سلام و تبریک به همه شما، بهخصوص اعضا و مسئولان گرامی انجمنها و مجامع ایرانیان در اروپا، کانادا، آمریکا و استرالیا.
با تشکر از حضور خواهر مریم و درود به یکایک شما که مظاهر شرف و آزادگی ایران و ایرانی در کشورهای مختلف جهان هستید.
بهرغم شیوع کرونا، ولی خوشبختانه ما همدیگر را ولو بهطور مجازی میبینیم؛ اما بخش دیگری از این گردهمایی را نمیبینیم.
آنها یاران شورشگر ما هستند. مخصوصاً شورشگران دربند و اسیر و مشخصاً اعضا و هواداران مجاهدین و دلیران کانونهایشورشی که در زندانهای خامنهای مقاومت میکنند.
خانوادههای حقیقی شهیدان و اسیران، آنهایی که به همان ارزشها وفادار هستند، بخش دیگری از این گردهماییاند.
بله، ما همه یک پیکر، یک روح و یک عزم؛ و همه برای آزادی ایران هستیم.
حضرت علی گفته است: «هر قفل، کلیدی و هر شب، چراغی دارد». چراغ شبترین شب تاریخ ایران، همین سازمان است که در چنین روزی در سال۴۴ فروزان شد.
سالروز تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران را به همه شما تبریک میگویم.
امروز روزی است که برای مجاهد خلق و خلق محبوبش سرچشمه و سرآغاز رزم و رهاییست.
وقتی که شاه و شیخ هر دستاوردی، هر جنبشی، هر نیکی و زیبایی در جامعه و کشور ما را از بین میبرند، پس خلق یک جنبش، پیروزی همه مردم ایران است. این جاست که نه فقط ما، بلکه تاریخ مقاومت برای آزادی با خضوع تمام، نسبت به بنیانگذاران والای مجاهدین؛ حنیف و محسن و بدیعزادگان ادای احترام میکند.
آری، نامشان رمز آزادی در زمانه ماست که شورشگران و آزادیطلبان «بهترنم، آوازهای سرخشان را باز ترجیع وار زمزمه میکنند».
خواهران و برادران عزیز!
باز تأسیس و احیای مجاهدین پس از ضربه اپورتونیستهای چپنما در سال۵۴ توسط برادر مسعود سرفصل مهمی است. اما واقعیت این است که از سال۵۰ به این طرف، بارها زیر ضربات شاه و شیخ، سازمان مجاهدین تا مرز انهدام کامل پیش رفته، اما هر بار، مجاهدین از خاکستر خود دوباره
پرکشیدهاند و این باز تأسیسها و از نوبنیاد گذاشتنها، کار اخص برادر مسعود است.
این مهمترین دلیل خصومت و کینتوزی آخوندهای حاکم و همدستان عقیدتی و سیاسی آنها نسبت به برادر مسعود است. چرا که در زمانه ما مسعود رجوی برانگیزاننده مبارزه و پایداری برای آزادی است.
ناماش، کلاماش و پیاماش فراخوان دائمی به سرنگونی استبداد حاکم است. حاکمیت جمهور مردم و رأی مردم بهجای حاکمیت و ولایت شیخ و شاه است.
هممیهنان، خواهران و برادران!
سازمان ما از سال۱۳۶۴ تا امروز، ۳۵سال از حیات ۵۵ساله خود را با خواهر مریم در کوران یک تحول رهاییبخش ایدئولوژیکی بهسر برده که مجاهدین به آن انقلاب ایدئولوژیک درونی میگویند. جوهر این تحول را من در چند جمله خلاصه میکنم: انتخاب آزادانه و آگاهانه هر مجاهد خلق برای گذشتن از همه چیز در راستای سرنگونی رژیم و برای آنکه مردم ما همه چیز را بهدست بیاورند. لازمه این فدای بزرگ در هم کوبیدن فرهنگ جنسیتزدگی و فردیت فروبرنده بود. بر همین اساس، بیش از ۳۰سال است که زنان و مردان مجاهد انتخاب کردهاند که دنبال خانه و زندگی و همسر و فرزند و زندگی معمول نباشند.
