در ادامه روشنگری درباره سیرک ننگین خامنهای- مالکی در ورودی اشرف، توجه شمارا به اظهارات 5 مجاهد اشرفی دیگر، مهدی حمیدفر، محمد کاظم نبوی، علیرضا صابری، علی کلبی و حنیف ناظم زمردی، جلب میکنیم:
مهدی حمید فر:
با سلام به همه هموطنان عزیزم من مهدی حمید فر هستم عضو تیم بستکتبال تندر تیم قهرمان جام سیمرغ 88 اشرف. ما اعضای تیم بستکتبال تندر قبل از اینکه میخواستم شروع کنم میخواستم یادی بکنم از مجاهد شهید شعبان سوری که او هم عضو تیم بستکتبال تیم تندر بود که بدلیل اصابت ضربات مزدوران رژیم در شش مرداد به سرش به شهادت رسید. ما همه اعضای تیم بسکتبال تندر که میبینید همهمان در 6مرداد مجروح شدیم من خودم دستم و سرم شکست، محمد کاظم هر دو دستش شکست محسن سرش شکست علیرضا بدلیل ضرباتی که مزدوران به سرش زدند بیهوش شد و مدتی درحالت اغما بود صحنه مجروح شدن علی هم که فکر میکنم همه از سیما دیدند اما در رابطه با این موضوع از 19بهمن تقریبا بیش از 92روز پیش من درگیر آمدن مزدوران رژیم به دم درب اشرف هستم یکی از این عناصر به اصطلاح مادر یا نامادری من هستش که قبل از این سه بار به اشرف آمده بود بار اول که آمد من چند ساعت برایش توضیح دادم و بهش گفتم من راه مبارزه و مجاهدین را انتخاب کردم و تو این راه تا آخرش هستم و برایش توضیح دادم که در این راه من از همه چیز گذشتهام بهش گفتم که از گذشته خودم هم گذشتم و دیگه پلی با آنچه که بودم ندارم چون میخواهم خودم رو وقف مردم بکنم برایش توضیح دادم و از قران خواندم که شما را چی میشه که در راه خدا و مستضعفین جهاد نمیکنید مستضعفین از مردان وزنان و کودکانی که میگند خدایا ما را خارج کن از این دیاری که حاکمانش ظالم هستند و برای ما یاری دهنده و یک رهبری بفرست.
از امام حسین برایش گفتم از مبارزه برایش گفتم از همهچی برایش توضیح دادم یعنی هیچ نقطه ابهام و هیچ نقطه شبه برانگیز یا سوء تفاهم برانگیزی وجود ندارد که این باعث آمدن این وضعیت و آمدنش با این مزدوران بشه. دم خروس قضیه کجا بیرون میزنه وقتی که اینها میایند به اسم خانواده از کشتار و قتل عامی که مالکی در 6 و 7مرداد کرده تشکر میکنند و نامه برایش مینویسند بلاخره ما دم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس رو خانواده من همین خواهران و برداران هستند همانهایی که در شش وهفت مرداد تن و سر بیسپر خودشان رو سپر خواهر و برادر بغل دستی اشان میکردند همانهایی که وقتی که تیر و تبر و سنگ و چماق حواله و روانه برادر و خواهر بغل دستی اشان میشد خودشون رو سپر اون میکردند همه عاطفه و عواطف و عشقی هم که هست من نثار همین خانوادهام میکنم نه نثار کسانی که برای به اثبات رساندن توطئه مالکی و رژیم بر علیه ما دارند توطئه میکنند خانواده ما خانواده زندانیان هستند که بهخاطر یکبار ملاقات با اعضا خانواده اشان در اشرف به زندان افتادند، حبس طویلالمدت گرفتند و برایشا ن حکم اعدام صادر کردن مثل خانواده محمد کاظم که بنظرم بهتر خودش توضیح بده.
