مقدمه
خورشید بر فراز آسمان.
تیغهٴ آهنین شمشیرها، سر برنده نیزهها، پهنای براق سپرها!
آنگاه که فرمانروای پیروز، «سارد» این بزرگ شهر لیدیا را تسخیر کرد، خورشید به افق نزدیک گشته بود!
فرمانروای پیروز میدانست سارد نهایت لیدیا نیست. چرخ ارابههای لشکر او، باز هم به سوی غرب چرخید. تا اینکه:
خورشید را دید که در حال فرو رفتن در دریایی تیره و گل آلود است!
آنگاه که فروانروای کبیر، در ساحل غربی لیدیا، از حرکت باز ایستاد، او رفت تا باقی جهان را تسخیر کند! فرمانروایی دادگستر، فرمانروایی آگاه به دانش زمان، برپا دارندهٴ سدی سدید، فرمانروایی مقتدر!
ذوالقرنین- در قرآن
ویسألونک عن ذی القرنین قل سأتلو علیکم مّنه ذکرًا ﴿83﴾
و از تو (ای پیامبر) درباره ذوالقرنین میپرسند بگو سرگذشتی از او برایتان خواهم گفت (سورهٴ کهف- آیهٴ 83)
پیشینه
سال 560 پیش از میلاد، سرزمینی که دو قوم آن را به نام خود کردهاند. قوم ماد در شمال، در حالیکه همدان مرکز آن است، قوم پارس در جنوب، آنجا که «آنشان» را پایتخت خود قرار داده است.
«کمبوجیه اول» شاه پارس، با «ماندانا» دختر پادشاه ماد ازدواج کرد. فرزند آنان، «کوروش» نام گرفت.
«هرودوت» (Herodotus) تاریخنگار یونان باستان، گفته است، دست سرنوشت کوروش را از مادر و پدر جدا کرد و کوروش تا 14سالگی توسط چوپانی به نام «میترادات» و همسرش «سپاکو» بزرگ شد. گذری شگفت از شاهزادگی تا چوپانی.
زمامداری
اما بر اثر یک رخداد، بار دیگر کوروش به مادر و پدر رسید. او که درد و رنج زندگی مردم محروم را لمس کرده بود، پس از مرگ کمبوجیه اول، به فرمانروایی رسید. فرمانروایی که ماد و پارس را با یکدیگر متحد کرده، نامی بر سرزمین آنها نهاد که تا به امروز یکی از تاثیرگذارترین نامها بر برگهای تاریخ بشریت است! سرزمین تلاطمها، سرزمین دگرگونیها، سرزمینی که بارها آتش گرفت، اما از خاکستر خود برخاست، سرزمین شورش، عصیان، انقلاب!
ایران
حاکمی دادگستر
به گواهی تاریخ، کوروش از آن شاهانی نبود که بنای حکومت خود را بر خونریزی و استثمار مردم گذاشتند. بلکه درست در نقطهٴ مقابل، کوروش، دادگستر و مدافع مردم محروم بود. او هیچگاه شمشیرش را به سوی مردم نگرفت، هیچگاه سرزمینهایی را که فتح کرد به آتش نکشید، هیچگاه به باورهای مردمان سرزمینهای دیگر، بیاحترامی نکرد و هیچگاه برای به دست آوردن برده و ثروت، لشکرکشی نکرد!
تاریخنگاران
تاریخنگار برجسته، «ویل دورانت» در مجموعه کتاب «تاریخ تمدن» در رابطه با کوروش مینویسد:
«کوروش از آن کشورگشایانی بوده که بیش از هر کشورگشای دیگر، او را دوست میداشتند. او پایههای حکومت خود را بر بخشندگی و خوی نیکو قرار داده بود. کوروش بر «اصل نخست حکومت کردن بر مردم» آگاهی داشت و میدانست که باورهای مردم، از دولت نیرومندتر و مقدمترند و بدین جهت، به آنان احترام میگذاشت. کوروش هرگز شهرها را غارت نمیکرد و معابد را ویران نمیساخت».
پرفسور پاتریک فونت- از دانشگاه استانفورد:
«اگر که شما به بزرگترین شخصیتهای تاریخ نگاه کنید. کسانی که جهان را تغییر دادند. کوروش کبیر، یکی از معدود نفراتی است که در این زمره میباشد. کسی که مستحق این میباشد که او را کبیر صدا کنند».
از اینرو، به گفته بسیاری از کارشناسان، ویژگیهای کوروش، همچنین رخدادهای بعدی نشان از این دارد که «ذوالقرنین» که در کتاب مقدس و قرآن آمده، همان کوروش است.
ذوالقرنین چه کسی است؟
ابوکلام آزاد، پژوهشگر تاریخ و وزیر پیشین فرهنگ هند، پس از پژوهشهای دقیق و طولانی، در کتابش، با نام «کوروش کبیر» تأکید کرد تنها کسی که از ویژگیهای تاریخی ذوالقرنین برخوردار است، کوروش است.
