زهره عزیزم
با سلام به تو و هزار همردیف اشرفی،
25سال پیش، چند ماه پس از مرگ دجال ضدبشر خمینی، مسعود در مهر 1368، من را بهعنوان مسئول اول معرفی کرد. اما بهرغم مخالفت خودم شما به من رأی دادید. در آن زمان کناره گرفتن مسعود از مسئول اولی سازمان برای همه ما خیلی سخت و غیرقابلقبول بود، اما او همه ما را یک به یک قانع کرد.
ولی منظور من از این یادداشت، یادآوری گذشتهها نیست چون همهٴ شما بهخوبی و با جزئیات بحثها، خودتان شاهد بودهاید و احتیاج به یادآوری ندارد.
در قدمهای بعد و در جریان پیشرفت و تعمیق انقلاب ایدئولوژیک درونی، زن انقلابی ذیصلاح مجاهد خلق، هژمونی را در بزرگترین سازمان رزمنده تاریخ مبارزاتی ایران بهعهده گرفت که تا امروز ادامه دارد و تاریخ درباره قهرمانیها و حماسههای آنان قضاوت خواهد کرد. در عینحال، این تیری بود به قلب ایدئولوژی و فرهنگ ارتجاع زنستیز حاکم که زن ایرانی را برای احقاق حقوقش و حق حاکمیت و آزادی تمام مردم ایران به جلو پرتاب کرد.
همهٴ شما خواهران و برادرانم بحث ”هزار همردیف“ را در خرداد 1376 که من خواستار آن بودم بیاد دارید.
همچنین بیاد دارید که پس از حمله 19فروردین به اشرف، به داستان هزار زن قهرمان در اشرف اشاره کردم و به آزمایشهای شگفتی که آنها در یک دهه از سرگذراندند. گفتم که:
«ثابت شد که این زنان، نیروی پیشتاز و نیروی تغییر، جواهرات بیهمتا و گنجینهٴ فناناپذیر کارزار صدساله ملت ایران برای آزادی و تضمین پیروزی هستند. بهخصوص صحبت دربارهٴ خواهران شهیدمان و همه این هزار زن قهرمان در اشرف را میگذارم برای بعد. چون واقعاً بحث جداگانهیی است و در یک دهه گذشته، آزمایشهای شگفتی را از سرگذراندند. ثابت شد که این زنان، نیروی پیشتاز و نیروی تغییر، جواهرات بیهمتا و گنجینهٴ فناناپذیر کارزار صدساله ملت ایران برای آزادی و تضمین پیروزی هستند.
این موضوع، نتایج خاص خود را دارد که به نظر من تمامی ساختار مجاهدین و ارتش آزادی را در مینوردد. بحث و نتیجهگیری دربارهٴ پایداری و عظمت و شکوه و حماسه نبرد آنها در کارزار کبیر فروغ اشرف را هم میگذارم برای بعد و در اینجا فقط این مژدگانی را به مردم ایران و بهویژه زنان میدهم که این هزار زن قهرمان با یک دهه پایداری، نمونهٴ بیهمتایی در تاریخ مبارزه زنان برای آزادی آفریدند و تاریخ زن ایرانی را ورق زدند. در مورد جایگاه آنها بعداً صحبت خواهم کرد و حالا برمیگردم به موضوع شهدایمان.
این 35 شهید تا امروز دقیقاً 37روز است که بعد از شهادتشان هم با پیکرهای زخمی و خونین در جنگ با دشمن ضدبشری هستند. قهرمانانی که نزدیک به 40روز است، ایستاده و همچنین خونین و برخاک افتاده در نبرد صد برابرند.
مزار مروارید را نیروهای مسلح و زرهیها اشغال کردهاند و مالکی و کمیته سرکوب او در نخستوزیری میخواهند در مورد دفن شهیدان هم مجاهدین را به تسلیم به خواستههای خودشان وادار کنند.
در روزهای 21 و 24فروردین هیأتهای آمریکا و سازمان ملل و تیمهای پزشکی آنها به اشرف آمدند و یک به یک پیکرهای شهیدان را دیدند و عکس و فیلم هم گرفتند».