چرا؟
برای سرنگونی و آزادی خلق و میهن. امری که در حاکمیت یک رژیم دجال و ضدبشر فدای تمامعیار و گذشتن از همه چیز را میطلبد. همه خواهران ما و همه برادران ما که امروز از مسئولان سازماناند، زادگان همین انقلاباند.
اگر بپرسید که پیام رهاییبخش مجاهدین بهنسل جوان ایران چیست، پاسخ این است: شورش علیه ایدئولوژی جنسیتزدگی و ایدئولوژی «اول من» که برابری و رهایی زن را تضمین میکند و یک رهبری ضداستثماری و یگانهساز را عرضه میکند. به این شورش، مجاهدین اصطلاحاً انقلاب درونی میگویند.
اما هدف، ماندگاری و پایداری و جنگاوری در برابر رژیمی است که در تمامیت خود قتلعام حرث و نسل و همه کلمات و ارزشهای برحق است. تا زنجیرهای بردگی و بندگی درهم بشکند.
ایدئولوژی خمینی و ولایت فقیه در یککلام بردهسازی است. به سؤالات هیأتهای مرگ خمینی از زندانیان در سال۶۷ که عفو بینالملل منتشر کرده، نگاه کنید:
آیا حاضر هستی مجاهدین و رهبری آن را محکوم کنی؟
آیا حاضری در مورد رفقای سابق خودت جاسوسی و با مأموران اطلاعات همکاری کنی؟ آیا حاضری عضو جوخههای اعدام بشوی؟
آیا حاضری یک مجاهد را دار بزنی؟
بیخود نبود که برادر مسعود در سال۶۴ گفت هر چه چاه باطل عمیقتر است ما باید ستیغ قله حق را بالا و بالاتر ببریم. با فدای حداکثر و جنگ صد برابر در غیر اینصورت از بین میرویم. مثل آنها که از بین رفتند. و پارهپاره یا مچاله و بازیچه دستهای پنهان و آشکار آخوندهای خونآشام شدند.
برادر مسعود در همان سال۶۰ در سالگرد انقلاب ضدسلطنتی میگفت خمینی قبل از هر چیز ”یک آزمایش“ تاریخی بود که همه زنگارها و رسوبات اعماق جامعه را منعکس کرد.
حرف و کشف خواهر مریم، در انقلاب درونی مجاهدین این بود که زنستیزی و ایدئولوژی جنیست، هستهٔ مرکزی رسوبات اعماق جامعه و عمود خیمه ارتجاع ۱۴۰۰ساله در زیر پرده دین است. به نام اسلام؛ علیه اسلامی که خدیجه اولین گرونده آن، فاطمه بزرگبانوی آن و زینب کبیر پرچمدار آن است.
تبعیض و ستم و سرکوب علیه زنان، بنمایه این تفکر آخوندسالار است. مرام ننگینی است که در آن، هم فئودالیسم آخوندی و هم سرمایهداری غارتگر زیر قبای آن اشتراک نظر دارند. در افتادن با ایدئولوژی جنسیت و مردسالاری که عمری به درازای تاریخ استثمار جنسی دارد، ساده نیست. شجاعت بسیار میخواهد که بتوانید با آن دربیفتید.
باید مثل مجاهدین برای یک دوره تاریخی هژمونی زن ذیصلاح انقلابی مجاهد خلق را در سلسله مراتب تشکیلاتی خودتان بپذیرید.
ما بر آنیم که بدون این هژمونی، در سازمان پیشتاز، زن در جامعه بهمعنی واقعی کلمه به برابری نمیرسد. خواهر مریم در سازمان پیشتاز به واقع یک غیرممکن را با میتوان و باید ممکن و محقق کرد و ما حالا ۳۰سال آن را پشت سر گذاشتیم.
زیرساخت آن، البته رنج و رزم و خون دهها هزار خواهر شهید و زندانی است تا بهقول برادر مسعود این «وجود جدید تاریخی» از زن مسلمان و در جامعه مسلمان امکان تحقق پیدا کند.