در مواردی، نسبت ذوالقرنین را به اسکندر یا شاهانی دیگر دادند. اما بررسیهای پژوهشی نشان میدهد که این برداشت، اشتباه است. به گفته قرآن و دیگر کتب مقدس، ذوالقرنین فرمانروایی دادگستر بود. در حالیکه ویژگی بارز اسکندر خونریزی دهشتناک است. از طرف دیگر، قرآن ذوالقرنین را سازندهٴ یک سد بزرگ مینامد. حال آنکه، در هیچکجای تاریخ نشانی از ساختن سد توسط اسکندر وجود ندارد.
إنّا مکّنّا له فیالأرض وآتیناه من کلّ شیءٍ سببًا
ما در زمین، به او قدرت داده و اسباب هر چیزی را بدو بخشیدیم. (سورهٴ کهف- آیهٴ 84)
لیدیا
در شمال غربی ایران، «لیدیا» قرار داشت. در ترکیه کنونی!
«کرزوس» پادشاه لیدیا، تشنهٴ گسترش قلمروی حکومت خود بود. هنگامیکه پیشگویان معبد وی، به او اطمینان دادند میتواند دولت نو بنیاد ایران را شکست داده و پهنهٴ خاک آن سرزمین را به قلمروی خود اضافه کند، «کرزوس» درنگ نکرد.
جنگ با لیدیا - فاتح دادگر
در پاییز سال 549 پیش از میلاد، جنگ سختی میان ایران و لیدیا درگرفت. کرزوس، گمان کرد کوروش و ارتش نوپایش، توان جنگیدن در سرمای زمستان را نخواهد داشت. اما کوروش، بر خلاف کرزوس و دیگر پادشاهان زمانه، کارهایش را بر پایه پیشگویی غیبگوها بنا نمیکرد. او با بهکار بردن دانش و قانونمندیها، دریافت که بهترین زمان حمله، درست در همان زمستان است.
پایتخت لیدیا، شهری که در همان زمستان سال 549 پیش از میلاد، توسط کوروش تسخیر شد. کرزوس اسیر شد. اما بر خلاف سنت شاهان زمانه، کوروش او را آزاد کرد و حرمت خانوادهٴ او را نگاه داشت.
هنگامیکه کوروش باز هم به سوی غرب حرکت کرد، پدیدار شدن دریایی پهناور، به او، خبر از نهایت دنیای مسکونی آن روزگار را داد. کوروش، خورشید را دید که در ژرفنای دریا، غروب میکند.
حتّی إذا بلغ مغرب الشّمس وجدها تغرب فی عینٍ حمئةٍ ووجد عندها قومًا قلنا یا ذا القرنین إمّا أن تعذّب وإمّا أن تتّخذ فیهم حسنًا ﴿کهف- 86﴾
«تا آنگاه که به غروبگاه خورشید رسید دید که [خورشید] در چشمهای گل آلود غروب میکند و نزدیک آن طایفهای را یافت گفتیم ای ذوالقرنین یا عذابشان میکنی یا در میانشان نیکویی پیش میگیری» (86)
کوروش، در میان مردم لیدیا، نیکویی و گذشت را پیشه کرد.
جنگ با قبایل وحشی
نبرد دوم کوروش، در سمت شرق بود. آنگاه که قبایل وحشی و عقبافتادهٴ «گیدروسیا» و «باکتریا» سر به طغیان گذاشتند. گیدروسیا، سرزمینی بود که بین ایران و سند قرار گرفته. باکتریا نیز، در افغانستان امروزی بوده است. سرزمینهایی که اقوام ابتدایی در آن میزیستند.
قرآن در این رابطه میگوید:
ثمّ أتبع سببًا ﴿89﴾ حتّی إذا بلغ مطلع الشّمس وجدها تطلع علی قومٍ لّم نجعل لّهم مّن دونها سترًا ﴿90﴾ کذلک وقد أحطنا بما لدیه خبرًا ﴿91﴾
سپس (ذوالقرنین) راهی [دیگر] در پیش گرفت - تا آنگاه که به جایگاه برآمدن و طلوع خورشید رسید [خورشید] را [چنین] یافت که بر قومی طلوع میکرد که برای ایشان در برابر آفتاب، پوششی و سایبانی قرار نداده بودیم- آری، او (ذو القرنین) این چنین بود! و ما به خوبی از امکانات و کارهای او آگاه بودیم. (سورهٴ کهف- آیهٴ 89 تا 91)
در این مختصات جغرافیایی: 32 درجه و 37 دقیقه شمالی / 44 درجه و 33 دقیقه شرقی
شهری است که روزگاری مرکز قدرت و شکوه شاهان بود. قدرتی که شاخص آن، دژ چند طبقه و با شکوه بود. دژی برپا شده بر رنج و خون هزاران برده و انسان زیر ستم. شهری با باغهای معلق!
بابل!
