعد از درهم شکستن اتوریتهاش در قیامهای مردم ایران، با عقبنشینی وین بر روی آن خط بطلان کشید.
10-در فاصله بین توافق موقت ژنو تا «توافق جامع» در وین، مقاومت ایران بر اساس مسئولیت خود در قبال مردم ایران بهطور مداوم و در همه پروسههای سیاسی دستاندرکار بود و بیوقفه روشنگری و افشاگری میکرد. افشاگری بزرگ مقاومت درباره سایت مخفی لویزان-3 توسط نمایندگی شورا در باشگاه ملی مطبوعات آمریکا در واشینگتن در روز 5اسفند1393 و افشاگری اتمی حول همکاری رژیم و کره شمالی در 7خرداد 1394 بهطور وسیع بازتاب یافت. اجلاس شورا در روزهای 23و 24اسفند 1393، ضمن قدردانی از افشای سایت مخفی لویزان-3 خاطرنشان کرد که این افشاگری بزرگ «با خطرپذیری فوقالعاده یاران مقاومت در داخل کشور و با تلاشهای بیوقفه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم و کمیسیون تحقیقات دفاعی و استراتژیک شورا در یکی از حساسترین مقاطع در بحبوحه زدوبندهای بینالمللی رژیم صورت گرفت و محاسبات مربوطه را در هم ریخت. اطلاعات مربوط به لویزان-3 مانند سایر پنهانکاریها و پروژههای اتمی و تسلیحات کشتار جمعی رژیم آخوندها، قبل از افشا و علنیشدن، توسط مقاومت ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و برخی اعضای دائمی شورای امنیت در میان گذاشته شده بود». اجلاس شورا ضمن بحث و تبادلنظر مشروح درباره مذاکرات اتمی، نتیجهگیری کرد که «همه شواهد نشان میدهد که ماراتون مذاکرات اتمی بهنقطه عطف رسیده است. رئیسجمهور و وزیر خارجه آمریکا، در روزهای اخیر چند بار گفتهاند که بحثهای فنی به انتها رسیده و آنچه باقی مانده اتخاذ «تصمیمهای سخت سیاسی» از جانب رژیم ایران است. معنای سیاسی این «تصمیم سخت سیاسی»، عقبنشینی و تن دادن به بازرسیهای سرزده و گسترده از مراکز مشکوک و قطع کردن یا منجمد ساختن قابل تأیید هر گونه فعالیتی است که بتواند رژیم را به تولید بمب اتمی نزدیک کند... رفسنجانی، رئیس دستگاه تشخیص مصلحت نظام، از دو سال پیش، با اشرافی که به آمار و ارقام و شواهد دست اول از درون حاکمیت داشت، این وضعیت را مشابه روزهای تندادن خمینی به زهر آتشبس تحلیل کرده و با صراحت کامل باز هم مصلحت را «نوشیدن جام زهر» و دست بر داشتن از بمبسازی - که خود او از مبدعان اصلیش بوده است - میداند. اجلاس شورا بر آن بود که جنبش مقاومت، چنان که بارها اعلام کرده، از زهر خوردن خامنهای یعنی دستبرداشتن واقعی از پروژه بمب اتمی که میتواند به روشن شدن موتور قیامها بهانجامد، استقبال میکند. بهخصوص که «زهر تحمیلی اتمی» مانند تحمیل زهر آتشبس به خمینی، در تحلیل نهایی، حاصل رزم و تلاش و سیاست میهنی و انقلابی همین مقاومت و بیش از یکصد رشته افشاگری در مورد برنامه مخفی اتمی رژیم است، هر چند رفسنجانی و روحانی میخواهند با عقبنشینی رژیم را از مهلکه بحرانها بیرون بکشند در عینحال مانع انفجار اجتماعی شده و قیامهای مردم را مهار کنند» (اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران 25اسفند 1393).
شورا همچنین در اجلاس روزهای 27 و 28خرداد1394، مذاکرات رژیم با کشورهای 1+5 را بهطور مبسوط مورد بحث قرارداد و نتیجه گرفت که «تندادن رژیم به مذاکرات و محدودیتهای تحمیلی در توافقات ژنو و لوزان، نه از سر سازگاری با خواستهای بینالمللی، بلکه در اثر افشاگریهای مقاومت ایران و تنگتر شدن حلقه تحریمها و اعتراض و انزجار اجتماعی از این برنامه شوم بوده است. از همین رو، مقاومت ایران ضمن استقبال از عقبنشینی تحمیلی این رژیم، پیوسته نسبت به فریب و تقلب آن نیز هشدار داده و تأکید کرده است که در هر گونه توافق احتمالی، اعمال قطعنامههای مصوب شورای امنیت و راستیآزمایی و بازرسیهای کامل در «هرزمان، هرمکان»، ضروری است. در عینحال، بدیهی است که خواست مردم و مقاومت ایران، برچیدن تمامی برنامه و بساط اتمی و محاکمه سران جنایتکار این رژیم، بوده و هست».
11- با توجه به موقعیت بسیار ضعیف و شکننده حکومت آخوندها، بدون شک اگر کشورهای 1+5 و بهطور مشخص دولت اوباما با آن مماشات نمیکردند و بر آن سهل نمیگرفتند، برچیدن کامل بساط اتمی رژیم در دسترس بود. در همان روز توافق وین، خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده شورا، تصریح کرد که این توافق «البته راه فریبکاری ملایان و دستیابی آنها به بمب اتمی را نمیبندد. با این همه، همین میزان عقبنشینی، هژمونی خامنهای را، همچنان که مقاومت ایران از قبل خاطرنشان کرده است، درهم میشکند و تمامیت فاشیسم دینی را تضعیف و متزلزل میکند».
مخالفتهای فراگیر و دو حزبی در کنگره و سنای آمریکا و کاندیداهای ریاستجمهوری و افکار عمومی این کشور با توافق اتمی و شیوه مواجهه و مذاکره دولت اوباما با دیکتاتوری تروریستی و مذهبی حاکم بر ایران، همچنانکه اعتراضهای مستدل و فنی برجستهترین کارشناسان بیطرف اتمی و ابراز نگرانیهای کشورهای عربی بهویژه در خلیج فارس از شکافهای توافق وین از یکسو، و ترس و نگرانی حکومت آخوندی از شکست محتمل این توافق در آمریکا از سوی دیگر، نشان میدهد که در صورت پافشاری بر اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت ملل متحد، جلوگیری قاطع و کامل از دستیابی خطرناکترین حکومت تروریستی بهخطرناکترین سلاح کشتار جمعی، میسر بود و مواردی نظیر اقدامات این رژیم برای رد پاککنی در پارچین در نقض توافقی که هنوز مرکب آن خشک نشده، رخ نمیداد.
فصل دوم:
شکاف و شقه در هرم قدرت؛ بالاییها نمیتوانند!
موقعیت بحرانی ولایت خامنهای
12-تضادهای بیشماری که در درون هرم قدرت در یکسال گذشته غلیان میکرد، ادامه همان رویدادهایی بود که از شکست خامنهای در مهندسی انتخابات ریاستجمهوری رژیم ناشی میشد که خود حاصل شکست سیاست «ریلگذاری جدید در ولایت» در دوره 8ساله ریاستجمهوری احمدینژاد بود. طی این دوران، خامنهای با سرمستی از بلعیدن نتایج دو جنگ افغانستان و عراق و بهدستآوردن بزرگترین رقم درآمد ارزی تاریخ ایران و با حذف رقیب اصلیش، رفسنجانی، کوتوله سیاسی گمنامی را برکرسی ریاستجمهوری آخوندی نشاند و سوار بر ارابه بیدنده و ترمز، دور برداشت. اما با سر به زمین خورد و تمام استراتژی سیاسی و اقتصادیش- با خساراتی که فراتر از خسارات جنگ 8ساله برآورد شده است- درهم شکست. در عرصه سیاسی، تشدید تضادهای درونی حاکمیت، فرصتی نادر برای خیزشهای مردمی فراهم ساخت و قیامهای1388 و 1389 اتوریته ولیفقیه را در کف خیابان لگدمال کرد. کار به آنجا رسید که گماشته لجامگسیخته خامنهای بهصورت ولایت خود او هم چنگ انداخت. سیاست یکدستسازی، حتی در باندهای ولایتمدار، به تفرقه و تشتت راه برد و علائم درهم شکستهشدن اتوریته خامنهای در درون قدرت، در گفتهها و نوشتههای ذوبشدگان در ولایت برملا شد.
روز 25تیر1391، حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات احمدینژاد طی یک سخنرانی در حوزه آخوندی قم گفت: «دشمنان نظام حتی در حوزههای علمیه نفوذ کردهاند... آنها قصد دارند نشان دهند که اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران بسیار نامساعد است و تلاش میکنند که مسئولیت نابسامانیها را به گردن رهبری نظام بیندازند و از وی اعتبارزدایی کنند... دشمنان بهدنبال ایجاد تفکر جدایی دین از سیاست در میان حوزههای علمیه هستند و با کمال تأسف عدهیی با این نقشهها همراه شدهاند. آنها در این نقطه اشتراک نظر دارند که ناموفق بودن ساختار ولایتفقیه را القا کنند و ناکارآمدی ساختاری را به ولایتفقیه نسبت دهند».
از این پیشتر، آخوند محمدتقی مصباح یزدی در یک سخنرانی گفته بود: «همانند مقام معظم رهبری به هیچ عنوان نمیتوان بر روی زمین و آسمانها پیدا کرد، چرا که ایشان نمونه برجستهیی از ائمه اطهار (ع) و اجدادشان است... جای تأسف است که چرا هنوز نتوانستهایم امام را بشناسیم و یا نتوانستهایم جانشین امام (ره)، مقام معظم رهبری را به درستی درک کرده و بشناسیم» (خبرگزاری حکومتی فارس 11تیر 1391). همزمان، آخوند کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران و از شاگردان مصباح یزدی، سخنانی را که سه سال قبل در حضور خامنهای گفته بود، در گفتگو با ماهنامه «پاسدار اسلام» وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم تکرار کرد که «امام زمان را در حال دعاگویی برای رهبر دیدهاند... آقای خامنهای گوهر پاکی است... بههمین دلیل مکرر خدمت حضرت تشرف داشته است، ولی نشناخته».
این سخنان مشمئزکننده و بیمایه برای لاپوشانی حقارت و ضعف ولیفقیه، در حالی عنوان میشوند که سپهر سیاستی که خامنهای برای ولایتش تجسم میکرد، در مقابل چشم همگان به سخره گرفته شده است. هم از اینرو است که کابوس فتنه یک دم ولیفقیه را رها نکرده و تلاشهایش برای گریز از فروپاشی باندهای موسوم به اصولگرا و مهار این تضادها، هر روز بیحاصلتر میشود و خامنهای هرچه بیشتر دست و پا میزند، بیشتر در گرداب بحران فرو میرود.
13- شورا در بیانیه سالانه خود (در 14مرداد ماه 1392) اعلام کرد:
«احمدینژاد بهترین مجری سیاست “اصول گرایی ”ولیفقیه بود. در دوره چهار ساله اول او “اصول گرایی ”خامنهای با قطار بیدنده و ترمز احمدینژاد در تطابق کامل بود. انتخابات خرداد 1388 و قیامهای پس از آن در خطمشی خامنهای برای یکدست کردن حاکمیت تغییری ایجاد نکرد. گرچه اتوریته ولیفقیه بهوسیله زنان و مردان ایرانزمین در کف خیابان لگدکوب شد، اما خامنهای حاضر بهعقبنشینی و قبول شکست نشد. خامنهای از یکطرف با قساوت تمام قیامهای مردم را سرکوب کرد و از طرف دیگر سلطه پاسداران بر تمامی ارگانهای اجرایی را از طریق احمدینژاد گسترش داد. وحشیترین پاسداران، منفورترین دژخیمان و تروریستها در ارگانهای مختلف دولتی بهپستهای کلیدی گماشته شدند...
سیاست راهبردی ولیفقیه که مجریان آن باند احمدینژاد و نیروهای“ولایی ”در سپاه، بسیج و نهادهای امنیتی بودند، طیف گستردهیی از شرکای سابق را گام به گام از قدرت حذف کرد. بر پایه این سیاست، خامنهای برای حفظ امنیت بهخطر افتاده ولایتش، علاوه بر حذف شرکا، هم پروژه اتمی را با جدیت پیگیری کرد و هم دخالت مؤثر و البته ماجراجویانه در سوریه و عراق را ادامه داد...
حذفشدگان از قدرت و باندهایی که در لبه تیغ قرار داشتند، زیر پوشش مخالفت با سیاستهای احمدینژاد، ولیفقیه را به چالش میکشیدند. حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان این طیف گسترده را در مقالهیی در 18آذر91 با عنوان “ انقلابیون فرسوده و توطئه جام زهر ”چنین معرفی کرد:“شاید تا چندی پیش چنین تصور میشد که انقلابیون فرسوده را تنها باید در اردوگاه اصلاحطلبان سراغ گرفت، اما حوادث سالها و خصوصاً ماههای اخیر نشان داد که عارضه فرسودگی و از دست دادن انگیزههای مبارزاتی، منحصر به هیچ گروه و جریان سیاسی خاصی نیست و همه سیاسیون نظام از هر طیف و جناحی را فراگرفته است... انقلابیون فرسوده در این برهه حساس قصد دارند با مهندسی هدفمند اوضاع کشور، فشار همهجانبهیی به رهبری وارد کنند ”. شریعتمداری هدف افزایش چنین فشارهایی را “نوشیدن جام زهر، عقبنشینی و دست کشیدن از مواضع انقلابی ”از سوی“مقام معظم ”بهمنظور آغاز مذاکره با آمریکا اعلام کرد...
مجموعه عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، منطقهیی و بینالمللی بهخصوص نارضایتی انفجاری جامعه، شقه درون حاکمیت، بحران سوریه، شکست مذاکرات اتمی و در رأس آنها تحریمها، منجر به شکلگیری یک گرایش جدید در درون هرم قدرت و ثروت شد که گرچه به ظاهر در چالش با باند احمدینژاد قرار داشت، اما در اصل همچنین بهدنبال مشروط کردن قدرت ولیفقیه و مهار کردن زیادهخواهی سپاه پاسداران بود.
در بطن این جدال و کشمکش، هر دو طرف برای رسیدن به هدف خود در انتخابات پیش رو، تلاش میکردند. بدیهی است که این جدالها، تا جاییکه بهمحور رفسنجانی برمیگردد، نه برای اصلاح رژیم و نه حتی برای یک انتخابات نیمه آزاد نبوده و نیست. دعوا بر سر شراکت همه خودیها در قدرت و ثروت است که شکل سیاسی آن تقابل “نسخه ”دولت خودیهای رفسنجانی با طرح “ریلگذاری جدید ”خامنهای است»...
14-تحولات یکساله گذشته نشان داد که شکاف و شقه تحمیلی بعد از برآمد روحانی در پیوند با رفسنجانی و طیفی از مدعیان ولایت خامنهای در درون رژیم، برای ولیفقیه غیرقابل مهار و جبرانناپذیر است. یکی از مهمترین نشانههای بروز این وضعیت تندادن خامنهای به مذاکرات اتمی و عقبنشینیهای اجباری در ژنو، لوزان و وین است. خامنهای که میخواست «اقتدار ولایتش» را در انتخابات خرداد1392 تحت عنوان «حماسه سیاسی» به رخ مردم ایران و جهانیان بکشد، مجبور به اولین عقبنشینی شد. واضح است که این عقبنشینی و تندادن خامنهای به روحانی، تا وقتی که تعادل درونی رژیم بالکل بر هم نخورده است، بهمعنی تغییر در نقش تعیینکننده خامنهای در کل ساختار رژیم ولایتفقیه نیست. ما در بیانیه سال گذشته شورا اعلام کردیم: «گرچه باند رفسنجانی- روحانی به میزانی خواستار “مشروط کردن ”ولایتفقیه از طریق مشارکت در رأس هرم قدرت هستند، اما به علت آن که قدرت واقعی همچنان در اختیار ولیفقیه و سلطنت مطلقه اوست، روحانی نمیتواند هیچ قدم اساسی برخلاف نظر ولیفقیه بردارد».
قبل از پرداختن به ابعاد و دامنه تضادهای درونی رژیم پس از نقطه عطف زهر اتمی، باید خاطرنشان کرد که اگرچه باندهای درون قدرت و از جمله باند رفسنجانی - روحانی، با شعار «تعامل» در سیاست خارجی، با عملکرد سپاه پاسداران و اختیارات ویژه خامنهای مخالفت دارند، اما آنها بههیچوجه خواستار تغییر در اساس سیستم ولایتفقیه نبوده و نیستند. آنها تنها خواستار مشارکت در قدرت و ثروت هستند. رفسنجانی در یکی از تازهترین موضعگیریهایش در مصاحبه با روزنامه عربی الوفاق میگوید: «من معتقدم که در حال حاضر آیتالله خامنهای در ایران جایگزینی به این آسانی ندارد؛ و ایشان الآن محور اساسی هم برای حیات انقلاب و هم امنیت کشور هستند و ایشان مرکز مدیریت کشور است و ما هم باید به ایشان کمک کنیم» (ایرنا یکشنبه 14تیر1394).
15- مذاکرات و توافق اتمی که طی دو سال گذشته موضوع اصلی روابط خارجی و در کانون بحران درونی رژیم بود، بهشکلی تعیینکننده از افشاگریها و عملکرد سیاسی شورای ملی مقاومت تأثیر پذیرفت. ما در بیانیه شورا در مرداد سال1392زیر عنوان «اثرگذاری مقاومت: شقه دشمن، فراخوان به قیام»، اعلام کردیم: «با حذف رفسنجانی و قبول هزینه آن، خامنهای برآن بود که مهندسی مناسب انتخابات را با موفقیت بهپیش ببرد. اما مسئول شورا برای مداخله مؤثر بهمنظور تشدید تضاد در هرم قدرت (بین خامنهای و رفسنجانی) و تشدید تضاد بین مردم و کلیت قدرت در چارچوب استراتژی سرنگونی تمامیت نظام، ابتدا رفسنجانی را تشویق به کاندیدا شدن کرد و به خامنهای توصیه کرد که از حذف رفسنجانی خودداری کند. مسئول شورا در یک فراخوان علنی از خامنهای خواست که به کمک رفسنجانی جام زهر اتمی را بنوشد و خطر جنگ را منتفی کند. آقای مسعود رجوی ضمن تأکید بر خطمشی سرنگونی و تحریم قاطع انتخابات، در مسأله اتمی حاکمیت را بهطور عام و خامنهای را بهطور خاص در مقابل دو راهی“ ادامه مسیر گذشته ”یا “عقبنشینی و نوشیدن جام زهر ”قرار داد و بهنمایندگی از یک جنبش رادیکال که برای سرنگونی نظام مبارزه میکند، از راهحل عقبنشینی بهخاطر پایین آمدن هزینههای مبارزه، دفاع و آن را پیشنهاد کرد. پیام مسعود رجوی درعینحال، متضمن برجسته کردن یک لحظه نادر در شرایط سیاسی پیش رو بود تا نیروهای قیامآفرین را هشیار کرده و آنها را برای برپایی خیزش دوباره در فرصت بههم خوردن تعادل درونی رژیم آماده سازد.
عمل کردن بهموقع بر روی تضادهای رژیم خمینی، از اولین نخستوزیر تا نخستین رئیسجمهورش، و همچنین در مورد جانشین خمینی و اعضای شورای انقلابش و نیز موضعگیریهای مسئول شورا در قبال موسوی و کروبی در سال 88 مؤثرترین و آموزندهترین ابتکارات و مانورهای سیاسی مقاومت ایران برای تشدید بحران در رژیم ولایتفقیه محسوب میشوند».
16- اکنون و پس از عبور رژیم از نقطه عطف توافق اتمی، سؤال اصلی این است که آیا عقبنشینی خامنهای میتواند بحران درونی رژیم را مهار کند و رژیم را دستکم برای یک مقطع بهسوی ثبات نسبی سوق بدهد؟ فرسودگی استراتژیکی و ضعف و بیاعتباری سیاسی هر دو جناح حاکمیت و سیر رخدادادها در همین مدت کوتاه یک ماهه، عکس آن را نشان میدهد.
درهمان روز توافق (23تیر)، روحانی در نامه تبریک پر از مجیزگویی و مداحی خود از ولیفقیه خواستار مهار باند رقیب شد و نوشت: «بیشک برای دستیابی به مراحل بعدی این حرکت و اجرای مراحل مختلف این توافق تا رسیدن به همه خواستههای ملت و رفع کامل همه تحریمهای ظالمانه، همچنان نیازمند وحدت و انسجام داخلی و ایستادگی و مقاومت و اقدام هوشمندانه تحت زعامت حضرتعالی میباشیم». اما خامنهای در پاسخدادن یک روز تأخیر کرد و در جوابی سربالا و خیلی کوتاه به تاریخ 24تیر خطاب به روحانی نوشت: «به سرانجام رسیدن این مذاکرات، گام مهمی است، با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیشبینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود. بهخوبی میدانید که برخی از شش دولت طرف مقابل بههیچ رو قابل اعتماد نیستند». در همان روز (24تیر) حسین شریعتمداری نماینده ولیفقیه در کیهان باصراحتی بیشتر، آتش دعوا را شعلهور کرد و با زیر تیغ بردن رئیسجمهور رژیم، نوشت: «تفسیر اوباما از سند وین که باید آن را برداشت و تفسیر دولت آمریکا- چیزی شبیه فکت شیت - تلقی کرد در بسیاری از موارد با آنچه رئیسجمهور محترم کشورمان در گزارش تلویزیونی خود از محتوای توافق وین ارائه کرد، تفاوتهای جدی دارد. این تفاوت در مواردی نزدیک به تناقض است... بیم آن میرود که ماجرای برداشتهای متفاوت و متناقض طرفین از توافق لوزان در حال تکرار باشد... در متن توضیحی وزارتخارجه برخی از بندهای توافق وین بهگونهیی وارونه تفسیر شده است که میتواند حاوی آدرس غلط باشد. در این متن آمده است:“ایران بهعنوان یک تولیدکننده محصولات هستهیی بهخصوص دو محصول راهبردی اورانیوم غنیشده و آب سنگین، وارد بازارهای جهانی خواهد شد و تحریمها و محدودیتها علیه صادرات و واردات مواد هستهیی بیتأثیر میشود ”. در این تفسیر با عرض پوزش، درک مخاطب نادیده گرفته شده و از محدودیت تحمیلی! حریف، با عنوان “امتیاز ”یاد شده است!».
همین روزنامه، یک روز بعد، محتوای دعوای سیاسی بحران درونی رژیم را که بر سر هژمونی خامنهای است، تحت عنوان “اهداف فراهستهیی“ کاملاً آشکار کرد و در حالیکه از هاشمی رفسنجانی بهعنوان پدرخوانده این جریان سیاسی یاد میکرد و به آن مارک خیانت میزد، نوشت: «برخیها چه در داخل و چه در خارج سعی میکنند از این توافق، پلی برای رسیدن به اهدافی فراهستهیی بسازند. این موضوع ارتباطی به کیفیت توافق مذکور نداشته و خوب یا بد بودن توافق مسألهیی دیگر است که باید در جای خود به آن پرداخته شود. بزک شیطان بزرگ، خطی مربوط به دیروز و امروز نیست. نیات و اهداف از این بزک کردن نیز اگر چه تا حدی متفاوت اما نتیجه و اقدام یکسان است. عدهیی خائنانه و کاملاً از روی آگاهی در این مسیر میروند و برخی نیز با نیت خیر! وقتی پدرخوانده یک جریان فکری و سیاسی در سایت خود نوید بازگشایی سفارت آمریکا را میدهد، تعجبی هم ندارد که نشریه ارگان این جریان فاسد سیاسی و اقتصادی، روی جلد خود را به آرزوی عکس سلفی اوباما با میدان آزادی اختصاص دهد!» (کیهان 25تیر 1394).
17-کمتر از یک هفته بعد از تندادن رژیم به «برجام» در وین، تصویب قطعنامه2231 شورای امنیت به اتفاق آرا در روز 29تیر1394 در نیویورک، بر آتش مخاصمات درونی رژیم بنزین ریخت و دلواپسان ولایت خامنهای، مذاکرهکنندگانی را که او «متدین» و «امین» خوانده بود، به باد حمله گرفتند. در همان روز یک ارگان سپاه پاسداران نوشت: «از گروههای سیاسی حامی دولت انتظار میرود در معامله با غرب لااقل بدهبستان کنند، یعنی چیزی بدهند و چیزی بستانند و نه چیزی بدهند و باز هم چیزی بدهند... بازی دو سر باخت حالا معنی پیدا میکند، یعنی یک روز ما به غرب پیشنهاد تحریم کشورمان را بدهیم و سپس در روز دوم وقتی که غرب گمان کرده با این تحریمها به اهداف خود درباره ایران رسیده است، دهان ببندیم و سکوت و سکون پیشه کنیم». نماینده خامنهای در کیهان در همان روز (29تیر 1394) نوشت: «برخی از دوستان... به کیهان توصیه میکردند که از ابراز تردید یا مخالفت درباره توافق وین خودداری کند و توضیح میدادند که متن توافق وین با همه جزئیات آن به رؤیت رهبر معظم انقلاب رسیده و موافقت کامل حضرت ایشان را نیز در پی داشته است... ! اما، برای ارزیابی توافق وین و تشخیص خوب و بد آن، معیارها و ملاکهای جداگانهیی از سوی حضرت آقا ارائه شده است که در همان خطوط قرمز اعلام شده قابل تعریف است و محال است حضرت ایشان با توافقی که در آن از خطوط قرمز اعلام شده عبور شده باشد موافق باشند... مروری هر چند گذرا بر متن توافق وین، بهوضوح نشان میدهد برخی از خطوط قرمز حیاتی نظام در توافق مورد اشاره، نادیده گرفته شده است... “سند وین ”... ، با تصویب قطعنامه شورای امنیت، قطعی و الزامآور میشود و مهلت دو هفتهیی برای بررسی مفاد آن از سوی مجلس شورای اسلامی و یا شورای عالی امنیت ملی کشورمان، کمترین تأثیری در قبول یا رد آن نخواهد داشت»...
یک ارگان باند دلواپسان در همان روز تصویب قطعنامه نوشت: «با صدور این قطعنامه (در شورای امنیت) برجام نه یک توافق چندجانبه میان ایران و چند کشور دیگر، بلکه بخشی از تعهدات بینالمللی ایران خواهد بود. سؤال این است: در این صورت دیگر طی شدن فرآیند قانونی در ایران عملاً چه معنایی دارد و آیا توافق بر سر صدور چنین قطعنامهیی چند روز پس از اعلام توافق، معنایی جز بازیچه قرار دادن فرآیند قانونی بررسی برجام در داخل کشور دارد؟
یکی از عبرتآموزترین بندهای این قطعنامه، مکانیسم بازگشتپذیری تحریمهاست. در پاراگراف 11 اجرایی آمده است در صورتی که هر یک از اعضای برجام گزارشی مبنی بر یک عدمپایبندی قابلتوجه ارائه کند، شورای امنیت پیشنویس یک قطعنامه جدید برای تصمیم درباره بازگشت یا عدم بازگشت تحریمها را ظرف 30روز به رأی میگذارد.
اما فاجعهبارترین بخشهای این قطعنامه هنوز باقی مانده است. برجام قرار بود مشکل هستهیی ایران را حل کند نه اینکه آن مشکل را مبهم بگذارد و مشکلی بزرگتر برای برنامه موشکی ایران -که رکن توان دفاعی ماست- بهوجود بیاورد» (وطن امروز 29تیر 1394).
18- روز 30تیر 1394، «سرویس سیاسی» کیهان خامنهای، تیترهای رسانههای وابسته به رفسنجانی - روحانی در مورد توافق اتمی را ردیف کرد و با تمسخر نوشت: «جهان بهایران سلام کرد! ”خجسته باد این پیروزی“ ! ”پیروزی بدون جنگ!“ ”آغاز عصر ایرانی!“ ”ایران بر قله توافق!“ ”پیروزی استقامت، شکست تحریم!“ ”جهان تغییر کرد!“ ”پیروزی تاریخی ملت ایران!“ ”گل صدبرگ توافق شکفت!“ ”کلید تدبیر قفل تحریمها را گشود“! ”خورشید درخشان شد، تا باد چنین بادا!“ ”دنیا به احترام ایران ایستاد!“ ”کلید چرخید، ایران خندید!“ ”تدبیر کارساز شد، توافق تاریخی!“ ”فتحالفتوح دیپلوماسی ایران!“ ”پیروزی ایران در جنگ ارادهها!“ ”تثبیت ایران هستهیی با ایستادگی ملت!“ ”تاریخ ورق خورد!“ ... اینها تنها چند نمونه از تیترهای پرطمطراقی است که پس از پایان مذاکرات هستهیی در وین، رسانههای داخلی انتخاب کرده و بهخورد مخاطبان خود دادند. محتوای تحلیلها و گزارشها و اظهارات نیز در این زمینه همگی حاکی از اتفاقی بزرگ و تاریخی و فتح الفتوح است! در حالیکه تا چندی پیش این رسانهها و برخی از دولتمردان از آزادسازی 150میلیارد دلار پول بلوکه شده ایران در خارج میگفتند و نوید گشایشی عظیم را در پی توافق هستهیی میدادند اما به ناگاه اعلام شد که این مبلغ کمتر از 30میلیارد دلار است و خیلی هم نباید انتظار معجزه داشت!... کارشناسان معتقدند دولت برنامه اقتصادی مدون و خاصی برای دوران پساتحریم نداشته و خطر واردات بیرویه محصولات لوکس مانند خودروهای گرانقیمت و... محتمل است. تنزل دادن گشایش اقتصادی بهحضور چند برند مشهور و لوکس جهانی در کشور خطی است که جریان فوق در حال فضاسازی درباره آن است. این نوع از گشایش اقتصادی تنها بهدرد چند صد نفری میخورد که شب توافق سوار بر ماشینهای لوکس خود در چند نقطه شمال تهران به دستافشانی پرداخته و رهایی خود از زیر بار تحریمها را جشن گرفتند!»
19- دلواپسان ولایت خامنهای که جوانب مختلف عقبنشینیهای رژیم در برجام و قطعنامه را بر سر مذاکرهکنندگان و رقبای حکومتی میکوبند، در واقع بدینوسیله زهر ناکامی استراتژیکی را در حلقوم ولیفقیه و نیروهای خلص بسیج و سپاه و حزباللهی میریزند؛ روندی که بهطور روزمره ادامه دارد و تار و پود مندرس رژیم ولایتفقیه را در مینوردد. یک رسانه حکومتی از باند دلواپسان در اینباره مینویسد:
«آقای عراقچی میگوید بزرگترین دستاورد ما این است که غرب بالاخره غنیسازی در ایران را پذیرفته است. اولاً درون برجام شرط عادی شدن پرونده ایران و پذیرفته شدن حق برنامه صلحآمیز هستهیی - نه غنیسازی- اجرای کامل برجام تعیین شده است. بنابراین حتی اگر حقی هم در کار باشد، پس از حداقل ۱۰سال شناسایی خواهد شد نه الآن. ثانیاً ، پس از ۱۰سال نیز ضمانتی به این کار نیست و غربیها به صراحت گفتهاند با صدور قطعنامهیی جدید محدودیتها بر برنامه ایران را تمدید خواهند کرد. ثالثاً ، اتفاقاً این توافق دقیقاً بهمعنای انکار حق غنیسازی ایران طبق معاهده است... یکی از حرفهای بسیار خطرناک عراقچی این است که ایران چون چیزی برای مخفی کردن ندارد بنابراین هراسی هم از نظارت هر چه هم عمیق باشد، نخواهد داشت...
شاهبیت اصلی سخنان عراقچی این است که ایران چیزی را در این توافق واگذار کرده که در اصل اساساً آن را در اختیار ندارد یعنی برنامه ساخت سلاح هستهیی. ویرانگرترین طرز تفکر تیم مذاکرهکننده را دقیقاً در همینجا میتوان مشاهده کرد. نتیجه این سخن این است که عراقچی قبول دارد که همه آنچه ما واگذار کردهایم در واقع برنامه ساخت سلاح هستهیی بوده است! واقعاً آیا انتظار از تیمی که چنین فکر میکند این بود که یک توافق خوب بکند؟» (وطن امروز 13مرداد1394).
20- انتشار سخنان عراقچی که در جلسه خصوصی با مقامات رادیو تلویزیون رژیم گفته شده است، به فضیحتی برای رژیم تبدیل شد. این سخنان را رسانههای رسمی رژیم به سرعت برداشتند تا از دسترس عموم خارج کنند، اما سخنان عراقچی روی شبکههای اجتماعی در اینترنت قرار گرفت. سایت رادیو آلمان (12مرداد1394) در این باره نوشت:
«عباس عراقچی، عضو ارشد تیم مذاکرهکننده اتمی ایران با قدرتهای جهانی، از انتشار محتوای سخنانش درباره توافق اتمی در نشستی خصوصی با مدیران صدا و سیما انتقاد کرده و این کار را ”مغایر منافع و امنیت ملی ایران“ دانسته است...
گزارش مربوط بهسخنان معاون وزیر امور خارجه ایران برای مدتی کوتاه (در روز شنبه ۱۰مرداد) بر روی وبسایت صدا و سیما قرار گرفت و سپس برداشته شد. اما در همان فاصله بسیاری از سایتهای دیگر اقدام به بازنشر این گزارش کردند...
عباس عراقچی در سخنان خود از تهدیدهای نظامی علیه ایران که در آستانه از سرگیری مذاکرات اتمی به اوج خود رسیده بود، یاد کرده است. او گفته که شاید مردم از جزئیات این قضیه باخبر نباشند ، اما سپاهیان و نظامیان ایران میدانند، ”شبهایی بود حدود سالهای ۸۵-۸۶ که هر شب با این نگرانی [بهسر میشد] که فردا صبح ممکن است تمام امکانات لازم برای حمله به ایران را دور تا دور ایران چیده باشند.“ به گفته عراقچی، فرماندهان نظامی گزارش میدادهاند که هواپیماها در چه پایگاههایی مستقرند؛ تنها اراده سیاسی و دستور باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، لازم بوده تا به ایران حمله شود...
او توافق را بهشرط آن که هدف ایران غنیسازی مشروع بینالمللی و برنامه هستهیی کاملاً صلحآمیز باشد ”پیروزی بزرگی“ دانسته و گفته که توافق در صورتی”شکستی بزرگ“ است که ایران ”بخواهد سراغ بمب برود“.
معاون وزیر امور خارجه ایران همچنین به جنبه اقتصادی برنامه اتمی ایران اشاره کرده و گفته است که اگر برنامه هستهیی ایران را صرفاً با معیارهای اقتصادی بسنجیم، ”خسرانی بزرگ“ است. او افزوده است:”اگر هزینه مواد تولیدی را بخواهیم محاسبه کنیم اصلاً تصورش را نمیتوانیم بکنیم اما ما این هزینهها را برای عزت، استقلال و پیشرفتمان دادهایم برای اینکه زیر بار زورگویی دیگران نرویم.“
عراقچی گفته است که گروه ۱+۵ خواسته رهبر جمهوری اسلامی برای اینکه هزار سانتریفوژ آماده بهکار در فردو بماند را پذیرفته و در برابر، بهخواسته خود ”عنی اینکه بگوید جلو بمب اتمی ایران را گرفته“ رسیده است.
او در ادامه گفته است:”و این همان بده بستانی بود که صورت گرفته است. لذا در این قالب کلی ما فکر میکنیم واقعاً برندهایم، به خواستههای اصلی خودمان رسیدهایم و چیزی که دادیم امتیازی کم شده از ایران نیست بلکه بمب اتمی را دادیم، بمبی که نمیخواستیم و حرام میدانستیم“».
عراقچی در عینحال به دروغهای بزرگی که به آژانس برای پوشاندن ماهیت برنامه اتمی رژیم گفته شده بود اعتراف کرد و گفت: «ای.بی.دبلیو (چاشنی انفجاری) همین جوری لو رفت؛ شما از دوستان وزارت دفاع سؤال کنید دلشان خون است از درز اطلاعاتی که کار را بدتر کرد».
قبل از این تصریح عراقچی مبنی بر مرتبط بودن این موضوع به «وزارت دفاع»، بر اساس گزارشهای آژانس، رژیم بارها به آژانس به دروغ گفته است که این چاشنیهای انفجاری مربوط به حفاری چاه نفت بوده و این موضوع به وزارت نفت مربوط میشود (گزارشهای آژانس در مه2008 و سپتامبر 2014).
وی همچنین اعتراف کرد که «زمانی که متوجه شدیم فردو را کشف کردند و همین که خواستند اعلام کنند، پیشدستی کردیم و سریع به آقای سلطانیه (نماینده وقت رژیم در آژانس) دستور داده شد که موضوع را به آژانس اعلام کند و او هم در نامهیی موضوع را به آقای برادعی اعلام کرد. زمانی که سلطانیه برای ارائه نامه مراجعه کرد، به او گفتند برادعی به فرودگاه رفته تا به واشینگتن برود، اما آقای سلطانیه به فرودگاه رفت و نامه را به او داد».
اقدام رژیم به ساختن سایت فردو در نزدیکی قم برای اولین بار توسط مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت ایران در تاریخ 20دسامبر2005 (29آذر84) در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاریس افشا شد.
21-توافق اتمی از همان هفته اول به موضوع جدال زهرآگینی در میان باندهای رژیم تبدیل شد که توجه به آن برای آگاهی از عمق وخامت بحران درونی و تأثیر تشدیدکننده شکست استراتژی اتمی خامنهای، ضروری است. چند نمونه زیر با توجه به زمان انتشار آن، گویاست:
-کیهان 30تیر1394: «مواردی از این قطعنامه انتقادهایی جدی را در میان محافل سیاسی و رسمی ایران برانگیخته است. بندهای 11 و 12 این پیشنویس که به مکانیزم ماشه مربوط میشد، اصلیترین کانون این انتقادات بود. اما از آن مهمتر، همانطور که واشینگتن هدفگذاری کرده بود، حق وتو را از روسیه و چین گرفته و این ابزار را در اختیار تمامی اعضا قرار داده که بتوانند بهسادگی تحریمهای ایران را بازگردانند. از سوی دیگر در متن قطعنامه به صراحت اعلام شده است که لغو مفاد قطعنامههای گذشته زمانی صورت میگیرد که شورای امنیت گزارش مدیرکل در مورد اجرای تعهدات ایران را دریافت کرده باشد.
قطعنامه شورای امنیت همچنین برنامه موشکهای بالستیک ایران را بهمدت 8سال و صادرات سلاحهای متعارف به ایران را به مدت 5سال تحریم میکند. در حقیقت ایران به مدت ۸سال حتی اجازه تست و شلیک آزمایشی موشکهای بالستیک و راهبردی خود که بخش مهمی از قدرت بازدارندگی کنونی کشور را تأمین میکند، نخواهد داشت.
مجلس شورای اسلامی و شورایعالی امنیت ملی، نهادهایی بودند که میبایست در خصوص این متن تصمیمگیری میکردند. ولیکن تصویب زود هنگام قطعنامه جدید تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل دیگر جایی برای بررسی این توافق توسط مجلس شورای اسلامی و شواری عالی امنیت ملی ایران باقی نخواهد گذاشت».
- جوان 30تیر1394 (وابسته به سپاه پاسداران) : «مروری بر متن برجام و ضمائم آن و بهویژه متن پیشنهادی برای قطعنامه سازمان ملل، بخشهایی وجود دارد که مسیر دستیابی ایران به حداقلهای مندرج در برجام را مشکل و محدودیتهای مضاعفی برای ایران ایجاد میکند و در نقطه مقابل در جایجای متن، آمریکاییها راه فرار را برای عدم انجام تعهدات خود پیشبینی کردهاند، نظیر آنکه هر جا تعهدی برای آمریکا دیده شده آن را مشروط به عدم مخالفت با قوانین آمریکا کردهاند».
-کیهان اول مرداد 1394: «مگر قرار نبود از دسترسی حریف به مراکز نظامی و توان تسلیحاتی کشورمان جلوگیری شود؟ پس چرا علاوه بر دسترسی، به دشمنان تابلودار ایران اسلامی اجازه دستاندازی نیز داده شده است؟! ضمن آن که این دسترسیها و دستاندازیها به موشکهای بالستیک ختم نمیشود و این رشته سر درازتری دارد».
-جوان 3مرداد 1394: «تجدیدنظر طلبان سه مسأله را به بهانه پایان پرونده هستهیی کلید زدهاند. این سه اسم رمز عبارتند از 1- توسعه پساتحریم؛ 2- سیاست داخلی پساتحریم 3- قدرت منطقهیی پساتوافق... تبدیل ”توسعه“ به ”گفتمان پساتحریم“ نه برای توسعه و آبادانی واقعی کشور که با دو هدف دیگر صورت میگیرد؛ اول لجاجت با سیاست نظام که ”فقط در موضوع هستهیی مذاکره میکنیم“ و دوم عبور و عدول از سیاست اقتصاد مقاومتی و حرکت و هضم در پروسه جهانی شدن است».
جنگ و جدال بر سر ترجمه «برجام» و حذف مجلس رژیم از روند بررسی و تصویب توافق، از موارد دیگر بحران فزایندهیی است که بعد از توافق وین در هرم قدرت بالا گرفت.
22- مضمون سیاسی و «فراهستهیی!» جنگ قدرت و برهم خوردن تعادل حاکمیت آخوندها، در کیهان 7مرداد1394 بهروشنی به تصویر کشیده شده است:
- «متن برجام فراهم شده در مذاکرات وین، نه مقدس است، نه فتح خرمشهر است، نه مصوب رهبر معظم انقلاب و در تراز همت عالی ایشان است و نه تحفهیی که دل از مردم ما ببرد. اگر رهبر حکیم انقلاب آنگونه که یک سیاستمدار ذوقزده از اصل مذاکره با شیطان بزرگ گفت ”توافق، بزرگتر از فتح خرمشهر است“ چنین تحلیلی از ماجرا داشت چند بار به تأکید نمیفرمود ”متن فراهم آمده با دقت در مسیر قانونی ملاحظه و بررسی شود“ ...
- جریان سیاسی- رسانهیی خاصی همواره مایل بوده به شیوه دور باش و کور باش با این موضوع مهم امنیت و منافع ملی برخورد کند، هالهیی از تقدس به دور مذاکرات و جمعبندی آن بکشد، رهبری و مردم و مجلس و سایر مجاری قانونی را دور بزند و کشور را در مقابل عمل انجام شده و ”متن مقدس“ قرار دهد...
- برخی مسئولان امر در دولت و وزارت خارجه، روش حرکت ”چراغ خاموش“ و ”به کلی محرمانه“ را مصرانه پیش میبرند که آخرین آن انتشار ترجمه فارسی متن برجام پس از 14روز از توافق است...
- پذیرش تصویب قطعنامه در برجام و تدوین ساز و کار اجرایی آن، دور زدن صریح ”قانون اساسی“ و ”رهبری“ است...
- ساز و کار این روند طبق برجام، بهواسطه قطعنامه 2231 و توافق با آژانس کاملاً ریلگذاری شده است. تأمین رضایت آژانس و رضایت کمیسیون مشترک که 6 عضو از 8 عضو آن طرف دعوای ما هستند، نقطه ثقل این پکیج است. رکن دوم توافق، تقدم تعهدات واقعی و روشن ما در مقابل تعهدات نسیه غرب است. واقعیت سوم، برگشتناپذیری واگذاریهای ما در مقابل برگشتپذیری خودکار وعده آنها برای تعلیق 13درصدی تحریمهاست... توافق عادلانه و پایدار با غرب، یک سوءتفاهم بزرگ است. غرب بهزعم خود دنبال اجرای یک نقشه کلی 10ساله برای اثرگذاری در محیط داخلی و خارجی ایران و تغییر رفتار جمهوری اسلامی بهمثابه بدل تغییر ساختار (مسخ و استحاله هویت) است و در این میان روی طیفهای ”تجدیدنظرطلب“، ”مرعوب“ و أ ”اصالت پیروزی در انتخابات به هر قیمت“ حساب کرده است».
23- واقعیت این است که- صرفنظر از رویکرد مماشاتگرانه آمریکا و کشورهای گروه 1+5- محدودیتهای تحمیل شده به رژیم در بیش از 10ماده قطعنامه مصوب شورای امنیت، پرونده اتمی را با توافق خود رژیم زیر بند 41 از فصل هفتم منشور مللمتحد قرار میدهد و تعهدات سنگینی را با تضمین مشروعیت توسل بهزور و اقدام نظامی بینالمللی در صورت نقض، برعهده حکومت آخوندی میگذارد، تندادن به این عقبنشینی، بدون شک زهر تلخی در کام رژیم ولایتفقیه است که برنامه بمبسازی اتمی را برای تضمین بقای خود تدارک دیده بود. این، یک رویداد مهم سیاسی است که به اعتبار پیآمدهای سیاسی تعیینکنندهیی که دارد، «نقطه عطفی» در تحول اوضاع سیاسی ایران محسوب میشود و اجراییشدن آن میتواند تعادل سیاسی رژیم را در عرصه روابط خارجی، روابط درونی و همچنین در رابطه با جامعه ایران تغییر دهد.
در زمینه روابط بینالمللی، اسناد برجام و قطعنامه در محتوا و در تمامیت سیاسی خود براین پیشفرض تنظیم شده که فعالیتهای اتمی رژیم ایران خطرناک و خود این رژیم غیرقابل اعتماد است. از آنجا که شورای امنیت فصل هفتم منشور مللمتحد را برای رویارویی یا مهار خطری که متوجه صلح و امنیت جهانی و منطقهیی باشد بهکار میگیرد، قبول این قطعنامه توسط رژیم، که قطعنامههای قبلی را نپذیرفته، بهمعنای اقرار تلویحی بهخطرناک بودن برنامه اتمیش برای امنیت و صلح جهانی است.
در زمینه منطقهیی نیز این محدودیتها، رژیم و ولیفقیه آن را در تعادل قوای سیاسی و نظامی یک مدار تنزل داده و در نتیجه سیاست صدور بنیادگرایی و جنگ و تروریسم آن بهگل مینشیند.
در زمینه داخلی، تحول در تعادل سیاسی، چه در درون رژیم و چه در رابطه با عنصر اجتماعی، واقعیتی انکارناپذیر است. زهر اتمی ضربهیی بر هژمونی ولیفقیه است و توان او را برای انقباض و بستن شکافهای درونی رژیم کاهش میدهد. در رابطه با دولت شیاد روحانی نیز که دو سال است رفع همه کمبودها و مایحتاج عمومی و بحرانهای فاجعهباری مانند گرانی و بیکاری را به رفع تحریمها موکول کرده، مردم ایران و بهخصوص میلیونها جوان بیکار و محروم کشور، خواهان حقوق به یغما رفته و مطالبات برحق خود میشوند که رژیم از تأمین آنها عاجز است. این تحولی است که لاجرم جوهر سیاسی پیدا میکند. اکنون هر دو جناح رژیم به خطرات و پیامدهای عقبنشینی از جمله بالارفتن پتانسیل اعتراضات و خیزشها اذعان میکنند و در برابر آن راهحلی جز تشدید اختناق و سرکوب و اعدام در داخل کشور و صدور تروریسم و برافروختن آتش جنگهای فرقهیی در کشورهای دیگر نمییابند.
24- خانم رجوی در سخنرانی خود در گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس (۲۳ خرداد 1394) نیز گفت: «برنامه اتمی که در ربع قرن گذشته، از مؤلفههای قدرت ولایتفقیه بود، امروز اسباب ضعف و بنبست رژیم است. سؤال این است که چرا ولایتفقیه که دو الی سه ماه با کسب ظرفیت تولید بمب فاصله داشت، به توافق ژنو تن داد؟ پاسخ روشن است؛ زیرا از فوران دوباره قیامها ترسید. زیرا اسبهای استراتژی اتمی دیگر از نفس افتادهاند و بهقول وزیر خارجه همین رژیم، توان استراتژیک حکومت تخلیه شده است. در نتیجه این رژیم، با توافق ژنو بیثبات شد و با بیانیه لوزان بیثباتتر. خامنهای حتی نتوانست از خمینی دجال تقلید کند و مانند سر کشیدن زهر آتشبس، یکباره توافق لوزان را بپذیرد. حرف او این است که من نه مخالفم نه موافق، یعنی رژیم ولایتفقیه در بنبست است. در مورد توافق نهایی نیز واقعیت این است چه آن را امضا کند، چه امضا نکند، در محاصره بحران سرنگونی است».
25- علت اصلی تندادن خامنهای به جام زهر اتمی، هراس او از قیام و اعتراض و انزجار فراگیر اجتماعی علیه برنامه شوم اتمی است که هزینههای آن بر مردم ایران و بهویژه میلیونها مردم محروم و زحمتکش کشور بار شده است. کارشناسان داخل و خارج کشور و کارگزاران رژیم، مجموعه هزینههای مستقیم برنامه اتمی را بالغ بر صدها میلیارد دلار برآورد کردهاند. زحمتکشان و کارگران و معلمان و همه تودههای محروم جامعه فشار این هزینهها را با گوشت و پوست و استخوان حس میکنند و از مسببان سیهروزی خود سخت خشمگین هستند. باند رفسنجانی و روحانی و دیگر شرکای حکومتی هراسان از آتشفشان خشم مردم بهجان آمده، ضرورت عقبنشینی را به «مقام ولایت» توصیه میکردند. همین کشاکش بود که بهقول خودشان نمایش انتخاباتی خرداد92 را به «رفراندوم هستهیی» تبدیل و مدیریت مذاکرات اتمی را از شورای عالی امنیت رژیم به وزارتخارجه دولت روحانی منتقل کرد.
26- خامنهای درباره تندادن به معامله اتمی در روز 2تیر1394 در آستانه انعقاد توافق وین، در جمع سرکردگان رژیم گفت: «یک تاریخچه کوتاهی هم من از این مذاکرات عرض بکنم، این مذاکراتی که در واقع فراتر از مذاکرات ما با پنج بهعلاوه یک است، مذاکره با آمریکاییهاست، متقاضی مذاکرات آمریکاییها بودند، مربوط به زمان دولت دهم است. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد. آنها درخواست کردند، واسطهیی قرار دادند، یکی از محترمین منطقه آمد اینجا با من ملاقات کرد، گفت که رئیسجمهور آمریکا با او تماس گرفته، از او خواهش کرده و گفته که ما میخواهیم مسأله هستهیی را با ایران حل و فصل کنیم و تحریمها را هم میخواهیم برداریم. دو نکته اساسی در حرف او وجود داشت یکی اینکه گفت ما ایران را بهعنوان یک قدرت منطقهیی یک قدرت هستهیی، خواهیم شناخت، دوم اینکه گفت ما تحریمها را در ظرف شش ماه برمیداریم. بهتدریج در ظرف شش ماه تحریمها را برمیداریم».
اذعان خامنهای به اینکه خودش مذاکره با آمریکا را، آنهم در دوران احمدینژاد، بهعنوان چیزی «فراتر از مذاکرات با پنج بهعلاوه یک» شروع کرده، در حالی است که پیش از این، از جمله در واکنش به صحبت تلفنی روحانی با اوباما و نشستهای دوجانبه جواد ظریف با جان کری در نیویورک، مذاکره دوجانبه با آمریکا را «نا بهجا» توصیف میکرد و مدعی بود که مذاکرات رژیم با مجموعه کشورهای 1+5 است، نه با آمریکا!
27- از هنگام توافقنامه موقت ژنو در ۳ آذر۱۳۹۲ (24نوامبر۲۰۱۳) که تضادهای درونی رژیم ابعادی غیرقابل کنترل پیدا کردند، خامنهای در ظاهر میان دو گرایش درون نظام یکی به نعل باند روحانی میزد و یکی به میخ باند دلواپسان. او در یک بازی چندگانه، هم از تیم مذاکرهکننده حمایت میکرد و هم به دلواپسان ولایت و عمله و اکره خود در رسانهها برای حمله به باند رفسنجانی- روحانی چراغ سبز نشان میداد تا مذاکرهکنندگان را خائن و وطنفروش بخوانند. خامنهای میگفت: «دلواپس بودن جرم نیست، میتوانند کسانی حقیقتاً نسبت به یک مسأله مهم و حساس کشور احساس دلواپسی و دغدغهمندی کنند. از این دولت هم حمایت میکنم، هر جا هم لازم باشد تذکر میدهم البته چک سفید امضا هم به کسی نمیدهم». البته وقتی با یکی دو تهدید آمریکا برای کنار کشیدن از مذاکرات مواجه شد، بلادرنگ چک سفید امضا به همین دولت و همین مذاکرهکنندگان داد و آنها را «متدین» و «غیور» و «امین» و «شجاع» توصیف کرد! گاه با اعلام خط قرمزها و خط و نشان کشیدنها چوب لای چرخ میگذاشت و میگفت تحریم ربطی به موضوع هستهیی ندارد و از سی و چند سال پیش شروع شده و تازه میتواند مفید و فرصتساز هم باشد. گاه سینه چاک رفع تحریم میشد و میگفت تمام مذاکرات و مراودات و بده و بستانها برای رفع تحریم بود و همه تحریمها باید یکجا در همان روز انعقاد توافق رفع شوند و مشروط کردن رفع تحریم به گزارشهای آژانس و زمانبندیهای ده ساله را قبول ندارد. اما سرانجام به رفع تدریجی تحریمها و زمانبندیهای 10ساله و 15ساله و 25ساله و نظارت و حکمیت دائمی آژانس تن داد و دلواپسان و بسیجیان و پاسداران را از تهران و قم تا خاکریزهای عمق استراتریک نظام در بغداد و دمشق و بیروت و صنعا، گم و گیج و سرگردان کرد.
28- شواهد بحران درونی و برهم خوردن تعادل حاکمیت، در کشاکشهای مذاکرات اتمی و نگرانی همه آنها از خطر قیام مردم و سرنگونی نظام بسیار زیاد است. در این خصوص تنها به ذکر دو نمونه از سردمداران دو باند اصلی رژیم اکتفا میکنیم:
- از یکسو احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان خلافت خامنهای در روز 9خرداد1394 در همایش سراسری فرمانداران رژیم نسبت بهخطر براندازی و تسلیم کامل نظام هشدار میدهد و با ترس و وحشت بسیار میگوید: «هدف موضوع هستهیی، براندازی و تسلیم مقامات جمهوری اسلامی است... امروز مسأله بازرسی از مراکز نظامی را مطرح میکنند و میخواهند قدرت نظامی ما را ببینند که آیا به اسراییل میرسد یا نه؟ آیا فکر میکنید بعد از برداشتن تحریمها میگذارند ما بر سر کار خود باشیم؟ آنها بعداً به نام حقوقبشر هر بلایی که بخواهند سر ما در میآورند».
- از سوی دیگر، رفسنجانی روز 26خرداد1394 رژیم ولایتفقیه را از خطر قیام تودههای مردم بهجان آمده میترساند و میگوید: «تحریمها پدر مردم را درآورده، چطور ادعا میکنند بهنفع ما بوده است. عدهیی حرفهای عجیب و غریب میزنند که ما میخواهیم خودمان به دانش دست پیدا کنیم و این در حالی است که تحریمها پدر مردم را در آورده است، اکثر مردمی که مزدبگیر هستند تحریمها استخوانهای آنها را خرد کرده است».
درعینحال، شایان توجه عموم مردم ایران است که وقتی نوبت به احقاق ابتداییترین حقوق مردم ایران، میرسد، باند روحانی- رفسنجانی و شرکا، دست در دست باند غالب نظام و ماشین سرکوب و اعدام و خفقان میگذارند و در مورد آزادیها و مطالبات مردمی که استخوانهایشان زیر سرکوب و چپاول آخوندی خرد شده است، مینویسند: «سخن از آزادیهای داخلی در حقیقت طرح مطالبات غیرضرور و غیراولویتدار میباشد... آنچه جای نگرانی دارد این است که این فرصت احتمالی با بیمبالاتی و توهمات فانتزی اقلیتی پارتیزان، با طرح مطالبات غیرضرور و غیرواقعی، بهتهدید تبدیل گردد» (روزنامه ابتکار 10مرداد1394).
احساس تهدید و خطر براندازی از سوی هردو باند حاکمیت فاسد و پوسیده ولایتفقیه، قبل از هرچیز، واقعیت مرحله سرنگونی و علت واقعی تندادن خامنهای به زهر اتمی را برجسته میکند.
29- بعد از مسأله هستهیی، مهمترین عرصه جدال درونی، مسأله انتخابات مجلس و خبرگان نظام است. در این عرصه خامنهای برای مهار رفسنجانی و باند او از هیچگونه تلاش و توطئهیی فروگذار نکرده است.
پس از مرگ مهدوی کنی بر سر ریاست مجلس خبرگان جدال سختی بهوجود آمد. رفسنجانی برای کسب کرسی ریاست این مجلس خیز برداشت و خامنهای که شدیداً با این عمل مخالف بود توانست ریاست خبرگان را به شیخ محمد یزدی، از مهرههای فاسد و قهار دربار خلافت، البته نه بهاتفاق آرا بلکه با دوسوم آرا واگذار کند و رفسنجانی توانست یک سوم آرا را بهخود اختصاص دهد. چنین ترکیبی از آرا که حاکی از صفبندی علنی بیش از یک سوم اعضای خبرگان در کنار رفسنجانی و در مقابل خامنهای، آن هم در مهمترین نهاد «خلافت» و «ولایتفقیه» است، نمود آشکار شکاف و شقه در رأس و در درون هرم قدرت است. قبل از آن هم خامنهای از طریق شورای نگهبان و بیمحلیش به رفسنجانی، صلاحیت او را برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاستجمهوری رد کرده بود. در این مورد رفسنجانی میگوید: «گفتم تلفن آقا را بگیرید، گویا جلسهیی بود تا ظهر وصل نشد. عصر گفتم بگیرید گفتند موفق نشدیم. خودم به آقای حجازی در دفتر ایشان زنگ زدم که با این ادلّه میخواهم نامنویسی کنم تا حماسه سیاسی خلق شود، گفتند دسترسی به آقا ندارند... گفتم من ساعت ۵ میروم و پیش از آن به ایشان بگویید. ۲۰ دقیقه بعد بود که گفتند حرف مرا به رهبری رساندهاند و ایشان گفته که پشت تلفن نمیتوانیم حرف بزنیم بعداً همدیگر را میبینیم... این بود که رفتم ثبتنام کردم» (ایسنا 23خرداد 1394). حرفی را که خامنهای پشت تلفن نمیتوانست بزند، شورای نگهبان در تصمیم خود به اطلاع عموم رساند. با این حال همانطور که شورا در بیانیه دو سال پیش خاطرنشان کرد، به علت ضعف خامنهای و شکستهشدن اتوریته او، رفسنجانی که از در بیرون شده بود، از پنجره از طریق روحانی وارد شد و خود را به ولیفقیه تحمیل کرد.
30- خامنهای در پیام نوروز خود، سال94 را سال همدلی و همزبانی اعلام کرد و در این خیال خام بود که مخاصمات باندهای درون قدرت را مهار کند. در مقابل، روحانی در پیام نوروز خود گفت: «سال انتخابات است و باید فضای بهتری را برای فعالیت احزاب بهوجود آوریم، آستانه تحمل را بالاتر ببریم». روحانی در دیدار با فرمانداران و استانداران در وزارت کشور در روز 9خرداد 1394 گفت: «مردم این قدرت را مشروط در اختیار ما گذاشتند. بیقید و شرط آن را بهما ندادند... هیچ قوهیی امروز در کشور نیست که مردم بدون دغدغه و لکنتزبان از آن انتقاد کنند، جز دولت. شما به کسی بگویید بیاید از مجلس انتقاد کند. مجلس!؟ چه طوری؟ از کجای مجلس؟ از کدام قسمت مجلس؟ از قانون مجلس؟ از نطقهای مجلس؟ از نحوه بررسی؟ نه آقا ما را رها کنید بگذارید زندگی کنیم... . رهبر معظم انقلاب نصیحتی میکنند، ایشان رهبرند و باید نصیحت و ارشاد کنند... دولت یازدهم در برابر یک امتحان و تجربه بزرگی قرار گرفته است. این امتحان یک امتحان بسیار بزرگ است... انتخابات بدون رقابت امکانپذیر نیست. انتخابات یعنی بین چند چیز یک چیز را برگزینید. اگر ما یک چیز جلو مردم بگذاریم و بگوییم باید این را انتخاب کنید، این دیگر انتخاب نیست».
روحانی با حمله به «شبهدولتها» که همان نهادهای وابسته به خامنهای و سپاه پاسداران هستند، گفت: «البته دولت باید خود را از رقابتهای سیاسی کنار بکشد. این بهمعنای این نیست که شبهدولتیها، یا شبهدولتها، آنها بیایند. این معنیش این نیست که سایر قوا بیایند و جمعهای دیگر قدرتمند حق داشته باشند وارد شوند... من همینجا اعلام میکنم، در ماجرای انتخابات که در اسفند برگزار میشود هم برای مجلس شورای اسلامی و هم مجلس خبرگان، رئیسجمهوری بهعنوان مجری قانون اساسی وارد عمل خواهد شد... مباد در شهرستانی به سمع و گوش کسی بخورد این حرف که دولت طرفدار این و آن است. سپاه و ارتش، صدا و سیما، استاندار، فرماندار، دفتر امام جمعه طرفدار این یا آن یکی است؛ این یعنی سم برای انتخابات». روحانی بهعملکرد شورای نگهبان در احراز صلاحیت کاندیداها و حذف رقبا، حمله کرد و گفت: «معیار صلاحیت و عدمصلاحیت در چارچوب قانون بر مبنای گزارش مراجع قانونی است نه چیز دیگر. شایعات؛ بههیچوجه در انتخابات به شایعات و اتهامات نمیتوانیم توجه کنیم. اتهامات باید در یک دادگاه صالح برود و بحث شود و خود متهم و وکیل دفاع کند رأی داده شود ما که قاضی نیستیم. نمیدانم صلاحیت سنج هم همراهمان نیست... من در اینجا به همه فرمانداران، استانداران، وزارت کشور به صراحت میگویم در ماجرای انتخابات در برابر هیچ حزب، گروه، جریان و فشاری مرعوب واقع نشوید. البته در برابر هیچ جریانی مفتون هم واقع نشوید... صندوق اگر میگذارید یک صندوق پلاستیکی شفاف باشد که همه رأی را ببینند. معنا ندارد مقوا و چسب دور آن بزنیم. یک صندوقی باشد که همه ببینند. من رأی خود را ببینم که داخل صندوق میافتد... بگذارید همه چیز شفاف باشد تا من که نفر اول هستم فردا به دروغ به من نگویند که این صندوق یک سومش پر بود. برای چه دور آن پارچه میپیچید که این اتهاماتزده شود» (سایت روحانی).
