دو مجاهد اشرفی دیگر سیرک ننگین خامنهای مالکی را افشا میکنند. به اظهارات مجاهدان خلق اسماعیل پورحسن و احمد مسچیان در اشرف توجه فرمایید:
اسماعیل پورحسن
ضربه سنگینی که رژیم آخوندی از مجاهدین و مقاومت ایران در گردهمایی بزرگ هموطنانمان در تاورنی و همچنین پیروزیهای مقاومت در دادگاه استیناف آمریکا و همیاری هموطنانمان در سرتاسر جهان از سیمای آزادی خورده بود، داد رژیم را به هوا برده، زوزههای رژیم به هوا رفت. که بعد از گذشت ۲۲سال از عملیات فروغ جاویدان، مزدوران رژیم یکی یکی در صحنه ظاهر میشن و از عملیات فروغ جاویدان صحبت میکنند. واقعیت چیه؟ واقعیت درد رژیم چیه؟ درد رژیم اینه که اشرف چون کوه از پس همه توفانها ایستاد پایداری کرد. آره اینها اومده بود ما را یکسره کنن ولی اشرف همچون سد سدید همچون کوهی استوار همچون سرو سرفراز همه معادلات اینها رو به هم زد همه رو به هم ریخت. بله. بله بیدلیل نیست که رژیم آخوندی میره از تمام شهرها از تمام استانهای ایران از این مزدورای اجیر شده خودش رو بار میزنه میاره دم در اشرف و این سیرک رو راه میندازه. دو بار در سال ۸۲ همین مزدوران رو همین ناخانوادگی منو آوردن تو اشرف برای دیدار ولی این نابرادری من در قبل از اومدنش به اینجا، ابتدا وزارت اطلاعات اینها رو برد در هتل المپیک تهران، اونجا کاملاً توجیه شدند و اونجا بهشون گفته که دو تا مرز سرخ برای شما مشخص کرده که به هر شکل ممکن باید من رو، یعنی اسماعیل، با خودشون برگردونن. هیهات مناالذله، هنوز نسل مجاهدین، نسل مسعود رو نشناختن. سعی میکرد که مثلاًًًًًًًًًً با تست ابتدا با مراعات مثلاًًًًًًًًًً ابتدا پیش کشیدن مثلاًًًًًًًًًً عواطف خانوادگی نمیدونم مثلاًًًًًًًًًً ارث پدریات را نگهداشتیم، نمیدونم چقدر پول برات نگهداشتیم، زمین برات نگهداشتیم، از اون طرف نمیدونم بیا برات زندگی تشکیل میدیم، نمیدونم ازدواج برات تشکیل میدیم. هیهات مناالذله. خلاصه هیچی دیگه بعدشم براش اینطوری تدارک دیده بودن که اگر به هر دلیلی این رو وزارت اطلاعات بهشون گفته بود به هر دلیلی نتونستن من رو با خودشون ببرن، یک آلبوم عکس به اصطلاح خودشون خاطرهانگیز به ما دادن که با نیگاه کردن شاید در تنهایی خودم با نیگاه کردن این عکسها یاد خاطرات گذشته افتاده، پام سر مبارزه شل بشه بعدشم به ندامت گویی و خیانت بکشم. هنوز نسل مجاهد واقعاً نشناختن، نسل مسعود رو واقعاً نشناختن. خلاصه هیچی، در نهایت اینها خداحافظی کردن رفتن. در حین رفتن، همسرش که باهاش بود، از اینکه چنین راهی رو ما با آگاهی و اختیار انتخاب کردم، از من تقدیر کرد و رفتن. بار دومی که اینها اینجا اومده بودن، من به مسئولم گفتم من یکی برای دیدار اینها نمیرم. میخوام بگم اینها هیچ وقت هیچ وقت بخدا هیچ وقت خانواده من نبودن نیستن و نخواهند بود. دور باد از ما چنین خانوادهای. اینها یک مشت مزدور خودفروختهیی که فرزندان و بستگان خودشون رو به وزارت