بخت النصر«نبوخذنصر» که اعراب او را «بختالنصر» مینامند، پادشاه ستمگر بابل بود.
ابوکلام آزاد، درباره او میگوید:
«نبوخذنصر دوبار فلسطین و شام را غارت کرد و در آخرین حمله خود، نه تنها دولت یهود را به کلی برانداخت، بلکه زندگی قومی و ملی آنان را نیز پایان داد. این یکی از بزرگترین فجایع تاریخ باستان است».
اسیران برای بردگی، به بابل آورده شدند. پس از 70سال قوم به اسارت رفته، نمایندهای نزد کوروش فرستادند و برای آزادیشان از او درخواست کمک کردند. کوروش با لشکری گران از پارس حرکت کرد و پشت دیوارهای نفوذ ناپذیر قلعه بابل رسید.
این دیوارها، که امروز نمایشگاه است، آنروز کوروش را به فکر انداخت، که چگونه باید این دژ تسخیرناپذیر را آزاد کند.
کوروش راه را پیدا کرد. به فرمان کوروش، مسیر بخشی از آب فرات که از زیر دژ میگذشت، تغییر داده شد. بستر رود، مسیر ورود نیروهای کوروش به درون دژ شد. قوم به اسارت رفته یهود، پس از 70سال آزاد شدند. کوروش آنان را به سرزمین خود فرستاد و به آنان کمک کرد تا شهرهای ویرانشان را از نو برپا ساختند.
منشور حقوقبشر
در موزه ملی بریتانیا قطعهای سفالین، با دقت، حفظ و نگهداری میشود. این قطعه، نخستین منشوری است که بر روی حقوقبشر انگشت میگذارد. این قطعه، «منشور حقوقبشر کوروش» است.
در سال 1878 میلادی، استوانهٴ حقوقبشر کوروش، در پی کاوش باستانشناسان در بابل کشف شد.
در سال 1971، سازمان ملل متحد، این سند را بهعنوان نخستین منشور حقوقبشر، به بسیاری از زبانهای رسمی منتشر کرد.
«منم کوروش، شاه دادگر... ارتش بزرگ من به آرامی به بابل درآمد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این سرزمین برسد... من همهٴ شهرهای ویران شده را از نو ساختم»
کوروش، فرمانروایی که شرق تا غرب جهان زندهٴ آن روزگار را در نوردیده بود، اینک برای سامان دادن به سرزمینی دیگر، رهسپار شد.
غرب دریای خزر-رشته کوه قفقاز!
رود ارس، رودی که مرز امروزی ایران با همسایگان شمالیست. اگر از مرز ایران عبور کنید و به خاک آذربایجان بروید، در مختصات 39 درجه و 59 دقیقه شمالی و 48 درجه و 21 دقیقه شرقی، به نقطهای میرسید که رودی دیگر، به ارس میریزد.
این رود، «کورا» Kura نام دارد. کوروش!
تاریخنگاران نگاشتهاند که هنگامیکه کوروش، به کوههای قفقاز رسید، در کنار این رود چادر زد. اینک، 2500سال است که این رود، به یادآورندهٴ نام آن حکمران دادگستر است. در آن هنگام، مردم آن سرزمین، در نزد کوروش از یورش پیاپی قبایلی وحشی و بیابانگرد، شکایت کردند.
قبایلی که از سمت شمال به آنان یورش برده، کشتار کرده و خانههای آنان را به آتش میکشیدند. قبایلی که از نظر نظامی، تنها یک تاکتیک داشتند. ایجاد رعب و وحشت، با سلاح وحشیگری بیمانند! آنان، بزرگترین مشکل آن روزگار بودند. موجوداتی که بشریت آن دوران، با وجود آنان نمیتوانست به پیشرفت و تکامل خود ادامه دهد. قرآن از آنان، با نامهای «یاجوج» و «ماجوج» نام میبرد.
در زبان یونان باستان، یاجوج و ماجوج، «گوگ» Gog و «ماگوگ» Magog نامیده میشدند. تاریخ شناسان، بر این باورند که گاگ و ماگوگ، ریشه نام «مونگولیا» است. مغول!
آنان، پیش از رسیدن به سرزمینهای شمالی ایران، در غرب دریای خزر، با یک دیواره برخورد کردند. این دیواره، رشتهکوهی است که از دریای سیاه تا دریای خزر کشیده شده است. رشته کوه قفقاز.
دیوارهای نفوذناپذیر میان دو دریا! رشته کوهی سر به فلک کشیده، که در فرهنگ پارسی، به «کوه قاف» شهرت یافته است.
پیش از دوران سوم زمینشناسی، دریای بزرگی با نام «تتیس» Tetis یا «زوژه» در این منطقه وجود داشت. در دوران سوم زمینشناسی، در ادامه «کوهزایی آلپ»، رشتهکوه قفقاز به وجود آمد. تولد این رشتهکوه، مرگ دریای «تتیس» را به همراه داشت. امروزه، آبهای به جای مانده از دریای تتیس، با نامهای دریای خزر، دریای سیاه و دریای مدیترانه شناخته میشوند.