قبل از صحبتهای روحانی، احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان خلافت خامنهای، در همین جمع صحبت کرد و رودرروی دولت روحانی در همان روز 9خرداد1394 گفته بود: «دولت و وزارت کشور نمیتوانند به یک جریان سیاسی گرایش داشته باشند. آن جریان هرچه میخواهد باشد... اخیراً گفتهاند اگر مجلس آینده را گرفتیم میتوانیم در این جایگاه بمانیم و اگر مجلس را نگرفتیم نمیتوانیم بمانیم... این حرف معنی بدی دارد و بیان آن دخالت در امر انتخابات است. دولت حق ندارد در انتخابات دخالت کند». احمد جنتی در همین سخنرانی، نسبت به خطر «فتنه» و براندازی و سابقه آن از سال78 هشدار داد و خطاب به استانداران و فرماندان گفت: «فتنه مرحلهیی بود که بعد از مرحله سال1378 اتفاق افتاد و با همان هدف صورت گرفت که شکست خورد... فتنه بهدنبال براندازی نظام بود و رهبری هم فرمودند که فتنه خط قرمز ماست... فتنه با طرح تقلب در انتخابات، درصدد عوض کردن اوضاع بود تا افراد خود را به پست و مقامهای موردنظر بگذارد... شما باید این مسأله را باور داشته باشید زیرا داستان ادامه دارد و فتنهگرها هنوز هستند و موضوع را رها نکردهاند و گاهاً برخی از پستها و مقامات را تصرف میکنند».
31- یک روز پس از این سخنرانی روحانی، حسین شریعتمداری، نماینده خامنهای در کیهان نوشت: «آقای رئیسجمهور در بخشی از سخنان دیروز خود میگوید:“حالا یک نصیحتی رهبر معظم انقلاب فرمودند و چون رهبر هستند باید نصیحت کنند ”... ظاهراً آقای رئیسجمهور در این بخش از اظهارات دیروز خود دچار“ سهواللسان ”و خطای الفاظ شده است، چرا که ایشان به خوبی میدانند توصیه رهبر معظم انقلاب به دولت درباره شنیدن نظر منتقدان، فقط یک “نصیحت ”نیست، بلکه توصیه حضرت ایشان یک “دستورالعمل ”است که دولت و شخص رئیسجمهور هم بهلحاظ قانونی و هم بهلحاظ شرعی مؤظف به اجرای آن هستند... . رئیسجمهور محترم در سخنان دیروز خود به انتخابات اشاره کرده و تأکید میکند:“انتخابات غیرآزاد معنی ندارد… اگر انتخابات بهمعنی واقعی بود میتوانیم همه در آن رقابت سالم داشته باشیم ”... دیروز بلافاصله بعد از اظهارات آقای روحانی، این بخش از سخنان ایشان که “انتخابات غیرآزاد معنی ندارد ”به تیتر اول خبرگزاریهای خارجی نظیر “دویچه وله ”، “بی.بی. سی ”، “رادیو آمریکا ”و... تبدیل شد و این تفسیر را در پی داشت که سلامت انتخابات پیش رو در ایران مورد تردید رئیسجمهور این کشور است!» (کیهان 10خرداد1394).
در مورد گفته روحانی که «رهبر نصیحت میکنند»، نوشته حسین شریعتمداری برای ولیفقیه کافی نبود و بالاخره خود او در روز 13تیر1394 گفت: «متأسفانه اطّلاعاتی که به من میدهند و گزارشی که به من میدهند، نشان میدهد که نه، این حرفهای ما مثل نصیحت است؛ نصیحتی که مثلاً یکنفر منبر میرود و یک نصیحتی میکند؛ با این چشم نگاه شده؛ این جور نیست». هم نوشته حسین شریعتمداری و هم گفته خامنهای نشاندهنده ضعف ولیفقیه در به کرسی نشاندن بخشی از فرامینش است.
دعوای انتخاباتی بین دو باند حاکمیت، در رأس نظام خود را در تقابل خامنهای و رفسنجانی بارز میکند. رفسنجانی با استناد بهخاطرهگویی از خمینی در 8فروردین1393 گفت: «یک گروه بیهنر و عقبافتاده نمیتواند سرمشق باشد... امام بارها در مسائل داخلی و خارجی، ترمز بیترمزها را کشیدند... در مثل مناقشه نیست و گویا اسم آمریکا و ایران مثل جن و بسمالله بود. ولی وقتی نیاز شد، رفتند مذاکره کردند. البته این اعتدال قبلاً یک مقدار شکل گرفته بود. چون اواخر زمان دولت گذشته “یکی، دو ”مذاکره در عمان انجام شد، که بینتیجه بود».
رفسنجانی تا جایی پیش رفت که خمینی جلاد را به نوعی «لیبرال» معرفی کرد. دو سال پیش هم رفسنجانی در سایت رسمی خود از موافقت خمینی با حذف شعار «مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی» نوشت. رفسنجانی همچنین چندین بار با استناد به زهر خوردن خمینی بر ضرورت تفاهم [بخوانید زهر خوردن] در پروژه اتمی تأکید کرده بود.
سرانجام خامنهای در مقابل این تعبیر و تفسیرها بدون نام بردن از رفسنجانی موضع گرفت. او در سالمرگ خمینی بر سر قبر او گفت: «اگر راه امام را گم کنیم، یا فراموش کنیم، یا خدای نکرده عمداً بهکنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد». خامنهای در همین سخنرانی در مورد خطر «تحریف» رفتار و گفتار خمینی هشدار داد و گفت کسانی در زمان خمینی و پس از مرگ وی «حرفی که بهنظرشان پسندیده بود به امام نسبت میدادند در حالی که ارتباطی به امام نداشت». او «بعضی حرفها و اظهارات» را که خمینی را «لیبرال» معرفی میکنند، رد کرد و گفت این حرفها «هیچ قید و شرطی در رفتار و حتی در زمینههای فکری و فرهنگی» خمینی ندارند (14خرداد1394).
رفسنجانی در واکنش به همه منتقدان خاطرهگوییش با طعنه جوابی در ظاهر ساده ولی در باطن گزنده میدهد. در صفحه اینستاگرام رفسنجانی و در مطلب کوتاهی اینگونه نوشته شده است: «آنهایی که امروز بهخاطرات حضرت آیتالله خرده میگیرند، فراموش نکنند که خاطرات ایشان از امام در مجلس خبرگان، آینده انقلاب و حفظ جایگاه منبع ولایتفقیه را رقم زد».
فصل سوم:
بحران ساختاری اقتصاد کشور و پیامدهای اجتماعی
فساد فراگیر، ویرانی محیط زیست
32- سیر تحول متغیرهای اقتصاد ایران نظیر نرخ تورم و نرخ بیکاری که شاخصهای بنیادین اقتصاد هستند، نشان میدهد که در حاکمیت رژیم ولایتفقیه شاخص فلاکت اقتصادی (نرخ بیکاری باضافه نرخ تورم) بیوقفه در حال افزایش است و چشماندازی برای خروج از این وضعیت فلاکتبار وجود ندارد.
ویژگی اقتصاد ایران یعنی «رکود همراه با تورم» در دولت روحانی نیز همچنان پابرجا مانده و میماند و کارشناسان اقتصادی همکار دولت روحانی به این واقعیت اذعان دارند. مسعود نیلی مشاور اقتصادی روحانی در روز 6مرداد1393 در تلویزیون رژیم گفت: «حتی اگر تحریم هم نمیشدیم، باز هم امروز دچار رکود تورمی میشدیم». شرایط حاکم بر اقتصاد ایران آنچنان وخیم و بحران اقتصادی آنقدر گسترده و عمیق است که رفع و تعلیق تحریمها و دریافت و حتی تزریق چند ده میلیارد دلار از ثروت منجمد شده مردم ایران به اقتصاد کشور، نمیتواند این شرایط را تغییر دهد یا این درد بیدرمان جامعه ایران را بهطور موقت تسکین دهد.
33- کمبود اقتصاد ایران در رژیم ولایتفقیه، نداشتن سرمایه نیست که با ورود احتمالی سرمایه خارجی برطرف شود. این رژیم از بیشترین میزان درآمد برای سرمایهگذاری برخوردار بوده است. قوه مجریه این رژیم در دوران 8ساله زمامداری احمدینژاد درآمد ارزی هنگفتی حدود 1000میلیارد دلار داشته است. با این وجود، طی همین دوره میبینیم که «رکود تورمی» اقتصاد کشور روندی فزاینده داشته و بهپیش رفته است. این واقعیت انکارناپذیر نشان میدهد که این بیماری وخامتبار اقتصادی در اساس ریشه سیاسی دارد. بدین معنا که برنامهریزیها و سیاستهای اقتصادی رژیم بر پایه پاسخگویی به نیازهای مردم و جامعه ایران بنا نشده است، بلکه زائده بقای حاکمیت فاسد ولایتفقیه و گسترش ماشین سرکوب داخلی و صدور بنیادگرایی و جنگ و تروریسم در خارج و بهخصوص در منطقه خاورمیانه است که بهصورت عینی در فعالیت انتفاعی گسترده، خودکامه و رقابتناپذیر انحصارات حکومتی متعلق به دو رکن اصلی قدرت سیاسی-امنیتی رژیم یعنی «بیت رهبری» و «سپاه پاسداران» و همچنین فعالیت اقتصادی مخرب آقازادهها و دلالان حکومتی قابل لمس است.
قوه مجریه رژیم ایران بهصورت روزمره امور اجرایی حکومت را رفع و رجوع میکند و در عمل نشان داده است که نمیتواند مطابق برنامه حرکت کند. ابلاغ «سیاستهای کلی برنامه ششم توسعه» به دولت آخوند روحانی (9تیر1394) مبنی بر اعمال سیاستهای «اقتصاد مقاومتی»، «تعالی و مقاومسازی فرهنگی»، «پیشتازی در عرصه علم و فنآوری»، رسیدن به «متوسط رشد ۸درصد در طول برنامه»، مثل سیاستهای ابلاغ شده خامنهای برای تدوین «چشمانداز» و 5 برنامهریزی قبلی این رژیم، هرگز نمیتواند «توسعه اقتصادی» بهبار آورد.
34- حکومت آخوندی اقتصاد کشور و محمل مادی معیشت جامعه را در لجنزار فسادی فراگیر فرو برده است. در این لجنزار، نهال «توسعه» روییدنی نیست. مراجع بینالمللی نظیر «سازمان شفافیت بینالمللی»، بر مبنای همان اطلاعات محدودی که از ایران تحت حاکمیت آخوندها دارند، بهگستردگی فساد در ایران گواهی میدهند. گزارش سالانه سازمان شفافیت بینالمللی در مورد رتبهبندی فساد اداری و اقتصادی کشورهای مختلف در سال٢٠١٣ نشان میدهد که ایران در میان ١٧٧کشور مورد بررسی، در رده١٤٤ قرار گرفته است. منابع حکومتی گواهی میدهند که بالاترین مقامها و ارگانهای حکومتی، سیستم بانکی کشور را غرقه در فساد کردهاند. وزیر نفت دولت روحانی، بیژن نامدار زنگنه، که در یک برنامه اقتصادی در شبکه 1 تلویزیون رژیم سخن میگفت، بهتازگی اعلام کرد که دو میلیارد و ۷۰۰میلیون دلار (8هزار میلیارد تومان) در دولت قبل با امضای چند وزیر و رئیس کل بانک مرکزی به حساب بانک جعلی بابک زنجانی در تاجیکستان واریز شد و کلاً از بین رفت. پیش از او، در 23بهمن1393 عزتالله یوسفیان عضو ستاد بهاصطلاح مبارزه با مفاسد اقتصادی گفته بود: این ستاد هفته آینده از بانک مرکزی میخواهد تا گزارشی از خروج 22میلیارد دلار ارز از ایران در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد ارائه دهد. عامل اصلی روند فزاینده «بدهیهای معوقه» بانکی که تا این تاریخ رقم آن به بیش از80هزارمیلیارد تومان رسیده، پرداخت وامهای کلان بانکی سر رسیده شده و برگشت نشده به کسانی است که مقامات رژیم به نوعی واسطه پرداخت بیضمانت وام به آنها بودهاند. صدور گواهیها و اوراق اعتبار مالی ساختگی برای افرادی نظیر بابک امیرخسروی توسط شعبهیی از بانک صادرات و خرید این سندهای مالی توسط بانک ملی که منجر به اختلاس 3هزارمیلیارد تومانی شد، نمونه دیگری از فساد سیستم بانکی و در رأس آن بانک مرکزی تحتامر دولت است. علاوه بر سیستم بانکی سایر ارگانهای تحتامر حاکمیت نیز در فساد فرو رفتهاند. واسطه کردن افرادی مثل بابک زنجانی و احمدیمقدم فرمانده سابق نیروی انتظامی رژیم برای دورزدن تحریمها و فروش نفت، برداشت غیرمجاز از بخشی از پول نفت که به «صندوق توسعه ملی» ریخته شده، بهخصوص توسط دولت روحانی، پرداخت رشوه سیاسی از خزانه دولت به نمایندگان مجلس رژیم توسط رحیمی معاون اول احمدینژاد، استفاده عوامل رژیم از رانت اطلاعاتی بهخصوص در انجام معاملات بورسی و ارزی و موارد مشابه دیگر، همگی گویای آلودگی ساختار مدیریت اقتصادی رژیم ولایتفقیه به فساد فراگیر هستند.
35- بخشهای تولیدی اقتصاد کشور، از جمله بخش تولید نفت نیز در معرض استهلاک و نابودی قرار گرفته است. در سال گذشته، همچون سالهای قبل، بسیاری از کارخانهها و واحدهای تولیدی در ایران یا تعطیل شدهاند یا با ظرفیت زیر50 درصد کار میکنند. صنایع نفت و گاز نیز، بهرغم آن که تکیهگاه مادی حکومت هستند، طی تمامی دوران هشت ساله احمدینژاد و دولت دو ساله روحانی در مسیر قهقرایی افتادهاند. سیر تولید صنعتی کشور در این مسیر در دوران احمدینژاد و پیش از اعمال تحریمهای نفتی و بانکی تشدید شد. بر اثر فقدان سرمایهگذاری و عدم رعایت معیارهای صیانتی لازم در استخراج نفت و گاز، اکثر چاههای نفت ایران مستهلک شده و در نیمه دوم عمر خود قرار دارند. در این شرایط، ظرفیت و توان تولید روزانه نفت خام روندی کاهنده به خود گرفته و هر سال حدود ۳۰۰هزار بشکه کاهش پیدا میکند. به فرض برداشتن کامل تحریمها و پاسخ برخی از شرکتهای نفتی بینالمللی به تقلای عاجزانه رژیم برای جذب سرمایهگذاری آنها، امکان رسیدن ظرفیت تولید نفت ایران به رقم هدفگذاری شده 5میلیون بشکه در روز تا سالهای سال ممکن نیست. برای ترمیم ویرانی بخش نفت، سرمایهگذاری هنگفتی لازم است. پنج سال پیش وزیر نفت دولت احمدینژاد، رستم قاسمی، در ۱۷آبان1390 در دیدار با اعضای اتاق بازرگانی تهران در مورد میزان نیاز آن موقع به سرمایهگذاری خارجی اعلام کرده بود: «ما برای رسیدن به اهداف برنامه پنجم در تولید [نفت] به ۳۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز داریم» (رادیو صدای آلمان 25تیر 1394).
36- واردات بیرویه و محدود شدن عملی واردات از کشورهایی که از ایران نفت میخرند نظیر چین، بزرگترین ضربه را به بخش تولید صنعتی ایران وارد آورده است. بخش بالایی هرم قدرت، سپاه پاسداران، آقازادگان و رانتخواران نزدیک به بیت خامنهای، بیشترین منافع را در افزایش کمی و کاهش کیفیت واردات رسمی از کشورهایی مثل چین یا واردات قاچاق از کشورهای حوزه خلیج فارس دارند. قاچاق کالا به کشور بهطور عمده در انحصار سپاه پاسداران است.
بیشترین کالاهای وارداتی رسمی در سال گذشته به ترتیب گندم، وسایل نقلیه با حجم سیلندر 1500-2500سانتیمتر مکعب و ذرت دامی است. به گزارش مشرق، بر اساس آمار گمرک در سال93، شش میلیون و 954هزار تن دانه گندم خوراکی به ارزش دو میلیارد و 289میلیون دلار به کشور وارد شد و این محصول در صدر کالاهای وارداتی قرار گرفت. این میزان واردات در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته... از نظر وزنی ۷۵.۲۸درصد و از لحاظ ارزشی ۵۷.۳درصد افزایش را نشان میدهد» (مشرق ۱۹ فروردین ۱۳۹۴).
روز 10دی1393، مدیرکل هماهنگی خدمات بازرگانی شرکت بازرگانی وابسته به وزارت جهاد کشاورزی گفت: «طی 9ماهه سال جاری، واردات گندم با سهم 90درصدی در این دوره، بیشترین سهم از واردات کالاهای اساسی را بهخود اختصاص داد، روغن و شکر خام در جایگاههای بعدی قرار گرفتند» (ایلنا). بنا به گزارش رسانهها و منابع رژیم، مصرف سالانه گندم حدود ۱۴میلیون تن است و در سال94 هم حداقل 6 میلیون تن، که میتواند به 7 تا 8میلیون تن افزایش یابد، یعنی حدود 50درصد مصرف گندم، باید از خارج وارد شود.
اثر مخرب واردات بیرویه بر بخش تولید کشاورزی و صنعتی به قدری بارز و مطرح است که خامنهای رهبر رژیم نیز نمیتواند در اظهارات بیپشتوانه خود آن را نادیده بگیرد. او روز 9اردیبهشت94 ضمن اقرار به سیاست وارداتی مخربی که کمر اقتصاد ناتوان کشور را شکسته گفت: «دولت مصرف کالاهای خارجی را برخود حرام کند... حل مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست، در داخل کشور است... تقویت تولید داخلی ستون فقرات حل مشکلات کشور است... مبارزه قاطعانه و عملی با قاچاق»...
بهرغم این کلیگوییهای بدون پشتوانه، در عرصه عمل شاهد آن هستیم که راهحل خامنهای هم به «توافقنامه برجام» وین منتهی شده است. آنهم در حالیکه بهفرض تعلیق و لغو برخی از تحریمها مطابق «برجام» این راهحل نیز نمیتواند بر حرص و آز باندهای درون و پیرامون قدرت برای استفاده از واردات بیرویه لگام بزند.
37-تحریمهای اقتصادی در سالهای گذشته، رژیم را در معرض فشار و چالشهای جدی درونی قرارداد. در سالهای تحریم نفتی رژیم، برخلاف بسیاری از تحلیلهای نظریهپردازان ولیفقیه، قیمت نفت نه فقط افزایش پیدا نکرد بلکه با کاهش شدید مواجه شد. در این اوضاع روز 14دی1393 حسن روحانی در سخنرانی خود در اولین کنفرانس اقتصاد ایران برای اولین بار معافیت مالیاتی و حسابرسی فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران را به زیرسؤال برد و گفت: «... فساد همه جا ریشه دوانده... نمیشود یک نهاد کار اقتصادی بکند و مالیات ندهد، اما تا میگوییم فلان نهاد باید مالیات بدهد بساطی درست میشود... اقتصاد باید از رانت نجات پیدا کند و همه دستگاههای دولتی فعالیت اقتصادیشان بهصورت شفاف بیان شود. یعنی همه مردم باهم از آمار و ارقام و طرحهای اقتصادی در یک لحظه باخبر شوند، چون اینجا پسرخاله و پسر عمه نداریم». اما در عمل تغییری در سیاست و نقش اقتصادی سپاه داده نشد و دیدیم که آخوند روحانی طی یک سخنرانی دیگر رفع همه مشکلات اقتصادی و حتی آب خوردن مردم را به «پساتحریم» مشروط و موکول کرد و گفت: «تحریمها باید برداشته شوند تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود»!
به فرض آن که تحریمها برداشته شود، در لجنزار فساد و در شرایطی که فعالیتهای شوم هستهیی و تروریستی رژیم بیوقفه ادامه دارد، اتلاف منابع اقتصادی کشور ادامه خواهد یافت. حسین موسویان، از باند رفسنجانی و عضو پیشین تیم مذاکرهکننده رژیم، روز ۱۴تیر1393 در گفتگو با روزنامه «شرق» بهطور سربسته اقرار کرد: «هزینه مستقیم و غیرمستقیم فعالیتهای هستهیی چند صد میلیارد دلار برآورد میشود».
38- ایجاد اشتغال و کاهش بیکاری، یکی از معیارهای اصلی ارزیابی کارنامه اقتصادی- اجتماعی قوه مجریه و تمامیت رژیم است. این شاخص اساسی را با توجه به وضعیت جمعیتی و دادههای آماری جمعیت، نیاز کشور به اشتغال و آنچه در مورد وضعیت تولید و شیوه واردات گفته شد، از نظر میگذرانیم:
- جمعیت کشور بر اساس آمار دولتی در آذر1393 برابر با 77میلیون و 930هزار و 486تن بوده که از این جمعیت حدود 23میلیون فعال (شاغل و بیکار) و نزدیک به 40میلیون تن، با اینکه در سن کار هستند، نه شاغل هستند و نه بیکار و در حیات اقتصادی کشور صرفاً نقش مصرفکننده دارند.
- در حوزه اشتغال، تبعیض شدید جنسیتی وجود دارد. تعداد زنان شاغل از حدود 3.96 میلیون در سال۱۳۸۴ به حدود 3.14 میلیون در سال۱۳۹۲ رسیده است (ایسنا ۲۷ شهریور۱۳۹۳). آمارها نشان میدهد که «در ۸ سال گذشته، سالانه بیش از صد هزار زن از بازار کار ایران کنار رفتهاند» (رادیو صدای آلمان 28شهریور1393).
- به اعتراف وزیر کار دولت آخوند روحانی هرساله 40درصد از فارغالتحصیلان دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کشور بیکار میمانند. بهعلت نبود فرصتهای شغلی، هرساله بخش مهمی از سرمایه انسانی جامعه و اقتصاد کشور از دست میرود. شمار بالای مهاجرت و جلای وطن متخصصان و تحصیلکردگان، گویای این ماجرای مصیبتبار است. «طبق آمار صندوق بینالمللی پول، سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰هزار نفر از ایرانیان تحصیلکرده برای خروج از ایران اقدام میکنند و ایران از نظر فرار مغزها در بین ۹۱کشور در حال توسعه و توسعه نیافته جهان، مقام اول را از آن خود کرده است. خروج سالانه ۱۵۰ تا 180هزار ایرانی با تحصیلات عالی از کشور، معادل خروج ۱۵۰میلیارد دلار سرمایه سالانه است، یعنی با وجود آنکه رشد تولید ناخالص داخلی در سال1391 و 1392 منفی بوده، کشور در صادرات ثروت انسانی رتبه ممتاز در جهان را بهدست آورده است» (اقتصاد ایران آنلاین۳۰ مرداد ۱۳۹۳).
39- حقوقبگیرانی که در ایران بهنوعی شاغلند، اشتغالشان بسیار ناامن است. در بخش کارگری نزدیک به 80درصد شاغلان قرارداد کار موقت دارند و اشتغال آنها ناامن و آسیبپذیر است.
شرایط کار بسیاری از کارگران در ایران خطرناک و غیربهداشتی است. روزنامه «ایران» در شماره روز 10آبان1393 در گزارشی با تیتر «سقوط خاموش کارگران در گودال مرگ» نوشت: «طی ده سال و در فاصله سالهای ۸۳ تا 92، دستکم ۱۲هزار و ۴۳۶ نفر در ایران بر اثر حوادث کار جان خود را از دست دادهاند و بر اساس آمار سازمان پزشکی قانونی، طی سالهای اخیر «روزانه بیش از پنج کارگر هنگام کار جان خود را از دست میدهند».
آمار فوت شدگان حوادث کار در فاصله سالهای 1383تا1393 نشان میدهد که طی 10سال، شمار آنها ۲.۸۶ برابر شده و از متوسط ۱.۹نفر در روز در سال1383 به متوسط ۵.۵نفر در روز در سال1392 افزایش یافته است. از آنجاکه در دهه اخیر تعداد حقوقبگیران قراردادی افزایش یافته، درصد قابلتوجهی از خانوادههای کارگری پس از فوت نانآور خانواده بهخاطر بیمه نبودن آنها از حقوق و مستمری برخوردار نمیشوند.
بنا بر ارقام حوادث کار، تعداد مصدومان و معلولین ناشی از آن تا سال1393 به 21600نفر بالغ شده و اگر متوسط هر خانوار را 4نفر فرض کنیم، نزدیک به یک میلیون نفر بر اثر حوادث کار بهطور سنگینی از نظر اقتصادی و سلامتی صدمه دیدهاند.
این در حالی است که بر اساس گزارش سازمان بینالمللی کار 98درصد حوادث ناشی از کار قابل پیشگیری است و در اکثر کشورها رو به کاهش است.
40- تداوم «رکود همراه با تورم»، جامعه ایران را در معرض بیکاری و فقر بیشتر قرار داده است. نرخ واقعی تورم فقرافزا هنوز دو رقمی است و در سال گذشته نیز ایران بهلحاظ بالا بودن نرخ تورم در منطقه مقام اول را داشت و این در حالی بود که حجم نقدینگی، یعنی عامل اصلی تورم، به رشد سرسامآور خود همچنان ادامه میداد. همزمان با به قدرت رسیدن خمینی، حجم نقدینگی کشور حدود 258میلیارد تومان بود. در آستانه دولت احمدینژاد در سال1384، حجم نقدینگی به حدود هفتاد هزار میلیارد تومان افزایش یافت و در پایان دوره 8ساله احمدینژاد به رقم سرسامآور 506هزار میلیارد تومان رسید. بانک مرکزی در گزارش اخیر خود اعلام کرد که حجم نقدینگی در پایان اردیبهشت1394 با ۲۳.۲درصد افزایش نسبت به ماه مشابه سال قبل، به رقم ۸۰۰هزار میلیارد و ۴۴۷میلیون تومان رسیده است. جمشید پژویان، اقتصاددان و رئیس سابق شورای رقابت، «افزایش ۳۰۰هزار میلیارد تومان نقدینگی در ۲۲ماه» دولت روحانی را «فاجعه» میداند (خبرگزاری حکومتی ایسنا ۱۵تیر1394).
41- منابع داخلی دستاندرکار نظیر حسین راغفر، اقتصاددان، خط فقر برای یک خانوار ۵ نفری در کلان شهر تهران را دو میلیون و ۷۰۰هزار تومان برآورد میکنند. راغفر در گفتگو با روزنامه شرق عنوان کرد که روند شاخصها از بهبود وضعیت اقتصادی ایران نشانی ندارد و اگر دولت برای فقرایی که تعدادشان به ۴۰درصد جمعیت رسیده، برنامهیی نداشته باشد، آمارشان بیشتر هم خواهد شد.
بر اساس این گزارش؛ با احتساب جمعیت ۷۷میلیونی ایران در پایان سال93 و با اتکا به اطلاعات حسین راغفر، میتوان گفت که بیش از ۳۰میلیون تن از جمعیت ایران به زیر خط فقر رفتهاند.
همین فرد متعاقباً در روزنامه شرق خط فقر در سال93 را با توجه به نرخ تورم برای خانواده 5نفره در تهران دو میلیون و 300هزار تومان اعلام کرد.
عادل آذر، رئیس مرکز آمار در پاییز سال۹۳ اعلام کرد که متوسط هزینه یک خانواده شهری در بهار سال93، یک میلیون و ۸۲۲هزار تومان بوده است. بر این اساس، اگر خانوادهیی چنین درآمدی نداشت، زیر خط فقر قرار دارد.
در حال حاضر، خط فقر برای خانوارهای ساکن تهران ۳ میلیون تومان است و آن را معلمان در تظاهرات خود در فروردینماه گذشته در تهران اعلام کردند.
با این همه حداقل دستمزد کسانی که مشمول قانون کار میشوند در سال ۹۳ اندکی بیش از ۶۰۰ هزار تومان تعیین شد. نشریه رسمی وزارت اقتصاد و دارایی ایران (شادا) در مهر ماه سال۹۳ در گزارشی نوشت: «جمعیت زیر خط فقر از ۲۵درصد پیش از اجرای قانون هدفمندی یارانهها به بیش از ۳۱درصد رسیده و از هر سه شهروند ایرانی، یکی فقیر است».
42- بحران ساختاری اقتصاد کشور و فساد نهادینهشده در حاکمیت، سبب ویرانیها و فجایع بیشماری در ایران شده است. بحران بیآبی، ویرانی محیط زیست، خشک شدن دریاچهها و رودخانهها، فرسایش خاک، نابودی روستاها، نتیجه سلطه نامشروع رژیم ایرانسوز آخوندهاست که باعث شده ملیونها هکتار از جنگلهای کشور، بسیاری از دریاچهها و تالابها و هزاران روستا از نقشه ایران حذف شوند. از حدود ۹۳میلیارد مترمکعب منابع آب مصرفی کشور حدود ۸۶میلیارد مترمکعب به حساب مصارف کشاورزی منظور میشود و بیش از ۸۰درصد اتلاف منابع آب بهدلیل عدم استفاده از تکنولوژی آبیاری به هدر میرود. خشکسالی و بحران کمبود آب از مرز خطر عبور کرده و بخشهای بزرگی از سرزمین ما در خطر تبدیل شدن به بیابان است.
سد سازیهای بیرویه، که اغلب آنها توسط شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران ساخته میشوند، تعداد زیادی از دریاچهها و تالابها را به کلی خشک کرده است. در این باره دو سال پیش وزیر کشاورزی سابق رژیم هشدار داده بود که «من همه جا گفتهام اگر وضعیت اصلاح نشود، ایران ۳۰سال دیگر کشور ارواح میشود، چون همه کشور تبدیل به کویر میشود. در کویر اگر بارش هم صورت گیرد، ثمری ندارد، چون سفره آب زیرزمینی خشک شده است، آب در سطح میماند و تبخیر میشود. در حال حاضر تمامی پیکرههای آبی طبیعی ایران خشکیدهاند. دریاچه ارومیه، بختگان، تشک، پریشان، کافتر، گاوخونی، هورالعظیم، هامون، جازموریان و... دیگر چیزی باقی نمانده. من از وقوع بحران حرف میزنم. زندگی ملت در حال تهدید است». (عیسی کلانتری تیر 1392).
روز 18تیر 1394 خبرگزاری حکومتی صدا و سیما، از قول محمد جانی، مسئول پارک بختگان در استان فارس اعلام کرد که دریاچه بختگان بهدلیل کمآبی و کاهش بارندگی «کاملاً » خشک شده است... با خشکشدن کامل این دریاچه، باغداران این ناحیه دچار مشکل شدهاند... خشکشدن این دریاچه باعث ایجاد «توفانهای نمکی» و مشکلات پوستی، چشمی و ریوی برای مردم شهرستانهای نیریز، استهبان، خرامه و ارسنجان شده است.
در مورد علت این روند فاجعهبار، حمید چیتچیان، وزیر نیرو، در ۲۸اردیبهشت۹۳، ضمن اذعان به خشکشدن دریاچههای هامون، ارومیه، گاوخونی و بختگان، گفت: «طی سالهای گذشته در ساخت سد افراط کردیم». منابع حکومتی همچنین اذعان میکنند که رودخانه کارون که زمانی یکی از تمیزترین رودخانههای جهان و تنها رودخانه قابل کشتیرانی در ایران بود و به آبهای بینالمللی و اقیانوسهای جهان ارتباط داشت «بهدلیل سوءمدیریت در کنترل فاضلاب شهری و صنعتی و کشاورزی تبدیل بهجوی فاضلابی کثیف شده است» (ایسنا 16آذر 1393).
43- در مورد خسارات ناشی از ریزگردها در زندگی مردم خوزستان یکی از حاصلخیزترین استانهای کشور، یک عضو مجلس ارتجاع میگوید: «پدیده شوم ریزگردها زندگی مردم خوزستان را فلج کرده، خانهها زندان مردم شده، و صدها هزار نفر زیر این گرد و غبار زنده بهگور شدهاند. کشاورزی خسارات جبرانناپذیری متحمل شده، فعالیتهای اقتصادی تعطیل شده، چهره شهرها زشت شده، نارضایتی مردم بالا رفته. آیا میدانید زندگی و معیشت و سلامت 5میلیون نفر فدای سیاست تفریط در سدسازی غیرکارشناسی و سیاست غلط انتقال آب شده است؟» (3اسفند1393). در یک اعتراف دیگر سایت حکومتی تابناک نوشت: «تشدید بهرهبرداری بیرویه از منابع آب و انحراف آب رودخانه کارون، طرحهای توسعهیی غیرزیست محیطی از جمله سدسازیهای بیرویه، پروژههای اکتشاف نفت و غیره، باعث بیابانزایی و خشکشدن تالابهایی شده که پیش از این، پوشش گیاهی آنها مانع نفوذ گرد و غبار به مناطق مسکونی میشد» (28بهمن1393). این فجایع محصول مستقیم عملکرد تبهکارانه رژیم است. به اذعان یک عضو مجلس رژیم «فعالیتهای نفتی که در تالاب هورالهویزه و هورالعظیم صورت گرفته برای ارسال روزانه 50هزار بشکه نفت، یک تالاب پر از آب را به یک بیابان تبدیل کرده که خودروها و عمدتاً خودروهای سنگین، برای استخراج نفت در آنجا تردد دارند» (تلویزیون رژیم 26بهمن1393). منابع رژیم با وقاحت مینویسند: «سد سازیهای کنونی یک جنایت زیستمحیطی است» (اعتماد 9شهریور1393). با اینهمه، چیت چیان وزیر نیرو در کابینه آخوند روحانی از «ساخت 109 سد جدید در کشور» خبر میدهد. (خبرگزاری حکومتی مهر 22آذر1393).
44-تخریب محیط زیست کشور در اثر سیاستهای تبهکارانه رژیم از جنوب تا شمال ایران را فراگرفته و ابعاد آن بهحدی است که حتی ارائه تصویر کوچکی از آن مستلزم کتابها و تشریحات مفصل است. به ذکر چند نمونه از رکوردهای جهانی خلافت خامنهای در این زمینه بسنده میکنیم:
- «رود مرزی ارس دیگر رمقی ندارد. پای خشکسالی به رودخانهیی که هیچکس فکر نمیکرد روزی خشک شود هم باز شد. سطح آب ارس آنقدر پایین رفته که میگویند رو به خشکی است، حتی ذخیره سد آنهم بهحجم مرده خود رسیده است» (شهروند 13شهریور1393).
- «در پنج ماه نخست سال93، یکهزار و ۲۹مورد آتشسوزی به وسعت ۲۱هزار هکتار در جنگلهای کشور رخ داده است» (وزارت کشور رژیم مهر93).
- بر اساس گزارش کمیسیون محیط زیست شورای شهر تهران، تخمین زده میشود که بین ۴ تا ۶ هزار هکتار از باغهای تهران از بین رفته است.
- شهرداری تهران اقدام به قطع شبانه درختان کهنسال خیابان ولیعصر تهران کرده که بعضی از آنها حدود ۷۰ سال قدمت دارند. گفته میشود که یک علت قطع این درختان این است که نیروهای امنیتی رژیم آنها را مانع دوربینهای کنترلی سطح شهر تهران میدانند.
- تخریب فضای سبز تهران در حالی است که دو سال پیش مدیرکل محیطزیست استان تهران، گفته بود: «میزان تلفات آلودگی هوا بیش از تلفات 8سال جنگ تحمیلی بوده است» (محمد هادی حیدرزاده 20آبان 1392).
45- «ارمغان» دیگر حکومت غاصب آخوندها ارقام تکاندهنده تلفات و خسارات حوادث رانندگی است. نرخ سوانح رانندگی در ایران ۲۰برابر میانگین جهانی است. در بهار سال۱۳۹۳، فرمانده نیروی انتظامی رژیم گفت، آمار سالانه کشتهشدگان حوادث رانندگی ایران برابر با میانگین سالانه کشتهشدگان جنگ ایران و عراق است.
به گزارش رادیو آلمان (15تیر 1394)، ایران در میان ۱۹۰ کشور جهان با ایستادن در یک پله بالاتر از سیرالئون رتبه۱۸۹ را از نظر میزان تصادفات رانندگی بهخود اختصاص داده است. میزان تلفات سوانح رانندگی در ایران ۲۵برابر ژاپن و ۲ برابر ترکیه است.
یونیسف در گزارش خود نرخ سوانح رانندگی در ایران را ۲۰برابر میانگین جهانی خوانده و مینویسد، هر ساله در ایران حدود ۲۸هزار نفر قربانی تصادفات جادهیی شده و۳۰۰هزار تن نیز دچار مصدومیت یا معلولیت میشوند.
هوای ایران در کلان شهرها بهشدت آلوده است و سالانه هزاران تن از مردم ایران در پیآمد آلودگی هوا میمیرند. در یک گزارش رسمی که با استناد به دادههای سازمان جهانی بهداشت انتشار یافت، شهر اهواز آلودهترین شهر جهان اعلام شد و سه شهر دیگر ایران (سنندج، کرمانشاه و یاسوج) نیز در شمار 10شهری بودند که بهعنوان آلودهترین شهرهای جهان اعلام شدند.
تعداد قربانیان آلودگی هوا همراه با تصادفات جادهیی به حدی است که میتوان گفت هر ساله در ایران یک قتلعام صورت میگیرد.
فصل چهارم:
گسترش جنبشهای اعتراضی
اعتلای مقاومت عمومی در برابر جنایت و سرکوب
46- در یک سال گذشته، اقشار مختلف مردم ایران در مقابل ستمگری و سرکوبگری، اعتراضات گستردهیی برپا کردند. در وحشت از تبدیل شدن نارضایتی مردم بهستوه آمده و گسترش حرکتهای اعتراضی، خامنهای روز اول نوروز94 در مشهد گفت: «میخواهند این امنیت را بهدست مردم از بین ببرند، مردم را وادار کنند به برهم زدن امنیت و حرکات اعتراضی در کشور شروع کنند، دارند تحریک میکنند. دارند کار میکنند. دارند برنامهریزی میکنند. این کاری است که با جدیت و با شدت بهدنبال آن هستند. این یک چالش بزرگ است. وقتی که یک چنین چالشی در کشور وجود دارد همه نیروها [بخوانید باندهای متخاصم رژیم] باید در کنار هم قرار بگیرند و با هم کار کنند و مسأله اقتصاد را جدی بگیرند».
آخوند علوی وزیر اطلاعات رژیم روز نهم خرداد94 در همایش فرمانداران رژیم گفت: «طبق اطلاعات ناجا در دو ماه اول سال94 تجمعات صنفی 55درصد افزایش داشته است، بنابراین امکان تبدیل این تجمعات بهاعتراضات سیاسی و چالشهای امنیتی وجود دارد». وی روز 17خرداد94 در شورای اداری استان کهکیلویه و بویر احمد، با نگرانی از تجمعات جوانان و دانشجویان و گرایش آنها به جنبش مقاومت، گفت: «در 16آذر سال89 و 90 و 91تنها در تعدادی از دانشگاهها تجمعاتی داشتیم که خیلی از اینها به برخی مشکلات کشیده میشد و برخی ناهنجاریها ایجاد میشد... اما در سال93 دانشگاهی نداشتیم که در آن تجمعی وجود نداشته باشد». روز 23خرداد94 نیز وزیر اطلاعات رژیم در جمع آخوندهای حکومتی در یزد، گفت: «امروزه خطر، همه جوانان را تهدید میکند. نگرانی ما این است که الآن اعتقادات بچههای ما در حال آسیب دیدن است. باید به نجات جوانان از دست فتنههای مختلف دشمن در عرصه اعتقادی بپردازیم».
بعد از خیزشهای مردم و جوانان مهاباد در اعتراض به جنایت منجر بهخودکشی فریناز خسروانی، وزیر کشور رژیم گفت: «رسانههای معاند حادثه مهاباد را از موضوعی شخصی به امنیتی- سیاسی تبدیل کردند» (تلویزیون رژیم 21اردیبهشت94).
حسینعلی امیری سخنگوی وزارت کشور کابینه آخوند روحانی درباره خطر اعتراضات گسترده کارگران برای «امنیت» نظام گفت: «تجمعات برای مطالبه حقوق و مزایا اگر بگویم سالانه حدود 3000 تجمع کارگری از این قبیل در سطح کشور برگزار میشود، اغراق نکردهام اما این اجتماعات نباید به امنیت کشور خدشه وارد کند. ما هم نباید راضی شویم که در پوشش این اجتماعات امنیت کشور مخدوش شود» (روزنامه حکومتی مردمسالاری 26آبان 93).
47- هشدارهای خامنهای و سرکردگان امنیتی رژیم، از یکسو بهخاطر گسترش حرکتهای اعتراضی کارگران و زحمتکشان و شکلگیری جنبشهای سراسری معلمان و پرستاران در دهها شهر کشور است و از سوی دیگر، بهخاطر واکنشهای خشمگینانه مردمی علیه جنایتهای سرکوبگرانه مأموران حکومتی نظیر قتل جنایتکارانه فریناز خسروانی یا تظاهرات سراسری زنان علیه جنایت اسید پاشی، که بالا گرفته است.
روز 3آبان 93 اصفهان شاهد اعتصاب مغازهداران و تظاهرات و درگیری مردم و جوانان در اعتراض به اقدامات ضدانسانی اسیدپاشی بود که ویژگیهای یک جنبش تودهیی و سیاسی را داشت. موج اعتراضات به تهران و شهرهای مختلف کشور گسترش یافت. از جمله در مشهد، رشت، سنندج، آبادان، اهواز، ارومیه، شاهرود، تبریز، کرج، شیراز، کرمانشاه، سقز و... تظاهرات و اعترضات مردمی علیه جنایت اسیدپاشی برپا شد.
اعدام وحشیانه ریحانه جباری در3آبان93 بهخاطر دفاع از خودش در برابر یک مأمور متجاوز و جنایتکار اطلاعاتی، پس از 7سال زندان و شکنجه، اعتراضات گسترده اجتماعی و همچنین موجی از اعتراض جهانی را بهدنبال داشت. پاپ فرانسیس و بسیاری از مدافعان حقوقبشر به حکم اعدام ریحانه اعتراض کردند و خواستار توقف آن شدند، ولی رژیم آخوندها به این اعتراضها توجهی نکرد.
در خوزستان، در پی اقدام به خودسوزی یونس عساکره، جوان دستفروشی که در اعتراض به تخریب دکه میوه فروشیش توسط مأموران رژیم روز 23اسفند93 در خرمشهر خودسوزی کرد و روز 2فروردین94 درگذشت، اعترضات اجتماعی متعددی با شعار: «ما همه یونس هستیم» شکل گرفت. مدتی بعد در روز 30فروردین94 در تبریز یک دستفروش به جان آمده دیگر به نام حمید فرخی دست به خودسوزی زد و روز بعد درگذشت و موجی از اعتراضات را با شعارهای «ما همه حمید هستیم»، «ما همه یونس هستیم»، در شبکههای اجتماعی بهدنبال داشت.
خودکشی فریناز خسروانی در اردیبهشت94 در مقابله با تعدی یک جنایتکار اطلاعاتی، خشم مردم و جوانان مهاباد را شعلهور کرد. تظاهر کنندگان خشمگین، هتل محل وقوع جنایت را به آتش کشیدند. اعتراضات، شهرهای کردستان را فراگرفت و با همبستگی سراسری مردم ایران روبهرو شد. اعتصابات و تجمعات کارگری نیز در سال گذشته ابعاد گستردهیی پیدا کرد.
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بیلان برخی از حرکتهای کارگران و مزدبگیران در سال1393 را منتشر کرده است. بر اساس این بیلان که البته شامل همه حرکتهای اعتراضی نیروهای کار نمیشود، ٩٩۵تجمع، اعتصاب و تظاهرات کارگری ثبت شده است.
در این میان، طبق آمار ثبتشده توسط ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور، معلمان و فرهنگیان ایران در بیش از 90شهر کشور به تبعیض و پایمال کردن حقوق و حرمت خود اعتراض کردند و تنها پرستاران زحمتکش میهنمان، در اعتراض به اجحاف و قوانین ظالمانه رژیم، بیش از 50رشته حرکت اعتراضی برپا کردند.
48- شماری از اعتراضات اجتماعی ثبت شده از مرداد ماه گذشته تا تیرماه امسال (توسط ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور)، که استمرار و کیفیت آنها حاکی از اثرگذاری مقاومت سازمانیافته و اعتلای روحیه رزمنده در جامعه است، عبارتند از:
-11مرداد93 - درگیری مردم سنندج با نیروی انتظامی
-13مرداد 93- درگیری جوانان خرمآباد با نیروی انتظامی
-16مرداد93 - اقدام اعتراضی مردم شهر کرد در جریان سخنرانی روحانی
-17مرداد93 - درگیری مردم ایرانشهر با مزدوران بسیجی
-18مرداد93 - درگیری مردم با مأموران یگان ویژه اصفهان
-19مرداد93 - تجمع اعتراضی خانوادههای زندانیان در شهرکرد
-23مرداد93 - درگیری مردم حومه بندرعباس با مأموران سرکوبگر
-27مرداد93- حرکت اعتراضی مردم اصفهان علیه خشکشدن زاینده رود
-1شهریور93-راهپیمایی اعتراضی در اصفهان بهخاطر خشکشدن زایندهرود
-6شهریور93- تظاهرات مردم زنجان در اعتراض به آلودگی هوا
-9شهریورماه 93- درگیری دانشجویان دانشگاه آزاد بروجرد با مزدوران حراست
- 14شهریور93 - تشکیل زنجیره انسانی حمایت از رودخانه کارون در اهواز
- 30شهریور93 - اقدام اعتراضی خانوادههای دراویش زندانی در تهران
- 31شهریور93 - تحصن اعتراضی خانوادههای دراویش در تهران
- 7مهر93- تظاهرات اعتراضی در ارومیه بهخاطر خشکشدن دریاچه ارومیه
- 1آبان93 - تظاهرات در تهران علیه اسیدپاشی به زنان و دختران
-3آبان93-اعتصاب و تظاهرات در اصفهان، تهران و دیگر شهرها علیه اسیدپاشی
- 4آبان93 - ادامه اعتراضات سراسری علیه جنایت اسیدپاشی
- 7آبان93 - تجمع اعتراضی پرستاران در مقابل مجلس رژیم در تهران
- 8آبان93 - حرکت اعتراضی در سالگرد شهادت ستار بهشتی در رباطکریم
- 8آبان93 - حرکت اعتراضی مردمی بر سر مزار ریحانه جباری
- 8آبان93 - تظاهرات مردم اهواز در اعتراض به خشکشدن کارون
- 19آبان93 - تظاهرات و درگیری با مأموران رژیم در اندیمشک، نادری، اهواز و آبادان
-19آبان93- تجمع مردمی در اهواز در اعتراض به آلودگی هوا
-23آبان93 درگیری جوانان یزد با مأموران سرکوبگر انتظامی
4تا 7آذر93- اعتراضات دانشجویان دانشگاه جهرم و حملات عوامل وحشی رژیم با چاقو به دختران دانشجو
-8آذر93- تجمع اعتراضی بازنشستگان و کارگران در مقابل مجلس رژیم
-9آذر93- دهمین روز اعتصابغذای 29زندانی سیاسی کرد در ارومیه و اعلام حمایت زندانیان سیاسی سنندج و زندانهای جنوب ایران
-16آذر93- اعتراضات دانشجویان در شهرهای مختلف کشور بهمناسبت روز دانشجو
-22 دی93- حرکت اعتراضی هزاران تن از پرسنل ایران خودرو
- 18 دی93- اقدام اعتراضی جوانان سعادتآباد تهران
- 9بهمن 93 - راهپیمایی کشاورزان حوزه زاینده رود و درگیری با نیروهای سرکوبگر
- 11بهمن 93- تجمع اعتراضی کارگران کارخانه پتروشیمی لردگان
-25بهمن 93 - حرکت اعتراضی کارگران در عسلویه
-26بهمن 93- تجمع اعتراضی دامداران ایلام در مقابل مجلس رژیم
- 30بهمن 93- حرکت اعتراض بازاریان بازار سرپوشیده اردبیل
-4اسفند93 - تظاهرات اعتراضی ۲۰۰۰ پرستار مقابل مجلس
- 10اسفند93 - تجمع اعتراضی بازنشستگان ذوب آهن و فولاد مبارکه در اصفهان
-12اسفند93- اعتراضات خانوادههای اعدامشدگان در مقابل زندان اوین، مجلس و بیت خامنهای
- 26اسفند تا 4فرودین94- تظاهرات و درگیری در اهواز در اعتراض بهخودسوزی یونس عساکره
-26اسفند 93- درگیری جوانان منطقه 10تهران با مزدوران سرکوبگر و یگان ویژه
- 14فروردین94- راهپیمایی مردم اهواز، با پلاکارد:“همه ما یونس هستیم ”، همراه با حمایت از انقلاب سوریه و عملیات “توفان قاطع ”در یمن
- 15 تا 17فروردین94- حرکت اعتراضی بیش از هزار کارگر لوله و نورد صفا
-18فروردین94- تجمع۴۰۰کارگر کارخانه روغن نباتی جهان مقابل استانداری زنجان
- 19و20فروردین94- اعتصابغذای 15زندانی سیاسی گوهردشت
- 20فروردین94- تجمع اعتراضی300کارگر فولاد آذربایجان و کارگران گیربکس سازی میانرو
- 23فروردین94- شورش زندانیان گوهردشت علیه احکام اعدام و درگیری با گارد زندان
- 23فروردین94- تجمع اعتراضی عشایر دزفول
- 23فروردین94- تجمع خانوادههای 8زندانی در معرض حکم اعدام
- 23فروردین94- شورش در زندان مرکزی کرج و رجایی شهر با شعار “نمیگذاریم ما را بکشید ”
- 26فروردین94- تجمع اعتراضی کارگران شرکت شیشه ایران فلوت
- 26فروردین94- حرکت اعتراضی کارگران لولهسازی ساوه
- 27فروردین94- تجمع اعتراضی در تهران در یادبود یک قربانی اسیدپاشی
- 27فروردین 94- تظاهرات اعتراضی معلمان در 27استان و 60شهر کشور
- 28فروردین94- حرکت اعتراضی500 کارگر لولهسازی ماهشهر
- 29فروردین94 - تجمعات اعتراضی جوانان اهواز علیه تبعیض و آلودگی هوا
- 30فروردین94- تجمع اعتراضی۶۰۰تن از کارکنان برق منطقهیی کشور
- 1اردیبهشت94- تجمع اعتراضی 1500 کارگر مراکز مخابرات روستایی
- 2اردیبهشت94- تظاهرات مردم مهاباد در اعتراض به قتل فجیع فریناز خسروانی.
-10اردیبهشت94- اعتراض کارکنان کارخانه سوسیس و کالباسسازی در تبریز
-14 اردیبشهت94- درگیری مغازهداران خیابان خمینی با مأموران مالیاتی
- 17اردیبهشت 94 - تجمع سراسری معلمان در بیش از صد شهر کشور
-29 اردیبشهت 94- تجمع اعتراضی 1000تن از متقاضیان مسکن مهر در تهران
- 31اردیبهشت94- تجمعات اعتراضی معلمان در یزد، ارومیه، کرج، بوشهر و مریوان
- 3خرداد 94- تظاهرات سراسری پرستاران در شهرهای مختلف کشور
-1تیر 94 - سلسله تجمعات اعتراضی پرستاران در بیمارستانهای کشور
- 4تیر 94- تظاهرات مردم بوکان در اعتراض به اسیدپاشی
-8تیر 94 درگیری دستفروشان با نیروهای سرکوبگر در کرج
-29تیر 94 - تجمع اعتراضی ساکنان جنت آباد و شهران در تهران
شورای ملی مقاومت همچنین خاطره سه عضو ارزنده خود را که طی یک سال گذشته جان باختند؛ زندهیاد آندرانیک آساطوریان، هنرمند برجسته، و مجاهدان خلق فریده ونایی (بیست و دومین شهید محاصره پزشکی) و اصغر شریفی (از شهیدان حمله موشکی به لیبرتی) را گرامی میدارد و به همه آزادیخواهانی که در سال گذشته در مبارزه علیه رژیم ولایتفقیه بهشهادت رسیدند ادای احترام میکند.
شورا به پایداری تاریخی و شکیبایی شگفتانگیز رزمندگان دلیر محبوس در لیبرتی و به مقاومت دلیرانه زندانیان سیاسی و به همه رزمندگان راه آزادی که پرچم مبارزه پر فراز و نشیب برای سرنگونی استبداد دینی و تحقق استقلال و آزادی و نفی هر گونه تبعیض جنسی، ملی و مذهبی را با قبول همه مخاطرات و هزینههای سنگین، همچنان برافراشته نگهداشتهاند درود میفرستد و با تمامی خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی، در نگاهبانی از راه و رسم آزادیخواهی فرزندان رشیدشان اعلام همبستگی میکند.
در سال گذشته خامنهای با تمام امکانات داخلی، منطقهیی و جهانی خود کوشید تا با ضربهزدن به مقاومت سازمانیافته، تهدید اصلی سرنگونی ولایتش را خنثی کند. او و ایادی ریز و درشت او، با توطئههای گوناگون کوشش کردند تا بهخیال خام خود مقاومت را از روی نقشه سیاسی ایران پاک کنند. تلاش برای ایجاد تزلزل در صفوف شورا، توطئههای پیدرپی علیه رزمندگان مجاهد خلق در لیبرتی، بسیج عوامل اطلاعات بهعنوان خانوادهها و گسترش گفتمانسازیهای بیشرمانه از طریق ایجاد سایتهای اینترنتی و ساختن فیلمهای قلابی، با سیلابی از اکاذیب دیوانهوار، از جمله ابزارهای رژیم برای نابودی مقاومت سازمانیافته بود.
در مقابل، مقاومت ایران به کارزارهای همهجانبه در دفاع از حقوق مجاهدان لیبرتی ادامه داد و از طریق دهها کنفرانس بزرگ، تعهدات جامعه بینالمللی را یادآوری کرد.
مقاومت ایران همچنین همه موش و گربهبازیهای رژیم پیرامون مذاکرات اتمی را از طریق حضور فعال در صحنه سیاسی و برملا کردن اقدامات پنهانی رژیم، تاآنجاکه در توان داشت افشا کرد. طی یکسال گذشته خامنهای هزینههای کلانی را برای حفظ عمق استراتژیک امنیتی خود صرف کرد تا از این طریق و با استفاده از فرصت ادعای مبارزه با داعش، بتواند گامهای اساسی در جهت برقراری هژمونیش در منطقه بردارد. در مقابله با این سیاست ضدمردمی و ضدایرانی و دخالتهای جنایتکارانه رژیم در عراق و سوریه و یمن، شورای ملی مقاومت بهروشنگریهای خود ادامه داد. شکلگیری یک ائتلاف بینالمللی در جنگ با داعش و مهمتر از آن، شکلگیری بیسابقه یک ائتلاف بزرگ سیاسی- نظامی توسط کشوهای عربی برای مقابله با کودتای مورد حمایت رژیم در یمن، سودای خامنهای را برای فرصتسازی از صعود داعش و گسترش مداخلهگریها و جنگافروزیهایش، با موانعی بزرگ و غیرمترقبه روبهرو کرد که در محاسباتش جایی نداشتند.
اکنون همه واقعیتها نشان میدهد که نه فقط نقشه رذیلانه خامنهای برای انهدام و از دور خارج کردن مقاومت شکست خورده، بلکه این ولایت اوست که پا بر روی مین گذاشته و غرقه در گرداب بحرانهای چارهناپذیر داخلی و منطقهیی، ناگزیر شده است جرعه زهر اتمی را پس از «مذکرات نفسگیر دوساله» در توافقی ذلتبار سربکشد.
پیروزیها و دستاوردهای جنبش مقاومت سازمانیافته در عرصه سیاست و استراتژی و تشکیلاتی، مرهون حمایت گسترده مردم ایران و بهویژه جوانان از این مقاومت، تکیه بر سازمانیافتگی و مبارزه منضبط و مدیریت هوشمندانه و خلاق این مبارزه است. در این زمینه ما بهویژه از تلاشهای بیوقفه خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت برای جلب حمایت جهانی از مبارزه مردم ایران و به کرسینشاندن خواستهای جنبش مقاومت در عرصه بینالمللی، به شمول حقوق رزمندگان اشرفی، قدردانی میکنیم.
خامنهای برای مهار بحرانهای کلانی که ولایتش را محاصره کردهاند، بهسرکوب گسترده، شکنجه وحشیانه و اعدامهای ددمنشانه روی آورده است. اعدامهای بیشمار و جمعی که در دوره دو ساله دولت «میانهرو و معتدل» حسن روحانی، ابعادی فراتر از دولت بیدنده و ترمز احمدینژادی پیدا کرد، اعمال مجازاتهای ضدانسانی نظیر دست و پا بریدن و چشم درآوردن، سرکوب و حشیانه زنان با جنایاتی نظیر اسید پاشی، دستگیریها و ضرب و شتم جوانان، سرکوب حرکتهای اعتراضی در سراسر کشور و فهرست دیگری از انواع جنایت و نقض حقوقبشر، کلید مشترک خامنهای- روحانی برای باز کردن قفل بحران عمیقی است که تاج و تخت لرزان رژیم ولایتفقیه را بهسقوط نزدیکتر کرده است.
در یکسال گذشته بحران اقتصادی آنچنان عمق و گسترهیی یافت که بسیاری از کارشناسان رژیم آژیرهای خطر را بهصدا درآوردند. فساد گسترده درون حکومت، هزینههای سرکوب و توسعه بنیادگرایی به اضافه تحریمها، اقتصاد کشور را به نقطه ورشکستگی نزدیک کردند. رژیم اما بار همه این بحران را بر دوش مردم ایران گذاشت و زندگی قاطبه مردم را بهتباهی بیشتر سوق داد. ابعاد تعرض به سطح زندگی و معیشت مردم به شکل بیسابقهیی افزایش یافت؛ بیکاری، فقر، بیخانمانی، ناهنجاریهای اجتماعی، اعتیاد، فحشا و خودکشی روزافزون شد. در مقابل چنین شرایطی مردم ایران ساکت نبودند و بهرغم موج اعدامها برای ارعاب عمومی، به اشکال مختلف دست به مبارزه و مقاومت زدند. در دل زندانها، کانونهای شورشی برپا کردند، در زیر چوبههای دار با دستهای بسته فریاد اعتراض سردادند و با خشم و نفرت برسینه دژخیمان خامنهای پای کوبیدند.
شورای ملی مقاومت همچون گذشته با تمام قوا از مبارزات و خیزشهای مردمی، جنبشهای خاموشیناپذیر و مستمر کارگران، معلمان، پرستاران، جوانان و حرکتهای حقطلبانه ملیتها و مردم بهپاخاسته در مناطق مختلف میهنمان که در سال گذشته ابعاد وسیعی یافت حمایت کرد و با تمام توان برای رساندن صدای این جنبشها بهگوش عموم مردم ایران و جهان کوشید.
در یکسال گذشته، خامنهای ضمن گسترش بیسابقه سرکوب داخلی، در ادامه عقبنشینیهای اضطراری در پروژه اتمی در توافقنامههای ژنو و لوزان، سرانجام در روز 23تیر1394 خطوط قرمزی را که قبلاً ترسیم کرده بود، در لابلای «توافق جامع» محو کرد. او در این خیال است که با اینگونه عقبنشینیهای اجباری و «مدیریت شده» و با دلارهای دریافتی، برای نظام بحران زدهاش از این ستون تا آن ستون فرجی حاصل کند، شاید که بتواند در زیر سرنیزههای سرکوب و موج اعدامها و ارعاب عمومی، هم بر زخمهای عمیقی که سلطنت مطلقهاش را شقه شقه کرده است مرهم بگذارد و هم سیاست صدور تروریسم و بنیادگرایی را ادامه دهد. اما این تلاشهای بهاصطلاح «مدیریت شده» نه فقط در وضعیت ناپایدار و شکننده رژیم بهبودی ایجاد نمیکند، بلکه تضادهای درونی، پیرامونی و بیرونی رژیم را بهشکلی بیسابقه تشدید و منتجه همه تضادها، یعنی تضاد بین مردم و رژیم ولایت مطلقه فقیه را که تضاد اصلی جامعه است، به نقطه ستیز و تعیینتکلیف نزدیک میکند.
