زنان میهن ما در انقلاب ضدسلطنتی نقشی بسیار بارز و به نسبت سایر انقلابها در دنیا نقشی بینظیر داشتند، و شخص خمینی نیز ناگزیر اذعان کرده بود که: زنان در صفوف مقدم این نهضت بودند.
اما خمینی و آخوندهای پس از او، در حق زن ایرانی چه کردند؟
از همان ابتدا بهنحو عجیبی اولین نقض عهدها در مورد زنان شروع شد. 7اسفند 57، دو هفته بعد از پیروزی انقلاب بهمن، دفتر خمینی اعلام کرد قانون حمایت خانواده را ملغی میداند. این قانون، امتیازات محدودی را در حقوق خانواده به زنان اختصاص داده بود. یک روز بعد یعنی8اسفند خدمات اجتماعی زنان ملغی شد و به فاصلهٴ سه روز بعد در 11اسفند 57: زنان قاضی از قضاوت و حضور در قوه قضاییه محروم شدند.
واقعیت این است که موج حذف و پایمال کردن حقوق زن، از ابتدای حاکمیت آخوندها نه تنها هیچگاه توقف نداشته بلکه برعکس قدم به قدم، زنان زیر خشنترین سرکوبها قرار گرفتند. توجه به چند خبر زیر بهعنوان مشتی از خروار بهخوبی اثبات کننده این مسأله است.
تنها طی سال1385، رژیم زنستیز آخوندی بیش از 60حکم اعدام و سنگسار را در مورد زنان صادر کرده است.
ـ شمار دختران فراری طبق آمار رسمی در سال 1385 به بیش از300هزار نفر رسید.
ملاحسنی نماینده ولیفقیه ارتجاع و امام جمعه جنایتکار ارومیه در سوم دیماه 86:“من نمیدانم که چطور هنوز بعد از گذشت ۲۸ سال از انقلاب اسلامی، زنان بدحجاب زندهاند. این زنان که از رعایت حجاب اسلامی سرباز میزنند، باید خودشان، همسرانشان و پدرشان بمیرند“.
خبرگزاری ایلنا (رژیم) ۱۳/۷/۹۲: مبارزه با بدحجابی باید تبدیل به قانون شود: ”زهره سادات لاجوردی“ در همایش تقدیر از زنان برگزیده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی گفت: برخوردهای گشت ارشاد نباید بهصورت مقطعی و فصلی باشد، استمرار در برخورد با بدحجابان مهم است. این مشکل بهخاطر این است که مبارزه با بدحجابی در جامعه بهصورت قانون در نیامده و نهادینه نشده است در حالی که باید قانون مبارزه با بدحجابی داشته باشیم.
آخوند جنایتکار علمالهدی امام جمعه رژیم در مشهد - ۱۹/۷/۹۲: ”اگر قرار باشد یک میکروب واگیردار در کشور فراگیر شود، فقط دولت و دستگاههای اجرایی نباید قیام کنند مردم هم باید وارد عرصه نهی از منکر شده و از این ناهنجاری که تظاهر به بیدینی میکنند جلوگیری کنند. وقتی یک گناهکار بیحجاب که امنیت و عفت جامعه را تهدید و مقاومت میکند، نیروی انتظامی باید وارد عرصه شود“.
دکتر زهرا بنی یعقوب، پزشک 27سالهیی که در یکی از روستاهای مناطق محروم همدان مشغول طبابت بود، روز جمعه بیستم مهر ماه86 در لوناپارک همدان توسط مزدوران بسیجی به اتهام آخوندساخته «جرم مشهود» دستگیر شد و در بازداشت به قتل رسید. دادگستری همدان 48ساعت پس از دستگیری اعلام کرد که وی در بازداشت خودکشی کرده است.
به راستی علت این رفتار رژیم را در کجا باید جستجو کرد؟ بیشک برای رسیدن به پاسخ. ابتدا باید افکار سران این رژیم را در مورد انسان و زن فهم کرد و بررسی نمود:
روزنامه رسالت 30مهر 76 بهنقل از خمینی: «تساوی زن و مرد من جمیع الجهات پایمال کردن چند حکم ضروری اسلام و نفی برخی از احکام صریح قرآن است و تکلیف معتقدان به چنین مطلبی را اسلام تعیین کرده است»
خمینی در تحریرالوسیله جلد دوم صفحه 327 مسأله 8: «در طلاق لازم نیست که زن اطلاع داشته باشد، چه رسد که راضی باشد“.