در جنگ دوم جهانی، آلمانها برای دستیابی به منابع سرشار نفتی باکو، با یک مانع جدی روبهرو بودند. رشتهکوه قفقاز. دیواری که باعث شکست نیروهای مهاجم آلمانی شد.
همچنین، هنگامیکه در سال 2008، جنگی کوتاهمدت بین روسیه و گرجستان در گرفت، یکی از مهمترین پدیدههایی که فرماندهان روسیه، باید در طراحی عملیاتی خود در نظر میگرفتند، رشته کوه قفقاز بود.
حال پرسش اینست! پس چطور در 2500سال پیش، قبایل وحشی میتوانستند پیاپی، از این دیوارهٴ سر به فلک کشیده عبور کرده، مردم سرزمینهای جنوبی آن را کشتار و غارت کنند؟
این تصویر، پاسخ این پرسش است. تنگهٴ داریال! تنها راه عبور از شمال کوههای قفقاز به سمت جنوب. مسیری در میان دو دیوارهٴ سر به فلک کشیده.
بدلیل اینکه کوروش به تنگه رسیده بود نام آنجا گورا کورا گذاشتهاند. نامی برگرفته از نام کوروش.
قالوا یا ذا القرنین إنّ یأجوج ومأجوج مفسدون فیالأرض فهل نجعل لک خرجًا علی أن تجعل بیننا وبینهم سدًّا ﴿94﴾ قال ما مکّنّی فیه ربّی خیر فأعینونی بقوّةٍ أجعل بینکم وبینهم ردمًا ﴿95﴾
(مردم) گفتند ای ذوالقرنین یاجوج و ماجوج سخت در زمین فساد میکنند آیا [ممکن است] مالی در اختیار تو قرار دهیم تا میان ما و آنان سدی قرار دهی / گفت آنچه پروردگارم به من در آن تمکن داده بهتر است، تنها مرا با نیرویی [انسانی] یاری کنید [تا] میان شما و آنها سدی استوار قرار دهم (سورهٴ کهف- آیات 94 و 95)
تاریخنگاران نوشتهاند که کوروش، نخستین کسی بود که از آهن و مس، برای ساختن یک بنا استفاده کرد.
آتونی زبر الحدید حتّی إذا ساوی بین الصّدفین قال انفخوا حتّی إذا جعله نارًا قال آتونی أفرغ علیه قطرًا ﴿96﴾ فما اسطاعوا أن یظهروه و ما استطاعوا له نقبًا ﴿97﴾
برای من قطعات آهن بیاورید آنگاه که میانهٴ دو کوه را از آهن پر کرد گفت بر آن بدمید تا وقتی که آن [آهن] ذوب شد گفت مس گداخته برایم بیاورید تا روی آن بریزم / [در نتیجه اقوام وحشی] نتوانستند از آن [سد] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ کنند (سورهٴ کهف- آیات 96 و 97)
سد کوروش
در عکسهای هوایی از تنگهٴ داریال، رنگ زمین با رنگ نقاط دیگر تفاوت دارد. رنگی که بهخاطر وجود مس و آهن به این صورت، نمایان شده است. اینجا، آثار بازمانده از سدی در میان دو ارتفاع بلند است! سد ذوالقرنین! سدی که کوروش، با پیروی از دانش زمانه و آگاهی به قانونمندیها، توانست به اهمیت آن، برای جلوگیری از سرازیر شدن وحوش، پی ببرد. او، اسباب ساختن سدی سدید در برابر مشکل جدی آن زمانه را، مهیا کرد.
جهان آنروز، با وجود این سد، صدها سال در برابر یورش وحوش در امان ماند. سدی سدید، سدی که ذوالقرنین مدتها اسباب آن را آماده کرد. سدی در برابر بازدارندگان تکامل اجتماعی دوران!
قال هذا رحمه مّن رّبّی فإذا جاء وعد ربّی جعله دکّاء وکان وعد ربّی حقًّا ﴿98﴾
(آنگاه ذوالقرنین) گفت: این (سد) رحمتی از جانب پروردگار من است، هنگامیکه وعده پروردگارم فرا رسد (و تضاد زمانه دگرگون شود) آن [سد] را درهم کوبد و وعده پروردگارم حق است (سورهٴ کهف- آیه 98)
معنی واژه
برای واژه ذوالقرنین، تاریخشناسان، 3 معنی تعریف کردهاند. یکی از این معانی، فرمانرواییست که بر روی کلاهخودش، دو شاخ وجود داشته است.
مجسمه
یکی از کشفهای باستانشناسان در پاسارگاد، یک مجسمه سنگی بود. بر روی این مجسمه چنین حک شده: «منم کوروش، شاه شاهان هخامنشی!» باستانشناسان این فرمانروای مقدر را با کلاهخودی بر سر دیدند، مزین به دو شاخ!
ذوالقرنین!
