آخوند شیاد حسن روحانی که در سال ۸۱ خودش را کسی که حجاب اجباری را در ادارات راه انداخته معرفی میکرد، روز شنبه۲۶بهمن ۹۸ با دم زدن دجالگرانه از حقوق زنان و فرصتهای برابر، خواستار گرم کردن تنور نمایش انتخابات آخوندی شد، که خودش آن را انتصابات توصیف کرده است.
رنگ عوضکردنهای فضاحتبار رئیسجمهور ورشکسته ولایت فقیه:
«حضور زن ها در سیاست اینکه زنها میتوانند سرنوشت یک انتخابات را عوض کنند. اگر خانمها تصمیم بگیرند ولو اینکه سالها تلاش کردند، پول خرج کردند و رسانه و همه چیز دارند. خانمها تصمیم بگیرند و ببینند یک کاندیدایی بهتر است، قادر هستند آن کاندیدای مورد نظر خودشان را در انتخابات پیروز کنند. امروز هم در انتخابات مجلس شورای اسلامی که پیش روی ما است ولو اینکه ممکن است ما گله داشتیم ولو اینکه ممکن است بعضی از امور بهصورت مطلوب قرار نگرفته باشد، اما باید پای صندوق برویم و بین آنهایی که امروز مطرح هستند بگردیم، بههرحال یک عدهیی از نظر ما بهتر هستند آن بهترینها را برگزینیم و انتخاب کنیم، پای صندوق برویم. شور انتخابات با خانمهاست.»
« جای دیگری انتصاب بفرمایند بعد مردم پای صندوق بروند بخواهند تشریفات انتخابات را انجام دهند. خب حالا اگر ما بخوایم بریم پای صندوق رأی بدیم به شما میگویند بروید وارد یک فروشگاه بزرگ شوید و یک جنسی را انتخاب کنید، اگر یک جنس بیشتر نیست، یک مارک هم بیشتر نیست، دیگر انتخاب لازم نیست.»
حرفهای آخوند روحانی در سال ۱۳۸۱ درباره نقش خودش در تحمیل حجاب اجباری:
«زنان کارمند که بیحجاب بودند شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن، ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانمهای بیحجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند.»
«در ستاد ارتش با دوستان تصمیم گرفتیم حجاب الزامی کنیم، که آغازی برای وزارتخانهها و ادارات دولتی باشد.»
«طرح اجباری شدن حجاب در ادارت مربوط به ارتش، به عهده من گذاشته شد و بدین جهت در گام اول، همه زنان کارمند مستقر در ستاد مشترک ارتش را که نزدیک به سی نفر بودند، جمع کردم و پس از گفتگو با آنان قرار گذاشتیم از فردای آن روز با روسری در محل کار خود حاضر شوند. زنان کارمند که همگی به جز دو یا سه نفر بیحجاب بودند، شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن، ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانمهای بیحجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند. پس از ستاد ارتش، نوبت به نیروهای سهگانه رسید. در آغاز به پادگان دوشان تپه رفتم و همه کارمندان زن را که تعداد آنها هم زیاد بود در سالنی جمع و درباره حجاب صحبت کردم. در آنجا زنها خیلی سر و صدا راه انداختند اما من قاطعانه گفتم: «این دستور است و سرپیچی از آن جایز نیست.» بعد توضیح دادم که ما نمیگوییم چادر سر کنید، بحث چادر مطرح نیست، سخن بر سر استفاده از روسری و پوشاندن سر و گردن است. در نهایت، در آنجا هم گفتم به دژبان دستور دادهایم از فردا هیچ زن بیحجابی را به پایگاه راه ندهند.»
«در نیروی زمینی و نیروی دریایی نیز برای کارمندان زن صحبت کردم و با خواندن آیات و روایات و کشاندن بحث حجاب به مسائل اجتماعی و سلامت جامعه و ارائه دلایل مختلف درباره لزوم حجاب، موضوع را تبیین کردم و دست آخر نیز با بخشنامه، رعایت حجاب الزامی شد.»