خمینی در تحریرالوسیله جلد دوم صفحه 13 مسأله 5: «ولایت تصرف در اموال کودک… از آن پدر و جد پدری است… مادر و جد مادری… هیچ ولایتی ندارند…».
خامنهای ولیفقیه رژیم در 30تیر76. «این مسأله که زنان باید در صحنههای اجتماعی به همان تعداد و کمیتی که مردها هستند، حضور داشته باشند، نکتهیی منفی، فکری ابتدایی، بسیط و کودکانه است».
آخوند مشکینی، رئیس وقت مجلس خبرگان، در تلویزیون رژیم، 3آبان76). «مسأله تساوی حقوق مرد و زن به معنایی که ذکر کردهاند، ضد قرآن است، ضددین است»
خامنهای ولیفقیه ارتجاع در ۲۱/۲/۹۲: «اینکه ما به حضور بالای زنان در مناصب اجرایی افتخار کنیم، دیدگاهی غلط و در واقع انفعال در برابر گفتمان غربی است... . تقویت نهاد خانواده» و «احترام و تکریم زن در محیط خانه» دو نیاز مهم و فوری جامعه است»
واقعیت این است که انقلاب نیروی عظیم زنان را آزاد کرد. اما حاکمیتی که رهبری انقلاب را ربود نه میخواست و نه توان پاسخ دادن به این نیروی عظیم و سمت و سو گرفتن در جهت بهرهگیری از آن را داشت.
علت ریشهیی این است که ”زن ستیزی ”در کانون تفکر و ایدئولوژی بنیادگرا و مرتجع ولایتفقیه قرار دارد. بنابراین است که طی سالیان حاکمیت این رژیم، خشنترین رفتار نسبت به زنان اعمال شده، و زنان قدم به قدم از پهنههای زندگی اجتماعی عقب رانده شدند. سبعانهترین شکنجهها و جنایتکارانهترین رفتارها و هتک حرمتها در زندانها نسبت به زنانی اعمال شده است که به مبارزه با این رژیم برخاستهاند. هزاران تن از آنها پس از شکنجههای بسیار اعدام و تیرباران و قتلعام شدهاند. اما در مورد عموم زنان، و نه فقط زنان مبارز و سیاسی، نه تنها همان قوانین نیمبندی که حاصل دهها سال مبارزه زنان بود، مانند قانون خانواده ملغی شد، بلکه سنگینترین زنجیرها که محصول تفکر پوسیده و ارتجاعی خمینی بود، تحت عنوان قانون، بر دست و پای زنان بسته شد.
ماده1117: «شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند».
گالیندوپل، گزارشگر ویژه مللمتحد در زمینه وضع حقوقبشر در ایران، ژانویه 1992: «ابوالفضل موسوی تبریزی، دادستان کل، گفت هر کس اصل حجاب را نقض کند کافر است و جزای یک کافر در قوانین اسلامی مرگ است».
در میان قوانین زنستیزانهٴ رژیم آخوندی، نفرتانگیزترین قانون، سنگسار است.
ـ در دورهٴ اول ریاستجمهوری خاتمی 10 زن و از دیماه 78 تا اردیبهشت79 شش زن یا به سنگسار محکوم شده یا سنگسار شدهاند. در یک مورد زنی که توانسته بود خود را از زیر باران سنگها بیرون بکشد، توسط پاسداران دستگیر شد و بهدستور آخوندی که در صحنه حاضر بود، مجدداً سنگسار گردید
- روزنامه فیگارو۲۸/۵/۸۹: سه مرد وهشت زن در صف سنگسار: در ۳۰ سال گذشته ۱۵۰ حکم سنگسار در ایران به اجرا درآمده است و در حال حاضر نیز سه مرد وهشت زن محکوم به سنگسار شدهاند.
-دیوان عالی آخوندها در تاریخ ۲۹/۹/۸۹ حکم ضدانسانی سنگسار علیه یک زن و مرد را در ارومیه تأیید کرد.
-سنگسار چهار زن در ایران در ۱۴/۸/۹۱: بنا به گزارشهای منتشر شده اجساد چهار زن سنگسار شده به پزشکی قانونی تهران تحویل داده شده است. گفته میشود بر سر و صورت این زنان علاوه بر آثار پرتاب سنگ، آثاری از شکنجه نیز دیده میشود..