خورشید بر فراز آسمان.
تیغهٴ آهنین شمشیرها، سر برنده نیزهها، پهنای براق سپرها!
آنگاه که فرمانروای پیروز، «سارد» این بزرگ شهر لیدیا را تسخیر کرد، خورشید به افق نزدیک گشته بود!
فرمانروای پیروز میدانست سارد نهایت لیدیا نیست. چرخ ارابههای لشکر او، باز هم به سوی غرب چرخید. تا اینکه:
خورشید را دید که در حال فرو رفتن در دریایی تیره و گل آلود است!
آنگاه که فروانروای کبیر، در ساحل غربی لیدیا، از حرکت باز ایستاد، او رفت تا باقی جهان را تسخیر کند! فرمانروایی دادگستر، فرمانروایی آگاه به دانش زمان، برپا دارندهٴ سدی سدید، فرمانروایی مقتدر!
ذوالقرنین- در قرآن
ویسألونک عن ذی القرنین قل سأتلو علیکم مّنه ذکرًا ﴿83﴾
و از تو (ای پیامبر) درباره ذوالقرنین میپرسند بگو سرگذشتی از او برایتان خواهم گفت (سورهٴ کهف- آیهٴ 83)
پیشینه
سال 560 پیش از میلاد، سرزمینی که دو قوم آن را به نام خود کردهاند. قوم ماد در شمال، در حالیکه همدان مرکز آن است، قوم پارس در جنوب، آنجا که «آنشان» را پایتخت خود قرار داده است.
«کمبوجیه اول» شاه پارس، با «ماندانا» دختر پادشاه ماد ازدواج کرد. فرزند آنان، «کوروش» نام گرفت.
«هرودوت» (Herodotus) تاریخنگار یونان باستان، گفته است، دست سرنوشت کوروش را از مادر و پدر جدا کرد و کوروش تا 14سالگی توسط چوپانی به نام «میترادات» و همسرش «سپاکو» بزرگ شد. گذری شگفت از شاهزادگی تا چوپانی.
زمامداری
اما بر اثر یک رخداد، بار دیگر کوروش به مادر و پدر رسید. او که درد و رنج زندگی مردم محروم را لمس کرده بود، پس از مرگ کمبوجیه اول، به فرمانروایی رسید. فرمانروایی که ماد و پارس را با یکدیگر متحد کرده، نامی بر سرزمین آنها نهاد که تا به امروز یکی از تاثیرگذارترین نامها بر برگهای تاریخ بشریت است! سرزمین تلاطمها، سرزمین دگرگونیها، سرزمینی که بارها آتش گرفت، اما از خاکستر خود برخاست، سرزمین شورش، عصیان، انقلاب!
ایران
حاکمی دادگستر
به گواهی تاریخ، کوروش از آن شاهانی نبود که بنای حکومت خود را بر خونریزی و استثمار مردم گذاشتند. بلکه درست در نقطهٴ مقابل، کوروش، دادگستر و مدافع مردم محروم بود. او هیچگاه شمشیرش را به سوی مردم نگرفت، هیچگاه سرزمینهایی را که فتح کرد به آتش نکشید، هیچگاه به باورهای مردمان سرزمینهای دیگر، بیاحترامی نکرد و هیچگاه برای به دست آوردن برده و ثروت، لشکرکشی نکرد!
تاریخنگاران
تاریخنگار برجسته، «ویل دورانت» در مجموعه کتاب «تاریخ تمدن» در رابطه با کوروش مینویسد:
«کوروش از آن کشورگشایانی بوده که بیش از هر کشورگشای دیگر، او را دوست میداشتند. او پایههای حکومت خود را بر بخشندگی و خوی نیکو قرار داده بود. کوروش بر «اصل نخست حکومت کردن بر مردم» آگاهی داشت و میدانست که باورهای مردم، از دولت نیرومندتر و مقدمترند و بدین جهت، به آنان احترام میگذاشت. کوروش هرگز شهرها را غارت نمیکرد و معابد را ویران نمیساخت».
پرفسور پاتریک فونت- از دانشگاه استانفورد:
«اگر که شما به بزرگترین شخصیتهای تاریخ نگاه کنید. کسانی که جهان را تغییر دادند. کوروش کبیر، یکی از معدود نفراتی است که در این زمره میباشد. کسی که مستحق این میباشد که او را کبیر صدا کنند».
از اینرو، به گفته بسیاری از کارشناسان، ویژگیهای کوروش، همچنین رخدادهای بعدی نشان از این دارد که «ذوالقرنین» که در کتاب مقدس و قرآن آمده، همان کوروش است.
ذوالقرنین چه کسی است؟
ابوکلام آزاد، پژوهشگر تاریخ و وزیر پیشین فرهنگ هند، پس از پژوهشهای دقیق و طولانی، در کتابش، با نام «کوروش کبیر» تأکید کرد تنها کسی که از ویژگیهای تاریخی ذوالقرنین برخوردار است، کوروش است.
