غلامرضا خسروی سوادجانی، زندانی سیاسی نستوه و گردنفرازی بود که پس از سالها ایستادگی قهرمانانه در برابر شکنجهها و فشارهای جلادان ولایتفقیه، همچون همهٴ قهرمانان مجاهد خلق بر طناب دار بوسه زد و به الگویی از وفا و ایستادگی تبدیل شد.
غلامرضای قهرمان، متولد 24تیر 1344، فرزند دلاور مردم آبادان، از نسل جوانان پرشوری بود که از نوجوانی به راه آزادی و مجاهدت برای آن گام نهاد. همان جوانان پر تلاشی که در سالهای قیام ضدسلطنتی با شور انقلاب و رهایی به راهپیماییها و تظاهراتها پیوستند و سپس هزار هزار به شوق آزادی به هواداری از مجاهدین خلق برخاستند.
غلامرضا از همان ابتدا در کسوت میلیشیای مجاهد خلق، در واحد دانشآموزی به فعالیتهای تبلیغی افشاگرانه علیه ارتجاع و انحصار طلبی خمینی پرداخت.
جلادان خمینی دجال، غلامرضا را در مرداد 60 در کازرون هنگامی که 16سال بیشتر نداشت دستگیر کردند. او 5سال شکنجه و فشارهای جسمی و روحی شدید را در زندانهای سپاه پاسداران کازرون و عادلآباد شیراز تحمل کرد و سرانجام در سال 65 آزاد شد.
پس از آزادی در کنکور دانشگاه قبول شد ولی بهخاطر سابقهی هواداری از مجاهدین از ادامه تحصیل در دانشگاه محرومش کردند. وزارت اطلاعات شرط پذیرش او در دانشگاه را همکاری با رژیم اعلام کرد اما غلامرضای قهرمان به این شرط ننگین تف کرد.
او پس از چند سال کار به یک متخصص نصب تجهیزات صنعتی تبدیل شد و در پروژههای صنعتی متعدد در سراسر کشور مشغول به کار بود. در پنجم اسفند سال1386 در محدوده کارخانه مس سرچشمه رفسنجان توسط نیروهای وزارت اطلاعات کرمان، بهخاطر هواداری از مجاهدین دستگیر و به بازداشتگاه اطلاعات کرمان منتقل گردید.
بیدادگران رژیم در آبان ماه سال 87 غلامرضا را در رفسنجان محاکمه و بههمین جرم به سه سال حبس قطعی و سه سال حبس تعلیقی محکوم کردند، سپس این سه سال حبس تعلیقی را نیز در بیدادگاه تجدیدنظر کرمان به حبس قطعی تبدیل کردند. به این نیز بسنده نکردند و با وجود آن که غلامرضا مدت یک سال تمام در سلولهای انفرادی زندان وزارت اطلاعات کرمان بود سعید مرتضوی جنایتکار، پرونده او را به تهران کشاند و غلامرضا در بازداشتگاه حفاظت اطلاعات وزارت دفاع در سلولهای انفرادی به مدت 9ماه تحت بازجوییهای طاقتفرسا قرار گرفت. جلادان خامنهای، اتهام غلامرضا خسروی را محاربه اعلام کردند و در آذر ماه 89 به او حکم اعدام دادند
غلامرضای قهرمان به علت امتناع از مصاحبه تلویزیونی یا نوشتن اعترافهای علیه مجاهدین خلق، مدت 40ماه در سلولهای انفرادی زندانی شد.
غلامرضا خسروی یکی از شیرآهنکوه مردانی بود که در صف نخستین زندانیان مقاوم بند350، تمامی شکنجهها و دود و دم و رعب آفرینی رژیم را به سخره گرفتند و با پیامهای ایستادگی خود از همین بند، زندان را به کانون و برج ایستادگی و مقاومت برای آزادی تبدیل کردند.
دژخیمان رژیم آخوندی در حمله وحشیانه 28فروردین 93به بند 350 اوین غلامرضا خسروی را با کینه و سبعیت خاصی مورد ضرب و شتم قرار داده و مجروح کردند و با بدنی خونین و کبود، به انفرادی بند 240 منتقل کرده بودند.