این خواهر مریم بود که آن را از شامگاه امکان در صفوف مجاهدین به بامداد تحقق رساند. واضح است که با این همه رزم و رنج و خون و فدا کسی نمیتواند مانع میداندادن به زنان شود. اما وقتی بخواهید ایدئولوژی جنسیت و مرد سالار را از ریشه استثماری آن بزنید، مدافعان نظم کهن با زرادخانه دروغ و تهمت و افترا بلوا بپا میکنند.
آن وقت شما میشوید سکت و فرقه! با طلاقهای اجباری! بیعاطفه و خشن که بر خانه و خانواده خروج کرده و راه مبارزه، آن هم از نوع خشونتگرای آن را برگزیده است.
جوهر موضوع اما، نگهداشتن زن در قید استثمار جنسی و مالکیت مردانه است. پس بهتر است برگردید و راه مبارزه بیهزینه از راه دور را برگزینید و بهگفته شاه و شیخ عمرتان را در راه خلق و میهن و آزادی مردمتان تلف نکنید.
مویتان را در این راه سفید نکنید. مبارزه نکنید تا همیشه جوان و سرحال بمانید! مبارزه نکنید تا نمیرید!
به قول قرآن بگو اگر راست میگویید مرگ را از سر راه خود دور کنید…
اما بهرغم تمام اباطیل و دسیسهها، مجاهدین آن وجود تاریخی جدید را در کارزاری شگفت و خارقالعاده، با مریم رهایی محقق کردند. باشد تا نسلهای آینده در این مورد بیشتر بگویند.
اما چند نکته اساسی را باید مورد تأکید قرار داد:
اینکه از روز اول، نقطه عزیمت انقلاب درونی مجاهدین، سرنگونی رژیم ولایت فقیه بوده و تکوین مراحل بعدی آن هم از همین سرشت و گوهر برخوردار است.
رهبر مقاومت، این انقلاب را در صفوف اخص مجاهدین، «هماورد ارتجاع و متحدان طبقاتیاش و پاسخ به مسأله سیاسی ـ استراتژیک دوران یعنی مسأله سرنگونی» اعلام کرد و گفت: «قبل از هر چیز مرزبندی تاریخی مجاهدین با متحدان طبقاتی ارتجاع خمینی علیه مقاومت عادلانه، علیه آلترناتیو دموکراتیک و ارتش آزادی بوده و هست».
- نکته مهم بعدی، شرایط بهغایت بغرنج داخلی و منطقهیی و بینالمللی ماست که آزمایش تاریخی بود و نبود ما و خلق و میهنمان را برجسته و بارز میکند. در نیمه دوم دهه۶۰ و سالهای پایانی این دهه با وقایع و تحولات مهم و سرنوشت سازی روبهرو هستیم.
- ارتش آزادیبخش، خمینی را وادار میکند زهر آتشبس بنوشد، اما خمینی پیشاپیش کمر به قتلعام مجاهدین زندانی بسته بود.
- عملیات فروغ جاویدان به واقع رعشه مرگ را به رژیم ولایت فقیه میچشاند.
- خمینی، مجاهدین را قتلعام و جانشین خودش منتظری را برکنار میکند و سپس در حسرت قدس از طریق کربلا دق میکند و میمیرد.
- بعد رفسنجانی را با مانورهای اعتدال و میانهروی میبینیم با سیاست مماشات حداکثر از جانب دولتهای غربی.
- در سال۶۹ نیز، اشغال کویت توسط عراق، جنگ آمریکا و متحدانش علیه عراق. برنده اول این جنگ، عیناً مانند جنگ اشغال عراق، در سال۸۲، خامنهای است.
- در پایان دهه۶۰، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد و نظم نوین جهانی فرا میرسد.