در قدم بعد در زمان انتخاب خودت بهعنوان مسئول اول در شهریور 1390، قول دادید که تا دورهٴ 2ساله بعدی یعنی تا شهریور 1392 شورای مرکزی مرکب از هزار زن قهرمان را که تداعی کننده ”هزار اشرف“ است، یک به یک با رأی صلاحیت و به اتفاق آرا انتخاب و اعلام کنید.
بهنظر من، قبل از هر چیز، این نیاز ضروری و حیاتی پیشرفت جنبش انقلابی و سرنگونی در داخل ایران است.
این را هم بهخوبی میدانم که در سال 92 همگی درگیر موضوع قتلعام در اشرف و شهادت 52 مجاهد خلق و در رأس همهٴ آنها زهره و گیتی بودید. امسال هم عراق دستخوش تحولات کیفی و اساسی است و بختک مالکی که مجاهدین پیشتاز افشا و مبارزه و پرداخت قیمت در برابر دستنشاندهٴ ولیفقیه ارتجاع بودند، کنار زده و سرنگون شده است.
حالا امروز من میخواهم دوباره قولی را که در سال 90 با انتخاب مسئول اول جدید درباره برپا کردن شورای مرکزی، همان هزار زن قهرمان به موازات هزار اشرف را داده بودید از یاد نبرید و شروع به اجرا و انجام آن بکنید. کارتان البته باید دقیق و عمیق باشد و شتابی در کار نیست.
دلم میخواست این کار را میتوانستید در آغاز پنجاهمین سال تأسیس سازمان انجام بدهید اما تا پنجاهمین سالگرد در شهریور 94 هم، دیر نیست.
از نظر من این یک کار عظیم و تاریخی و البته پر زحمت و پر محنت است اما تاریخچهٴ 12سال گذشته در اشرف و لیبرتی با 27 حمله با سلاحهای گرم و سرد در دوره مالکی نشان از همان صلاحیت بیهمتا دارد که میتوان و باید آن را به سطح تشکیلاتی و ایدئولوژیکی هم، ارتقا و به ثبت داد.
با آرزوی موفقیت برای یکایک خواهران و برادرانم
مریم
26مهر 93
با سلام به تو و هزار همردیف اشرفی،
25سال پیش، چند ماه پس از مرگ دجال ضدبشر خمینی، مسعود در مهر 1368، من را بهعنوان مسئول اول معرفی کرد. اما بهرغم مخالفت خودم شما به من رأی دادید. در آن زمان کناره گرفتن مسعود از مسئول اولی سازمان برای همه ما خیلی سخت و غیرقابلقبول بود، اما او همه ما را یک به یک قانع کرد.
ولی منظور من از این یادداشت، یادآوری گذشتهها نیست چون همهٴ شما بهخوبی و با جزئیات بحثها، خودتان شاهد بودهاید و احتیاج به یادآوری ندارد.
در قدمهای بعد و در جریان پیشرفت و تعمیق انقلاب ایدئولوژیک درونی، زن انقلابی ذیصلاح مجاهد خلق، هژمونی را در بزرگترین سازمان رزمنده تاریخ مبارزاتی ایران بهعهده گرفت که تا امروز ادامه دارد و تاریخ درباره قهرمانیها و حماسههای آنان قضاوت خواهد کرد. در عینحال، این تیری بود به قلب ایدئولوژی و فرهنگ ارتجاع زنستیز حاکم که زن ایرانی را برای احقاق حقوقش و حق حاکمیت و آزادی تمام مردم ایران به جلو پرتاب کرد.
همهٴ شما خواهران و برادرانم بحث ”هزار همردیف“ را در خرداد 1376 که من خواستار آن بودم بیاد دارید.
همچنین بیاد دارید که پس از حمله 19فروردین به اشرف، به داستان هزار زن قهرمان در اشرف اشاره کردم و به آزمایشهای شگفتی که آنها در یک دهه از سرگذراندند. گفتم که:
«ثابت شد که این زنان، نیروی پیشتاز و نیروی تغییر، جواهرات بیهمتا و گنجینهٴ فناناپذیر کارزار صدساله ملت ایران برای آزادی و تضمین پیروزی هستند. بهخصوص صحبت دربارهٴ خواهران شهیدمان و همه این هزار زن قهرمان در اشرف را میگذارم برای بعد. چون واقعاً بحث جداگانهیی است و در یک دهه گذشته، آزمایشهای شگفتی را از سرگذراندند. ثابت شد که این زنان، نیروی پیشتاز و نیروی تغییر، جواهرات بیهمتا و گنجینهٴ فناناپذیر کارزار صدساله ملت ایران برای آزادی و تضمین پیروزی هستند.
