728 x 90

حمايت جهاني از مقاومت ایران,

تلویزیون العربیه - برنامه فصلی در جهنم - خاطرات صبریه و شکریه شفابین از حمله مزدوران مالکی به اشرف و لیبرتی

-

شکریه و صبریه شفابین
شکریه و صبریه شفابین
تلویزیون العربیه روز 14خرداد 94 پنجمین قسمت از برنامه فصلی در جهنم خود را به‌خاطرات خواهران مجاهد صبریه و شکریه شفابین از حمله مزدوران مالکی به اشرف و لیبرتی اختصاص داد.
تلویزیون العربیه: آمریکا قبل از عقب‌نشینی از عراق، از مقامات عراقی خواست تا امنیت پناهندگان ایرانی در کمپ اشرف را تضمین کند. اما نیروهای مالکی دست به چند تهاجم به این کمپ زدند که در حد ارتکاب قتل‌عام ساکنان بود.
خواهر مجاهد شکریه شفابین: در اشرف ما به‌طور واقعی می‌گفتیم نمونه‌ای از ایران کوچک است. در اشرف همه ملیتهای ایرانی وجود دارد، از بلوچ، کرد، ترک و فارس و به‌طور واقعی هیچ فرقی بین این اقوام مختلف وجود ندارد. اشرف همان‌طور که گفتم یک ایران کوچک بود و الگویی برای ایران فردا بود. زندگی در اشرف، من که چند سال در اشرف بودم، زیباترین زندگی در زندگی خودم بود. آنجا هم کتابخانه داشت، ورزشگاه و استخر و دانشگاه داشت و من زبان عربی را از دانشگاه ایران اشرف یاد گرفتم. رابطه‌ها خیلی نزدیک است و همه همدیگر را دوست دارند و یک مناسبات خیلی عالی انسانی بین افراد است. من آن جا با دوستان زیادی آشنا شدم به‌خصوص دوست عزیزم فائزه رجبی که یکی از شهدای 19فروردین سال 90 بود. او هم کرد بود و از ایران آمده بود.
خواهر مجاهد صبریه شفابین: همین طور من، خودم که از طریق پدرم آشنایی کامل را به‌دست آوردم تصمیم گرفتم به اشرف بروم. 12سال در اشرف بودم، سه سال در کمپ لیبرتی بودم، در همین پروسه‌یی که در اشرف و لیبرتی بودم، متأسفانه شاهد 5حمله جنایتکارانه از طرف مزدوران عراقی به دستور مالکی و رژیم ایران بودم که هم به اشرف و هم به لیبرتی حمله کردند و بیشترین دوستانم در همین حملات شهید شدند. بیشترین نمونه‌ها جوانهایی مثل آسیه رخشانی و فائزه رجبی، رحمان منانی، حنیف امامی و بقیه شهدایی که من الآن دیگه اسم بقیه را به یاد ندارم.
خواهر مجاهد شکریه شفابین: روز 19فروردین، یعنی در اصل از 13فروردین، مزدوران مالکی آماده حمله به اشرف بودند که ما فقط با این مواجه شدیم که روز 13فروردین اگر درست یادم باشد، بی‌. ام. پیهای حکومت عراق وارد اشرف شدند و من چون خودم عربی بلد بودم با یک سری از خواهران رفتیم با آنها صحبت کنیم که دلیل این‌که این تانکها را به اشرف آوردند چیست، وقتی به آنها گفتیم، گفتند که ما نمی‌دانیم و فقط به ما دستور داده شده که بیاییم این‌جا و از فرمانده‌مان بپرسید و وقتی سراغ فرمانده‌شان رفتیم، فرمانده‌شان گفت که به ما دستور داده شده که این‌جا محل کشاورزی است و ما بیاییم این محل کشاورزی را برای کسانی که این زمینها مال آنها بوده را برگردانیم. که ما گفتیم چنین چیزی نیست، اشرف محل زندگی ماست و ما 25سال است که در این جا زندگی می‌کنیم و اینها هم ابراز بی‌اطلاعی می‌کردند و می‌گفتند که ما نمی‌توانیم پاسخگوی شما باشیم. تا روز 19فروردین به‌طور واقعی این کشمکش ادامه داشت. آنها می‌آمدند جلو و ما تلاش می‌کردیم که اینها عقب‌تر بروند و وارد محل، به‌خصوص محل زنان نشوند. چون برای ما خیلی سخت بود که اینها وارد محل زنان بشوند. این کشمکش تا 19فروردین طول کشید و 19فروردین متوجه شدیم که دولت عراق که آنموقع نوری المالکی سرکار بود، دستور داده بود که به اشرف حمله شود که فکر می‌کنم ساعت 5 و نیم صبح یا 5صبح که ساعت دقیقش یادم نیست. ولی حمله شروع شد که تا 12ظهر حمله طول کشید که 36نفر شهید شدند از جمله 8نفر (از خواهران). برای خودم سخت‌ترین خبر شهادت افراد بود. چون می‌دیدیم که خودمان زنده‌ایم و دیگران یکی یکی شهید می‌شوند و صدای رگبار و شلیک و صدای انواع سلاحها هیچ‌وقت قطع نمی‌شد. تا ساعت 12ظهر که من خودم یادم است که از مسجد فاطمه زهرا که صدای اذان را شنیدم یک لحظه بغضم گرفت که چند نفر شهید شدند و بعد سیمای آزادی خبرها را می‌داد که این تعداد نفر شهید شدند، وقتی فائزه را در بین آنها دیدم خیلی ناراحت شدم.
العربیه نوشت: آمریکا تلاش کرد مشکل پناهندگان اشرف را با انتقال آنها به محلی که در جریان حضورش در عراق استفاده می‌کرد و نامش قرارگاه لیبرتی بود حل کند. اما محاصره پناهندگان ادامه یافت.
یکی از ساکنان لیبرتی: با شما از کمپی صحبت می‌کنم که قبل از هر چیزی نامش قلابی است، آن را کمپ لیبرتی یا آزادی می‌نامند اما آزادی در آن نیست. روزها را مثل زندانیان سپری می‌کنیم. نمی‌توانیم از کمپ خارج شویم و کسی هم نمی‌تواند وارد کمپ شود. حتی اجناسی را که در خارج از طریق واسطه‌ها خریداری می‌کنیم از وارد شدن آن به کمپ ممانعت می‌شود. ما نمی‌توانیم کامپیوتر بخریم و آن را وارد کمپ بکنیم. حشره‌کش، ما در کنار رودخانه و نی‌زار زندگی می‌کنیم. آنها از ورود حشره‌کش ممانعت به‌عمل می‌آورند. مانع موبایل می‌شوند. سیمان را برای مسیرهای پیاده‌رو می‌خواهیم ولی مانع وارد کردن آن می‌شوند. ما در این کمپ چطور زندگی کنیم؟.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/7e8516b9-9e90-45eb-8c3a-3ded0349d1c7"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات