طی یک جلسه دادگاه شتابزده یک دختر دانشآموز دبیرستانی ۱۶ساله متهم به قتل شناخته شده و حکم اعدام وی صادر شده و سپس به تایید دیوان عالی کشور نیز رسيده است. اکنون هر آن ممکن است که حکم اعدام این دختر اجرا شود. به گزارش دریافتی، فاطمه سالبهی، متولد آبانماه ۱٣۷۰، متهم به قتل حامد صادقی و مجرم شناخته شده است. فاطمه در سال ۱٣٨۶، یعنی در سن 16سالگی، به عقد حامد صادقی در میآید. حامد حدود 30سال سن داشته، یعنی سن او تقریباً 2برابر سن فاطمه بوده است. فاطمه و حامد خویشاوندی دوری داشته و همدیگر را تا پیش از ازدواج هرگز ندیده و نمیشناختهاند. مادر حامد به خواستگاری فاطمه میآید و فاطمه به ازدواج حامد داده میشود.
در یکی از روزهای خرداد ۱٣٨۷، جسد حامد صادقی در محل سکونت او پیدا میشود. آن روز فاطمه مثل هر روز به دبیرستان رفته بوده تا درس بخواند و امتحان بدهد. از آنجایی که جسد در محل سکونت مقتول یافت شده، همسر او به اتهام قتل دستگیر و زندانی میشود.
فاطمه در بازجوییهای اولیه که مثل همه بازجوییهای رایج در ایران بدون حضور وکیل انجام میگیرد، حرفهای ضدونقیضی میزند، از یک سو به ارتکاب قتل اعتراف میکند و از سوی دیگر از 2نفر صحبت میکند که وارد منزل او شده و شوهرش را به قتل رساندهاند.
با توجه به فشارهایی که در طول دوران بازجویی روی فرد متهم وارد میآید و با توجه به اینکه فاطمه یک دختر مدرسهای 16ساله بوده است، روشن نیست که آن بخش از حرفهای او که اشاره به ارتکاب قتل دارد تا چه حد به واقعیت نزدیک است و تا چه حد بهخاطر رهایی از فشار بازجویی بوده است.
فاطمه در دادگاه به قتل اعتراف نمیکند. به هر حال شعبه ۵ دادگاه کیفری استان فارس او را محکوم به اعدام میکند. حکم فاطمه در دیوانعالی کشور نیز تایید شده و هر آن ممکن است که اجرا شود.
دادگستری شیراز این حقیقت را که متهم به قتل یک نوجوان زیر ۱٨سال بوده، در نظر نمیگیرد و برخلاف استانداردهای بینالمللی حقوقبشر و تعهدات دولت ایران به آنها وی را محکوم به اعدام مینماید.
ایران از نظر قانونی عضو میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون حقوق کودک است و از این رو موظف است که قانون منع اعدام کودکان مجرم را رعایت نماید. این 2پیماننامه به روشنی مجازات مرگ را در مورد افرادی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱٨سال سن دارند منع میکند.
رعایت بیطرفی در دادگاه دارای اهمیت است. هفته گذشته در آمریکا مردی به سوی یک نماینده مجلس و همراهان او در یک مکان عمومی تیراندازی کرد، 6نفر را به قتل رساند و حدود 20نفر را زخمی کرد. ابعاد فاجعه به قدری گسترده شده و احساسات عمومی را جریحهدار کرد که رئیسجمهور آمریکا در مراسم یادبود درگذشتگان شرکت و سخنرانی کرد. جالب توجه اینکه صحبت از این میرود که محاکمه این فرد در شهر دیگری دور از محل ارتکاب جرم انجام گردد چرا که احتمال میرود در همان شهر از محاکمه عادلانهای برخوردار نشود.