این وقایع، یک سؤال بزرگ را به همراه میآورد. سؤال این بود که جنگ یا نهجنگ، مقاومت یا تسلیم؟
آیا این سؤال فقط در برابر مجاهدین قرار داشت؟ آیا چون زندانیان مجاهدین قتلعام شده بودند و از فروغ جاویدان برگشته بودند، دچار این سؤال شده بودند؟
خیر، این پرسش دوران بود و پیش روی همه بود: پیش روی تکتک مجاهدین در ارتش آزادیبخش، همه هواداران مجاهدین در داخل و خارج ایران، همه زندانیانمان که در معرض قتلعام بودند، تمام گروهها و افراد ایرانی، و همه جریانها و جنبشهای ترقیخواه و انقلابی در منطقه و جهان.
فقط کافیست نگاهی به فهرست اسامی گروههای ایرانی بیاندازیم که تا زمان جنگ کویت در کردستان عراق مستقر بودند.
اما پاسخ مجاهدین به سؤال دوران، جنگ و مقاومت بود، با انقلاب مریم. انقلاب درونی، با فدا و پاکبازی و از خود گذشتگی هر چه بیشتر.
بالا و بالاتر بردن ستیغ قله حق در برابر باطل خمینی و رژیم خمینی.
آری به مقاومت. آری به سرنگونی.
بله میتوان و باید. ولو اینکه شما را برای خوشآمد رژیم ولایت فقیه پس از قتلعام زندانیانتان در لیستهای تروریستی اروپا و آمریکا بگذارند.
ولو اینکه ۱۲ دولت برای نابودکردنتان در اشتراک عمل با همین رژیم بر سر شما بریزند. ولو با ۱۷ژوئن و ذبح عظیم آن در آستان فرشته آزادی ایران زمین، که تازه خودسوزیها را هم به حساب خودتان مینویسند و بهجای اینکه حساب پس بدهند، شما را مورد حسابرسی قرار میدهند. روزگار غریبی است.
خلاصه کنم مجاهدین با خواهر مریم و تحت رهبری برادر مسعود راه مقاومت و نبرد را در پیش گرفتند.
حکایت ۴۰سال پر کشاکش و خون همچنان باقیست و ادامه دارد. برای هر مجاهدی که این سالیان را دیده و لحظات و تب و تاب آن را چشیده، مثل روز روشن است که بدون انقلاب مریم، مجاهدین، محکوم به فنا بودند.
تازگی بهمناسبت تاسوعا، سیمای آزادی سخنرانی سال۱۳۷۸ برادر مسعود را گذاشته بود. با وجودی که خودم آنجا بودم، انگار برایم تازگی داشت. آنجا که از زن انقلابی مجاهد، بهعنوان یک هویت و وجود جدید تاریخی صحبت میکرد و از موهبت و رحمت خاصهیی به نام مریم…
آن زمان هیچکس نمیدانست که جنگ اشغال عراق و خلعسلاح و ۱۴سال جنگ و محاصره و پایداری پرشکوه در برابر مالکی و موفق ربیعی و فالح فیاض و قاسم سلیمانی و کوبلر در پیش داریم، با صفهای پیاپی از شهیدان که برادر مسعود ما را از آن با کمک سردار شهر شرف مژگان عبور داد.
بعد بزرگترین آتش و حرکت تاریخ سیاسی معاصر، یعنی خروج از لیست آمریکا و هجرت بزرگ و آنچه همه به چشم دیدیم که خواهر مریم رقم زد. با میتوان و باید با استخراج انرژیهای نهفته در مجاهدین و یاران اشرفنشان.
نگاه کنید، اولین و ملموسترین مسأله پیش پای این سازمان و این مقاومت این است که پولش از کجا تأمین میشود؟
رژیم و هر که با رژیم است، میگوید از عربستان. اگر یادتان باشد خامنهای در قیام دیماه ۹۶ میگفت هزینههای مجاهدین را عربستان سعودی تأمین میکند. در همان زمان برادر مسعود جواب داد: «در مورد تأمین هزینههای مجاهدین چه در ایران، چه در منطقه و چه در سطح بینالمللی توسط عربستان حتی در حد یک ریال هم، خامنهای سراپا دروغ و مزخرف میگوید». راستش را بخواهید نه ارتجاع و مزدوران و نه شبکه قلم بهمزدان و رسانههای دوست آنان، نمیتوانند بفهمند که استقلال و اتکاء به خود در زمینه مالی یکی از نخستین ثمرات همین انقلاب درونی مجاهدین بوده است.