محمد کاظم نبوی
همانطور که مهدی توضیح داد همزمان با آوردن مزدوران به دم درب اشرف رژیم آخوندی توسط عوامل اطلاعات حمله کرده به خانههای ما در شهر شهمیرزاد سمنان و قم و در این رابطه اعضای خانوادهام را دستگیر کرد تعدادی از آنها رو به زندان انداخت و تعداد دیگه رو که از آنها هیچ خبری فعلا در دست نیست. میخواستم بگم من خودم قبلا شاهد این اذیت و آزارها و فشارهای رژیم بودم قبلا خود اطلاعات مراجعه میکرد به پدر من و به خود ما که بیایید شما را ببریم به اشرف و از خواهراتان دیدار کنید و او رو برگردانید به اغوش گرم خانواده این در صورتی بود که همانموقع برادرم حکم دستگیریش آمده بود و آن دستگیر شده بود و خندهدار اینکه اینجا از طرفی دم از عاطفه و دیدار خانوادگی میزنه و از آنطرف میگه بیایید شما را ببرم اشرف و فرزندتان را نجات بدهید از طرفی دست به دستگیریهای گسترده میزنه میخواستم به رژیم منفور آخوندی بگم که این توطئهها و این کارهایی که میکنه به جایی نمیرسه و کور خوانده و هیچ غلطی در این رابطه نمیتوانه بکنه.
علیرضا صابری
همانطوریکه که بچهها گفتند بعد از شروع این بقول معروف خیمهشب بازی رژیم جلوی درب اشرف و آوردن یکسری از مزدوران به اسم خانواده و عواطف خانوادگی که البته توطئهای بیش نیست چرا که من عواطف این رژیم رو خیلی خوب دیدم آنزمان که کوچک بودم میرفتم به دیدار پدر و دوتا دایی هام پدر توی زندان چوبین در و دوتا دایی هایم هم همین جور هادی و مهدی. این عواطفیه که من ازشون یاد دارم و ازش آموختم کسی که زندانی رو جلوی ماها میزنه پدرم را جلوی ما و پدرم و پدر بزرگم مادر بزرگم مادرم میزنه خود مادرم که 5سال تو زندان بود فقط بهخاطر اینکه هوادر مجاهدین بوده این آن عواطفیه که رژیم خلص رژیمیه این ماهیت رژیمه حالا الان این رژیم توی یک نقش دیگه توی یک نقاب دیگه نمیدانم عکس منو از هر کجا که آورده آورده جلوی درب اشرف نصب کرده و داره اسمم رو صدا کرده و که میخواهد توی اراده من تاثیر بگذاره تاثیر که هیچ وقت نمیتوانه بگذاره و بگذاره ما بهش همچین اجازهای نمیدهیم چون ما انتخاب کردیم این راه رو و تا آخرش هم میمانیم و بهش میگیم بیا بیا بیشتر بیا خیلی کم آمدی و هیهات مناالذله خودمان را میگیم (شعار جمعی هیهات منالذله) هیهات مناالذله… …
علی کلبی
منهم خیلی خوشحال هستم که از این فرصت میتوانم استفاده بکنم و چند کلامی را با هموطنانم در میان بگذارم واقعیت اینه که مردم ایران بهخوبی عواطف رژیم آخوندی رو در این 30سال لمس کردند و میدانند که این رژیم هیچ سنخیتی نه با عاطفه خانوادگی نه با مهر، نه با محبت، نه با هیچ کدام از ارزشهای انسانی نداره عواطف رژیم آخوندی رو در کهریزک و در اوین و در قتل بهترین فرزندان مردم ایران دیدهاند از یک طرف خانوادهای را بدلیل اینکه آمده فرزندش رو در اشرف ملاقات کرده دستگیر میکنه و به زندانهای طویلالمدت محکوم میکنه از طرفی دیگه ایادی خودش رو به اسم خانواده به درب ورودی اشرف میآره. اما وقعیت چیه واقعیت اینه که جنگ نه فقط مختص مهدی و علیرضا و بقیه برداران و خواهران ما که به اصطلاح خانوادها شون رو به درب ورودی اشرف رژیم آورده میشه بلکه این یک جنگیه از یک طرف بین مردم ایران آنهاییکه تو خیابانهای ایران تظاهرات میکنند قیام آفرینان که همین روزها در این ایام هستیم از یک طرف رژیم آخوندی ایادیش مزدورانش و تمام کسانی که برای ادامه حکومت ننگین این رژیم آمادهسازی میکنند و راهش رو هموار میکنند بهش کمک میکنند.
