«در این قطعنامه (قطعنامه پارلمان اروپا) به صحت انتخابات ریاستجمهوری سال 92 که به پیروزی حسن روحانی منجر شد، خدشه وارد شده است که این دستاورد سفر کاترین اشتون به ایران است».
این، بخشی از صحبت بذرپاش، عضو مجلس ارتجاع، پس از تصویب قطعنامه اتحادیه اروپا است. قطعنامهیی که بر نقض حقوقبشر در ایران تأکید کرده است. این مورد، تنها یک نمونه از سوز و گداز زنجیرهیی سران و مهرههای دیکتاتوری فرتوت ولایتفقیه، پس از تصویب این قطعنامه است.
اما پرسش این است که چرا به یکباره، سران و مهرههای دیکتاتوری آخوندی، در رسانهها، مجلس و نمایش جمعه، اینطور عنان از کف داده، بهخاطر یک قطعنامه، جیغ و فغان سر میدهند؟ مگر همین اقدام آنها، نشان از این نیست که موضوع، به قلب هدف خورده است؟ پس حتی برای پوشاندن ضربه هم که شده، مگر بهتر نیست سکوت اختیار کنند و به یکی دو موضعگیری، قناعت کنند؟
پاسخ را باید در وضعیت کنونی رژیم دید.
رژیمی بر اثر تحریمهای جهانی بر سر پرونده اتمیش در جادهای افتاد که پایان آن، وضعیت «خفگی» بود. فشار تحریمها و فساد و چپاول بیپایان در درون این نظام پوسیده، چنان بود که خامنهای، روحانی و رفسنجانی، مرگ رژیمشان را به چشم دیدند. از اینرو، باند روحانی- رفسنجانی، راه نجات رژیم از سقوط را، وابستگی به غرب میدید، در مانور اعتدال دیده و به آن چنگ زدند. پس از به دست آوردن اهرم ریاستجمهوری، تلاش کردند مانور اعتدال در پیش گیرند. مانوری که هدف آن، به دست آوردن دل اروپا و آمریکا بود تا از این راه، بتوانند تحریمها را بردارند. البته قیمت این مانور، برای تمامیت رژیم، بسیار گزاف بود:
اوجگیری فزاینده و توقف ناشدنی تضادهای باندی و درونی رژیم تا بالاترین سطح
زهر خوردن بر سر موضوع هستهیی که رژیم سالها برای آن هزینهٴ گزاف سیاسی و مالی پرداخته بود
ریزش درونی در بدنهٴ رژیم، بهخاطر زهرخوری
و...
حال در این میان، پارلمان اروپا، با تصویب قطعنامه خود، نقض سیستماتیک حقوقبشر، حقوق بنیادین و آزادیها و شکنجه و اعدامهای فزاینده در ایران را محکوم میکند. این قطعنامه تأکید میکند «حقوقبشر بخشی از سیاست آینده اتحادیه اروپا در رابطه با رژیم ایران خواهد بود».
بدینترتیب، یکبار دیگر، ضربهای مرگبار بر ژست و مانور اعتدال آخوند روحانی وارد شده، نقشههای رژیم برای نزدیکی به غرب و خارج شدن از وضعیت خفگی را، بر هم میزند. بیجهت نیست که سخنگوی بور شده وزارتخارجه رژیم، با سوزش میگوید: «اقدام پارلمان اروپا در تصویب قطعنامه و طرح ادعاهای حقوقبشری، سازنده نیست و با روند جاری تحرکات همخوانی ندارد». منظور او از «روند جاری تحرکات»، همان مذاکراتی است که رژیم از آن، میخواهد به هدف نزدیکی به غرب برسد.
بله، این آه و فغان شگفت و زنجیرهیی، به این خاطر است که بادکنک «مانور اعتدال» روحانی، زودتر از آنچه این رژیم برای آن طراحی کرده بود، ترکید. رژیم آخوندی هرگز فکر نمیکرد که به یمن فعالیت جبهه گستردهی جهانی که در کنار مقاومت ایران، جنایات این رژیم را افشا کرده و پرده از سیاستهای مزورانه آن انداخته است، با سرعتی این چنین مانور اعتدالش رسوا و پوشالی بودن آن برای همگان روشن شود. .
حالا از یک طرف، رژیم پا به گور آخوندی، تمامی هزینههای مرگبار نزدیکی به غرب را پذیرفته، از طرف دیگر، این طور لگدی جانانه به خط آن برای نزدیکی به غرب، وارد میشود. به این میگویند: «آش نخورده، دهان سوخته!».