-سایت حکومتی تابناک، 26مرداد92: 4زندانی از جمله دو زن در تبریز محکوم به سنگسار شدهاند. قضاییه آخوندی درخواست
تجدیدنظر در مورد دو تن از آنان را رد کرد و با صدور حکم نهایی آنها را در نوبت سنگسار قرار داد.
علاوه بر سنگسار، اعدام زنان در ملأعام، صحنهایست که در تاریخ ایران بیسابقه است،
آری این همان عمق شقاوت و زنستیزی رژیم آخوندی است ولی جنایت رژیم تنها به سنگسار و اعدام زنان محدود نمیشود. بلکه باید عمیقتر از آن به تأثیراتی که این زنستیزی روی خود زنان میگذارد فکر کرد. مثلاً یکی از وجوه این تأثیر خودکشی و خودسوزی زنان هست که بهصورت گستردهیی در شهرها و روستاها شایع میشود.
طبق آمار رسمی «نرخ خودکشی در ایران بهطور متوسط 25 تا 30 در یکصد هزار نفر است». «این آمار بالاترین حد بحران خودکشی در جهان است، زیرا متوسط آمار خودکشی در جهان حدود 11 تا 12 در یکصدهزار نفر است».
زنان چهاربرابر مردان دست به خودسوزی میزنند.
رژیم آخوندی که بهخاطر نقض مستمر حقوقبشر و از جمله نقض حقوق زنان در ایران، 59 بار توسط سازمان ملل محکوم شناخته شده، از تندادن به قوانین جاری در دنیا برای رعایت شئون زنان سرباز زده است. از جمله پیوستن رژیم به کنوانسیون مللمتحد در خصوص منع هر گونه تبعیض علیه زنان را رد کرده است در نتیجه این سیاست زنستیزانه بسیاری از زنانیکه فارغالتحصیل میشوند خانهنشین شده و هیچ شغلی پیدا نمیکنند
این عقب راندن و سرکوبی زنان عواقب بسیار سنگینی برای مردم ایران دارد زیرا آن روی سکة تبعیض و پس راندن زنان، ره آورد شومی است که حاکمیت آخوندی فجیعترین نوعش را به مردم ایران هدیه کرده.
رشد 10 تا 15 حتی 30درصدی زنان خیابانی و دختران فراری، رسیدن سن فحشا به زیر 20سال و.. از جمله ره آورد شوم حاکمیت آخوندی است.
با اینهمه، اقدامات سرکوبگرانه، قوانین تبعیض آمیز، و احکام ضدبشری علیه زنان، کینهٴ زنستیزانهٴ آخوندهای حاکم و مزدورانشان علیه زنان را ارضاء نمیکند. بنابراین طی سالیان گذشته بنا بر فتاوی آخوندهای حکومتی شاهد قتلهای زنجیرهیی زنان در شهرهای مختلف کشور بودیم، از جمله تنها به دست یک جنایتکار بسیجی در مشهد، 19 زن نگونبخت، یکی پس از دیگری کشته میشوند. و سرکردگان پاسداران در اظهاراتی که از تلویزیون رژیم پخش میشود، علناً از این جنایتها حمایت میکنند و زنان مقتول را مستحق این جنایتها میدانند.
، این در حالی است که آخوندهای حاکم و بالاترین مهرههای این نظام، خود سرنخ فحشا و فساد، و پدیده منحوسی همچون فروش دختران، را در دست دارند و در پشت پرده باندهای فساد را هدایت میکنند.