اطلاعات آخوندی فروختن. و در جنایت توطئه علیه اشرف و در جنایت و زمینهسازی اعدام برای خانوادههای مجاهدین در داخل کشور دست دارند. اینها هیچ وقت خانواده ما نبودند. آره شاعر چه خوب گفت گر به شوق کعبه خواهی زد قدم، سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور. روزی ما به عشق مسعود و مریم، عشق به آزادی و طنمون قدم به این راه گذاشتیم، همه چیز رو پشت سر ما خراب کردیم، هیچ چیز نداریم، هیچ چیز. بخدا هیچی نداریم جز خلق قهرمانمون رو ما را چه باک از چه میترسونی؟ از تیر و تفنگ و چوب و چماق؟ مگه ۶ و ۷مرداد ندیدی؟ باز هم میخواهی تجربه کنید؟ میخوای شانست رو امتحان کنی؟ ما با این اراجیف شما هیچ موقع جا نمیزنیم. بخدا کوچکترین خللی نمیتونی به عزم و اراده مجاهد خلق وارد کنی. بله شما آسمان برید زمین بیاید سرتون رو به این چارچوب درب اشرف بکوبید، از سرنگونی محتوم گریزی نخواهید داشت. این سرنگونی تو پیشانی تون نوشته شده. این حکم تاریخه حکم خلق قهرمان ایران، حکم مجاهدین خلق قهرمان ایرانه. خواهر مریم چه خوب گفت، واقعاً صفا کردم من. خواهر مریم به شما آخوندهای جنایتکار دین فروش روباه صفت گفت باید بروید باید بروید باید گورتون رو از ایران گم کنید.
احمد مسچیان
سلام بر هموطنان و بینندگان عزیز سیمای آزادی. من احمد مسچیان، یک مجاهد اشرفی هستم. همانطور که میدونید رژیم سفاک آخوندی دست به یکسری اعمال ضدانسانی و جنایتکارانه زده علیه زندانیان سیاسی از جمله حکم اعدام و حبسهای طویلالمدت بهطورخاص در رابطه با خونوادههای مجاهدین اشرفی و این چی رو نشون میده؟ نشوندهنده استیصال مطلق و درماندگی مفرط رژیم آخوندی در مقابل استقبال و حمایتهای بیدریغ مردم از مقاومت ایرانه. و زهی خیال باطل که فکر کرده با این احکام جنایتکارانه بتونه خللی در عزم و اراده مجاهدان اشرف بیاره و به این ترتیب خواسته با وارد کردن مزدوران اطلاعاتی خودش جلو درب اشرف، با فشار مضاعف روی اشرفیان، بتونه که قیام مردمه در داخل ایران سرکوب کنه و خودش خیلی خوب میدونه که اشرف بهعنوان یک نقطه و کانون استراتژیکی نبرد هست و تنها تهدید سرنگونی رژیم رو خودش خوب احساس میکنه. به همین دلیل با آوردن این وزارت اطلاعاتیهای خودش در پوش خانواده، خواسته فشارهای روی اشرفیان رو زیاد کنه و بر محاصره ضدانسانی خودش که بتونه این قیام رو سرکوب کنه و همونطور که رهبر مقاومت به درستی گفت، اگه اشرف بایستد، همه دنیا خواهند ایستاد و بنابراین با توجه به شکستهای پیدرپی که رژیم در این دوران داشته و پیروزیهایی که سازمان به دست آورده، هیچ راهی براش نمونده به جز آوردن همین مزدوران اطلاعاتیش جلوی در اشرف. در پایان میخواستم یه چیزی هم به تو ای ولیفقیه ارتجاع و مزدورانت بگم. ما یک لحظه هم از حق و حقوق خلقمون کوتاه نمیآییم، هر چقدر هم که طول بکشه هر چقدر هم که بهاش باشه ما از کلمه مقدس سرنگونی کوتاه نمیآییم، نمیآییم، نمیآییم.
