آن روز صبح جمعه 17 شهریور، از قبل مردم قرار گذاشته بودند که در ساعت 7 صبح در میدان ژاله (شهدا) جمع شوند. در هفتهٴ منتهی به 17 شهریور، روز دوشنبه بر اساس اعلام قبلی، در تپهٴ قیطریه تهران اعلام مراسم عید فطر میشود. پس از آن شماری از مردم بر حسب قرار قبلیشان در حالی که نیروهای پلیس به گرد آنها بودند به سمت پل رومی خیابان کورش کبیر (شریعتی) حرکت کردند بدون آن که هیچ شعاری بدهند و به سمت جنوبی به حرکتشان ادامه دادند. صف مردم که حالا به راهپیمایی تبدیل شده بود بدون مداخلهٴ نیروهای پلیس به حرکتش ادامه میداد.
جلو حسینیه ارشاد جمعیت مکثی کرد. حالا دیگر تمامی خیابان کورش کبیر را جمعیت گرفته بود. امکان رفت و آمد اتومبیلها نبود. یقین بود که حکومت قصد برخورد ندارد. بسیاری از کافهها درهایشان را به روی مردم باز کرده بودند و با پارچ و شلنگ به مردم آب میدادند. قبل از متفرق شدن، در بین جمعیت پیچید که پنجشنبه از جلوی دانشگاه حرکت میکنیم. پنجشنبه 16 شهریور همان تکرار شد، با این تفاوت که جمعیت با اطلاع قبلی خیلی بیشتر شده بود. آن روز هم قبل از متفرق شدن بار دیگر در همان جمعیت شایع شد که فردا میدان ژاله. روز قبل پس از متفرق شدن مردم هیأت دولت به همراه شورای عالی امنیت ملی اعلام برقراری حکومت نظامی در تهران و یازده شهر دیگر میکند. تصمیم به حکومت نظامی در اواخر پنجشنبهشب نزدیک به 12 شب گرفته شده بود، اما رادیو در ساعت 6 صبح بود که خبر برقراری حکومت نظامی در تهران را اعلام کرد. بسیاری از مردم صبح زود از منزل خارج شده و به سمت میدان ژاله به راه افتادند. تصور بسیاری آن بود که مثل شبهای قبل حداکثر چند گاز اشکآور و در نهایت که کار بالا بگیرد، جمعیت متفرق خواهد شد. جوانان به یکدیگر نگاه میکردند و بهدنبال لاستیک، مقوا، کاغذ روزنامه بودند که بعد از شلیک گاز اشکآور برای کم کردن اثر سوزش آتش کنند. برخی هم یاد گرفته بودند که گلوله گاز اشکآور را برداشته و به سرعت به طرف سربازان پرتاب کنند. از حدود ساعت هفت صبح، میدان ژاله پر از جمعیت شده بود. ساعت 30: 7 جایی در خود میدان نبود، جمعیت همچنان به طرف ژاله سرازیر بود.
حدود ساعت 30: 7 یکی از فرماندهان نیروهای نظامی که بخشی از میدان را گرفته بودند با بلندگوی دستی از جمعیت خواست تا متفرق شوند. فرمانده در سخنانش گفت که دولت از ساعت 12 شب در تهران حکومت نظامی اعلام کرده و تجمع بیش از سه نفر ممنوع است. حدود ده دقیقه بعد آن سخنان را تکرار کرد اما جمعیت وقعی ننهاد. همان فرمانده فرمان آمادهباش به نیروهای تحت امرش را صادر کرد. حدود ساعت 45: 7دقیقه صبح بود که فرمان شلیک داده شد. تصور آن بود که شلیک هوایی است، عدهیی روی شکم خوابیدند و آنها که تیر خوردند هم مثل دیگران که خوابیدند به زمین افتادند، اما فریاد سوزش و درد تیر خوردهها وضعیت را عوض کرد. دیگر کسی نخوابیده بود، همه برخاسته بودند و میدویدند. عدهیی به فکر نجات مجروحان بودند، برخی را روی دوش گرفتند و بسیاری در بهمن روییدند.