از آنجا که ”زن ستیزی ”در کانون تفکر و ایدئولوژی بنیادگرا و مرتجع ولایتفقیه قرار دارد، ستم علیه زنان در هر زمینهای مشهود است. از جمله تبعیض آموزشی... در سال 1363 برای دختران انتخاب 91 رشته از 169 رشته که غالباً رشتههای فنی و مهندسی بودند ممکن نبود. بر اساس قانون مصوب 1364 دختران مجرد از اعزام برای ادامه تحصیل در خارج از کشور ممنوع شدند. در سال1377 مقامات وزارت علوم رژیم، سازمان سنجش و برخی دیگر از مقامات رژیم، خواستار اجرای سهمیهبندی جنسیتی برای محدود کردن ورود دختران به دانشگاهها شدند. در 1382 رئیس سازمان سنجش وقت رژیم از ایجاد سقف 50 درصدی در برخی از رشتههای تحصیلی از قبیل کشاورزی، زراعت، آبیاری، باغبانی، ماشینآلات کشاورزی، مهندسی معدن، مهندسی مواد، پزشکی و فیزیوتراپی برای داوطلبان دختر خبر داد. در 1385 عدهیی از نمایندگان مجلس ارتجاع طرح ارتجاعی پذیرش جنسیتی دانشجویان را به مجلس ارائه کردند. به اعتقاد نمایندگان مجلس ارائه، طرح افزایش درصد قبولی دانشجویان دختر، خطرهای بسیاری برای کشور به همراه داشته و دولت و مجلس باید هر چه زودتر به این مسأله توجه جدی داشته باشند. در سال 91-90 بیشترین سهمیهبندی جنسیتی در دانشگاهها اعمال و در دفترچه کنکور سال 1390 سهمیه زنان در 2 رشته دانشگاه به صفر رسید و در سال 1391 سهمیه زنان در 77 رشته در 36 دانشگاه به صفر رسید.
در نتیجه این سیاست ارتجاعی تعداد زیادی از دانشگاهها یا از پذیرش دختران دانشجو خودداری و یا رشتههایی دارند که طبق قوانین آخوندساخته وز ستیزانه دختران از تحصیل در آن محروم هستند، طوری که دانشگاه محقق اردبیلی، با پذیرش 661 پسر در برابر پذیرش صفر دختر، دانشگاه تربیت دبیر تهران با پذیرش 398 پسر در برابر پذیرش صفر دختر، دانشگاه صنعت نفت با پذیرش 323 پسر در برابر پذیرش صفر دختر، دانشگاه اراک و دانشگاه بینالمللی قزوین با پذیرش 270 پسر در برابر پذیرش صفر دختر و دانشگاه اصفهان و دانشگاه بیرجند با پذیرش 255 پسر در برابر صفر دختر، به ترتیب دانشگاههایی هستند که بیشتر سهمیهبندی جنسیتی را اعمال کردهاند.
در کنار محرومیت ظالمانه آموزشی علیه زنان، آنانی هم که از این همه سد و مانع زنستیزانه عبور میکنند در قدم بعد در بازار کار با تبعیض دیگری روبهرو میشوند. روزنامه حکومتی مردمسالاری در شمارهٴ روز 31مرداد92 مقالهیی با این عنوان چاپ کرده است: ”بیکاری ۷۶۸هزار تحصیلکرده در ۱۷ رشته دانشگاهی ”
این روزنامه در بخشی از این مقاله آورده است: ”بر اساس آخرین سرشماری صورت گرفته، از مجموع بیش از 768هزار نفر بیکار فارغالتحصیل دانشگاهی، 404هزار و 311نفر زن هستند.
نرخ بیکاری زنان 15 تا 29ساله از۲۹.۹درصد در سال 84 به ۳۸.۳ درصد در پایان سال 91 افزایش یافته است. نرخ بیکاری زنان این گروه در سال 85 به ۲۹.۵ درصد، در 86 معادل 295درصد، در سال 87 به میزان۳۱.۸درصد، در 89 به میزان ۳۹.۷درصد، در سال 90 نیز۴۰.۳درصد و در پایان سال گذشته نیز ۳۸.۳ درصد بوده است“.
در همین زمینه در خبری دیگر، . خبرگزاری ایلنای رژیم در روز9اردیبهشت 92 از قول علیرضا محجوب دبیرکل خانه کارگر رژیم، در همایشی بهمناسبت روز جهانی کارگر، به نرخ دوبرابری بیکاری زنان اشاره میکند. این خبرگزاری مینویسد محجوب گفت:: ”نرخ بیکاری زنان دو برابر مردان و نرخ مشارکت آنها یک چهارم مردان است و این اصلیترین مسأله زنان کارگر است ”
آری ماهیت زنستیز آخوندهای حاکم، 35سال فاجعه برای زن ایرانی، آفرید. اما امروز زن ایرانی، این نظام را در تمامیت خود، نفی میکند و در سلسله تظاهرات خود فریاد میزند: این صدا صدای آزادیست. زن ایرانی بهرغم شب سیاهی که آخوندها برایش به وجود آوردند، چشم به صبح آزادی خود دارد.
