برای صداها، خاطرهها، آرزوها و دستهایی
که در کهکشان آزادی ایران به هم میپیوندند
*** ***
که در کهکشان آزادی ایران به هم میپیوندند
*** ***
صداها دارن میبارن
صداها تو رو مییارن...
لب آسمون میشینم
از هوا صدا میچینم.
چه سفرنامه سرخی
پر دستنوشتههای لاله
و صدای پای بارون روی شیشههای اشکای شقایق
پر یادگاریهای صدوبیست هزارتا عاشق...
تو بزرگی
مث آرزو و رؤیا
مث حرفای الفبا
که میان پل میزنن
تا که با تو بتونم حرف بزنم...
من یه حرفم
رو لبای شعرای نگفته تو
تُو کتابایی که شعرای تو رو حک میکنن ــ
من یه برفم
گولّه برفی
روی برگا
روی شیشهٴ نگاها
رو گِلِ خشک و تَرک خوردهٴ دیوار
ـ رو دیوارای جدایی و حصار ـ
تو که خورشیدی و گرمی
اگه آبم بکنی
من میشم لالة تو
تو میشی بهار من...
باد شهرها همه لالهایان
چرا دشتهای ایران همشون خاوریان؟
اخگرا میدونن این لالهها اسمای کیان
همهٴ عشقها میدونن
شعلهها تو رو میخونن...
صداهای عاشقانه
ـ اگه دلتنگ، اگه شاد ـ
از تو ابرا
از گلوی چوب و سیمها
از کبود و سرخ البرز
از سپیدای دماوند
عاشقانه میبارن...
صداها دارن میبارن...
صداها تو رو مییارن...
صداها تو رو مییارن...
لب آسمون میشینم
از هوا صدا میچینم.
چه سفرنامه سرخی
پر دستنوشتههای لاله
و صدای پای بارون روی شیشههای اشکای شقایق
پر یادگاریهای صدوبیست هزارتا عاشق...
تو بزرگی
مث آرزو و رؤیا
مث حرفای الفبا
که میان پل میزنن
تا که با تو بتونم حرف بزنم...
من یه حرفم
رو لبای شعرای نگفته تو
تُو کتابایی که شعرای تو رو حک میکنن ــ
من یه برفم
گولّه برفی
روی برگا
روی شیشهٴ نگاها
رو گِلِ خشک و تَرک خوردهٴ دیوار
ـ رو دیوارای جدایی و حصار ـ
تو که خورشیدی و گرمی
اگه آبم بکنی
من میشم لالة تو
تو میشی بهار من...
باد شهرها همه لالهایان
چرا دشتهای ایران همشون خاوریان؟
اخگرا میدونن این لالهها اسمای کیان
همهٴ عشقها میدونن
شعلهها تو رو میخونن...
صداهای عاشقانه
ـ اگه دلتنگ، اگه شاد ـ
از تو ابرا
از گلوی چوب و سیمها
از کبود و سرخ البرز
از سپیدای دماوند
عاشقانه میبارن...
صداها دارن میبارن...
صداها تو رو مییارن...
س.ع.نسیم