اسماعیل پورحسن
ضربه سنگینی که رژیم آخوندی از مجاهدین و مقاومت ایران در گردهمایی بزرگ هموطنانمان در تاورنی و همچنین پیروزیهای مقاومت در دادگاه استیناف آمریکا و همیاری هموطنانمان در سرتاسر جهان از سیمای آزادی خورده بود، داد رژیم را به هوا برده، زوزههای رژیم به هوا رفت. که بعد از گذشت ۲۲سال از عملیات فروغ جاویدان، مزدوران رژیم یکی یکی در صحنه ظاهر میشن و از عملیات فروغ جاویدان صحبت میکنند. واقعیت چیه؟ واقعیت درد رژیم چیه؟ درد رژیم اینه که اشرف چون کوه از پس همه توفانها ایستاد پایداری کرد. آره اینها اومده بود ما را یکسره کنن ولی اشرف همچون سد سدید همچون کوهی استوار همچون سرو سرفراز همه معادلات اینها رو به هم زد همه رو به هم ریخت. بله. بله بیدلیل نیست که رژیم آخوندی میره از تمام شهرها از تمام استانهای ایران از این مزدورای اجیر شده خودش رو بار میزنه میاره دم در اشرف و این سیرک رو راه میندازه. دو بار در سال ۸۲ همین مزدوران رو همین ناخانوادگی منو آوردن تو اشرف برای دیدار ولی این نابرادری من در قبل از اومدنش به اینجا، ابتدا وزارت اطلاعات اینها رو برد در هتل المپیک تهران، اونجا کاملاً توجیه شدند و اونجا بهشون گفته که دو تا مرز سرخ برای شما مشخص کرده که به هر شکل ممکن باید من رو، یعنی اسماعیل، با خودشون برگردونن. هیهات مناالذله، هنوز نسل مجاهدین، نسل مسعود رو نشناختن. سعی میکرد که مثلاًًًًًًًًًً با تست ابتدا با مراعات مثلاًًًًًًًًًً ابتدا پیش کشیدن مثلاًًًًًًًًًً عواطف خانوادگی نمیدونم مثلاًًًًًًًًًً ارث پدریات را نگهداشتیم، نمیدونم چقدر پول برات نگهداشتیم، زمین برات نگهداشتیم، از اون طرف نمیدونم بیا برات زندگی تشکیل میدیم، نمیدونم ازدواج برات تشکیل میدیم. هیهات مناالذله. خلاصه هیچی دیگه بعدشم براش اینطوری تدارک دیده بودن که اگر به هر دلیلی این رو وزارت اطلاعات بهشون گفته بود به هر دلیلی نتونستن من رو با خودشون ببرن، یک آلبوم عکس به اصطلاح خودشون خاطرهانگیز به ما دادن که با نیگاه کردن شاید در تنهایی خودم با نیگاه کردن این عکسها یاد خاطرات گذشته افتاده، پام سر مبارزه شل بشه بعدشم به ندامت گویی و خیانت بکشم. هنوز نسل مجاهد واقعاً نشناختن، نسل مسعود رو واقعاً نشناختن. خلاصه هیچی، در نهایت اینها خداحافظی کردن رفتن. در حین رفتن، همسرش که باهاش بود، از اینکه چنین راهی رو ما با آگاهی و اختیار انتخاب کردم، از من تقدیر کرد و رفتن. بار دومی که اینها اینجا اومده بودن، من به مسئولم گفتم من یکی برای دیدار اینها نمیرم. میخوام بگم اینها هیچ وقت هیچ وقت بخدا هیچ وقت خانواده من نبودن نیستن و نخواهند بود. دور باد از ما چنین خانوادهای. اینها یک مشت مزدور خودفروختهیی که فرزندان و بستگان خودشون رو به وزارت اطلاعات آخوندی فروختن. و در جنایت توطئه علیه اشرف و در جنایت و