اما خمینی و آخوندهای پس از او، در حق زن ایرانی چه کردند؟
از همان ابتدا بهنحو عجیبی اولین نقض عهدها در مورد زنان شروع شد. 7اسفند 57، دو هفته بعد از پیروزی انقلاب بهمن، دفتر خمینی اعلام کرد قانون حمایت خانواده را ملغی میداند. این قانون، امتیازات محدودی را در حقوق خانواده به زنان اختصاص داده بود. یک روز بعد یعنی8اسفند خدمات اجتماعی زنان ملغی شد و به فاصلهٴ سه روز بعد در 11اسفند 57: زنان قاضی از قضاوت و حضور در قوه قضاییه محروم شدند.
واقعیت این است که موج حذف و پایمال کردن حقوق زن، از ابتدای حاکمیت آخوندها نه تنها هیچگاه توقف نداشته بلکه برعکس قدم به قدم، زنان زیر خشنترین سرکوبها قرار گرفتند. توجه به چند خبر زیر بهعنوان مشتی از خروار بهخوبی اثبات کننده این مسأله است.
تنها طی سال1385، رژیم زنستیز آخوندی بیش از 60حکم اعدام و سنگسار را در مورد زنان صادر کرده است.
ـ شمار دختران فراری طبق آمار رسمی در سال 1385 به بیش از300هزار نفر رسید.
ملاحسنی نماینده ولیفقیه ارتجاع و امام جمعه جنایتکار ارومیه در سوم دیماه 86:“من نمیدانم که چطور هنوز بعد از گذشت ۲۸ سال از انقلاب اسلامی، زنان بدحجاب زندهاند. این زنان که از رعایت حجاب اسلامی سرباز میزنند، باید خودشان، همسرانشان و پدرشان بمیرند“.
خبرگزاری ایلنا (رژیم) ۱۳/۷/۹۲: مبارزه با بدحجابی باید تبدیل به قانون شود: ”زهره سادات لاجوردی“ در همایش تقدیر از زنان برگزیده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی گفت: برخوردهای گشت ارشاد نباید بهصورت مقطعی و فصلی باشد، استمرار در برخورد با بدحجابان مهم است. این مشکل بهخاطر این است که مبارزه با بدحجابی در جامعه بهصورت قانون در نیامده و نهادینه نشده است در حالی که باید قانون مبارزه با بدحجابی داشته باشیم.
آخوند جنایتکار علمالهدی امام جمعه رژیم در مشهد - ۱۹/۷/۹۲: ”اگر قرار باشد یک میکروب واگیردار در کشور فراگیر شود، فقط دولت و دستگاههای اجرایی نباید قیام کنند مردم هم باید وارد عرصه نهی از منکر شده و از این ناهنجاری که تظاهر به بیدینی میکنند جلوگیری کنند. وقتی یک گناهکار بیحجاب که امنیت و عفت جامعه را تهدید و مقاومت میکند، نیروی انتظامی باید وارد عرصه شود“.
دکتر زهرا بنی یعقوب، پزشک 27سالهیی که در یکی از روستاهای مناطق محروم همدان مشغول طبابت بود، روز جمعه بیستم مهر ماه86 در لوناپارک همدان توسط مزدوران بسیجی به اتهام آخوندساخته «جرم مشهود» دستگیر شد و در بازداشت به قتل رسید. دادگستری همدان 48ساعت پس از دستگیری اعلام کرد که وی در بازداشت خودکشی کرده است.
به راستی علت این رفتار رژیم را در کجا باید جستجو کرد؟ بیشک برای رسیدن به پاسخ. ابتدا باید افکار سران این رژیم را در مورد انسان و زن فهم کرد و بررسی نمود:
روزنامه رسالت 30مهر 76 بهنقل از خمینی: «تساوی زن و مرد من جمیع الجهات پایمال کردن چند حکم ضروری اسلام و نفی برخی از احکام صریح قرآن است و تکلیف معتقدان به چنین مطلبی را اسلام تعیین کرده است»
خمینی در تحریرالوسیله جلد دوم صفحه 327 مسأله 8: «در طلاق لازم نیست که زن اطلاع داشته باشد، چه رسد که راضی باشد“.