شورای ملی مقاومت در سال گذشته از طریق انتشار نتیجه بحثها در اجلاسهای خود که به وسیله دبیرخانه شورا به اطلاع عموم رسید، از طریق روشنگریهای کمیسیونهای مختلف خود، بهویژه روشنگریهای پر اهمیت کمیسیون امنیت و ضدتروریسم، کمیسیون تحقیقات دفاعی و استراتژیک و کمیسیون خارجه و از طریق سخنرانیها و موضعگیریهای خانم رجوی، مواضع خود را به اطلاع عموم رسانده است.
بیانیه حاضر، جمعبندی و فشرده ارزیابی ما پیرامون مهمترین تحولاتی است که با سرنوشت مردم و مقاومت سازمانیافته ایران پیوند دارد.
فصل اول:
شکست استراتژی تضمین بقا از طریق ساختن بمب اتمی و عقبنشینی خامنهای
1- خامنهای، ولیفقیه نظام آخوندی، پس از بیحاصلماندن عربدههای مستانه و بیمایه خودش و لافهای گزاف ذوبشدگان و گماشتگانش، مجبور شد نوشیدن جرعههای زهر در ژنو و لوزان را کامل کند و پس از دستبرداشتن از دههزار کیلوگرم اورانیوم کمتر از پنج درصد غنیشده و حدود 180کیلو اورانیوم 20درصد غنیشده، بخش زیادی از نیمه باقیمانده جام زهر را در وین، یک نفس، سر بکشد و برای ده سال به 300کیلو اورانیوم کمتر از 3.67 درصد غنیشده، تن در دهد.
خامنهای که بهرغم عدم قاطعیت از جانب 6 کشور- که در منتهای استمالت و سهلگیری امتیازات ناموجهی به رژیم دادند- مجبور به محو کردن خطوط قرمز اساسی خود شده است، روز 23تیر1394 در دیدار با روحانی به زدن حرفهای بیبو و خاصیتی در قدردانی از تلاشهای تیم مذاکره کننده، بسنده کرد تا دلخوری و غیظ درونش را از تلخی زهر بپوشاند. او به نامه تبریک و تهنیت روحانی هم جوابی سرد و با تأخیر داد، ولی «توافق جامع» را «گام مهمی» توصیف و عملاً تأیید کرد. علت تندادن اجباری خامنهای به «توافق جامع» وجود بحرانهای عمیق در ولایت او، افشاگریهای مکرر و مداوم شورای ملی مقاومت ایران، تحریمهای نفتی و بانکی که از سال1391 بهطور جدی شروع شدند و خشم فراگیر مردم از پروژه ضدایرانی اتمی است که مردم ایران نخستین قربانیان آن بوده و هستند و بار سنگین هزینههای عظیم آن را بر دوش میکشند.
2- «توافق جامع» که مشتمل بر یک متن اصلی و 5 پیوست است، روز 23تیر1394 در کنفرانس مشترک تمامی طرفهای شرکت کننده در مذاکرات وین، طی بیانیهیی که از سوی رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا به زبان انگلیسی و توسط وزیر خارجه رژیم به زبان فارسی قرائت شد- اعلام گردید. طبق همین بیانیه، چند روز بعد، در روز 29تیر1394 در اجلاس شورای امنیت مللمتحد (که نماینده رژیم نیز در آن حضور داشت) قطعنامهیی به اتفاق آرا به تأیید و تصویب بینالمللی رسید.
حکومت آخوندی با تندادن به این توافق و قطعنامه شورای امنیت که حداقل 10ماده آن تحت ماده41 از فصل هفتم منشور مللمتحد به تصویب رسیده و به اعمال زور و گزینه نظامی در صورت تخلف رژیم، صورت قانونی میدهد، متعهد شده است که از هر گونه عملی در جهت دستیابی به سلاح اتمی دست بردارد، محدودیتها و کنترل و نظارت شدید بینالمللی را در این رابطه بپذیرد، به کلیه اقدامات مخفیانهیی که طی سه دهه برای تولید بمب اتمی بهمنظور تضمین بقای استبداد مذهبی به آن مبادرت کرده بود، خاتمه بدهد و چنان که بالاترین مقامهای رژیم و در رأس آنها رفسنجانی تصریح میکنند، «جام زهر» عقبنشینی از پروژه ساختن بمب اتمی را سر بکشد.
قبل از پرداختن به «توافق جامع» وین، به مروری کوتاه بر تاریخچه تلاشهای رژیم برای دستیابی به سلاح اتمی، مقابله افشاگرانه و سیاسی مقاومت ایران و واکنشهای جهانی، میپردازیم.
3-با نوشیدن جام زهر توسط خمینی در جنگ شوم و ویرانگر 8ساله با عراق که توجیه و سرپوش حداکثر سرکوب و اختناق و اعدام و شکنجه در داخل ایران بود، رژیم ولایتفقیه بقای خود را با دستیابی به سلاح اتمی گره زد و سپاه پاسداران دور از چشم مردم ایران و جهانیان به دستور خود خمینی مکلّف بهعمل در این زمینه و حوزههای مختلفی شد که برای تولید سلاح اتمی ضروری است.
پروژه مخرب، ماجراجویانه، ضدمردمی و ضدایرانی رژیم آخوندها، از همان سالهای اول و بهطور مشخص از سال1370 از سوی مقاومت افشا شد، اما دو سایت اصلی رژیم یعنی سایت نطنز و اراک که از سالها پیش توسط رژیم مخفی شده بود، در تابستان سال81 توسط شورای ملی مقاومت ایران (اطلاعیه کمیسیون تحقیقات دفاعی و استراتژیک) برملا گردید و از آن پس بود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی فعالیتهای غیرقانونی این رژیم را زیر نظر گرفت. در نیمه آذر سال82 آژانس بینالمللی انرژی اتمی اذعان کرد که بدون روشنگریهای مقاومت ایران، وقوف جامعه بینالمللی به این پنهانکاریها میسر نبود. سخنگوی آژانس گفت: «ایران در حال انجام آزمایشهای متعددی بود. آنها بهعنوان مثال تنها چیزی کمتر از یک گرم پلوتونیوم را بهدست آورده بودند و از چند دستگاه سانتریفوژ استفاده میکردند. برای بازرسان، بدون اینکه اطلاعاتی در این مورد داشته باشند، کشف این آزمایشها ساده نبود، چرا که ایران کشور بسیار بزرگی است و هرقدر هم کار بازرسی دقیق انجام میشد، لزوماً نمیشد انتظار داشت که این موارد کشف شوند. ما به اطلاعات نیاز داشتیم و در نهایت از طریق یک گروه مخالف ایرانی، که بهعنوان مثال در مورد تجهیزات نطنز و اراک اطلاعات دادند، این اطلاعات را بهدست آوردیم. از ماه اوت بود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی با دنبالکردن این اطلاعات گام به گام پیش رفت و در مورد یافتهها از ایران توضیح خواست و جزء جزء این معما را کشف کرد» (بی.بی.سی15آذر82).
4-روشنگری مقاومت ایران و اعلام اینکه رژیم با فریبکاری و خرید وقت بهدنبال رسیدن به بمب اتمی است نه استفاده صلحآمیز از انرژی اتمی، البته در خدمت صلح و امنیت بینالمللی بود. مقاومت ایران این حقیقت مسلم را بارها توضیح داده است که برنامه اتمی رژیم در کشور ما که از منابع گسترده انرژی فسیلی و ذخایر کمنظیر نفت و گاز برخوردار است، موضوعیتی جز تولید سلاح اتمی در خدمت تضمین بقای حکومت ولایتفقیه نداشته و ندارد و فقط خسارتهای کلان اقتصادی و فجایع زیستمحیطی بهبار میآورد؛ آنهم در شرایطی که کشورهای پیشرفته صنعتی در پی جایگزین کردن نیروگاههای هستهیی خود هستند.
پس از افشای سایت نطنز در میان بهت و حیرت جهانی، در حالیکه دولت آخوند محمد خاتمی بر سر کار بود، حسن روحانی مسئول مذاکره با سه قدرت اروپایی شد. در آن مذاکرات که آمریکا نقش مستقیم نداشت، خامنهای از ترس سپرده شدن پرونده اتمی به شورای امنیت ملل متحد، تن به عقبنشینی داد و تعلیق غنیسازی اورانیوم را پذیرفت. در عینحال حمله آمریکا به عراق در سال2003 و اشغال این کشور، برای خامنهای یک «فرصت» ایجاد کرد تا تعهد خود را نقض کند و همزمان با سپردن کرسی ریاستجمهوری به گماشته بیدنده و ترمزش، محمود احمدینژاد، غنیسازی را در ابعاد گستردهتر و همراه با کار روی اجزای دیگر بمب اتمی شروع کند. این سیاست از مدتها قبل توسط شورای ملی مقاومت افشا شده بود.
شورای ملی مقاومت یازده سال پیش در بیانیه بیست و سومین سالگرد تأسیس خود، پیرامون پروژه اتمی رژیم اعلام کرد: «تمام تلاش رژیم این است که با مانور، مخفیکاری، فریب دادن، مذاکره، تهدید، چانه زنی، باجدهی و باجگیری، پروژه غنیسازی اورانیوم را به سرانجام رسانده و با ساختن بمب اتمی، با زبان زور و تهدید با جهانیان، بهویژه با کشورهای منطقه، سخن بگوید... چنان که خامنهای در سخنرانی 15تیر83 در همدان میگوید: «اگر دشمن، پررویی و تعرض و تجاوز کند، آن وقت دیگر تعرض ما به چهار دیواری کشورمان محدود نخواهد شد. اگر کسی به ملت ما تعرض و تجاوز کند، ما منافع او را در هر نقطهیی از دنیا که باشد، بهخطر میاندازیم»... شورای ملی مقاومت در مقابل سیاست تعرض و تجاوز رژیم و در برابر سیاست استفاده از سلاح اتمی بهمنظور صدور ترور و بنیادگرایی اسلامی، سیاستی بر اساس منافع عالی مردم ایران اتخاذ کرده است و تا هر جا که بتواند نقشههای ضدمردمی و ضدایرانی رژیم را افشا میکند. ما بهحکم احساس مسئولیت انسانی، ملی و میهنی و مواضع صلحطلبانه خود، به افشای مراکز مخفی، که حکومت آخوندی برای تولید بمب اتمی در شهرهای نظنز و اراک بهوجود آورده بود، پرداختیم تا مراجع مسئول بینالمللی از و قوع این فاجعه جلوگیری کنند. اگر این روشنگریها وجود نداشت و اگر رژیم در همین حد هم بهلحاظ موضوع پروژههای اتمی زیر نظارت قرار نمیگرفت، چه بسا تا کنون جهان را با رو کردن سلاح اتمی غافلگیر کرده بود».
در اثر استمرار افشاگریهای مستند شورای ملی مقاومت ایران، کشورهای بزرگ با تأخیر بسیار اعتراف کردند که رژیم ایران بهدنبال سلاح اتمی است. آمریکا اعلام کرد که در صورت عدم همکاری رژیم، با تحریمهای بیشتر صادرات نفت رژیم را به صفر میرساند. این جدیترین تهدید پس از سالها مماشات بود.
بدین ترتیب، مجموعهیی از افشاگری و آگاهیرسانی پیرامون سیاست اتمی رژیم و شدت تحریمها، تأثیر قابلتوجهی در تشدید تضادهای درونی رژیم و تضعیف موقعیت خامنهای داشت.
5-در دوران 8ساله احمدینژاد که رژیم آخوندی به درآمدهای هنگفت ارزی دست یافت، خامنهای به تلاش برای افزایش غنیسازی و تکامل آن مبادرت ورزید و در مقابل این سیاست ماجراجویانه، آژانس و شورای امنیت مللمتحد در اثر موج اعتراضات بینالمللی که دینامیسم آن، مقاومت ایران و یاران و پشتیبانان و اعتراضهای روزانه آنان در کشورها و پارلمانهای مختلف جهان بود، مجبور به صدور چند قطعنامه و اعمال برخی از تحریمها شدند. اما احمدینژاد در یک سلسله موضعگیریهای سخیف، این قطعنامهها را «ورق پارهیی» بیش ندانست و اعلام کرد «آنقدر قطعنامه صادر کنید تا قطعنامهدانتان پاره شود». سپس ابعاد تلاش رژیم برای غنیسازی و کار روی کلاهک اتمی دو چندان شد. در سال آخر دوران احمدینژاد، آمریکا با تحریم نفتی و بانکی، رژیم آخوندها را در تنگنا گذاشت و این تحریمها خیلی زود این رژیم را با بحران مرگباری روبهرو کرد. محصول اول این بحران، برآمد حسن روحانی در مقابل سعید جلیلی (کاندیدای مورد نظر خامنهای) و بهبیان درستتر ، برآمد گام بهگام موقعیت رفسنجانی (که از روحانی حمایت میکرد) بود. روزنامه تهران امروز (وابسته بهقالیباف، کاندیدای دیگر رقیب روحانی) در روز 26خرداد92 خطاب به سعید جلیلی نوشت: «آقای جلیلی شما به قول خودتان و حامیان دو آتشهتان، به تکلیفتان عمل کردید؟ فقط پرسش ما از شما این است که واقعاً بهتکلیفتان عمل کردید که انتخابات ریاست قوه اجرایی را به یک رفراندوم هستهیی تبدیل کردید؟!»
بعد از شکست مهندسی خامنهای در نمایش انتخابات و روی کارآمدن حسن روحانی، وی روز 22مهر92 (یک روز قبل از شروع مذاکرات) گفت: «دولت با یک خزانه خالی و انبوه بدهکاری روبهروست». رفسنجانی نیز در 23مهر در کرمانشاه گفت: «بهبود روابط خارجی باعث کاهش مشکلات اقتصادی خواهد شد... اینها بهشرطی است که افراطیها بگذارند ما با دنیا ارتباط داشته باشیم، اجازه بدهند ارتباط ما با جاهایی که امکانش هست برقرار بشود که تا این اتفاق نیفتد ما به جایی نخواهیم رسید... در انرژی هستهیی میتوانیم بهگونهیی عمل کنیم که به اهداف صلحآمیز و دستاوردهای آن برسیم و از آن استفاده کنیم. انرژی هستهیی باید به ما امنیت هم بدهد... در دیداری هم که با رهبر معظم انقلاب داشتیم خود آقا هم صراحتاً مشکل دنیای اسلام را افراطیها عنوان کردند... اگر افغانستان نمیتواند سربلند کند بهخاطر همین افراطیگریهاست، اگر انقلاب مصر به اینجا رسید بهخاطر یک مشت افراطی بود که کار به اینجا رسید. در عراق و سوریه هم همین وضعیت است». روزنامه رسالت در 23مهر در نقد حرفهای روحانی در مقالهیی با عنوان «مشتی که در شب مذاکره خالی شد» نوشت: «بر اساس کدامیک از اصول مسلم تأمین منافع ملی باید بهطرف غربی تفهیم کرد که تحریمها اثرگذار بوده است».
این وضعیت بحرانی درونی، ولیفقیه را ناچار به قبول مذاکره جدی، انتقال مدیریت مذاکرات از شورای عالی امنیت رژیم به دولت و وزارتخارجه و تندادن به عقبنشینی در توافقات ژنو کرد. شورای ملی مقاومت در بیانیه سال گذشته خود در مورد عقبنشینی خامنهای و توافق ژنو اعلام کرد: «این عقبنشینی بهمعنی عقبنشینی از مبانی و اصول برنامههای مربوط به تضمین امنیت ولایت خامنهای است، رژیم هر انتخابی که داشته باشد و سیر رویدادها به هر طرف که میل کند، از اهمیت این تحول که مشابه تندادن خمینی به قطعنامه598 است، کم نمیکند. بهقول برخی از کارگزاران رژیم پس از توافقنامه ژنو، سانتریفیوژها در حال چرخش معکوس است و آثار مرگبار جرعه زهر سراپای رژیم را درنوردیده است».
6-با توافقنامه موقت ژنو در روز ۳ آذر۱۳۹۲ (24نوامبر۲۰۱۳) جدالهای درونی حکومت باز هم تشدید شد. جواد ظریف روز 12آذر1392 در دانشگاه تهران به دفاع از توافق ژنو پرداخت. او بهوفور به احمدینژاد و از طریق او به خامنهای طعنه زد و از «کابوس هستهیی» سخن گفت و بارها بیهودگی ساختن سلاح اتمی را خاطرنشان کرد. چیزی که در عینحال نشان میدهد ساختن سلاح اتمی سیاست رژیم بوده است. ظریف گفت: «هدف سیاست خارجی، کاهش آسیبها و تهدیدها و افزایش دستاوردهاست. قدرت بهمعنای صحیح آن بهمعنای افزایش نفوذ و کاهش آسیبپذیری است... اکنون سؤال این است آیا سلاح هستهیی قدرت میآورد؟ آیا ایران قدرتمند است یا همسایه ما که سلاح هستهیی دارد؟ سلاح هستهیی برای امنیت ما مضر است؛ ما سلاح نمیخواهیم؛ سلاح هستهیی نه میتواند بازدارندگی و نه امنیت و نه پایداری برای حکومت ایجاد کند و جز خطر و نگرانی برای ما چیز دیگری ندارد... حتی تصور اینکه جمهوری اسلامی بهدنبال تسلیحات هستهیی است، برای امنیت ما مضر است... غربیها از چهار تا تانک و موشک ما نمیترسند... آیا شما فکر کردهاید که آمریکا که با یک بمبش میتواند تمام سیستمهای نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما میترسد؟ . ما همگی در یک کشتی بزرگ که آن را ایران مینامیم، نشستهایم. همه با هم یا به سلامت پیش میرویم یا با هم به آسیب میرسیم... ما همه یا با هم پیروز میشویم یا با هم در این حوزه میبازیم»... حرفهای ظریف، آن هم پس از توافق ژنو، بهخوبی نشان میدهد که گردابی که خامنهای ایجاد کرده اکنون خود او را گام به گام در خود فرو میبرد.
7-بر اساس توافق ژنو قرار بود طی مدت شش ماه که البته قابل تمدید اعلام شده بود، متن «توافق جامع» بهطور کامل نوشته شود. این مدت با چند بار تمدید تا روز 13فروردین1394 ادامه پیدا کرد و در این روز یک بیانیه موسوم به توافق یا تفاهم لوزان مورد توافق طرفین قرار گرفت. در این بیانیه که وزارتخارجه آمریکا متن (فاکت شیت) آن را منتشر کرد ولی وزارتخارجه رژیم هیچگاه بهطور کامل متن آن را منتشر نکرد، طرفین توافق کردند که برای رسیدن به «برنامه جامع اقدام مشترک» بر پایه قرارداد موقت ژنو، تا روز 10تیر1394 «توافق جامع» را نهایی کنند. بر اساس بیانیه لوزان؛ نطنز تنها مرکز غنیسازی ایران خواهد بود، فردو از یک سایت غنیسازی به یک مرکز هستهیی، فیزیک و فنآوری تبدیل خواهد شد، سطح و ظرفیت غنیسازی و میزان ذخایر اورانیوم برای دورههای زمانی مشخص، محدود خواهد شد، رآکتور آب سنگین اراک با همکاری مشترک بینالمللی باز طراحی و نوسازی خواهد شد به گونهیی که پلوتونیوم با قابلیت تسلیحاتی در آن تولید نشود و دهها مورد دیگر...
با بیانیه لوزان موجی از تبریک و پیروز شدیم پیروز شدیم به راه افتاد که دو سردار- پاسدار خامنهای (فیروز آبادی و جعفری) و علی لاریجانی رئیس مجلس و ابوترابی نایبرئیس مجلس نیز در میان آن دیده میشدند. اما خامنهای یک هفته صبر کرد و روز ۲۰ فروردین۱۳۹۴ تبریکگویان را سرجای خود نشاند و با فریبکاری گفت: «برخی سؤال میکنند چرا رهبری درباره مذاکرات اخیر هستهیی موضعگیری نکرده است؟ علت موضعگیری نکردن رهبری این است که جایی برای موضعگیری وجود ندارد زیرا مسئولان کشور و مسئولان هستهیی میگویند هنوز کاری انجام نگرفته و هیچ موضوع الزامآوری میان دو طرف بهوجود نیامده است... . آنچه که تا کنون اتفاق افتاده نه اصل توافق، نه مذاکره منتهی به توافق و نه محتوای توافق را تضمین نمیکند و حتی این موضوع را هم تضمین نمیکند که این مذاکرات به توافق منتهی شود، بنابراین تبریک گفتن معنایی ندارد... بنده به مجریان مذاکرات هستهیی اعتماد دارم و تا کنون تردیدی نسبت به آنها نداشتهام... اما در خصوص مذاکرات هستهیی، دغدغه جدی دارم... باید مردم و بهخصوص نخبگان را در جریان جزئیات قرار دهند و آنها را از واقعیات مطلع کنند زیرا هیچ چیز محرمانهیی وجود ندارد... اینکه برخی روشنفکرنماها بگویند صنعت هستهیی را برای چه میخواهیم؟ یک فریب است... این موضوع بسیار مهم است و تحریمها باید در همان روز توافق بهطور کامل لغو شوند... اگر قرار باشد لغو تحریمها به یک فرآیند جدید مرتبط شود، اساس مذاکرات بیمعنا خواهد بود، زیرا هدف از مذاکرات برداشته شدن تحریمهاست... مطلقاً نباید اجازه داده شود که به بهانه نظارت، به حریم امنیتی و دفاعی کشور نفوذ کنند و مسئولان نظامی کشور نیز بههیچوجه اجازه ندارند که بهبهانه نظارت و بازرسی، بیگانگان را به این حریم راه دهند، و یا توسعه دفاعی کشور را متوقف کنند... هیچگونه شیوه نظارت غیرمتعارف که ایران را به یک کشور اختصاصی از لحاظ نظارتها تبدیل کند، مورد قبول نیست و نظارتها باید تنها در محدوده همان نظارتهای متعارفی که در همه دنیا انجام میشود اعمال شود، نه بیشتر... توسعه علمی و فنی در ابعاد گوناگون باید ادامه یابد. البته تیم مذاکرهکننده ممکن است لازم بداند که برخی محدودیتها را قبول کند که در این زمینه حرفی نداریم اما توسعه فنی باید حتماً ادامه یابد و با قدرت پیش رود»...
8- خامنهای در فاصله بیانیه لوزان تا توافق جامع در وین چند بار دیگر بهترسیم خطوط قرمز پرداخت. از جمله، روز 2تیر 1394 ضمن دفاع از تیم مذاکرهکنندگان، خطوط قرمز رژیم را در 7 بند اینگونه شمارش کرد:
- محدودیت بلندمدت 10 -12ساله فعالیت هستهیی را قبول نداریم، مقدار سالهای مورد قبول محدودیت را به آنها گفتهایم.
- لغو تحریمها نباید به اجرای تعهدات ایران منوط شود.
- کار تحقیق و توسعه و ساخت و ساز ادامه پیدا کند.
- تحریمهای اقتصادی، مالی و بانکی چه مربوط به شورای امنیت، چه کنگره آمریکا و چه دولت آمریکا فوراً هنگام امضای موافقتنامه لغو و بقیه تحریمها هم در فواصل معقول برداشته شود.
- ما با موکول کردن اجرای تعهدات طرف مقابل به گزارش آژانس مخالفیم چون آژانس بارها و بارها ثابت کرده مستقل و عادل نیست بنابراین ما به آن بدبین هستیم.
- با درخواست بازرسی از مراکز نظامی، بازرسیهای غیرمتعارف، پرس و جو از دانشمندان هستهیی و افراد دخیل در این پروژه مخالفیم.
- با زمانهای ۱۵ تا ۲۵سال برای تمام یا برخی از موضوعات مخالفیم.
- خامنهای، قبل از بیانیه لوزان، در 16تیر1393 موضوع میزان غنیسازی را عمده کرده و گفته بود: «طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضی بشویم، هدف آنها این است که جمهوری اسلامی را در باب ظرفیت غنیسازی، که یکی از مسائل است، به ده هزار سو راضی کنند، منتهی از پانصد سو شروع کردند... هدف آنها این است. مسئولان ما میگویند ما به 190هزار سو احتیاج داریم. ممکن است که این نیاز مال امسال و پنج سال دیگر یا دو سال دیگر نباشد، اما این، نیاز قطعی کشور است. خوب باید نیاز کشور تأمین بشود، اصل حرفی که آمریکاییها در این قضیه دارند، حرف ناحقی است. یک کشوری احتیاج به انرژی هستهیی دارد... حالا ایستادهاند که نه، نباید! خوب چرا؟ چه منطقی دارد که نباید؟ میگویند ما از بمب هستهیی میترسیم، اولاً تضمین برای جلوگیری از سلاحهای هستهیی راههای خودش را دارد، اشکالی هم ندارد... خوب بله میشود تضمین کرد تضمین هم شده است... شاید خود آنها هم میدانند، ولی اصل حرف آنها حرف ناحقیست... مسأله ظرفیت غنیسازی یک مسأله است که خیلی مهم است، مسأله تحقیق و توسعه قطعاً باید رعایت بشود، حفظ تشکیلاتی که دشمن قادر به تخریب آن نیست. روی فردو تکیه میکنند چون غیرقابل دسترسی است برای آنها. میگویند شما جایی که ما نمیتوانیم به آن ضربه بزنیم، نباید داشته باشید، این خنده آور نیست؟»
9-سرانجام دور نهایی مذاکرات در روز 20خرداد 1394در وین آغاز شد و با کشاکشهای فراوان در روز 23تیر 1394 «توافق جامع» مورد قبول رژیم و 6 کشور مذاکرهکننده و اتحادیه اروپا قرار گرفت. این توافق، بیانگر عقبنشینی خامنهای از بسیاری از خطوط قرمزی است که تعیین کرده بود. این توافق گرچه دارای حفرههایی ناموجه است، اما میتواند در صورت نظارت کامل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مورد فریبکاریهای رژیم، حداقل برای یک دهه کار بمبسازی رژیم را مختل کند و بر موارد زیر تصریح و تأکید دارد:
- رژیم غنیسازی را فقط در نطنز و در سانتریفوژهای نسل اول با حدود۵.۰۶۰ سانتریفوژ انجام میدهد.
- غلظت غنیسازی مجاز برای رژیم تا ۱۵سال فقط 67/3درصد است.
- در فردو فقط ۱.۰۴۴ دستگاه سانتریفوژ برای کارهای تحقیقاتی و نه برای غنیسازی باقی میماند و بقیه آنها زیر نظر آژانس انبار میشوند.
- غنیسازی اورانیوم در فردو بهکلی متوقف میشود.
- هیچ سایت غنیسازی دیگر هم ایجاد نمیشود.
- رژیم باید 10تن اورانیوم غنیشده با غلظت پایین خود را در بازارهای خارج بفروشد و فقط میتواند ۳۰۰کیلوگرم غنیشده با غلظت زیر 3.67 درصد را ذخیره کند.
- آژانس، نقش منحصربهفردی در موضوع راستی آزمایی و تأیید صلحآمیز بودن تمام فعالیتهای رژیم ایران دارد.
- رژیم باید پروتکل الحاقی را هم اجرا و هم تصویب کند.
- رژیم نظارت آژانس بر کنسانتره سنگ معدن اورانیوم تولیدی تا ۲۵سال و نظارت و مراقبت در مورد روتورزها و بیلوزهای سانتریفوژ را تا ۲۰سال پذیرفته است.
- در مورد راکتور آب سنگین اراک، رژیم متعهد میشود که این راکتور را به شکلی بازطراحی و بازسازی کند که قابلیت تولید «پلوتونیوم در سطح تسلیحاتی» نداشته باشد و تا ۱۵سال هیچ راکتور آب سنگین دیگری نسازد.
روشن است که از خطوط قرمز «مقام معظم» چیزی باقی گذاشته نشده و رژیم، در شرایط ضعف مفرط، به محدودیتهایی تن داده است که بر مبنای بیاعتمادی کامل به برنامه اتمیش وضع شدهاند.
به این ترتیب استراتژی و بساطی که رژیم برای ساختن بمب اتمی برپا کرده بود، به گل نشسته و به اثبات میرسد که تمامی تلاشهای رژیم و همنوایان داخلی و خارجیش در قلمداد کردن این سیاست شوم بهعنوان یک سیاست ملی، شکست خورده و افشاگریهای مقاومت ایران و نفرت و انزجار مردم ایران از این پروژه که فقط برای تضمین بقای رژیم است، بر حق، انسانی و مسئولانه بوده است. معنی دیگر تندادن رژیم به «توافق جامع»، شکست سیاست «ریلگذاری جدید» یا سیاست بیدنده و ترمزی است که خامنهای برای یکدست سازی حکومتش در دوران 8ساله احمدینژاد ادامه داد و بعد از درهم شکستن اتوریتهاش در قیامهای مردم ایران، با عقبنشینی وین بر روی آن خط بطلان کشید.
10-در فاصله بین توافق موقت ژنو تا «توافق جامع» در وین، مقاومت ایران بر اساس مسئولیت خود در قبال مردم ایران بهطور مداوم و در همه پروسههای سیاسی دستاندرکار بود و بیوقفه روشنگری و افشاگری میکرد. افشاگری بزرگ مقاومت درباره سایت مخفی لویزان-3 توسط نمایندگی شورا در باشگاه ملی مطبوعات آمریکا در واشینگتن در روز 5اسفند1393 و افشاگری اتمی حول همکاری رژیم و کره شمالی در 7خرداد 1394 بهطور وسیع بازتاب یافت. اجلاس شورا در روزهای 23و 24اسفند 1393، ضمن قدردانی از افشای سایت مخفی لویزان-3 خاطرنشان کرد که این افشاگری بزرگ «با خطرپذیری فوقالعاده یاران مقاومت در داخل کشور و با تلاشهای بیوقفه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم و کمیسیون تحقیقات دفاعی و استراتژیک شورا در یکی از حساسترین مقاطع در بحبوحه زدوبندهای بینالمللی رژیم صورت گرفت و محاسبات مربوطه را در هم ریخت. اطلاعات مربوط به لویزان-3 مانند سایر پنهانکاریها و پروژههای اتمی و تسلیحات کشتار جمعی رژیم آخوندها، قبل از افشا و علنیشدن، توسط مقاومت ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و برخی اعضای دائمی شورای امنیت در میان گذاشته شده بود». اجلاس شورا ضمن بحث و تبادلنظر مشروح درباره مذاکرات اتمی، نتیجهگیری کرد که «همه شواهد نشان میدهد که ماراتون مذاکرات اتمی بهنقطه عطف رسیده است. رئیسجمهور و وزیر خارجه آمریکا، در روزهای اخیر چند بار گفتهاند که بحثهای فنی به انتها رسیده و آنچه باقی مانده اتخاذ «تصمیمهای سخت سیاسی» از جانب رژیم ایران است. معنای سیاسی این «تصمیم سخت سیاسی»، عقبنشینی و تن دادن به بازرسیهای سرزده و گسترده از مراکز مشکوک و قطع کردن یا منجمد ساختن قابل تأیید هر گونه فعالیتی است که بتواند رژیم را به تولید بمب اتمی نزدیک کند... رفسنجانی، رئیس دستگاه تشخیص مصلحت نظام، از دو سال پیش، با اشرافی که به آمار و ارقام و شواهد دست اول از درون حاکمیت داشت، این وضعیت را مشابه روزهای تندادن خمینی به زهر آتشبس تحلیل کرده و با صراحت کامل باز هم مصلحت را «نوشیدن جام زهر» و دست بر داشتن از بمبسازی - که خود او از مبدعان اصلیش بوده است - میداند. اجلاس شورا بر آن بود که جنبش مقاومت، چنان که بارها اعلام کرده، از زهر خوردن خامنهای یعنی دستبرداشتن واقعی از پروژه بمب اتمی که میتواند به روشن شدن موتور قیامها بهانجامد، استقبال میکند. بهخصوص که «زهر تحمیلی اتمی» مانند تحمیل زهر آتشبس به خمینی، در تحلیل نهایی، حاصل رزم و تلاش و سیاست میهنی و انقلابی همین مقاومت و بیش از یکصد رشته افشاگری در مورد برنامه مخفی اتمی رژیم است، هر چند رفسنجانی و روحانی میخواهند با عقبنشینی رژیم را از مهلکه بحرانها بیرون بکشند در عینحال مانع انفجار اجتماعی شده و قیامهای مردم را مهار کنند» (اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران 25اسفند 1393).
شورا همچنین در اجلاس روزهای 27 و 28خرداد1394، مذاکرات رژیم با کشورهای 1+5 را بهطور مبسوط مورد بحث قرارداد و نتیجه گرفت که «تندادن رژیم به مذاکرات و محدودیتهای تحمیلی در توافقات ژنو و لوزان، نه از سر سازگاری با خواستهای بینالمللی، بلکه در اثر افشاگریهای مقاومت ایران و تنگتر شدن حلقه تحریمها و اعتراض و انزجار اجتماعی از این برنامه شوم بوده است. از همین رو، مقاومت ایران ضمن استقبال از عقبنشینی تحمیلی این رژیم، پیوسته نسبت به فریب و تقلب آن نیز هشدار داده و تأکید کرده است که در هر گونه توافق احتمالی، اعمال قطعنامههای مصوب شورای امنیت و راستیآزمایی و بازرسیهای کامل در «هرزمان، هرمکان»، ضروری است. در عینحال، بدیهی است که خواست مردم و مقاومت ایران، برچیدن تمامی برنامه و بساط اتمی و محاکمه سران جنایتکار این رژیم، بوده و هست».
11- با توجه به موقعیت بسیار ضعیف و شکننده حکومت آخوندها، بدون شک اگر کشورهای 1+5 و بهطور مشخص دولت اوباما با آن مماشات نمیکردند و بر آن سهل نمیگرفتند، برچیدن کامل بساط اتمی رژیم در دسترس بود. در همان روز توافق وین، خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده شورا، تصریح کرد که این توافق «البته راه فریبکاری ملایان و دستیابی آنها به بمب اتمی را نمیبندد. با این همه، همین میزان عقبنشینی، هژمونی خامنهای را، همچنان که مقاومت ایران از قبل خاطرنشان کرده است، درهم میشکند و تمامیت فاشیسم دینی را تضعیف و متزلزل میکند».
مخالفتهای فراگیر و دو حزبی در کنگره و سنای آمریکا و کاندیداهای ریاستجمهوری و افکار عمومی این کشور با توافق اتمی و شیوه مواجهه و مذاکره دولت اوباما با دیکتاتوری تروریستی و مذهبی حاکم بر ایران، همچنانکه اعتراضهای مستدل و فنی برجستهترین کارشناسان بیطرف اتمی و ابراز نگرانیهای کشورهای عربی بهویژه در خلیج فارس از شکافهای توافق وین از یکسو، و ترس و نگرانی حکومت آخوندی از شکست محتمل این توافق در آمریکا از سوی دیگر، نشان میدهد که در صورت پافشاری بر اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت ملل متحد، جلوگیری قاطع و کامل از دستیابی خطرناکترین حکومت تروریستی بهخطرناکترین سلاح کشتار جمعی، میسر بود و مواردی نظیر اقدامات این رژیم برای رد پاککنی در پارچین در نقض توافقی که هنوز مرکب آن خشک نشده، رخ نمیداد.
فصل دوم:
شکاف و شقه در هرم قدرت؛ بالاییها نمیتوانند!
موقعیت بحرانی ولایت خامنهای
12-تضادهای بیشماری که در درون هرم قدرت در یکسال گذشته غلیان میکرد، ادامه همان رویدادهایی بود که از شکست خامنهای در مهندسی انتخابات ریاستجمهوری رژیم ناشی میشد که خود حاصل شکست سیاست «ریلگذاری جدید در ولایت» در دوره 8ساله ریاستجمهوری احمدینژاد بود. طی این دوران، خامنهای با سرمستی از بلعیدن نتایج دو جنگ افغانستان و عراق و بهدستآوردن بزرگترین رقم درآمد ارزی تاریخ ایران و با حذف رقیب اصلیش، رفسنجانی، کوتوله سیاسی گمنامی را برکرسی ریاستجمهوری آخوندی نشاند و سوار بر ارابه بیدنده و ترمز، دور برداشت. اما با سر به زمین خورد و تمام استراتژی سیاسی و اقتصادیش- با خساراتی که فراتر از خسارات جنگ 8ساله برآورد شده است- درهم شکست. در عرصه سیاسی، تشدید تضادهای درونی حاکمیت، فرصتی نادر برای خیزشهای مردمی فراهم ساخت و قیامهای1388 و 1389 اتوریته ولیفقیه را در کف خیابان لگدمال کرد. کار به آنجا رسید که گماشته لجامگسیخته خامنهای بهصورت ولایت خود او هم چنگ انداخت. سیاست یکدستسازی، حتی در باندهای ولایتمدار، به تفرقه و تشتت راه برد و علائم درهم شکستهشدن اتوریته خامنهای در درون قدرت، در گفتهها و نوشتههای ذوبشدگان در ولایت برملا شد.
روز 25تیر1391، حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات احمدینژاد طی یک سخنرانی در حوزه آخوندی قم گفت: «دشمنان نظام حتی در حوزههای علمیه نفوذ کردهاند... آنها قصد دارند نشان دهند که اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران بسیار نامساعد است و تلاش میکنند که مسئولیت نابسامانیها را به گردن رهبری نظام بیندازند و از وی اعتبارزدایی کنند... دشمنان بهدنبال ایجاد تفکر جدایی دین از سیاست در میان حوزههای علمیه هستند و با کمال تأسف عدهیی با این نقشهها همراه شدهاند. آنها در این نقطه اشتراک نظر دارند که ناموفق بودن ساختار ولایتفقیه را القا کنند و ناکارآمدی ساختاری را به ولایتفقیه نسبت دهند».
از این پیشتر، آخوند محمدتقی مصباح یزدی در یک سخنرانی گفته بود: «همانند مقام معظم رهبری به هیچ عنوان نمیتوان بر روی زمین و آسمانها پیدا کرد، چرا که ایشان نمونه برجستهیی از ائمه اطهار (ع) و اجدادشان است... جای تأسف است که چرا هنوز نتوانستهایم امام را بشناسیم و یا نتوانستهایم جانشین امام (ره)، مقام معظم رهبری را به درستی درک کرده و بشناسیم» (خبرگزاری حکومتی فارس 11تیر 1391). همزمان، آخوند کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران و از شاگردان مصباح یزدی، سخنانی را که سه سال قبل در حضور خامنهای گفته بود، در گفتگو با ماهنامه «پاسدار اسلام» وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم تکرار کرد که «امام زمان را در حال دعاگویی برای رهبر دیدهاند... آقای خامنهای گوهر پاکی است... بههمین دلیل مکرر خدمت حضرت تشرف داشته است، ولی نشناخته».
این سخنان مشمئزکننده و بیمایه برای لاپوشانی حقارت و ضعف ولیفقیه، در حالی عنوان میشوند که سپهر سیاستی که خامنهای برای ولایتش تجسم میکرد، در مقابل چشم همگان به سخره گرفته شده است. هم از اینرو است که کابوس فتنه یک دم ولیفقیه را رها نکرده و تلاشهایش برای گریز از فروپاشی باندهای موسوم به اصولگرا و مهار این تضادها، هر روز بیحاصلتر میشود و خامنهای هرچه بیشتر دست و پا میزند، بیشتر در گرداب بحران فرو میرود.
13- شورا در بیانیه سالانه خود (در 14مرداد ماه 1392) اعلام کرد:
«احمدینژاد بهترین مجری سیاست “اصول گرایی ”ولیفقیه بود. در دوره چهار ساله اول او “اصول گرایی ”خامنهای با قطار بیدنده و ترمز احمدینژاد در تطابق کامل بود. انتخابات خرداد 1388 و قیامهای پس از آن در خطمشی خامنهای برای یکدست کردن حاکمیت تغییری ایجاد نکرد. گرچه اتوریته ولیفقیه بهوسیله زنان و مردان ایرانزمین در کف خیابان لگدکوب شد، اما خامنهای حاضر بهعقبنشینی و قبول شکست نشد. خامنهای از یکطرف با قساوت تمام قیامهای مردم را سرکوب کرد و از طرف دیگر سلطه پاسداران بر تمامی ارگانهای اجرایی را از طریق احمدینژاد گسترش داد. وحشیترین پاسداران، منفورترین دژخیمان و تروریستها در ارگانهای مختلف دولتی بهپستهای کلیدی گماشته شدند...
سیاست راهبردی ولیفقیه که مجریان آن باند احمدینژاد و نیروهای“ولایی ”در سپاه، بسیج و نهادهای امنیتی بودند، طیف گستردهیی از شرکای سابق را گام به گام از قدرت حذف کرد. بر پایه این سیاست، خامنهای برای حفظ امنیت بهخطر افتاده ولایتش، علاوه بر حذف شرکا، هم پروژه اتمی را با جدیت پیگیری کرد و هم دخالت مؤثر و البته ماجراجویانه در سوریه و عراق را ادامه داد...
حذفشدگان از قدرت و باندهایی که در لبه تیغ قرار داشتند، زیر پوشش مخالفت با سیاستهای احمدینژاد، ولیفقیه را به چالش میکشیدند. حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان این طیف گسترده را در مقالهیی در 18آذر91 با عنوان “ انقلابیون فرسوده و توطئه جام زهر ”چنین معرفی کرد:“شاید تا چندی پیش چنین تصور میشد که انقلابیون فرسوده را تنها باید در اردوگاه اصلاحطلبان سراغ گرفت، اما حوادث سالها و خصوصاً ماههای اخیر نشان داد که عارضه فرسودگی و از دست دادن انگیزههای مبارزاتی، منحصر به هیچ گروه و جریان سیاسی خاصی نیست و همه سیاسیون نظام از هر طیف و جناحی را فراگرفته است... انقلابیون فرسوده در این برهه حساس قصد دارند با مهندسی هدفمند اوضاع کشور، فشار همهجانبهیی به رهبری وارد کنند ”. شریعتمداری هدف افزایش چنین فشارهایی را “نوشیدن جام زهر، عقبنشینی و دست کشیدن از مواضع انقلابی ”از سوی“مقام معظم ”بهمنظور آغاز مذاکره با آمریکا اعلام کرد...
مجموعه عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، منطقهیی و بینالمللی بهخصوص نارضایتی انفجاری جامعه، شقه درون حاکمیت، بحران سوریه، شکست مذاکرات اتمی و در رأس آنها تحریمها، منجر به شکلگیری یک گرایش جدید در درون هرم قدرت و ثروت شد که گرچه به ظاهر در چالش با باند احمدینژاد قرار داشت، اما در اصل همچنین بهدنبال مشروط کردن قدرت ولیفقیه و مهار کردن زیادهخواهی سپاه پاسداران بود.
در بطن این جدال و کشمکش، هر دو طرف برای رسیدن به هدف خود در انتخابات پیش رو، تلاش میکردند. بدیهی است که این جدالها، تا جاییکه بهمحور رفسنجانی برمیگردد، نه برای اصلاح رژیم و نه حتی برای یک انتخابات نیمه آزاد نبوده و نیست. دعوا بر سر شراکت همه خودیها در قدرت و ثروت است که شکل سیاسی آن تقابل “نسخه ”دولت خودیهای رفسنجانی با طرح “ریلگذاری جدید ”خامنهای است»...
14-تحولات یکساله گذشته نشان داد که شکاف و شقه تحمیلی بعد از برآمد روحانی در پیوند با رفسنجانی و طیفی از مدعیان ولایت خامنهای در درون رژیم، برای ولیفقیه غیرقابل مهار و جبرانناپذیر است. یکی از مهمترین نشانههای بروز این وضعیت تندادن خامنهای به مذاکرات اتمی و عقبنشینیهای اجباری در ژنو، لوزان و وین است. خامنهای که میخواست «اقتدار ولایتش» را در انتخابات خرداد1392 تحت عنوان «حماسه سیاسی» به رخ مردم ایران و جهانیان بکشد، مجبور به اولین عقبنشینی شد. واضح است که این عقبنشینی و تندادن خامنهای به روحانی، تا وقتی که تعادل درونی رژیم بالکل بر هم نخورده است، بهمعنی تغییر در نقش تعیینکننده خامنهای در کل ساختار رژیم ولایتفقیه نیست. ما در بیانیه سال گذشته شورا اعلام کردیم: «گرچه باند رفسنجانی- روحانی به میزانی خواستار “مشروط کردن ”ولایتفقیه از طریق مشارکت در رأس هرم قدرت هستند، اما به علت آن که قدرت واقعی همچنان در اختیار ولیفقیه و سلطنت مطلقه اوست، روحانی نمیتواند هیچ قدم اساسی برخلاف نظر ولیفقیه بردارد».
قبل از پرداختن به ابعاد و دامنه تضادهای درونی رژیم پس از نقطه عطف زهر اتمی، باید خاطرنشان کرد که اگرچه باندهای درون قدرت و از جمله باند رفسنجانی - روحانی، با شعار «تعامل» در سیاست خارجی، با عملکرد سپاه پاسداران و اختیارات ویژه خامنهای مخالفت دارند، اما آنها بههیچوجه خواستار تغییر در اساس سیستم ولایتفقیه نبوده و نیستند. آنها تنها خواستار مشارکت در قدرت و ثروت هستند. رفسنجانی در یکی از تازهترین موضعگیریهایش در مصاحبه با روزنامه عربی الوفاق میگوید: «من معتقدم که در حال حاضر آیتالله خامنهای در ایران جایگزینی به این آسانی ندارد؛ و ایشان الآن محور اساسی هم برای حیات انقلاب و هم امنیت کشور هستند و ایشان مرکز مدیریت کشور است و ما هم باید به ایشان کمک کنیم» (ایرنا یکشنبه 14تیر1394).
15- مذاکرات و توافق اتمی که طی دو سال گذشته موضوع اصلی روابط خارجی و در کانون بحران درونی رژیم بود، بهشکلی تعیینکننده از افشاگریها و عملکرد سیاسی شورای ملی مقاومت تأثیر پذیرفت. ما در بیانیه شورا در مرداد سال1392زیر عنوان «اثرگذاری مقاومت: شقه دشمن، فراخوان به قیام»، اعلام کردیم: «با حذف رفسنجانی و قبول هزینه آن، خامنهای برآن بود که مهندسی مناسب انتخابات را با موفقیت بهپیش ببرد. اما مسئول شورا برای مداخله مؤثر بهمنظور تشدید تضاد در هرم قدرت (بین خامنهای و رفسنجانی) و تشدید تضاد بین مردم و کلیت قدرت در چارچوب استراتژی سرنگونی تمامیت نظام، ابتدا رفسنجانی را تشویق به کاندیدا شدن کرد و به خامنهای توصیه کرد که از حذف رفسنجانی خودداری کند. مسئول شورا در یک فراخوان علنی از خامنهای خواست که به کمک رفسنجانی جام زهر اتمی را بنوشد و خطر جنگ را منتفی کند. آقای مسعود رجوی ضمن تأکید بر خطمشی سرنگونی و تحریم قاطع انتخابات، در مسأله اتمی حاکمیت را بهطور عام و خامنهای را بهطور خاص در مقابل دو راهی“ ادامه مسیر گذشته ”یا “عقبنشینی و نوشیدن جام زهر ”قرار داد و بهنمایندگی از یک جنبش رادیکال که برای سرنگونی نظام مبارزه میکند، از راهحل عقبنشینی بهخاطر پایین آمدن هزینههای مبارزه، دفاع و آن را پیشنهاد کرد. پیام مسعود رجوی درعینحال، متضمن برجسته کردن یک لحظه نادر در شرایط سیاسی پیش رو بود تا نیروهای قیامآفرین را هشیار کرده و آنها را برای برپایی خیزش دوباره در فرصت بههم خوردن تعادل درونی رژیم آماده سازد.
عمل کردن بهموقع بر روی تضادهای رژیم خمینی، از اولین نخستوزیر تا نخستین رئیسجمهورش، و همچنین در مورد جانشین خمینی و اعضای شورای انقلابش و نیز موضعگیریهای مسئول شورا در قبال موسوی و کروبی در سال 88 مؤثرترین و آموزندهترین ابتکارات و مانورهای سیاسی مقاومت ایران برای تشدید بحران در رژیم ولایتفقیه محسوب میشوند».
16- اکنون و پس از عبور رژیم از نقطه عطف توافق اتمی، سؤال اصلی این است که آیا عقبنشینی خامنهای میتواند بحران درونی رژیم را مهار کند و رژیم را دستکم برای یک مقطع بهسوی ثبات نسبی سوق بدهد؟ فرسودگی استراتژیکی و ضعف و بیاعتباری سیاسی هر دو جناح حاکمیت و سیر رخدادادها در همین مدت کوتاه یک ماهه، عکس آن را نشان میدهد.
درهمان روز توافق (23تیر)، روحانی در نامه تبریک پر از مجیزگویی و مداحی خود از ولیفقیه خواستار مهار باند رقیب شد و نوشت: «بیشک برای دستیابی به مراحل بعدی این حرکت و اجرای مراحل مختلف این توافق تا رسیدن به همه خواستههای ملت و رفع کامل همه تحریمهای ظالمانه، همچنان نیازمند وحدت و انسجام داخلی و ایستادگی و مقاومت و اقدام هوشمندانه تحت زعامت حضرتعالی میباشیم». اما خامنهای در پاسخدادن یک روز تأخیر کرد و در جوابی سربالا و خیلی کوتاه به تاریخ 24تیر خطاب به روحانی نوشت: «به سرانجام رسیدن این مذاکرات، گام مهمی است، با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیشبینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود. بهخوبی میدانید که برخی از شش دولت طرف مقابل بههیچ رو قابل اعتماد نیستند». در همان روز (24تیر) حسین شریعتمداری نماینده ولیفقیه در کیهان باصراحتی بیشتر، آتش دعوا را شعلهور کرد و با زیر تیغ بردن رئیسجمهور رژیم، نوشت: «تفسیر اوباما از سند وین که باید آن را برداشت و تفسیر دولت آمریکا- چیزی شبیه فکت شیت - تلقی کرد در بسیاری از موارد با آنچه رئیسجمهور محترم کشورمان در گزارش تلویزیونی خود از محتوای توافق وین ارائه کرد، تفاوتهای جدی دارد. این تفاوت در مواردی نزدیک به تناقض است... بیم آن میرود که ماجرای برداشتهای متفاوت و متناقض طرفین از توافق لوزان در حال تکرار باشد... در متن توضیحی وزارتخارجه برخی از بندهای توافق وین بهگونهیی وارونه تفسیر شده است که میتواند حاوی آدرس غلط باشد. در این متن آمده است:“ایران بهعنوان یک تولیدکننده محصولات هستهیی بهخصوص دو محصول راهبردی اورانیوم غنیشده و آب سنگین، وارد بازارهای جهانی خواهد شد و تحریمها و محدودیتها علیه صادرات و واردات مواد هستهیی بیتأثیر میشود ”. در این تفسیر با عرض پوزش، درک مخاطب نادیده گرفته شده و از محدودیت تحمیلی! حریف، با عنوان “امتیاز ”یاد شده است!».
همین روزنامه، یک روز بعد، محتوای دعوای سیاسی بحران درونی رژیم را که بر سر هژمونی خامنهای است، تحت عنوان “اهداف فراهستهیی“ کاملاً آشکار کرد و در حالیکه از هاشمی رفسنجانی بهعنوان پدرخوانده این جریان سیاسی یاد میکرد و به آن مارک خیانت میزد، نوشت: «برخیها چه در داخل و چه در خارج سعی میکنند از این توافق، پلی برای رسیدن به اهدافی فراهستهیی بسازند. این موضوع ارتباطی به کیفیت توافق مذکور نداشته و خوب یا بد بودن توافق مسألهیی دیگر است که باید در جای خود به آن پرداخته شود. بزک شیطان بزرگ، خطی مربوط به دیروز و امروز نیست. نیات و اهداف از این بزک کردن نیز اگر چه تا حدی متفاوت اما نتیجه و اقدام یکسان است. عدهیی خائنانه و کاملاً از روی آگاهی در این مسیر میروند و برخی نیز با نیت خیر! وقتی پدرخوانده یک جریان فکری و سیاسی در سایت خود نوید بازگشایی سفارت آمریکا را میدهد، تعجبی هم ندارد که نشریه ارگان این جریان فاسد سیاسی و اقتصادی، روی جلد خود را به آرزوی عکس سلفی اوباما با میدان آزادی اختصاص دهد!» (کیهان 25تیر 1394).
17-کمتر از یک هفته بعد از تندادن رژیم به «برجام» در وین، تصویب قطعنامه2231 شورای امنیت به اتفاق آرا در روز 29تیر1394 در نیویورک، بر آتش مخاصمات درونی رژیم بنزین ریخت و دلواپسان ولایت خامنهای، مذاکرهکنندگانی را که او «متدین» و «امین» خوانده بود، به باد حمله گرفتند. در همان روز یک ارگان سپاه پاسداران نوشت: «از گروههای سیاسی حامی دولت انتظار میرود در معامله با غرب لااقل بدهبستان کنند، یعنی چیزی بدهند و چیزی بستانند و نه چیزی بدهند و باز هم چیزی بدهند... بازی دو سر باخت حالا معنی پیدا میکند، یعنی یک روز ما به غرب پیشنهاد تحریم کشورمان را بدهیم و سپس در روز دوم وقتی که غرب گمان کرده با این تحریمها به اهداف خود درباره ایران رسیده است، دهان ببندیم و سکوت و سکون پیشه کنیم». نماینده خامنهای در کیهان در همان روز (29تیر 1394) نوشت: «برخی از دوستان... به کیهان توصیه میکردند که از ابراز تردید یا مخالفت درباره توافق وین خودداری کند و توضیح میدادند که متن توافق وین با همه جزئیات آن به رؤیت رهبر معظم انقلاب رسیده و موافقت کامل حضرت ایشان را نیز در پی داشته است... ! اما، برای ارزیابی توافق وین و تشخیص خوب و بد آن، معیارها و ملاکهای جداگانهیی از سوی حضرت آقا ارائه شده است که در همان خطوط قرمز اعلام شده قابل تعریف است و محال است حضرت ایشان با توافقی که در آن از خطوط قرمز اعلام شده عبور شده باشد موافق باشند... مروری هر چند گذرا بر متن توافق وین، بهوضوح نشان میدهد برخی از خطوط قرمز حیاتی نظام در توافق مورد اشاره، نادیده گرفته شده است... “سند وین ”... ، با تصویب قطعنامه شورای امنیت، قطعی و الزامآور میشود و مهلت دو هفتهیی برای بررسی مفاد آن از سوی مجلس شورای اسلامی و یا شورای عالی امنیت ملی کشورمان، کمترین تأثیری در قبول یا رد آن نخواهد داشت»...
یک ارگان باند دلواپسان در همان روز تصویب قطعنامه نوشت: «با صدور این قطعنامه (در شورای امنیت) برجام نه یک توافق چندجانبه میان ایران و چند کشور دیگر، بلکه بخشی از تعهدات بینالمللی ایران خواهد بود. سؤال این است: در این صورت دیگر طی شدن فرآیند قانونی در ایران عملاً چه معنایی دارد و آیا توافق بر سر صدور چنین قطعنامهیی چند روز پس از اعلام توافق، معنایی جز بازیچه قرار دادن فرآیند قانونی بررسی برجام در داخل کشور دارد؟
یکی از عبرتآموزترین بندهای این قطعنامه، مکانیسم بازگشتپذیری تحریمهاست. در پاراگراف 11 اجرایی آمده است در صورتی که هر یک از اعضای برجام گزارشی مبنی بر یک عدمپایبندی قابلتوجه ارائه کند، شورای امنیت پیشنویس یک قطعنامه جدید برای تصمیم درباره بازگشت یا عدم بازگشت تحریمها را ظرف 30روز به رأی میگذارد.
اما فاجعهبارترین بخشهای این قطعنامه هنوز باقی مانده است. برجام قرار بود مشکل هستهیی ایران را حل کند نه اینکه آن مشکل را مبهم بگذارد و مشکلی بزرگتر برای برنامه موشکی ایران -که رکن توان دفاعی ماست- بهوجود بیاورد» (وطن امروز 29تیر 1394).
18- روز 30تیر 1394، «سرویس سیاسی» کیهان خامنهای، تیترهای رسانههای وابسته به رفسنجانی - روحانی در مورد توافق اتمی را ردیف کرد و با تمسخر نوشت: «جهان بهایران سلام کرد! ”خجسته باد این پیروزی“ ! ”پیروزی بدون جنگ!“ ”آغاز عصر ایرانی!“ ”ایران بر قله توافق!“ ”پیروزی استقامت، شکست تحریم!“ ”جهان تغییر کرد!“ ”پیروزی تاریخی ملت ایران!“ ”گل صدبرگ توافق شکفت!“ ”کلید تدبیر قفل تحریمها را گشود“! ”خورشید درخشان شد، تا باد چنین بادا!“ ”دنیا به احترام ایران ایستاد!“ ”کلید چرخید، ایران خندید!“ ”تدبیر کارساز شد، توافق تاریخی!“ ”فتحالفتوح دیپلوماسی ایران!“ ”پیروزی ایران در جنگ ارادهها!“ ”تثبیت ایران هستهیی با ایستادگی ملت!“ ”تاریخ ورق خورد!“ ... اینها تنها چند نمونه از تیترهای پرطمطراقی است که پس از پایان مذاکرات هستهیی در وین، رسانههای داخلی انتخاب کرده و بهخورد مخاطبان خود دادند. محتوای تحلیلها و گزارشها و اظهارات نیز در این زمینه همگی حاکی از اتفاقی بزرگ و تاریخی و فتح الفتوح است! در حالیکه تا چندی پیش این رسانهها و برخی از دولتمردان از آزادسازی 150میلیارد دلار پول بلوکه شده ایران در خارج میگفتند و نوید گشایشی عظیم را در پی توافق هستهیی میدادند اما به ناگاه اعلام شد که این مبلغ کمتر از 30میلیارد دلار است و خیلی هم نباید انتظار معجزه داشت!... کارشناسان معتقدند دولت برنامه اقتصادی مدون و خاصی برای دوران پساتحریم نداشته و خطر واردات بیرویه محصولات لوکس مانند خودروهای گرانقیمت و... محتمل است. تنزل دادن گشایش اقتصادی بهحضور چند برند مشهور و لوکس جهانی در کشور خطی است که جریان فوق در حال فضاسازی درباره آن است. این نوع از گشایش اقتصادی تنها بهدرد چند صد نفری میخورد که شب توافق سوار بر ماشینهای لوکس خود در چند نقطه شمال تهران به دستافشانی پرداخته و رهایی خود از زیر بار تحریمها را جشن گرفتند!»
19- دلواپسان ولایت خامنهای که جوانب مختلف عقبنشینیهای رژیم در برجام و قطعنامه را بر سر مذاکرهکنندگان و رقبای حکومتی میکوبند، در واقع بدینوسیله زهر ناکامی استراتژیکی را در حلقوم ولیفقیه و نیروهای خلص بسیج و سپاه و حزباللهی میریزند؛ روندی که بهطور روزمره ادامه دارد و تار و پود مندرس رژیم ولایتفقیه را در مینوردد. یک رسانه حکومتی از باند دلواپسان در اینباره مینویسد:
«آقای عراقچی میگوید بزرگترین دستاورد ما این است که غرب بالاخره غنیسازی در ایران را پذیرفته است. اولاً درون برجام شرط عادی شدن پرونده ایران و پذیرفته شدن حق برنامه صلحآمیز هستهیی - نه غنیسازی- اجرای کامل برجام تعیین شده است. بنابراین حتی اگر حقی هم در کار باشد، پس از حداقل ۱۰سال شناسایی خواهد شد نه الآن. ثانیاً ، پس از ۱۰سال نیز ضمانتی به این کار نیست و غربیها به صراحت گفتهاند با صدور قطعنامهیی جدید محدودیتها بر برنامه ایران را تمدید خواهند کرد. ثالثاً ، اتفاقاً این توافق دقیقاً بهمعنای انکار حق غنیسازی ایران طبق معاهده است... یکی از حرفهای بسیار خطرناک عراقچی این است که ایران چون چیزی برای مخفی کردن ندارد بنابراین هراسی هم از نظارت هر چه هم عمیق باشد، نخواهد داشت...
شاهبیت اصلی سخنان عراقچی این است که ایران چیزی را در این توافق واگذار کرده که در اصل اساساً آن را در اختیار ندارد یعنی برنامه ساخت سلاح هستهیی. ویرانگرترین طرز تفکر تیم مذاکرهکننده را دقیقاً در همینجا میتوان مشاهده کرد. نتیجه این سخن این است که عراقچی قبول دارد که همه آنچه ما واگذار کردهایم در واقع برنامه ساخت سلاح هستهیی بوده است! واقعاً آیا انتظار از تیمی که چنین فکر میکند این بود که یک توافق خوب بکند؟» (وطن امروز 13مرداد1394).
20- انتشار سخنان عراقچی که در جلسه خصوصی با مقامات رادیو تلویزیون رژیم گفته شده است، به فضیحتی برای رژیم تبدیل شد. این سخنان را رسانههای رسمی رژیم به سرعت برداشتند تا از دسترس عموم خارج کنند، اما سخنان عراقچی روی شبکههای اجتماعی در اینترنت قرار گرفت. سایت رادیو آلمان (12مرداد1394) در این باره نوشت:
«عباس عراقچی، عضو ارشد تیم مذاکرهکننده اتمی ایران با قدرتهای جهانی، از انتشار محتوای سخنانش درباره توافق اتمی در نشستی خصوصی با مدیران صدا و سیما انتقاد کرده و این کار را ”مغایر منافع و امنیت ملی ایران“ دانسته است...
گزارش مربوط بهسخنان معاون وزیر امور خارجه ایران برای مدتی کوتاه (در روز شنبه ۱۰مرداد) بر روی وبسایت صدا و سیما قرار گرفت و سپس برداشته شد. اما در همان فاصله بسیاری از سایتهای دیگر اقدام به بازنشر این گزارش کردند...