در مواردی، نسبت ذوالقرنین را به اسکندر یا شاهانی دیگر دادند. اما بررسیهای پژوهشی نشان میدهد که این برداشت، اشتباه است. به گفته قرآن و دیگر کتب مقدس، ذوالقرنین فرمانروایی دادگستر بود. در حالیکه ویژگی بارز اسکندر خونریزی دهشتناک است. از طرف دیگر، قرآن ذوالقرنین را سازندهٴ یک سد بزرگ مینامد. حال آنکه، در هیچکجای تاریخ نشانی از ساختن سد توسط اسکندر وجود ندارد.
إنّا مکّنّا له فیالأرض وآتیناه من کلّ شیءٍ سببًا
ما در زمین، به او قدرت داده و اسباب هر چیزی را بدو بخشیدیم. (سورهٴ کهف- آیهٴ 84)
لیدیا
در شمال غربی ایران، «لیدیا» قرار داشت. در ترکیه کنونی!
«کرزوس» پادشاه لیدیا، تشنهٴ گسترش قلمروی حکومت خود بود. هنگامیکه پیشگویان معبد وی، به او اطمینان دادند میتواند دولت نو بنیاد ایران را شکست داده و پهنهٴ خاک آن سرزمین را به قلمروی خود اضافه کند، «کرزوس» درنگ نکرد.
جنگ با لیدیا - فاتح دادگر
در پاییز سال 549 پیش از میلاد، جنگ سختی میان ایران و لیدیا درگرفت. کرزوس، گمان کرد کوروش و ارتش نوپایش، توان جنگیدن در سرمای زمستان را نخواهد داشت. اما کوروش، بر خلاف کرزوس و دیگر پادشاهان زمانه، کارهایش را بر پایه پیشگویی غیبگوها بنا نمیکرد. او با بهکار بردن دانش و قانونمندیها، دریافت که بهترین زمان حمله، درست در همان زمستان است.
پایتخت لیدیا، شهری که در همان زمستان سال 549 پیش از میلاد، توسط کوروش تسخیر شد. کرزوس اسیر شد. اما بر خلاف سنت شاهان زمانه، کوروش او را آزاد کرد و حرمت خانوادهٴ او را نگاه داشت.
هنگامیکه کوروش باز هم به سوی غرب حرکت کرد، پدیدار شدن دریایی پهناور، به او، خبر از نهایت دنیای مسکونی آن روزگار را داد. کوروش، خورشید را دید که در ژرفنای دریا، غروب میکند.
حتّی إذا بلغ مغرب الشّمس وجدها تغرب فی عینٍ حمئةٍ ووجد عندها قومًا قلنا یا ذا القرنین إمّا أن تعذّب وإمّا أن تتّخذ فیهم حسنًا ﴿کهف- 86﴾
«تا آنگاه که به غروبگاه خورشید رسید دید که [خورشید] در چشمهای گل آلود غروب میکند و نزدیک آن طایفهای را یافت گفتیم ای ذوالقرنین یا عذابشان میکنی یا در میانشان نیکویی پیش میگیری» (86)
کوروش، در میان مردم لیدیا، نیکویی و گذشت را پیشه کرد.
جنگ با قبایل وحشی
نبرد دوم کوروش، در سمت شرق بود. آنگاه که قبایل وحشی و عقبافتادهٴ «گیدروسیا» و «باکتریا» سر به طغیان گذاشتند. گیدروسیا، سرزمینی بود که بین ایران و سند قرار گرفته. باکتریا نیز، در افغانستان امروزی بوده است. سرزمینهایی که اقوام ابتدایی در آن میزیستند.
قرآن در این رابطه میگوید:
ثمّ أتبع سببًا ﴿89﴾ حتّی إذا بلغ مطلع الشّمس وجدها تطلع علی قومٍ لّم نجعل لّهم مّن دونها سترًا ﴿90﴾ کذلک وقد أحطنا بما لدیه خبرًا ﴿91﴾
سپس (ذوالقرنین) راهی [دیگر] در پیش گرفت - تا آنگاه که به جایگاه برآمدن و طلوع خورشید رسید [خورشید] را [چنین] یافت که بر قومی طلوع میکرد که برای ایشان در برابر آفتاب، پوششی و سایبانی قرار نداده بودیم- آری، او (ذو القرنین) این چنین بود! و ما به خوبی از امکانات و کارهای او آگاه بودیم. (سورهٴ کهف- آیهٴ 89 تا 91)
در این مختصات جغرافیایی: 32 درجه و 37 دقیقه شمالی / 44 درجه و 33 دقیقه شرقی
شهری است که روزگاری مرکز قدرت و شکوه شاهان بود. قدرتی که شاخص آن، دژ چند طبقه و با شکوه بود. دژی برپا شده بر رنج و خون هزاران برده و انسان زیر ستم. شهری با باغهای معلق!
بابل!