خمینی در تحریرالوسیله جلد دوم صفحه 13 مسأله 5: «ولایت تصرف در اموال کودک… از آن پدر و جد پدری است… مادر و جد مادری… هیچ ولایتی ندارند…».
خامنهای ولیفقیه رژیم در 30تیر76. «این مسأله که زنان باید در صحنههای اجتماعی به همان تعداد و کمیتی که مردها هستند، حضور داشته باشند، نکتهیی منفی، فکری ابتدایی، بسیط و کودکانه است».
آخوند مشکینی، رئیس وقت مجلس خبرگان، در تلویزیون رژیم، 3آبان76). «مسأله تساوی حقوق مرد و زن به معنایی که ذکر کردهاند، ضد قرآن است، ضددین است»
خامنهای ولیفقیه ارتجاع در ۲۱/۲/۹۲: «اینکه ما به حضور بالای زنان در مناصب اجرایی افتخار کنیم، دیدگاهی غلط و در واقع انفعال در برابر گفتمان غربی است... . تقویت نهاد خانواده» و «احترام و تکریم زن در محیط خانه» دو نیاز مهم و فوری جامعه است»
واقعیت این است که انقلاب نیروی عظیم زنان را آزاد کرد. اما حاکمیتی که رهبری انقلاب را ربود نه میخواست و نه توان پاسخ دادن به این نیروی عظیم و سمت و سو گرفتن در جهت بهرهگیری از آن را داشت.
علت ریشهیی این است که ”زن ستیزی ”در کانون تفکر و ایدئولوژی بنیادگرا و مرتجع ولایتفقیه قرار دارد. بنابراین است که طی سالیان حاکمیت این رژیم، خشنترین رفتار نسبت به زنان اعمال شده، و زنان قدم به قدم از پهنههای زندگی اجتماعی عقب رانده شدند. سبعانهترین شکنجهها و جنایتکارانهترین رفتارها و هتک حرمتها در زندانها نسبت به زنانی اعمال شده است که به مبارزه با این رژیم برخاستهاند. هزاران تن از آنها پس از شکنجههای بسیار اعدام و تیرباران و قتلعام شدهاند. اما در مورد عموم زنان، و نه فقط زنان مبارز و سیاسی، نه تنها همان قوانین نیمبندی که حاصل دهها سال مبارزه زنان بود، مانند قانون خانواده ملغی شد، بلکه سنگینترین زنجیرها که محصول تفکر پوسیده و ارتجاعی خمینی بود، تحت عنوان قانون، بر دست و پای زنان بسته شد.
ماده1117: «شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند».
گالیندوپل، گزارشگر ویژه مللمتحد در زمینه وضع حقوقبشر در ایران، ژانویه 1992: «ابوالفضل موسوی تبریزی، دادستان کل، گفت هر کس اصل حجاب را نقض کند کافر است و جزای یک کافر در قوانین اسلامی مرگ است».
در میان قوانین زنستیزانهٴ رژیم آخوندی، نفرتانگیزترین قانون، سنگسار است.
ـ در دورهٴ اول ریاستجمهوری خاتمی 10 زن و از دیماه 78 تا اردیبهشت79 شش زن یا به سنگسار محکوم شده یا سنگسار شدهاند. در یک مورد زنی که توانسته بود خود را از زیر باران سنگها بیرون بکشد، توسط پاسداران دستگیر شد و بهدستور آخوندی که در صحنه حاضر بود، مجدداً سنگسار گردید
- روزنامه فیگارو۲۸/۵/۸۹: سه مرد وهشت زن در صف سنگسار: در ۳۰ سال گذشته ۱۵۰ حکم سنگسار در ایران به اجرا درآمده است و در حال حاضر نیز سه مرد وهشت زن محکوم به سنگسار شدهاند.
-دیوان عالی آخوندها در تاریخ ۲۹/۹/۸۹ حکم ضدانسانی سنگسار علیه یک زن و مرد را در ارومیه تأیید کرد.
-سنگسار چهار زن در ایران در ۱۴/۸/۹۱: بنا به گزارشهای منتشر شده اجساد چهار زن سنگسار شده به پزشکی قانونی تهران تحویل داده شده است. گفته میشود بر سر و صورت این زنان علاوه بر آثار پرتاب سنگ، آثاری از شکنجه نیز دیده میشود..