فاطمه سالبهی توسط همکاران شوهر مقتول خویش مورد محاکمه قرار گرفته و به اعدام محکوم شده است، یعنی توسط کسانی که سالها حامد صادقی را از نزدیک میشناخته و با او کار کرده بودند. میتوان بهروشنی دید که این افراد حتی تلاشی برای رعایت ضوابط حقوقی بهمنظور اجرای محاکمه بیطرف و عادلانه انجام نداده و یک کودک مجرم را به مرگ محکوم کردهاند.
اگر این دختر نوجوان در سن 16سالگی مانند یک قاتل خونسرد شوهر خود را به قتل رسانده و جسد او را در خانه رها کرده و مثل هر روز به مدرسه میرود، باید مورد معاینه وضعیت روانی قرار گیرد و ابتدا از نظر سلامت روانی ارزیابی شود. در صورتی که روشن شود که مشکل روانی وجود داشته، قاتل بهخاطر وضعیت روانی اعدام نمیگردد.
بسیار پرسشبرانگیز است که دادگاه در یک جلسه 2ساعته دختر 16سالهای را محکوم به اعدام نموده است. چرا تلاشی برای شکافتن جزئیات پرونده انجام نگرفته است؟ چرا در دادگاه کسی از فاطمه دلیل کشتن شوهرش را نپرسیده است؟ آیا رابطه مقامات دادگاه با مقتول بیشتر از زندگی این دختر ارزش داشته است؟ آیا قضات دادگاه در پی انتقامجویی از قاتل همکار خود بودهاند؟
ازدواج دختران زیر ۱٨سال ادامه دارد. در حقیقت به ازدواج دادن دختران از سنین پایین ۹ و ۱۰سالگی آغاز میشود. پدیده «به ازدواج دادن دختران» و خشونتهای پنهانی که بر تن و روان دخترکان میرود، هرگز صدایی نمییابد. این قربانیان خردسال و نوجوان، تجاوزهای شبانه مردان بزرگسال و مسن و خشونتهای جنسی و جسمانی را در سکوت تحمل میکنند. اما گاه فوران واکنش برخی از آنان را بهصورت فاجعه شوهرکشی میبینیم که متاسفانه بهاندازهای رواج یافته که اکنون بهعنوان پدیدهای اجتماعی تلقی میشود.
آیا این دختربچههایی که تنها پناهشان، یعنی پدر و مادرشان، آنها را در معاملهای به ازدواج میدهند و در خانه شوهر مورد تجاوزهای مکرر قرار میگیرند و هیچ پناهی در جامعه نمییابند، خود قربانی نیستند، قربانیانی که گاه از فرط استیصال و درماندگی، خود دست به خشونت میزنند؟
بسیاری از این دخترانی که به ازدواج داده میشوند، همه خشونتها و سختیهای رابطه ناخواسته را تحمل میکنند و بچهدار میشوند و به زندگی مشترک خود ادامه میدهند ولی چه بسا تا آخر زندگی خویش از رابطه جنسی جز نفرت و بیزاری خاطرهای ندارند. برخی خودکشی میکنند، برخی به شیوه فجیع خودسوزی به زندگی خود پایان میدهند و برخی هم جنایت شوهرکشی را برمیگزینند.
جامعه میبیند که بسیاری از این قربانیان خاموش دست به جنایت میزنند و شوهران خود را به طرز فجیعی میکشند و هنوز گامی در یاری و حمایت از این قربانیان و پیشگیری از فاجعه برداشته نمیشود. دختری که هنوز حق انتخاب سیاسی و اجتماعی ندارد، حق رأی ندارد، حق داشتن گواهینامه رانندگی ندارد، حق انتخاب فردی و ازدواج به میل خویش را ندارد، چرا به ازدواج داده میشود؟
افزایش سن ازدواج دختران به ۱٨سال، منع ازدواج های اجباری و دادن حق طلاق به زنان گام بسیار مهم و موثری در پیشگیری از فاجعه شوهرکشی خواهد بود.