عباس عراقچی در سخنان خود از تهدیدهای نظامی علیه ایران که در آستانه از سرگیری مذاکرات اتمی به اوج خود رسیده بود، یاد کرده است. او گفته که شاید مردم از جزئیات این قضیه باخبر نباشند ، اما سپاهیان و نظامیان ایران میدانند، ”شبهایی بود حدود سالهای ۸۵-۸۶ که هر شب با این نگرانی [بهسر میشد] که فردا صبح ممکن است تمام امکانات لازم برای حمله به ایران را دور تا دور ایران چیده باشند.“ به گفته عراقچی، فرماندهان نظامی گزارش میدادهاند که هواپیماها در چه پایگاههایی مستقرند؛ تنها اراده سیاسی و دستور باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، لازم بوده تا به ایران حمله شود...
او توافق را بهشرط آن که هدف ایران غنیسازی مشروع بینالمللی و برنامه هستهیی کاملاً صلحآمیز باشد ”پیروزی بزرگی“ دانسته و گفته که توافق در صورتی”شکستی بزرگ“ است که ایران ”بخواهد سراغ بمب برود“.
معاون وزیر امور خارجه ایران همچنین به جنبه اقتصادی برنامه اتمی ایران اشاره کرده و گفته است که اگر برنامه هستهیی ایران را صرفاً با معیارهای اقتصادی بسنجیم، ”خسرانی بزرگ“ است. او افزوده است:”اگر هزینه مواد تولیدی را بخواهیم محاسبه کنیم اصلاً تصورش را نمیتوانیم بکنیم اما ما این هزینهها را برای عزت، استقلال و پیشرفتمان دادهایم برای اینکه زیر بار زورگویی دیگران نرویم.“
عراقچی گفته است که گروه ۱+۵ خواسته رهبر جمهوری اسلامی برای اینکه هزار سانتریفوژ آماده بهکار در فردو بماند را پذیرفته و در برابر، بهخواسته خود ”عنی اینکه بگوید جلو بمب اتمی ایران را گرفته“ رسیده است.
او در ادامه گفته است:”و این همان بده بستانی بود که صورت گرفته است. لذا در این قالب کلی ما فکر میکنیم واقعاً برندهایم، به خواستههای اصلی خودمان رسیدهایم و چیزی که دادیم امتیازی کم شده از ایران نیست بلکه بمب اتمی را دادیم، بمبی که نمیخواستیم و حرام میدانستیم“».
عراقچی در عینحال به دروغهای بزرگی که به آژانس برای پوشاندن ماهیت برنامه اتمی رژیم گفته شده بود اعتراف کرد و گفت: «ای.بی.دبلیو (چاشنی انفجاری) همین جوری لو رفت؛ شما از دوستان وزارت دفاع سؤال کنید دلشان خون است از درز اطلاعاتی که کار را بدتر کرد».
قبل از این تصریح عراقچی مبنی بر مرتبط بودن این موضوع به «وزارت دفاع»، بر اساس گزارشهای آژانس، رژیم بارها به آژانس به دروغ گفته است که این چاشنیهای انفجاری مربوط به حفاری چاه نفت بوده و این موضوع به وزارت نفت مربوط میشود (گزارشهای آژانس در مه2008 و سپتامبر 2014).
وی همچنین اعتراف کرد که «زمانی که متوجه شدیم فردو را کشف کردند و همین که خواستند اعلام کنند، پیشدستی کردیم و سریع به آقای سلطانیه (نماینده وقت رژیم در آژانس) دستور داده شد که موضوع را به آژانس اعلام کند و او هم در نامهیی موضوع را به آقای برادعی اعلام کرد. زمانی که سلطانیه برای ارائه نامه مراجعه کرد، به او گفتند برادعی به فرودگاه رفته تا به واشینگتن برود، اما آقای سلطانیه به فرودگاه رفت و نامه را به او داد».
اقدام رژیم به ساختن سایت فردو در نزدیکی قم برای اولین بار توسط مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت ایران در تاریخ 20دسامبر2005 (29آذر84) در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاریس افشا شد.
21-توافق اتمی از همان هفته اول به موضوع جدال زهرآگینی در میان باندهای رژیم تبدیل شد که توجه به آن برای آگاهی از عمق وخامت بحران درونی و تأثیر تشدیدکننده شکست استراتژی اتمی خامنهای، ضروری است. چند نمونه زیر با توجه به زمان انتشار آن، گویاست:
-کیهان 30تیر1394: «مواردی از این قطعنامه انتقادهایی جدی را در میان محافل سیاسی و رسمی ایران برانگیخته است. بندهای 11 و 12 این پیشنویس که به مکانیزم ماشه مربوط میشد، اصلیترین کانون این انتقادات بود. اما از آن مهمتر، همانطور که واشینگتن هدفگذاری کرده بود، حق وتو را از روسیه و چین گرفته و این ابزار را در اختیار تمامی اعضا قرار داده که بتوانند بهسادگی تحریمهای ایران را بازگردانند. از سوی دیگر در متن قطعنامه به صراحت اعلام شده است که لغو مفاد قطعنامههای گذشته زمانی صورت میگیرد که شورای امنیت گزارش مدیرکل در مورد اجرای تعهدات ایران را دریافت کرده باشد.
قطعنامه شورای امنیت همچنین برنامه موشکهای بالستیک ایران را بهمدت 8سال و صادرات سلاحهای متعارف به ایران را به مدت 5سال تحریم میکند. در حقیقت ایران به مدت ۸سال حتی اجازه تست و شلیک آزمایشی موشکهای بالستیک و راهبردی خود که بخش مهمی از قدرت بازدارندگی کنونی کشور را تأمین میکند، نخواهد داشت.
مجلس شورای اسلامی و شورایعالی امنیت ملی، نهادهایی بودند که میبایست در خصوص این متن تصمیمگیری میکردند. ولیکن تصویب زود هنگام قطعنامه جدید تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل دیگر جایی برای بررسی این توافق توسط مجلس شورای اسلامی و شواری عالی امنیت ملی ایران باقی نخواهد گذاشت».
- جوان 30تیر1394 (وابسته به سپاه پاسداران) : «مروری بر متن برجام و ضمائم آن و بهویژه متن پیشنهادی برای قطعنامه سازمان ملل، بخشهایی وجود دارد که مسیر دستیابی ایران به حداقلهای مندرج در برجام را مشکل و محدودیتهای مضاعفی برای ایران ایجاد میکند و در نقطه مقابل در جایجای متن، آمریکاییها راه فرار را برای عدم انجام تعهدات خود پیشبینی کردهاند، نظیر آنکه هر جا تعهدی برای آمریکا دیده شده آن را مشروط به عدم مخالفت با قوانین آمریکا کردهاند».
-کیهان اول مرداد 1394: «مگر قرار نبود از دسترسی حریف به مراکز نظامی و توان تسلیحاتی کشورمان جلوگیری شود؟ پس چرا علاوه بر دسترسی، به دشمنان تابلودار ایران اسلامی اجازه دستاندازی نیز داده شده است؟! ضمن آن که این دسترسیها و دستاندازیها به موشکهای بالستیک ختم نمیشود و این رشته سر درازتری دارد».
-جوان 3مرداد 1394: «تجدیدنظر طلبان سه مسأله را به بهانه پایان پرونده هستهیی کلید زدهاند. این سه اسم رمز عبارتند از 1- توسعه پساتحریم؛ 2- سیاست داخلی پساتحریم 3- قدرت منطقهیی پساتوافق... تبدیل ”توسعه“ به ”گفتمان پساتحریم“ نه برای توسعه و آبادانی واقعی کشور که با دو هدف دیگر صورت میگیرد؛ اول لجاجت با سیاست نظام که ”فقط در موضوع هستهیی مذاکره میکنیم“ و دوم عبور و عدول از سیاست اقتصاد مقاومتی و حرکت و هضم در پروسه جهانی شدن است».
جنگ و جدال بر سر ترجمه «برجام» و حذف مجلس رژیم از روند بررسی و تصویب توافق، از موارد دیگر بحران فزایندهیی است که بعد از توافق وین در هرم قدرت بالا گرفت.
22- مضمون سیاسی و «فراهستهیی!» جنگ قدرت و برهم خوردن تعادل حاکمیت آخوندها، در کیهان 7مرداد1394 بهروشنی به تصویر کشیده شده است:
- «متن برجام فراهم شده در مذاکرات وین، نه مقدس است، نه فتح خرمشهر است، نه مصوب رهبر معظم انقلاب و در تراز همت عالی ایشان است و نه تحفهیی که دل از مردم ما ببرد. اگر رهبر حکیم انقلاب آنگونه که یک سیاستمدار ذوقزده از اصل مذاکره با شیطان بزرگ گفت ”توافق، بزرگتر از فتح خرمشهر است“ چنین تحلیلی از ماجرا داشت چند بار به تأکید نمیفرمود ”متن فراهم آمده با دقت در مسیر قانونی ملاحظه و بررسی شود“ ...
- جریان سیاسی- رسانهیی خاصی همواره مایل بوده به شیوه دور باش و کور باش با این موضوع مهم امنیت و منافع ملی برخورد کند، هالهیی از تقدس به دور مذاکرات و جمعبندی آن بکشد، رهبری و مردم و مجلس و سایر مجاری قانونی را دور بزند و کشور را در مقابل عمل انجام شده و ”متن مقدس“ قرار دهد...
- برخی مسئولان امر در دولت و وزارت خارجه، روش حرکت ”چراغ خاموش“ و ”به کلی محرمانه“ را مصرانه پیش میبرند که آخرین آن انتشار ترجمه فارسی متن برجام پس از 14روز از توافق است...
- پذیرش تصویب قطعنامه در برجام و تدوین ساز و کار اجرایی آن، دور زدن صریح ”قانون اساسی“ و ”رهبری“ است...
- ساز و کار این روند طبق برجام، بهواسطه قطعنامه 2231 و توافق با آژانس کاملاً ریلگذاری شده است. تأمین رضایت آژانس و رضایت کمیسیون مشترک که 6 عضو از 8 عضو آن طرف دعوای ما هستند، نقطه ثقل این پکیج است. رکن دوم توافق، تقدم تعهدات واقعی و روشن ما در مقابل تعهدات نسیه غرب است. واقعیت سوم، برگشتناپذیری واگذاریهای ما در مقابل برگشتپذیری خودکار وعده آنها برای تعلیق 13درصدی تحریمهاست... توافق عادلانه و پایدار با غرب، یک سوءتفاهم بزرگ است. غرب بهزعم خود دنبال اجرای یک نقشه کلی 10ساله برای اثرگذاری در محیط داخلی و خارجی ایران و تغییر رفتار جمهوری اسلامی بهمثابه بدل تغییر ساختار (مسخ و استحاله هویت) است و در این میان روی طیفهای ”تجدیدنظرطلب“، ”مرعوب“ و أ ”اصالت پیروزی در انتخابات به هر قیمت“ حساب کرده است».
23- واقعیت این است که- صرفنظر از رویکرد مماشاتگرانه آمریکا و کشورهای گروه 1+5- محدودیتهای تحمیل شده به رژیم در بیش از 10ماده قطعنامه مصوب شورای امنیت، پرونده اتمی را با توافق خود رژیم زیر بند 41 از فصل هفتم منشور مللمتحد قرار میدهد و تعهدات سنگینی را با تضمین مشروعیت توسل بهزور و اقدام نظامی بینالمللی در صورت نقض، برعهده حکومت آخوندی میگذارد، تندادن به این عقبنشینی، بدون شک زهر تلخی در کام رژیم ولایتفقیه است که برنامه بمبسازی اتمی را برای تضمین بقای خود تدارک دیده بود. این، یک رویداد مهم سیاسی است که به اعتبار پیآمدهای سیاسی تعیینکنندهیی که دارد، «نقطه عطفی» در تحول اوضاع سیاسی ایران محسوب میشود و اجراییشدن آن میتواند تعادل سیاسی رژیم را در عرصه روابط خارجی، روابط درونی و همچنین در رابطه با جامعه ایران تغییر دهد.
در زمینه روابط بینالمللی، اسناد برجام و قطعنامه در محتوا و در تمامیت سیاسی خود براین پیشفرض تنظیم شده که فعالیتهای اتمی رژیم ایران خطرناک و خود این رژیم غیرقابل اعتماد است. از آنجا که شورای امنیت فصل هفتم منشور مللمتحد را برای رویارویی یا مهار خطری که متوجه صلح و امنیت جهانی و منطقهیی باشد بهکار میگیرد، قبول این قطعنامه توسط رژیم، که قطعنامههای قبلی را نپذیرفته، بهمعنای اقرار تلویحی بهخطرناک بودن برنامه اتمیش برای امنیت و صلح جهانی است.
در زمینه منطقهیی نیز این محدودیتها، رژیم و ولیفقیه آن را در تعادل قوای سیاسی و نظامی یک مدار تنزل داده و در نتیجه سیاست صدور بنیادگرایی و جنگ و تروریسم آن بهگل مینشیند.
در زمینه داخلی، تحول در تعادل سیاسی، چه در درون رژیم و چه در رابطه با عنصر اجتماعی، واقعیتی انکارناپذیر است. زهر اتمی ضربهیی بر هژمونی ولیفقیه است و توان او را برای انقباض و بستن شکافهای درونی رژیم کاهش میدهد. در رابطه با دولت شیاد روحانی نیز که دو سال است رفع همه کمبودها و مایحتاج عمومی و بحرانهای فاجعهباری مانند گرانی و بیکاری را به رفع تحریمها موکول کرده، مردم ایران و بهخصوص میلیونها جوان بیکار و محروم کشور، خواهان حقوق به یغما رفته و مطالبات برحق خود میشوند که رژیم از تأمین آنها عاجز است. این تحولی است که لاجرم جوهر سیاسی پیدا میکند. اکنون هر دو جناح رژیم به خطرات و پیامدهای عقبنشینی از جمله بالارفتن پتانسیل اعتراضات و خیزشها اذعان میکنند و در برابر آن راهحلی جز تشدید اختناق و سرکوب و اعدام در داخل کشور و صدور تروریسم و برافروختن آتش جنگهای فرقهیی در کشورهای دیگر نمییابند.
24- خانم رجوی در سخنرانی خود در گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس (۲۳ خرداد 1394) نیز گفت: «برنامه اتمی که در ربع قرن گذشته، از مؤلفههای قدرت ولایتفقیه بود، امروز اسباب ضعف و بنبست رژیم است. سؤال این است که چرا ولایتفقیه که دو الی سه ماه با کسب ظرفیت تولید بمب فاصله داشت، به توافق ژنو تن داد؟ پاسخ روشن است؛ زیرا از فوران دوباره قیامها ترسید. زیرا اسبهای استراتژی اتمی دیگر از نفس افتادهاند و بهقول وزیر خارجه همین رژیم، توان استراتژیک حکومت تخلیه شده است. در نتیجه این رژیم، با توافق ژنو بیثبات شد و با بیانیه لوزان بیثباتتر. خامنهای حتی نتوانست از خمینی دجال تقلید کند و مانند سر کشیدن زهر آتشبس، یکباره توافق لوزان را بپذیرد. حرف او این است که من نه مخالفم نه موافق، یعنی رژیم ولایتفقیه در بنبست است. در مورد توافق نهایی نیز واقعیت این است چه آن را امضا کند، چه امضا نکند، در محاصره بحران سرنگونی است».
25- علت اصلی تندادن خامنهای به جام زهر اتمی، هراس او از قیام و اعتراض و انزجار فراگیر اجتماعی علیه برنامه شوم اتمی است که هزینههای آن بر مردم ایران و بهویژه میلیونها مردم محروم و زحمتکش کشور بار شده است. کارشناسان داخل و خارج کشور و کارگزاران رژیم، مجموعه هزینههای مستقیم برنامه اتمی را بالغ بر صدها میلیارد دلار برآورد کردهاند. زحمتکشان و کارگران و معلمان و همه تودههای محروم جامعه فشار این هزینهها را با گوشت و پوست و استخوان حس میکنند و از مسببان سیهروزی خود سخت خشمگین هستند. باند رفسنجانی و روحانی و دیگر شرکای حکومتی هراسان از آتشفشان خشم مردم بهجان آمده، ضرورت عقبنشینی را به «مقام ولایت» توصیه میکردند. همین کشاکش بود که بهقول خودشان نمایش انتخاباتی خرداد92 را به «رفراندوم هستهیی» تبدیل و مدیریت مذاکرات اتمی را از شورای عالی امنیت رژیم به وزارتخارجه دولت روحانی منتقل کرد.
26- خامنهای درباره تندادن به معامله اتمی در روز 2تیر1394 در آستانه انعقاد توافق وین، در جمع سرکردگان رژیم گفت: «یک تاریخچه کوتاهی هم من از این مذاکرات عرض بکنم، این مذاکراتی که در واقع فراتر از مذاکرات ما با پنج بهعلاوه یک است، مذاکره با آمریکاییهاست، متقاضی مذاکرات آمریکاییها بودند، مربوط به زمان دولت دهم است. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد. آنها درخواست کردند، واسطهیی قرار دادند، یکی از محترمین منطقه آمد اینجا با من ملاقات کرد، گفت که رئیسجمهور آمریکا با او تماس گرفته، از او خواهش کرده و گفته که ما میخواهیم مسأله هستهیی را با ایران حل و فصل کنیم و تحریمها را هم میخواهیم برداریم. دو نکته اساسی در حرف او وجود داشت یکی اینکه گفت ما ایران را بهعنوان یک قدرت منطقهیی یک قدرت هستهیی، خواهیم شناخت، دوم اینکه گفت ما تحریمها را در ظرف شش ماه برمیداریم. بهتدریج در ظرف شش ماه تحریمها را برمیداریم».
اذعان خامنهای به اینکه خودش مذاکره با آمریکا را، آنهم در دوران احمدینژاد، بهعنوان چیزی «فراتر از مذاکرات با پنج بهعلاوه یک» شروع کرده، در حالی است که پیش از این، از جمله در واکنش به صحبت تلفنی روحانی با اوباما و نشستهای دوجانبه جواد ظریف با جان کری در نیویورک، مذاکره دوجانبه با آمریکا را «نا بهجا» توصیف میکرد و مدعی بود که مذاکرات رژیم با مجموعه کشورهای 1+5 است، نه با آمریکا!
27- از هنگام توافقنامه موقت ژنو در ۳ آذر۱۳۹۲ (24نوامبر۲۰۱۳) که تضادهای درونی رژیم ابعادی غیرقابل کنترل پیدا کردند، خامنهای در ظاهر میان دو گرایش درون نظام یکی به نعل باند روحانی میزد و یکی به میخ باند دلواپسان. او در یک بازی چندگانه، هم از تیم مذاکرهکننده حمایت میکرد و هم به دلواپسان ولایت و عمله و اکره خود در رسانهها برای حمله به باند رفسنجانی- روحانی چراغ سبز نشان میداد تا مذاکرهکنندگان را خائن و وطنفروش بخوانند. خامنهای میگفت: «دلواپس بودن جرم نیست، میتوانند کسانی حقیقتاً نسبت به یک مسأله مهم و حساس کشور احساس دلواپسی و دغدغهمندی کنند. از این دولت هم حمایت میکنم، هر جا هم لازم باشد تذکر میدهم البته چک سفید امضا هم به کسی نمیدهم». البته وقتی با یکی دو تهدید آمریکا برای کنار کشیدن از مذاکرات مواجه شد، بلادرنگ چک سفید امضا به همین دولت و همین مذاکرهکنندگان داد و آنها را «متدین» و «غیور» و «امین» و «شجاع» توصیف کرد! گاه با اعلام خط قرمزها و خط و نشان کشیدنها چوب لای چرخ میگذاشت و میگفت تحریم ربطی به موضوع هستهیی ندارد و از سی و چند سال پیش شروع شده و تازه میتواند مفید و فرصتساز هم باشد. گاه سینه چاک رفع تحریم میشد و میگفت تمام مذاکرات و مراودات و بده و بستانها برای رفع تحریم بود و همه تحریمها باید یکجا در همان روز انعقاد توافق رفع شوند و مشروط کردن رفع تحریم به گزارشهای آژانس و زمانبندیهای ده ساله را قبول ندارد. اما سرانجام به رفع تدریجی تحریمها و زمانبندیهای 10ساله و 15ساله و 25ساله و نظارت و حکمیت دائمی آژانس تن داد و دلواپسان و بسیجیان و پاسداران را از تهران و قم تا خاکریزهای عمق استراتریک نظام در بغداد و دمشق و بیروت و صنعا، گم و گیج و سرگردان کرد.
28- شواهد بحران درونی و برهم خوردن تعادل حاکمیت، در کشاکشهای مذاکرات اتمی و نگرانی همه آنها از خطر قیام مردم و سرنگونی نظام بسیار زیاد است. در این خصوص تنها به ذکر دو نمونه از سردمداران دو باند اصلی رژیم اکتفا میکنیم:
- از یکسو احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان خلافت خامنهای در روز 9خرداد1394 در همایش سراسری فرمانداران رژیم نسبت بهخطر براندازی و تسلیم کامل نظام هشدار میدهد و با ترس و وحشت بسیار میگوید: «هدف موضوع هستهیی، براندازی و تسلیم مقامات جمهوری اسلامی است... امروز مسأله بازرسی از مراکز نظامی را مطرح میکنند و میخواهند قدرت نظامی ما را ببینند که آیا به اسراییل میرسد یا نه؟ آیا فکر میکنید بعد از برداشتن تحریمها میگذارند ما بر سر کار خود باشیم؟ آنها بعداً به نام حقوقبشر هر بلایی که بخواهند سر ما در میآورند».
- از سوی دیگر، رفسنجانی روز 26خرداد1394 رژیم ولایتفقیه را از خطر قیام تودههای مردم بهجان آمده میترساند و میگوید: «تحریمها پدر مردم را درآورده، چطور ادعا میکنند بهنفع ما بوده است. عدهیی حرفهای عجیب و غریب میزنند که ما میخواهیم خودمان به دانش دست پیدا کنیم و این در حالی است که تحریمها پدر مردم را در آورده است، اکثر مردمی که مزدبگیر هستند تحریمها استخوانهای آنها را خرد کرده است».
درعینحال، شایان توجه عموم مردم ایران است که وقتی نوبت به احقاق ابتداییترین حقوق مردم ایران، میرسد، باند روحانی- رفسنجانی و شرکا، دست در دست باند غالب نظام و ماشین سرکوب و اعدام و خفقان میگذارند و در مورد آزادیها و مطالبات مردمی که استخوانهایشان زیر سرکوب و چپاول آخوندی خرد شده است، مینویسند: «سخن از آزادیهای داخلی در حقیقت طرح مطالبات غیرضرور و غیراولویتدار میباشد... آنچه جای نگرانی دارد این است که این فرصت احتمالی با بیمبالاتی و توهمات فانتزی اقلیتی پارتیزان، با طرح مطالبات غیرضرور و غیرواقعی، بهتهدید تبدیل گردد» (روزنامه ابتکار 10مرداد1394).
احساس تهدید و خطر براندازی از سوی هردو باند حاکمیت فاسد و پوسیده ولایتفقیه، قبل از هرچیز، واقعیت مرحله سرنگونی و علت واقعی تندادن خامنهای به زهر اتمی را برجسته میکند.
29- بعد از مسأله هستهیی، مهمترین عرصه جدال درونی، مسأله انتخابات مجلس و خبرگان نظام است. در این عرصه خامنهای برای مهار رفسنجانی و باند او از هیچگونه تلاش و توطئهیی فروگذار نکرده است.
پس از مرگ مهدوی کنی بر سر ریاست مجلس خبرگان جدال سختی بهوجود آمد. رفسنجانی برای کسب کرسی ریاست این مجلس خیز برداشت و خامنهای که شدیداً با این عمل مخالف بود توانست ریاست خبرگان را به شیخ محمد یزدی، از مهرههای فاسد و قهار دربار خلافت، البته نه بهاتفاق آرا بلکه با دوسوم آرا واگذار کند و رفسنجانی توانست یک سوم آرا را بهخود اختصاص دهد. چنین ترکیبی از آرا که حاکی از صفبندی علنی بیش از یک سوم اعضای خبرگان در کنار رفسنجانی و در مقابل خامنهای، آن هم در مهمترین نهاد «خلافت» و «ولایتفقیه» است، نمود آشکار شکاف و شقه در رأس و در درون هرم قدرت است. قبل از آن هم خامنهای از طریق شورای نگهبان و بیمحلیش به رفسنجانی، صلاحیت او را برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاستجمهوری رد کرده بود. در این مورد رفسنجانی میگوید: «گفتم تلفن آقا را بگیرید، گویا جلسهیی بود تا ظهر وصل نشد. عصر گفتم بگیرید گفتند موفق نشدیم. خودم به آقای حجازی در دفتر ایشان زنگ زدم که با این ادلّه میخواهم نامنویسی کنم تا حماسه سیاسی خلق شود، گفتند دسترسی به آقا ندارند... گفتم من ساعت ۵ میروم و پیش از آن به ایشان بگویید. ۲۰ دقیقه بعد بود که گفتند حرف مرا به رهبری رساندهاند و ایشان گفته که پشت تلفن نمیتوانیم حرف بزنیم بعداً همدیگر را میبینیم... این بود که رفتم ثبتنام کردم» (ایسنا 23خرداد 1394). حرفی را که خامنهای پشت تلفن نمیتوانست بزند، شورای نگهبان در تصمیم خود به اطلاع عموم رساند. با این حال همانطور که شورا در بیانیه دو سال پیش خاطرنشان کرد، به علت ضعف خامنهای و شکستهشدن اتوریته او، رفسنجانی که از در بیرون شده بود، از پنجره از طریق روحانی وارد شد و خود را به ولیفقیه تحمیل کرد.
30- خامنهای در پیام نوروز خود، سال94 را سال همدلی و همزبانی اعلام کرد و در این خیال خام بود که مخاصمات باندهای درون قدرت را مهار کند. در مقابل، روحانی در پیام نوروز خود گفت: «سال انتخابات است و باید فضای بهتری را برای فعالیت احزاب بهوجود آوریم، آستانه تحمل را بالاتر ببریم». روحانی در دیدار با فرمانداران و استانداران در وزارت کشور در روز 9خرداد 1394 گفت: «مردم این قدرت را مشروط در اختیار ما گذاشتند. بیقید و شرط آن را بهما ندادند... هیچ قوهیی امروز در کشور نیست که مردم بدون دغدغه و لکنتزبان از آن انتقاد کنند، جز دولت. شما به کسی بگویید بیاید از مجلس انتقاد کند. مجلس!؟ چه طوری؟ از کجای مجلس؟ از کدام قسمت مجلس؟ از قانون مجلس؟ از نطقهای مجلس؟ از نحوه بررسی؟ نه آقا ما را رها کنید بگذارید زندگی کنیم... . رهبر معظم انقلاب نصیحتی میکنند، ایشان رهبرند و باید نصیحت و ارشاد کنند... دولت یازدهم در برابر یک امتحان و تجربه بزرگی قرار گرفته است. این امتحان یک امتحان بسیار بزرگ است... انتخابات بدون رقابت امکانپذیر نیست. انتخابات یعنی بین چند چیز یک چیز را برگزینید. اگر ما یک چیز جلو مردم بگذاریم و بگوییم باید این را انتخاب کنید، این دیگر انتخاب نیست».
روحانی با حمله به «شبهدولتها» که همان نهادهای وابسته به خامنهای و سپاه پاسداران هستند، گفت: «البته دولت باید خود را از رقابتهای سیاسی کنار بکشد. این بهمعنای این نیست که شبهدولتیها، یا شبهدولتها، آنها بیایند. این معنیش این نیست که سایر قوا بیایند و جمعهای دیگر قدرتمند حق داشته باشند وارد شوند... من همینجا اعلام میکنم، در ماجرای انتخابات که در اسفند برگزار میشود هم برای مجلس شورای اسلامی و هم مجلس خبرگان، رئیسجمهوری بهعنوان مجری قانون اساسی وارد عمل خواهد شد... مباد در شهرستانی به سمع و گوش کسی بخورد این حرف که دولت طرفدار این و آن است. سپاه و ارتش، صدا و سیما، استاندار، فرماندار، دفتر امام جمعه طرفدار این یا آن یکی است؛ این یعنی سم برای انتخابات». روحانی بهعملکرد شورای نگهبان در احراز صلاحیت کاندیداها و حذف رقبا، حمله کرد و گفت: «معیار صلاحیت و عدمصلاحیت در چارچوب قانون بر مبنای گزارش مراجع قانونی است نه چیز دیگر. شایعات؛ بههیچوجه در انتخابات به شایعات و اتهامات نمیتوانیم توجه کنیم. اتهامات باید در یک دادگاه صالح برود و بحث شود و خود متهم و وکیل دفاع کند رأی داده شود ما که قاضی نیستیم. نمیدانم صلاحیت سنج هم همراهمان نیست... من در اینجا به همه فرمانداران، استانداران، وزارت کشور به صراحت میگویم در ماجرای انتخابات در برابر هیچ حزب، گروه، جریان و فشاری مرعوب واقع نشوید. البته در برابر هیچ جریانی مفتون هم واقع نشوید... صندوق اگر میگذارید یک صندوق پلاستیکی شفاف باشد که همه رأی را ببینند. معنا ندارد مقوا و چسب دور آن بزنیم. یک صندوقی باشد که همه ببینند. من رأی خود را ببینم که داخل صندوق میافتد... بگذارید همه چیز شفاف باشد تا من که نفر اول هستم فردا به دروغ به من نگویند که این صندوق یک سومش پر بود. برای چه دور آن پارچه میپیچید که این اتهاماتزده شود» (سایت روحانی).
قبل از صحبتهای روحانی، احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان خلافت خامنهای، در همین جمع صحبت کرد و رودرروی دولت روحانی در همان روز 9خرداد1394 گفته بود: «دولت و وزارت کشور نمیتوانند به یک جریان سیاسی گرایش داشته باشند. آن جریان هرچه میخواهد باشد... اخیراً گفتهاند اگر مجلس آینده را گرفتیم میتوانیم در این جایگاه بمانیم و اگر مجلس را نگرفتیم نمیتوانیم بمانیم... این حرف معنی بدی دارد و بیان آن دخالت در امر انتخابات است. دولت حق ندارد در انتخابات دخالت کند». احمد جنتی در همین سخنرانی، نسبت به خطر «فتنه» و براندازی و سابقه آن از سال78 هشدار داد و خطاب به استانداران و فرماندان گفت: «فتنه مرحلهیی بود که بعد از مرحله سال1378 اتفاق افتاد و با همان هدف صورت گرفت که شکست خورد... فتنه بهدنبال براندازی نظام بود و رهبری هم فرمودند که فتنه خط قرمز ماست... فتنه با طرح تقلب در انتخابات، درصدد عوض کردن اوضاع بود تا افراد خود را به پست و مقامهای موردنظر بگذارد... شما باید این مسأله را باور داشته باشید زیرا داستان ادامه دارد و فتنهگرها هنوز هستند و موضوع را رها نکردهاند و گاهاً برخی از پستها و مقامات را تصرف میکنند».
31- یک روز پس از این سخنرانی روحانی، حسین شریعتمداری، نماینده خامنهای در کیهان نوشت: «آقای رئیسجمهور در بخشی از سخنان دیروز خود میگوید:“حالا یک نصیحتی رهبر معظم انقلاب فرمودند و چون رهبر هستند باید نصیحت کنند ”... ظاهراً آقای رئیسجمهور در این بخش از اظهارات دیروز خود دچار“ سهواللسان ”و خطای الفاظ شده است، چرا که ایشان به خوبی میدانند توصیه رهبر معظم انقلاب به دولت درباره شنیدن نظر منتقدان، فقط یک “نصیحت ”نیست، بلکه توصیه حضرت ایشان یک “دستورالعمل ”است که دولت و شخص رئیسجمهور هم بهلحاظ قانونی و هم بهلحاظ شرعی مؤظف به اجرای آن هستند... . رئیسجمهور محترم در سخنان دیروز خود به انتخابات اشاره کرده و تأکید میکند:“انتخابات غیرآزاد معنی ندارد… اگر انتخابات بهمعنی واقعی بود میتوانیم همه در آن رقابت سالم داشته باشیم ”... دیروز بلافاصله بعد از اظهارات آقای روحانی، این بخش از سخنان ایشان که “انتخابات غیرآزاد معنی ندارد ”به تیتر اول خبرگزاریهای خارجی نظیر “دویچه وله ”، “بی.بی. سی ”، “رادیو آمریکا ”و... تبدیل شد و این تفسیر را در پی داشت که سلامت انتخابات پیش رو در ایران مورد تردید رئیسجمهور این کشور است!» (کیهان 10خرداد1394).
در مورد گفته روحانی که «رهبر نصیحت میکنند»، نوشته حسین شریعتمداری برای ولیفقیه کافی نبود و بالاخره خود او در روز 13تیر1394 گفت: «متأسفانه اطّلاعاتی که به من میدهند و گزارشی که به من میدهند، نشان میدهد که نه، این حرفهای ما مثل نصیحت است؛ نصیحتی که مثلاً یکنفر منبر میرود و یک نصیحتی میکند؛ با این چشم نگاه شده؛ این جور نیست». هم نوشته حسین شریعتمداری و هم گفته خامنهای نشاندهنده ضعف ولیفقیه در به کرسی نشاندن بخشی از فرامینش است.
دعوای انتخاباتی بین دو باند حاکمیت، در رأس نظام خود را در تقابل خامنهای و رفسنجانی بارز میکند. رفسنجانی با استناد بهخاطرهگویی از خمینی در 8فروردین1393 گفت: «یک گروه بیهنر و عقبافتاده نمیتواند سرمشق باشد... امام بارها در مسائل داخلی و خارجی، ترمز بیترمزها را کشیدند... در مثل مناقشه نیست و گویا اسم آمریکا و ایران مثل جن و بسمالله بود. ولی وقتی نیاز شد، رفتند مذاکره کردند. البته این اعتدال قبلاً یک مقدار شکل گرفته بود. چون اواخر زمان دولت گذشته “یکی، دو ”مذاکره در عمان انجام شد، که بینتیجه بود».
رفسنجانی تا جایی پیش رفت که خمینی جلاد را به نوعی «لیبرال» معرفی کرد. دو سال پیش هم رفسنجانی در سایت رسمی خود از موافقت خمینی با حذف شعار «مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی» نوشت. رفسنجانی همچنین چندین بار با استناد به زهر خوردن خمینی بر ضرورت تفاهم [بخوانید زهر خوردن] در پروژه اتمی تأکید کرده بود.
سرانجام خامنهای در مقابل این تعبیر و تفسیرها بدون نام بردن از رفسنجانی موضع گرفت. او در سالمرگ خمینی بر سر قبر او گفت: «اگر راه امام را گم کنیم، یا فراموش کنیم، یا خدای نکرده عمداً بهکنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد». خامنهای در همین سخنرانی در مورد خطر «تحریف» رفتار و گفتار خمینی هشدار داد و گفت کسانی در زمان خمینی و پس از مرگ وی «حرفی که بهنظرشان پسندیده بود به امام نسبت میدادند در حالی که ارتباطی به امام نداشت». او «بعضی حرفها و اظهارات» را که خمینی را «لیبرال» معرفی میکنند، رد کرد و گفت این حرفها «هیچ قید و شرطی در رفتار و حتی در زمینههای فکری و فرهنگی» خمینی ندارند (14خرداد1394).
رفسنجانی در واکنش به همه منتقدان خاطرهگوییش با طعنه جوابی در ظاهر ساده ولی در باطن گزنده میدهد. در صفحه اینستاگرام رفسنجانی و در مطلب کوتاهی اینگونه نوشته شده است: «آنهایی که امروز بهخاطرات حضرت آیتالله خرده میگیرند، فراموش نکنند که خاطرات ایشان از امام در مجلس خبرگان، آینده انقلاب و حفظ جایگاه منبع ولایتفقیه را رقم زد».
فصل سوم:
بحران ساختاری اقتصاد کشور و پیامدهای اجتماعی
فساد فراگیر، ویرانی محیط زیست
32- سیر تحول متغیرهای اقتصاد ایران نظیر نرخ تورم و نرخ بیکاری که شاخصهای بنیادین اقتصاد هستند، نشان میدهد که در حاکمیت رژیم ولایتفقیه شاخص فلاکت اقتصادی (نرخ بیکاری باضافه نرخ تورم) بیوقفه در حال افزایش است و چشماندازی برای خروج از این وضعیت فلاکتبار وجود ندارد.
ویژگی اقتصاد ایران یعنی «رکود همراه با تورم» در دولت روحانی نیز همچنان پابرجا مانده و میماند و کارشناسان اقتصادی همکار دولت روحانی به این واقعیت اذعان دارند. مسعود نیلی مشاور اقتصادی روحانی در روز 6مرداد1393 در تلویزیون رژیم گفت: «حتی اگر تحریم هم نمیشدیم، باز هم امروز دچار رکود تورمی میشدیم». شرایط حاکم بر اقتصاد ایران آنچنان وخیم و بحران اقتصادی آنقدر گسترده و عمیق است که رفع و تعلیق تحریمها و دریافت و حتی تزریق چند ده میلیارد دلار از ثروت منجمد شده مردم ایران به اقتصاد کشور، نمیتواند این شرایط را تغییر دهد یا این درد بیدرمان جامعه ایران را بهطور موقت تسکین دهد.
33- کمبود اقتصاد ایران در رژیم ولایتفقیه، نداشتن سرمایه نیست که با ورود احتمالی سرمایه خارجی برطرف شود. این رژیم از بیشترین میزان درآمد برای سرمایهگذاری برخوردار بوده است. قوه مجریه این رژیم در دوران 8ساله زمامداری احمدینژاد درآمد ارزی هنگفتی حدود 1000میلیارد دلار داشته است. با این وجود، طی همین دوره میبینیم که «رکود تورمی» اقتصاد کشور روندی فزاینده داشته و بهپیش رفته است. این واقعیت انکارناپذیر نشان میدهد که این بیماری وخامتبار اقتصادی در اساس ریشه سیاسی دارد. بدین معنا که برنامهریزیها و سیاستهای اقتصادی رژیم بر پایه پاسخگویی به نیازهای مردم و جامعه ایران بنا نشده است، بلکه زائده بقای حاکمیت فاسد ولایتفقیه و گسترش ماشین سرکوب داخلی و صدور بنیادگرایی و جنگ و تروریسم در خارج و بهخصوص در منطقه خاورمیانه است که بهصورت عینی در فعالیت انتفاعی گسترده، خودکامه و رقابتناپذیر انحصارات حکومتی متعلق به دو رکن اصلی قدرت سیاسی-امنیتی رژیم یعنی «بیت رهبری» و «سپاه پاسداران» و همچنین فعالیت اقتصادی مخرب آقازادهها و دلالان حکومتی قابل لمس است.
قوه مجریه رژیم ایران بهصورت روزمره امور اجرایی حکومت را رفع و رجوع میکند و در عمل نشان داده است که نمیتواند مطابق برنامه حرکت کند. ابلاغ «سیاستهای کلی برنامه ششم توسعه» به دولت آخوند روحانی (9تیر1394) مبنی بر اعمال سیاستهای «اقتصاد مقاومتی»، «تعالی و مقاومسازی فرهنگی»، «پیشتازی در عرصه علم و فنآوری»، رسیدن به «متوسط رشد ۸درصد در طول برنامه»، مثل سیاستهای ابلاغ شده خامنهای برای تدوین «چشمانداز» و 5 برنامهریزی قبلی این رژیم، هرگز نمیتواند «توسعه اقتصادی» بهبار آورد.
34- حکومت آخوندی اقتصاد کشور و محمل مادی معیشت جامعه را در لجنزار فسادی فراگیر فرو برده است. در این لجنزار، نهال «توسعه» روییدنی نیست. مراجع بینالمللی نظیر «سازمان شفافیت بینالمللی»، بر مبنای همان اطلاعات محدودی که از ایران تحت حاکمیت آخوندها دارند، بهگستردگی فساد در ایران گواهی میدهند. گزارش سالانه سازمان شفافیت بینالمللی در مورد رتبهبندی فساد اداری و اقتصادی کشورهای مختلف در سال٢٠١٣ نشان میدهد که ایران در میان ١٧٧کشور مورد بررسی، در رده١٤٤ قرار گرفته است. منابع حکومتی گواهی میدهند که بالاترین مقامها و ارگانهای حکومتی، سیستم بانکی کشور را غرقه در فساد کردهاند. وزیر نفت دولت روحانی، بیژن نامدار زنگنه، که در یک برنامه اقتصادی در شبکه 1 تلویزیون رژیم سخن میگفت، بهتازگی اعلام کرد که دو میلیارد و ۷۰۰میلیون دلار (8هزار میلیارد تومان) در دولت قبل با امضای چند وزیر و رئیس کل بانک مرکزی به حساب بانک جعلی بابک زنجانی در تاجیکستان واریز شد و کلاً از بین رفت. پیش از او، در 23بهمن1393 عزتالله یوسفیان عضو ستاد بهاصطلاح مبارزه با مفاسد اقتصادی گفته بود: این ستاد هفته آینده از بانک مرکزی میخواهد تا گزارشی از خروج 22میلیارد دلار ارز از ایران در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد ارائه دهد. عامل اصلی روند فزاینده «بدهیهای معوقه» بانکی که تا این تاریخ رقم آن به بیش از80هزارمیلیارد تومان رسیده، پرداخت وامهای کلان بانکی سر رسیده شده و برگشت نشده به کسانی است که مقامات رژیم به نوعی واسطه پرداخت بیضمانت وام به آنها بودهاند. صدور گواهیها و اوراق اعتبار مالی ساختگی برای افرادی نظیر بابک امیرخسروی توسط شعبهیی از بانک صادرات و خرید این سندهای مالی توسط بانک ملی که منجر به اختلاس 3هزارمیلیارد تومانی شد، نمونه دیگری از فساد سیستم بانکی و در رأس آن بانک مرکزی تحتامر دولت است. علاوه بر سیستم بانکی سایر ارگانهای تحتامر حاکمیت نیز در فساد فرو رفتهاند. واسطه کردن افرادی مثل بابک زنجانی و احمدیمقدم فرمانده سابق نیروی انتظامی رژیم برای دورزدن تحریمها و فروش نفت، برداشت غیرمجاز از بخشی از پول نفت که به «صندوق توسعه ملی» ریخته شده، بهخصوص توسط دولت روحانی، پرداخت رشوه سیاسی از خزانه دولت به نمایندگان مجلس رژیم توسط رحیمی معاون اول احمدینژاد، استفاده عوامل رژیم از رانت اطلاعاتی بهخصوص در انجام معاملات بورسی و ارزی و موارد مشابه دیگر، همگی گویای آلودگی ساختار مدیریت اقتصادی رژیم ولایتفقیه به فساد فراگیر هستند.
35- بخشهای تولیدی اقتصاد کشور، از جمله بخش تولید نفت نیز در معرض استهلاک و نابودی قرار گرفته است. در سال گذشته، همچون سالهای قبل، بسیاری از کارخانهها و واحدهای تولیدی در ایران یا تعطیل شدهاند یا با ظرفیت زیر50 درصد کار میکنند. صنایع نفت و گاز نیز، بهرغم آن که تکیهگاه مادی حکومت هستند، طی تمامی دوران هشت ساله احمدینژاد و دولت دو ساله روحانی در مسیر قهقرایی افتادهاند. سیر تولید صنعتی کشور در این مسیر در دوران احمدینژاد و پیش از اعمال تحریمهای نفتی و بانکی تشدید شد. بر اثر فقدان سرمایهگذاری و عدم رعایت معیارهای صیانتی لازم در استخراج نفت و گاز، اکثر چاههای نفت ایران مستهلک شده و در نیمه دوم عمر خود قرار دارند. در این شرایط، ظرفیت و توان تولید روزانه نفت خام روندی کاهنده به خود گرفته و هر سال حدود ۳۰۰هزار بشکه کاهش پیدا میکند. به فرض برداشتن کامل تحریمها و پاسخ برخی از شرکتهای نفتی بینالمللی به تقلای عاجزانه رژیم برای جذب سرمایهگذاری آنها، امکان رسیدن ظرفیت تولید نفت ایران به رقم هدفگذاری شده 5میلیون بشکه در روز تا سالهای سال ممکن نیست. برای ترمیم ویرانی بخش نفت، سرمایهگذاری هنگفتی لازم است. پنج سال پیش وزیر نفت دولت احمدینژاد، رستم قاسمی، در ۱۷آبان1390 در دیدار با اعضای اتاق بازرگانی تهران در مورد میزان نیاز آن موقع به سرمایهگذاری خارجی اعلام کرده بود: «ما برای رسیدن به اهداف برنامه پنجم در تولید [نفت] به ۳۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز داریم» (رادیو صدای آلمان 25تیر 1394).
36- واردات بیرویه و محدود شدن عملی واردات از کشورهایی که از ایران نفت میخرند نظیر چین، بزرگترین ضربه را به بخش تولید صنعتی ایران وارد آورده است. بخش بالایی هرم قدرت، سپاه پاسداران، آقازادگان و رانتخواران نزدیک به بیت خامنهای، بیشترین منافع را در افزایش کمی و کاهش کیفیت واردات رسمی از کشورهایی مثل چین یا واردات قاچاق از کشورهای حوزه خلیج فارس دارند. قاچاق کالا به کشور بهطور عمده در انحصار سپاه پاسداران است.
بیشترین کالاهای وارداتی رسمی در سال گذشته به ترتیب گندم، وسایل نقلیه با حجم سیلندر 1500-2500سانتیمتر مکعب و ذرت دامی است. به گزارش مشرق، بر اساس آمار گمرک در سال93، شش میلیون و 954هزار تن دانه گندم خوراکی به ارزش دو میلیارد و 289میلیون دلار به کشور وارد شد و این محصول در صدر کالاهای وارداتی قرار گرفت. این میزان واردات در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته... از نظر وزنی ۷۵.۲۸درصد و از لحاظ ارزشی ۵۷.۳درصد افزایش را نشان میدهد» (مشرق ۱۹ فروردین ۱۳۹۴).
روز 10دی1393، مدیرکل هماهنگی خدمات بازرگانی شرکت بازرگانی وابسته به وزارت جهاد کشاورزی گفت: «طی 9ماهه سال جاری، واردات گندم با سهم 90درصدی در این دوره، بیشترین سهم از واردات کالاهای اساسی را بهخود اختصاص داد، روغن و شکر خام در جایگاههای بعدی قرار گرفتند» (ایلنا). بنا به گزارش رسانهها و منابع رژیم، مصرف سالانه گندم حدود ۱۴میلیون تن است و در سال94 هم حداقل 6 میلیون تن، که میتواند به 7 تا 8میلیون تن افزایش یابد، یعنی حدود 50درصد مصرف گندم، باید از خارج وارد شود.
اثر مخرب واردات بیرویه بر بخش تولید کشاورزی و صنعتی به قدری بارز و مطرح است که خامنهای رهبر رژیم نیز نمیتواند در اظهارات بیپشتوانه خود آن را نادیده بگیرد. او روز 9اردیبهشت94 ضمن اقرار به سیاست وارداتی مخربی که کمر اقتصاد ناتوان کشور را شکسته گفت: «دولت مصرف کالاهای خارجی را برخود حرام کند... حل مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست، در داخل کشور است... تقویت تولید داخلی ستون فقرات حل مشکلات کشور است... مبارزه قاطعانه و عملی با قاچاق»...
بهرغم این کلیگوییهای بدون پشتوانه، در عرصه عمل شاهد آن هستیم که راهحل خامنهای هم به «توافقنامه برجام» وین منتهی شده است. آنهم در حالیکه بهفرض تعلیق و لغو برخی از تحریمها مطابق «برجام» این راهحل نیز نمیتواند بر حرص و آز باندهای درون و پیرامون قدرت برای استفاده از واردات بیرویه لگام بزند.
37-تحریمهای اقتصادی در سالهای گذشته، رژیم را در معرض فشار و چالشهای جدی درونی قرارداد. در سالهای تحریم نفتی رژیم، برخلاف بسیاری از تحلیلهای نظریهپردازان ولیفقیه، قیمت نفت نه فقط افزایش پیدا نکرد بلکه با کاهش شدید مواجه شد. در این اوضاع روز 14دی1393 حسن روحانی در سخنرانی خود در اولین کنفرانس اقتصاد ایران برای اولین بار معافیت مالیاتی و حسابرسی فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران را به زیرسؤال برد و گفت: «... فساد همه جا ریشه دوانده... نمیشود یک نهاد کار اقتصادی بکند و مالیات ندهد، اما تا میگوییم فلان نهاد باید مالیات بدهد بساطی درست میشود... اقتصاد باید از رانت نجات پیدا کند و همه دستگاههای دولتی فعالیت اقتصادیشان بهصورت شفاف بیان شود. یعنی همه مردم باهم از آمار و ارقام و طرحهای اقتصادی در یک لحظه باخبر شوند، چون اینجا پسرخاله و پسر عمه نداریم». اما در عمل تغییری در سیاست و نقش اقتصادی سپاه داده نشد و دیدیم که آخوند روحانی طی یک سخنرانی دیگر رفع همه مشکلات اقتصادی و حتی آب خوردن مردم را به «پساتحریم» مشروط و موکول کرد و گفت: «تحریمها باید برداشته شوند تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود»!
به فرض آن که تحریمها برداشته شود، در لجنزار فساد و در شرایطی که فعالیتهای شوم هستهیی و تروریستی رژیم بیوقفه ادامه دارد، اتلاف منابع اقتصادی کشور ادامه خواهد یافت. حسین موسویان، از باند رفسنجانی و عضو پیشین تیم مذاکرهکننده رژیم، روز ۱۴تیر1393 در گفتگو با روزنامه «شرق» بهطور سربسته اقرار کرد: «هزینه مستقیم و غیرمستقیم فعالیتهای هستهیی چند صد میلیارد دلار برآورد میشود».
38- ایجاد اشتغال و کاهش بیکاری، یکی از معیارهای اصلی ارزیابی کارنامه اقتصادی- اجتماعی قوه مجریه و تمامیت رژیم است. این شاخص اساسی را با توجه به وضعیت جمعیتی و دادههای آماری جمعیت، نیاز کشور به اشتغال و آنچه در مورد وضعیت تولید و شیوه واردات گفته شد، از نظر میگذرانیم:
- جمعیت کشور بر اساس آمار دولتی در آذر1393 برابر با 77میلیون و 930هزار و 486تن بوده که از این جمعیت حدود 23میلیون فعال (شاغل و بیکار) و نزدیک به 40میلیون تن، با اینکه در سن کار هستند، نه شاغل هستند و نه بیکار و در حیات اقتصادی کشور صرفاً نقش مصرفکننده دارند.
- در حوزه اشتغال، تبعیض شدید جنسیتی وجود دارد. تعداد زنان شاغل از حدود 3.96 میلیون در سال۱۳۸۴ به حدود 3.14 میلیون در سال۱۳۹۲ رسیده است (ایسنا ۲۷ شهریور۱۳۹۳). آمارها نشان میدهد که «در ۸ سال گذشته، سالانه بیش از صد هزار زن از بازار کار ایران کنار رفتهاند» (رادیو صدای آلمان 28شهریور1393).
- به اعتراف وزیر کار دولت آخوند روحانی هرساله 40درصد از فارغالتحصیلان دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کشور بیکار میمانند. بهعلت نبود فرصتهای شغلی، هرساله بخش مهمی از سرمایه انسانی جامعه و اقتصاد کشور از دست میرود. شمار بالای مهاجرت و جلای وطن متخصصان و تحصیلکردگان، گویای این ماجرای مصیبتبار است. «طبق آمار صندوق بینالمللی پول، سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰هزار نفر از ایرانیان تحصیلکرده برای خروج از ایران اقدام میکنند و ایران از نظر فرار مغزها در بین ۹۱کشور در حال توسعه و توسعه نیافته جهان، مقام اول را از آن خود کرده است. خروج سالانه ۱۵۰ تا 180هزار ایرانی با تحصیلات عالی از کشور، معادل خروج ۱۵۰میلیارد دلار سرمایه سالانه است، یعنی با وجود آنکه رشد تولید ناخالص داخلی در سال1391 و 1392 منفی بوده، کشور در صادرات ثروت انسانی رتبه ممتاز در جهان را بهدست آورده است» (اقتصاد ایران آنلاین۳۰ مرداد ۱۳۹۳).
39- حقوقبگیرانی که در ایران بهنوعی شاغلند، اشتغالشان بسیار ناامن است. در بخش کارگری نزدیک به 80درصد شاغلان قرارداد کار موقت دارند و اشتغال آنها ناامن و آسیبپذیر است.
شرایط کار بسیاری از کارگران در ایران خطرناک و غیربهداشتی است. روزنامه «ایران» در شماره روز 10آبان1393 در گزارشی با تیتر «سقوط خاموش کارگران در گودال مرگ» نوشت: «طی ده سال و در فاصله سالهای ۸۳ تا 92، دستکم ۱۲هزار و ۴۳۶ نفر در ایران بر اثر حوادث کار جان خود را از دست دادهاند و بر اساس آمار سازمان پزشکی قانونی، طی سالهای اخیر «روزانه بیش از پنج کارگر هنگام کار جان خود را از دست میدهند».
آمار فوت شدگان حوادث کار در فاصله سالهای 1383تا1393 نشان میدهد که طی 10سال، شمار آنها ۲.۸۶ برابر شده و از متوسط ۱.۹نفر در روز در سال1383 به متوسط ۵.۵نفر در روز در سال1392 افزایش یافته است. از آنجاکه در دهه اخیر تعداد حقوقبگیران قراردادی افزایش یافته، درصد قابلتوجهی از خانوادههای کارگری پس از فوت نانآور خانواده بهخاطر بیمه نبودن آنها از حقوق و مستمری برخوردار نمیشوند.
بنا بر ارقام حوادث کار، تعداد مصدومان و معلولین ناشی از آن تا سال1393 به 21600نفر بالغ شده و اگر متوسط هر خانوار را 4نفر فرض کنیم، نزدیک به یک میلیون نفر بر اثر حوادث کار بهطور سنگینی از نظر اقتصادی و سلامتی صدمه دیدهاند.
این در حالی است که بر اساس گزارش سازمان بینالمللی کار 98درصد حوادث ناشی از کار قابل پیشگیری است و در اکثر کشورها رو به کاهش است.
40- تداوم «رکود همراه با تورم»، جامعه ایران را در معرض بیکاری و فقر بیشتر قرار داده است. نرخ واقعی تورم فقرافزا هنوز دو رقمی است و در سال گذشته نیز ایران بهلحاظ بالا بودن نرخ تورم در منطقه مقام اول را داشت و این در حالی بود که حجم نقدینگی، یعنی عامل اصلی تورم، به رشد سرسامآور خود همچنان ادامه میداد. همزمان با به قدرت رسیدن خمینی، حجم نقدینگی کشور حدود 258میلیارد تومان بود. در آستانه دولت احمدینژاد در سال1384، حجم نقدینگی به حدود هفتاد هزار میلیارد تومان افزایش یافت و در پایان دوره 8ساله احمدینژاد به رقم سرسامآور 506هزار میلیارد تومان رسید. بانک مرکزی در گزارش اخیر خود اعلام کرد که حجم نقدینگی در پایان اردیبهشت1394 با ۲۳.۲درصد افزایش نسبت به ماه مشابه سال قبل، به رقم ۸۰۰هزار میلیارد و ۴۴۷میلیون تومان رسیده است. جمشید پژویان، اقتصاددان و رئیس سابق شورای رقابت، «افزایش ۳۰۰هزار میلیارد تومان نقدینگی در ۲۲ماه» دولت روحانی را «فاجعه» میداند (خبرگزاری حکومتی ایسنا ۱۵تیر1394).
41- منابع داخلی دستاندرکار نظیر حسین راغفر، اقتصاددان، خط فقر برای یک خانوار ۵ نفری در کلان شهر تهران را دو میلیون و ۷۰۰هزار تومان برآورد میکنند. راغفر در گفتگو با روزنامه شرق عنوان کرد که روند شاخصها از بهبود وضعیت اقتصادی ایران نشانی ندارد و اگر دولت برای فقرایی که تعدادشان به ۴۰درصد جمعیت رسیده، برنامهیی نداشته باشد، آمارشان بیشتر هم خواهد شد.
بر اساس این گزارش؛ با احتساب جمعیت ۷۷میلیونی ایران در پایان سال93 و با اتکا به اطلاعات حسین راغفر، میتوان گفت که بیش از ۳۰میلیون تن از جمعیت ایران به زیر خط فقر رفتهاند.
همین فرد متعاقباً در روزنامه شرق خط فقر در سال93 را با توجه به نرخ تورم برای خانواده 5نفره در تهران دو میلیون و 300هزار تومان اعلام کرد.
عادل آذر، رئیس مرکز آمار در پاییز سال۹۳ اعلام کرد که متوسط هزینه یک خانواده شهری در بهار سال93، یک میلیون و ۸۲۲هزار تومان بوده است. بر این اساس، اگر خانوادهیی چنین درآمدی نداشت، زیر خط فقر قرار دارد.
در حال حاضر، خط فقر برای خانوارهای ساکن تهران ۳ میلیون تومان است و آن را معلمان در تظاهرات خود در فروردینماه گذشته در تهران اعلام کردند.
با این همه حداقل دستمزد کسانی که مشمول قانون کار میشوند در سال ۹۳ اندکی بیش از ۶۰۰ هزار تومان تعیین شد. نشریه رسمی وزارت اقتصاد و دارایی ایران (شادا) در مهر ماه سال۹۳ در گزارشی نوشت: «جمعیت زیر خط فقر از ۲۵درصد پیش از اجرای قانون هدفمندی یارانهها به بیش از ۳۱درصد رسیده و از هر سه شهروند ایرانی، یکی فقیر است».
42- بحران ساختاری اقتصاد کشور و فساد نهادینهشده در حاکمیت، سبب ویرانیها و فجایع بیشماری در ایران شده است. بحران بیآبی، ویرانی محیط زیست، خشک شدن دریاچهها و رودخانهها، فرسایش خاک، نابودی روستاها، نتیجه سلطه نامشروع رژیم ایرانسوز آخوندهاست که باعث شده ملیونها هکتار از جنگلهای کشور، بسیاری از دریاچهها و تالابها و هزاران روستا از نقشه ایران حذف شوند. از حدود ۹۳میلیارد مترمکعب منابع آب مصرفی کشور حدود ۸۶میلیارد مترمکعب به حساب مصارف کشاورزی منظور میشود و بیش از ۸۰درصد اتلاف منابع آب بهدلیل عدم استفاده از تکنولوژی آبیاری به هدر میرود. خشکسالی و بحران کمبود آب از مرز خطر عبور کرده و بخشهای بزرگی از سرزمین ما در خطر تبدیل شدن به بیابان است.
سد سازیهای بیرویه، که اغلب آنها توسط شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران ساخته میشوند، تعداد زیادی از دریاچهها و تالابها را به کلی خشک کرده است. در این باره دو سال پیش وزیر کشاورزی سابق رژیم هشدار داده بود که «من همه جا گفتهام اگر وضعیت اصلاح نشود، ایران ۳۰سال دیگر کشور ارواح میشود، چون همه کشور تبدیل به کویر میشود. در کویر اگر بارش هم صورت گیرد، ثمری ندارد، چون سفره آب زیرزمینی خشک شده است، آب در سطح میماند و تبخیر میشود. در حال حاضر تمامی پیکرههای آبی طبیعی ایران خشکیدهاند. دریاچه ارومیه، بختگان، تشک، پریشان، کافتر، گاوخونی، هورالعظیم، هامون، جازموریان و... دیگر چیزی باقی نمانده. من از وقوع بحران حرف میزنم. زندگی ملت در حال تهدید است». (عیسی کلانتری تیر 1392).
روز 18تیر 1394 خبرگزاری حکومتی صدا و سیما، از قول محمد جانی، مسئول پارک بختگان در استان فارس اعلام کرد که دریاچه بختگان بهدلیل کمآبی و کاهش بارندگی «کاملاً » خشک شده است... با خشکشدن کامل این دریاچه، باغداران این ناحیه دچار مشکل شدهاند... خشکشدن این دریاچه باعث ایجاد «توفانهای نمکی» و مشکلات پوستی، چشمی و ریوی برای مردم شهرستانهای نیریز، استهبان، خرامه و ارسنجان شده است.
در مورد علت این روند فاجعهبار، حمید چیتچیان، وزیر نیرو، در ۲۸اردیبهشت۹۳، ضمن اذعان به خشکشدن دریاچههای هامون، ارومیه، گاوخونی و بختگان، گفت: «طی سالهای گذشته در ساخت سد افراط کردیم». منابع حکومتی همچنین اذعان میکنند که رودخانه کارون که زمانی یکی از تمیزترین رودخانههای جهان و تنها رودخانه قابل کشتیرانی در ایران بود و به آبهای بینالمللی و اقیانوسهای جهان ارتباط داشت «بهدلیل سوءمدیریت در کنترل فاضلاب شهری و صنعتی و کشاورزی تبدیل بهجوی فاضلابی کثیف شده است» (ایسنا 16آذر 1393).