این موضوع، نتایج خاص خود را دارد که به نظر من تمامی ساختار مجاهدین و ارتش آزادی را در مینوردد. بحث و نتیجهگیری دربارهٴ پایداری و عظمت و شکوه و حماسه نبرد آنها در کارزار کبیر فروغ اشرف را هم میگذارم برای بعد و در اینجا فقط این مژدگانی را به مردم ایران و بهویژه زنان میدهم که این هزار زن قهرمان با یک دهه پایداری، نمونهٴ بیهمتایی در تاریخ مبارزه زنان برای آزادی آفریدند و تاریخ زن ایرانی را ورق زدند. در مورد جایگاه آنها بعداً صحبت خواهم کرد و حالا برمیگردم به موضوع شهدایمان.
این 35 شهید تا امروز دقیقاً 37روز است که بعد از شهادتشان هم با پیکرهای زخمی و خونین در جنگ با دشمن ضدبشری هستند. قهرمانانی که نزدیک به 40روز است، ایستاده و همچنین خونین و برخاک افتاده در نبرد صد برابرند.
مزار مروارید را نیروهای مسلح و زرهیها اشغال کردهاند و مالکی و کمیته سرکوب او در نخستوزیری میخواهند در مورد دفن شهیدان هم مجاهدین را به تسلیم به خواستههای خودشان وادار کنند.
در روزهای 21 و 24فروردین هیأتهای آمریکا و سازمان ملل و تیمهای پزشکی آنها به اشرف آمدند و یک به یک پیکرهای شهیدان را دیدند و عکس و فیلم هم گرفتند».
در قدم بعد در زمان انتخاب خودت بهعنوان مسئول اول در شهریور 1390، قول دادید که تا دورهٴ 2ساله بعدی یعنی تا شهریور 1392 شورای مرکزی مرکب از هزار زن قهرمان را که تداعی کننده ”هزار اشرف“ است، یک به یک با رأی صلاحیت و به اتفاق آرا انتخاب و اعلام کنید.
بهنظر من، قبل از هر چیز، این نیاز ضروری و حیاتی پیشرفت جنبش انقلابی و سرنگونی در داخل ایران است.
این را هم بهخوبی میدانم که در سال 92 همگی درگیر موضوع قتلعام در اشرف و شهادت 52 مجاهد خلق و در رأس همهٴ آنها زهره و گیتی بودید. امسال هم عراق دستخوش تحولات کیفی و اساسی است و بختک مالکی که مجاهدین پیشتاز افشا و مبارزه و پرداخت قیمت در برابر دستنشاندهٴ ولیفقیه ارتجاع بودند، کنار زده و سرنگون شده است.
حالا امروز من میخواهم دوباره قولی را که در سال 90 با انتخاب مسئول اول جدید درباره برپا کردن شورای مرکزی، همان هزار زن قهرمان به موازات هزار اشرف را داده بودید از یاد نبرید و شروع به اجرا و انجام آن بکنید. کارتان البته باید دقیق و عمیق باشد و شتابی در کار نیست.
دلم میخواست این کار را میتوانستید در آغاز پنجاهمین سال تأسیس سازمان انجام بدهید اما تا پنجاهمین سالگرد در شهریور 94 هم، دیر نیست.
از نظر من این یک کار عظیم و تاریخی و البته پر زحمت و پر محنت است اما تاریخچهٴ 12سال گذشته در اشرف و لیبرتی با 27 حمله با سلاحهای گرم و سرد در دوره مالکی نشان از همان صلاحیت بیهمتا دارد که میتوان و باید آن را به سطح تشکیلاتی و ایدئولوژیکی هم، ارتقا و به ثبت داد.
با آرزوی موفقیت برای یکایک خواهران و برادرانم
مریم
26مهر 93