واقعیت اینه که رژیم آخوندی در این سالیان امتحان کرده، چک کرده، آزمایش کرده انواع و اقسام فشارها و تهدیدات و برضا و بعضا آدم میشنود بلوفهایی که در تلویزیون میگهای زبانتان را اینطوری میکنم آی اینجا اینجوری میکنم بلوفهایی که فقط بچه ترسانه و کسانی که در مقابل آخوندها در مقابل خمینی 30ساله قد الم کردهاند قطعا از این سیرکهایی که عنتر نظام و ولایت راه انداخت هیچ هراسی به دل نه تنها راه نخواهند داد بلکه باز هم بهش همانطور که بچهها گفتند بیا بیا بیا رژیم فقط یک راه داره گورش رو از تاریخ و خاک ایران گم بکنه همین
حنیف ناظم زمردی:
بله بچهها به بهترین شکل همه حرف رو گفتند همینطور که همه میدانند این رژیم هیچ سنخیتی با عاطفه و مخصوصا عاطفه خانوادگی نداره اگه منظور از عاطفه نسبت به خودم و خانواده خودم اگه بخواهم برایتان بگم هیچ اگر عاطفهای هست آنزمانی که پدرم رو داشت شهید میکرد در سال 60 رضا ناظم زمردی توی بابل به شهادت رسید آنموقع یادش نبود که این پدر منه جزو خانواده منه آنموقع که داشت میگذاشت تو گور جمعی تو گوری که سه نفره، چهل نفره، 17نفره توی بابل هست آنموقع یادش نبود که این پدر منه و جزء خانواده منه من از عواطف خانوادگی از این رژیم چیزی که یادم هست فقط آثار شکنجه روی بدن مادرمه یا مریضی بردارم توی زندان بهخاطر شرایط بد زندان یا از عواطف خانوادگی آن چیزی که از این رژیم تو ذهن من مانده کتک خوردنم تو مدرسه با شعار مرگ بر منافق بهخاطر اینکه حاضر نشدم دست حاکم شرع آن شهر گرگان را ببوسم یا اینکه میخواستن ریختن خانه ما خانه ما رو آتش بزنن واقعیت اینکه هیچ چیزی از عواطف خانوادگی این رژیم بویی از عواطف خانوادگی نبرده کما اینکه کل اشرفیها قبلا چشیدهاند عواطف خانوادگی رژیم رو با هزارتا موشک با بستن دور اشرف حصار بستن غذاشون انفجار لولههای آب، دارو وارد نمیشه دکتر نمیگذاران وارد بشه و همه این چیزهایی که همه میدانند البته این هیچی نیست جز اینکه عظما به ته خط رسیده یعنی اینکه هیچ راهی نداره جز اینکه به این کارهای خیلی پایین دست بزنه و هیچ کار دیگهای هم نمیتوانه بکنه بهخاطر اینکه خودم فکر میکنم این یک چیز جدید بود و واقعا از چی میگند از خندهداری همه واقعا مرغ پخته هم بخنده میآید اخه این چه کاریهداری میکنی این که نمیشه من بگم خانواده من کسی است که جلوی سفارتهای اروپایی میروه شعار میده که چرا بچه ما رو از لیست تروریستی درآوردید یا اینکه برود توی سفارت رژیم در بغداد داد بزنه بیداد بکنه که من بچهام رو میخواهم ببرم بزنم بکشم یا اینکه توی خیابانهای بغداد تظاهرات کنه و عکس ما رو بالا بگیره یا اینکه بیاید دم درب اشرف همانطور که نمیدانم عکس رو از کجا ور داره بیاره عکس بچگی مرا بر داره بیاره دم درب اشرف یا اینکه بگه من میخواهم زبانت رو از حلقومت بکشم بیرون واقعیت اینه که این یک سبک جدیده تو دنیای بیسبکی این یک سبک جدیده از خانواده است که خلاصه عظما فراهم کرده برای اشرفیها ولی خوب باید به عظما گفت اینها که کم هستند خانواده خودت که فرستادی اینها کم هستند خودت بیا آن سه راس لاریجانی را بفرست عنترت رو بفرست ببینیم چه کار میتوانه بکنه همانطور که همه اشرفیها گفتند بیابیا بیا و تو کم داری میایی و خیلی قشنگ این هوادرانمان در خارج کشور میگند ننگ ما ننگ ما فامیل الدنگ ما.