43- در مورد خسارات ناشی از ریزگردها در زندگی مردم خوزستان یکی از حاصلخیزترین استانهای کشور، یک عضو مجلس ارتجاع میگوید: «پدیده شوم ریزگردها زندگی مردم خوزستان را فلج کرده، خانهها زندان مردم شده، و صدها هزار نفر زیر این گرد و غبار زنده بهگور شدهاند. کشاورزی خسارات جبرانناپذیری متحمل شده، فعالیتهای اقتصادی تعطیل شده، چهره شهرها زشت شده، نارضایتی مردم بالا رفته. آیا میدانید زندگی و معیشت و سلامت 5میلیون نفر فدای سیاست تفریط در سدسازی غیرکارشناسی و سیاست غلط انتقال آب شده است؟» (3اسفند1393). در یک اعتراف دیگر سایت حکومتی تابناک نوشت: «تشدید بهرهبرداری بیرویه از منابع آب و انحراف آب رودخانه کارون، طرحهای توسعهیی غیرزیست محیطی از جمله سدسازیهای بیرویه، پروژههای اکتشاف نفت و غیره، باعث بیابانزایی و خشکشدن تالابهایی شده که پیش از این، پوشش گیاهی آنها مانع نفوذ گرد و غبار به مناطق مسکونی میشد» (28بهمن1393). این فجایع محصول مستقیم عملکرد تبهکارانه رژیم است. به اذعان یک عضو مجلس رژیم «فعالیتهای نفتی که در تالاب هورالهویزه و هورالعظیم صورت گرفته برای ارسال روزانه 50هزار بشکه نفت، یک تالاب پر از آب را به یک بیابان تبدیل کرده که خودروها و عمدتاً خودروهای سنگین، برای استخراج نفت در آنجا تردد دارند» (تلویزیون رژیم 26بهمن1393). منابع رژیم با وقاحت مینویسند: «سد سازیهای کنونی یک جنایت زیستمحیطی است» (اعتماد 9شهریور1393). با اینهمه، چیت چیان وزیر نیرو در کابینه آخوند روحانی از «ساخت 109 سد جدید در کشور» خبر میدهد. (خبرگزاری حکومتی مهر 22آذر1393).
44-تخریب محیط زیست کشور در اثر سیاستهای تبهکارانه رژیم از جنوب تا شمال ایران را فراگرفته و ابعاد آن بهحدی است که حتی ارائه تصویر کوچکی از آن مستلزم کتابها و تشریحات مفصل است. به ذکر چند نمونه از رکوردهای جهانی خلافت خامنهای در این زمینه بسنده میکنیم:
- «رود مرزی ارس دیگر رمقی ندارد. پای خشکسالی به رودخانهیی که هیچکس فکر نمیکرد روزی خشک شود هم باز شد. سطح آب ارس آنقدر پایین رفته که میگویند رو به خشکی است، حتی ذخیره سد آنهم بهحجم مرده خود رسیده است» (شهروند 13شهریور1393).
- «در پنج ماه نخست سال93، یکهزار و ۲۹مورد آتشسوزی به وسعت ۲۱هزار هکتار در جنگلهای کشور رخ داده است» (وزارت کشور رژیم مهر93).
- بر اساس گزارش کمیسیون محیط زیست شورای شهر تهران، تخمین زده میشود که بین ۴ تا ۶ هزار هکتار از باغهای تهران از بین رفته است.
- شهرداری تهران اقدام به قطع شبانه درختان کهنسال خیابان ولیعصر تهران کرده که بعضی از آنها حدود ۷۰ سال قدمت دارند. گفته میشود که یک علت قطع این درختان این است که نیروهای امنیتی رژیم آنها را مانع دوربینهای کنترلی سطح شهر تهران میدانند.
- تخریب فضای سبز تهران در حالی است که دو سال پیش مدیرکل محیطزیست استان تهران، گفته بود: «میزان تلفات آلودگی هوا بیش از تلفات 8سال جنگ تحمیلی بوده است» (محمد هادی حیدرزاده 20آبان 1392).
45- «ارمغان» دیگر حکومت غاصب آخوندها ارقام تکاندهنده تلفات و خسارات حوادث رانندگی است. نرخ سوانح رانندگی در ایران ۲۰برابر میانگین جهانی است. در بهار سال۱۳۹۳، فرمانده نیروی انتظامی رژیم گفت، آمار سالانه کشتهشدگان حوادث رانندگی ایران برابر با میانگین سالانه کشتهشدگان جنگ ایران و عراق است.
به گزارش رادیو آلمان (15تیر 1394)، ایران در میان ۱۹۰ کشور جهان با ایستادن در یک پله بالاتر از سیرالئون رتبه۱۸۹ را از نظر میزان تصادفات رانندگی بهخود اختصاص داده است. میزان تلفات سوانح رانندگی در ایران ۲۵برابر ژاپن و ۲ برابر ترکیه است.
یونیسف در گزارش خود نرخ سوانح رانندگی در ایران را ۲۰برابر میانگین جهانی خوانده و مینویسد، هر ساله در ایران حدود ۲۸هزار نفر قربانی تصادفات جادهیی شده و۳۰۰هزار تن نیز دچار مصدومیت یا معلولیت میشوند.
هوای ایران در کلان شهرها بهشدت آلوده است و سالانه هزاران تن از مردم ایران در پیآمد آلودگی هوا میمیرند. در یک گزارش رسمی که با استناد به دادههای سازمان جهانی بهداشت انتشار یافت، شهر اهواز آلودهترین شهر جهان اعلام شد و سه شهر دیگر ایران (سنندج، کرمانشاه و یاسوج) نیز در شمار 10شهری بودند که بهعنوان آلودهترین شهرهای جهان اعلام شدند.
تعداد قربانیان آلودگی هوا همراه با تصادفات جادهیی به حدی است که میتوان گفت هر ساله در ایران یک قتلعام صورت میگیرد.
فصل چهارم:
گسترش جنبشهای اعتراضی
اعتلای مقاومت عمومی در برابر جنایت و سرکوب
46- در یک سال گذشته، اقشار مختلف مردم ایران در مقابل ستمگری و سرکوبگری، اعتراضات گستردهیی برپا کردند. در وحشت از تبدیل شدن نارضایتی مردم بهستوه آمده و گسترش حرکتهای اعتراضی، خامنهای روز اول نوروز94 در مشهد گفت: «میخواهند این امنیت را بهدست مردم از بین ببرند، مردم را وادار کنند به برهم زدن امنیت و حرکات اعتراضی در کشور شروع کنند، دارند تحریک میکنند. دارند کار میکنند. دارند برنامهریزی میکنند. این کاری است که با جدیت و با شدت بهدنبال آن هستند. این یک چالش بزرگ است. وقتی که یک چنین چالشی در کشور وجود دارد همه نیروها [بخوانید باندهای متخاصم رژیم] باید در کنار هم قرار بگیرند و با هم کار کنند و مسأله اقتصاد را جدی بگیرند».
آخوند علوی وزیر اطلاعات رژیم روز نهم خرداد94 در همایش فرمانداران رژیم گفت: «طبق اطلاعات ناجا در دو ماه اول سال94 تجمعات صنفی 55درصد افزایش داشته است، بنابراین امکان تبدیل این تجمعات بهاعتراضات سیاسی و چالشهای امنیتی وجود دارد». وی روز 17خرداد94 در شورای اداری استان کهکیلویه و بویر احمد، با نگرانی از تجمعات جوانان و دانشجویان و گرایش آنها به جنبش مقاومت، گفت: «در 16آذر سال89 و 90 و 91تنها در تعدادی از دانشگاهها تجمعاتی داشتیم که خیلی از اینها به برخی مشکلات کشیده میشد و برخی ناهنجاریها ایجاد میشد... اما در سال93 دانشگاهی نداشتیم که در آن تجمعی وجود نداشته باشد». روز 23خرداد94 نیز وزیر اطلاعات رژیم در جمع آخوندهای حکومتی در یزد، گفت: «امروزه خطر، همه جوانان را تهدید میکند. نگرانی ما این است که الآن اعتقادات بچههای ما در حال آسیب دیدن است. باید به نجات جوانان از دست فتنههای مختلف دشمن در عرصه اعتقادی بپردازیم».
بعد از خیزشهای مردم و جوانان مهاباد در اعتراض به جنایت منجر بهخودکشی فریناز خسروانی، وزیر کشور رژیم گفت: «رسانههای معاند حادثه مهاباد را از موضوعی شخصی به امنیتی- سیاسی تبدیل کردند» (تلویزیون رژیم 21اردیبهشت94).
حسینعلی امیری سخنگوی وزارت کشور کابینه آخوند روحانی درباره خطر اعتراضات گسترده کارگران برای «امنیت» نظام گفت: «تجمعات برای مطالبه حقوق و مزایا اگر بگویم سالانه حدود 3000 تجمع کارگری از این قبیل در سطح کشور برگزار میشود، اغراق نکردهام اما این اجتماعات نباید به امنیت کشور خدشه وارد کند. ما هم نباید راضی شویم که در پوشش این اجتماعات امنیت کشور مخدوش شود» (روزنامه حکومتی مردمسالاری 26آبان 93).
47- هشدارهای خامنهای و سرکردگان امنیتی رژیم، از یکسو بهخاطر گسترش حرکتهای اعتراضی کارگران و زحمتکشان و شکلگیری جنبشهای سراسری معلمان و پرستاران در دهها شهر کشور است و از سوی دیگر، بهخاطر واکنشهای خشمگینانه مردمی علیه جنایتهای سرکوبگرانه مأموران حکومتی نظیر قتل جنایتکارانه فریناز خسروانی یا تظاهرات سراسری زنان علیه جنایت اسید پاشی، که بالا گرفته است.
روز 3آبان 93 اصفهان شاهد اعتصاب مغازهداران و تظاهرات و درگیری مردم و جوانان در اعتراض به اقدامات ضدانسانی اسیدپاشی بود که ویژگیهای یک جنبش تودهیی و سیاسی را داشت. موج اعتراضات به تهران و شهرهای مختلف کشور گسترش یافت. از جمله در مشهد، رشت، سنندج، آبادان، اهواز، ارومیه، شاهرود، تبریز، کرج، شیراز، کرمانشاه، سقز و... تظاهرات و اعترضات مردمی علیه جنایت اسیدپاشی برپا شد.
اعدام وحشیانه ریحانه جباری در3آبان93 بهخاطر دفاع از خودش در برابر یک مأمور متجاوز و جنایتکار اطلاعاتی، پس از 7سال زندان و شکنجه، اعتراضات گسترده اجتماعی و همچنین موجی از اعتراض جهانی را بهدنبال داشت. پاپ فرانسیس و بسیاری از مدافعان حقوقبشر به حکم اعدام ریحانه اعتراض کردند و خواستار توقف آن شدند، ولی رژیم آخوندها به این اعتراضها توجهی نکرد.
در خوزستان، در پی اقدام به خودسوزی یونس عساکره، جوان دستفروشی که در اعتراض به تخریب دکه میوه فروشیش توسط مأموران رژیم روز 23اسفند93 در خرمشهر خودسوزی کرد و روز 2فروردین94 درگذشت، اعترضات اجتماعی متعددی با شعار: «ما همه یونس هستیم» شکل گرفت. مدتی بعد در روز 30فروردین94 در تبریز یک دستفروش به جان آمده دیگر به نام حمید فرخی دست به خودسوزی زد و روز بعد درگذشت و موجی از اعتراضات را با شعارهای «ما همه حمید هستیم»، «ما همه یونس هستیم»، در شبکههای اجتماعی بهدنبال داشت.
خودکشی فریناز خسروانی در اردیبهشت94 در مقابله با تعدی یک جنایتکار اطلاعاتی، خشم مردم و جوانان مهاباد را شعلهور کرد. تظاهر کنندگان خشمگین، هتل محل وقوع جنایت را به آتش کشیدند. اعتراضات، شهرهای کردستان را فراگرفت و با همبستگی سراسری مردم ایران روبهرو شد. اعتصابات و تجمعات کارگری نیز در سال گذشته ابعاد گستردهیی پیدا کرد.
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بیلان برخی از حرکتهای کارگران و مزدبگیران در سال1393 را منتشر کرده است. بر اساس این بیلان که البته شامل همه حرکتهای اعتراضی نیروهای کار نمیشود، ٩٩۵تجمع، اعتصاب و تظاهرات کارگری ثبت شده است.
در این میان، طبق آمار ثبتشده توسط ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور، معلمان و فرهنگیان ایران در بیش از 90شهر کشور به تبعیض و پایمال کردن حقوق و حرمت خود اعتراض کردند و تنها پرستاران زحمتکش میهنمان، در اعتراض به اجحاف و قوانین ظالمانه رژیم، بیش از 50رشته حرکت اعتراضی برپا کردند.
48- شماری از اعتراضات اجتماعی ثبت شده از مرداد ماه گذشته تا تیرماه امسال (توسط ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور)، که استمرار و کیفیت آنها حاکی از اثرگذاری مقاومت سازمانیافته و اعتلای روحیه رزمنده در جامعه است، عبارتند از:
-11مرداد93 - درگیری مردم سنندج با نیروی انتظامی
-13مرداد 93- درگیری جوانان خرمآباد با نیروی انتظامی
-16مرداد93 - اقدام اعتراضی مردم شهر کرد در جریان سخنرانی روحانی
-17مرداد93 - درگیری مردم ایرانشهر با مزدوران بسیجی
-18مرداد93 - درگیری مردم با مأموران یگان ویژه اصفهان
-19مرداد93 - تجمع اعتراضی خانوادههای زندانیان در شهرکرد
-23مرداد93 - درگیری مردم حومه بندرعباس با مأموران سرکوبگر
-27مرداد93- حرکت اعتراضی مردم اصفهان علیه خشکشدن زاینده رود
-1شهریور93-راهپیمایی اعتراضی در اصفهان بهخاطر خشکشدن زایندهرود
-6شهریور93- تظاهرات مردم زنجان در اعتراض به آلودگی هوا
-9شهریورماه 93- درگیری دانشجویان دانشگاه آزاد بروجرد با مزدوران حراست
- 14شهریور93 - تشکیل زنجیره انسانی حمایت از رودخانه کارون در اهواز
- 30شهریور93 - اقدام اعتراضی خانوادههای دراویش زندانی در تهران
- 31شهریور93 - تحصن اعتراضی خانوادههای دراویش در تهران
- 7مهر93- تظاهرات اعتراضی در ارومیه بهخاطر خشکشدن دریاچه ارومیه
- 1آبان93 - تظاهرات در تهران علیه اسیدپاشی به زنان و دختران
-3آبان93-اعتصاب و تظاهرات در اصفهان، تهران و دیگر شهرها علیه اسیدپاشی
- 4آبان93 - ادامه اعتراضات سراسری علیه جنایت اسیدپاشی
- 7آبان93 - تجمع اعتراضی پرستاران در مقابل مجلس رژیم در تهران
- 8آبان93 - حرکت اعتراضی در سالگرد شهادت ستار بهشتی در رباطکریم
- 8آبان93 - حرکت اعتراضی مردمی بر سر مزار ریحانه جباری
- 8آبان93 - تظاهرات مردم اهواز در اعتراض به خشکشدن کارون
- 19آبان93 - تظاهرات و درگیری با مأموران رژیم در اندیمشک، نادری، اهواز و آبادان
-19آبان93- تجمع مردمی در اهواز در اعتراض به آلودگی هوا
-23آبان93 درگیری جوانان یزد با مأموران سرکوبگر انتظامی
4تا 7آذر93- اعتراضات دانشجویان دانشگاه جهرم و حملات عوامل وحشی رژیم با چاقو به دختران دانشجو
-8آذر93- تجمع اعتراضی بازنشستگان و کارگران در مقابل مجلس رژیم
-9آذر93- دهمین روز اعتصابغذای 29زندانی سیاسی کرد در ارومیه و اعلام حمایت زندانیان سیاسی سنندج و زندانهای جنوب ایران
-16آذر93- اعتراضات دانشجویان در شهرهای مختلف کشور بهمناسبت روز دانشجو
-22 دی93- حرکت اعتراضی هزاران تن از پرسنل ایران خودرو
- 18 دی93- اقدام اعتراضی جوانان سعادتآباد تهران
- 9بهمن 93 - راهپیمایی کشاورزان حوزه زاینده رود و درگیری با نیروهای سرکوبگر
- 11بهمن 93- تجمع اعتراضی کارگران کارخانه پتروشیمی لردگان
-25بهمن 93 - حرکت اعتراضی کارگران در عسلویه
-26بهمن 93- تجمع اعتراضی دامداران ایلام در مقابل مجلس رژیم
- 30بهمن 93- حرکت اعتراض بازاریان بازار سرپوشیده اردبیل
-4اسفند93 - تظاهرات اعتراضی ۲۰۰۰ پرستار مقابل مجلس
- 10اسفند93 - تجمع اعتراضی بازنشستگان ذوب آهن و فولاد مبارکه در اصفهان
-12اسفند93- اعتراضات خانوادههای اعدامشدگان در مقابل زندان اوین، مجلس و بیت خامنهای
- 26اسفند تا 4فرودین94- تظاهرات و درگیری در اهواز در اعتراض بهخودسوزی یونس عساکره
-26اسفند 93- درگیری جوانان منطقه 10تهران با مزدوران سرکوبگر و یگان ویژه
- 14فروردین94- راهپیمایی مردم اهواز، با پلاکارد:“همه ما یونس هستیم ”، همراه با حمایت از انقلاب سوریه و عملیات “توفان قاطع ”در یمن
- 15 تا 17فروردین94- حرکت اعتراضی بیش از هزار کارگر لوله و نورد صفا
-18فروردین94- تجمع۴۰۰کارگر کارخانه روغن نباتی جهان مقابل استانداری زنجان
- 19و20فروردین94- اعتصابغذای 15زندانی سیاسی گوهردشت
- 20فروردین94- تجمع اعتراضی300کارگر فولاد آذربایجان و کارگران گیربکس سازی میانرو
- 23فروردین94- شورش زندانیان گوهردشت علیه احکام اعدام و درگیری با گارد زندان
- 23فروردین94- تجمع اعتراضی عشایر دزفول
- 23فروردین94- تجمع خانوادههای 8زندانی در معرض حکم اعدام
- 23فروردین94- شورش در زندان مرکزی کرج و رجایی شهر با شعار “نمیگذاریم ما را بکشید ”
- 26فروردین94- تجمع اعتراضی کارگران شرکت شیشه ایران فلوت
- 26فروردین94- حرکت اعتراضی کارگران لولهسازی ساوه
- 27فروردین94- تجمع اعتراضی در تهران در یادبود یک قربانی اسیدپاشی
- 27فروردین 94- تظاهرات اعتراضی معلمان در 27استان و 60شهر کشور
- 28فروردین94- حرکت اعتراضی500 کارگر لولهسازی ماهشهر
- 29فروردین94 - تجمعات اعتراضی جوانان اهواز علیه تبعیض و آلودگی هوا
- 30فروردین94- تجمع اعتراضی۶۰۰تن از کارکنان برق منطقهیی کشور
- 1اردیبهشت94- تجمع اعتراضی 1500 کارگر مراکز مخابرات روستایی
- 2اردیبهشت94- تظاهرات مردم مهاباد در اعتراض به قتل فجیع فریناز خسروانی.
-10اردیبهشت94- اعتراض کارکنان کارخانه سوسیس و کالباسسازی در تبریز
-14 اردیبشهت94- درگیری مغازهداران خیابان خمینی با مأموران مالیاتی
- 17اردیبهشت 94 - تجمع سراسری معلمان در بیش از صد شهر کشور
-29 اردیبشهت 94- تجمع اعتراضی 1000تن از متقاضیان مسکن مهر در تهران
- 31اردیبهشت94- تجمعات اعتراضی معلمان در یزد، ارومیه، کرج، بوشهر و مریوان
- 3خرداد 94- تظاهرات سراسری پرستاران در شهرهای مختلف کشور
-1تیر 94 - سلسله تجمعات اعتراضی پرستاران در بیمارستانهای کشور
- 4تیر 94- تظاهرات مردم بوکان در اعتراض به اسیدپاشی
-8تیر 94 درگیری دستفروشان با نیروهای سرکوبگر در کرج
-29تیر 94 - تجمع اعتراضی ساکنان جنت آباد و شهران در تهران
49- جنبش اعتراضی معلمان ایران که از سال93 در تهران و شهرهای مختلف کشور شکل گرفته بود، ابعادی سراسری و تودهیی به خود گرفته و همچنان ادامه دارد.
در اولین تظاهرات بزرگ معلمان در روز 10اسفند93 شعارهای مربوط بهمطالبات صنفی با شعارهای سیاسی علیه خشونت، اعدام، شکنجه و برنامه اتمی رژیم همراه بود. معلمان میگفتند: «هستهیی را رها کنید، فکری بهحال ما کنید». آنها فریاد برمیآوردند: «جای معلم زندان نیست»، «نه زندان، نه تهدید، نه اخراج»، «معلم زندانی آزاد باید گردد»، «معلم میمیرد ذلت نمیپذیرد»، «معلم بیدار است از تبعیض بیزار است».
در دومین حرکت اعتراضی سراسری در روز 27فروردین94، معلمان تجمعات خود را در بیش از 60شهر در 27 استان کشور از جمله در دو نقطه تهران برپا کردند و خواستار افزایش حقوق، رفع تبعیض، رفع فضای امنیتی حاکم بر مدارس، بهبود کیفیت فضای آموزشی، لغو احکام قضایی و آزادی معلمان زندانی شدند. معلمان پلاکاردهایی را حمل میکردند که روی آنها نوشته شده بود: «معلم زندانی آزاد باید گردد»، «خط فقر 3میلیون، حقوق ما یک میلیون»، «انتقاد ممنوع، اختلاس آزاد».
خامنهای در قبال گسترش اعتراضات معلمان و فراخوان به تظاهرات بعدی در روز 17اردیبهشت، واکنشی زبونانه نشان داد و روز 16اردیبهشت94 گفت: «معلمان غافل نیستند از توطئه دشمن، اینهایی که بهعنوان معیشت یک شعار میدهند چند تا شعار فتنهگرانه و سیاسی و خطی هم در پهلویش میگنجانند؛ همه کس میفهمند که این انگیزهاش انگیزه سالمی نیست، برای دلسوزی از معلم نیست، هدفهای دیگری دارد. کما اینکه فلان رسانه خارجی که شروع میکند روی این مسأله فعالیت کردن، که میبینید، همین حالا هم مشغولند، از مدتی پیش بیشتر مشغولند، این از روی دلسوزی نیست. برای مشکل درست کردن برای نظام است، برای دردسر درست کردن برای نظام است».
اما سومین حرکت اعتراضی بزرگ معلمان با تودهنی به تهدید خامنهای در روز 17اردیبهشت 94 شکل گرفت و معلمان در پلاکاردهایی که با خود حمل میکردند نوشتند: «میزنم فریاد هرچه باداباد، وای از این توفان وای از این بیداد»، «معلم بیدار است، از تبعیض بیزار است»، «معلم فریاد میزند، رسانه سانسور میکند»
روز 31اردیبهشت معلمان در بسیاری از شهرها برای چهارمین بار تجمعات اعتراضی برپا کردند و روز 31تیر در پنجمین حرکت اعتراضی خود از شهرهای مختلف کشور از جمله مشهد، مهاباد، یزد، کهکیلویه، مریوان، دلفان، خمین، اصفهان، کرمان، شهرضا، انزلی، سبزوار، رباطکریم، پاکدشت، سنندج، قزوین، شهرکرد، کرج، همدان، ارومیه و ساری برای تجمع در مقابل مجلس رژیم به معلمان تهران پیوستند. شعارهای آنان چنین بود: «معلم زندانی آزاد باید گردد»، «گرسنگی تاکی؟»، «معلم به پاخیز برای رفع تبعیض»، «نان، مسکن، منزلت».
رژیم آخوندی به تجمع اعتراضی معلمان حملهور شد و بسیاری از آنها را دستگیر کرد. اما معلمان بازداشت شده با اعتصابغذا و با اتحاد و روحیه بالا، رژیم را وادار به عقبنشینی و آزاد کردن معلمان دستگیر شده کردند.
50- حرکت اعتراضی و سراسری دیگری که به موازات اعتراضات سراسری معلمان، شکل گرفت، جنبش اعتراضی پرستاران بود. روز 4اسفند93 تهران شاهد تجمع اعتراضی 2000پرستار در مقابل مجلس رژیم بود. اعتراضات پرستاران که در شهرها و مراکز مختلف پزشکی ادامه داشت، از اول تیرماه94 در اعتراض به قوانین ظالمانه و تحمیلات ارتجاعی رژیم، در ابعاد سراسری و از جمله در شهرهای اهواز، گرگان، مشهد، زاهدان و زابل بالا گرفت و با حمایت و همبستگی عمومی روبهرو شد.
دامنه جنبش اعتراضی پرستاران در میان پزشکان و سایر همکارانشان در بیمارستانها و مراکز پزشکی گسترش یافت و بهرغم اقدامات سرکوبگرانه و تهدیدهای حکومتی، همچنان ادامه دارد.
51- جنبش زندانیان سیاسی که از بهار سال93 با مبارزات دلاورانهیی مانند حماسه مقاومت بند350 اوین و رشادت و شهادت مجاهد خلق غلامرضا خسروی فصل درخشانی را آغاز کرد، اعتصابها، افشاگریها و برپایی مراسم و اقدامات شجاعانهیی را در پیآورد، نظیر حمایتهای زندانیان سیاسی در زندانهای مختلف کشور از حقوق رزمندگان آزادی در لیبرتی و حرکتهای اعتراضی جوانان و مردم بهپاخاسته یا پیامهای زندانیان سیاسی در همبستگی با گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس، که همه نمودهای بارزی از یک روحیه سرزنده و رزمندهاند. در حالی که استبداد ضدبشری حاکم تلاش میکند با موج اعدامها، جامعه را مرعوب و متفرق کند، زندانیان سیاسی با هوشیاری و دلیری، اتحاد چشمگیری را بین زندانیان کرد، بلوچ، اهل سنت، دراویش، هنرمندان و سایر زندانیان، با هر عقیده و مرام و ملیت، گسترش دادهاند. این رزمندگی و همبستگی به سایر بندها و زندانها نیز منتقل شده و زندانیانی هم که اتهامات سیاسی ندارند، آن را برای ایستادگی و مطالبه حقوقشان سرمشق قرار دادهاند.
گسترش سراسری اعتراضات اقشار مختلف مردم ایران و اعتلای آن به سطح سیاسی و ضدحکومتی، نشان میدهد که استبداد زهرخورده دینی، اکنون با جامعهیی توفانی و در آستانه انفجار روبهروست.
52- دیکتاتوری آخوندی در شرایط کنونی بیش از هرچیز از پیوند مقاومت سازمانیافته با اعتراضات عمومی و اثرگذاری پایداری دلیرانه رزمندگان اشرفی و ارتقای روحیه رزمنده و شعارهای سرنگونی مانند «مرگ براصل ولایتفقیه» در هراس است. از همین روست که در یک سال گذشته دوایر گفتمانسازی بیت خامنهای، وزارت اطلاعات و سازمان تبلیغات اسلامی با بودجه بیحساب، به تبلیغات و اقدامات دیوانهواری علیه مقاومت در سطح جامعه، بهویژه در عکسالعمل نسبت به موفقیتها و دستاوردهای مقاومت روی آورده است؛ هر چند که این عکسالعملها، بهخاطر رسوایی و چنته خالی دشمن، در اغلب موارد به زیان رژیم عمل کرده و ضرورت و نقش مقاومت سازشناپذیر برای به زیر کشیدن استبداد دینی را برجسته میکند.
شمهیی از اقدامات دشمن در یکسال گذشته، علاوه بر یاوهگویی و زوزه کشیدن در تمامی منبرها و نمایشهای جمعه، عبارتند از:
- تولید 75مورد فیلم، مستند، سریال و برنامههای مفصل تلویزیونی یا سینمایی و انتشار 24 کتاب
- انتشار هزاران خبر و مطلب سرشار از جعل و دروغ، با مضامین طراحیشده و کلیشهیی در رسانههای حکومتی و سایتهای زنجیرهیی وزارت اطلاعات
- برگزاری بیش از 100جلسه و نمایشگاه و همایش در دانشگاهها و نقاط مختلف کشور
- ارسال هزاران نامه و طومار برای دولتها و ارگانها و شخصیتهای بینالمللی
- بیش از 80ملاقات و دیدار ویژه با مقامات و شخصیتهای خارجی در داخل ایران برای طرح شکایتهای ساختگی علیه مقاومت ایران
فصل پنجم:
بنبست استراتژیک رژیم در سه جنگ در منطقه تحولات یمن و تشکیل ائتلاف عربی
53- سال گذشته سال شکستهای پیدرپی رژیم آخوندی در سیاست صدور تروریسم و بنیادگرایی بود. خامنهای با هزینههای کلان مالی و نیرویی و لجستیکی عملاً در سه جنگ در خاورمیانه درگیر شد و درصدد بود با تحکیم مواضع خود در عراق، وارد کردن ضربات هر چه بیشتر به اپوزیسیون سوریه و دور کردن کابوس سرنگونی اسد و بالاخره با کودتا و اشغالگری در یمن توسط مزدورانش و رساندن خود به باب المندب، تعادلقوا در منطقه را بهطور کامل برهم بزند و کشورهای 1+5 را ناگزیر به دادن امتیازهای بسیار بیشتر در مذاکرات اتمی کند. اما درست به عکس، گسترش بادکنکی در منطقه ترکید و کشتی صدور تروریسم و بنیادگرایی رژیم هر چه بیشتر به گل نشست. این روند با سقوط نخستوزیر دستنشانده رژیم در عراق در مرداد 93 شروع شد و با پیروزیهای پیدرپی انقلابیون سوریه و شکستهای پاسداران و ارتش اسد و آزاد شدن مناطق بیشتری از سوریه ادامه پیدا کرد. تشکیل ائتلاف منطقهیی در فروردین94 علیه کودتای شبهنظامیان مورد حمایت رژیم در یمن نقطه عطفی در مقابله با این سیاست رژیم ولایتفقیه، نه فقط در رابطه با یمن، بلکه در سطح منطقه بود که صحنه را چرخاند و آزادسازی عدن در تیر ماه94 توسط نیروهای مقاومت مردمی و پیشروی آنها بهسوی سایر استانها و صنعا را در چشمانداز قرار داد. همچنانکه در اطلاعیه خانم رجوی پس از توافق لوزان آمده است تشکیل این ائتلاف یکی از علل عقبنشینی رژیم در لوزان بود. زنجیره شکستهای پیدرپی رژیم در یمن و سوریه و عراق بدون تردید نقش مهمی در عقبنشینی خامنهای از خطوط قرمزش در پروژه تسلیحات اتمی داشته است و زهر اتمی به نوبه خود رژیم را در زمینه صدور تروریسم و بنیادگرایی در موقعیتی ضعیفتر قرار میدهد. اما از آنجاکه صدور تروریسم و ارتجاع برای رژیم ولایتفقیه یک حریم امنیتی ایجاد میکند، خامنهای باز هم با صرف میلیاردها دلار خواهد کوشید این حریم را حفظ کند.
شورا در اجلاس میاندورهیی خود در 27 و 28خرداد1394 نیز سیاست صدور بحران و تروریسم رژیم را که بهطور خاص توسط خامنهای و دربار ولایتفقیه پیگیری و تأمین مالی میشود را مورد بحث قرار داد و نتیجهگیری کرد که رژیم در این پایه استراتژیک «حفظ نظام» نیز با شکست و بحرانی بیسابقه و بیعلاج روبهروست.
54- شورای ملی مقاومت یکسال پیش در بیانیه سی و سومین سالگرد تأسیس خود اعلام کرد: «گروه حوثیها که بر بخشهایی از این کشور (یمن) مسلط شده، از حمایت مالی، تسلیحاتی، آموزشی و سیاسی نظام ولایتفقیه بهرمند است. رئیسجمهور یمن، عبد ربه منصور هادی، اخیراً در مصاحبه با تلویزیون العربیه گفت: رژیم ایران تلاش میکند که صنعا را با دمشق مبادله کند. او گفت: ایران بهصورت گسترده در مسائل داخلی یمن دخالت دارد و چهار کانال تلویزیونی دارد که علیه یمن برنامه پخش میکنند. او اضافه کرد که تعدادی از مشاوران ویژه عبدالملک حوثی تابعیت ایرانی دارند. او همچنین یادآور شد که دو تن از افسران سپاه پاسداران ایران در حال ساختن یک کارخانه موشکسازی بودند که دستگیر شدند. علاوه براین حدود 1600 طلبه حوثی از یمن در گذشته به ایران رفتهاند».
بیانیه شورا ضمن اشاره به جزییات بیشتری از دخالتهای رژیم در یمن و ارسال کشتی سلاح برای حوثیها و آموزش آنها، نتیجهگیری کرد «به این ترتیب، از یکطرف روشن میشود که چگونه رژیم آخوندی آتش جنگ و کشتار را به کشورهای مختلف منطقه «هدیه» کرده و از طرف دیگر، تا حدودی، میتوان فهمید که 800میلیارد دلار درآمد نفت طی هشت سال گذشته، در کجاها به مصرف رسیده است».
55- در شهریورماه گذشته پاسدار علیرضا زاکانی عضو مجلس رژیم ارتجاع و رئیس سابق بسیج دانشجویی گفت: «در یمن حادثهیی عظیمتر و بزرگتر از لبنان در حال وقوع است؛ از 20 استان یمن 14 استان در دست انقلابیون یمن است و 90درصد صنعا نیز همینطور... با این کار تمام معادلات را برهم زدهاند؛ پس از پیروزی در یمن بهطور حتم نوبت عربستان است زیرا این دو کشور حدود 2هزار کیلومتر مرز مشترک داشته و از طرفی نیز امروز 2میلیون نفر اسلحه بهدست سازمانیافته شده در یمن وجود دارند... امروز انقلاب اسلامی سه پایتخت از کشورهای عربی را در اختیار دارد و تا چند وقت دیگر صنعا را نیز گرفته و سیستم یکپارچهسازی مسلمانان را اجرایی خواهد کرد»... (سایت حکومتی تابناک 29شهریور 1393)
روز 20بهمن1393، نماینده خامنهای در سپاه پاسداران، آخوند علی سعیدی در مصاحبه با تلویزیون رژیم گفت: «یک روزی مرزهای ما شلمچه بود، حاج عمران بود، مهران بود، امروز مرز ما ساحل مدیترانه است، امروز یمن دارد شعار اسلامی و انقلابی میدهد، عمق استراتژیکمان، همه میدانند که آنچه در معادلات لبنان تأثیرگذار بوده موشک ایران بوده، قدرت ایران بوده، فرهنگ بسیجی بوده، آن چیزی که در عراق توانسته مقابل این جریان انحرافی فاسد به مقابله برخیزد و عراق را نگهدارد این اراده و فرهنگ بسیجی بوده... یک شرایط بسیار وخیمی بود در آستانه سقوط بود دمشق، بعد این فرهنگ منتقل شد مقاومت در سوریه شکل گرفت نزدیک به 48ماه است که این مانده یا در قضیه لبنان همین اتفاق افتاد، در غزه هم همین اتفاق افتاد، در عراق هم همین اتفاق افتاده»...
56- در همین دوران، با تسلط حوثیها بر برخی بنادر و فرودگاههای یمن، سیل پاسداران و سلاحهای سنگین و نیمهسنگین به یمن سرازیر شد و بالاخره مزدوران رژیم... بر صنعا مسلط شده و رئیسجمهور و دولت قانونی کشور را تحت بازداشت خانگی درآوردند و برای اشغال بندر و شهر استراتژیک عدن و تسلط بر بابالمندب به سمت جنوب کشور حرکت کردند. با اشغال صنعا رژیم ایران وارد روابط رسمی با حوثیهای اشغالگر و انعقاد قراردادهایی بر آمد که مضمون آنها تسلط مستقیم رژیم بر این کشور بود. یک قلم رسماً هر روز 4 پرواز شرکت هوایی ماهان وابسته به سپاه پاسداران به فرودگاه صنعا وارد میشد.
اما تشکیل ائتلاف منطقهیی بهرهبری عربستان سعودی در 6فروردین1394 که اولین عکسالعمل قدرتمند و ائتلاف کشورهای منطقه علیه فاشیسم دینی حاکم بر ایران بود، رژیم را غافلگیر کرد. این رژیم که به 25سال مفتخوری عادت کرده و برنده اصلی سه جنگ بزرگ منطقه بود بههیچوجه انتظار تشکیل ائتلاف و عملیات ”توفان قاطع“، ”بازسازی امید“ و ”تیر طلایی“ را نداشت، بهخصوص که دولت آمریکا هم چندان روی مساعدی با این ائتلاف نشان نمیداد. این ائتلاف در قدم اول راههای زمینی و هوایی و دریایی رژیم به یمن را بست و مقاومت مردمی در حالیکه تقریباً تمامی امکانات ارتش قدیمی و نسبتاً قدرتمند یمن در دست علی عبدالله صالح و در خدمت رژیم ایران و حوثیها قرار داشت، توانست با پوشش هوایی ائتلاف به رویارویی با اشغال و به آزادسازی عدن در تیرماه امسال و متعاقباً استانهای مجاور آن بپردازد. روز 18اسفند یعنی کمتر از 20روز قبل از تشکیل ائتلاف، پاسدار سرلشگر شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی رژیم آخوندی که تشکیل چنین ائتلافی بههیچوجه در محاسبههایش نبود بهنحو ابلهانهیی اعلام کرد هماکنون «نیروی دریایی ایران در دریای مدیترانه و بابالمندب حضور دارد».
57- کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت در 12اردیبهشت94 در اطلاعیهیی تحت عنوان «طراحی خامنهای برای اشغال صنعا و در قدم بعد تصرف کل یمن» ضمن تشریح برنامهریزیهای رژیم در 25سال گذشته برای نفوذ در یمن و طرحهای رژیم برای تسلط بر یمن پس از شروع قیام مردم در سال 2011 نوشت: خامنهای در خرداد1394 به نیروی تروریستی قدس دستور داد، طرح اشغال صنعا توسط حوثیها و تسلط بر یمن تسریع شود. این اقدام بهدنبال بالا گرفتن بحران در عراق و تصرف بخشهای زیادی از این کشور توسط داعش و تشکیل ائتلاف بینالمللی در این رابطه، صورت گرفت. بر اساس این گزارشها خامنهای گفته بود، توجهات آمریکا به داعش و عراق از یکسو و مذاکرات اتمی از سوی دیگر باعث میشود، آمریکا حساسیت کمتری نسبت به دخالت رژیم ایران در یمن نشان دهد. وی تأکید کرده بود با استفاده از این فرصت، ما با گسترش نفوذ در یمن میتوانیم مشکلاتی را که در عراق با آن مواجهیم تحتالشعاع قرار دهیم.
- اطلاعیه ادامه میدهد: در یک سند محرمانه نیروی قدس، تصریح شده است سپاه پاسداران از دو سال پیش انواع سلاحها از جمله شمار زیادی موشکهای زمین به زمین و زمین به دریا را به یمن ارسال کرده و در اختیار حوثیها گذاشته، به همین دلیل آنها مشکلی از بابت موشک و سلاح ندارند.. پرونده یمن از سالها پیش دست نیروی قدس بود، اما از سال گذشته خامنهای بهطور مستقیم آن را از طریق نیروی قدس دنبال میکند. این نیرو ارگانهای دیگر حکومتی را نیز به این منظور به خدمت میگیرد. نمایندگان حوثیها در تهران، جلسات ثابتی در دفتر خامنهای دارند و مسئول امور حوثیها در دفتر خامنهای شعبانکاری است...
58-پس از تشکیل ائتلاف عربی، برخی از باندهای درونی رژیم از عملکرد نیروی قدس شروع به انتقاد کردند. یک گزارش درونی از یکی از این باندها مینویسد: «در یمن خیلی زیادهروی شد. گرفتن صنعا خوب بود ولی پیشروی به سمت عدن اشتباه بود. وقتی وزیر خارجه اردن (اسفند1393) پیام صلح با عربستان را به ایران آورد و خواست ایران در یمن دخالت نکند امر بر نیروی قدس مشتبه شد و استراتژی تسخیر یمن مشابه سوریه و عراق را طراحی کرد. این یک شکست استراتژیک در منطقه است... همچنانکه در عراق نیز نیروهای طرفدار ایران را در تکریت پس زدند و آمریکا تهدید کرد اگر شبهنظامیها به عقب نروند بمباران نمیکند. سپاه نمیتواند با حوثیها به کل یمن مسلط شود. اگر حوثیها در صنعا میماندند عربستان میخواست مذاکره کند، ما در موضع قویتری بودیم. تسخیر تمام یمن اشتباه و مرحلهسوزی بود که منجر به این لشگرکشی علیه ایران شد که در این چند دهه بیسابقه است.
متأسفانه برادران سپاه منطقی و استراتژیک نگاه نمیکنند. فرماندهان سپاه غافلگیر شدند و پیشبینی این وضعیت را نمیکردند. انتشار خبرها و عکسهای حاج قاسم در فضای مجازی برای سپاه دامی بود که منطقه را علیه ایران شوراند و نیروهای وفادار به ایران را تضعیف کرد. همین الآن همه سرمایههای سالیان ایران در لبنان و یمن و سوریه و عراق تضعیف شده است».
فصل ششم:
جنگ در سوریه، چشمانداز شکست در عمق استراتژیک رژیم
59- شورای ملی مقاومت ایران از ابتدای شروع خیزشها و اعتراضات مردمی در سوریه و تکامل جنبش انقلابی علیه بشار اسد، در کنار مبارزه مردم سوریه قرار گرفت و در بیانیه دو سال پیش اعلام کرد: «مداخله خامنهای در سوریه برای حفظ دیکتاتوری بشار اسد- که کشاکش مرگ و زندگی برای رژیم ایران است - و افول حزبالله لبنان در پیآمد جنگیدن در کنار نیروهای دیکتاتور سوریه، موجی از خشم و نفرت در کشورهای عربی برانگیخته است. نظریهپردازان ولایت خامنهای بر این امر اتفاقنظر دارند که با فروریختن نظام اسد، کل جبهه منطقهیی رژیم فرو میریزد و تخت سلطنت خامنهای در تهران بهلرزه در خواهد آمد. اظهارنظر آخوند مهدی طائب سرکرده قرارگاه عمار در این باره که حفظ سوریه از خوزستان برای نظام مهمتر است، نگرش استراتژیک تمام رژیم است» (بیانیه شورا مرداد1392).
60- در حالیکه در اواخر سال2011 و اوایل2012 بشار اسد در معرض سقوط قرار داشت رژیم آخوندی با تمام قوا و با بهکار گرفتن تمامعیار نیروی تروریستی قدس و باند تروریستی حسن نصرالله در لبنان، و مزدوران عراقی و یمنی و افغانی، درصدد نجات بشار اسد برآمد. علاوه بر کمکهای نظامی، نیرویی، مالی و تسلیحاتی و اطلاعاتی، رژیم تلاش کرد با تفرقهاندازی در میان صفوف مخالفان و با بهکارگرفتن و تقویت باندهای افراطی و بنیادگرا، ارتش آزاد سوریه و انقلاب مردم این کشور را تضعیف و گرفتار درگیریهای داخلی کند. تاکتیکی که کمک شایانی به نجات موقت اسد از سرنگونی کرد.
نذیر حکیم، دبیر هیأت سیاسی ائتلاف ملی سوریه، در کنفرانسی در سنای فرانسه در 15اردیبهشت94 (5می2015) گفت: «امروز من با دلیل اعلام میکنم، سوریه بهصورت نظامی توسط رژیم ایران اشغال شده بود، صحبت فقط از یک حضور یا پشتیبانی نیست، بلکه صحبت از یک اشغال واقعی نظامی است. اما بهرغم همه اینها، 2ماه است که مقاومان سوری توانستند جبهههای مختلفی را آزاد کنند در ادلب و جسر الشغور که منطقهیی استراتژیک است و میتواند وضعیت را تغییر دهد... امروز از نظر من، اسد در صورتی در قدرت میماند که رژیم ایران به حمایت از او ادامه بدهد. در عرض 3سال 87میلیارد دلار پرداخت شده، صحبتم مستند است؛ و اسد قدرت را ترک نخواهد کرد تا زمانی که رژیم ایران سوریه را ترک نکند».
اطلاعیه 26آبان93 کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت پارهیی از «ترفندهای اطلاعات و نیروی قدس آخوندها برای تفرقهاندازی و تروریسم در سوریه به سود بشار اسد» را «عیناً از اسناد و گزارشهای داخل رژیم» فاش کرد و از جمله خبر داد:
«- سپاه و اطلاعات و نیروی قدس از دو سال پیش اختلاف انداختن بین گروههای مخالف دولت بشار را در سوریه شروع کردند. اصل بر این است که کسانی را که میتوان خرید یا با دادن امکانات آنها را جذب کرد از ائتلاف ملی جدا کنند. کسانی که راه نمیآیند، باید به هر قیمت در داخل خاک سوریه از میان برداشته شوند.
-ابتدا با عشایر و قبایل ارتباطاتی برقرار شد و گروههایی را مسلح کردیم. خیلی از این گروهها در جبهه معارضین بودند و ما خیلی آنها را حمایت کردیم. ما توانستیم بین فرماندهان گروههای مخالف، اختلاف بیندازیم و حتی همدیگر را ترور کردند و قتلعامهای عشیرتی راه انداختند . سپاه از یک طرف توسط جوانان حزبالله و جوانان ایران و جوانان شیعه سوری، میزان درگیریها علیه مخالفان دولت سوریه را بالا برد و از طرفی بین سرگروههای مخالفین، اختلاف انداخت.
-اطلاعات و سپاه توانستند شکاف خیلی بزرگی در بخش عشایر ایجاد کنند. طوری که آنها بدجوری تو سر و کله هم زدند و پاشیده شدند. بچههای اطلاعات و دوستان سپاه توانستند در بهترین و بالاترین نقطه شکاف ایجاد بکنند و آنها به جان هم افتادند و ضربات دردناک خوردند.
- در خیلی از مناطق، فرزندان سران عشایر را گروگان گرفتیم و سعی کردیم با عشایر معامله کنیم و آنها را بهسمت دولت بکشیم. مسئولان امنیتی سپاه شخصاً بعضی وقتها با سران عشایر ملاقات میکردند. عشایر خیلی تعیینکننده هستند. طرفهای حسکه و حلب و مکاره و پنجه و سایر جاها عشایر قبلاً مخالف دولت بودند ولی الآن مجبور شدند که با دولت کار کنند.
- اختلاف انداختن بین شیعه و سنی هم برای ما خیلی باعث کمک شد و طلابی که از قم آمدند برای اینکار پاداش خوبی گرفتند.
- دولت سوریه، در خیلی از موارد مستقیم و غیرمستقیم راه را برای ورود داعش به قلمرو عشایر باز میکند و زد و خورد بین خود آنها بالا میگیرد. دولت هم کاری با داعش ندارد، بر عکس خیلی جاها از آن حمایت میکند. ارتش آزاد تا بهحال در جنگ با داعش 7هزار نفر کشته داده و هزاران اسیر در دست داعش دارد.
- طرحهایی اجرا شد که گروههای مسلح به همدیگر هم بدبین میشدند و برخوردهای مسلحانه میکردند. وضعیت طوری شد که جیش الحره (ارتش آزادی سوریه)، جبهه النصره و جیش الاسلام و داعش درگیری تن به تن را شروع کردند. داعش خیلی به نفع بشار تمام شد.
-دولت خیلی از مخالفان را بمباران کرد و برخی را بمباران نکردیم و توانستیم با این شیوهها جلب بکنیم و امکانات و سلاح به گروهها دادیم تا از آن علیه یکدیگر استفاده کنند. سپاه قدس بهطور گسترده مستشاران نظامی و نیروهای آموزشدیده را از طریق عراق وارد سوریه کرد و تمام طرحها و برنامههای عملیاتی را بهعهده گرفت تا صحنه بهنفع ما عوض شود».
61- پایداری مردم سوریه و تسلیم نشدن آنها بهرغم شرایط بسیار سخت با 300هزار شهید و بیش از 12میلیون آواره، همچنین بهدلیل خیزش مردم عراق و برکناری مالکی که کمکرسانی به اسد را سخت کرد، باعث شد که روند قضایا از یک سال پیش معکوس شود و به نفع مردم و انقلاب سوریه تغییر کند. سال گذشته در 8مهرماه 1393 پاسدار شمخانی به سوریه رفت تا به بشار اسد و سردمداران رژیمش روحیه بدهد.
همچنانکه در اطلاعیه دبیرخانه شورا در تاریخ 20مهر1393 آمده است شورای عالی امنیت رژیم آخوندی پس از سفر پاسدار علی شمخانی و ملاقات با اسد و دیگر مقامات دولت سوریه، گزارشی درباره تحولات سوریه برای سرکردگان رژیم تهیه کرد که در آن تأکید شده است:
«- برای”جمهوری اسلامی ایران محور عراق، سوریه، لبنان و یمن تعیینکننده است و نباید از آن عقبنشینی کرد“ و هر ”اقدام ضروری“ در این رابطه باید انجام شود و از طریق این حلقه ”ما میتوانیم بقیه کشورهای عربی بهخصوص عربستان سعودی و اردن را محاصره“ و کشورهایی مانند مصر را تحت فشار قرار دهیم».
-تا چند ماه پیش تعادل در سوریه به نفع اسد تغییر کرده بود و دشمنان او ضعیف شده بودند. تحولات عراق و بهخصوص برکناری مالکی و مسائل داخلی این کشور، رژیم را در سوریه با مشکل مواجه کرده است. چه بهخاطر ایجاد مشکل در انتقال نیرو و مهمات از خاک عراق و چه بهخاطر اینکه رژیم مجبور شد بخشی از شبهنظامیان تروریست مانند عصائب و کتائب و تیپهای ضدابوالفضل العباس و ذوالفقار را از سوریه به عراق برگرداند.
گزارش شورای عالی امنیت ملی رژیم میافزاید:
«- خامنهای سوریه را بهعنوان مشغله اصلی قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس قرار داده و “سردار همدانی را که همه آقایان با جایگاه و اعتبارشان آشنا هستند تمامعیار وقف سوریه ”کرد. خود سلیمانی نیز بهطور مستمر به سوریه رفت و آمد میکند و در میان افسران سوری این جمله معروفی است که “وقتی حاج قاسم سلیمانی اینجاست شب راحت میخوابیم“.
- خامنهای”بهاندازه یک کشور برای سوریه بودجه و هزینه نظامی و سیاسی اختصاص داده و برای همین، آقا اعلام کرده است که سوریه خط قرمز ماست. اگر تدبیر رهبری نبود همه چیز تمام شده بود“ و در این صورت در عراق و لبنان با فاجعه مواجه میشدیم و ”دامنه موضوع به تهران“ کشیده میشد».
62- در یک سال گذشته انسجام و وحدت میان گروههای اپوزیسیون و کم شدن اختلاف میان کشورهای منطقه در ارتباط با سوریه و تشدید انزوای منطقهیی رژیم ایران، باعث شد که ارتش آزاد سوریه و دیگر گروههای اپوزیسیون مواضع خود را تحکیم کنند و بسیاری از مناطق حساس و استراتژیک از جمله تمامی استان ادلب، مناطق وسیعی از حما و حلب و درعا در جنوب را آزاد نموده و ضربات استراتژیک بر پیکر رژیم اسد وارد کنند، بهطوریکه برای اولین بار در چند ماه گذشته اسد دستکم دو بار به عقبنشینیهای مفتضحانه نیروهایش اذعان کرد و آنها را مانورهای جنگی نامید و حتی اعتراف کرد که دچار کمبود نیرو است و باید نیروها را بهحفاظت از مناطق و اهداف استراتژیک اختصاص دهد. انقلابیون سوریه از یکسو به دمشق نزدیکتر شدهاند و از سوی دیگر به سمت لاذقیه و ساحل مدیترانه پیشروی میکنند و در عینحال توانستهاند با داعش مقابله و پیشرویهای آن را متوقف و در برخی نقاط به عقبنشینی وادار کنند. این در حالی است که حداقل تا امروز ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا حتی یک گلوله یا یک راکت علیه نیروهای بشار اسد شلیک نکرده و در پارهیی از مواقع عملاً به سود آن کار کردهاند.
فصل هفتم:
جنگ در عراق، دخالتهای جنایتکارانه و ناکامی خامنهای
63- بهدنبال تظاهرات گسترده مردمی در بغداد و استانهای مختلف عراق در اعتراض به فساد گسترده، که از اوایل مرداد شروع شد و مورد حمایت مرجعیت عالی نجف قرار گرفت، حیدر عبادی نخستوزیر این کشور، بسته اول اصلاحات خود را در 18مرداد94 در شورای وزیران به تصویب رساند که در 20مرداد نیز به اتفاق آرا در مجلس نمایندگان این کشور بهتصویب رسید. در این بسته اصلاحات که قرار است با بستههای بعدی تکمیل شود، علاوه بر اصلاحات سیاسی و اقتصادی و اداری، مناصب معاونان رئیسجمهور و معاونان نخستوزیر، لغو شدهاند که شامل حذف مالکی از منصب معاون رئیسجمهور میشود.
این تحولات، ضربه سنگین دیگری بر نفود و مداخلهجویی رژیم آخوندی و ولیفقیه آن خامنهای در عراق است که بیش از یک دهه این کشور را غرقه در جنگ و بحران کرده است. حذف مالکی مهره اصلی خامنهای در عراق، ادامه و تکامل ضرباتی است که در یکسال گذشته بر استراتژی ضدانسانی رژیم ولایتفقیه در عراق وارد شده و در عینحال، نشانه بارزی از پیامدهای زهر اتمی و افت موقعیت و قدرت فاشیسم دینی حاکم بر ایران در منطقه است. هر چند که رژیم و عوامل آن بیکار نخواهند نشست و تک و پاتکهای بسیاری در پیش خواهد بود.
در رخدادها و تحولات عراق، پاسخهای آیتالله سیستانی به سؤالات خبرگزاری فرانسه (بهتاریخ 20اوت2015) درباره اوضاع عراق و تظاهرات مردم علیه فساد، بسیار مهم است و در آن خاطرنشان شده است: «سیاستمدارانی که در سالهای گذشته حکومت کردهاند، بیشترین مسئولیت در قبال آنچه که کشور به آن دچار شده، متوجه آنان است. چرا که بسیاری از آنها منافع عالیه مردم عراق را نهتنها در نظر نگرفتند بلکه به منافع شخصی و گروهی و مذهبی و نژادی خودشان پرداختند و بر این اساس، مناصب و پستهای حکومتی را بین خود تقسیم کردند، نه بر اساس شایستگی و پاکدامنی و عدالت. آنها دست به فساد مالی یازیدند و اجازه دادند که فساد در نهادهای حکومتی در سطح وسیعی گسترش یابد. همه این کارها- علاوه بر فقدان برنامهریزی صحیح اداره کشور و دلایل دیگر- منجر به اوضاع نابسامان اقتصادی و خدمات عمومی شده است که الآن شاهد آن هستیم» و «مسلم است که اگر گسترش فساد در نهادهای مختلف حکومت بهویژه در نهادهای امنیتی نبود و اگر سوءاستفاده از قدرت توسط کسانیکه در حاکمیت بودند نبود، تشکیلات تروریستی داعش هرگز نمیتوانست منطقه بزرگی از خاک عراق را تحت سلطه داشته باشد».
به دنبال انتشار پاسخهای آیتالله سیستانی به خبرگزاری فرانسه، روزنامه شرق الاوسط (20 اوت 2015) نوشت: «آیتالله سیستانی مالکی را مسئول گسترش فساد دانست».
64- درست یک سال پیش از این، مالکی در مرداد93 در اثر نفرت عموم مردم عراق و ائتلاف بیسابقه جریانهای مختلف عراقی اعم از سیاسی و مذهبی علیه او و مخالفت ناگزیر آمریکا و بسیاری از قدرتهای جهانی با ادامه نخستوزیری او، مجبور بهکنارهگیری شد. این در حالی بود که رژیم آخوندی و شخص خامنهای تا آخرین لحظه از او حمایت میکردند. برکناری مالکی بر باد رفتن سرمایهگذاری 8ساله رژیم آخوندی در عراق و یک ضربه کمرشکن به نفوذ رژیم در عراق و منطقه بود که مقاومت ایران از سال 1385 با پرداخت بهای سنگین و خونین و کارزارهای بیوقفه بینالمللی در آن نقش پیشتاز داشت.
اما رژیم ایران با استفاده از نفوذ گستردهاش در دستگاههای امنیتی و نظامی و سیاسی عراق و به بهانه مبارزه با داعش و با بهرهبرداری از سیاست ضعیف آمریکا تلاش کرد آب رفته را به جوی بازگرداند و نفوذ خودش را در عراق بازسازی کند. از اینرو به جنایاتی وحشیانه و بیسابقه بهخصوص در استان دیالی، حومه بغداد و استان صلاحالدین دست زد. سازمانهای بینالمللی مدافع حقوقبشر، از جمله عفو بینالملل، گزارشهای تکاندهندهیی در اینباره منتشر کردند. عوامل ریز و درشت رژیم با ژستهای تو خالی و ابلهانه اعلام میکردند که ما بهتنهایی میتوانیم داعش را شکست دهیم و حتی کمک آمریکاییها را برای آزادسازی موصل از داعش نمیخواهیم (واشینگتن پست 15فوریه2015 بهنقل از سرکردگان تروریستهای 9بدر).
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران در 5 دی1393 طی اطلاعیهیی نسبت به «حضور فزاینده پاسداران جنایتکار نیروی تروریستی قدس در عراق که نقض آشکار قطعنامههای شورای امنیت مللمتحد است» هشدار داد و تأکید کرد هدف رژیم «نه جنگ با داعش، بلکه جبران ضربه سنگین ناشی از برکناری مالکی و تحکیم سلطه خلافت ولیفقیه بر عراق است. قتلعام و کوچاندن اجباری و سلب مالکیت و تجاوز به مردم عراق، بهویژه اهل سنت، توسط پاسداران و شبهنظامیان وابسته به آن تحت عنوان مبارزه علیه داعش، صلح و امنیت در تمام منطقه را بهخطر انداخته و به ماشین افراطیگری و تروریسم در تمامی منطقه سوخت میرساند... هدف پاسداران بهرهبرداری از شرایط موجود و تحکیم سلطه بر عراق است. بههمینخاطر قتلعام، تجاوز و کوچ دادن جمعی و سلب مالکیت اهل تسنن که از 1382 توسط این نیروها جریان داشته، در ماههای اخیر ابعاد بیسابقهیی بهخود گرفته است».
65- فارین پالیسی در 18سپتامبر2014 نوشت: «شبهنظامیان شیعی عراق در حال تبدیلشدن به یک خطر بزرگ، به بزرگی داعش هستند... این گروهها که دارای ارتباطات عمیق ایدئولوژیکی و سازمانی با ایران هستند... در اوایل ژوئن، همراه با نیروهای امنیتی عراق حدود ۲۵۵زندانی از جمله کودکان را اعدام کردند. یک گزارش عفو بینالملل در ماه ژوئن با جزییات تشریح کرد که چگونه شبهنظامیان شیعی بهطور منظم اعدامهای فراقضایی انجام دادهاند و گزارش کرد که دهها زندانی سنی در ساختمانهای دولتی بهقتل رسیدند... سازمان بدر، یک گروه مسلح با هزاران نفر عضو و یکی از وابستگان اولیه ایران در عراق، یک ستون دیگر تلاشهای تهران برای توسعه عملیات شبهنظامیان شیعی است. طی جنگ در عراق، از طریق تسلط بر دفاتر دولتی، این گروه تعدادی جوخه مرگ فرقهیی را راهاندازی کرد.
رشد این شبهنظامیان شیعی طرفدار ایران نشاندهنده اهداف ایران برای تسلط شیعه در عراق است. این گروهها نهتنها از حمایت و تواناییهای سازماندهی ایران استفاده میکنند، بلکه همگی با ساز ایدئولوژیکی تهران رژه میروند. آنها وفادار به ولیفقیه ایران خامنهای و ایدئولوژی مطلقه ولایتفقیه هستند که به ولیفقیه اقتدار نهایی سیاسی و مذهبی را میدهد... . همچنان که هدف بیان شده داعش، برداشتن مرزهایی است که پس از جنگ جهانی اول در خاورمیانه ایجاد شده است، شبهنظامیان شیعی سوری و عراقی نیز همانند بنیادگرایان سنی مرزهای ملی را از میان بردهاند: شبهنظامیان شیعی میگویند که آنها از مرقدهای امامان شیعیان یا از خود شیعیان در هر کجا که باشند دفاع میکنند... . آنها بههیچ مقامی در بغداد پاسخ نمیدهند و فقط به رهبران مذهبی خود یا به تهران پاسخگو هستند... . اگر واشینگتن گامهایی برای کنترل آنها برندارد، ممکن است بسیار دیر کشف کند که بهطور مؤثر بغداد را به تهران واگذار کرده است و هیچ بازگشتی برای آن وجود ندارد».
66- روزنامه خبات ارگان رسمی حزب دموکرات کردستان عراق، روز اول دسامبر2014 بهنقل از مسئول شاخه خانقین این حزب نوشت: «شبهنظامیان شیعه شروع به کشتار مردم کرده و اموال آنها را بهغارت میبرند و موجب نگرانی برای کلار و خانقین شدهاند... . رفتار شبهنظامیان شیعه همانند داعش و حتی بدتر است. آنها در کشتن و سوزاندن و غارت کردن مهارت دارند و90درصد سعدیه را بهم ریخته و تمام اماکن را غارت کرده و سوزاندهاند. در جلولا هم شروع بهعملیات نظامی کردهاند. هدف آنها از این اقدامات این است که حاکمیت و نفوذ خود را افزایش دهند... . آنها از پرچم عراق کمتر استفاده میکنند و یک پرچم که آرم انقلاب اسلامی ایران روی آن است برمیافرازند... آنها هماکنون شروع به تصفیه تمام سنیها کردهاند و هر کجا که بتوانند مردم را میکشند... آنها تحت عنوان خنثیسازی مین و مواد انفجاری، خانههای مردم را منفجر میکنند... . تمام مردم از شبهنظامیان ناراضی هستند، آنها نفرات بیسروپایی هستند که از هیچ عملی کوتاهی نمیکنند و تجاوزات آنها دارد به خانقین و کلار و کفری هم میرسد».