بخت النصر«نبوخذنصر» که اعراب او را «بختالنصر» مینامند، پادشاه ستمگر بابل بود.
ابوکلام آزاد، درباره او میگوید:
«نبوخذنصر دوبار فلسطین و شام را غارت کرد و در آخرین حمله خود، نه تنها دولت یهود را به کلی برانداخت، بلکه زندگی قومی و ملی آنان را نیز پایان داد. این یکی از بزرگترین فجایع تاریخ باستان است».
اسیران برای بردگی، به بابل آورده شدند. پس از 70سال قوم به اسارت رفته، نمایندهای نزد کوروش فرستادند و برای آزادیشان از او درخواست کمک کردند. کوروش با لشکری گران از پارس حرکت کرد و پشت دیوارهای نفوذ ناپذیر قلعه بابل رسید.
این دیوارها، که امروز نمایشگاه است، آنروز کوروش را به فکر انداخت، که چگونه باید این دژ تسخیرناپذیر را آزاد کند.
کوروش راه را پیدا کرد. به فرمان کوروش، مسیر بخشی از آب فرات که از زیر دژ میگذشت، تغییر داده شد. بستر رود، مسیر ورود نیروهای کوروش به درون دژ شد. قوم به اسارت رفته یهود، پس از 70سال آزاد شدند. کوروش آنان را به سرزمین خود فرستاد و به آنان کمک کرد تا شهرهای ویرانشان را از نو برپا ساختند.
منشور حقوقبشر
در موزه ملی بریتانیا قطعهای سفالین، با دقت، حفظ و نگهداری میشود. این قطعه، نخستین منشوری است که بر روی حقوقبشر انگشت میگذارد. این قطعه، «منشور حقوقبشر کوروش» است.
در سال 1878 میلادی، استوانهٴ حقوقبشر کوروش، در پی کاوش باستانشناسان در بابل کشف شد.
در سال 1971، سازمان ملل متحد، این سند را بهعنوان نخستین منشور حقوقبشر، به بسیاری از زبانهای رسمی منتشر کرد.
«منم کوروش، شاه دادگر... ارتش بزرگ من به آرامی به بابل درآمد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این سرزمین برسد... من همهٴ شهرهای ویران شده را از نو ساختم»
کوروش، فرمانروایی که شرق تا غرب جهان زندهٴ آن روزگار را در نوردیده بود، اینک برای سامان دادن به سرزمینی دیگر، رهسپار شد.
غرب دریای خزر-رشته کوه قفقاز!
رود ارس، رودی که مرز امروزی ایران با همسایگان شمالیست. اگر از مرز ایران عبور کنید و به خاک آذربایجان بروید، در مختصات 39 درجه و 59 دقیقه شمالی و 48 درجه و 21 دقیقه شرقی، به نقطهای میرسید که رودی دیگر، به ارس میریزد.
این رود، «کورا» Kura نام دارد. کوروش!
تاریخنگاران نگاشتهاند که هنگامیکه کوروش، به کوههای قفقاز رسید، در کنار این رود چادر زد. اینک، 2500سال است که این رود، به یادآورندهٴ نام آن حکمران دادگستر است. در آن هنگام، مردم آن سرزمین، در نزد کوروش از یورش پیاپی قبایلی وحشی و بیابانگرد، شکایت کردند.
قبایلی که از سمت شمال به آنان یورش برده، کشتار کرده و خانههای آنان را به آتش میکشیدند. قبایلی که از نظر نظامی، تنها یک تاکتیک داشتند. ایجاد رعب و وحشت، با سلاح وحشیگری بیمانند! آنان، بزرگترین مشکل آن روزگار بودند. موجوداتی که بشریت آن دوران، با وجود آنان نمیتوانست به پیشرفت و تکامل خود ادامه دهد. قرآن از آنان، با نامهای «یاجوج» و «ماجوج» نام میبرد.
در زبان یونان باستان، یاجوج و ماجوج، «گوگ» Gog و «ماگوگ» Magog نامیده میشدند. تاریخ شناسان، بر این باورند که گاگ و ماگوگ، ریشه نام «مونگولیا» است. مغول!
آنان، پیش از رسیدن به سرزمینهای شمالی ایران، در غرب دریای خزر، با یک دیواره برخورد کردند. این دیواره، رشتهکوهی است که از دریای سیاه تا دریای خزر کشیده شده است. رشته کوه قفقاز.
دیوارهای نفوذناپذیر میان دو دریا! رشته کوهی سر به فلک کشیده، که در فرهنگ پارسی، به «کوه قاف» شهرت یافته است.
پیش از دوران سوم زمینشناسی، دریای بزرگی با نام «تتیس» Tetis یا «زوژه» در این منطقه وجود داشت. در دوران سوم زمینشناسی، در ادامه «کوهزایی آلپ»، رشتهکوه قفقاز به وجود آمد. تولد این رشتهکوه، مرگ دریای «تتیس» را به همراه داشت. امروزه، آبهای به جای مانده از دریای تتیس، با نامهای دریای خزر، دریای سیاه و دریای مدیترانه شناخته میشوند.
