استروان استیونسون روز ۶بهمن در مقالهیی با عنوان «انتخابات ایران استبداد و ظلم را با یکدیگر پیوند خواهد زد» در سایت یوپیآی نوشت:
با برگزاری انتخابات مجلس (۲۹۰نماینده) و مجلس خبرگان (۸۸ نماینده)، در ایران در روز ۱ مارس، ترکها در حکومت نخبگان تئوکراتیک حاکم آغاز شده است.
هیچ یک از این سازمانها تأثیر چندانی بر زندگی روزانه ۸۵میلیون شهروند تحت محاصره ایران ندارند. قدرت اصلی بهطور انحصاری در دست رهبر ۸۴ساله و روان پریش فزاینده آیتالله علی خامنهای است. اما، مجلس خبرگان یک وظیفه مهم دارد. وظیفه آن انتخاب رهبر بعدی است. اعضای آن برای دورههای هشت ساله انتخاب میشوند و بنابراین احتمالاً نامزد جانشینی خامنهای را تعیین میکنند.
در قانون اساسی ایران آمده است که شورای نگهبان متشکل از ۶فقیه منصوب از سوی ولیفقیه و شش حقوقدان دیگر منصوب رئیس قوه قضاییه که او نیز اتفاقاً از سوی ولیفقیه منصوب میشوند، مجاز به بررسی نامزدهای انتخابات هستند. بنابراین، نامزدهای مجلس و مجلس خبرگان به سختی انتخاب میشوند، هزاران نفر رد صلاحیت میشوند و تنها کسانی انتخاب میشوند که حداکثر وفاداری را به سیاست سرکوب و استبداد خامنهای نشان میدهند. نتیجه انتخاب افراد مسن، ریشدار، انسان هراس، جامعه ستیزهای زنستیز هستند که از زمان سقوط شاه این رژیم مستبد مذهبی را اداره میکنند.
با این حال، رد دو کاندیدای برجسته، رهبری رژیم را تا حد زیادی متزلزل کرده است. حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین رژیم ایران که از سال ۱۹۹۹ در مجلس خبرگان فعالیت میکرد، همانند مصطفی پورمحمدی، وزیر سابق دادگستری، شورای نگهبان نامزدی او برای انتخاب دوباره را وتو کرده است.
روحانی به مدت ۱۶ سال دبیر شورای عالی امنیت ملی، پنج دوره نماینده مجلس، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیسجمهور از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۱ بود. او به اشتباه از سوی غرب بهعنوان "میانهرو" شناخته میشد و در واقع ریاست یک حکومت را برعهده داشت. حکومتی که شکنجه و حبسهای خودسرانه را چشمپوشی میکرد، علیه زنان تبعیض قائل میشد و شلاقزدن در ملاء عام، در آوردن چشم، قطع عضو و دار زدن را بهعنوان وسیلهای برای ایجاد رعب و وحشت در مردم ایران برای تسلیم کامل تشویق میکرد.
او آشکارا از سپاه پاسداران که اکنون در فهرست سازمانهای تروریستی ایالات متحده قرار گرفته و نیروی قدس فراسرزمینیاش بهدلیل حکومت ترور در سوریه، یمن، عراق، غزه و لبنان که صدها هزار کشته بر جای گذاشت، تمجید کرد.
روحانی در زمان کشتار ۳۰۰۰۰زندانی سیاسی در سال ۱۹۸۸ که اغلب از هواداران یا اعضای مجاهدین خلق ایران (PMOI/MEK) بودند، معاون فرمانده کل قوا در جنگ هشت ساله با عراق بود و بیتردید در این کشتار همدست بود. اما اکنون به نظر میرسد آن قساوت [و] حتی بوسیدن دست خامنهای هم روحانی را نجات نداده است.
در واقع، مصطفی پورمحمدی یکی از جلادهای مهم و کلیدی در آن کشتار بدنام ۱۹۸۸ بود. اعدامهای دستهجمعی در زندانهای سراسر ایران، به دستور آیتالله روحالله خمینی، ولیفقیه وقت رژیم، بر اساس و دستور یک فتوای انجام شد. یک کمیسیون مرگ همه احکام اعدام را تأیید کرد. مصطفی پورمحمدی از اعضای آن کمیسیون بود و پس از آن از سوی روحانی بهعنوان وزیر دادگستری منصوب شد.
رد شدن روحانی و پورمحمدی از سوی شورای نگهبان تقریباً معادل رد کردن هاینریش هیملر و آدولف آیشمن سوی آدولف هیتلر بهدلیل خویشتنداری و عدم وفاداری کافی است. این بهطور قاطع نشان میدهد که هر پنجرهای به سوی فعالیتهای سیاسی عادی در ایران کاملاً بسته شده است و غرب باید با نیاز به اقدامات سختتر بیدار شود.
واضح است که خامنهای در حال آمادهسازی زمینه برای جانشینی خودش است و شایعات درون رژیم حاکی از آن است که او از انتصاب پسر بزرگش مجتبی خامنهای به این سمت حمایت میکند. مجتبی خامنهای تشنه قدرت، بیت رهبری، دفتر ولیفقیه را اداره میکند که محل سکونت رسمی، دفتر اداری و محل کار اصلی ولیفقیه است. مجتبی خامنهای یک آخوند سطح پایین است، اما به او در نقش دیوانسالار شبه مذهبی خودش عنوان آیتالله نیز اعطا شده است. آیتالله بودن پیش نیاز ولیفقیه شدن است.
تنها رقیب احتمالی دیگر برای تصدی مسئولیت پس از مرگ خامنهای، ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور کنونی رژیم ایران است که بهدلیل نقشش بهعنوان یکی دیگر از جلادان کلیدی کمیسیون مرگ در قتلعام ۱۹۸۸ به «قصاب تهران» معروف است.
رئیسی توسط خامنهای بهعنوان رئیسجمهور منصوب شد تا اعتراضات سراسری را که خواستار تغییر رژیم بودند سرکوب کند. بیش از ۷۵۰معترض توسط سپاه و اراذل بسیج شبهنظامی آنها به ضرب گلوله کشته شدند و ۳۰۰۰۰نفر دیگر دستگیر شدند. بسیاری از بازداشت شدگان برای اعترافات دروغین شکنجه شده و اعدام شدهاند.
رئیسی در سال گذشته ۸۶۴مرد و زن را بدار آویخت که بهطور متوسط هر هفته ۱۶نفر بود. ایران در حال حاضر پیشتاز آمار اعدام نسبت به جمعیت در جهان است.
مطمئنا اکنون حتی برای سرسختترین مماشات کنندگان در غرب نیز متوجه شده است که تعامل با رژیم ایران دیگر قابل اجرا نیست. جامعه جهانی به جای مماشات با دیکتاتورهای فاسد و قاتل در تهران، باید حق مردم ایران را در استفاده از تمام ابزارهای موجود برای مقاومت در برابر دستگاه بیرحم سرکوب، از جمله سپاه پاسداران که برای بقای رژیم حیاتی است، برای سرنگونی آخوندها بهرسمیت بشناسد.
همانگونه که در اعلامیه جهانی حقوقبشر آمده است: در حالی که اگر انسان مجبور نباشد بهعنوان آخرین راه چاره به شورش علیه استبداد و ستم توسل جوید، ضروری است که حقوقبشر توسط حاکمیت قانون حمایت شود. این مأموریت فوری بهطور فزایندهیی توسط نسل جوان مردان و زنان ایرانی که در کانونهای شورشی سازماندهی شدهاند، انجام میشود. جهان متمدن بایستی در کنار آنها بایستد.