این، بخشی از صحبت بذرپاش، عضو مجلس ارتجاع، پس از تصویب قطعنامه اتحادیه اروپا است. قطعنامهیی که بر نقض حقوقبشر در ایران تأکید کرده است. این مورد، تنها یک نمونه از سوز و گداز زنجیرهیی سران و مهرههای دیکتاتوری فرتوت ولایتفقیه، پس از تصویب این قطعنامه است.
اما پرسش این است که چرا به یکباره، سران و مهرههای دیکتاتوری آخوندی، در رسانهها، مجلس و نمایش جمعه، اینطور عنان از کف داده، بهخاطر یک قطعنامه، جیغ و فغان سر میدهند؟ مگر همین اقدام آنها، نشان از این نیست که موضوع، به قلب هدف خورده است؟ پس حتی برای پوشاندن ضربه هم که شده، مگر بهتر نیست سکوت اختیار کنند و به یکی دو موضعگیری، قناعت کنند؟
پاسخ را باید در وضعیت کنونی رژیم دید.
رژیمی بر اثر تحریمهای جهانی بر سر پرونده اتمیش در جادهای افتاد که پایان آن، وضعیت «خفگی» بود. فشار تحریمها و فساد و چپاول بیپایان در درون این نظام پوسیده، چنان بود که خامنهای، روحانی و رفسنجانی، مرگ رژیمشان را به چشم دیدند. از اینرو، باند روحانی- رفسنجانی، راه نجات رژیم از سقوط را، وابستگی به غرب میدید، در مانور اعتدال دیده و به آن چنگ زدند. پس از به دست آوردن اهرم ریاستجمهوری، تلاش کردند مانور اعتدال در پیش گیرند. مانوری که هدف آن، به دست آوردن دل اروپا و آمریکا بود تا از این راه، بتوانند تحریمها را بردارند. البته قیمت این مانور، برای تمامیت رژیم، بسیار گزاف بود:
اوجگیری فزاینده و توقف ناشدنی تضادهای باندی و درونی رژیم تا بالاترین سطح
زهر خوردن بر سر موضوع هستهیی که رژیم سالها برای آن هزینهٴ گزاف سیاسی و مالی پرداخته بود
ریزش درونی در بدنهٴ رژیم، بهخاطر زهرخوری
و...
حال در این میان، پارلمان اروپا، با تصویب قطعنامه خود، نقض سیستماتیک حقوقبشر، حقوق بنیادین و آزادیها و شکنجه و اعدامهای فزاینده در ایران را محکوم میکند. این قطعنامه تأکید میکند «حقوقبشر بخشی از سیاست آینده اتحادیه اروپا در رابطه با رژیم ایران خواهد بود».
بدینترتیب، یکبار دیگر، ضربهای مرگبار بر ژست و مانور اعتدال آخوند روحانی وارد شده، نقشههای رژیم برای نزدیکی به غرب و خارج شدن از وضعیت خفگی را، بر هم میزند. بیجهت نیست که سخنگوی بور شده وزارتخارجه رژیم، با سوزش میگوید: «اقدام پارلمان اروپا در تصویب قطعنامه و طرح ادعاهای حقوقبشری، سازنده نیست و با روند جاری تحرکات همخوانی ندارد». منظور او از «روند جاری تحرکات»، همان مذاکراتی است که رژیم از آن، میخواهد به هدف نزدیکی به غرب برسد.
بله، این آه و فغان شگفت و زنجیرهیی، به این خاطر است که بادکنک «مانور اعتدال» روحانی، زودتر از آنچه این رژیم برای آن طراحی کرده بود، ترکید. رژیم آخوندی هرگز فکر نمیکرد که به یمن فعالیت جبهه گستردهی جهانی که در کنار مقاومت ایران، جنایات این رژیم را افشا کرده و پرده از سیاستهای مزورانه آن انداخته است، با سرعتی این چنین مانور اعتدالش رسوا و پوشالی بودن آن برای همگان روشن شود. .
حالا از یک طرف، رژیم پا به گور آخوندی، تمامی هزینههای مرگبار نزدیکی به غرب را پذیرفته، از طرف دیگر، این طور لگدی جانانه به خط آن برای نزدیکی به غرب، وارد میشود. به این میگویند: «آش نخورده، دهان سوخته!».