67- خبرگزاری رویتر روز 31دسامبر2014 (10دی93) در گزارش تکاندهندهیی از کوچاندن اجباری اهل تسنن از مناطق اطراف بغداد نوشت: «شبهنظامیان شیعه نفوذشان را گسترش و نقشه عراق مرکزی را تغییر میدهند».
رویتر در گزارشی از یک اردوگاه در حله، مرکز استان بابل، مینویسد: «زنان و کودکان میهمانان اجباری هستند که بههمراه فامیلهای مردشان در ماه اکتبر از جرف الصخر، یک دژ داعش، طی عملیات شبهنظامیان شیعه برای پاکسازی این اجتماع کشاورز، فرار کردند. پس از دستگیری، نیروهای امنیتی مردان را جدا کرده و آنها را متهم کردند که رزمندگان داعش هستند. از آن موقع آنها ناپدید شدهاند... در حالیکه نیروهای شیعه به سوی زمینهای تحت کنترل داعش میروند، بسیاری از سنیان از ترس دولت شیعی و نیز بنیادگرایان سنی فرار کردهاند... اکنون گروههای شیعه تصمیم میگیرند که چه کسانی میتوانند در این اجتماع بمانند و چه کسانی باید بروند، خانه چه کسانی باید تخریب شود و خانه چه کسانی باقی میماند...
کمیته نجات بینالمللی به رویتر گفت که با درنظرگرفتن تنها کمربندی کشاورزی بغداد و شمال شرقی استان دیالی، بیش از 130000نفر که اغلب سنی هستند در سال2014 از عراق مرکزی فرار کردهاند. این هجرت دهکدهها را خالی کرده در حالیکه شبهنظامیان، قبایل و نیروهای امنیتی شیعه خلاء را پر میکنند.
ام محمد که طی دیدار هفته گذشته رویتر گریه میکرد گفت:“من اینجا گیر افتادهام و با اعانات زندگیم میگذرد بدون اینکه بدانم چرا این اتفاقات برای ما افتاد ”. “تمام آنچه من میخواهم این است که شوهرم برگردد و به زمین کشاورزی کوچکمان برگردیم ”».
68- واشینگتن پست 15فوریه2015 از عراق نوشت: «سلسله مراتب فرماندهی شبهنظامیان بهوسیله معاون مشاور امنیت ملی عراق، ابو مهدی مهندس که بهدلیل نقش و عضویت او بهعنوان یک فرمانده ارشد عراقی در سپاه پاسداران ایران توسط وزارت خزانهداری ایالات متحده مورد تحریم است، هماهنگی میشوند. او توسط کویت بهصورت غیابی بهدلیل نقشش در بمبگذاری در سفارتهای ایالات متحده و فرانسه در کویت در سال 1983محکوم شده است. قاسم سلیمانی، فرمانده ارشد ایرانی بهصورت منظم در خط مقدم نبرد در عراق ظاهر میشود.
... در یک گردش در روستاهایی که اخیراً آزاد شدهاند خطر نقش شبهنظامیان که ممکن است فقط به شعلهور شدن فرقهگرایی منجر شود آشکار بود. در یکی از روستاها بهنام العسکری همه خانهها سوزانده شده بودند، تاکتیکی که بنا به گفته سیاستمداران سنی روشی است که قصد آن پاکسازی مناطق از سنیها و ممانعت از برگشت آنها به خانههایشان است.
... بهرغم خودستایی شبهنظامیان، این روشن نیست که آیا آنها قادر خواهند بود که جنگ در منطقه سنیها را از جمله در استانهای صلاحالدین و انبار و نینوا، استانهایی که داعش دارای ثبات بیشتری است، پیش ببرند یا نه.
اغلب موفقیتهای آنان در مناطقی بوده است که شیعیان مسلط بودهاند از جمله جنوب بغداد و بخشی از شرق صلاحالدین و اخیراً دیالی».
رویتر در 28ژانویه در مورد کشتار در بروانه بهنقل از یک عضو سنی شورای استانی نوشت «حداقل 72مرد روز دوشنبه در بروانه کشته شدند. وی گفت که 35تن دیگر مفقود و احتمال داده میشود که در بازداشت شبهنظامیان هستند».
69- بادکنک قدرت پوشالی فاشیسم دینی حاکم بر ایران و قدارهبندیهای قاسم سلیمانی که برای قدرتنمایی و مرعوب کردن مخالفان سلطه رژیم ایران بهطور مستمر حضور خودش را در عراق بهنمایش میگذاشت، در اولین جنگ در حومه تکریت ترکید و بهرغم همه شعر و شعارهای قبلی هادی عامری و دیگر مزدوران رژیم ایران در عراق، دست از پا درازتر از تکریت گریختند. این گریز مفتضحانه این فرضیه را تقویت میکرد که در مناطقی مانند دیالی و برخی از حومههای بغداد، شبهنظامیان، با پرداخت پولهای کلان به داعش، برخی از مناطق را از آن خریداری میکنند و بههمینخاطر هم هیچ گزارشی از تلفات سنگین نه از طرف داعش و نه از طرف شبهنظامیان وجود ندارد. در این مناطق، این فقط اهل تسنن هستند که بعد از عقبنشینی امن داعش، قربانی وحشیگریهای پاسداران و شبهنظامیان میشوند.
واشینگتن پست 16مارس2015 از نجف نوشت: «رسیدن مستمر تابوتها به شهر مقدس شیعه نجف علت توقف جنگ تکریت است؛ کارگران قبرستان میگویند که تا 60 کشته روزانه به آنجا آورده میشوند. از هفته گذشته سربازان میگویند که نبرد سختتر از آنی بوده که انتظارش را داشتهاند، در حالیکه پیشرفت کند شده، برخی مقامات عراقی درخواست حمایت هوایی به رهبری آمریکا را شروع کردهاند.
در حالیکه مقامات عراق هنوز ابراز اطمینان میکنند که شهر را بگیرند اما تهاجمی که لنگ میزند نوید خوبی از نبردهای پیچیده برای شهر موصل و دیگر قسمتهای در دست شبهنظامیان در استان الانبار -که قرار بود در ماههای آتی شروع شود- نمیدهد.
... فاضل الزبیدی، یک مدیر گفت:“بین چهار غسالخانه اصلی، این روزها بین 40 تا 60نفر را از تکریت میآورند ”. وی گفت، تنها تعداد کمی از ارتش هستند؛ اغلب قربانیان از شبهنظامیان شیعه هستند که در نوک حمله قرار دارند... زبیدی مشکوک است که در مواردی مقامات اجساد را نگه میدارند. “در صحنه نبرد گاهی در یک روز 100سرباز جان خود را از دست میدهند اما سردخانه همه را با هم نمیآورد چرا که این امر حساسی است ”.
هاشم یاسر، یک مدیر دیگر، گفت:“ما اینجا یک درک از اینکه چطور اوضاع پیش میرود داریم. وضع خوب نیست ”. سمیرا التمیمی، 59ساله، تنها به اجساد عصائب میپردازد که از شبهنظامیان شیعه بدنام هستند. وی گفت که 26تن از شبهنظامیان این گروه تا بهحال در تکریت مردهاند از جمله سه فرمانده بالا».
70-پس از این شکست رسوا، پاسداران و شبهنظامیان، دیگر به جبهه تکریت بازنگشتند تا اینکه برخی از واحدهای نظامی عراقی با آتش سنگین نیروی هوایی آمریکا این شهر را از داعش پس گرفتند... اما بعد از آن نوبت مزدوران رژیم ایران برای غارت شهر و تخریب و به آتش کشیدن خانههای مردم رسید.
جنگ تکریت شکست استراتژی رژیم در عراق بود. طبق طرحی که در ابتدا آمریکاییها از آن صحبت میکردند، قرار بر این بود که آزادسازی مناطق تحت تسلط داعش را از نینوا شروع کنند و سپس به سمت صلاحالدین و نهایتاً الانبار حرکت کنند. اما رژیم ایران میخواست بهخیال خودش با آزادکردن تکریت ابتکار عمل را از دست آمریکا گرفته و به اسم خودش ثبت کند. تکریت مرکز استان صلاحالدین 2 مزیت داشت، از یکسو بهدلیل اینکه زادگاه رئیسجمهور سابق عراق است از اهمیت سمبلیک برخوردار بود و از سوی دیگر بهدلیل نزدیکی به مرزهای ایران و حضور فشرده رژیم در دیالی بهمثابه پشت جبهه صلاحالدین محسوب میشد. ارزیابی رژیم این بود که لشکرکشی موفقیتآمیزی به تکریت خواهد داشت. لذا علاوه بر شبهنظامیان، چندین هزار پاسدار و توپخانه سپاه مستقیماً در این جنگ شرکت داشتند و بسیاری از فرماندهان سپاه در آن کشته شدند. رژیم در عینحال توانست دولت و ارتش عراق را نیز بهدنبال این استراتژی محکوم به شکست بکشاند و در طرح آمریکا نیز اخلال و تأخیر ایجاد کند.
رژیم آخوندی بهدنبال شکست در تکریت درصدد برآمد با یک اشتباه بزرگتر آن را جبران کند. از اینرو نیروهای خود را از اواخر فروردین برای تصرف انبار و بهطور مشخص شهر فلوجه بسیج کرد و هادی عامری را هم که قبلاً در دیالی مستقر شده و عملیات صلاحالدین را پیش میبرد به منطقه فلوجه فرستاد. ایادی رژیم در عراق تصریح میکردند که فلوجه رأس فتنه است و باید داعش را ابتدا در آنجا شکست داد. از همین رو حملات هوایی و توپباران و خمپارهباران غیرنظامیان در فلوجه از چند ماه پیش شروع شد که هنوز هم ادامه دارد و هر روز گروهی از مردم بیگناه و محروم این شهر از جمله زنان و کودکان را بهکام مرگ میکشد و حتی بیمارستانها را هم هدف قرار میدهد.
در شهر فلوجه نیز، تلفات گسترده شبهنظامیان وابسته به رژیم ایران، آنان را وادار به عقبنشینی از این منطقه کرد. همزمان با تمرکز در اطراف فلوجه، داعش مرکز شهر رمادی و مراکز حکومتی آنرا که همچنان در دست دولت عراق بود بهتصرف درآورد. استراتژی رژیم برای گرفتن فلوجه آنقدر ابلهانه بود که اعتراض مقامات و نظامیان آمریکایی را نیز درآورد، بهنحوی که آنها بارها تأکید کردند که فلوجه آخرین جا و نه اولین جاست...
به این ترتیب، رژیم ولایتفقیه و شبهنظامیان و عواملش در عراق، از روز اول مداخلهجویی این رژیم در عراق تا هماکنون، راهگشا و زمینهساز جنایات وحشیانه داعش بودهاند و همچنان که در گزارشهای عفو بینالملل و ارگان رسمی حزب دموکرات کردستان عراق آمده است، «همانند داعش و حتی بدتر از آن»، به جنایت و کشتار و اعدامهای خودسرانه دست یازیدهاند و مردم ستمدیده عراق را در نقاط مختلف این کشور ناگزیر از کوچ اجباری و بیخانمانی کردهاند.
فصل هشتم:
کارزار بینالمللی و سیاسی مقاومت ایران در خارج کشور
پرچمداری مقابله با خطر بنیادگرایی و تروریسم
71- طی یک سال گذشته به همت هموطنانمان، پشتیبانان مقاومت و یاران اشرفنشان در کشورهای مختلف جهان، آکسیونها و نمایشگاهها، تظاهرات و تحصنها و نیز جلسات بزرگ و کوچک همراه با سمینارها، کنفرانسها و گردهماییهای متعدد و متنوع برای دفاع از حقوق اقشار مختلف مردم ایران و افشای جنایتهای رژیم در موارد گوناگون، بیوقفه ادامه داشت و پرچم شرف و مقاومت و مبارزه ایران و ایرانی را در سراسر جهان در اهتزاز نگهداشت. اخبار این فعالیتها دهها هزار بار در رسانههای مختلف جهانی بازتاب یافت. این علاوه بر آکسیونها و فعالیتهای تبلیغی و اجتماعی در داخل میهن اشغال شده در سراسر سال بود که دستاندرکاران آن در هر قدم با خطر دستگیری و شکنجه و اعدام روبهرو بوده و هستند.
گردهمایی سالانه مقاومت در پاریس در روز 23خرداد94 برگزار گردید و بازتابهای سیاسی و رسانهیی آن، بهویژه کارزار جهانی صورت گرفته در اینترنت و شبکههای اجتماعی در جریان این اجتماع عظیم ده ساعته و همچنین قبل و بعد از برپایی آن، با شرکت فعال شخصیتهای بینالمللی و یاران و حامیان مقاومت، مرزهای جدیدی را درنوردید.
شورای ملی مقاومت در اجلاس میاندورهیی خود پس از این گردهمایی که در روزهای 27 و28خرداد با حضور شماری از هموطنان و نمایندگان جوامع ایرانی و همپیمانان شورای ملی مقاومت بهعنوان ناظر برگزار گردید، بهدستاندرکاران و شرکت کنندگان و به همه یاران مقاومت و هموطنانی که این اجتماع عظیم را برپا کردند، این موفقیت بزرگ را تبریک گفت.
اعضای شورا در سخنان خود، این گردهمایی و همبستگی و حضور بیش از 600تن از شخصیتها و قانونگذاران و شهرداران و منتخبان مردم 70کشور از 5 قاره جهان را نمایش خیرهکننده دیگری از اقتدار ملی و اعتبار بینالمللی و اصالت و استحکام جنبش مقاومت بهعنوان یگانه آلترناتیو دموکراتیک و مردمگرا در برابر استبداد منفور و مطرود ولایتفقیه دانستند و خاطرنشان کردند که در شرایطی که جامعه جهانی در انتهای ماراتون مذاکرات اتمی با رژیم آخوندها به بنبست رسیده و در حالیکه بحرانسازیهای این رژیم تمام منطقه را تهدید میکند، مقاومت ایران در گردهمایی بزرگ خود، تنها راهحل کارساز را به جهان عرضه کرد که همانا ضرورت و حتمیت تغییر رژیم فاشیسم دینی حاکم بر ایران است. بیان این خواست برحق، در سلسله سخنرانیها و بیانیههای مهمی که در گردهمایی بزرگ عنوان شدند، موج میزد و جایی برای هیچگونه شک و تردید باقی نمیگذاشت؛ راهحلی که نهفقط مبشر سعادت مردم ایران، بلکه کلید صلح و آرامش در این منطقه از جهان است و بههمینخاطر، طیف شگفتانگیزی از گرایشهای متنوع سیاسی از نقاط مختلف جهان، بهویژه از خاورمیانه و کشورهای عربی، حول آن به اتفاقنظر رسیدند.
72- در سال گذشته خانم رجوی از طریق ویدئو کنفرانس در جلسه رسمی کمیته حقوقبشر پارلمان کانادا درباره نقض حقوق بنیادین مجاهدان لیبرتی و در کمیته خارجی کنگره آمریکا درباره بنیادگرایی اسلامی و راههای مقابله با آن شهادت داد.
کارزار جهانی سیاسی و بینالمللی مقاومت و حامیانش و بهخصوص گردهمایی بزرگ 23خرداد، نگرانی سران رژیم و شخص ولیفقیه را بهشدت برانگیخت و آنها را بهعکسالعملهای جنونآمیزی واداشت. در 6تیر94 خامنهای برآشفته از برپایی گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس، استماع رسمی خانم رجوی در کنگره آمریکا و دیگر کنفرانسها و فعالیتهای سیاسی مقاومت، گفت: «آنها اکنون آزادانه در اروپا و آمریکا فعالیت و با مسئولان این کشورها دیدار میکنند و حتی برای آنها جلسات سخنرانی با موضوع حقوقبشر! گذاشته میشود... کشور ما [بخوانید ولایت خامنهای] و ملت ما [بخوانید نیروهای سرکوبگر و اراذل و اوباش بسیجی] احتیاج دارد دشمن را بشناسد، عمق دشمنی را بفهمد»...
روز بعد علی لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع، ضمن تهدید تروریستی کشورهایی که مقاومت ایران در آنها بر طبق قانون فعالیت میکند، گفت: «امروز اکثر این جریانهای تروریستی حالا چه منافقین چه گروهکهای دیگر که در کشورهای غربی حضور دارند، میتینگ دارند، گاهی با دستگاههای رسمی اون کشور ارتباط برقرار میکنند... من فکر میکنم برای این مسأله باید در داخل کشور یک ساز و کارهای حقوقی قویتری بهوجود بیاد که کشورهایی که از تروریستها استفاده میکنند، استفاده ابزاری میکنند، استفاده تاکتیکی میکنند، باید تاوان رفتارهاشون را بدهند و هزینه بدهند... در مورد پذیرایی از تروریستها درکشورهای خودشون باید تاوان این رو بدهند»...
در همان همایش، آخوند صادق لاریجانی، سردژخیم قضاییه رژیم با تهدید گفت: «مگر ندیدیم چطور شهرها رو به آشوب کشیدند، تهران را، اصفهان را، مشهد را، شیراز را، مگر ندیدیم آتش میزدند مساجد را، پایگاههای بسیج را عدهیی رو کشتند در خیابانها من عرضم این است که این یک بستر بسیار فتنهانگیزی بود... کسانی از بیرون و کسانی در داخل دنبال براندازی بودند... من سؤالم این است که جای تعارف با کسی وجود نداره، اینجا بحث کیان جمهوری اسلامی است، نباید اجازه داد تکرار بشه این مسائل در کشور و بعد هم خوش و بش کنیم باهاشون. کسانی راه بیفتند، تحریک کنند مردم را به ریختن در خیابانها، عدهیی ضدانقلاب سوار جریان بشوند، کشور را بهآشوب بکشند، غربیها سوار مسأله بشوند، بعد هم ما از کنارش عبور کنیم بگیم حالا یک جریانی بود تمام شد، نه اینطور نیست بهنظر من خیلی روشن است، اگر ما تحلیل حقیقی داشته باشیم آن جریانی که این کار را راه انداخت هنوز هم هست»...
آخوند جلاد ابراهیم رئیسی، دادستان کل رژیم و از مسئولان قتلعام زندانیان سیاسی در سال1367 هم مدعی کشورهای اروپایی شد و گفت: «اکنون تعجب ما از دولتهای اروپایی که ملجأ و پناهگاه تروریستها شدهاند و دم از مبارزه با تروریستها میزنند این است که چه جوابی برای این پارادوکس دارند و تروریستهای با نشان را در کشورهایشان پناه میدهند»... (سخنرانی در مشهد 6تیر1394).
73- در یکسالی که گذشت بنیادگرایی و افراطیگری دینی چه بهخاطر ظهور داعش و قدرت گرفتن این جریان تروریستی و چه بهدلیل گسترش دخالتهای فاشیسم دینی حاکم بر ایران در کشورهای مختلف منطقه از سوریه و عراق و یمن و لبنان، مهمترین مسأله و مشغله منطقه و جهان بود. افشای نقش رژیم آخوندی بهمثابه پدرخوانده و کانون اصلی تولید این پدیده شوم، جایگاه ویژهیی در کارکردهای مقاومت ایران در یکسال گذشته داشته است.
همچنانکه پیش از این مقاومت ایران بارها اعلام کرده است، داعش محصول اشغال عراق و اقدامات سرکوبگرانه دیکتاتوریهای مالکی و بشار اسد است. سرکوبهای وحشیانه نیروهای بشار اسد و حامیان آن (رژیم ایران و حزبالله لبنان) و سرکوب بیامان و لاینقطع سنیها توسط نوری مالکی، میدان را برای صعود داعش باز کرد. اما تلاش خامنهای و نظریهپردازان ولایت او و خودفروختگان لابی رژیم و مماشاتگران این بود که از مسأله داعش برای این رژیم فرصتسازی کرده و با وارونهگویی، خلافت خامنهای را که کانون مشکل است، بخشی از راهحل و در مواردی طرفی معرفی کنند که گوئیا قادر به مهار و نابودی داعش است.
74- در 24شهریور1393، خامنهای هنگام مرخص شدن از بیمارستان گفت: «روزهای اولی که مسأله داعش در عراق پیش آمد، آمریکاییها بهوسیله سفیرشان، از سفیر ما در عراق، درخواست کردند که بیایید بنشینیم درباره داعش با هم هماهنگی کنیم. سفیر ما این را منعکس کرد، بعضی از مسئولان ما هم حرفی نداشتند، من مخالفت کردم، گفتم در این قضیه، ما بهخصوص با آمریکا همراهی نمیکنیم؛ چون اینها خودشان دستشان آلوده است، در این قضیه ما چطور بیاییم با کسانی که دستشان آلوده است و نیتشان آلوده است، همکاری کنیم؟ بعد از آن هم همین آقای وزیر خارجهیی که این حرف را آمد جلو چشم همه دنیا پشت دوربین گفت که “ما از ایران همکاری نمیخواهیم ”، همین ایشان، شخصاً از آقای دکتر ظریف درخواست کرده بود که بیایید ما در این قضیه همکاری کنیم؛ دکتر ظریف رد کرد. معاون او هم - که یک زنی است که میبینید، میشناسید - از آقای عراقچی در مذاکراتش درخواست کرده بود که بیایید ما همکاری کنیم؛ اینها رد کردند. بعد از آن که آنها رد کردند و ما صریحاً گفتیم با شما در این قضیه همکاری نمیکنیم، حالا میگویند ما ایران را نمیخواهیم وارد کنیم!... آن حرکتی که علیه داعش انجام گرفت و کمر داعش را در عراق شکست، این کار آمریکاییها نبود؛ خود آنها هم خوب میدانند، داعشیها هم خوب میدانند، مردم عراق هم خوب میدانند؛ میدانند کار مردم عراق بود، کار ارتش عراق بود، کار نیروهای مردمی بود که بهخوبی یاد گرفته بودند چه جوری باید با داعش مبارزه کنند و مبارزه کردند و تا اینجا ضربههای جدی را وارد کردند، بعد از این هم ضربه را اینها وارد خواهند کرد»... (سایت خامنهای).
از آن زمان که خامنهای این قدرتنمایی مسخره را کرده است، از قضا بهدلیل دخالتهای جنایتکارانه رژیم آخوندی و شبهنظامیان وابسته به آن و بهدلیل سیاستهای غلط و مماشاتگرانه آمریکا، داعش سرزمینهای تحت سیطره خود را در عراق گسترش داده و به معضل بیشتری برای منطقه و جهان تبدیل شده است. بهنحوی که ژنرالهای برجسته آمریکایی اکنون میگویند که برای مقابله با داعش 10تا 20سال زمان لازم است. حرف مقاومت ایران و بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران واقعگرا در سراسر جهان این است که به جای معلول باید بر روی علت متمرکز شد.
75- شورای ملی مقاومت در 25سال گذشته بهطور پیگیر بر این حقیقت که بنیادگرایی اسلامی و کانون آن یعنی تهران تحت حاکمیت دیکتاتوری دینی مهمترین دشمن صلح و آرامش در سطح منطقهیی و بینالمللی است، پای فشرده است. در یک سال گذشته نیز شورا و رئیسجمهور و اعضای آن، فعالانه بر این حقیقت تأکید کردهاند که ظهور و قدرتگرفتن داعش محصول سیاسیتهای فاشیسم دینی حاکم بر ایران بهخصوص در عراق و سوریه و مماشات آمریکا در برابر این رژیم است.
خانم رجوی که در 29آوریل از طریق ویدئو کنفرانس در یک جلسه استماع در کنگره آمریکا شهادت میداد به اختصار گفت: «بنیادگرایی و افراطیگری اسلامی پس از به حاکمیت رسیدن دیکتاتوری دینی (مبتنی بر ولایتفقیه) در ایران در سال1357، بهصورت یک تهدید برای صلح و آرامش ظاهر شد و این رژیم تا کنون دینامیسم و کانون اصلی این پدیده شوم بنیادگرایی و افراطیگری تحت نام اسلام در منطقه و جهان بوده است. هدف اصلی بنیادگرایی، استقرار خلافت اسلامی و اجرای احکام شریعت از طریق زور است. این پدیده هیچ مرزی را بهرسمیت نمیشناسد و تفاوتی بین بنیادگرایی شیعه و سنی نیست. خصیصه اصلی این پدیده، تهاجم و خشونتطلبی است و جستجو برای عناصر مدره در بین آنها سراب است. ما در سال1372، با انتشار کتاب “بنیادگرایی اسلامی تهدید نوین جهانی ”نسبت به این تهدید و کانون آن هشدار دادیم و گفتیم هدف رژیم ملاها از بمب اتمی نیز صدور بنیادگرایی و تضمین بقای خودش است. متأسفانه، این تهدید جدی گرفته نشد. تجربه سه دهه گذشته نشان میدهد که اگر یک سیاست قاطع علیه منشأ اصلی این پدیده اتخاذ نشود عواقب ویرانگرتری خواهد داشت. متأسفانه عدم ممانعت از دخالتهای رژیم ایران در عراق، بعد از سال1382 و اشغال تدریجی عراق از سوی رژیم، یک شتاب بیسابقه به رشد این تفکر متحجر و ارتجاعی بخشید. کما اینکه جنایات نیروی قدس از طریق بشار اسد و مالکی دو آلت دست رژیم ایران در سوریه و عراق و کشتار و حذف اهل تسنن و سکوت غرب در مقابل آن، باعث قدرتگرفتن داعش شد».
خانم رجوی افزود «تأکید میکنم رژیم ملاها بخشی از راهحل بنیادگرایی نیست، بلکه قلب مشکل است و راهحل بنیادین آن، تغییر رژیم بهدست مردم و مقاومت ایران است. این رژیم، بسیار شکننده است و اکثریت عظیم مردم ایران، همچنانکه در قیام سال1388 همگان بهچشم دیدند، خواستار یک تغییر بنیادین و برقراری دموکراسی هستند، قدرتنمایی رژیم، کاذب است و هدفش، پوشاندن ناتوانیهای بنیادین رژیم در پاسخگویی به خواستههای میلیونها ایرانی در قرن بیست و یکم است و ناشی از سیاست ضعیف غرب در قبال آن است. مقاومت ایران بهدلیل نقش محوری سازمان مجاهدین خلق ایران، بهعنوان یک نیروی دموکراتیک مسلمان، آنتیتز بنیادگرایی است».
76- طرح 5مادهیی خانم رجوی برای مقابله با بنیادگرایی اسلامی که خطاب به کنگره آمریکا مطرح کرد و با استقبال شماری از اعضای کنگره مواجه شد، یک راهحل واقعبینانه و عملی است و جامعه جهانی از تأخیر در اتخاذ این قدمهای عملی خسارت جدی خواهد دید. وی ضمن استقبال از تشکیل ائتلاف منطقهیی علیه اشغال یمن توسط رژیم ایران گفت: «میتوان و باید پدیده بنیادگرایی اسلامی را، چه نوع شیعه یا سنی، شکست داد. لازمه این کار، تشکیل یک ائتلاف بینالمللی و اتخاذ قدمهای عملی زیراست:
- اخراج کامل نیروی تروریستی قدس و خاتمهدادن به نفوذ رژیم ایران در عراق، مشارکت واقعی اهل تسنن در قدرت و مسلح کردن عشایر سنی برای بهدست گرفتن امنیت محلی.
- کمک به اپوزیسیون و مردم سوریه برای خاتمهدادن به دیکتاتوری اسد و برقراری دموکراسی در این کشور.
- بهرسمیت شناختن اراده مردم برای سرنگونی رژیم ایران و پایان دادن به بیعملی در مقابل نقض وحشیانه حقوقبشر در ایران و تأمین حفاظت و حقوق اپوزیسیون سازمانیافته مجاهدین خلق، ساکنان لیبرتی.
- تقویت اسلام اصیل، دموکراتیک و بردبار برای مقابله با برداشتهای بنیادگرایانه از این دیانت.
- بستن همه راههای دستیابی رژیم ایران به بمب اتمی.
77- در یک گردهمایی بزرگ بینالمللی که مقاومت روز 16اسفند1393 در برلین تحت عنوان «برای بردباری و برابری علیه بنیادگرایی و زنستیزی»، برگزار کرد، سخنرانان از کشورهای مختلف جهان تأکید کردند که پیشروی آرمان برابری در جهان، امروز با مانع بنیادگرایی اسلامی مواجه است که با نسلکشی، تروریسم و تبعیض، تمام منطقه و جهان را بهخطر انداخته و بیش از همه با زنان دشمنی دارد.
خانم رجوی در سخنرانی خود در این کنفرانس گفت: «تعیینکنندهترین عامل در قدرتگرفتن بنیادگرایی بهحاکمیت رسیدن آخوندهای مرتجع در ایران است که برای نخستین بار یک الگوی حکومتی برای گروههای بنیادگرا ارائه کردند... بنیادگرایی، رویارویی اسلام با غرب یا با مسیحیت و یهودیت و یا دعوای شیعه و سنی نیست. بلکه دعوای اصلی میان آزادی با اسارت و استبداد است. میان برابری با ظلم و زنستیزی است. بنیادگرایی در کانون خود دشمنی با زنان را قرار داده و از طریق سرکوب زنان، کل جامعه را سرکوب و مرعوب میکند... برای نجات جهان از کابوس بنیادگرایی و رهایی ملتهای خاورمیانه از این بختک شوم، همه زنان آزاده در سراسر جهان را بهتشکیل و گسترش یک جبهه پرقدرت علیه بنیادگرایی اسلامی و تروریسم و بربریت تحت نام اسلام فرا میخوانم... برای مهار پدیده شوم بنیادگرایی اسلامی بهناگزیر باید به مقابله با دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران برخاست. این رژیم قلب مشکل است و حمایتش از دیکتاتوریهای اسد و مالکی در سوریه و عراق باعث ظهور شبهنظامیان بنیادگرا و داعش شده است».
78-در یکسال گذشته، مقاومت ایران در مبارزه خود با تروریسم صادراتی رژیم آخوندی که پرونده انفجار تروریستی بوئنوسآیرس در سال1994 (1373) از همان سال بخشی از آن بوده است، قتل مشکوک قاضی تحقیق این پرونده را فعالانه پیگیری کرد. در 28دی1393، جسد قاضی آلبرتو نیسمن که مسئولیت تحقیق در مورد انفجار جنایتکارانه مرکز فرهنگی یهودیان در بوئنوسآیرس (کیس آمیا) را بهعهده داشت، در آپارتمانش غرقه در خون پیدا شد. او قرار بود چند ساعت بعد در جلسه غیرعلنی پارلمان این کشور در مورد شکایتش علیه رئیسجمهور آرژانتین، وزیر خارجه و مقامات دیگر این کشور شهادت بدهد. وی آنها را متهم به تبانی با رژیم ایران برای سرپوش گذاشتن بر انفجار آمیا کرده بود.
ابتدا مقامات پلیس فرضیه خودکشی قاضی را مطرح کردند اما تحقیقات اولیه به سرعت بطلان آن را نشان داد و مشخص شد که قاضی خودکشی نکرده است. بهتدریج خبرهای مختلفی که حاکی از تهدید مستمر وی بهقتل بهخصوص از سوی عوامل رژیم ایران بود، منتشر شد. او در همان روزها در مقابل خبرنگاران اظهار کرده بود که به دخترش نیز گفته است ممکن است این روزها بیپدر شود.
قتل مرموز دادستان آرژانتین به سرعت به یکی از خبرهای مهم جهان تبدیل شد. همه خبرگزاریها و رسانههای مهم جهان مقالات متعدد در مورد این قتل نوشتند. هزاران تن از مردم بوئنوسآیرس به خیابانها ریختند و با شعار «ما نیسمن هستیم» خواستار تحقیقات عادلانه در زمینه این قتل شدند.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران گفت: «دکتر آلبرتو نیسمان نهتنها شهید مردم آرژانتین، بلکه شهید صلح و بشریت در مقابله با تروریسم است. علاوه بر این، او بهطور خاص در ردیف شهیدان مردم و مقاومت ایران علیه بنیادگرایی و تروریسم برخاسته از آن قرار دارد. او شجاعانه در مقابل رژیم آخوندی ایستاد و زد و بندهای کثیف سیاسی و اقتصادی برای در بردن این رژیم از جنایت بزرگ انفجار آمیا را افشا کرد و در مقابل تهدیدات مکرر و فزایندهیی که در ماههای اخیر متوجه او بود، حاضر به تسلیم نشد».
79-کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت ایران در 25بهمن1393 (14فوریه 2015) با انتشار یک گزارش روشنگرانه حقوقی دلایل و عوامل این جنایت را معرفی کرد. در این سند مهم اساسیترین موارد مربوط به این جنایت طی بخشهای «انفجار جنایتکارانه سال1373»، «علت سیاسی انفجار»، «دور اول تحقیقات»، «تحقیقات قاضی نیسمن»، «ابعاد تحقیقات»، «نقش مقاومت ایران»، «متهمان کیس»، «احکام جلب بینالمللی و نقش انترپل»، «ادامه تحقیقات و کارشکنیها»، «دخالت پاپ: عدالت بایستی اجرا گردد»، «حاصل تحقیقات صورت گرفته»، «زنجیرهیی از توطئه»، «معاملهیی که بهقتل قاضی منجر شد»، «قاضی نیسمن مبارزی برای عدالت»، «رویکرد رژیم آخوندی با قتل قاضی»، «قاتل نیسمن کیست؟»، «چند سؤال و یک سؤال اصلی»، «رویکرد دولت آمریکا در قبال قتل» و «فراخوان به قضات و حقوقدانان شریف و دستگاه قضایی آرژانتین» ؛ با دلایل و مدارک بسیار تشریح شده است.
80- در بخشی از این سند آمده است: « مقاومت ایران از یک طرف قربانی اصلی سرکوب و ترور رژیم آخوندی است و از طرف دیگر شایستهترین و جدیترین طرف برای شناساندن ماهیت و کارکرد این رژیم به هر طرف خارجی است. در عینحال طی بیش از سه دهه دقیقترین و کاملترین اطلاعات در عرصههای مختلف اتمی، تروریسم و نقض حقوقبشر از طرف این مقاومت در اختیار جهانیان قرار گرفته است... پس از انفجار آمیا نیز نمایندگان مقاومت و در رأس آنها مجاهد خلق ابراهیم ذاکری، مسئول وقت کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت و همکارانش در همان زمان ملاقاتهای متعدد با قضات آرژانتینی، که به این منظور به فرانسه میآمدند، در محل سفارت این کشور در پاریس انجام دادند و آنها را نسبت به پروژهها و سازمان ترور رژیم آخوندی بهطور عام و اطلاعات دقیق و مشخص در این جنایت و نحوه و سلسله مراتب تصمیمگیری در مورد آن توجیه نمودند»...
فصل نهم:
صدور دستور منع تعقیب در پرونده 17ژوئن
یک پیروزی تاریخی در کارزار 15ساله سیاسی و حقوقی
81- روز 25شهریور1393 قاضی تحقیق ضدتروریسم دادسرای پاریس با صدور دستور منع تعقیب، پرونده ننگینی را که از 15سال پیش در معامله با رژیم آخوندی علیه مقاومت ایران گشوده شده بود و به گفته وکلا و متخصصان حقوقی از طولانیترین پروندههای قضایی تاریخ معاصر فرانسه است، مختومه اعلام کرد.
پروندهیی که با اتهام مسخره تروریسم و تأمین مالی تروریسم شروع شده و در قدمهای بعد در فقدان هر گونه سند در مورد تروریسم به اتهامات مالی مانند پولشویی و تقلب منحرف شد. حال قضاییه فرانسه تصریح میکند هیچ دلیلی برای اتهامهای مالی نیز وجود ندارد. به این ترتیب بهرغم پمپاژ شهادتهای دروغ و اطلاعات ساختگی، بر کلیه اتهامها علیه مقاومت ایران مهر بطلان خورد.
سه سال قبل از این، در 11مه2011 (21اردیبهشت1390)، قاضی تحقیق در نفی اتهام تروریسم تصریح کرد: «باید گفت که شورای ملی مقاومت ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران، همگی یک تشکل جمعی را تشکیل میدهند که هدف آن سرنگونکردن رژیم حاکم بر ایران است». وی سپس تأکید میکند: «بر اساس “تحقیقات قضایی ”شیوههای مقاومت برای رسیدن به این هدف “یا سیاسی بودهاند (مانند تبلیغات، جلب توجهات، لابیکردن، استفاده از اهرمهای مختلف) ”، یا “با استفاده از یک ارتش واقعی، ارتش آزادیبخش ملی ایران ”و “یا دربرگیرنده عملیات نظامی داخل ایران است که توسط سازمان مجاهدین خلق ایران بهعهده گرفته شده است ”و “در پرونده سندی دال بر عمل مسلحانهیی که غیرنظامیان را بهطور عمدی هدف قرار داده باشد وجود ندارد ”». قاضی در حکم خود افزود: «دادههای پرونده “اجازه نمیدهد تهاجمات نظامی با اعمال تروریستی یکی محسوب شود. در حقوق فرانسه یک تهاجم نظامی که منجر به نبرد مسلحانه میان نظامیان شود، نمیتواند بهعنوان تروریسم توصیف شود ”».
82- پس از صدور قرار منع تعقیب علیه مقاومت ایران در فرانسه در شهریور93، خانم رجوی در یک کنفرانس در پاریس در 2مهر1393 گفت: «در این پرونده قضاییه فرانسه آلت دست رژیم ملایان قرار گرفته بود. اما اکنون به قول هانری لوکلرک “دادگستری فرانسه نشان داد که میتواند از کرنش در برابر ملاحظات سیاسی پرهیز کند ”، وقت آن است که سیاست و دیپلوماسی و نهادهای اطلاعاتی نیز خود را از مسمومیت به ولایتفقیه نجات دهند. زمان آن است که قاطعیت نشان دهند و شبکه مأموران رژیم و شرکتهای پوششی سپاه پاسداران را از فرانسه و تمام اروپا برچینند» (اطلاعیه دبیرخانه شورا 2مهر1393).
شورای ملی مقاومت در اجلاس میاندورهیی خود که در روزهای 12 و 13مهر1393 برگزار شد در این مورد اعلام کرد: «احکام صادر شده از سوی دادگستری فرانسه درباره بطلان برچسب تروریستی و بطلان انواع اتهامات و شیطانسازیهای دیگر توسط گواهان و مزدوران بهخدمت گرفته شده از سوی اطلاعات رژیم ولایتفقیه، که به دستگیری رئیسجمهور برگزیده شورا و شماری از مسئولان کمیسیونها و اعضای شورا و مجاهدین منجر شده بود، نه فقط حقانیت و پاکدامنی، بلکه ظرفیت و توانمندی جنبش رهاییبخش مقاومت را به اثبات رساند... پیروزی بزرگ حقوقی در فرانسه، مانند احکام مراجع عالی قضایی در انگلستان و اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا، که لیستهای تروریستی علیه مجاهدین و مقاومت ایران را باطل شناختند و بزرگترین قدرتهای جهانی را ناگزیر به لغو رسمی آنها کردند، حق مقدس مقاومت مردم ما در برابر استبداد دینی بهمنظور دستیابی به آزادی و حاکمیت مردم را به کرسی نشاند. این احکام از سوی حقوقدانان برجسته بینالمللی یک “ انقلاب حقوقی و قضایی ”توصیف شد و برای مقاومت رهاییبخش همه ملتهای تحت ستم رویه قضایی و ارمغانهای ذیقیمتی به همراه آورد» (اطلاعیه دبیرخانه شورا).
83- در مقابل این پیروزی بزرگ که باید آن را بهعنوان یک پیروزی برای حقوق و انسانیت معاصر ثبت کرد، کارگزاران ولایت خامنهای به آخرین ترفند که در حقیقت یک حقهبازی رسوا و بیسابقه برای خنثیکردن و جلوگیری از حکم منع تعقیب در پرونده 17ژوئن بود، دست زدند و از طرف یک “مرده ”و مردارهایی که برای مقاومت ایران دندان تیز کرده بودند، نسبت به این منع تعقیب درخواست استیناف نمودند. شخص مرده در سال2003 به تشویق قاضی بروگییر بهعنوان شاکی خصوصی وارد پرونده شده و با سوءاستفاده از یک تشابه اسمی، مدعی شده بود که از اسم او سوءاستفاده شده است. ثبت درخواست استیناف از سوی این فرد در سپتامبر2014 در حالی صورت گرفت که دادگاه عالی انگلستان در سپتامبر2012 تأیید کرده بود که این فرد در سال2005 مرده و دادگاه اجازه تقسیم اموالش به ورثه را صادر کرده بود.
ویلیام بوردون، وکیل شورای ملی مقاومت، در یادداشتی به دادستان نوشت: «این استیناف بهخوبی در چارچوب مانورهایی قرار میگیرد که توسط مقامات ایرانی و کارگزاران آنها در این پرونده از آغاز آن انجام میشده است. در حقیقت این مانورها، موضوع لوایح متعددی بوده که در زمان خودش برای قضات تحقیق ارسال شدهاند؛ شهود متعددی که به ظاهر بدون مقدمه و فیالبداهه خود را به سرویسهای پلیس معرفی کردهاند ولی در واقع عوامل رژیم ایران بودهاند. ما همچنین میدانیم که دادستان پاریس و همچنین سایر ارگانهای اداری و دولتی بهصورت بیوقفه توسط دولت ایران مورد مراجعه قرار میگرفتهاند تا بر روی پرونده تأثیرگذاری کنند. نتیجه اینکه، این استیناف هزارمین تلاشی است که برای استفاده ابزاری و سوءاستفاده از سیستم قضایی فرانسه توسط یک دولت خارجی صورت میگیرد».
در یک افتضاح مضاعف، یکی از وکلای فرانسوی مزدوران رژیم، روز قبل از رسیدگی دادگاه درخواست جدیدی را به نیابت از خواهران شاکی مرده در ایران بهنامهای جهان عبدالرزاقی 85ساله و ملوک عبدالرزاقی 75ساله مطرح کرد و مدعی شد که «از نام خانوادگی آنها در طول چند سال و تا امروز توسط یک یا چند عضو سازمانی که برای یک دوران طولانی در لیست سازمانهای تروریستی اتحادیه اروپا و ایالات متحده بوده، سوءاستفاده شده است»!
84- در 16بهمن1393 دادگاه استان پاریس- شعبه تحقیقات، طی حکمی درخواست استیناف علیه دستور منع تعقیب پیرامون کلیه اتهامات مالی علیه اعضا و وابستگان مقاومت ایران را رد کرد. پیش از آن، دادستان پاریس نیز مخالفت خود را با این درخواست اعلام کرده و خواستار رد آن توسط دادگاه شده بود و به این ترتیب پرونده برای همیشه بسته شد.
در همان روز، دبیرخانه شورا در اطلاعیهیی اعلام کرد: « مقاومت ایران خواستار تعقیب و محاکمه و مجازات مسئولان این سوءاستفاده بزرگ از قضاییه فرانسه و پایان دادن به بازی کثیف معامله با حکام جنایتکار تهران به قیمت قربانی کردن مردم و مقاومت ایران است. چیزی که طی سالیان گذشته تنها باعث منحرف شدن توجهات از رژیم آخوندها بهمثابه کانون اصلی صدور بنیادگرایی و تروریسم در دنیای امروز بوده و فجایع آن برای صلح و امنیت منطقهیی و بینالمللی در سوریه و عراق و یمن و لبنان و حتی در اروپا مشهود است».
85- وکیل دارتویل، از وکلای فرانسوی مقاومت ایران، درباره این تلاشهای مفتضح رژیم آخوندی، خطاب به وکیل مأموران رژیم نوشت: «هدف این کار این است که شما آگاهی خودتان به فوت موکلتان را بپوشانید چیزی که هیچکس را به اشتباه نمیاندازد» و «نگهداشتن این استیناف و اراده آشکار دفاع از آن بهنظر نمیرسد با انجام فعالیت معمول یک وکیل همخوان باشد... بنابراین من خودم را ملزم میبینم به شما اطلاع بدهم که موکلین من از من خواستهاند یک شکایت بهخاطر شروع به تقلب نسبت به حکم دادگاه را ثبت کنم».
افشاگریهای کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا درباره این قبیل ترفندهای اطلاعات آخوندها و عوامل و همنوایانش که مدعی کلاهبرداری مالی مجاهدین و همچنین مدعی خریدن شخصیتهای آمریکایی برای حمایت از مقاومت مردم ایران در برابر فاشیسم دینی شده بودند، ضربه خردکنندهیی به گشتاپوی آخوندی وارد کرده است (اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم 4بهمن1393).
فصل دهم:
کارزار در لیبرتی محاصره ضدانسانی، توطئههای دشمن
86- برای همگان روشن است که رژیم ایران بهطور پیگیر و بدون وقفه علیه رزمندگان اشرفی در زندان لیبرتی در عراق توطئه میکند. هدف خامنهای از این اقدامات نابود کردن این کانون مقاومت یا بهتسلیم کشاندن رزمندگان محاصره شده است. در مقابل این سیاست ضدانسانی، رزمندگان با سلاح پایداری و مقاومت و البته با پرداخت هزینههای کلان انسانی، توطئههای رذیلانه رژیم و عواملش در عراق را خنثی کردهاند. در یک سال گذشته، 6مجاهد خلق؛ محمد هادی تعالی، جلال عابدینی، علی سالاری، محمدتقی عباسیان، مهین افضلی و فریده ونایی (عضو شورای ملی مقاومت) در اثر ضایعات محاصره پزشکی در اشرف و لیبرتی جان باختند. به این ترتیب، شمار کسانی که در اثر محاصره پزشکی زجرکش شدهاند به 26تن رسید.
87- طبق اطلاعیه کمیته امداد پزشکی مجاهدین خلق در لیبرتی (2بهمن93) که به همه مراجع بینالمللی داده شده است، در ابتدای سال2015 میلادی، حداقل 907تن، شامل 245 زن از زنان مجاهد خلق در نوبت انتقال به بیمارستان قرار داشتند که بخش زیادی از آن برای اقدامات پاراکلینیکی بوده است. قابل یادآوری است که ساکنان تجهیزات لازم برای آن از جمله دستگاه سیتی اسکن و اشعه ایکس را در اشرف در اختیار داشتند، اما دولت عراق هنوز از انتقال آنها به لیبرتی ممانعت میکند.
این محدودیتها در حالی است که تمامی هزینههای پزشکی توسط خود ساکنان پرداخت میشود. بر اساس همان اطلاعیه کمیته امداد پزشکی مجاهدین، هزینههای درمانی لیبرتی در سالهای2013 و 2014 به چهار میلیون و 754هزار و 476 دلار بالغ شده و این کمیته در پایان 2014 بیش از 750هزار دلار از این بابت مقروض بوده است.
88- طی یکسالی که از برکناری مالکی میگذرد، رژیم ولایتفقیه تمامی تلاش خود را بهعمل آورده تا پرونده لیبرتی و کنترل و مدیریت آن همچنان در دست افراد دوران مالکی باشد که سرسپرده رژیم هستند و مستقیماً در 6 قتلعام در اشرف و لیبرتی دست داشتهاند. مسئول پرونده همچنان فالح فیاض عامری (پسر عموی هادی عامری) یک مهره شناخته شده رژیم ایران در نخستوزیری است. سرهنگ صادق محمد کاظم و سروان حیدر عذاب که در همه جنایات علیه ساکنان شرکت داشته و دستشان به خون رزمندگان شهید آغشته است، همچنان در لیبرتی هستند. این جنایتکاران از سوی دادگاه اسپانیا مورد پیگیرد قانونی قرار گرفتند و سرهنگ دژخیم صادق محمد کاظم، همان کسی است که وقتی در ژوئن2012 به همراه معاون وزیر خارجه عراق به اروپا آمده بود از ورود او به پارلمان اروپا جلوگیری بهعمل آمد. وی درهمان زمان در فرانسه به اتهام شکنجه دستگیر شد و فقط با اقدامات گسترده حکومت مالکی و پشتیبانان او آزاد شد.
89- رژیم آخوندی از اوایل سال1394 بار دیگر به انتقال مأموران و مزدوران خود به لیبرتی تحت عنوان «خانوادههای ساکنان» بهمنظور تکرار بساط شکنجه روانی روی آورده است. این مزدوران توسط وزارت اطلاعات به بغداد منتقل و سپس توسط سفارت رژیم به کمک کمیته سرکوب اشرف زیر نظر فالح فیاض به لیبرتی برده میشوند.
شورای ملی مقاومت در اجلاس میاندورهیی خود که در روزهای 27 و 28خرداد1394 برگزار شد در این رابطه خاطرنشان کرد: «پاسدار داناییفر از مهرههای نیروی تروریستی قدس و سفیر خامنهای در بغداد، با همدستی عوامل رژیم در میان نیروهای عراقی و کمیته سرکوب اشرفیها، به اعزام شکنجهگران وزارت اطلاعات به لیبرتی مبادرت کرده و درصدد پهنکردن مجدد بساط شکنجه روانی علیه رزمندگان اشرفی برای نیات شوم و جنایتکارانه است. شورا ضمن یادآوری تعهدات مکتوب آمریکا و مللمتحد در خصوص تضمین حفاظت و سلامت ساکنان لیبرتی و نظارت بر وضعیت بهطور مستمر، به دولت عراق، به مقامات ذیربط ایالات متحده در واشینگتن و سفارت آمریکا در بغداد، به ملل متحد، یونامی و کمیساریای عالی پناهندگان، در این خصوص هشدار داد و تأکید کرد این اقدامات مجرمانه باید با جدیت و فوریت محکوم و متوقف شوند» (اطلاعیه دبیرخانه شورا).
پاسدار داناییفر بارها اعلام کرده است که به تلاشهایش برای آوردن خانوادههای وزارتی به لیبرتی ادامه داده و از تمامی ظرفیتهای سفارت رژیم در عراق در این خصوص استفاده میکند (سایتهای وزارت اطلاعات مهر و آبان1393).
90- محمد مهدی بیاتی، وزیر وقت حقوقبشر عراق، از سرکردگان گروه تروریستی بدر، تحتامر نیروی قدس، نقش فعالی در بهخدمت گرفتن این مزدوران برای توطئه و شکنجه علیه ساکنان لیبرتی داشت. وی روز 24خرداد1394 با مزدورانی که تحت عنوان خانواده ساکنان به عراق منتقل شده بودند دیدار و بهطرز مسخرهیی ادعا کرد: «عراق بعد از 2003... با اعضای سازمان تروریستی خلق برخورد انسانی داشته است»... وی افزود: «بر اساس اطلاعات مؤثق مقامهای رده بالای مجاهدین با فشار مانع دیدار اعضا با خانوادههایشان میشوند» (سایت وزارت حقوقبشر عراق و خبرگزاری فارس متعلق به سپاه پاسداران).
روز 27خرداد، سه روز پس از این ملاقات، مزدوران اعزامی رژیم بار دیگر به لیبرتی برده شدند و در ایستگاه پلیس به شعار دادن علیه ساکنان پرداخته و از جمله میگفتند: «همانطور که اشرف را نابود کردیم اینجا را نیز نابود خواهیم کرد».
91- مسأله امنیت و حفاظت ساکنان لیبرتی مبرمترین مسأله است و خامنهای با توطئه انتقال مزدوران به لیبرتی جنایتهای خونین دیگری را زمینهسازی میکند. دروغپراکنی ارگانهای اطلاعاتی رژیم و عواملش در عراق و دیگر کشورها و پخش اخبار ساختگی مانند ارتباط و همکاری مجاهدین با داعش و ادعای حفر تونل از لیبرتی به مناطق تحت کنترل داعش، در همین راستاست. خبرگزاری پاسداران (فارس) در 25خرداد1394 در خبری مضحک و سراپا مجعول - که در بقیه رسانههای رژیم و سایتهای زنجیرهیی وزارت اطلاعات تکرار شد- بهنقل از «منابع آگاه دیپلوماتیک غربی» نوشت: «(سازمان) مجاهدین تا کنون شمار زیادی از عناصر خود را برای کمک به داعش به موصل فرستاده است... هواپیماهای ترکیه این افراد را به ترکیه انتقال دادند و از آنجا، به داعش در موصل، ارتش آزاد و جبهه النصره در سوریه پیوستند. برخی از این افراد نیز به اتاق عملیاتی که رئیس سابق اطلاعات عربستان در مرزهای اردن و سوریه تأسیس کرده، پیوستند. در این اتاق عملیاتی برخی فرماندهان نظامی و امنیتی و اطلاعاتی آمریکا، فرانسه، عربستان و اردن نیز فعالیت دارند»!
خبرگزاری نیروی قدس (تسنیم) در 7مرداد ادعا کرد: سازمان مجاهدین که «در پایگاه لیبرتی عراق مستقر میباشد طی هماهنگیها و تعاملی که با داعش در عراق دارد، اخیراً اطلاعات بسیار با ارزشی را در اختیار این گروه قرار داده است. این اطلاعات با هماهنگی سفارت آمریکا در بغداد تحویل گروه داعش گردیده است».
92- کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت متشکل از 4000 پارلمانتر در آمریکا و اروپا در نامهیی به اجلاس شورای امنیت مللمتحد در 16فوریه2015 نوشت: «ساکنان لیبرتی با توجه به “حضور فزاینده نیروی تروریستی قدس و شبهنظامیان وابسته به آن در عراق و مشخصاً در بغداد ”، با تهدیدات مضاعفی مواجه هستند که توجه فوقالعاده شورای امنیت و بهویژه آمریکا را میطلبد. بهخصوص که هم آمریکا، هم نیروهای چند ملیتی در عراق و هم ملل متحد، نسبت به حفاظت از آنها، چه بهعنوان افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو و چه بهعنوان پناهنده، متعهد شدهاند. دولت آمریکا همه سلاحهای آنها اعم از سنگین و سبک و از جمله 17000سلاح انفرادی و حفاظتی را گردآوری کرده و در ازای آن متعهد شده است که حفاظتشان را تا تعیینتکلیف نهایی، تأمین کند».
کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت، در همین نامه میافزاید: «اگر امکان انتقال فوری ساکنان به خارج از عراق وجود ندارد، تنها راه این است که دولت آمریکا مجدداً مسئولیت حفاظت آنها را بهعهده بگیرد؛ بهخصوص که حضور نیروهای آمریکایی در فرودگاه بغداد در نزدیکی لیبرتی این امر را عملی و در دسترس میکند. اما اگر آمریکا این راه را نمیپذیرد با توجه بهمسئولیت مستقیمی که در قبال حفاظت آنها دارد، باید بخشی از سلاحهای حفاظت انفرادی آنها را برگرداند تا بتوانند در برابر حملات احتمالی نیروی تروریستی قدس و شبهنظامیان، از خودشان دفاع و حفاظت کنند. این اقدام برای جلوگیری از فجایع بیشتر، حیاتی است». متعاقباً هموطنانمان در تظاهرات و آکسیونها و گردهماییهای کشورهای جهان اعلام کردند: «مجاهدین را در لیبرتی در برابر حمله شبهنظامیان و پاسداران رژیم برای حفاظت و دفاع از خود مسلح کنید».
93- کنفرانس بینالمللی در پاریس در 7فوریه2015 با حضور برجستهترین شخصیتهای آمریکایی و اروپایی در مورد حفاظت لیبرتی تأکید کرد: «ساکنان لیبرتی حق دفاع از خود را دارند. آنها چندینبار طی حملات متعدد از زمانی که حفاظتشان به مقامات عراقی تحت کنترل رژیم ایران منتقل شد، مورد کشتار قرار گرفتند. آنها بهخاطر این کشته شدند که توسط نیروهای آمریکایی خلعسلاح شده بودند و اکنون نیز در برابر حملاتی که میتواند هر زمان صورت بگیرد بیدفاع هستند. بنابراین، اگر آمریکا و سازمان مللمتحد و جامعه بینالمللی نمیتوانند حفاظتشان را تأمین کند، سلاحهای فردیشان باید به آنها بازگردانده شود تا از حملات جدید جلوگیری شود و آنها در صورت حمله دیگری بتوانند از حق مشروع دفاع از خود استفاده کنند. عدم انجام این کار، برابر است با همدستی در جنایات رژیم ایران، ما یا باید از آنها دفاع کنیم یا باید به آنها اجازه بدهیم که خودشان از خود دفاع کنند. به همین وضوح».
94- دولت عراق به خواست رژیم ایران مجاهدان لیبرتی را از حق مالکیت خود محروم کرده و نه اجازه انتقال اموالشان را میدهد، نه اجازه فروش آنها را. نیروهای عراقی و شبهنظامیان وابسته به رژیم، اشرف را اشغال کردهاند و اموال ساکنان را تصرف کرده و بهسرقت بردهاند. این در حالی است که طرح مشترک یونامی و سفارت آمریکا برای تخلیه اشرف در روز 5سپتامبر2013 تصریح میکند: «دولت عراق به ساکنان اجازه فروش اموالشان در هر زمانی را خواهد داد» و «کلیه اموال اشرف را حفاظت و ضمانت خواهد کرد». خانم الیزابت جونز، معاون وقت وزیر خارجه آمریکا برای امور خاورمیانه، در نامه به خانم رجوی در 6سپتامبر2013 با قویترین حمایت از این طرح بهخاطر تخلیه اشرف، نوشت: «سازمان ملل به فراهم کردن حفاظت از اموال در اشرف از طریق بهکارگیری یک شرکت حفاظتی محلی مورد اعتماد کمک خواهد کرد و سفارت آمریکا تمامی توان خود را برای حمایت از این تلاشها بهکار خواهد بست». بر اساس این تضمینها بود که باقیمانده مجاهدان مستقر در اشرف، بعد از قتلعام 10شهریور92 اشرف را ترک کردند. در عمل اما حکومت عراق اجازه فروش حتی یک دلار از اموال و بهکارگرفتن هیچ شرکتی را برای حفاظت از اموال اشرفیها نداد. نمایندگان مجاهدان اشرفی در لیبرتی بارها اعلام کردهاند که برای تأمین هزینههای سنگین لیبرتی و هزینههای انتقال افراد به کشورهای دیگر، اکیداً نیازمند پول و اموال اشرف هستند که قیمت آن طبق اسناد رسمی به 550میلیون دلار بالغ میشود.
95- رژیم ولایتفقیه که بارها خواستار اخراج مجاهدین از عراق شده از یکسو با شیوههای گوناگون در پروژه انتقال آنها به خارج از عراق توطئه و کارشکنی میکند و از سوی دیگر با تمام قوا درصدد تشدید محاصره و وارد کردن ضربه به آنهاست. این خود نشان میدهد که برای خامنهای معنی واقعی ترم «اخراج از عراق»، «نابودی در عراق» است. از همین روست که ما از آمریکا و سازمان ملل و دولت عراق میخواهیم تا جلو توطئهها و کارشکنیهای رژیم گرفته شود و باز هم تکرار و تأکید میکنیم که تا وقتی رزمندگان اشرفی به خارج از عراق منتقل نشدهاند، وظیفه مللمتحد و دولتهای عراق و آمریکا این است که طبق قوانین بینالمللی و تعهداتی که بهطور کتبی دادهاند، در لیبرتی از آنها حفاظت کنند و به زندانسازی و محاصره ضدانسانی پایان دهند.
96- شورای ملی مقاومت بهمنظور تأمین حفاظت و حداقل حقوق رزمندگان آزادی مستقر در لیبرتی، تحقق موارد زیر را - که تا کنون بارها از سوی برجستهترین شخصیتهای آمریکایی، کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت و هزاران پارلمانتر مورد تأکید قرار گرفته- الزامی میداند و دولت آمریکا، مللمتحد و دولت عراق را به اجرای آنها فرامیخواند:
- بهرسمیت شناختن لیبرتی بهعنوان کمپ پناهندگی تحت نظارت کمیساریای عالی پناهندگان مللمتحد و بهرسمیت شناختن استاتوی ساکنان بهعنوان پناهنده و دادن کارت شناسایی به آنها از سوی کمیساریا، تا این ادعای خطرناک که «آنها هیچ استاتویی ندارند»، پایان یابد.
- لغو کلیه تصمیمات سرکوبگرانه دولت مالکی علیه اشرف و لیبرتی و ارجاع این پرونده به ارگانها و افرادی در عراق که تحتامر رژیم ایران یا گروههای وابسته به این رژیم نباشند.
- قرار گرفتن لیبرتی بهلحاظ هوایی و زمینی تحت پوشش حفاظتی یا نظارت نیروهای آمریکایی. در غیراین صورت، ضروری است که بخشی از سلاحهای حفاظتی آنها برای حفاظت و دفاع از خود در برابر تهاجمات نیروی قدس و شبهنظامیان به آنها برگردانده شود.
- خاتمهدادن به زندانسازی در لیبرتی و لغو کامل محاصره بهویژه محاصره پزشکی و تضمین استانداردها و الزامات زندگی نرمال طبق یادداشت تفاهم امضا شده توسط یونامی و دولت عراق و آزادی تردد طبق بیانیههای مکرر کمیسر عالی پناهندگان ملل متحد.
- موافقت دولت عراق با فروش داراییهای منقول و غیرمنقول ساکنان در اشرف و لیبرتی و بازگرداندن یا جبران خسارت تمامی اموال مسروقه.
- جلوگیری از هر گونه مراجعه و اجتماع عوامل رژیم ایران یا دستیابی آنها به هر گونه اطلاعاتی در مورد لیبرتی و ساکنان و ممانعت از پهنکردن بساط شکنجه روانی و اقدامات سرکوبگرانه علیه ساکنان تحت پوشش خانواده.