17 شهریور در ادبیات سیاسی ایران جمعه سیاه نام گرفت و ”تاثیر عظیمی در کشور به جای نهاد. بدین سان، بین شاه و مردم دریای خون حایل گشت. احساسات عمومی تحریک شد، نفرت مردم از رژیم شدت یافت، و بدین ترتیب مخالفت ها عمیقتر شد“ (آبراهامیان: ص 477) و بهعنوان نقطه عطف کل فضای سیاسی کشور را دگرگون کرد و شعر سیاوش کسرایی با عنوان ”ژاله خون شد“ بر سر زبانها افتاد. وقایع روی داده در 17 شهریور در روزگار خود، در افواه هزاران کشته یافت که اجساد کشته شدگان توسط کامیونهای ارتش به نقاط نامعلومی حمل و در گورستانهای دسته جمعی دفن شدند. ”در محلات جنوب شهر، برای متفرق کردن مردم هلیکوپترهای جنگی به کار گرفته شد. به گفتهٴ یک خبرنگار اروپایی، این هلیکوپترها انهدام خونین به جا مینهاد. در میدان ژاله، کماندوها و تانکها تظاهر کنندگان را محاصره کردند و چون نتوانستند آنان را متفرق کنند، به رویشان آتش گشودند. به گزارش یک خبرنگار اروپایی، صحنه شبیه جوخه اعدام بود؛ تعدادی سرباز به سوی معترضان نشسته آتش گشوده بودند“ (همان: ص 476).
فرمانداری نظامی تهران آمار 87 کشته و 205 مجروح را تأیید کرد. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن وقایع انقلاب در یک روزنامهایتالیایی به محل حوادث رفته بود مدعی شد که 4000تن در این روز هدف گلوله قرار گرفتند. سالها بعد بنیاد شهید رژیم و منابع دیگر تعداد کشته شدگان را 88نفر ذکر میکند که 64نفر آنها در میدان ژاله و 24نفر در سراسر تهران کشته شدند. بنا بر گزارش سازمان پزشکی قانونی و سازمان بهشت زهرا مجموع کشته شدگان روز هفدهم شهریور و زخمیهایی که تا روز بیست و ششم شهریور فوت کردهاند 126نفر بوده است.
جلو حسینیه ارشاد جمعیت مکثی کرد. حالا دیگر تمامی خیابان کورش کبیر را جمعیت گرفته بود. امکان رفت و آمد اتومبیلها نبود. یقین بود که حکومت قصد برخورد ندارد. بسیاری از کافهها درهایشان را به روی مردم باز کرده بودند و با پارچ و شلنگ به مردم آب میدادند. قبل از متفرق شدن، در بین جمعیت پیچید که پنجشنبه از جلوی دانشگاه حرکت میکنیم. پنجشنبه 16 شهریور همان تکرار شد، با این تفاوت که جمعیت با اطلاع قبلی خیلی بیشتر شده بود. آن روز هم قبل از متفرق شدن بار دیگر در همان جمعیت شایع شد که فردا میدان ژاله. روز قبل پس از متفرق شدن مردم هیأت دولت به همراه شورای عالی امنیت ملی اعلام برقراری حکومت نظامی در تهران و یازده شهر دیگر میکند. تصمیم به حکومت نظامی در اواخر پنجشنبهشب نزدیک به 12 شب گرفته شده بود، اما رادیو در ساعت 6 صبح بود که خبر برقراری حکومت نظامی در تهران را اعلام کرد. بسیاری از مردم صبح زود از منزل خارج شده و به سمت میدان ژاله به راه افتادند. تصور بسیاری آن بود که مثل شبهای قبل حداکثر چند گاز اشکآور و در نهایت که کار بالا بگیرد، جمعیت متفرق خواهد شد. جوانان به یکدیگر نگاه میکردند و بهدنبال لاستیک، مقوا، کاغذ روزنامه بودند که بعد از شلیک گاز اشکآور برای کم کردن اثر سوزش آتش کنند. برخی هم یاد گرفته بودند که گلوله گاز اشکآور را برداشته و به سرعت به طرف سربازان پرتاب کنند. از حدود ساعت هفت صبح، میدان ژاله پر از جمعیت شده بود. ساعت 30: 7 جایی در خود میدان نبود، جمعیت همچنان به طرف ژاله سرازیر بود.