مثل هجرت بزرگ از عراق با عملیات بزرگ تخلیه اشرف و تخلیه لیبرتی بدون اینکه کمترین جای سوءاستفاده را برای دشمن باقی بگذارد.
- مثل عبور از ۳۰دادگاه و ۴۰دسیسه بزرگ در این سالیان برای متلاشی کردن و سربریدن این جنبش.
-مثل عبور از ۱۷ژوئن و پرونده ۱۰۰هزار صفحهیی آن با دهها شاهد دروغین رژیمی و صدها بازپرسی از شهروندان فرانسوی.
- مثل ساختن اشرف۳ در حداقل زمان.
- و مثل پیش بردن استراتژی ظفرنمون کانونهایشورشی.
بله در کهکشان امسال خواهر مریم دوباره روی آن لوح، پیامشان را نوشتند: میتوان و باید.
خواهران و برادران!
همینجا باید مضمون و کارکرد انقلاب درونی را در دو زمینه مهم یادآوری کرد:
از نظر طبقاتی، خط بستن در مقابل سرمایهداری غارتگر همدست رژیم.
برادر مسعود در پیام ۲۲بهمن سال۱۳۶۵ مضمون اجتماعی و سیاسی انقلاب درونی مجاهدین را «در یککلام (در) تصفیه و تعالی ضدبهرهکشانه و رهایی هر چه بیشتر و عمیقتر از همین عنصر استثمارگر بورژوازی و در پهنههای مختلف» فرموله کرد.
انقلابی که از «رهایی زن» آغاز شد و در بازشناختن نقش تعیینکننده «رهبری» در انقلاب ایران به کمال رسید.
از لحاظ مبارزاتی و تشکیلاتی درهمکوبیدن فردیت خودپرستانه و ایدئولوژی اول من که خوره تشکیلات و کار جمعی و مبارزه اجتماعی است.
بحثهای برادر مسعود در تبیین جهان و مؤسسان دوم ارتش آزادیبخش در مورد فردیت بیهمتای انسانی را همه شنیدهایم. آنجا که میگوید:
«بشر هویت و فردیتی بیهمتا دارد… . فردیت ما آن روی سکه مسئولیتمان است… . جنبه خلاق مثبتاش همان هویت اختیار و مسئولیت انسانی است. جنبه منفی آن … به این دلیل که جلو این فردیت باز است میتواند خرابکاری کند… پس ما ضدفردیت فروبرنده حیوانی و ضدتکاملی هستیم. نه فردیت بیهمتا که میخواهیم رشد بدهیم و بهرسمیت بشناسیم. اصل مسئولیت و معاد و قیامت روی همین فردیت سوار است».
بنابراین همه میدانیم که منظور از آنچه باید درهم کوبیده شود، خودخواهی و خودپرستی و ویژهسازی و انواع باجخواهیهای پنهان و آشکار است. بله در مجاهدین، ویژهسازی و آقازادگی و پوئندادنهای فامیلی و فئودالی و کرسیطلبی نداریم و نباید داشته باشیم.
حرفه مجاهد فدا و پرداخت کردن است. بهدنبال دریافت و استثمار و زالوگری تحت هیچ عنوان نیست.
برای مجاهدین اینکه هر کس، پسر چه کسی یا پدر چه کسی یا خواهر و برادر چه کسی است و رویکردهای ارتجاعی و ارث و موروثی از این قبیل، مطلقاً جایی ندارد.
همچنانکه کسی نمیتواند خون شهیدان را تحت هیچ عنوان با رزم ناکرده و رنج نابرده به حساب خودش بریزد و از خون کسی که نسبت فامیلی با او داشته، سهم و مزایا طلب کند. مجاهد دار و ندارش هم متعلق به خلق است و اینچنین مورد اعتماد خلقش قرار میگیرد.