وقتی خشم و اعتراض عمومی از یورش دژخیمان به بند350 اوج گرفت و رژیم آخوندی ناچار از بازگرداندن زندانیان به بند 350شد، غلامرضای سرفراز از زندان شجاعانه پیام داد و نوشت:
بیشک این مقاومتها و ایستادگیها پیروزی نهایی خلق قهرمان ایران بر فاشیزم مذهبی حاکم بر ایران را رقم خواهد زد.
از آخرین پیامهای غلامرضا و یاران دلاورش، پیامی است که به پیروی از پیام حنیف کبیر در همین روزهای اخیر در مناسبت چهارم خرداد سالگرد شهادت بنیانگذاران کبیر سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران از زندان صادر کردند و از جمله در آن با غرور وسرفرازی نوشتند: ”سازمانی که حنیف کبیر بنیان نهاد، بذری که او کاشت اکنون سر بر آورد و ببینید به کجا رسیده است، به کهکشان به بیکران به جاودان. سازمانی که با رهبری و هدایت مسعود از ضربات و بزنگاههای صعب العبور تاریخی با مسئولیتپذیری و فدای حداکثر عبور نمود و به اوج رسید که در کاکل آن انقلاب ایدئولوژیک مریم میدرخشد. با رهبریت زنانی که از تمامی زنجیرهای اسارت بار ارتجایی رهایی یافته، پرچمداری مبارزه با بنیادگرایی مذهبی در منطقه و جهان را برعهده گرفته، منافعی جدا از منافع مردم نداشته و اسلامی مترقی، بردبار و انقلابی را نمایندگی میکند و میرود تا طومار استبداد مذهبی ولایتفقیه سفیانی را برای همیشه در هم بپیچد و به زبالهدان تاریخ بسپارد و رهایی و آزادی و دموکراسی را برای مردم اسیر میهنمان به ارمغان آورد“.
و راستی که غلامرضا نیز همچنان که سنت پیشتازان مجاهد است «گردنفراز، بر تازیانه زار تحقیر گذشت، و از ایستادگی و عزم خویش بارویی پی افکند،
سلام بر او روزی که شور و شوق آزادی در دلش جوانه زد، روزی و سالهایی که در سلولها و دخمههای استبداد ولایتفقیه شکنجهها را تاب آورد و روزی و روزهایی که از زندانها پیام مقاومت داد، و روزی که به عهد وپیمان خونین با خدا و خلق و سازمانش وفا کرد و هیبت پوشالی دیکتاتوری متزلزل ولایت سفیانی خامنهای را پیش چشم همگان فروریخت.
غلامرضای قهرمان، متولد 24تیر 1344، فرزند دلاور مردم آبادان، از نسل جوانان پرشوری بود که از نوجوانی به راه آزادی و مجاهدت برای آن گام نهاد. همان جوانان پر تلاشی که در سالهای قیام ضدسلطنتی با شور انقلاب و رهایی به راهپیماییها و تظاهراتها پیوستند و سپس هزار هزار به شوق آزادی به هواداری از مجاهدین خلق برخاستند.
غلامرضا از همان ابتدا در کسوت میلیشیای مجاهد خلق، در واحد دانشآموزی به فعالیتهای تبلیغی افشاگرانه علیه ارتجاع و انحصار طلبی خمینی پرداخت.
جلادان خمینی دجال، غلامرضا را در مرداد 60 در کازرون هنگامی که 16سال بیشتر نداشت دستگیر کردند. او 5سال شکنجه و فشارهای جسمی و روحی شدید را در زندانهای سپاه پاسداران کازرون و عادلآباد شیراز تحمل کرد و سرانجام در سال 65 آزاد شد.
پس از آزادی در کنکور دانشگاه قبول شد ولی بهخاطر سابقهی هواداری از مجاهدین از ادامه تحصیل در دانشگاه محرومش کردند. وزارت اطلاعات شرط پذیرش او در دانشگاه را همکاری با رژیم اعلام کرد اما غلامرضای قهرمان به این شرط ننگین تف کرد.
او پس از چند سال کار به یک متخصص نصب تجهیزات صنعتی تبدیل شد و در پروژههای صنعتی متعدد در سراسر کشور مشغول به کار بود. در پنجم اسفند سال1386 در محدوده کارخانه مس سرچشمه رفسنجان توسط نیروهای وزارت اطلاعات کرمان، بهخاطر هواداری از مجاهدین دستگیر و به بازداشتگاه اطلاعات کرمان منتقل گردید.
