16تن از زندانیان سیاسی بهخاطر انتقامگیری از مردم بلوچستان به دست آدمکشان رژیم ولایتفقیه بهشهادت رسیدند. آنان در مدتی که در زندان بودند مورد اذیت و آزار و شکنجههای مختلف جسمی و روحی قرار گرفتند، از قبیل دریل کردن پاهها، کشیدن ناخنها، شکنجه با کلاه آهنی، شوک برقی. و توهین به شئونات انسانی. آنها ماهها و سالها در سلولهای انفرادی بدون ملاقات اسیر بودند. اما شکنجهها نتوانست روح آزادیخواهی را در آنها بکشد و آنها را به تسلیم بکشاند. برعکس مقاومت آنان در برابر وحشیگری و بربریت قرونوسطایی رژیم آخوندی، شکست را بر دشمن تحمیل کرد و سرانجام رژیم در یک انتقامجویی آشکار آنان را بهشهادت رساند. عمق شقاوت رژیم هنگامی بیشتر نمایان میشود که توجه کنیم اکثر اعدام شدگان بیست و چند سال سن داشتند و از نوجوانی دستگیر شده و بهعنوان گروگان و بعضاً بهخاطر نسبت فامیلی با افراد مخالف رژیم در زندان بهسر برده و تحت شکنجههای بسیار وحشیانه قرار گرفته بودند.
بسیاری از آنان محاکمه شده و به زندان محکوم شده بودند و حتی در دادگاه قرونوسطایی ولایتفقیه حکم اعدام نگرفته بودند. آنان در شرح شکنجههای ضدانسانی حکومت خامنهای در نامهیی به دبیرکل مللمتحد نوشتند: مشکلاتی که ما زندانیان سیاسی داریم این است که حکمهای غیرانسانی به ما دادهاند، ازقبیل حکمهای ظالمانه اعدام، حبسهای سنگین و تبعید به نقاط مختلف کشو رما زندانیان سیاسی توسط مأموران وزارت اطلاعات دستگیر و در اداره اطلاعات شکنجههای مختلفی به زندانی سیاسی داده و میدهند.
مهرالله ریگی در نوجوانی توسط مأموران وزرات اطلاعات دستگیرشده بود و ماهها در سلولهای انفرادی وزارت اطلاعات دراوین و اطلاعات زاهدان تحت شکنجههای وحشیانه جسمی و روحی بازجویان قرار داشته است او در نامهیی به کمیسرعالی حقوقبشر و گزارشگر ویژه سازمان ملل نوشت: شکنجههای مختلفی بر من وارد شده است از قبیل تختی به نام معجزه که بر آن تخت لخت دمر میخواباندند و دست و پا را به تخت میبستند و به کف پا با یک وسیله سنگینی میزدند و چند ماه در یک سلول انفرادی نگهداشته شدم در این مدت شکنجههای جسمی و روحی زیادی بر من تحمیل شد. بعد از اینکه مدت انفرادی بنده تمام شد دردآورترین شکنجهای که بر من وارد شد این بود که برای هواخوری من را خیلی دیر به دیر میبردند و زمانی که برای هواخوری میبردند میگفتند نفر آخری که بیرون بیاید کتک میخورد من هم بهخاطر اینکه از لحاظ سنی از همه کوچکتر بودم میگذاشتم همه بروند و آخر از همه بیرون از سلول میرفتم. من را هم با لوله پولیکا و مشت و لگد میزدند و به من بیاحترامی میکردند و مثل یک حیوان با من برخورد میشد.
مهرالله ریگی در ادامه نامهاش مینویسد: در ستاد خبری وزارت اطلاعات برای تهیه فیلم بردند. فیلمی که در اداره اطلاعات از من گرفته شد این بود که به من میگفتند آن چیزی که ما میگوییم را تو تکرار کن. من قبول نکردم. من را لخت کردند و گفتند دستگاه برق به بیضه هایت وصل میکنیم و به تو تجاوز میکنیم. و این طوری در اداره اطلاعات از من فیلم گرفتند.