-سایت حکومتی تابناک، 26مرداد92: 4زندانی از جمله دو زن در تبریز محکوم به سنگسار شدهاند. قضاییه آخوندی درخواست
تجدیدنظر در مورد دو تن از آنان را رد کرد و با صدور حکم نهایی آنها را در نوبت سنگسار قرار داد.
علاوه بر سنگسار، اعدام زنان در ملأعام، صحنهایست که در تاریخ ایران بیسابقه است،
آری این همان عمق شقاوت و زنستیزی رژیم آخوندی است ولی جنایت رژیم تنها به سنگسار و اعدام زنان محدود نمیشود. بلکه باید عمیقتر از آن به تأثیراتی که این زنستیزی روی خود زنان میگذارد فکر کرد. مثلاً یکی از وجوه این تأثیر خودکشی و خودسوزی زنان هست که بهصورت گستردهیی در شهرها و روستاها شایع میشود.
طبق آمار رسمی «نرخ خودکشی در ایران بهطور متوسط 25 تا 30 در یکصد هزار نفر است». «این آمار بالاترین حد بحران خودکشی در جهان است، زیرا متوسط آمار خودکشی در جهان حدود 11 تا 12 در یکصدهزار نفر است».
زنان چهاربرابر مردان دست به خودسوزی میزنند.
رژیم آخوندی که بهخاطر نقض مستمر حقوقبشر و از جمله نقض حقوق زنان در ایران، 59 بار توسط سازمان ملل محکوم شناخته شده، از تندادن به قوانین جاری در دنیا برای رعایت شئون زنان سرباز زده است. از جمله پیوستن رژیم به کنوانسیون مللمتحد در خصوص منع هر گونه تبعیض علیه زنان را رد کرده است در نتیجه این سیاست زنستیزانه بسیاری از زنانیکه فارغالتحصیل میشوند خانهنشین شده و هیچ شغلی پیدا نمیکنند
این عقب راندن و سرکوبی زنان عواقب بسیار سنگینی برای مردم ایران دارد زیرا آن روی سکة تبعیض و پس راندن زنان، ره آورد شومی است که حاکمیت آخوندی فجیعترین نوعش را به مردم ایران هدیه کرده.
رشد 10 تا 15 حتی 30درصدی زنان خیابانی و دختران فراری، رسیدن سن فحشا به زیر 20سال و.. از جمله ره آورد شوم حاکمیت آخوندی است.
با اینهمه، اقدامات سرکوبگرانه، قوانین تبعیض آمیز، و احکام ضدبشری علیه زنان، کینهٴ زنستیزانهٴ آخوندهای حاکم و مزدورانشان علیه زنان را ارضاء نمیکند. بنابراین طی سالیان گذشته بنا بر فتاوی آخوندهای حکومتی شاهد قتلهای زنجیرهیی زنان در شهرهای مختلف کشور بودیم، از جمله تنها به دست یک جنایتکار بسیجی در مشهد، 19 زن نگونبخت، یکی پس از دیگری کشته میشوند. و سرکردگان پاسداران در اظهاراتی که از تلویزیون رژیم پخش میشود، علناً از این جنایتها حمایت میکنند و زنان مقتول را مستحق این جنایتها میدانند.
، این در حالی است که آخوندهای حاکم و بالاترین مهرههای این نظام، خود سرنخ فحشا و فساد، و پدیده منحوسی همچون فروش دختران، را در دست دارند و در پشت پرده باندهای فساد را هدایت میکنند.