برای نجات جان فاطمه از اعدام چه میتوان کرد؟
در وضعیت کنونی متاسفانه خانواده فاطمه تلاش جدی برای نجات جان وی انجام نمیدهند و سرنوشت او را محتوم فرض میکنند. ولی آیا میتوان ساکت نشست و سرنوشت فاطمه 19ساله را که هیچ حامی و پشتبانی ندارد به طناب دار سپرد؟ خیر!
این اطلاعیه در پایان خواستار اقدام برای جلوگیری از قتل فاطمه، تحت نام اعدام، در سکوت شده است.
در یکی از روزهای خرداد ۱٣٨۷، جسد حامد صادقی در محل سکونت او پیدا میشود. آن روز فاطمه مثل هر روز به دبیرستان رفته بوده تا درس بخواند و امتحان بدهد. از آنجایی که جسد در محل سکونت مقتول یافت شده، همسر او به اتهام قتل دستگیر و زندانی میشود.
فاطمه در بازجوییهای اولیه که مثل همه بازجوییهای رایج در ایران بدون حضور وکیل انجام میگیرد، حرفهای ضدونقیضی میزند، از یک سو به ارتکاب قتل اعتراف میکند و از سوی دیگر از 2نفر صحبت میکند که وارد منزل او شده و شوهرش را به قتل رساندهاند.
با توجه به فشارهایی که در طول دوران بازجویی روی فرد متهم وارد میآید و با توجه به اینکه فاطمه یک دختر مدرسهای 16ساله بوده است، روشن نیست که آن بخش از حرفهای او که اشاره به ارتکاب قتل دارد تا چه حد به واقعیت نزدیک است و تا چه حد بهخاطر رهایی از فشار بازجویی بوده است.
فاطمه در دادگاه به قتل اعتراف نمیکند. به هر حال شعبه ۵ دادگاه کیفری استان فارس او را محکوم به اعدام میکند. حکم فاطمه در دیوانعالی کشور نیز تایید شده و هر آن ممکن است که اجرا شود.
دادگستری شیراز این حقیقت را که متهم به قتل یک نوجوان زیر ۱٨سال بوده، در نظر نمیگیرد و برخلاف استانداردهای بینالمللی حقوقبشر و تعهدات دولت ایران به آنها وی را محکوم به اعدام مینماید.
ایران از نظر قانونی عضو میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون حقوق کودک است و از این رو موظف است که قانون منع اعدام کودکان مجرم را رعایت نماید. این 2پیماننامه به روشنی مجازات مرگ را در مورد افرادی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱٨سال سن دارند منع میکند.
رعایت بیطرفی در دادگاه دارای اهمیت است. هفته گذشته در آمریکا مردی به سوی یک نماینده مجلس و همراهان او در یک مکان عمومی تیراندازی کرد، 6نفر را به قتل رساند و حدود 20نفر را زخمی کرد. ابعاد فاجعه به قدری گسترده شده و احساسات عمومی را جریحهدار کرد که رئیسجمهور آمریکا در مراسم یادبود درگذشتگان شرکت و سخنرانی کرد. جالب توجه اینکه صحبت از این میرود که محاکمه این فرد در شهر دیگری دور از محل ارتکاب جرم انجام گردد چرا که احتمال میرود در همان شهر از محاکمه عادلانهای برخوردار نشود.
فاطمه سالبهی توسط همکاران شوهر مقتول خویش مورد محاکمه قرار گرفته و به اعدام محکوم شده است، یعنی توسط کسانی که سالها حامد صادقی را از نزدیک میشناخته و با او کار کرده بودند. میتوان بهروشنی دید که این افراد حتی تلاشی برای رعایت ضوابط حقوقی بهمنظور اجرای محاکمه بیطرف و عادلانه انجام نداده و یک کودک مجرم را به مرگ محکوم کردهاند.
