زندگی با یکی شدن در مرگ، زندگی در یکی شدن باعشق
زندگی در میان خون و خطر، لحظه لحظه نهان و پیدا عشق
زندگی در میان خون و خطر، لحظه لحظه نهان و پیدا عشق
زندگی امتداد اخبار عاجل دوستی به خون غلتید
نوعی از فشردگی در نای، میکند تو را مداوا عشق
زندگی انتظار خمپاره دود گوگرد روی رخساره
زندگی سینه خیز در آتش، پیش رفتن وجب وجب تا عشق
زندگی بهرغم ترکش و تیر، واقعاً هر بلیه در تقدیر
و هنوز علاقه مندی به واژههایی چو آب بابا عشق
گاهی از بغض منفجر نشده زخمهایی به عمد سِـر نشده
در درونت جهنمی برپاست میکند کمک تقاضا عشق
زندگی در مسیر آزادی مثل اینکه اسیر آزادی
باشی و هر دم انتخاب کنی یا پی خودت روی یا عشق
زندگیشان همیشه اینطوری است همهی کارهایشان فوری است
جنب و جوشی همیشگی دارند تا فروپوشد این جهان را عشق.