مهدی حمید فر:
با سلام به همه هموطنان عزیزم من مهدی حمید فر هستم عضو تیم بستکتبال تندر تیم قهرمان جام سیمرغ 88 اشرف. ما اعضای تیم بستکتبال تندر قبل از اینکه میخواستم شروع کنم میخواستم یادی بکنم از مجاهد شهید شعبان سوری که او هم عضو تیم بستکتبال تیم تندر بود که بدلیل اصابت ضربات مزدوران رژیم در شش مرداد به سرش به شهادت رسید. ما همه اعضای تیم بسکتبال تندر که میبینید همهمان در 6مرداد مجروح شدیم من خودم دستم و سرم شکست، محمد کاظم هر دو دستش شکست محسن سرش شکست علیرضا بدلیل ضرباتی که مزدوران به سرش زدند بیهوش شد و مدتی درحالت اغما بود صحنه مجروح شدن علی هم که فکر میکنم همه از سیما دیدند اما در رابطه با این موضوع از 19بهمن تقریبا بیش از 92روز پیش من درگیر آمدن مزدوران رژیم به دم درب اشرف هستم یکی از این عناصر به اصطلاح مادر یا نامادری من هستش که قبل از این سه بار به اشرف آمده بود بار اول که آمد من چند ساعت برایش توضیح دادم و بهش گفتم من راه مبارزه و مجاهدین را انتخاب کردم و تو این راه تا آخرش هستم و برایش توضیح دادم که در این راه من از همه چیز گذشتهام بهش گفتم که از گذشته خودم هم گذشتم و دیگه پلی با آنچه که بودم ندارم چون میخواهم خودم رو وقف مردم بکنم برایش توضیح دادم و از قران خواندم که شما را چی میشه که در راه خدا و مستضعفین جهاد نمیکنید مستضعفین از مردان وزنان و کودکانی که میگند خدایا ما را خارج کن از این دیاری که حاکمانش ظالم هستند و برای ما یاری دهنده و یک رهبری بفرست.
از امام حسین برایش گفتم از مبارزه برایش گفتم از همهچی برایش توضیح دادم یعنی هیچ نقطه ابهام و هیچ نقطه شبه برانگیز یا سوء تفاهم برانگیزی وجود ندارد که این باعث آمدن این وضعیت و آمدنش با این مزدوران بشه. دم خروس قضیه کجا بیرون میزنه وقتی که اینها میایند به اسم خانواده از کشتار و قتل عامی که مالکی در 6 و 7مرداد کرده تشکر میکنند و نامه برایش مینویسند بلاخره ما دم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس رو خانواده من همین خواهران و برداران هستند همانهایی که در شش وهفت مرداد تن و سر بیسپر خودشان رو سپر خواهر و برادر بغل دستی اشان میکردند همانهایی که وقتی که تیر و تبر و سنگ و چماق حواله و روانه برادر و خواهر بغل دستی اشان میشد خودشون رو سپر اون میکردند همه عاطفه و عواطف و عشقی هم که هست من نثار همین خانوادهام میکنم نه نثار کسانی که برای به اثبات رساندن توطئه مالکی و رژیم بر علیه ما دارند توطئه میکنند خانواده ما خانواده زندانیان هستند که بهخاطر یکبار ملاقات با اعضا خانواده اشان در اشرف به زندان افتادند، حبس طویلالمدت گرفتند و برایشا ن حکم اعدام صادر کردن مثل خانواده محمد کاظم که بنظرم بهتر خودش توضیح بده.
