در آستانه تشکیل خبرگان و مجلس ارتجاع، جنگ و دعواهای درون رژیم بر سر اینکه کدام باند اکثریت دارد بالا گرفته است.
روشن است که تعادلقوا در این دو مجلس ارتجاع نسبت به سالهای قبل خیلی بهم نزدیک شده و در واقع هیمنه ولایت مطابق آنچه که در رسانههای رژیم هم آمده بود به نسبت دورههای 7، 8و 9 شکسته شده است. قبلاً روزنامههایی از هر دو باند صحبت از حاکمیت دوگانه در مجلس کرده بودند، بنابراین قبل از اینکه بحث این باشد که کدام یک اکثریت دارند، این فروریختن هیمنه ولایت (به قول خودشان) قابلتوجه است، اما بهنوشته یکی از روزنامههای باند رفسنجانی، این باند از رفتن شماری از کسانی که در لیست آنها بودند در صف باند خامنهای، اظهار گلایه کرده، ولی باید دید که در صحنه به چه صورت میشود.
ضمنا رفسنجانی در مصاحبهیی در روز 29اردیبهشت گفته است که قصد ندارد برای ریاست خبرگان ارتجاع کاندیدا شود.
واقعیت این است که همه کسانی که آخوندها میشناسند، با این بازیها و لفاظیهای رفسنجانی آشنایی دارند. او میخواهد صحنه را بسنجد تا در صورتی خودش را کاندیدا کند که احتمال برنده شدنش زیاد باشد، اما باز هم باید گفت که این در درجه دوم اهمیت است که روی کرسی ریاست خبرگان ارتجاع بنشیند، زیرا اگر به حرفهای رفسنجانی در مصاحبهاش دقت شود واضح است که خیلی حساب شده ضمن اینکه آرزوی سلامتی برای خامنهای میکند، ولی زیر پایش را خالی میکند و باز هم صحبت از نقش خبرگان در انتخاب رهبر در صورت مرگ یا مرض یا کارهای غیرقانونی میکند، که این خودش به نوعی سوراخ کردن تابوی ولایت خامنهای است، و سیخی است که رفسنجانی میزند و طبعاً این خود بیانگر ضعف خامنهای است که چنین چیزی را امکانپذیر کرده و همچنین بیانگر خیز رفسنجانی است برای اینکه به هر ترتیبی که میتواند حداقل بخشی از هژمونی را قبضه کند، حالا چه در کرسی ریاست باشد چه نباشد. چنانچه که خودش هم همین را بیان کرده است: «ولی اگر خدای نکرده زمانی لازم باشد که اقدامی شود، اگر حضور داشته باشم، خیلی با ریاست فرق ندارد» .
البته با توجه به حملات خیلی گسترده به رفسنجانی از جمله آخوند اژهای معاون قضاییه و آخوندهایی مثل مکارم شیرازی و شجونی، اینطور به نظر میآید که اینها در حکم حمایت از خامنهای است و با اینکه گفته شود که رویارویی رفسنجانی نمودی از ضعف خامنهای است در تعارض است.
در پاسخ باید گفت که از قضا همین مورد هم خودش بیانگر شاخ شکستگی خامنهای است. اینکه دختر رفسنجانی کاری میکند که میداند یک رویارویی اساسی با خامنهای و باندش است، و اژهای و امثالهم هم که به صحنه میآیند مجبورند فقط تقبیح کنند و بگویند بیحیایی است در حالی که حساب کنید اگر چنین چیزی زمان خمینی بود، چه اتفاقی میافتاد، حالا در همین شرایط خود خامنهای هم که به صحنه میآید هیچ اشارهیی به این مسائل و کشمکشها نکرده و فقط به چند دود و دم ضداستکباری بسنده میکند که این نیز، ضعف بیشتر ولیفقیه را نشان میدهد و بیتردید اینها بیانگر عملکرد زهر اتمی و دست و پا زدن نظام در باتلاق برجام است که روز به روز هم بیشتر در آن فرو میرود.