حدود ساعت 30: 7 یکی از فرماندهان نیروهای نظامی که بخشی از میدان را گرفته بودند با بلندگوی دستی از جمعیت خواست تا متفرق شوند. فرمانده در سخنانش گفت که دولت از ساعت 12 شب در تهران حکومت نظامی اعلام کرده و تجمع بیش از سه نفر ممنوع است. حدود ده دقیقه بعد آن سخنان را تکرار کرد اما جمعیت وقعی ننهاد. همان فرمانده فرمان آمادهباش به نیروهای تحت امرش را صادر کرد. حدود ساعت 45: 7دقیقه صبح بود که فرمان شلیک داده شد. تصور آن بود که شلیک هوایی است، عدهیی روی شکم خوابیدند و آنها که تیر خوردند هم مثل دیگران که خوابیدند به زمین افتادند، اما فریاد سوزش و درد تیر خوردهها وضعیت را عوض کرد. دیگر کسی نخوابیده بود، همه برخاسته بودند و میدویدند. عدهیی به فکر نجات مجروحان بودند، برخی را روی دوش گرفتند و بسیاری در بهمن روییدند.
17 شهریور در ادبیات سیاسی ایران جمعه سیاه نام گرفت و ”تاثیر عظیمی در کشور به جای نهاد. بدین سان، بین شاه و مردم دریای خون حایل گشت. احساسات عمومی تحریک شد، نفرت مردم از رژیم شدت یافت، و بدین ترتیب مخالفت ها عمیقتر شد“ (آبراهامیان: ص 477) و بهعنوان نقطه عطف کل فضای سیاسی کشور را دگرگون کرد و شعر سیاوش کسرایی با عنوان ”ژاله خون شد“ بر سر زبانها افتاد. وقایع روی داده در 17 شهریور در روزگار خود، در افواه هزاران کشته یافت که اجساد کشته شدگان توسط کامیونهای ارتش به نقاط نامعلومی حمل و در گورستانهای دسته جمعی دفن شدند. ”در محلات جنوب شهر، برای متفرق کردن مردم هلیکوپترهای جنگی به کار گرفته شد. به گفتهٴ یک خبرنگار اروپایی، این هلیکوپترها انهدام خونین به جا مینهاد. در میدان ژاله، کماندوها و تانکها تظاهر کنندگان را محاصره کردند و چون نتوانستند آنان را متفرق کنند، به رویشان آتش گشودند. به گزارش یک خبرنگار اروپایی، صحنه شبیه جوخه اعدام بود؛ تعدادی سرباز به سوی معترضان نشسته آتش گشوده بودند“ (همان: ص 476).
فرمانداری نظامی تهران آمار 87 کشته و 205 مجروح را تأیید کرد. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن وقایع انقلاب در یک روزنامهایتالیایی به محل حوادث رفته بود مدعی شد که 4000تن در این روز هدف گلوله قرار گرفتند. سالها بعد بنیاد شهید رژیم و منابع دیگر تعداد کشته شدگان را 88نفر ذکر میکند که 64نفر آنها در میدان ژاله و 24نفر در سراسر تهران کشته شدند. بنا بر گزارش سازمان پزشکی قانونی و سازمان بهشت زهرا مجموع کشته شدگان روز هفدهم شهریور و زخمیهایی که تا روز بیست و ششم شهریور فوت کردهاند 126نفر بوده است.