محمد کاظم نبوی
همانطور که مهدی توضیح داد همزمان با آوردن مزدوران به دم درب اشرف رژیم آخوندی توسط عوامل اطلاعات حمله کرده به خانههای ما در شهر شهمیرزاد سمنان و قم و در این رابطه اعضای خانوادهام را دستگیر کرد تعدادی از آنها رو به زندان انداخت و تعداد دیگه رو که از آنها هیچ خبری فعلا در دست نیست. میخواستم بگم من خودم قبلا شاهد این اذیت و آزارها و فشارهای رژیم بودم قبلا خود اطلاعات مراجعه میکرد به پدر من و به خود ما که بیایید شما را ببریم به اشرف و از خواهراتان دیدار کنید و او رو برگردانید به اغوش گرم خانواده این در صورتی بود که همانموقع برادرم حکم دستگیریش آمده بود و آن دستگیر شده بود و خندهدار اینکه اینجا از طرفی دم از عاطفه و دیدار خانوادگی میزنه و از آنطرف میگه بیایید شما را ببرم اشرف و فرزندتان را نجات بدهید از طرفی دست به دستگیریهای گسترده میزنه میخواستم به رژیم منفور آخوندی بگم که این توطئهها و این کارهایی که میکنه به جایی نمیرسه و کور خوانده و هیچ غلطی در این رابطه نمیتوانه بکنه.
علیرضا صابری
همانطوریکه که بچهها گفتند بعد از شروع این بقول معروف خیمهشب بازی رژیم جلوی درب اشرف و آوردن یکسری از مزدوران به اسم خانواده و عواطف خانوادگی که البته توطئهای بیش نیست چرا که من عواطف این رژیم رو خیلی خوب دیدم آنزمان که کوچک بودم میرفتم به دیدار پدر و دوتا دایی هام پدر توی زندان چوبین در و دوتا دایی هایم هم همین جور هادی و مهدی. این عواطفیه که من ازشون یاد دارم و ازش آموختم کسی که زندانی رو جلوی ماها میزنه پدرم را جلوی ما و پدرم و پدر بزرگم مادر بزرگم مادرم میزنه خود مادرم که 5سال تو زندان بود فقط بهخاطر اینکه هوادر مجاهدین بوده این آن عواطفیه که رژیم خلص رژیمیه این ماهیت رژیمه حالا الان این رژیم توی یک نقش دیگه توی یک نقاب دیگه نمیدانم عکس منو از هر کجا که آورده آورده جلوی درب اشرف نصب کرده و داره اسمم رو صدا کرده و که میخواهد توی اراده من تاثیر بگذاره تاثیر که هیچ وقت نمیتوانه بگذاره و بگذاره ما بهش همچین اجازهای نمیدهیم چون ما انتخاب کردیم این راه رو و تا آخرش هم میمانیم و بهش میگیم بیا بیا بیشتر بیا خیلی کم آمدی و هیهات مناالذله خودمان را میگیم (شعار جمعی هیهات منالذله) هیهات مناالذله… …
علی کلبی
منهم خیلی خوشحال هستم که از این فرصت میتوانم استفاده بکنم و چند کلامی را با هموطنانم در میان بگذارم واقعیت اینه که مردم ایران بهخوبی عواطف رژیم آخوندی رو در این 30سال لمس کردند و میدانند که این رژیم هیچ سنخیتی نه با عاطفه خانوادگی نه با مهر، نه با محبت، نه با هیچ کدام از ارزشهای انسانی نداره عواطف رژیم آخوندی رو در کهریزک و در اوین و در قتل بهترین فرزندان مردم ایران دیدهاند از یک طرف خانوادهای را بدلیل اینکه آمده فرزندش رو در اشرف ملاقات کرده دستگیر میکنه و به زندانهای طویلالمدت محکوم میکنه از طرفی دیگه ایادی خودش رو به اسم خانواده به درب ورودی اشرف میآره. اما وقعیت چیه واقعیت اینه که جنگ نه فقط مختص مهدی و علیرضا و بقیه برداران و خواهران ما که به اصطلاح خانوادها شون رو به درب ورودی اشرف رژیم آورده میشه بلکه این یک جنگیه از یک طرف بین مردم ایران آنهاییکه تو خیابانهای ایران تظاهرات میکنند قیام آفرینان که همین روزها در این ایام هستیم از یک طرف رژیم آخوندی ایادیش مزدورانش و تمام کسانی که برای ادامه حکومت ننگین این رژیم آمادهسازی میکنند و راهش رو هموار میکنند بهش کمک میکنند.