اگر این دختر نوجوان در سن 16سالگی مانند یک قاتل خونسرد شوهر خود را به قتل رسانده و جسد او را در خانه رها کرده و مثل هر روز به مدرسه میرود، باید مورد معاینه وضعیت روانی قرار گیرد و ابتدا از نظر سلامت روانی ارزیابی شود. در صورتی که روشن شود که مشکل روانی وجود داشته، قاتل بهخاطر وضعیت روانی اعدام نمیگردد.
بسیار پرسشبرانگیز است که دادگاه در یک جلسه 2ساعته دختر 16سالهای را محکوم به اعدام نموده است. چرا تلاشی برای شکافتن جزئیات پرونده انجام نگرفته است؟ چرا در دادگاه کسی از فاطمه دلیل کشتن شوهرش را نپرسیده است؟ آیا رابطه مقامات دادگاه با مقتول بیشتر از زندگی این دختر ارزش داشته است؟ آیا قضات دادگاه در پی انتقامجویی از قاتل همکار خود بودهاند؟
ازدواج دختران زیر ۱٨سال ادامه دارد. در حقیقت به ازدواج دادن دختران از سنین پایین ۹ و ۱۰سالگی آغاز میشود. پدیده «به ازدواج دادن دختران» و خشونتهای پنهانی که بر تن و روان دخترکان میرود، هرگز صدایی نمییابد. این قربانیان خردسال و نوجوان، تجاوزهای شبانه مردان بزرگسال و مسن و خشونتهای جنسی و جسمانی را در سکوت تحمل میکنند. اما گاه فوران واکنش برخی از آنان را بهصورت فاجعه شوهرکشی میبینیم که متاسفانه بهاندازهای رواج یافته که اکنون بهعنوان پدیدهای اجتماعی تلقی میشود.
آیا این دختربچههایی که تنها پناهشان، یعنی پدر و مادرشان، آنها را در معاملهای به ازدواج میدهند و در خانه شوهر مورد تجاوزهای مکرر قرار میگیرند و هیچ پناهی در جامعه نمییابند، خود قربانی نیستند، قربانیانی که گاه از فرط استیصال و درماندگی، خود دست به خشونت میزنند؟
بسیاری از این دخترانی که به ازدواج داده میشوند، همه خشونتها و سختیهای رابطه ناخواسته را تحمل میکنند و بچهدار میشوند و به زندگی مشترک خود ادامه میدهند ولی چه بسا تا آخر زندگی خویش از رابطه جنسی جز نفرت و بیزاری خاطرهای ندارند. برخی خودکشی میکنند، برخی به شیوه فجیع خودسوزی به زندگی خود پایان میدهند و برخی هم جنایت شوهرکشی را برمیگزینند.
جامعه میبیند که بسیاری از این قربانیان خاموش دست به جنایت میزنند و شوهران خود را به طرز فجیعی میکشند و هنوز گامی در یاری و حمایت از این قربانیان و پیشگیری از فاجعه برداشته نمیشود. دختری که هنوز حق انتخاب سیاسی و اجتماعی ندارد، حق رأی ندارد، حق داشتن گواهینامه رانندگی ندارد، حق انتخاب فردی و ازدواج به میل خویش را ندارد، چرا به ازدواج داده میشود؟
افزایش سن ازدواج دختران به ۱٨سال، منع ازدواج های اجباری و دادن حق طلاق به زنان گام بسیار مهم و موثری در پیشگیری از فاجعه شوهرکشی خواهد بود.
برای نجات جان فاطمه از اعدام چه میتوان کرد؟
در وضعیت کنونی متاسفانه خانواده فاطمه تلاش جدی برای نجات جان وی انجام نمیدهند و سرنوشت او را محتوم فرض میکنند. ولی آیا میتوان ساکت نشست و سرنوشت فاطمه 19ساله را که هیچ حامی و پشتبانی ندارد به طناب دار سپرد؟ خیر!
این اطلاعیه در پایان خواستار اقدام برای جلوگیری از قتل فاطمه، تحت نام اعدام، در سکوت شده است.