مجاهد اینچنین مورد اعتماد خلقش قرار میگیرد.
اعتماد پرپرشده توسط خمینی و آخوندهای ضدبشر اینچنین به مردم ایران باز میگردد. یاران شورشگر و اشرفنشان، آنان که این راه طولانی و پر فراز و نشیب را با مجاهدین آمدند و تمام عمر و دار و ندار خود را مایه گذاشتند، تکتک این حرفها و این کلمات را با گوشت و پوست احساس میکنند. از تأمین هزینههای این جنبش، تا عبور از بحرانها و طوفانها و ضربات و دسیسهها.
جوامع ایرانیان در سراسر جهان که نام ایران و ایرانی را در کشورهای مختلف با یاری و همیاری و اعتصاب و تظاهرات و بیدار کردن وجدانها سرفراز کردید.
یاران روزهای سخت و محاصره و ضربات و موشکها، خونخواهی و دادخواهی شهیدان با کوبیدن درهای بسته و باز کردن قفل ها،
درود و افتخار بر همه شما!
رنج و خون ۱۲۰هزار شهید آزادی از جمله سی هزار زندانی سیاسی قتلعام شده در سال۶۷ و رنج چند صد هزار زندانی شکنجهشده اینچنین به ثمر مینشیند.
به یمن همین فداکاریها و از خود گذشتگیها در فراسوی طاقت فرزند انسان، امروز مجاهدین قدرتمندتر، مستحکمتر و منسجمتر از هر زمان، نقطه امید مردم ایران برای سرنگونی رژیم و استقرار آزادی در میهن اسیرمان هستند. بیجهت نیست که سردمداران رژیم مستمرا نسبت به گسترش حمایت مردمی مجاهدین و نقش کانونهایشورشی مجاهدین در شکلگیری قیام و اعتراضات ضدحکومتی هشدار میدهند. آخوندها بهتر از هر کس میدانند که در مقابل مجاهدین در همه پهنهها شکستخورده و دور نیست که مردم ایران بساط رژیم جهل و جنایت آنها را در هم بکوبند. بله مردم و مقاومت ایران با پیشتازی مجاهدین رژیم را سرنگون خواهند کرد و هیچ چیز نمیتواند مانع تحقق آن شود.
در اوایل اردیبهشت ۱۳۶۰ در قائمشهر، شهر زادگاه من، فالانژها و مزدوران خمینی دو دختر میلیشیا را با بیرحمی کشتند. هر دو از دوستان من بودند:
رویا رحیمی و سمیه نقرهخواجا. ساعاتی بعد از درگیری گسترده با پاسداران، عده زیادی از مردم از جمله دختران هوادار مجاهدین در مجاهدمحله قائمشهر جمع شدند. هوا رو به تاریکی رفت، اما جمعیتی که در اعتراض به این کشتار بیرحمانه جمع شده بود، تکان نمیخورد. و با فریاد یا حسین یا حسین، خمینی و پاسدارانشان را رسوا میکردند.
یادم نمیرود پدر رویا از سر کوچه که میآمد از یک به یک دختران میلیشیا میپرسید رویا را ندیدی؟ رویا را ندیدی؟
ما پاسخی نداشتیم؛ جز اشکهایمان.
اما تاریخ این طور پاسخ داد که هزاران هزار رویا و سمیه و نسلی از پی نسلی دیگر، پایداری پرشکوه سازمان مجاهدین خلق ایران را ممکن کرد تا امید مجسم مردم ایران برای آزادی باشد.
رویای آزادی که در وجود هزاران دختر شورشی در کانونهایشورشی و جوانان قیامآفرین به واقعیت رسید.
حالا پنجاه و ششمین سال را آغاز میکنیم با همان تعهدی که خواهر مریم امسال در گردهمایی سالانه مقاومت اعلام کردند:
سرنگونی آخوندها، حاکمیت و رأی جمهور مردم، آزادی و عدالت اجتماعی.
سلام بر خلق
سلام بر آزادی
درود بر رجوی