بیدادگران رژیم در آبان ماه سال 87 غلامرضا را در رفسنجان محاکمه و بههمین جرم به سه سال حبس قطعی و سه سال حبس تعلیقی محکوم کردند، سپس این سه سال حبس تعلیقی را نیز در بیدادگاه تجدیدنظر کرمان به حبس قطعی تبدیل کردند. به این نیز بسنده نکردند و با وجود آن که غلامرضا مدت یک سال تمام در سلولهای انفرادی زندان وزارت اطلاعات کرمان بود سعید مرتضوی جنایتکار، پرونده او را به تهران کشاند و غلامرضا در بازداشتگاه حفاظت اطلاعات وزارت دفاع در سلولهای انفرادی به مدت 9ماه تحت بازجوییهای طاقتفرسا قرار گرفت. جلادان خامنهای، اتهام غلامرضا خسروی را محاربه اعلام کردند و در آذر ماه 89 به او حکم اعدام دادند
غلامرضای قهرمان به علت امتناع از مصاحبه تلویزیونی یا نوشتن اعترافهای علیه مجاهدین خلق، مدت 40ماه در سلولهای انفرادی زندانی شد.
غلامرضا خسروی یکی از شیرآهنکوه مردانی بود که در صف نخستین زندانیان مقاوم بند350، تمامی شکنجهها و دود و دم و رعب آفرینی رژیم را به سخره گرفتند و با پیامهای ایستادگی خود از همین بند، زندان را به کانون و برج ایستادگی و مقاومت برای آزادی تبدیل کردند.
دژخیمان رژیم آخوندی در حمله وحشیانه 28فروردین 93به بند 350 اوین غلامرضا خسروی را با کینه و سبعیت خاصی مورد ضرب و شتم قرار داده و مجروح کردند و با بدنی خونین و کبود، به انفرادی بند 240 منتقل کرده بودند.
وقتی خشم و اعتراض عمومی از یورش دژخیمان به بند350 اوج گرفت و رژیم آخوندی ناچار از بازگرداندن زندانیان به بند 350شد، غلامرضای سرفراز از زندان شجاعانه پیام داد و نوشت:
بیشک این مقاومتها و ایستادگیها پیروزی نهایی خلق قهرمان ایران بر فاشیزم مذهبی حاکم بر ایران را رقم خواهد زد.
از آخرین پیامهای غلامرضا و یاران دلاورش، پیامی است که به پیروی از پیام حنیف کبیر در همین روزهای اخیر در مناسبت چهارم خرداد سالگرد شهادت بنیانگذاران کبیر سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران از زندان صادر کردند و از جمله در آن با غرور وسرفرازی نوشتند: ”سازمانی که حنیف کبیر بنیان نهاد، بذری که او کاشت اکنون سر بر آورد و ببینید به کجا رسیده است، به کهکشان به بیکران به جاودان. سازمانی که با رهبری و هدایت مسعود از ضربات و بزنگاههای صعب العبور تاریخی با مسئولیتپذیری و فدای حداکثر عبور نمود و به اوج رسید که در کاکل آن انقلاب ایدئولوژیک مریم میدرخشد. با رهبریت زنانی که از تمامی زنجیرهای اسارت بار ارتجایی رهایی یافته، پرچمداری مبارزه با بنیادگرایی مذهبی در منطقه و جهان را برعهده گرفته، منافعی جدا از منافع مردم نداشته و اسلامی مترقی، بردبار و انقلابی را نمایندگی میکند و میرود تا طومار استبداد مذهبی ولایتفقیه سفیانی را برای همیشه در هم بپیچد و به زبالهدان تاریخ بسپارد و رهایی و آزادی و دموکراسی را برای مردم اسیر میهنمان به ارمغان آورد“.
و راستی که غلامرضا نیز همچنان که سنت پیشتازان مجاهد است «گردنفراز، بر تازیانه زار تحقیر گذشت، و از ایستادگی و عزم خویش بارویی پی افکند،
سلام بر او روزی که شور و شوق آزادی در دلش جوانه زد، روزی و سالهایی که در سلولها و دخمههای استبداد ولایتفقیه شکنجهها را تاب آورد و روزی و روزهایی که از زندانها پیام مقاومت داد، و روزی که به عهد وپیمان خونین با خدا و خلق و سازمانش وفا کرد و هیبت پوشالی دیکتاتوری متزلزل ولایت سفیانی خامنهای را پیش چشم همگان فروریخت.