زمینهسازی اعدام برای خانوادههای مجاهدین در داخل کشور دست دارند. اینها هیچ وقت خانواده ما نبودند. آره شاعر چه خوب گفت گر به شوق کعبه خواهی زد قدم، سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور. روزی ما به عشق مسعود و مریم، عشق به آزادی و طنمون قدم به این راه گذاشتیم، همه چیز رو پشت سر ما خراب کردیم، هیچ چیز نداریم، هیچ چیز. بخدا هیچی نداریم جز خلق قهرمانمون رو ما را چه باک از چه میترسونی؟ از تیر و تفنگ و چوب و چماق؟ مگه ۶ و ۷مرداد ندیدی؟ باز هم میخواهی تجربه کنید؟ میخوای شانست رو امتحان کنی؟ ما با این اراجیف شما هیچ موقع جا نمیزنیم. بخدا کوچکترین خللی نمیتونی به عزم و اراده مجاهد خلق وارد کنی. بله شما آسمان برید زمین بیاید سرتون رو به این چارچوب درب اشرف بکوبید، از سرنگونی محتوم گریزی نخواهید داشت. این سرنگونی تو پیشانی تون نوشته شده. این حکم تاریخه حکم خلق قهرمان ایران، حکم مجاهدین خلق قهرمان ایرانه. خواهر مریم چه خوب گفت، واقعاً صفا کردم من. خواهر مریم به شما آخوندهای جنایتکار دین فروش روباه صفت گفت باید بروید باید بروید باید گورتون رو از ایران گم کنید.
احمد مسچیان
سلام بر هموطنان و بینندگان عزیز سیمای آزادی. من احمد مسچیان، یک مجاهد اشرفی هستم. همانطور که میدونید رژیم سفاک آخوندی دست به یکسری اعمال ضدانسانی و جنایتکارانه زده علیه زندانیان سیاسی از جمله حکم اعدام و حبسهای طویلالمدت بهطورخاص در رابطه با خونوادههای مجاهدین اشرفی و این چی رو نشون میده؟ نشوندهنده استیصال مطلق و درماندگی مفرط رژیم آخوندی در مقابل استقبال و حمایتهای بیدریغ مردم از مقاومت ایرانه. و زهی خیال باطل که فکر کرده با این احکام جنایتکارانه بتونه خللی در عزم و اراده مجاهدان اشرف بیاره و به این ترتیب خواسته با وارد کردن مزدوران اطلاعاتی خودش جلو درب اشرف، با فشار مضاعف روی اشرفیان، بتونه که قیام مردمه در داخل ایران سرکوب کنه و خودش خیلی خوب میدونه که اشرف بهعنوان یک نقطه و کانون استراتژیکی نبرد هست و تنها تهدید سرنگونی رژیم رو خودش خوب احساس میکنه. به همین دلیل با آوردن این وزارت اطلاعاتیهای خودش در پوش خانواده، خواسته فشارهای روی اشرفیان رو زیاد کنه و بر محاصره ضدانسانی خودش که بتونه این قیام رو سرکوب کنه و همونطور که رهبر مقاومت به درستی گفت، اگه اشرف بایستد، همه دنیا خواهند ایستاد و بنابراین با توجه به شکستهای پیدرپی که رژیم در این دوران داشته و پیروزیهایی که سازمان به دست آورده، هیچ راهی براش نمونده به جز آوردن همین مزدوران اطلاعاتیش جلوی در اشرف. در پایان میخواستم یه چیزی هم به تو ای ولیفقیه ارتجاع و مزدورانت بگم. ما یک لحظه هم از حق و حقوق خلقمون کوتاه نمیآییم، هر چقدر هم که طول بکشه هر چقدر هم که بهاش باشه ما از کلمه مقدس سرنگونی کوتاه نمیآییم، نمیآییم، نمیآییم.