در جنگ دوم جهانی، آلمانها برای دستیابی به منابع سرشار نفتی باکو، با یک مانع جدی روبهرو بودند. رشتهکوه قفقاز. دیواری که باعث شکست نیروهای مهاجم آلمانی شد.
همچنین، هنگامیکه در سال 2008، جنگی کوتاهمدت بین روسیه و گرجستان در گرفت، یکی از مهمترین پدیدههایی که فرماندهان روسیه، باید در طراحی عملیاتی خود در نظر میگرفتند، رشته کوه قفقاز بود.
حال پرسش اینست! پس چطور در 2500سال پیش، قبایل وحشی میتوانستند پیاپی، از این دیوارهٴ سر به فلک کشیده عبور کرده، مردم سرزمینهای جنوبی آن را کشتار و غارت کنند؟
این تصویر، پاسخ این پرسش است. تنگهٴ داریال! تنها راه عبور از شمال کوههای قفقاز به سمت جنوب. مسیری در میان دو دیوارهٴ سر به فلک کشیده.
بدلیل اینکه کوروش به تنگه رسیده بود نام آنجا گورا کورا گذاشتهاند. نامی برگرفته از نام کوروش.
قالوا یا ذا القرنین إنّ یأجوج ومأجوج مفسدون فیالأرض فهل نجعل لک خرجًا علی أن تجعل بیننا وبینهم سدًّا ﴿94﴾ قال ما مکّنّی فیه ربّی خیر فأعینونی بقوّةٍ أجعل بینکم وبینهم ردمًا ﴿95﴾
(مردم) گفتند ای ذوالقرنین یاجوج و ماجوج سخت در زمین فساد میکنند آیا [ممکن است] مالی در اختیار تو قرار دهیم تا میان ما و آنان سدی قرار دهی / گفت آنچه پروردگارم به من در آن تمکن داده بهتر است، تنها مرا با نیرویی [انسانی] یاری کنید [تا] میان شما و آنها سدی استوار قرار دهم (سورهٴ کهف- آیات 94 و 95)
تاریخنگاران نوشتهاند که کوروش، نخستین کسی بود که از آهن و مس، برای ساختن یک بنا استفاده کرد.
آتونی زبر الحدید حتّی إذا ساوی بین الصّدفین قال انفخوا حتّی إذا جعله نارًا قال آتونی أفرغ علیه قطرًا ﴿96﴾ فما اسطاعوا أن یظهروه و ما استطاعوا له نقبًا ﴿97﴾
برای من قطعات آهن بیاورید آنگاه که میانهٴ دو کوه را از آهن پر کرد گفت بر آن بدمید تا وقتی که آن [آهن] ذوب شد گفت مس گداخته برایم بیاورید تا روی آن بریزم / [در نتیجه اقوام وحشی] نتوانستند از آن [سد] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ کنند (سورهٴ کهف- آیات 96 و 97)
سد کوروش
در عکسهای هوایی از تنگهٴ داریال، رنگ زمین با رنگ نقاط دیگر تفاوت دارد. رنگی که بهخاطر وجود مس و آهن به این صورت، نمایان شده است. اینجا، آثار بازمانده از سدی در میان دو ارتفاع بلند است! سد ذوالقرنین! سدی که کوروش، با پیروی از دانش زمانه و آگاهی به قانونمندیها، توانست به اهمیت آن، برای جلوگیری از سرازیر شدن وحوش، پی ببرد. او، اسباب ساختن سدی سدید در برابر مشکل جدی آن زمانه را، مهیا کرد.
جهان آنروز، با وجود این سد، صدها سال در برابر یورش وحوش در امان ماند. سدی سدید، سدی که ذوالقرنین مدتها اسباب آن را آماده کرد. سدی در برابر بازدارندگان تکامل اجتماعی دوران!
قال هذا رحمه مّن رّبّی فإذا جاء وعد ربّی جعله دکّاء وکان وعد ربّی حقًّا ﴿98﴾
(آنگاه ذوالقرنین) گفت: این (سد) رحمتی از جانب پروردگار من است، هنگامیکه وعده پروردگارم فرا رسد (و تضاد زمانه دگرگون شود) آن [سد] را درهم کوبد و وعده پروردگارم حق است (سورهٴ کهف- آیه 98)
معنی واژه
برای واژه ذوالقرنین، تاریخشناسان، 3 معنی تعریف کردهاند. یکی از این معانی، فرمانرواییست که بر روی کلاهخودش، دو شاخ وجود داشته است.
مجسمه
یکی از کشفهای باستانشناسان در پاسارگاد، یک مجسمه سنگی بود. بر روی این مجسمه چنین حک شده: «منم کوروش، شاه شاهان هخامنشی!» باستانشناسان این فرمانروای مقدر را با کلاهخودی بر سر دیدند، مزین به دو شاخ!
ذوالقرنین!