در بیدادگاه ضدخلقی رژیم از این نوجوان آزادیخواه میخواهند توبه و ندامت کند و جرمی را که انجام نداده به عهده بگیرد اما از آنجایی که او درخواست مأموران وزارت اطلاعات را قبول نمیکند مورد اهانت و شکنجه قرار میگیرد
عابد بمپوری یک زندانی سیاسی دیگر در نامهیی مینویسد: در این مدت بنده را چندین بار روی تخت معجزه که همان تخت شکنجه همراه با شوک برقی میباشد مورد شکنجه قرار دادند. بهطوریکه بر اثر ضربات شدید به کف پا و قسمتهایی از بدن تا ۳ ماه توان راه رفتن را نداشتم. دیگر شکنجههایی مثل آویزان کردن و آب جوش ریختن روی بدن، شوک برقی و فحش و ناسزا و توهین به مقدسات اهل سنت و غیره در طول مدت بازداشتی مواجه بودم. مواردی را به اجبار به بنده نسبت دادند
این است مختصری از شقاوت و جنایتهای رژیم آخوندی در حق این زندانیان بیدفاع و آزاده، پس باید وجدانهای آگاه و بیدار فریاد اعتراض و خشم خود را نسبت به این جنایات وحشیانه در همه جهان طنینانداز کنند.
بسیاری از آنان محاکمه شده و به زندان محکوم شده بودند و حتی در دادگاه قرونوسطایی ولایتفقیه حکم اعدام نگرفته بودند. آنان در شرح شکنجههای ضدانسانی حکومت خامنهای در نامهیی به دبیرکل مللمتحد نوشتند: مشکلاتی که ما زندانیان سیاسی داریم این است که حکمهای غیرانسانی به ما دادهاند، ازقبیل حکمهای ظالمانه اعدام، حبسهای سنگین و تبعید به نقاط مختلف کشو رما زندانیان سیاسی توسط مأموران وزارت اطلاعات دستگیر و در اداره اطلاعات شکنجههای مختلفی به زندانی سیاسی داده و میدهند.
مهرالله ریگی در نوجوانی توسط مأموران وزرات اطلاعات دستگیرشده بود و ماهها در سلولهای انفرادی وزارت اطلاعات دراوین و اطلاعات زاهدان تحت شکنجههای وحشیانه جسمی و روحی بازجویان قرار داشته است او در نامهیی به کمیسرعالی حقوقبشر و گزارشگر ویژه سازمان ملل نوشت: شکنجههای مختلفی بر من وارد شده است از قبیل تختی به نام معجزه که بر آن تخت لخت دمر میخواباندند و دست و پا را به تخت میبستند و به کف پا با یک وسیله سنگینی میزدند و چند ماه در یک سلول انفرادی نگهداشته شدم در این مدت شکنجههای جسمی و روحی زیادی بر من تحمیل شد. بعد از اینکه مدت انفرادی بنده تمام شد دردآورترین شکنجهای که بر من وارد شد این بود که برای هواخوری من را خیلی دیر به دیر میبردند و زمانی که برای هواخوری میبردند میگفتند نفر آخری که بیرون بیاید کتک میخورد من هم بهخاطر اینکه از لحاظ سنی از همه کوچکتر بودم میگذاشتم همه بروند و آخر از همه بیرون از سلول میرفتم. من را هم با لوله پولیکا و مشت و لگد میزدند و به من بیاحترامی میکردند و مثل یک حیوان با من برخورد میشد.
مهرالله ریگی در ادامه نامهاش مینویسد: در ستاد خبری وزارت اطلاعات برای تهیه فیلم بردند. فیلمی که در اداره اطلاعات از من گرفته شد این بود که به من میگفتند آن چیزی که ما میگوییم را تو تکرار کن. من قبول نکردم. من را لخت کردند و گفتند دستگاه برق به بیضه هایت وصل میکنیم و به تو تجاوز میکنیم. و این طوری در اداره اطلاعات از من فیلم گرفتند.
در بیدادگاه ضدخلقی رژیم از این نوجوان آزادیخواه میخواهند توبه و ندامت کند و جرمی را که انجام نداده به عهده بگیرد اما از آنجایی که او درخواست مأموران وزارت اطلاعات را قبول نمیکند مورد اهانت و شکنجه قرار میگیرد
عابد بمپوری یک زندانی سیاسی دیگر در نامهیی مینویسد: در این مدت بنده را چندین بار روی تخت معجزه که همان تخت شکنجه همراه با شوک برقی میباشد مورد شکنجه قرار دادند. بهطوریکه بر اثر ضربات شدید به کف پا و قسمتهایی از بدن تا ۳ ماه توان راه رفتن را نداشتم. دیگر شکنجههایی مثل آویزان کردن و آب جوش ریختن روی بدن، شوک برقی و فحش و ناسزا و توهین به مقدسات اهل سنت و غیره در طول مدت بازداشتی مواجه بودم. مواردی را به اجبار به بنده نسبت دادند
این است مختصری از شقاوت و جنایتهای رژیم آخوندی در حق این زندانیان بیدفاع و آزاده، پس باید وجدانهای آگاه و بیدار فریاد اعتراض و خشم خود را نسبت به این جنایات وحشیانه در همه جهان طنینانداز کنند.