شرایط کنونی، عمدهترین مواضع شورا
97- شرایط کنونی برای ما، رژیم حاکم و همه قدرتهای جهانی بسیار حساس است. همانگونه که در بالا به تفصیل آمد، بحران حاکمیت اکنون از یک وضعیت معمولی خارج شده و بهطور مشخص از مقطع قیامهای سال1388 وارد مرحله بحرانهای غیرقابل مهار شده است که با همه افت و خیزهای مداوم و شدتیابنده ادامه دارد. در بحران کنونی که موقعیت عینی انقلابی و در واقع بحران سرنگونی رژیم را بارز کرده، مؤلفههای داخلی، منطقهیی و جهانی بهطور بیسابقهیی درهم تنیده شدهاند. بهطور قطع میتوان گفت ولایت خامنهای فاقد ظرفیت و توان برای برونرفت از این بحران است. هیچ راهکاری از سوی ولیفقیه و دولت روحانی، حتی نوشیدن جام زهر اتمی و در نتیجه آن سازش احتمالی بیشتر با غرب، نمیتواند حکومت را از گردابی که در آن افتاده است نجات دهد.
رژیم زهرخورده، بر هم خوردن تعادل در بالا، افزایش اعتراضها و خیزشهای اجتماعی در پایین، و در هم شکستن پیاپی سپرها و خاکریزهایش در خارج از ایران- که آنها را عمق استراتژیک خود میداند تا در تهران و داخل ایران مجبور به مقابله نشود- را در تقدیر دارد.
این واقعیت نشان میدهد که خطوط سیاسی، موضعگیریها و سمتگیریهای شورای ملی مقاومت در سال گذشته درست و اصولی بوده است. شورای ملی مقاومت در سال گذشته درست در نقطه مقابل شکست سیاستهای راهبردی خامنهای، توانست با استحکام، بدون تزلزل و با دوراندیشی از آزمایشهای سخت عبور کند و کماکان بهعنوان یگانه آلترناتیو دموکراتیک در صحنه سیاسی نقشآفرین باشد.
شورای ملی مقاومت ایران، در آغاز سی و پنجمین سال حیات خود، بار دیگر بر اساس برنامه و مصوبات خود و با تأکید بر سرخط آنها در برنامه 10مادهیی رئیسجمهور برگزیده شورا، خاطرنشان میکند:
- ما بر اساس خطمشی اصولی خود مبنی بر مخالفت با هر گونه مداخله نظامی خارجی در اوضاع ایران و مخالفت با هر گونه آلترناتیوسازی از جانب قدرتهای بزرگ، بر ضرورت قطع همه حمایتها و امدادرسانیها به دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران، تأکید میکنیم.
- ما از مبارزه حقطلبانه کارگران و مزدبگیران علیه نظام حاکم و از مطالبات معلمان، پرستاران، پزشکان و دیگر اقشار معترض و بهپاخاسته میهنمان، حمایت و همبستگی خود را با آنان اعلام میکنیم. ما از خواست کارگران ایران برای حق اعتصاب و حق ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و نظارت سازمان بینالمللی کار بر حقوق کارگران ایران و از لغو کار کودکان حمایت میکنیم.
- ما خواستار اقدام بیدرنگ شورای امنیت ملل متحد، بهمنظور جلوگیری از نقض حقوقبشر در ایران و بازدید گزارشگر ویژه حقوقبشر از زندانهای ولایت خامنهای و ملاقات با خانواده شهدا و زندانیان سیاسی هستیم و از جامعه جهانی خواهان اقدام عملی و جدی برای توقف اعدامهای گسترده و خودسرانه میباشیم. ما هر گونه چشمپوشی قدرتهای بزرگ از نقض حقوقبشر پس از عقبراندن خامنهای در وین را بهشدت محکوم کرده و نسبت به آن هشدار میدهیم.
- ما برای رفع تمامی اشکال تبعیض جنسیتی از زنان و برابری کامل زن و مرد در تمامی عرصههای حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قضایی، برخورداری اقوام و ملیتهای ایران از حقوق مساوی و بدون تبعیض در همه پهنههای دولتی و اجتماعی و لغو هر گونه تبعیض مذهبی مبارزه میکنیم و خود را مدافع پیگیر آزادی بدون حد و مرز بیان و اندیشه، آزادی اطلاعرسانی و نفی هر گونه سانسور میدانیم.
- ما از تلاش مدافعان بهبود محیطزیست برای جلوگیری از نابودی طبیعت و حفاظت و بهسازی محیط زیست حمایت میکنیم.
-ما بهمنشور مللمتحد پایبندیم، از همزیستی مسالمتآمیز، صلح و همکاریهای بینالمللی و منطقهیی حمایت میکنیم و خواستار آنیم که ایران آزاد فردا یک کشور غیراتمی و عاری از سلاحهای کشتار جمعی باشد.
98- ما همه هموطنان و نیروهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانی را به اتحاد و مبارزه جدی و مؤثر پیرامون شعار محوری «مرگ بر اصل ولایتفقیه، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای» فرا میخوانیم و در این راستا، فراخوان مسئول شورا در پیام 27تیرماه1394 «به عموم نیروهای آزادیخواه و استقلالطلب به جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی» را مورد تأکید قرار میدهیم:
«جای خوشوقتی است که شورای ملی مقاومت ایران از سال1381 همه نیروهای جمهوریخواه و مشتاق آزادی و استقلال میهن را به همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی فراخوانده است. در همان زمان هم گفتیم که این یک آزمایش تاریخی برای عموم نیروهاست که صرفنظر از اختلافات و دیدگاهها و برنامهها و طرحهای خاص موردنظر خودشان تا کجا، به دور از شیخ و شاه، از ظرفیت همبستگی برای سرنگونی استبداد مذهبی برخوردارند.
رژیم و مهرههای آن بهطرز مضحکی از دوران “پسا مذاکره ”صحبت میکنند. منظورشان آمادهسازی رژیم برای عبور از این مرحله است. اما ما درست میخواهیم در همین مرحله “واپس تمرگیدن ”، برای سرنگونی و گسستن بند از بند رژیم ضدبشری، بهطور مضاعف پیش بتازیم. بههمین مناسبت، “کارزار سرنگونی- شماره 6 ”را برای یکانهای فدایی، مجاهدان اشرفی، مؤسسان چهارم ارتش آزادی و یاران اشرفنشان در داخل و خارج میهن اشغال شده، اعلام میکنم.
هیچ فرصتی را برای اعتراض و قیام در هر زمان و هر مکان نباید از دست داد. این بار قیام باید تا شکستن طلسم اختناق توسط ارتش آزادی با امکان تمرکز نیرو و وارد کردن ضربات کاری، ادامه پیدا کند.
در پهنه سیاسی نیز، برای ثبت در سینه تاریخ یکبار دیگر طرح جبهه همبستگی را به استحضار عموم هموطنان و نیروهای سیاسی میرسانم. مواد طرح بهاندازه کافی روشن است و جای هیچگونه ابهام باقی نمیگذارد»...
99- مسئول شورا، تندادن خامنهای به «زهر اتمی» را «شکست استراتژی تضمین بقای رژیم با بمب اتمی» و یک «نقطه عطف در سرنوشت دیکتاتوری مذهبی» و نتیجه «کارزار 24ساله مقاومت ایران» دانست و آن را با شعار «خامنهای، با اتمی، بیاتمی، سرنگون سرنگون... !»، بههموطنان تبریک گفت و افزود: «زهر خوردن رژیم در حیطه اتمی نیز، مانند زهر آتشبس در جنگ ضدمیهنی، رایگان بهدست نیامده و عنصر تعیینکننده ایرانی آن همین مقاومت و مجاهدین بودهاند؛ با بیش از صد رشته افشاگری اتمی؛ با قیمت کلان از 30خرداد1370 تا 30خرداد1394 ضمن 24سال تا جامعه بینالمللی بیدار شود، تا وجدانهای انسانی برانگیخته شوند، و تا ساختار تحریمهای فلجکننده رژیم و لیستگذاری آنها، آجر به آجر، آن هم از پایین ساخته و به ارباب قدرت و ثروت در دنیای معاصر، گام به گام، تحمیل شود»...
او در اینباره خاطرنشان کرده است که بدون تردید «دولت آمریکا تا منتهیالیه کشش تاریخی و بینالمللی و سیاسی خود، هوای رژیم را داشته و به آن امتیاز داده است. در این حقیقت جای شک و شبهه نیست. فهرست این امتیازات بهراستی طولانی و شرمآور است. بهجای اینکه بساط بمب اتمی، در دست پدرخوانده تروریسم بینالمللی را از بنیاد در هم بکوبد، ساختار کلی آن را برایش حفظ کرده است». این دقیقاً همان چیزی است که علاوه بر همه متخصصان و کارشناسان جهان، اکثریت کنگره و سنای آمریکا هم با آن مخالفند تا خلافت بنیادگرا، ارتجاعی و قرونوسطایی ولایتفقیه، هیچگاه امکان دستیابی به بمب اتمی، که خطر جدی دنیای معاصر است، نداشته باشد.
100- همچنان که مسئول شورا تأکید کرده است:
«- شکست استراتژی تضمین بقای رژیم قرونوسطایی با بمب اتمی، خواه و ناخواه به تضعیف کیفی این رژیم و بر هم خوردن تعادل آن منجر میشود...
- حالا دیگر، رفع تحریم از این رژیم، نهتنها هیچ مسألهیی حل نمیکند، بلکه بر ابعاد بحران سرنگونی میافزاید و آن را عمیقتر میکند...
- بحرانهای حاد اجتماعی و اقتصادی در اوج خود به بحران سیاسی تبدیل میشوند و راهحل آنها هم راهحل سیاسی یعنی کنار رفتن یا تغییر و سرنگونی رژیم مربوطه است...
- بهوضوح پیداست که مردم ایران به چیزی کمتر از سرنگونی رژیم ولایتفقیه و استقرار آزادی و حاکمیت مردم رضایت نمیدهند. این، هسته مرکزی کارزار ملی و میهنی با این رژیم بوده و خواهد بود.
- جنگ آزادیبخش و سرنگونی خلافت ارتجاعی، انتخابات آزاد و تدوین قانون اساسی جمهوری جدید در مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی حق مسلم مردم ایران است».
شورای ملی مقاومت ایران
مرداد 1394
در اولین تظاهرات بزرگ معلمان در روز 10اسفند93 شعارهای مربوط بهمطالبات صنفی با شعارهای سیاسی علیه خشونت، اعدام، شکنجه و برنامه اتمی رژیم همراه بود. معلمان میگفتند: «هستهیی را رها کنید، فکری بهحال ما کنید». آنها فریاد برمیآوردند: «جای معلم زندان نیست»، «نه زندان، نه تهدید، نه اخراج»، «معلم زندانی آزاد باید گردد»، «معلم میمیرد ذلت نمیپذیرد»، «معلم بیدار است از تبعیض بیزار است».
در دومین حرکت اعتراضی سراسری در روز 27فروردین94، معلمان تجمعات خود را در بیش از 60شهر در 27 استان کشور از جمله در دو نقطه تهران برپا کردند و خواستار افزایش حقوق، رفع تبعیض، رفع فضای امنیتی حاکم بر مدارس، بهبود کیفیت فضای آموزشی، لغو احکام قضایی و آزادی معلمان زندانی شدند. معلمان پلاکاردهایی را حمل میکردند که روی آنها نوشته شده بود: «معلم زندانی آزاد باید گردد»، «خط فقر 3میلیون، حقوق ما یک میلیون»، «انتقاد ممنوع، اختلاس آزاد».
خامنهای در قبال گسترش اعتراضات معلمان و فراخوان به تظاهرات بعدی در روز 17اردیبهشت، واکنشی زبونانه نشان داد و روز 16اردیبهشت94 گفت: «معلمان غافل نیستند از توطئه دشمن، اینهایی که بهعنوان معیشت یک شعار میدهند چند تا شعار فتنهگرانه و سیاسی و خطی هم در پهلویش میگنجانند؛ همه کس میفهمند که این انگیزهاش انگیزه سالمی نیست، برای دلسوزی از معلم نیست، هدفهای دیگری دارد. کما اینکه فلان رسانه خارجی که شروع میکند روی این مسأله فعالیت کردن، که میبینید، همین حالا هم مشغولند، از مدتی پیش بیشتر مشغولند، این از روی دلسوزی نیست. برای مشکل درست کردن برای نظام است، برای دردسر درست کردن برای نظام است».
اما سومین حرکت اعتراضی بزرگ معلمان با تودهنی به تهدید خامنهای در روز 17اردیبهشت 94 شکل گرفت و معلمان در پلاکاردهایی که با خود حمل میکردند نوشتند: «میزنم فریاد هرچه باداباد، وای از این توفان وای از این بیداد»، «معلم بیدار است، از تبعیض بیزار است»، «معلم فریاد میزند، رسانه سانسور میکند»
روز 31اردیبهشت معلمان در بسیاری از شهرها برای چهارمین بار تجمعات اعتراضی برپا کردند و روز 31تیر در پنجمین حرکت اعتراضی خود از شهرهای مختلف کشور از جمله مشهد، مهاباد، یزد، کهکیلویه، مریوان، دلفان، خمین، اصفهان، کرمان، شهرضا، انزلی، سبزوار، رباطکریم، پاکدشت، سنندج، قزوین، شهرکرد، کرج، همدان، ارومیه و ساری برای تجمع در مقابل مجلس رژیم به معلمان تهران پیوستند. شعارهای آنان چنین بود: «معلم زندانی آزاد باید گردد»، «گرسنگی تاکی؟»، «معلم به پاخیز برای رفع تبعیض»، «نان، مسکن، منزلت».
رژیم آخوندی به تجمع اعتراضی معلمان حملهور شد و بسیاری از آنها را دستگیر کرد. اما معلمان بازداشت شده با اعتصابغذا و با اتحاد و روحیه بالا، رژیم را وادار به عقبنشینی و آزاد کردن معلمان دستگیر شده کردند.
50- حرکت اعتراضی و سراسری دیگری که به موازات اعتراضات سراسری معلمان، شکل گرفت، جنبش اعتراضی پرستاران بود. روز 4اسفند93 تهران شاهد تجمع اعتراضی 2000پرستار در مقابل مجلس رژیم بود. اعتراضات پرستاران که در شهرها و مراکز مختلف پزشکی ادامه داشت، از اول تیرماه94 در اعتراض به قوانین ظالمانه و تحمیلات ارتجاعی رژیم، در ابعاد سراسری و از جمله در شهرهای اهواز، گرگان، مشهد، زاهدان و زابل بالا گرفت و با حمایت و همبستگی عمومی روبهرو شد.
دامنه جنبش اعتراضی پرستاران در میان پزشکان و سایر همکارانشان در بیمارستانها و مراکز پزشکی گسترش یافت و بهرغم اقدامات سرکوبگرانه و تهدیدهای حکومتی، همچنان ادامه دارد.
51- جنبش زندانیان سیاسی که از بهار سال93 با مبارزات دلاورانهیی مانند حماسه مقاومت بند350 اوین و رشادت و شهادت مجاهد خلق غلامرضا خسروی فصل درخشانی را آغاز کرد، اعتصابها، افشاگریها و برپایی مراسم و اقدامات شجاعانهیی را در پیآورد، نظیر حمایتهای زندانیان سیاسی در زندانهای مختلف کشور از حقوق رزمندگان آزادی در لیبرتی و حرکتهای اعتراضی جوانان و مردم بهپاخاسته یا پیامهای زندانیان سیاسی در همبستگی با گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس، که همه نمودهای بارزی از یک روحیه سرزنده و رزمندهاند. در حالی که استبداد ضدبشری حاکم تلاش میکند با موج اعدامها، جامعه را مرعوب و متفرق کند، زندانیان سیاسی با هوشیاری و دلیری، اتحاد چشمگیری را بین زندانیان کرد، بلوچ، اهل سنت، دراویش، هنرمندان و سایر زندانیان، با هر عقیده و مرام و ملیت، گسترش دادهاند. این رزمندگی و همبستگی به سایر بندها و زندانها نیز منتقل شده و زندانیانی هم که اتهامات سیاسی ندارند، آن را برای ایستادگی و مطالبه حقوقشان سرمشق قرار دادهاند.
گسترش سراسری اعتراضات اقشار مختلف مردم ایران و اعتلای آن به سطح سیاسی و ضدحکومتی، نشان میدهد که استبداد زهرخورده دینی، اکنون با جامعهیی توفانی و در آستانه انفجار روبهروست.
52- دیکتاتوری آخوندی در شرایط کنونی بیش از هرچیز از پیوند مقاومت سازمانیافته با اعتراضات عمومی و اثرگذاری پایداری دلیرانه رزمندگان اشرفی و ارتقای روحیه رزمنده و شعارهای سرنگونی مانند «مرگ براصل ولایتفقیه» در هراس است. از همین روست که در یک سال گذشته دوایر گفتمانسازی بیت خامنهای، وزارت اطلاعات و سازمان تبلیغات اسلامی با بودجه بیحساب، به تبلیغات و اقدامات دیوانهواری علیه مقاومت در سطح جامعه، بهویژه در عکسالعمل نسبت به موفقیتها و دستاوردهای مقاومت روی آورده است؛ هر چند که این عکسالعملها، بهخاطر رسوایی و چنته خالی دشمن، در اغلب موارد به زیان رژیم عمل کرده و ضرورت و نقش مقاومت سازشناپذیر برای به زیر کشیدن استبداد دینی را برجسته میکند.
شمهیی از اقدامات دشمن در یکسال گذشته، علاوه بر یاوهگویی و زوزه کشیدن در تمامی منبرها و نمایشهای جمعه، عبارتند از:
- تولید 75مورد فیلم، مستند، سریال و برنامههای مفصل تلویزیونی یا سینمایی و انتشار 24 کتاب
- انتشار هزاران خبر و مطلب سرشار از جعل و دروغ، با مضامین طراحیشده و کلیشهیی در رسانههای حکومتی و سایتهای زنجیرهیی وزارت اطلاعات
- برگزاری بیش از 100جلسه و نمایشگاه و همایش در دانشگاهها و نقاط مختلف کشور
- ارسال هزاران نامه و طومار برای دولتها و ارگانها و شخصیتهای بینالمللی
- بیش از 80ملاقات و دیدار ویژه با مقامات و شخصیتهای خارجی در داخل ایران برای طرح شکایتهای ساختگی علیه مقاومت ایران
فصل پنجم:
بنبست استراتژیک رژیم در سه جنگ در منطقه تحولات یمن و تشکیل ائتلاف عربی
53- سال گذشته سال شکستهای پیدرپی رژیم آخوندی در سیاست صدور تروریسم و بنیادگرایی بود. خامنهای با هزینههای کلان مالی و نیرویی و لجستیکی عملاً در سه جنگ در خاورمیانه درگیر شد و درصدد بود با تحکیم مواضع خود در عراق، وارد کردن ضربات هر چه بیشتر به اپوزیسیون سوریه و دور کردن کابوس سرنگونی اسد و بالاخره با کودتا و اشغالگری در یمن توسط مزدورانش و رساندن خود به باب المندب، تعادلقوا در منطقه را بهطور کامل برهم بزند و کشورهای 1+5 را ناگزیر به دادن امتیازهای بسیار بیشتر در مذاکرات اتمی کند. اما درست به عکس، گسترش بادکنکی در منطقه ترکید و کشتی صدور تروریسم و بنیادگرایی رژیم هر چه بیشتر به گل نشست. این روند با سقوط نخستوزیر دستنشانده رژیم در عراق در مرداد 93 شروع شد و با پیروزیهای پیدرپی انقلابیون سوریه و شکستهای پاسداران و ارتش اسد و آزاد شدن مناطق بیشتری از سوریه ادامه پیدا کرد. تشکیل ائتلاف منطقهیی در فروردین94 علیه کودتای شبهنظامیان مورد حمایت رژیم در یمن نقطه عطفی در مقابله با این سیاست رژیم ولایتفقیه، نه فقط در رابطه با یمن، بلکه در سطح منطقه بود که صحنه را چرخاند و آزادسازی عدن در تیر ماه94 توسط نیروهای مقاومت مردمی و پیشروی آنها بهسوی سایر استانها و صنعا را در چشمانداز قرار داد. همچنانکه در اطلاعیه خانم رجوی پس از توافق لوزان آمده است تشکیل این ائتلاف یکی از علل عقبنشینی رژیم در لوزان بود. زنجیره شکستهای پیدرپی رژیم در یمن و سوریه و عراق بدون تردید نقش مهمی در عقبنشینی خامنهای از خطوط قرمزش در پروژه تسلیحات اتمی داشته است و زهر اتمی به نوبه خود رژیم را در زمینه صدور تروریسم و بنیادگرایی در موقعیتی ضعیفتر قرار میدهد. اما از آنجاکه صدور تروریسم و ارتجاع برای رژیم ولایتفقیه یک حریم امنیتی ایجاد میکند، خامنهای باز هم با صرف میلیاردها دلار خواهد کوشید این حریم را حفظ کند.
شورا در اجلاس میاندورهیی خود در 27 و 28خرداد1394 نیز سیاست صدور بحران و تروریسم رژیم را که بهطور خاص توسط خامنهای و دربار ولایتفقیه پیگیری و تأمین مالی میشود را مورد بحث قرار داد و نتیجهگیری کرد که رژیم در این پایه استراتژیک «حفظ نظام» نیز با شکست و بحرانی بیسابقه و بیعلاج روبهروست.
54- شورای ملی مقاومت یکسال پیش در بیانیه سی و سومین سالگرد تأسیس خود اعلام کرد: «گروه حوثیها که بر بخشهایی از این کشور (یمن) مسلط شده، از حمایت مالی، تسلیحاتی، آموزشی و سیاسی نظام ولایتفقیه بهرمند است. رئیسجمهور یمن، عبد ربه منصور هادی، اخیراً در مصاحبه با تلویزیون العربیه گفت: رژیم ایران تلاش میکند که صنعا را با دمشق مبادله کند. او گفت: ایران بهصورت گسترده در مسائل داخلی یمن دخالت دارد و چهار کانال تلویزیونی دارد که علیه یمن برنامه پخش میکنند. او اضافه کرد که تعدادی از مشاوران ویژه عبدالملک حوثی تابعیت ایرانی دارند. او همچنین یادآور شد که دو تن از افسران سپاه پاسداران ایران در حال ساختن یک کارخانه موشکسازی بودند که دستگیر شدند. علاوه براین حدود 1600 طلبه حوثی از یمن در گذشته به ایران رفتهاند».
بیانیه شورا ضمن اشاره به جزییات بیشتری از دخالتهای رژیم در یمن و ارسال کشتی سلاح برای حوثیها و آموزش آنها، نتیجهگیری کرد «به این ترتیب، از یکطرف روشن میشود که چگونه رژیم آخوندی آتش جنگ و کشتار را به کشورهای مختلف منطقه «هدیه» کرده و از طرف دیگر، تا حدودی، میتوان فهمید که 800میلیارد دلار درآمد نفت طی هشت سال گذشته، در کجاها به مصرف رسیده است».
55- در شهریورماه گذشته پاسدار علیرضا زاکانی عضو مجلس رژیم ارتجاع و رئیس سابق بسیج دانشجویی گفت: «در یمن حادثهیی عظیمتر و بزرگتر از لبنان در حال وقوع است؛ از 20 استان یمن 14 استان در دست انقلابیون یمن است و 90درصد صنعا نیز همینطور... با این کار تمام معادلات را برهم زدهاند؛ پس از پیروزی در یمن بهطور حتم نوبت عربستان است زیرا این دو کشور حدود 2هزار کیلومتر مرز مشترک داشته و از طرفی نیز امروز 2میلیون نفر اسلحه بهدست سازمانیافته شده در یمن وجود دارند... امروز انقلاب اسلامی سه پایتخت از کشورهای عربی را در اختیار دارد و تا چند وقت دیگر صنعا را نیز گرفته و سیستم یکپارچهسازی مسلمانان را اجرایی خواهد کرد»... (سایت حکومتی تابناک 29شهریور 1393)
روز 20بهمن1393، نماینده خامنهای در سپاه پاسداران، آخوند علی سعیدی در مصاحبه با تلویزیون رژیم گفت: «یک روزی مرزهای ما شلمچه بود، حاج عمران بود، مهران بود، امروز مرز ما ساحل مدیترانه است، امروز یمن دارد شعار اسلامی و انقلابی میدهد، عمق استراتژیکمان، همه میدانند که آنچه در معادلات لبنان تأثیرگذار بوده موشک ایران بوده، قدرت ایران بوده، فرهنگ بسیجی بوده، آن چیزی که در عراق توانسته مقابل این جریان انحرافی فاسد به مقابله برخیزد و عراق را نگهدارد این اراده و فرهنگ بسیجی بوده... یک شرایط بسیار وخیمی بود در آستانه سقوط بود دمشق، بعد این فرهنگ منتقل شد مقاومت در سوریه شکل گرفت نزدیک به 48ماه است که این مانده یا در قضیه لبنان همین اتفاق افتاد، در غزه هم همین اتفاق افتاد، در عراق هم همین اتفاق افتاده»...
56- در همین دوران، با تسلط حوثیها بر برخی بنادر و فرودگاههای یمن، سیل پاسداران و سلاحهای سنگین و نیمهسنگین به یمن سرازیر شد و بالاخره مزدوران رژیم... بر صنعا مسلط شده و رئیسجمهور و دولت قانونی کشور را تحت بازداشت خانگی درآوردند و برای اشغال بندر و شهر استراتژیک عدن و تسلط بر بابالمندب به سمت جنوب کشور حرکت کردند. با اشغال صنعا رژیم ایران وارد روابط رسمی با حوثیهای اشغالگر و انعقاد قراردادهایی بر آمد که مضمون آنها تسلط مستقیم رژیم بر این کشور بود. یک قلم رسماً هر روز 4 پرواز شرکت هوایی ماهان وابسته به سپاه پاسداران به فرودگاه صنعا وارد میشد.
اما تشکیل ائتلاف منطقهیی بهرهبری عربستان سعودی در 6فروردین1394 که اولین عکسالعمل قدرتمند و ائتلاف کشورهای منطقه علیه فاشیسم دینی حاکم بر ایران بود، رژیم را غافلگیر کرد. این رژیم که به 25سال مفتخوری عادت کرده و برنده اصلی سه جنگ بزرگ منطقه بود بههیچوجه انتظار تشکیل ائتلاف و عملیات ”توفان قاطع“، ”بازسازی امید“ و ”تیر طلایی“ را نداشت، بهخصوص که دولت آمریکا هم چندان روی مساعدی با این ائتلاف نشان نمیداد. این ائتلاف در قدم اول راههای زمینی و هوایی و دریایی رژیم به یمن را بست و مقاومت مردمی در حالیکه تقریباً تمامی امکانات ارتش قدیمی و نسبتاً قدرتمند یمن در دست علی عبدالله صالح و در خدمت رژیم ایران و حوثیها قرار داشت، توانست با پوشش هوایی ائتلاف به رویارویی با اشغال و به آزادسازی عدن در تیرماه امسال و متعاقباً استانهای مجاور آن بپردازد. روز 18اسفند یعنی کمتر از 20روز قبل از تشکیل ائتلاف، پاسدار سرلشگر شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی رژیم آخوندی که تشکیل چنین ائتلافی بههیچوجه در محاسبههایش نبود بهنحو ابلهانهیی اعلام کرد هماکنون «نیروی دریایی ایران در دریای مدیترانه و بابالمندب حضور دارد».
57- کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت در 12اردیبهشت94 در اطلاعیهیی تحت عنوان «طراحی خامنهای برای اشغال صنعا و در قدم بعد تصرف کل یمن» ضمن تشریح برنامهریزیهای رژیم در 25سال گذشته برای نفوذ در یمن و طرحهای رژیم برای تسلط بر یمن پس از شروع قیام مردم در سال 2011 نوشت: خامنهای در خرداد1394 به نیروی تروریستی قدس دستور داد، طرح اشغال صنعا توسط حوثیها و تسلط بر یمن تسریع شود. این اقدام بهدنبال بالا گرفتن بحران در عراق و تصرف بخشهای زیادی از این کشور توسط داعش و تشکیل ائتلاف بینالمللی در این رابطه، صورت گرفت. بر اساس این گزارشها خامنهای گفته بود، توجهات آمریکا به داعش و عراق از یکسو و مذاکرات اتمی از سوی دیگر باعث میشود، آمریکا حساسیت کمتری نسبت به دخالت رژیم ایران در یمن نشان دهد. وی تأکید کرده بود با استفاده از این فرصت، ما با گسترش نفوذ در یمن میتوانیم مشکلاتی را که در عراق با آن مواجهیم تحتالشعاع قرار دهیم.
- اطلاعیه ادامه میدهد: در یک سند محرمانه نیروی قدس، تصریح شده است سپاه پاسداران از دو سال پیش انواع سلاحها از جمله شمار زیادی موشکهای زمین به زمین و زمین به دریا را به یمن ارسال کرده و در اختیار حوثیها گذاشته، به همین دلیل آنها مشکلی از بابت موشک و سلاح ندارند.. پرونده یمن از سالها پیش دست نیروی قدس بود، اما از سال گذشته خامنهای بهطور مستقیم آن را از طریق نیروی قدس دنبال میکند. این نیرو ارگانهای دیگر حکومتی را نیز به این منظور به خدمت میگیرد. نمایندگان حوثیها در تهران، جلسات ثابتی در دفتر خامنهای دارند و مسئول امور حوثیها در دفتر خامنهای شعبانکاری است...
58-پس از تشکیل ائتلاف عربی، برخی از باندهای درونی رژیم از عملکرد نیروی قدس شروع به انتقاد کردند. یک گزارش درونی از یکی از این باندها مینویسد: «در یمن خیلی زیادهروی شد. گرفتن صنعا خوب بود ولی پیشروی به سمت عدن اشتباه بود. وقتی وزیر خارجه اردن (اسفند1393) پیام صلح با عربستان را به ایران آورد و خواست ایران در یمن دخالت نکند امر بر نیروی قدس مشتبه شد و استراتژی تسخیر یمن مشابه سوریه و عراق را طراحی کرد. این یک شکست استراتژیک در منطقه است... همچنانکه در عراق نیز نیروهای طرفدار ایران را در تکریت پس زدند و آمریکا تهدید کرد اگر شبهنظامیها به عقب نروند بمباران نمیکند. سپاه نمیتواند با حوثیها به کل یمن مسلط شود. اگر حوثیها در صنعا میماندند عربستان میخواست مذاکره کند، ما در موضع قویتری بودیم. تسخیر تمام یمن اشتباه و مرحلهسوزی بود که منجر به این لشگرکشی علیه ایران شد که در این چند دهه بیسابقه است.
متأسفانه برادران سپاه منطقی و استراتژیک نگاه نمیکنند. فرماندهان سپاه غافلگیر شدند و پیشبینی این وضعیت را نمیکردند. انتشار خبرها و عکسهای حاج قاسم در فضای مجازی برای سپاه دامی بود که منطقه را علیه ایران شوراند و نیروهای وفادار به ایران را تضعیف کرد. همین الآن همه سرمایههای سالیان ایران در لبنان و یمن و سوریه و عراق تضعیف شده است».
فصل ششم:
جنگ در سوریه، چشمانداز شکست در عمق استراتژیک رژیم
59- شورای ملی مقاومت ایران از ابتدای شروع خیزشها و اعتراضات مردمی در سوریه و تکامل جنبش انقلابی علیه بشار اسد، در کنار مبارزه مردم سوریه قرار گرفت و در بیانیه دو سال پیش اعلام کرد: «مداخله خامنهای در سوریه برای حفظ دیکتاتوری بشار اسد- که کشاکش مرگ و زندگی برای رژیم ایران است - و افول حزبالله لبنان در پیآمد جنگیدن در کنار نیروهای دیکتاتور سوریه، موجی از خشم و نفرت در کشورهای عربی برانگیخته است. نظریهپردازان ولایت خامنهای بر این امر اتفاقنظر دارند که با فروریختن نظام اسد، کل جبهه منطقهیی رژیم فرو میریزد و تخت سلطنت خامنهای در تهران بهلرزه در خواهد آمد. اظهارنظر آخوند مهدی طائب سرکرده قرارگاه عمار در این باره که حفظ سوریه از خوزستان برای نظام مهمتر است، نگرش استراتژیک تمام رژیم است» (بیانیه شورا مرداد1392).
60- در حالیکه در اواخر سال2011 و اوایل2012 بشار اسد در معرض سقوط قرار داشت رژیم آخوندی با تمام قوا و با بهکار گرفتن تمامعیار نیروی تروریستی قدس و باند تروریستی حسن نصرالله در لبنان، و مزدوران عراقی و یمنی و افغانی، درصدد نجات بشار اسد برآمد. علاوه بر کمکهای نظامی، نیرویی، مالی و تسلیحاتی و اطلاعاتی، رژیم تلاش کرد با تفرقهاندازی در میان صفوف مخالفان و با بهکارگرفتن و تقویت باندهای افراطی و بنیادگرا، ارتش آزاد سوریه و انقلاب مردم این کشور را تضعیف و گرفتار درگیریهای داخلی کند. تاکتیکی که کمک شایانی به نجات موقت اسد از سرنگونی کرد.
نذیر حکیم، دبیر هیأت سیاسی ائتلاف ملی سوریه، در کنفرانسی در سنای فرانسه در 15اردیبهشت94 (5می2015) گفت: «امروز من با دلیل اعلام میکنم، سوریه بهصورت نظامی توسط رژیم ایران اشغال شده بود، صحبت فقط از یک حضور یا پشتیبانی نیست، بلکه صحبت از یک اشغال واقعی نظامی است. اما بهرغم همه اینها، 2ماه است که مقاومان سوری توانستند جبهههای مختلفی را آزاد کنند در ادلب و جسر الشغور که منطقهیی استراتژیک است و میتواند وضعیت را تغییر دهد... امروز از نظر من، اسد در صورتی در قدرت میماند که رژیم ایران به حمایت از او ادامه بدهد. در عرض 3سال 87میلیارد دلار پرداخت شده، صحبتم مستند است؛ و اسد قدرت را ترک نخواهد کرد تا زمانی که رژیم ایران سوریه را ترک نکند».
اطلاعیه 26آبان93 کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت پارهیی از «ترفندهای اطلاعات و نیروی قدس آخوندها برای تفرقهاندازی و تروریسم در سوریه به سود بشار اسد» را «عیناً از اسناد و گزارشهای داخل رژیم» فاش کرد و از جمله خبر داد:
«- سپاه و اطلاعات و نیروی قدس از دو سال پیش اختلاف انداختن بین گروههای مخالف دولت بشار را در سوریه شروع کردند. اصل بر این است که کسانی را که میتوان خرید یا با دادن امکانات آنها را جذب کرد از ائتلاف ملی جدا کنند. کسانی که راه نمیآیند، باید به هر قیمت در داخل خاک سوریه از میان برداشته شوند.
-ابتدا با عشایر و قبایل ارتباطاتی برقرار شد و گروههایی را مسلح کردیم. خیلی از این گروهها در جبهه معارضین بودند و ما خیلی آنها را حمایت کردیم. ما توانستیم بین فرماندهان گروههای مخالف، اختلاف بیندازیم و حتی همدیگر را ترور کردند و قتلعامهای عشیرتی راه انداختند . سپاه از یک طرف توسط جوانان حزبالله و جوانان ایران و جوانان شیعه سوری، میزان درگیریها علیه مخالفان دولت سوریه را بالا برد و از طرفی بین سرگروههای مخالفین، اختلاف انداخت.
-اطلاعات و سپاه توانستند شکاف خیلی بزرگی در بخش عشایر ایجاد کنند. طوری که آنها بدجوری تو سر و کله هم زدند و پاشیده شدند. بچههای اطلاعات و دوستان سپاه توانستند در بهترین و بالاترین نقطه شکاف ایجاد بکنند و آنها به جان هم افتادند و ضربات دردناک خوردند.
- در خیلی از مناطق، فرزندان سران عشایر را گروگان گرفتیم و سعی کردیم با عشایر معامله کنیم و آنها را بهسمت دولت بکشیم. مسئولان امنیتی سپاه شخصاً بعضی وقتها با سران عشایر ملاقات میکردند. عشایر خیلی تعیینکننده هستند. طرفهای حسکه و حلب و مکاره و پنجه و سایر جاها عشایر قبلاً مخالف دولت بودند ولی الآن مجبور شدند که با دولت کار کنند.
- اختلاف انداختن بین شیعه و سنی هم برای ما خیلی باعث کمک شد و طلابی که از قم آمدند برای اینکار پاداش خوبی گرفتند.
- دولت سوریه، در خیلی از موارد مستقیم و غیرمستقیم راه را برای ورود داعش به قلمرو عشایر باز میکند و زد و خورد بین خود آنها بالا میگیرد. دولت هم کاری با داعش ندارد، بر عکس خیلی جاها از آن حمایت میکند. ارتش آزاد تا بهحال در جنگ با داعش 7هزار نفر کشته داده و هزاران اسیر در دست داعش دارد.
- طرحهایی اجرا شد که گروههای مسلح به همدیگر هم بدبین میشدند و برخوردهای مسلحانه میکردند. وضعیت طوری شد که جیش الحره (ارتش آزادی سوریه)، جبهه النصره و جیش الاسلام و داعش درگیری تن به تن را شروع کردند. داعش خیلی به نفع بشار تمام شد.
-دولت خیلی از مخالفان را بمباران کرد و برخی را بمباران نکردیم و توانستیم با این شیوهها جلب بکنیم و امکانات و سلاح به گروهها دادیم تا از آن علیه یکدیگر استفاده کنند. سپاه قدس بهطور گسترده مستشاران نظامی و نیروهای آموزشدیده را از طریق عراق وارد سوریه کرد و تمام طرحها و برنامههای عملیاتی را بهعهده گرفت تا صحنه بهنفع ما عوض شود».
61- پایداری مردم سوریه و تسلیم نشدن آنها بهرغم شرایط بسیار سخت با 300هزار شهید و بیش از 12میلیون آواره، همچنین بهدلیل خیزش مردم عراق و برکناری مالکی که کمکرسانی به اسد را سخت کرد، باعث شد که روند قضایا از یک سال پیش معکوس شود و به نفع مردم و انقلاب سوریه تغییر کند. سال گذشته در 8مهرماه 1393 پاسدار شمخانی به سوریه رفت تا به بشار اسد و سردمداران رژیمش روحیه بدهد.
همچنانکه در اطلاعیه دبیرخانه شورا در تاریخ 20مهر1393 آمده است شورای عالی امنیت رژیم آخوندی پس از سفر پاسدار علی شمخانی و ملاقات با اسد و دیگر مقامات دولت سوریه، گزارشی درباره تحولات سوریه برای سرکردگان رژیم تهیه کرد که در آن تأکید شده است:
«- برای”جمهوری اسلامی ایران محور عراق، سوریه، لبنان و یمن تعیینکننده است و نباید از آن عقبنشینی کرد“ و هر ”اقدام ضروری“ در این رابطه باید انجام شود و از طریق این حلقه ”ما میتوانیم بقیه کشورهای عربی بهخصوص عربستان سعودی و اردن را محاصره“ و کشورهایی مانند مصر را تحت فشار قرار دهیم».
-تا چند ماه پیش تعادل در سوریه به نفع اسد تغییر کرده بود و دشمنان او ضعیف شده بودند. تحولات عراق و بهخصوص برکناری مالکی و مسائل داخلی این کشور، رژیم را در سوریه با مشکل مواجه کرده است. چه بهخاطر ایجاد مشکل در انتقال نیرو و مهمات از خاک عراق و چه بهخاطر اینکه رژیم مجبور شد بخشی از شبهنظامیان تروریست مانند عصائب و کتائب و تیپهای ضدابوالفضل العباس و ذوالفقار را از سوریه به عراق برگرداند.
گزارش شورای عالی امنیت ملی رژیم میافزاید:
«- خامنهای سوریه را بهعنوان مشغله اصلی قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس قرار داده و “سردار همدانی را که همه آقایان با جایگاه و اعتبارشان آشنا هستند تمامعیار وقف سوریه ”کرد. خود سلیمانی نیز بهطور مستمر به سوریه رفت و آمد میکند و در میان افسران سوری این جمله معروفی است که “وقتی حاج قاسم سلیمانی اینجاست شب راحت میخوابیم“.
- خامنهای”بهاندازه یک کشور برای سوریه بودجه و هزینه نظامی و سیاسی اختصاص داده و برای همین، آقا اعلام کرده است که سوریه خط قرمز ماست. اگر تدبیر رهبری نبود همه چیز تمام شده بود“ و در این صورت در عراق و لبنان با فاجعه مواجه میشدیم و ”دامنه موضوع به تهران“ کشیده میشد».
62- در یک سال گذشته انسجام و وحدت میان گروههای اپوزیسیون و کم شدن اختلاف میان کشورهای منطقه در ارتباط با سوریه و تشدید انزوای منطقهیی رژیم ایران، باعث شد که ارتش آزاد سوریه و دیگر گروههای اپوزیسیون مواضع خود را تحکیم کنند و بسیاری از مناطق حساس و استراتژیک از جمله تمامی استان ادلب، مناطق وسیعی از حما و حلب و درعا در جنوب را آزاد نموده و ضربات استراتژیک بر پیکر رژیم اسد وارد کنند، بهطوریکه برای اولین بار در چند ماه گذشته اسد دستکم دو بار به عقبنشینیهای مفتضحانه نیروهایش اذعان کرد و آنها را مانورهای جنگی نامید و حتی اعتراف کرد که دچار کمبود نیرو است و باید نیروها را بهحفاظت از مناطق و اهداف استراتژیک اختصاص دهد. انقلابیون سوریه از یکسو به دمشق نزدیکتر شدهاند و از سوی دیگر به سمت لاذقیه و ساحل مدیترانه پیشروی میکنند و در عینحال توانستهاند با داعش مقابله و پیشرویهای آن را متوقف و در برخی نقاط به عقبنشینی وادار کنند. این در حالی است که حداقل تا امروز ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا حتی یک گلوله یا یک راکت علیه نیروهای بشار اسد شلیک نکرده و در پارهیی از مواقع عملاً به سود آن کار کردهاند.
فصل هفتم:
جنگ در عراق، دخالتهای جنایتکارانه و ناکامی خامنهای
63- بهدنبال تظاهرات گسترده مردمی در بغداد و استانهای مختلف عراق در اعتراض به فساد گسترده، که از اوایل مرداد شروع شد و مورد حمایت مرجعیت عالی نجف قرار گرفت، حیدر عبادی نخستوزیر این کشور، بسته اول اصلاحات خود را در 18مرداد94 در شورای وزیران به تصویب رساند که در 20مرداد نیز به اتفاق آرا در مجلس نمایندگان این کشور بهتصویب رسید. در این بسته اصلاحات که قرار است با بستههای بعدی تکمیل شود، علاوه بر اصلاحات سیاسی و اقتصادی و اداری، مناصب معاونان رئیسجمهور و معاونان نخستوزیر، لغو شدهاند که شامل حذف مالکی از منصب معاون رئیسجمهور میشود.
این تحولات، ضربه سنگین دیگری بر نفود و مداخلهجویی رژیم آخوندی و ولیفقیه آن خامنهای در عراق است که بیش از یک دهه این کشور را غرقه در جنگ و بحران کرده است. حذف مالکی مهره اصلی خامنهای در عراق، ادامه و تکامل ضرباتی است که در یکسال گذشته بر استراتژی ضدانسانی رژیم ولایتفقیه در عراق وارد شده و در عینحال، نشانه بارزی از پیامدهای زهر اتمی و افت موقعیت و قدرت فاشیسم دینی حاکم بر ایران در منطقه است. هر چند که رژیم و عوامل آن بیکار نخواهند نشست و تک و پاتکهای بسیاری در پیش خواهد بود.
در رخدادها و تحولات عراق، پاسخهای آیتالله سیستانی به سؤالات خبرگزاری فرانسه (بهتاریخ 20اوت2015) درباره اوضاع عراق و تظاهرات مردم علیه فساد، بسیار مهم است و در آن خاطرنشان شده است: «سیاستمدارانی که در سالهای گذشته حکومت کردهاند، بیشترین مسئولیت در قبال آنچه که کشور به آن دچار شده، متوجه آنان است. چرا که بسیاری از آنها منافع عالیه مردم عراق را نهتنها در نظر نگرفتند بلکه به منافع شخصی و گروهی و مذهبی و نژادی خودشان پرداختند و بر این اساس، مناصب و پستهای حکومتی را بین خود تقسیم کردند، نه بر اساس شایستگی و پاکدامنی و عدالت. آنها دست به فساد مالی یازیدند و اجازه دادند که فساد در نهادهای حکومتی در سطح وسیعی گسترش یابد. همه این کارها- علاوه بر فقدان برنامهریزی صحیح اداره کشور و دلایل دیگر- منجر به اوضاع نابسامان اقتصادی و خدمات عمومی شده است که الآن شاهد آن هستیم» و «مسلم است که اگر گسترش فساد در نهادهای مختلف حکومت بهویژه در نهادهای امنیتی نبود و اگر سوءاستفاده از قدرت توسط کسانیکه در حاکمیت بودند نبود، تشکیلات تروریستی داعش هرگز نمیتوانست منطقه بزرگی از خاک عراق را تحت سلطه داشته باشد».
به دنبال انتشار پاسخهای آیتالله سیستانی به خبرگزاری فرانسه، روزنامه شرق الاوسط (20 اوت 2015) نوشت: «آیتالله سیستانی مالکی را مسئول گسترش فساد دانست».
64- درست یک سال پیش از این، مالکی در مرداد93 در اثر نفرت عموم مردم عراق و ائتلاف بیسابقه جریانهای مختلف عراقی اعم از سیاسی و مذهبی علیه او و مخالفت ناگزیر آمریکا و بسیاری از قدرتهای جهانی با ادامه نخستوزیری او، مجبور بهکنارهگیری شد. این در حالی بود که رژیم آخوندی و شخص خامنهای تا آخرین لحظه از او حمایت میکردند. برکناری مالکی بر باد رفتن سرمایهگذاری 8ساله رژیم آخوندی در عراق و یک ضربه کمرشکن به نفوذ رژیم در عراق و منطقه بود که مقاومت ایران از سال 1385 با پرداخت بهای سنگین و خونین و کارزارهای بیوقفه بینالمللی در آن نقش پیشتاز داشت.
اما رژیم ایران با استفاده از نفوذ گستردهاش در دستگاههای امنیتی و نظامی و سیاسی عراق و به بهانه مبارزه با داعش و با بهرهبرداری از سیاست ضعیف آمریکا تلاش کرد آب رفته را به جوی بازگرداند و نفوذ خودش را در عراق بازسازی کند. از اینرو به جنایاتی وحشیانه و بیسابقه بهخصوص در استان دیالی، حومه بغداد و استان صلاحالدین دست زد. سازمانهای بینالمللی مدافع حقوقبشر، از جمله عفو بینالملل، گزارشهای تکاندهندهیی در اینباره منتشر کردند. عوامل ریز و درشت رژیم با ژستهای تو خالی و ابلهانه اعلام میکردند که ما بهتنهایی میتوانیم داعش را شکست دهیم و حتی کمک آمریکاییها را برای آزادسازی موصل از داعش نمیخواهیم (واشینگتن پست 15فوریه2015 بهنقل از سرکردگان تروریستهای 9بدر).
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران در 5 دی1393 طی اطلاعیهیی نسبت به «حضور فزاینده پاسداران جنایتکار نیروی تروریستی قدس در عراق که نقض آشکار قطعنامههای شورای امنیت مللمتحد است» هشدار داد و تأکید کرد هدف رژیم «نه جنگ با داعش، بلکه جبران ضربه سنگین ناشی از برکناری مالکی و تحکیم سلطه خلافت ولیفقیه بر عراق است. قتلعام و کوچاندن اجباری و سلب مالکیت و تجاوز به مردم عراق، بهویژه اهل سنت، توسط پاسداران و شبهنظامیان وابسته به آن تحت عنوان مبارزه علیه داعش، صلح و امنیت در تمام منطقه را بهخطر انداخته و به ماشین افراطیگری و تروریسم در تمامی منطقه سوخت میرساند... هدف پاسداران بهرهبرداری از شرایط موجود و تحکیم سلطه بر عراق است. بههمینخاطر قتلعام، تجاوز و کوچ دادن جمعی و سلب مالکیت اهل تسنن که از 1382 توسط این نیروها جریان داشته، در ماههای اخیر ابعاد بیسابقهیی بهخود گرفته است».
65- فارین پالیسی در 18سپتامبر2014 نوشت: «شبهنظامیان شیعی عراق در حال تبدیلشدن به یک خطر بزرگ، به بزرگی داعش هستند... این گروهها که دارای ارتباطات عمیق ایدئولوژیکی و سازمانی با ایران هستند... در اوایل ژوئن، همراه با نیروهای امنیتی عراق حدود ۲۵۵زندانی از جمله کودکان را اعدام کردند. یک گزارش عفو بینالملل در ماه ژوئن با جزییات تشریح کرد که چگونه شبهنظامیان شیعی بهطور منظم اعدامهای فراقضایی انجام دادهاند و گزارش کرد که دهها زندانی سنی در ساختمانهای دولتی بهقتل رسیدند... سازمان بدر، یک گروه مسلح با هزاران نفر عضو و یکی از وابستگان اولیه ایران در عراق، یک ستون دیگر تلاشهای تهران برای توسعه عملیات شبهنظامیان شیعی است. طی جنگ در عراق، از طریق تسلط بر دفاتر دولتی، این گروه تعدادی جوخه مرگ فرقهیی را راهاندازی کرد.
رشد این شبهنظامیان شیعی طرفدار ایران نشاندهنده اهداف ایران برای تسلط شیعه در عراق است. این گروهها نهتنها از حمایت و تواناییهای سازماندهی ایران استفاده میکنند، بلکه همگی با ساز ایدئولوژیکی تهران رژه میروند. آنها وفادار به ولیفقیه ایران خامنهای و ایدئولوژی مطلقه ولایتفقیه هستند که به ولیفقیه اقتدار نهایی سیاسی و مذهبی را میدهد... . همچنان که هدف بیان شده داعش، برداشتن مرزهایی است که پس از جنگ جهانی اول در خاورمیانه ایجاد شده است، شبهنظامیان شیعی سوری و عراقی نیز همانند بنیادگرایان سنی مرزهای ملی را از میان بردهاند: شبهنظامیان شیعی میگویند که آنها از مرقدهای امامان شیعیان یا از خود شیعیان در هر کجا که باشند دفاع میکنند... . آنها بههیچ مقامی در بغداد پاسخ نمیدهند و فقط به رهبران مذهبی خود یا به تهران پاسخگو هستند... . اگر واشینگتن گامهایی برای کنترل آنها برندارد، ممکن است بسیار دیر کشف کند که بهطور مؤثر بغداد را به تهران واگذار کرده است و هیچ بازگشتی برای آن وجود ندارد».
66- روزنامه خبات ارگان رسمی حزب دموکرات کردستان عراق، روز اول دسامبر2014 بهنقل از مسئول شاخه خانقین این حزب نوشت: «شبهنظامیان شیعه شروع به کشتار مردم کرده و اموال آنها را بهغارت میبرند و موجب نگرانی برای کلار و خانقین شدهاند... . رفتار شبهنظامیان شیعه همانند داعش و حتی بدتر است. آنها در کشتن و سوزاندن و غارت کردن مهارت دارند و90درصد سعدیه را بهم ریخته و تمام اماکن را غارت کرده و سوزاندهاند. در جلولا هم شروع بهعملیات نظامی کردهاند. هدف آنها از این اقدامات این است که حاکمیت و نفوذ خود را افزایش دهند... . آنها از پرچم عراق کمتر استفاده میکنند و یک پرچم که آرم انقلاب اسلامی ایران روی آن است برمیافرازند... آنها هماکنون شروع به تصفیه تمام سنیها کردهاند و هر کجا که بتوانند مردم را میکشند... آنها تحت عنوان خنثیسازی مین و مواد انفجاری، خانههای مردم را منفجر میکنند... . تمام مردم از شبهنظامیان ناراضی هستند، آنها نفرات بیسروپایی هستند که از هیچ عملی کوتاهی نمیکنند و تجاوزات آنها دارد به خانقین و کلار و کفری هم میرسد».
67- خبرگزاری رویتر روز 31دسامبر2014 (10دی93) در گزارش تکاندهندهیی از کوچاندن اجباری اهل تسنن از مناطق اطراف بغداد نوشت: «شبهنظامیان شیعه نفوذشان را گسترش و نقشه عراق مرکزی را تغییر میدهند».
رویتر در گزارشی از یک اردوگاه در حله، مرکز استان بابل، مینویسد: «زنان و کودکان میهمانان اجباری هستند که بههمراه فامیلهای مردشان در ماه اکتبر از جرف الصخر، یک دژ داعش، طی عملیات شبهنظامیان شیعه برای پاکسازی این اجتماع کشاورز، فرار کردند. پس از دستگیری، نیروهای امنیتی مردان را جدا کرده و آنها را متهم کردند که رزمندگان داعش هستند. از آن موقع آنها ناپدید شدهاند... در حالیکه نیروهای شیعه به سوی زمینهای تحت کنترل داعش میروند، بسیاری از سنیان از ترس دولت شیعی و نیز بنیادگرایان سنی فرار کردهاند... اکنون گروههای شیعه تصمیم میگیرند که چه کسانی میتوانند در این اجتماع بمانند و چه کسانی باید بروند، خانه چه کسانی باید تخریب شود و خانه چه کسانی باقی میماند...
کمیته نجات بینالمللی به رویتر گفت که با درنظرگرفتن تنها کمربندی کشاورزی بغداد و شمال شرقی استان دیالی، بیش از 130000نفر که اغلب سنی هستند در سال2014 از عراق مرکزی فرار کردهاند. این هجرت دهکدهها را خالی کرده در حالیکه شبهنظامیان، قبایل و نیروهای امنیتی شیعه خلاء را پر میکنند.
ام محمد که طی دیدار هفته گذشته رویتر گریه میکرد گفت:“من اینجا گیر افتادهام و با اعانات زندگیم میگذرد بدون اینکه بدانم چرا این اتفاقات برای ما افتاد ”. “تمام آنچه من میخواهم این است که شوهرم برگردد و به زمین کشاورزی کوچکمان برگردیم ”».
68- واشینگتن پست 15فوریه2015 از عراق نوشت: «سلسله مراتب فرماندهی شبهنظامیان بهوسیله معاون مشاور امنیت ملی عراق، ابو مهدی مهندس که بهدلیل نقش و عضویت او بهعنوان یک فرمانده ارشد عراقی در سپاه پاسداران ایران توسط وزارت خزانهداری ایالات متحده مورد تحریم است، هماهنگی میشوند. او توسط کویت بهصورت غیابی بهدلیل نقشش در بمبگذاری در سفارتهای ایالات متحده و فرانسه در کویت در سال 1983محکوم شده است. قاسم سلیمانی، فرمانده ارشد ایرانی بهصورت منظم در خط مقدم نبرد در عراق ظاهر میشود.
... در یک گردش در روستاهایی که اخیراً آزاد شدهاند خطر نقش شبهنظامیان که ممکن است فقط به شعلهور شدن فرقهگرایی منجر شود آشکار بود. در یکی از روستاها بهنام العسکری همه خانهها سوزانده شده بودند، تاکتیکی که بنا به گفته سیاستمداران سنی روشی است که قصد آن پاکسازی مناطق از سنیها و ممانعت از برگشت آنها به خانههایشان است.
... بهرغم خودستایی شبهنظامیان، این روشن نیست که آیا آنها قادر خواهند بود که جنگ در منطقه سنیها را از جمله در استانهای صلاحالدین و انبار و نینوا، استانهایی که داعش دارای ثبات بیشتری است، پیش ببرند یا نه.
اغلب موفقیتهای آنان در مناطقی بوده است که شیعیان مسلط بودهاند از جمله جنوب بغداد و بخشی از شرق صلاحالدین و اخیراً دیالی».
رویتر در 28ژانویه در مورد کشتار در بروانه بهنقل از یک عضو سنی شورای استانی نوشت «حداقل 72مرد روز دوشنبه در بروانه کشته شدند. وی گفت که 35تن دیگر مفقود و احتمال داده میشود که در بازداشت شبهنظامیان هستند».
69- بادکنک قدرت پوشالی فاشیسم دینی حاکم بر ایران و قدارهبندیهای قاسم سلیمانی که برای قدرتنمایی و مرعوب کردن مخالفان سلطه رژیم ایران بهطور مستمر حضور خودش را در عراق بهنمایش میگذاشت، در اولین جنگ در حومه تکریت ترکید و بهرغم همه شعر و شعارهای قبلی هادی عامری و دیگر مزدوران رژیم ایران در عراق، دست از پا درازتر از تکریت گریختند. این گریز مفتضحانه این فرضیه را تقویت میکرد که در مناطقی مانند دیالی و برخی از حومههای بغداد، شبهنظامیان، با پرداخت پولهای کلان به داعش، برخی از مناطق را از آن خریداری میکنند و بههمینخاطر هم هیچ گزارشی از تلفات سنگین نه از طرف داعش و نه از طرف شبهنظامیان وجود ندارد. در این مناطق، این فقط اهل تسنن هستند که بعد از عقبنشینی امن داعش، قربانی وحشیگریهای پاسداران و شبهنظامیان میشوند.
واشینگتن پست 16مارس2015 از نجف نوشت: «رسیدن مستمر تابوتها به شهر مقدس شیعه نجف علت توقف جنگ تکریت است؛ کارگران قبرستان میگویند که تا 60 کشته روزانه به آنجا آورده میشوند. از هفته گذشته سربازان میگویند که نبرد سختتر از آنی بوده که انتظارش را داشتهاند، در حالیکه پیشرفت کند شده، برخی مقامات عراقی درخواست حمایت هوایی به رهبری آمریکا را شروع کردهاند.
در حالیکه مقامات عراق هنوز ابراز اطمینان میکنند که شهر را بگیرند اما تهاجمی که لنگ میزند نوید خوبی از نبردهای پیچیده برای شهر موصل و دیگر قسمتهای در دست شبهنظامیان در استان الانبار -که قرار بود در ماههای آتی شروع شود- نمیدهد.
... فاضل الزبیدی، یک مدیر گفت:“بین چهار غسالخانه اصلی، این روزها بین 40 تا 60نفر را از تکریت میآورند ”. وی گفت، تنها تعداد کمی از ارتش هستند؛ اغلب قربانیان از شبهنظامیان شیعه هستند که در نوک حمله قرار دارند... زبیدی مشکوک است که در مواردی مقامات اجساد را نگه میدارند. “در صحنه نبرد گاهی در یک روز 100سرباز جان خود را از دست میدهند اما سردخانه همه را با هم نمیآورد چرا که این امر حساسی است ”.
هاشم یاسر، یک مدیر دیگر، گفت:“ما اینجا یک درک از اینکه چطور اوضاع پیش میرود داریم. وضع خوب نیست ”. سمیرا التمیمی، 59ساله، تنها به اجساد عصائب میپردازد که از شبهنظامیان شیعه بدنام هستند. وی گفت که 26تن از شبهنظامیان این گروه تا بهحال در تکریت مردهاند از جمله سه فرمانده بالا».
70-پس از این شکست رسوا، پاسداران و شبهنظامیان، دیگر به جبهه تکریت بازنگشتند تا اینکه برخی از واحدهای نظامی عراقی با آتش سنگین نیروی هوایی آمریکا این شهر را از داعش پس گرفتند... اما بعد از آن نوبت مزدوران رژیم ایران برای غارت شهر و تخریب و به آتش کشیدن خانههای مردم رسید.
جنگ تکریت شکست استراتژی رژیم در عراق بود. طبق طرحی که در ابتدا آمریکاییها از آن صحبت میکردند، قرار بر این بود که آزادسازی مناطق تحت تسلط داعش را از نینوا شروع کنند و سپس به سمت صلاحالدین و نهایتاً الانبار حرکت کنند. اما رژیم ایران میخواست بهخیال خودش با آزادکردن تکریت ابتکار عمل را از دست آمریکا گرفته و به اسم خودش ثبت کند. تکریت مرکز استان صلاحالدین 2 مزیت داشت، از یکسو بهدلیل اینکه زادگاه رئیسجمهور سابق عراق است از اهمیت سمبلیک برخوردار بود و از سوی دیگر بهدلیل نزدیکی به مرزهای ایران و حضور فشرده رژیم در دیالی بهمثابه پشت جبهه صلاحالدین محسوب میشد. ارزیابی رژیم این بود که لشکرکشی موفقیتآمیزی به تکریت خواهد داشت. لذا علاوه بر شبهنظامیان، چندین هزار پاسدار و توپخانه سپاه مستقیماً در این جنگ شرکت داشتند و بسیاری از فرماندهان سپاه در آن کشته شدند. رژیم در عینحال توانست دولت و ارتش عراق را نیز بهدنبال این استراتژی محکوم به شکست بکشاند و در طرح آمریکا نیز اخلال و تأخیر ایجاد کند.
رژیم آخوندی بهدنبال شکست در تکریت درصدد برآمد با یک اشتباه بزرگتر آن را جبران کند. از اینرو نیروهای خود را از اواخر فروردین برای تصرف انبار و بهطور مشخص شهر فلوجه بسیج کرد و هادی عامری را هم که قبلاً در دیالی مستقر شده و عملیات صلاحالدین را پیش میبرد به منطقه فلوجه فرستاد. ایادی رژیم در عراق تصریح میکردند که فلوجه رأس فتنه است و باید داعش را ابتدا در آنجا شکست داد. از همین رو حملات هوایی و توپباران و خمپارهباران غیرنظامیان در فلوجه از چند ماه پیش شروع شد که هنوز هم ادامه دارد و هر روز گروهی از مردم بیگناه و محروم این شهر از جمله زنان و کودکان را بهکام مرگ میکشد و حتی بیمارستانها را هم هدف قرار میدهد.