روشن است که تعادلقوا در این دو مجلس ارتجاع نسبت به سالهای قبل خیلی بهم نزدیک شده و در واقع هیمنه ولایت مطابق آنچه که در رسانههای رژیم هم آمده بود به نسبت دورههای 7، 8و 9 شکسته شده است. قبلاً روزنامههایی از هر دو باند صحبت از حاکمیت دوگانه در مجلس کرده بودند، بنابراین قبل از اینکه بحث این باشد که کدام یک اکثریت دارند، این فروریختن هیمنه ولایت (به قول خودشان) قابلتوجه است، اما بهنوشته یکی از روزنامههای باند رفسنجانی، این باند از رفتن شماری از کسانی که در لیست آنها بودند در صف باند خامنهای، اظهار گلایه کرده، ولی باید دید که در صحنه به چه صورت میشود.
ضمنا رفسنجانی در مصاحبهیی در روز 29اردیبهشت گفته است که قصد ندارد برای ریاست خبرگان ارتجاع کاندیدا شود.
واقعیت این است که همه کسانی که آخوندها میشناسند، با این بازیها و لفاظیهای رفسنجانی آشنایی دارند. او میخواهد صحنه را بسنجد تا در صورتی خودش را کاندیدا کند که احتمال برنده شدنش زیاد باشد، اما باز هم باید گفت که این در درجه دوم اهمیت است که روی کرسی ریاست خبرگان ارتجاع بنشیند، زیرا اگر به حرفهای رفسنجانی در مصاحبهاش دقت شود واضح است که خیلی حساب شده ضمن اینکه آرزوی سلامتی برای خامنهای میکند، ولی زیر پایش را خالی میکند و باز هم صحبت از نقش خبرگان در انتخاب رهبر در صورت مرگ یا مرض یا کارهای غیرقانونی میکند، که این خودش به نوعی سوراخ کردن تابوی ولایت خامنهای است، و سیخی است که رفسنجانی میزند و طبعاً این خود بیانگر ضعف خامنهای است که چنین چیزی را امکانپذیر کرده و همچنین بیانگر خیز رفسنجانی است برای اینکه به هر ترتیبی که میتواند حداقل بخشی از هژمونی را قبضه کند، حالا چه در کرسی ریاست باشد چه نباشد. چنانچه که خودش هم همین را بیان کرده است: «ولی اگر خدای نکرده زمانی لازم باشد که اقدامی شود، اگر حضور داشته باشم، خیلی با ریاست فرق ندارد» .
البته با توجه به حملات خیلی گسترده به رفسنجانی از جمله آخوند اژهای معاون قضاییه و آخوندهایی مثل مکارم شیرازی و شجونی، اینطور به نظر میآید که اینها در حکم حمایت از خامنهای است و با اینکه گفته شود که رویارویی رفسنجانی نمودی از ضعف خامنهای است در تعارض است.
در پاسخ باید گفت که از قضا همین مورد هم خودش بیانگر شاخ شکستگی خامنهای است. اینکه دختر رفسنجانی کاری میکند که میداند یک رویارویی اساسی با خامنهای و باندش است، و اژهای و امثالهم هم که به صحنه میآیند مجبورند فقط تقبیح کنند و بگویند بیحیایی است در حالی که حساب کنید اگر چنین چیزی زمان خمینی بود، چه اتفاقی میافتاد، حالا در همین شرایط خود خامنهای هم که به صحنه میآید هیچ اشارهیی به این مسائل و کشمکشها نکرده و فقط به چند دود و دم ضداستکباری بسنده میکند که این نیز، ضعف بیشتر ولیفقیه را نشان میدهد و بیتردید اینها بیانگر عملکرد زهر اتمی و دست و پا زدن نظام در باتلاق برجام است که روز به روز هم بیشتر در آن فرو میرود.