واقعیت اینه که رژیم آخوندی در این سالیان امتحان کرده، چک کرده، آزمایش کرده انواع و اقسام فشارها و تهدیدات و برضا و بعضا آدم میشنود بلوفهایی که در تلویزیون میگهای زبانتان را اینطوری میکنم آی اینجا اینجوری میکنم بلوفهایی که فقط بچه ترسانه و کسانی که در مقابل آخوندها در مقابل خمینی 30ساله قد الم کردهاند قطعا از این سیرکهایی که عنتر نظام و ولایت راه انداخت هیچ هراسی به دل نه تنها راه نخواهند داد بلکه باز هم بهش همانطور که بچهها گفتند بیا بیا بیا رژیم فقط یک راه داره گورش رو از تاریخ و خاک ایران گم بکنه همین
حنیف ناظم زمردی:
بله بچهها به بهترین شکل همه حرف رو گفتند همینطور که همه میدانند این رژیم هیچ سنخیتی با عاطفه و مخصوصا عاطفه خانوادگی نداره اگه منظور از عاطفه نسبت به خودم و خانواده خودم اگه بخواهم برایتان بگم هیچ اگر عاطفهای هست آنزمانی که پدرم رو داشت شهید میکرد در سال 60 رضا ناظم زمردی توی بابل به شهادت رسید آنموقع یادش نبود که این پدر منه جزو خانواده منه آنموقع که داشت میگذاشت تو گور جمعی تو گوری که سه نفره، چهل نفره، 17نفره توی بابل هست آنموقع یادش نبود که این پدر منه و جزء خانواده منه من از عواطف خانوادگی از این رژیم چیزی که یادم هست فقط آثار شکنجه روی بدن مادرمه یا مریضی بردارم توی زندان بهخاطر شرایط بد زندان یا از عواطف خانوادگی آن چیزی که از این رژیم تو ذهن من مانده کتک خوردنم تو مدرسه با شعار مرگ بر منافق بهخاطر اینکه حاضر نشدم دست حاکم شرع آن شهر گرگان را ببوسم یا اینکه میخواستن ریختن خانه ما خانه ما رو آتش بزنن واقعیت اینکه هیچ چیزی از عواطف خانوادگی این رژیم بویی از عواطف خانوادگی نبرده کما اینکه کل اشرفیها قبلا چشیدهاند عواطف خانوادگی رژیم رو با هزارتا موشک با بستن دور اشرف حصار بستن غذاشون انفجار لولههای آب، دارو وارد نمیشه دکتر نمیگذاران وارد بشه و همه این چیزهایی که همه میدانند البته این هیچی نیست جز اینکه عظما به ته خط رسیده یعنی اینکه هیچ راهی نداره جز اینکه به این کارهای خیلی پایین دست بزنه و هیچ کار دیگهای هم نمیتوانه بکنه بهخاطر اینکه خودم فکر میکنم این یک چیز جدید بود و واقعا از چی میگند از خندهداری همه واقعا مرغ پخته هم بخنده میآید اخه این چه کاریهداری میکنی این که نمیشه من بگم خانواده من کسی است که جلوی سفارتهای اروپایی میروه شعار میده که چرا بچه ما رو از لیست تروریستی درآوردید یا اینکه برود توی سفارت رژیم در بغداد داد بزنه بیداد بکنه که من بچهام رو میخواهم ببرم بزنم بکشم یا اینکه توی خیابانهای بغداد تظاهرات کنه و عکس ما رو بالا بگیره یا اینکه بیاید دم درب اشرف همانطور که نمیدانم عکس رو از کجا ور داره بیاره عکس بچگی مرا بر داره بیاره دم درب اشرف یا اینکه بگه من میخواهم زبانت رو از حلقومت بکشم بیرون واقعیت اینه که این یک سبک جدیده تو دنیای بیسبکی این یک سبک جدیده از خانواده است که خلاصه عظما فراهم کرده برای اشرفیها ولی خوب باید به عظما گفت اینها که کم هستند خانواده خودت که فرستادی اینها کم هستند خودت بیا آن سه راس لاریجانی را بفرست عنترت رو بفرست ببینیم چه کار میتوانه بکنه همانطور که همه اشرفیها گفتند بیابیا بیا و تو کم داری میایی و خیلی قشنگ این هوادرانمان در خارج کشور میگند ننگ ما ننگ ما فامیل الدنگ ما.