از آنجا که ”زن ستیزی ”در کانون تفکر و ایدئولوژی بنیادگرا و مرتجع ولایتفقیه قرار دارد، ستم علیه زنان در هر زمینهای مشهود است. از جمله تبعیض آموزشی... در سال 1363 برای دختران انتخاب 91 رشته از 169 رشته که غالباً رشتههای فنی و مهندسی بودند ممکن نبود. بر اساس قانون مصوب 1364 دختران مجرد از اعزام برای ادامه تحصیل در خارج از کشور ممنوع شدند. در سال1377 مقامات وزارت علوم رژیم، سازمان سنجش و برخی دیگر از مقامات رژیم، خواستار اجرای سهمیهبندی جنسیتی برای محدود کردن ورود دختران به دانشگاهها شدند. در 1382 رئیس سازمان سنجش وقت رژیم از ایجاد سقف 50 درصدی در برخی از رشتههای تحصیلی از قبیل کشاورزی، زراعت، آبیاری، باغبانی، ماشینآلات کشاورزی، مهندسی معدن، مهندسی مواد، پزشکی و فیزیوتراپی برای داوطلبان دختر خبر داد. در 1385 عدهیی از نمایندگان مجلس ارتجاع طرح ارتجاعی پذیرش جنسیتی دانشجویان را به مجلس ارائه کردند. به اعتقاد نمایندگان مجلس ارائه، طرح افزایش درصد قبولی دانشجویان دختر، خطرهای بسیاری برای کشور به همراه داشته و دولت و مجلس باید هر چه زودتر به این مسأله توجه جدی داشته باشند. در سال 91-90 بیشترین سهمیهبندی جنسیتی در دانشگاهها اعمال و در دفترچه کنکور سال 1390 سهمیه زنان در 2 رشته دانشگاه به صفر رسید و در سال 1391 سهمیه زنان در 77 رشته در 36 دانشگاه به صفر رسید.
در نتیجه این سیاست ارتجاعی تعداد زیادی از دانشگاهها یا از پذیرش دختران دانشجو خودداری و یا رشتههایی دارند که طبق قوانین آخوندساخته وز ستیزانه دختران از تحصیل در آن محروم هستند، طوری که دانشگاه محقق اردبیلی، با پذیرش 661 پسر در برابر پذیرش صفر دختر، دانشگاه تربیت دبیر تهران با پذیرش 398 پسر در برابر پذیرش صفر دختر، دانشگاه صنعت نفت با پذیرش 323 پسر در برابر پذیرش صفر دختر، دانشگاه اراک و دانشگاه بینالمللی قزوین با پذیرش 270 پسر در برابر پذیرش صفر دختر و دانشگاه اصفهان و دانشگاه بیرجند با پذیرش 255 پسر در برابر صفر دختر، به ترتیب دانشگاههایی هستند که بیشتر سهمیهبندی جنسیتی را اعمال کردهاند.
در کنار محرومیت ظالمانه آموزشی علیه زنان، آنانی هم که از این همه سد و مانع زنستیزانه عبور میکنند در قدم بعد در بازار کار با تبعیض دیگری روبهرو میشوند. روزنامه حکومتی مردمسالاری در شمارهٴ روز 31مرداد92 مقالهیی با این عنوان چاپ کرده است: ”بیکاری ۷۶۸هزار تحصیلکرده در ۱۷ رشته دانشگاهی ”
این روزنامه در بخشی از این مقاله آورده است: ”بر اساس آخرین سرشماری صورت گرفته، از مجموع بیش از 768هزار نفر بیکار فارغالتحصیل دانشگاهی، 404هزار و 311نفر زن هستند.
نرخ بیکاری زنان 15 تا 29ساله از۲۹.۹درصد در سال 84 به ۳۸.۳ درصد در پایان سال 91 افزایش یافته است. نرخ بیکاری زنان این گروه در سال 85 به ۲۹.۵ درصد، در 86 معادل 295درصد، در سال 87 به میزان۳۱.۸درصد، در 89 به میزان ۳۹.۷درصد، در سال 90 نیز۴۰.۳درصد و در پایان سال گذشته نیز ۳۸.۳ درصد بوده است“.
در همین زمینه در خبری دیگر، . خبرگزاری ایلنای رژیم در روز9اردیبهشت 92 از قول علیرضا محجوب دبیرکل خانه کارگر رژیم، در همایشی بهمناسبت روز جهانی کارگر، به نرخ دوبرابری بیکاری زنان اشاره میکند. این خبرگزاری مینویسد محجوب گفت:: ”نرخ بیکاری زنان دو برابر مردان و نرخ مشارکت آنها یک چهارم مردان است و این اصلیترین مسأله زنان کارگر است ”
آری ماهیت زنستیز آخوندهای حاکم، 35سال فاجعه برای زن ایرانی، آفرید. اما امروز زن ایرانی، این نظام را در تمامیت خود، نفی میکند و در سلسله تظاهرات خود فریاد میزند: این صدا صدای آزادیست. زن ایرانی بهرغم شب سیاهی که آخوندها برایش به وجود آوردند، چشم به صبح آزادی خود دارد.