در شهر فلوجه نیز، تلفات گسترده شبهنظامیان وابسته به رژیم ایران، آنان را وادار به عقبنشینی از این منطقه کرد. همزمان با تمرکز در اطراف فلوجه، داعش مرکز شهر رمادی و مراکز حکومتی آنرا که همچنان در دست دولت عراق بود بهتصرف درآورد. استراتژی رژیم برای گرفتن فلوجه آنقدر ابلهانه بود که اعتراض مقامات و نظامیان آمریکایی را نیز درآورد، بهنحوی که آنها بارها تأکید کردند که فلوجه آخرین جا و نه اولین جاست...
به این ترتیب، رژیم ولایتفقیه و شبهنظامیان و عواملش در عراق، از روز اول مداخلهجویی این رژیم در عراق تا هماکنون، راهگشا و زمینهساز جنایات وحشیانه داعش بودهاند و همچنان که در گزارشهای عفو بینالملل و ارگان رسمی حزب دموکرات کردستان عراق آمده است، «همانند داعش و حتی بدتر از آن»، به جنایت و کشتار و اعدامهای خودسرانه دست یازیدهاند و مردم ستمدیده عراق را در نقاط مختلف این کشور ناگزیر از کوچ اجباری و بیخانمانی کردهاند.
فصل هشتم:
کارزار بینالمللی و سیاسی مقاومت ایران در خارج کشور
پرچمداری مقابله با خطر بنیادگرایی و تروریسم
71- طی یک سال گذشته به همت هموطنانمان، پشتیبانان مقاومت و یاران اشرفنشان در کشورهای مختلف جهان، آکسیونها و نمایشگاهها، تظاهرات و تحصنها و نیز جلسات بزرگ و کوچک همراه با سمینارها، کنفرانسها و گردهماییهای متعدد و متنوع برای دفاع از حقوق اقشار مختلف مردم ایران و افشای جنایتهای رژیم در موارد گوناگون، بیوقفه ادامه داشت و پرچم شرف و مقاومت و مبارزه ایران و ایرانی را در سراسر جهان در اهتزاز نگهداشت. اخبار این فعالیتها دهها هزار بار در رسانههای مختلف جهانی بازتاب یافت. این علاوه بر آکسیونها و فعالیتهای تبلیغی و اجتماعی در داخل میهن اشغال شده در سراسر سال بود که دستاندرکاران آن در هر قدم با خطر دستگیری و شکنجه و اعدام روبهرو بوده و هستند.
گردهمایی سالانه مقاومت در پاریس در روز 23خرداد94 برگزار گردید و بازتابهای سیاسی و رسانهیی آن، بهویژه کارزار جهانی صورت گرفته در اینترنت و شبکههای اجتماعی در جریان این اجتماع عظیم ده ساعته و همچنین قبل و بعد از برپایی آن، با شرکت فعال شخصیتهای بینالمللی و یاران و حامیان مقاومت، مرزهای جدیدی را درنوردید.
شورای ملی مقاومت در اجلاس میاندورهیی خود پس از این گردهمایی که در روزهای 27 و28خرداد با حضور شماری از هموطنان و نمایندگان جوامع ایرانی و همپیمانان شورای ملی مقاومت بهعنوان ناظر برگزار گردید، بهدستاندرکاران و شرکت کنندگان و به همه یاران مقاومت و هموطنانی که این اجتماع عظیم را برپا کردند، این موفقیت بزرگ را تبریک گفت.
اعضای شورا در سخنان خود، این گردهمایی و همبستگی و حضور بیش از 600تن از شخصیتها و قانونگذاران و شهرداران و منتخبان مردم 70کشور از 5 قاره جهان را نمایش خیرهکننده دیگری از اقتدار ملی و اعتبار بینالمللی و اصالت و استحکام جنبش مقاومت بهعنوان یگانه آلترناتیو دموکراتیک و مردمگرا در برابر استبداد منفور و مطرود ولایتفقیه دانستند و خاطرنشان کردند که در شرایطی که جامعه جهانی در انتهای ماراتون مذاکرات اتمی با رژیم آخوندها به بنبست رسیده و در حالیکه بحرانسازیهای این رژیم تمام منطقه را تهدید میکند، مقاومت ایران در گردهمایی بزرگ خود، تنها راهحل کارساز را به جهان عرضه کرد که همانا ضرورت و حتمیت تغییر رژیم فاشیسم دینی حاکم بر ایران است. بیان این خواست برحق، در سلسله سخنرانیها و بیانیههای مهمی که در گردهمایی بزرگ عنوان شدند، موج میزد و جایی برای هیچگونه شک و تردید باقی نمیگذاشت؛ راهحلی که نهفقط مبشر سعادت مردم ایران، بلکه کلید صلح و آرامش در این منطقه از جهان است و بههمینخاطر، طیف شگفتانگیزی از گرایشهای متنوع سیاسی از نقاط مختلف جهان، بهویژه از خاورمیانه و کشورهای عربی، حول آن به اتفاقنظر رسیدند.
72- در سال گذشته خانم رجوی از طریق ویدئو کنفرانس در جلسه رسمی کمیته حقوقبشر پارلمان کانادا درباره نقض حقوق بنیادین مجاهدان لیبرتی و در کمیته خارجی کنگره آمریکا درباره بنیادگرایی اسلامی و راههای مقابله با آن شهادت داد.
کارزار جهانی سیاسی و بینالمللی مقاومت و حامیانش و بهخصوص گردهمایی بزرگ 23خرداد، نگرانی سران رژیم و شخص ولیفقیه را بهشدت برانگیخت و آنها را بهعکسالعملهای جنونآمیزی واداشت. در 6تیر94 خامنهای برآشفته از برپایی گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس، استماع رسمی خانم رجوی در کنگره آمریکا و دیگر کنفرانسها و فعالیتهای سیاسی مقاومت، گفت: «آنها اکنون آزادانه در اروپا و آمریکا فعالیت و با مسئولان این کشورها دیدار میکنند و حتی برای آنها جلسات سخنرانی با موضوع حقوقبشر! گذاشته میشود... کشور ما [بخوانید ولایت خامنهای] و ملت ما [بخوانید نیروهای سرکوبگر و اراذل و اوباش بسیجی] احتیاج دارد دشمن را بشناسد، عمق دشمنی را بفهمد»...
روز بعد علی لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع، ضمن تهدید تروریستی کشورهایی که مقاومت ایران در آنها بر طبق قانون فعالیت میکند، گفت: «امروز اکثر این جریانهای تروریستی حالا چه منافقین چه گروهکهای دیگر که در کشورهای غربی حضور دارند، میتینگ دارند، گاهی با دستگاههای رسمی اون کشور ارتباط برقرار میکنند... من فکر میکنم برای این مسأله باید در داخل کشور یک ساز و کارهای حقوقی قویتری بهوجود بیاد که کشورهایی که از تروریستها استفاده میکنند، استفاده ابزاری میکنند، استفاده تاکتیکی میکنند، باید تاوان رفتارهاشون را بدهند و هزینه بدهند... در مورد پذیرایی از تروریستها درکشورهای خودشون باید تاوان این رو بدهند»...
در همان همایش، آخوند صادق لاریجانی، سردژخیم قضاییه رژیم با تهدید گفت: «مگر ندیدیم چطور شهرها رو به آشوب کشیدند، تهران را، اصفهان را، مشهد را، شیراز را، مگر ندیدیم آتش میزدند مساجد را، پایگاههای بسیج را عدهیی رو کشتند در خیابانها من عرضم این است که این یک بستر بسیار فتنهانگیزی بود... کسانی از بیرون و کسانی در داخل دنبال براندازی بودند... من سؤالم این است که جای تعارف با کسی وجود نداره، اینجا بحث کیان جمهوری اسلامی است، نباید اجازه داد تکرار بشه این مسائل در کشور و بعد هم خوش و بش کنیم باهاشون. کسانی راه بیفتند، تحریک کنند مردم را به ریختن در خیابانها، عدهیی ضدانقلاب سوار جریان بشوند، کشور را بهآشوب بکشند، غربیها سوار مسأله بشوند، بعد هم ما از کنارش عبور کنیم بگیم حالا یک جریانی بود تمام شد، نه اینطور نیست بهنظر من خیلی روشن است، اگر ما تحلیل حقیقی داشته باشیم آن جریانی که این کار را راه انداخت هنوز هم هست»...
آخوند جلاد ابراهیم رئیسی، دادستان کل رژیم و از مسئولان قتلعام زندانیان سیاسی در سال1367 هم مدعی کشورهای اروپایی شد و گفت: «اکنون تعجب ما از دولتهای اروپایی که ملجأ و پناهگاه تروریستها شدهاند و دم از مبارزه با تروریستها میزنند این است که چه جوابی برای این پارادوکس دارند و تروریستهای با نشان را در کشورهایشان پناه میدهند»... (سخنرانی در مشهد 6تیر1394).
73- در یکسالی که گذشت بنیادگرایی و افراطیگری دینی چه بهخاطر ظهور داعش و قدرت گرفتن این جریان تروریستی و چه بهدلیل گسترش دخالتهای فاشیسم دینی حاکم بر ایران در کشورهای مختلف منطقه از سوریه و عراق و یمن و لبنان، مهمترین مسأله و مشغله منطقه و جهان بود. افشای نقش رژیم آخوندی بهمثابه پدرخوانده و کانون اصلی تولید این پدیده شوم، جایگاه ویژهیی در کارکردهای مقاومت ایران در یکسال گذشته داشته است.
همچنانکه پیش از این مقاومت ایران بارها اعلام کرده است، داعش محصول اشغال عراق و اقدامات سرکوبگرانه دیکتاتوریهای مالکی و بشار اسد است. سرکوبهای وحشیانه نیروهای بشار اسد و حامیان آن (رژیم ایران و حزبالله لبنان) و سرکوب بیامان و لاینقطع سنیها توسط نوری مالکی، میدان را برای صعود داعش باز کرد. اما تلاش خامنهای و نظریهپردازان ولایت او و خودفروختگان لابی رژیم و مماشاتگران این بود که از مسأله داعش برای این رژیم فرصتسازی کرده و با وارونهگویی، خلافت خامنهای را که کانون مشکل است، بخشی از راهحل و در مواردی طرفی معرفی کنند که گوئیا قادر به مهار و نابودی داعش است.
74- در 24شهریور1393، خامنهای هنگام مرخص شدن از بیمارستان گفت: «روزهای اولی که مسأله داعش در عراق پیش آمد، آمریکاییها بهوسیله سفیرشان، از سفیر ما در عراق، درخواست کردند که بیایید بنشینیم درباره داعش با هم هماهنگی کنیم. سفیر ما این را منعکس کرد، بعضی از مسئولان ما هم حرفی نداشتند، من مخالفت کردم، گفتم در این قضیه، ما بهخصوص با آمریکا همراهی نمیکنیم؛ چون اینها خودشان دستشان آلوده است، در این قضیه ما چطور بیاییم با کسانی که دستشان آلوده است و نیتشان آلوده است، همکاری کنیم؟ بعد از آن هم همین آقای وزیر خارجهیی که این حرف را آمد جلو چشم همه دنیا پشت دوربین گفت که “ما از ایران همکاری نمیخواهیم ”، همین ایشان، شخصاً از آقای دکتر ظریف درخواست کرده بود که بیایید ما در این قضیه همکاری کنیم؛ دکتر ظریف رد کرد. معاون او هم - که یک زنی است که میبینید، میشناسید - از آقای عراقچی در مذاکراتش درخواست کرده بود که بیایید ما همکاری کنیم؛ اینها رد کردند. بعد از آن که آنها رد کردند و ما صریحاً گفتیم با شما در این قضیه همکاری نمیکنیم، حالا میگویند ما ایران را نمیخواهیم وارد کنیم!... آن حرکتی که علیه داعش انجام گرفت و کمر داعش را در عراق شکست، این کار آمریکاییها نبود؛ خود آنها هم خوب میدانند، داعشیها هم خوب میدانند، مردم عراق هم خوب میدانند؛ میدانند کار مردم عراق بود، کار ارتش عراق بود، کار نیروهای مردمی بود که بهخوبی یاد گرفته بودند چه جوری باید با داعش مبارزه کنند و مبارزه کردند و تا اینجا ضربههای جدی را وارد کردند، بعد از این هم ضربه را اینها وارد خواهند کرد»... (سایت خامنهای).
از آن زمان که خامنهای این قدرتنمایی مسخره را کرده است، از قضا بهدلیل دخالتهای جنایتکارانه رژیم آخوندی و شبهنظامیان وابسته به آن و بهدلیل سیاستهای غلط و مماشاتگرانه آمریکا، داعش سرزمینهای تحت سیطره خود را در عراق گسترش داده و به معضل بیشتری برای منطقه و جهان تبدیل شده است. بهنحوی که ژنرالهای برجسته آمریکایی اکنون میگویند که برای مقابله با داعش 10تا 20سال زمان لازم است. حرف مقاومت ایران و بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران واقعگرا در سراسر جهان این است که به جای معلول باید بر روی علت متمرکز شد.
75- شورای ملی مقاومت در 25سال گذشته بهطور پیگیر بر این حقیقت که بنیادگرایی اسلامی و کانون آن یعنی تهران تحت حاکمیت دیکتاتوری دینی مهمترین دشمن صلح و آرامش در سطح منطقهیی و بینالمللی است، پای فشرده است. در یک سال گذشته نیز شورا و رئیسجمهور و اعضای آن، فعالانه بر این حقیقت تأکید کردهاند که ظهور و قدرتگرفتن داعش محصول سیاسیتهای فاشیسم دینی حاکم بر ایران بهخصوص در عراق و سوریه و مماشات آمریکا در برابر این رژیم است.
خانم رجوی که در 29آوریل از طریق ویدئو کنفرانس در یک جلسه استماع در کنگره آمریکا شهادت میداد به اختصار گفت: «بنیادگرایی و افراطیگری اسلامی پس از به حاکمیت رسیدن دیکتاتوری دینی (مبتنی بر ولایتفقیه) در ایران در سال1357، بهصورت یک تهدید برای صلح و آرامش ظاهر شد و این رژیم تا کنون دینامیسم و کانون اصلی این پدیده شوم بنیادگرایی و افراطیگری تحت نام اسلام در منطقه و جهان بوده است. هدف اصلی بنیادگرایی، استقرار خلافت اسلامی و اجرای احکام شریعت از طریق زور است. این پدیده هیچ مرزی را بهرسمیت نمیشناسد و تفاوتی بین بنیادگرایی شیعه و سنی نیست. خصیصه اصلی این پدیده، تهاجم و خشونتطلبی است و جستجو برای عناصر مدره در بین آنها سراب است. ما در سال1372، با انتشار کتاب “بنیادگرایی اسلامی تهدید نوین جهانی ”نسبت به این تهدید و کانون آن هشدار دادیم و گفتیم هدف رژیم ملاها از بمب اتمی نیز صدور بنیادگرایی و تضمین بقای خودش است. متأسفانه، این تهدید جدی گرفته نشد. تجربه سه دهه گذشته نشان میدهد که اگر یک سیاست قاطع علیه منشأ اصلی این پدیده اتخاذ نشود عواقب ویرانگرتری خواهد داشت. متأسفانه عدم ممانعت از دخالتهای رژیم ایران در عراق، بعد از سال1382 و اشغال تدریجی عراق از سوی رژیم، یک شتاب بیسابقه به رشد این تفکر متحجر و ارتجاعی بخشید. کما اینکه جنایات نیروی قدس از طریق بشار اسد و مالکی دو آلت دست رژیم ایران در سوریه و عراق و کشتار و حذف اهل تسنن و سکوت غرب در مقابل آن، باعث قدرتگرفتن داعش شد».
خانم رجوی افزود «تأکید میکنم رژیم ملاها بخشی از راهحل بنیادگرایی نیست، بلکه قلب مشکل است و راهحل بنیادین آن، تغییر رژیم بهدست مردم و مقاومت ایران است. این رژیم، بسیار شکننده است و اکثریت عظیم مردم ایران، همچنانکه در قیام سال1388 همگان بهچشم دیدند، خواستار یک تغییر بنیادین و برقراری دموکراسی هستند، قدرتنمایی رژیم، کاذب است و هدفش، پوشاندن ناتوانیهای بنیادین رژیم در پاسخگویی به خواستههای میلیونها ایرانی در قرن بیست و یکم است و ناشی از سیاست ضعیف غرب در قبال آن است. مقاومت ایران بهدلیل نقش محوری سازمان مجاهدین خلق ایران، بهعنوان یک نیروی دموکراتیک مسلمان، آنتیتز بنیادگرایی است».
76- طرح 5مادهیی خانم رجوی برای مقابله با بنیادگرایی اسلامی که خطاب به کنگره آمریکا مطرح کرد و با استقبال شماری از اعضای کنگره مواجه شد، یک راهحل واقعبینانه و عملی است و جامعه جهانی از تأخیر در اتخاذ این قدمهای عملی خسارت جدی خواهد دید. وی ضمن استقبال از تشکیل ائتلاف منطقهیی علیه اشغال یمن توسط رژیم ایران گفت: «میتوان و باید پدیده بنیادگرایی اسلامی را، چه نوع شیعه یا سنی، شکست داد. لازمه این کار، تشکیل یک ائتلاف بینالمللی و اتخاذ قدمهای عملی زیراست:
- اخراج کامل نیروی تروریستی قدس و خاتمهدادن به نفوذ رژیم ایران در عراق، مشارکت واقعی اهل تسنن در قدرت و مسلح کردن عشایر سنی برای بهدست گرفتن امنیت محلی.
- کمک به اپوزیسیون و مردم سوریه برای خاتمهدادن به دیکتاتوری اسد و برقراری دموکراسی در این کشور.
- بهرسمیت شناختن اراده مردم برای سرنگونی رژیم ایران و پایان دادن به بیعملی در مقابل نقض وحشیانه حقوقبشر در ایران و تأمین حفاظت و حقوق اپوزیسیون سازمانیافته مجاهدین خلق، ساکنان لیبرتی.
- تقویت اسلام اصیل، دموکراتیک و بردبار برای مقابله با برداشتهای بنیادگرایانه از این دیانت.
- بستن همه راههای دستیابی رژیم ایران به بمب اتمی.
77- در یک گردهمایی بزرگ بینالمللی که مقاومت روز 16اسفند1393 در برلین تحت عنوان «برای بردباری و برابری علیه بنیادگرایی و زنستیزی»، برگزار کرد، سخنرانان از کشورهای مختلف جهان تأکید کردند که پیشروی آرمان برابری در جهان، امروز با مانع بنیادگرایی اسلامی مواجه است که با نسلکشی، تروریسم و تبعیض، تمام منطقه و جهان را بهخطر انداخته و بیش از همه با زنان دشمنی دارد.
خانم رجوی در سخنرانی خود در این کنفرانس گفت: «تعیینکنندهترین عامل در قدرتگرفتن بنیادگرایی بهحاکمیت رسیدن آخوندهای مرتجع در ایران است که برای نخستین بار یک الگوی حکومتی برای گروههای بنیادگرا ارائه کردند... بنیادگرایی، رویارویی اسلام با غرب یا با مسیحیت و یهودیت و یا دعوای شیعه و سنی نیست. بلکه دعوای اصلی میان آزادی با اسارت و استبداد است. میان برابری با ظلم و زنستیزی است. بنیادگرایی در کانون خود دشمنی با زنان را قرار داده و از طریق سرکوب زنان، کل جامعه را سرکوب و مرعوب میکند... برای نجات جهان از کابوس بنیادگرایی و رهایی ملتهای خاورمیانه از این بختک شوم، همه زنان آزاده در سراسر جهان را بهتشکیل و گسترش یک جبهه پرقدرت علیه بنیادگرایی اسلامی و تروریسم و بربریت تحت نام اسلام فرا میخوانم... برای مهار پدیده شوم بنیادگرایی اسلامی بهناگزیر باید به مقابله با دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران برخاست. این رژیم قلب مشکل است و حمایتش از دیکتاتوریهای اسد و مالکی در سوریه و عراق باعث ظهور شبهنظامیان بنیادگرا و داعش شده است».
78-در یکسال گذشته، مقاومت ایران در مبارزه خود با تروریسم صادراتی رژیم آخوندی که پرونده انفجار تروریستی بوئنوسآیرس در سال1994 (1373) از همان سال بخشی از آن بوده است، قتل مشکوک قاضی تحقیق این پرونده را فعالانه پیگیری کرد. در 28دی1393، جسد قاضی آلبرتو نیسمن که مسئولیت تحقیق در مورد انفجار جنایتکارانه مرکز فرهنگی یهودیان در بوئنوسآیرس (کیس آمیا) را بهعهده داشت، در آپارتمانش غرقه در خون پیدا شد. او قرار بود چند ساعت بعد در جلسه غیرعلنی پارلمان این کشور در مورد شکایتش علیه رئیسجمهور آرژانتین، وزیر خارجه و مقامات دیگر این کشور شهادت بدهد. وی آنها را متهم به تبانی با رژیم ایران برای سرپوش گذاشتن بر انفجار آمیا کرده بود.
ابتدا مقامات پلیس فرضیه خودکشی قاضی را مطرح کردند اما تحقیقات اولیه به سرعت بطلان آن را نشان داد و مشخص شد که قاضی خودکشی نکرده است. بهتدریج خبرهای مختلفی که حاکی از تهدید مستمر وی بهقتل بهخصوص از سوی عوامل رژیم ایران بود، منتشر شد. او در همان روزها در مقابل خبرنگاران اظهار کرده بود که به دخترش نیز گفته است ممکن است این روزها بیپدر شود.
قتل مرموز دادستان آرژانتین به سرعت به یکی از خبرهای مهم جهان تبدیل شد. همه خبرگزاریها و رسانههای مهم جهان مقالات متعدد در مورد این قتل نوشتند. هزاران تن از مردم بوئنوسآیرس به خیابانها ریختند و با شعار «ما نیسمن هستیم» خواستار تحقیقات عادلانه در زمینه این قتل شدند.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران گفت: «دکتر آلبرتو نیسمان نهتنها شهید مردم آرژانتین، بلکه شهید صلح و بشریت در مقابله با تروریسم است. علاوه بر این، او بهطور خاص در ردیف شهیدان مردم و مقاومت ایران علیه بنیادگرایی و تروریسم برخاسته از آن قرار دارد. او شجاعانه در مقابل رژیم آخوندی ایستاد و زد و بندهای کثیف سیاسی و اقتصادی برای در بردن این رژیم از جنایت بزرگ انفجار آمیا را افشا کرد و در مقابل تهدیدات مکرر و فزایندهیی که در ماههای اخیر متوجه او بود، حاضر به تسلیم نشد».
79-کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت ایران در 25بهمن1393 (14فوریه 2015) با انتشار یک گزارش روشنگرانه حقوقی دلایل و عوامل این جنایت را معرفی کرد. در این سند مهم اساسیترین موارد مربوط به این جنایت طی بخشهای «انفجار جنایتکارانه سال1373»، «علت سیاسی انفجار»، «دور اول تحقیقات»، «تحقیقات قاضی نیسمن»، «ابعاد تحقیقات»، «نقش مقاومت ایران»، «متهمان کیس»، «احکام جلب بینالمللی و نقش انترپل»، «ادامه تحقیقات و کارشکنیها»، «دخالت پاپ: عدالت بایستی اجرا گردد»، «حاصل تحقیقات صورت گرفته»، «زنجیرهیی از توطئه»، «معاملهیی که بهقتل قاضی منجر شد»، «قاضی نیسمن مبارزی برای عدالت»، «رویکرد رژیم آخوندی با قتل قاضی»، «قاتل نیسمن کیست؟»، «چند سؤال و یک سؤال اصلی»، «رویکرد دولت آمریکا در قبال قتل» و «فراخوان به قضات و حقوقدانان شریف و دستگاه قضایی آرژانتین» ؛ با دلایل و مدارک بسیار تشریح شده است.
80- در بخشی از این سند آمده است: « مقاومت ایران از یک طرف قربانی اصلی سرکوب و ترور رژیم آخوندی است و از طرف دیگر شایستهترین و جدیترین طرف برای شناساندن ماهیت و کارکرد این رژیم به هر طرف خارجی است. در عینحال طی بیش از سه دهه دقیقترین و کاملترین اطلاعات در عرصههای مختلف اتمی، تروریسم و نقض حقوقبشر از طرف این مقاومت در اختیار جهانیان قرار گرفته است... پس از انفجار آمیا نیز نمایندگان مقاومت و در رأس آنها مجاهد خلق ابراهیم ذاکری، مسئول وقت کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت و همکارانش در همان زمان ملاقاتهای متعدد با قضات آرژانتینی، که به این منظور به فرانسه میآمدند، در محل سفارت این کشور در پاریس انجام دادند و آنها را نسبت به پروژهها و سازمان ترور رژیم آخوندی بهطور عام و اطلاعات دقیق و مشخص در این جنایت و نحوه و سلسله مراتب تصمیمگیری در مورد آن توجیه نمودند»...
فصل نهم:
صدور دستور منع تعقیب در پرونده 17ژوئن
یک پیروزی تاریخی در کارزار 15ساله سیاسی و حقوقی
81- روز 25شهریور1393 قاضی تحقیق ضدتروریسم دادسرای پاریس با صدور دستور منع تعقیب، پرونده ننگینی را که از 15سال پیش در معامله با رژیم آخوندی علیه مقاومت ایران گشوده شده بود و به گفته وکلا و متخصصان حقوقی از طولانیترین پروندههای قضایی تاریخ معاصر فرانسه است، مختومه اعلام کرد.
پروندهیی که با اتهام مسخره تروریسم و تأمین مالی تروریسم شروع شده و در قدمهای بعد در فقدان هر گونه سند در مورد تروریسم به اتهامات مالی مانند پولشویی و تقلب منحرف شد. حال قضاییه فرانسه تصریح میکند هیچ دلیلی برای اتهامهای مالی نیز وجود ندارد. به این ترتیب بهرغم پمپاژ شهادتهای دروغ و اطلاعات ساختگی، بر کلیه اتهامها علیه مقاومت ایران مهر بطلان خورد.
سه سال قبل از این، در 11مه2011 (21اردیبهشت1390)، قاضی تحقیق در نفی اتهام تروریسم تصریح کرد: «باید گفت که شورای ملی مقاومت ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران، همگی یک تشکل جمعی را تشکیل میدهند که هدف آن سرنگونکردن رژیم حاکم بر ایران است». وی سپس تأکید میکند: «بر اساس “تحقیقات قضایی ”شیوههای مقاومت برای رسیدن به این هدف “یا سیاسی بودهاند (مانند تبلیغات، جلب توجهات، لابیکردن، استفاده از اهرمهای مختلف) ”، یا “با استفاده از یک ارتش واقعی، ارتش آزادیبخش ملی ایران ”و “یا دربرگیرنده عملیات نظامی داخل ایران است که توسط سازمان مجاهدین خلق ایران بهعهده گرفته شده است ”و “در پرونده سندی دال بر عمل مسلحانهیی که غیرنظامیان را بهطور عمدی هدف قرار داده باشد وجود ندارد ”». قاضی در حکم خود افزود: «دادههای پرونده “اجازه نمیدهد تهاجمات نظامی با اعمال تروریستی یکی محسوب شود. در حقوق فرانسه یک تهاجم نظامی که منجر به نبرد مسلحانه میان نظامیان شود، نمیتواند بهعنوان تروریسم توصیف شود ”».
82- پس از صدور قرار منع تعقیب علیه مقاومت ایران در فرانسه در شهریور93، خانم رجوی در یک کنفرانس در پاریس در 2مهر1393 گفت: «در این پرونده قضاییه فرانسه آلت دست رژیم ملایان قرار گرفته بود. اما اکنون به قول هانری لوکلرک “دادگستری فرانسه نشان داد که میتواند از کرنش در برابر ملاحظات سیاسی پرهیز کند ”، وقت آن است که سیاست و دیپلوماسی و نهادهای اطلاعاتی نیز خود را از مسمومیت به ولایتفقیه نجات دهند. زمان آن است که قاطعیت نشان دهند و شبکه مأموران رژیم و شرکتهای پوششی سپاه پاسداران را از فرانسه و تمام اروپا برچینند» (اطلاعیه دبیرخانه شورا 2مهر1393).
شورای ملی مقاومت در اجلاس میاندورهیی خود که در روزهای 12 و 13مهر1393 برگزار شد در این مورد اعلام کرد: «احکام صادر شده از سوی دادگستری فرانسه درباره بطلان برچسب تروریستی و بطلان انواع اتهامات و شیطانسازیهای دیگر توسط گواهان و مزدوران بهخدمت گرفته شده از سوی اطلاعات رژیم ولایتفقیه، که به دستگیری رئیسجمهور برگزیده شورا و شماری از مسئولان کمیسیونها و اعضای شورا و مجاهدین منجر شده بود، نه فقط حقانیت و پاکدامنی، بلکه ظرفیت و توانمندی جنبش رهاییبخش مقاومت را به اثبات رساند... پیروزی بزرگ حقوقی در فرانسه، مانند احکام مراجع عالی قضایی در انگلستان و اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا، که لیستهای تروریستی علیه مجاهدین و مقاومت ایران را باطل شناختند و بزرگترین قدرتهای جهانی را ناگزیر به لغو رسمی آنها کردند، حق مقدس مقاومت مردم ما در برابر استبداد دینی بهمنظور دستیابی به آزادی و حاکمیت مردم را به کرسی نشاند. این احکام از سوی حقوقدانان برجسته بینالمللی یک “ انقلاب حقوقی و قضایی ”توصیف شد و برای مقاومت رهاییبخش همه ملتهای تحت ستم رویه قضایی و ارمغانهای ذیقیمتی به همراه آورد» (اطلاعیه دبیرخانه شورا).
83- در مقابل این پیروزی بزرگ که باید آن را بهعنوان یک پیروزی برای حقوق و انسانیت معاصر ثبت کرد، کارگزاران ولایت خامنهای به آخرین ترفند که در حقیقت یک حقهبازی رسوا و بیسابقه برای خنثیکردن و جلوگیری از حکم منع تعقیب در پرونده 17ژوئن بود، دست زدند و از طرف یک “مرده ”و مردارهایی که برای مقاومت ایران دندان تیز کرده بودند، نسبت به این منع تعقیب درخواست استیناف نمودند. شخص مرده در سال2003 به تشویق قاضی بروگییر بهعنوان شاکی خصوصی وارد پرونده شده و با سوءاستفاده از یک تشابه اسمی، مدعی شده بود که از اسم او سوءاستفاده شده است. ثبت درخواست استیناف از سوی این فرد در سپتامبر2014 در حالی صورت گرفت که دادگاه عالی انگلستان در سپتامبر2012 تأیید کرده بود که این فرد در سال2005 مرده و دادگاه اجازه تقسیم اموالش به ورثه را صادر کرده بود.
ویلیام بوردون، وکیل شورای ملی مقاومت، در یادداشتی به دادستان نوشت: «این استیناف بهخوبی در چارچوب مانورهایی قرار میگیرد که توسط مقامات ایرانی و کارگزاران آنها در این پرونده از آغاز آن انجام میشده است. در حقیقت این مانورها، موضوع لوایح متعددی بوده که در زمان خودش برای قضات تحقیق ارسال شدهاند؛ شهود متعددی که به ظاهر بدون مقدمه و فیالبداهه خود را به سرویسهای پلیس معرفی کردهاند ولی در واقع عوامل رژیم ایران بودهاند. ما همچنین میدانیم که دادستان پاریس و همچنین سایر ارگانهای اداری و دولتی بهصورت بیوقفه توسط دولت ایران مورد مراجعه قرار میگرفتهاند تا بر روی پرونده تأثیرگذاری کنند. نتیجه اینکه، این استیناف هزارمین تلاشی است که برای استفاده ابزاری و سوءاستفاده از سیستم قضایی فرانسه توسط یک دولت خارجی صورت میگیرد».
در یک افتضاح مضاعف، یکی از وکلای فرانسوی مزدوران رژیم، روز قبل از رسیدگی دادگاه درخواست جدیدی را به نیابت از خواهران شاکی مرده در ایران بهنامهای جهان عبدالرزاقی 85ساله و ملوک عبدالرزاقی 75ساله مطرح کرد و مدعی شد که «از نام خانوادگی آنها در طول چند سال و تا امروز توسط یک یا چند عضو سازمانی که برای یک دوران طولانی در لیست سازمانهای تروریستی اتحادیه اروپا و ایالات متحده بوده، سوءاستفاده شده است»!
84- در 16بهمن1393 دادگاه استان پاریس- شعبه تحقیقات، طی حکمی درخواست استیناف علیه دستور منع تعقیب پیرامون کلیه اتهامات مالی علیه اعضا و وابستگان مقاومت ایران را رد کرد. پیش از آن، دادستان پاریس نیز مخالفت خود را با این درخواست اعلام کرده و خواستار رد آن توسط دادگاه شده بود و به این ترتیب پرونده برای همیشه بسته شد.
در همان روز، دبیرخانه شورا در اطلاعیهیی اعلام کرد: « مقاومت ایران خواستار تعقیب و محاکمه و مجازات مسئولان این سوءاستفاده بزرگ از قضاییه فرانسه و پایان دادن به بازی کثیف معامله با حکام جنایتکار تهران به قیمت قربانی کردن مردم و مقاومت ایران است. چیزی که طی سالیان گذشته تنها باعث منحرف شدن توجهات از رژیم آخوندها بهمثابه کانون اصلی صدور بنیادگرایی و تروریسم در دنیای امروز بوده و فجایع آن برای صلح و امنیت منطقهیی و بینالمللی در سوریه و عراق و یمن و لبنان و حتی در اروپا مشهود است».
85- وکیل دارتویل، از وکلای فرانسوی مقاومت ایران، درباره این تلاشهای مفتضح رژیم آخوندی، خطاب به وکیل مأموران رژیم نوشت: «هدف این کار این است که شما آگاهی خودتان به فوت موکلتان را بپوشانید چیزی که هیچکس را به اشتباه نمیاندازد» و «نگهداشتن این استیناف و اراده آشکار دفاع از آن بهنظر نمیرسد با انجام فعالیت معمول یک وکیل همخوان باشد... بنابراین من خودم را ملزم میبینم به شما اطلاع بدهم که موکلین من از من خواستهاند یک شکایت بهخاطر شروع به تقلب نسبت به حکم دادگاه را ثبت کنم».
افشاگریهای کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا درباره این قبیل ترفندهای اطلاعات آخوندها و عوامل و همنوایانش که مدعی کلاهبرداری مالی مجاهدین و همچنین مدعی خریدن شخصیتهای آمریکایی برای حمایت از مقاومت مردم ایران در برابر فاشیسم دینی شده بودند، ضربه خردکنندهیی به گشتاپوی آخوندی وارد کرده است (اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم 4بهمن1393).
فصل دهم:
کارزار در لیبرتی محاصره ضدانسانی، توطئههای دشمن
86- برای همگان روشن است که رژیم ایران بهطور پیگیر و بدون وقفه علیه رزمندگان اشرفی در زندان لیبرتی در عراق توطئه میکند. هدف خامنهای از این اقدامات نابود کردن این کانون مقاومت یا بهتسلیم کشاندن رزمندگان محاصره شده است. در مقابل این سیاست ضدانسانی، رزمندگان با سلاح پایداری و مقاومت و البته با پرداخت هزینههای کلان انسانی، توطئههای رذیلانه رژیم و عواملش در عراق را خنثی کردهاند. در یک سال گذشته، 6مجاهد خلق؛ محمد هادی تعالی، جلال عابدینی، علی سالاری، محمدتقی عباسیان، مهین افضلی و فریده ونایی (عضو شورای ملی مقاومت) در اثر ضایعات محاصره پزشکی در اشرف و لیبرتی جان باختند. به این ترتیب، شمار کسانی که در اثر محاصره پزشکی زجرکش شدهاند به 26تن رسید.
87- طبق اطلاعیه کمیته امداد پزشکی مجاهدین خلق در لیبرتی (2بهمن93) که به همه مراجع بینالمللی داده شده است، در ابتدای سال2015 میلادی، حداقل 907تن، شامل 245 زن از زنان مجاهد خلق در نوبت انتقال به بیمارستان قرار داشتند که بخش زیادی از آن برای اقدامات پاراکلینیکی بوده است. قابل یادآوری است که ساکنان تجهیزات لازم برای آن از جمله دستگاه سیتی اسکن و اشعه ایکس را در اشرف در اختیار داشتند، اما دولت عراق هنوز از انتقال آنها به لیبرتی ممانعت میکند.
این محدودیتها در حالی است که تمامی هزینههای پزشکی توسط خود ساکنان پرداخت میشود. بر اساس همان اطلاعیه کمیته امداد پزشکی مجاهدین، هزینههای درمانی لیبرتی در سالهای2013 و 2014 به چهار میلیون و 754هزار و 476 دلار بالغ شده و این کمیته در پایان 2014 بیش از 750هزار دلار از این بابت مقروض بوده است.
88- طی یکسالی که از برکناری مالکی میگذرد، رژیم ولایتفقیه تمامی تلاش خود را بهعمل آورده تا پرونده لیبرتی و کنترل و مدیریت آن همچنان در دست افراد دوران مالکی باشد که سرسپرده رژیم هستند و مستقیماً در 6 قتلعام در اشرف و لیبرتی دست داشتهاند. مسئول پرونده همچنان فالح فیاض عامری (پسر عموی هادی عامری) یک مهره شناخته شده رژیم ایران در نخستوزیری است. سرهنگ صادق محمد کاظم و سروان حیدر عذاب که در همه جنایات علیه ساکنان شرکت داشته و دستشان به خون رزمندگان شهید آغشته است، همچنان در لیبرتی هستند. این جنایتکاران از سوی دادگاه اسپانیا مورد پیگیرد قانونی قرار گرفتند و سرهنگ دژخیم صادق محمد کاظم، همان کسی است که وقتی در ژوئن2012 به همراه معاون وزیر خارجه عراق به اروپا آمده بود از ورود او به پارلمان اروپا جلوگیری بهعمل آمد. وی درهمان زمان در فرانسه به اتهام شکنجه دستگیر شد و فقط با اقدامات گسترده حکومت مالکی و پشتیبانان او آزاد شد.
89- رژیم آخوندی از اوایل سال1394 بار دیگر به انتقال مأموران و مزدوران خود به لیبرتی تحت عنوان «خانوادههای ساکنان» بهمنظور تکرار بساط شکنجه روانی روی آورده است. این مزدوران توسط وزارت اطلاعات به بغداد منتقل و سپس توسط سفارت رژیم به کمک کمیته سرکوب اشرف زیر نظر فالح فیاض به لیبرتی برده میشوند.
شورای ملی مقاومت در اجلاس میاندورهیی خود که در روزهای 27 و 28خرداد1394 برگزار شد در این رابطه خاطرنشان کرد: «پاسدار داناییفر از مهرههای نیروی تروریستی قدس و سفیر خامنهای در بغداد، با همدستی عوامل رژیم در میان نیروهای عراقی و کمیته سرکوب اشرفیها، به اعزام شکنجهگران وزارت اطلاعات به لیبرتی مبادرت کرده و درصدد پهنکردن مجدد بساط شکنجه روانی علیه رزمندگان اشرفی برای نیات شوم و جنایتکارانه است. شورا ضمن یادآوری تعهدات مکتوب آمریکا و مللمتحد در خصوص تضمین حفاظت و سلامت ساکنان لیبرتی و نظارت بر وضعیت بهطور مستمر، به دولت عراق، به مقامات ذیربط ایالات متحده در واشینگتن و سفارت آمریکا در بغداد، به ملل متحد، یونامی و کمیساریای عالی پناهندگان، در این خصوص هشدار داد و تأکید کرد این اقدامات مجرمانه باید با جدیت و فوریت محکوم و متوقف شوند» (اطلاعیه دبیرخانه شورا).
پاسدار داناییفر بارها اعلام کرده است که به تلاشهایش برای آوردن خانوادههای وزارتی به لیبرتی ادامه داده و از تمامی ظرفیتهای سفارت رژیم در عراق در این خصوص استفاده میکند (سایتهای وزارت اطلاعات مهر و آبان1393).
90- محمد مهدی بیاتی، وزیر وقت حقوقبشر عراق، از سرکردگان گروه تروریستی بدر، تحتامر نیروی قدس، نقش فعالی در بهخدمت گرفتن این مزدوران برای توطئه و شکنجه علیه ساکنان لیبرتی داشت. وی روز 24خرداد1394 با مزدورانی که تحت عنوان خانواده ساکنان به عراق منتقل شده بودند دیدار و بهطرز مسخرهیی ادعا کرد: «عراق بعد از 2003... با اعضای سازمان تروریستی خلق برخورد انسانی داشته است»... وی افزود: «بر اساس اطلاعات مؤثق مقامهای رده بالای مجاهدین با فشار مانع دیدار اعضا با خانوادههایشان میشوند» (سایت وزارت حقوقبشر عراق و خبرگزاری فارس متعلق به سپاه پاسداران).
روز 27خرداد، سه روز پس از این ملاقات، مزدوران اعزامی رژیم بار دیگر به لیبرتی برده شدند و در ایستگاه پلیس به شعار دادن علیه ساکنان پرداخته و از جمله میگفتند: «همانطور که اشرف را نابود کردیم اینجا را نیز نابود خواهیم کرد».
91- مسأله امنیت و حفاظت ساکنان لیبرتی مبرمترین مسأله است و خامنهای با توطئه انتقال مزدوران به لیبرتی جنایتهای خونین دیگری را زمینهسازی میکند. دروغپراکنی ارگانهای اطلاعاتی رژیم و عواملش در عراق و دیگر کشورها و پخش اخبار ساختگی مانند ارتباط و همکاری مجاهدین با داعش و ادعای حفر تونل از لیبرتی به مناطق تحت کنترل داعش، در همین راستاست. خبرگزاری پاسداران (فارس) در 25خرداد1394 در خبری مضحک و سراپا مجعول - که در بقیه رسانههای رژیم و سایتهای زنجیرهیی وزارت اطلاعات تکرار شد- بهنقل از «منابع آگاه دیپلوماتیک غربی» نوشت: «(سازمان) مجاهدین تا کنون شمار زیادی از عناصر خود را برای کمک به داعش به موصل فرستاده است... هواپیماهای ترکیه این افراد را به ترکیه انتقال دادند و از آنجا، به داعش در موصل، ارتش آزاد و جبهه النصره در سوریه پیوستند. برخی از این افراد نیز به اتاق عملیاتی که رئیس سابق اطلاعات عربستان در مرزهای اردن و سوریه تأسیس کرده، پیوستند. در این اتاق عملیاتی برخی فرماندهان نظامی و امنیتی و اطلاعاتی آمریکا، فرانسه، عربستان و اردن نیز فعالیت دارند»!
خبرگزاری نیروی قدس (تسنیم) در 7مرداد ادعا کرد: سازمان مجاهدین که «در پایگاه لیبرتی عراق مستقر میباشد طی هماهنگیها و تعاملی که با داعش در عراق دارد، اخیراً اطلاعات بسیار با ارزشی را در اختیار این گروه قرار داده است. این اطلاعات با هماهنگی سفارت آمریکا در بغداد تحویل گروه داعش گردیده است».
92- کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت متشکل از 4000 پارلمانتر در آمریکا و اروپا در نامهیی به اجلاس شورای امنیت مللمتحد در 16فوریه2015 نوشت: «ساکنان لیبرتی با توجه به “حضور فزاینده نیروی تروریستی قدس و شبهنظامیان وابسته به آن در عراق و مشخصاً در بغداد ”، با تهدیدات مضاعفی مواجه هستند که توجه فوقالعاده شورای امنیت و بهویژه آمریکا را میطلبد. بهخصوص که هم آمریکا، هم نیروهای چند ملیتی در عراق و هم ملل متحد، نسبت به حفاظت از آنها، چه بهعنوان افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو و چه بهعنوان پناهنده، متعهد شدهاند. دولت آمریکا همه سلاحهای آنها اعم از سنگین و سبک و از جمله 17000سلاح انفرادی و حفاظتی را گردآوری کرده و در ازای آن متعهد شده است که حفاظتشان را تا تعیینتکلیف نهایی، تأمین کند».
کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت، در همین نامه میافزاید: «اگر امکان انتقال فوری ساکنان به خارج از عراق وجود ندارد، تنها راه این است که دولت آمریکا مجدداً مسئولیت حفاظت آنها را بهعهده بگیرد؛ بهخصوص که حضور نیروهای آمریکایی در فرودگاه بغداد در نزدیکی لیبرتی این امر را عملی و در دسترس میکند. اما اگر آمریکا این راه را نمیپذیرد با توجه بهمسئولیت مستقیمی که در قبال حفاظت آنها دارد، باید بخشی از سلاحهای حفاظت انفرادی آنها را برگرداند تا بتوانند در برابر حملات احتمالی نیروی تروریستی قدس و شبهنظامیان، از خودشان دفاع و حفاظت کنند. این اقدام برای جلوگیری از فجایع بیشتر، حیاتی است». متعاقباً هموطنانمان در تظاهرات و آکسیونها و گردهماییهای کشورهای جهان اعلام کردند: «مجاهدین را در لیبرتی در برابر حمله شبهنظامیان و پاسداران رژیم برای حفاظت و دفاع از خود مسلح کنید».
93- کنفرانس بینالمللی در پاریس در 7فوریه2015 با حضور برجستهترین شخصیتهای آمریکایی و اروپایی در مورد حفاظت لیبرتی تأکید کرد: «ساکنان لیبرتی حق دفاع از خود را دارند. آنها چندینبار طی حملات متعدد از زمانی که حفاظتشان به مقامات عراقی تحت کنترل رژیم ایران منتقل شد، مورد کشتار قرار گرفتند. آنها بهخاطر این کشته شدند که توسط نیروهای آمریکایی خلعسلاح شده بودند و اکنون نیز در برابر حملاتی که میتواند هر زمان صورت بگیرد بیدفاع هستند. بنابراین، اگر آمریکا و سازمان مللمتحد و جامعه بینالمللی نمیتوانند حفاظتشان را تأمین کند، سلاحهای فردیشان باید به آنها بازگردانده شود تا از حملات جدید جلوگیری شود و آنها در صورت حمله دیگری بتوانند از حق مشروع دفاع از خود استفاده کنند. عدم انجام این کار، برابر است با همدستی در جنایات رژیم ایران، ما یا باید از آنها دفاع کنیم یا باید به آنها اجازه بدهیم که خودشان از خود دفاع کنند. به همین وضوح».
94- دولت عراق به خواست رژیم ایران مجاهدان لیبرتی را از حق مالکیت خود محروم کرده و نه اجازه انتقال اموالشان را میدهد، نه اجازه فروش آنها را. نیروهای عراقی و شبهنظامیان وابسته به رژیم، اشرف را اشغال کردهاند و اموال ساکنان را تصرف کرده و بهسرقت بردهاند. این در حالی است که طرح مشترک یونامی و سفارت آمریکا برای تخلیه اشرف در روز 5سپتامبر2013 تصریح میکند: «دولت عراق به ساکنان اجازه فروش اموالشان در هر زمانی را خواهد داد» و «کلیه اموال اشرف را حفاظت و ضمانت خواهد کرد». خانم الیزابت جونز، معاون وقت وزیر خارجه آمریکا برای امور خاورمیانه، در نامه به خانم رجوی در 6سپتامبر2013 با قویترین حمایت از این طرح بهخاطر تخلیه اشرف، نوشت: «سازمان ملل به فراهم کردن حفاظت از اموال در اشرف از طریق بهکارگیری یک شرکت حفاظتی محلی مورد اعتماد کمک خواهد کرد و سفارت آمریکا تمامی توان خود را برای حمایت از این تلاشها بهکار خواهد بست». بر اساس این تضمینها بود که باقیمانده مجاهدان مستقر در اشرف، بعد از قتلعام 10شهریور92 اشرف را ترک کردند. در عمل اما حکومت عراق اجازه فروش حتی یک دلار از اموال و بهکارگرفتن هیچ شرکتی را برای حفاظت از اموال اشرفیها نداد. نمایندگان مجاهدان اشرفی در لیبرتی بارها اعلام کردهاند که برای تأمین هزینههای سنگین لیبرتی و هزینههای انتقال افراد به کشورهای دیگر، اکیداً نیازمند پول و اموال اشرف هستند که قیمت آن طبق اسناد رسمی به 550میلیون دلار بالغ میشود.
95- رژیم ولایتفقیه که بارها خواستار اخراج مجاهدین از عراق شده از یکسو با شیوههای گوناگون در پروژه انتقال آنها به خارج از عراق توطئه و کارشکنی میکند و از سوی دیگر با تمام قوا درصدد تشدید محاصره و وارد کردن ضربه به آنهاست. این خود نشان میدهد که برای خامنهای معنی واقعی ترم «اخراج از عراق»، «نابودی در عراق» است. از همین روست که ما از آمریکا و سازمان ملل و دولت عراق میخواهیم تا جلو توطئهها و کارشکنیهای رژیم گرفته شود و باز هم تکرار و تأکید میکنیم که تا وقتی رزمندگان اشرفی به خارج از عراق منتقل نشدهاند، وظیفه مللمتحد و دولتهای عراق و آمریکا این است که طبق قوانین بینالمللی و تعهداتی که بهطور کتبی دادهاند، در لیبرتی از آنها حفاظت کنند و به زندانسازی و محاصره ضدانسانی پایان دهند.
96- شورای ملی مقاومت بهمنظور تأمین حفاظت و حداقل حقوق رزمندگان آزادی مستقر در لیبرتی، تحقق موارد زیر را - که تا کنون بارها از سوی برجستهترین شخصیتهای آمریکایی، کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت و هزاران پارلمانتر مورد تأکید قرار گرفته- الزامی میداند و دولت آمریکا، مللمتحد و دولت عراق را به اجرای آنها فرامیخواند:
- بهرسمیت شناختن لیبرتی بهعنوان کمپ پناهندگی تحت نظارت کمیساریای عالی پناهندگان مللمتحد و بهرسمیت شناختن استاتوی ساکنان بهعنوان پناهنده و دادن کارت شناسایی به آنها از سوی کمیساریا، تا این ادعای خطرناک که «آنها هیچ استاتویی ندارند»، پایان یابد.
- لغو کلیه تصمیمات سرکوبگرانه دولت مالکی علیه اشرف و لیبرتی و ارجاع این پرونده به ارگانها و افرادی در عراق که تحتامر رژیم ایران یا گروههای وابسته به این رژیم نباشند.
- قرار گرفتن لیبرتی بهلحاظ هوایی و زمینی تحت پوشش حفاظتی یا نظارت نیروهای آمریکایی. در غیراین صورت، ضروری است که بخشی از سلاحهای حفاظتی آنها برای حفاظت و دفاع از خود در برابر تهاجمات نیروی قدس و شبهنظامیان به آنها برگردانده شود.
- خاتمهدادن به زندانسازی در لیبرتی و لغو کامل محاصره بهویژه محاصره پزشکی و تضمین استانداردها و الزامات زندگی نرمال طبق یادداشت تفاهم امضا شده توسط یونامی و دولت عراق و آزادی تردد طبق بیانیههای مکرر کمیسر عالی پناهندگان ملل متحد.
- موافقت دولت عراق با فروش داراییهای منقول و غیرمنقول ساکنان در اشرف و لیبرتی و بازگرداندن یا جبران خسارت تمامی اموال مسروقه.
- جلوگیری از هر گونه مراجعه و اجتماع عوامل رژیم ایران یا دستیابی آنها به هر گونه اطلاعاتی در مورد لیبرتی و ساکنان و ممانعت از پهنکردن بساط شکنجه روانی و اقدامات سرکوبگرانه علیه ساکنان تحت پوشش خانواده.
شرایط کنونی، عمدهترین مواضع شورا
97- شرایط کنونی برای ما، رژیم حاکم و همه قدرتهای جهانی بسیار حساس است. همانگونه که در بالا به تفصیل آمد، بحران حاکمیت اکنون از یک وضعیت معمولی خارج شده و بهطور مشخص از مقطع قیامهای سال1388 وارد مرحله بحرانهای غیرقابل مهار شده است که با همه افت و خیزهای مداوم و شدتیابنده ادامه دارد. در بحران کنونی که موقعیت عینی انقلابی و در واقع بحران سرنگونی رژیم را بارز کرده، مؤلفههای داخلی، منطقهیی و جهانی بهطور بیسابقهیی درهم تنیده شدهاند. بهطور قطع میتوان گفت ولایت خامنهای فاقد ظرفیت و توان برای برونرفت از این بحران است. هیچ راهکاری از سوی ولیفقیه و دولت روحانی، حتی نوشیدن جام زهر اتمی و در نتیجه آن سازش احتمالی بیشتر با غرب، نمیتواند حکومت را از گردابی که در آن افتاده است نجات دهد.
رژیم زهرخورده، بر هم خوردن تعادل در بالا، افزایش اعتراضها و خیزشهای اجتماعی در پایین، و در هم شکستن پیاپی سپرها و خاکریزهایش در خارج از ایران- که آنها را عمق استراتژیک خود میداند تا در تهران و داخل ایران مجبور به مقابله نشود- را در تقدیر دارد.
این واقعیت نشان میدهد که خطوط سیاسی، موضعگیریها و سمتگیریهای شورای ملی مقاومت در سال گذشته درست و اصولی بوده است. شورای ملی مقاومت در سال گذشته درست در نقطه مقابل شکست سیاستهای راهبردی خامنهای، توانست با استحکام، بدون تزلزل و با دوراندیشی از آزمایشهای سخت عبور کند و کماکان بهعنوان یگانه آلترناتیو دموکراتیک در صحنه سیاسی نقشآفرین باشد.
شورای ملی مقاومت ایران، در آغاز سی و پنجمین سال حیات خود، بار دیگر بر اساس برنامه و مصوبات خود و با تأکید بر سرخط آنها در برنامه 10مادهیی رئیسجمهور برگزیده شورا، خاطرنشان میکند:
- ما بر اساس خطمشی اصولی خود مبنی بر مخالفت با هر گونه مداخله نظامی خارجی در اوضاع ایران و مخالفت با هر گونه آلترناتیوسازی از جانب قدرتهای بزرگ، بر ضرورت قطع همه حمایتها و امدادرسانیها به دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران، تأکید میکنیم.
- ما از مبارزه حقطلبانه کارگران و مزدبگیران علیه نظام حاکم و از مطالبات معلمان، پرستاران، پزشکان و دیگر اقشار معترض و بهپاخاسته میهنمان، حمایت و همبستگی خود را با آنان اعلام میکنیم. ما از خواست کارگران ایران برای حق اعتصاب و حق ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و نظارت سازمان بینالمللی کار بر حقوق کارگران ایران و از لغو کار کودکان حمایت میکنیم.
- ما خواستار اقدام بیدرنگ شورای امنیت ملل متحد، بهمنظور جلوگیری از نقض حقوقبشر در ایران و بازدید گزارشگر ویژه حقوقبشر از زندانهای ولایت خامنهای و ملاقات با خانواده شهدا و زندانیان سیاسی هستیم و از جامعه جهانی خواهان اقدام عملی و جدی برای توقف اعدامهای گسترده و خودسرانه میباشیم. ما هر گونه چشمپوشی قدرتهای بزرگ از نقض حقوقبشر پس از عقبراندن خامنهای در وین را بهشدت محکوم کرده و نسبت به آن هشدار میدهیم.
- ما برای رفع تمامی اشکال تبعیض جنسیتی از زنان و برابری کامل زن و مرد در تمامی عرصههای حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قضایی، برخورداری اقوام و ملیتهای ایران از حقوق مساوی و بدون تبعیض در همه پهنههای دولتی و اجتماعی و لغو هر گونه تبعیض مذهبی مبارزه میکنیم و خود را مدافع پیگیر آزادی بدون حد و مرز بیان و اندیشه، آزادی اطلاعرسانی و نفی هر گونه سانسور میدانیم.
- ما از تلاش مدافعان بهبود محیطزیست برای جلوگیری از نابودی طبیعت و حفاظت و بهسازی محیط زیست حمایت میکنیم.
-ما بهمنشور مللمتحد پایبندیم، از همزیستی مسالمتآمیز، صلح و همکاریهای بینالمللی و منطقهیی حمایت میکنیم و خواستار آنیم که ایران آزاد فردا یک کشور غیراتمی و عاری از سلاحهای کشتار جمعی باشد.
98- ما همه هموطنان و نیروهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانی را به اتحاد و مبارزه جدی و مؤثر پیرامون شعار محوری «مرگ بر اصل ولایتفقیه، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای» فرا میخوانیم و در این راستا، فراخوان مسئول شورا در پیام 27تیرماه1394 «به عموم نیروهای آزادیخواه و استقلالطلب به جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی» را مورد تأکید قرار میدهیم:
«جای خوشوقتی است که شورای ملی مقاومت ایران از سال1381 همه نیروهای جمهوریخواه و مشتاق آزادی و استقلال میهن را به همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی فراخوانده است. در همان زمان هم گفتیم که این یک آزمایش تاریخی برای عموم نیروهاست که صرفنظر از اختلافات و دیدگاهها و برنامهها و طرحهای خاص موردنظر خودشان تا کجا، به دور از شیخ و شاه، از ظرفیت همبستگی برای سرنگونی استبداد مذهبی برخوردارند.
رژیم و مهرههای آن بهطرز مضحکی از دوران “پسا مذاکره ”صحبت میکنند. منظورشان آمادهسازی رژیم برای عبور از این مرحله است. اما ما درست میخواهیم در همین مرحله “واپس تمرگیدن ”، برای سرنگونی و گسستن بند از بند رژیم ضدبشری، بهطور مضاعف پیش بتازیم. بههمین مناسبت، “کارزار سرنگونی- شماره 6 ”را برای یکانهای فدایی، مجاهدان اشرفی، مؤسسان چهارم ارتش آزادی و یاران اشرفنشان در داخل و خارج میهن اشغال شده، اعلام میکنم.
هیچ فرصتی را برای اعتراض و قیام در هر زمان و هر مکان نباید از دست داد. این بار قیام باید تا شکستن طلسم اختناق توسط ارتش آزادی با امکان تمرکز نیرو و وارد کردن ضربات کاری، ادامه پیدا کند.
در پهنه سیاسی نیز، برای ثبت در سینه تاریخ یکبار دیگر طرح جبهه همبستگی را به استحضار عموم هموطنان و نیروهای سیاسی میرسانم. مواد طرح بهاندازه کافی روشن است و جای هیچگونه ابهام باقی نمیگذارد»...
99- مسئول شورا، تندادن خامنهای به «زهر اتمی» را «شکست استراتژی تضمین بقای رژیم با بمب اتمی» و یک «نقطه عطف در سرنوشت دیکتاتوری مذهبی» و نتیجه «کارزار 24ساله مقاومت ایران» دانست و آن را با شعار «خامنهای، با اتمی، بیاتمی، سرنگون سرنگون... !»، بههموطنان تبریک گفت و افزود: «زهر خوردن رژیم در حیطه اتمی نیز، مانند زهر آتشبس در جنگ ضدمیهنی، رایگان بهدست نیامده و عنصر تعیینکننده ایرانی آن همین مقاومت و مجاهدین بودهاند؛ با بیش از صد رشته افشاگری اتمی؛ با قیمت کلان از 30خرداد1370 تا 30خرداد1394 ضمن 24سال تا جامعه بینالمللی بیدار شود، تا وجدانهای انسانی برانگیخته شوند، و تا ساختار تحریمهای فلجکننده رژیم و لیستگذاری آنها، آجر به آجر، آن هم از پایین ساخته و به ارباب قدرت و ثروت در دنیای معاصر، گام به گام، تحمیل شود»...
او در اینباره خاطرنشان کرده است که بدون تردید «دولت آمریکا تا منتهیالیه کشش تاریخی و بینالمللی و سیاسی خود، هوای رژیم را داشته و به آن امتیاز داده است. در این حقیقت جای شک و شبهه نیست. فهرست این امتیازات بهراستی طولانی و شرمآور است. بهجای اینکه بساط بمب اتمی، در دست پدرخوانده تروریسم بینالمللی را از بنیاد در هم بکوبد، ساختار کلی آن را برایش حفظ کرده است». این دقیقاً همان چیزی است که علاوه بر همه متخصصان و کارشناسان جهان، اکثریت کنگره و سنای آمریکا هم با آن مخالفند تا خلافت بنیادگرا، ارتجاعی و قرونوسطایی ولایتفقیه، هیچگاه امکان دستیابی به بمب اتمی، که خطر جدی دنیای معاصر است، نداشته باشد.
100- همچنان که مسئول شورا تأکید کرده است:
«- شکست استراتژی تضمین بقای رژیم قرونوسطایی با بمب اتمی، خواه و ناخواه به تضعیف کیفی این رژیم و بر هم خوردن تعادل آن منجر میشود...
- حالا دیگر، رفع تحریم از این رژیم، نهتنها هیچ مسألهیی حل نمیکند، بلکه بر ابعاد بحران سرنگونی میافزاید و آن را عمیقتر میکند...
- بحرانهای حاد اجتماعی و اقتصادی در اوج خود به بحران سیاسی تبدیل میشوند و راهحل آنها هم راهحل سیاسی یعنی کنار رفتن یا تغییر و سرنگونی رژیم مربوطه است...
- بهوضوح پیداست که مردم ایران به چیزی کمتر از سرنگونی رژیم ولایتفقیه و استقرار آزادی و حاکمیت مردم رضایت نمیدهند. این، هسته مرکزی کارزار ملی و میهنی با این رژیم بوده و خواهد بود.
- جنگ آزادیبخش و سرنگونی خلافت ارتجاعی، انتخابات آزاد و تدوین قانون اساسی جمهوری جدید در مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی حق مسلم مردم ایران است».
شورای ملی مقاومت ایران
مرداد 1394