عباس عبدی از باند مغلوب رژیم در مطلبی که در سایت حکومتی دیدهبان رژیم ۱۱اسفند منتشر شده، با کنایه به لشکر و ارتش سایبری و مطبوعاتی رژیم آخوندی نوشت: برخی افراد با گرفتن پول و پروژه، دفاع از سیاستها را به صورت پیمانکاری انجام میدهند. لشکر یا ارتش سایبری و مطبوعاتی از این جمله است. اینها به آنچه میگویند یا مینویسند لزوما اعتقادی ندارند و حتی قادر به تحلیل و توصیف و دفاع از آنچه پیمانکاری آن را قبول کردهاند نیستند، در نتیجه در مواردی سکوت میکنند تا دستور از بالا برسد یا با مسخره کردن و بحثهای انحرافی سعی میکنند ماجرا را دور بزنند.
مشکل از آنجا آغاز میشود که قرار است انجام این کارها بر اساس اعتقاد و نه دستمزد معرفی شود...در حالی که بسیاری از موارد است که بر اساس منطق و وجدان امکان ندارد چیزی در آن باره نوشت که مطابق میل کارفرماست.
از این مرحله به بعد دچار تناقض فاحش میان فکر و عمل و گفتار میشوند یا باید این پیمانکاری را کنار بگذارند، یا آن که وجدان خود را زیر پا گذاشته و قربانی کنند...
به همین علت است که افراد زیادی نسبت به انجام چنان رفتارهایی در گذشته، اظهار پشیمانی کرده و تغییر خطمشی میدهند. ولی کسانی که پول میگیرند تا کامنت بگذارند یا توئیت بزنند، هنگام مواجهه با این مشکل، نمیتوانند با وجدان خود همراهی کنند.
البته این افراد مجبور نیستند که همیشه وجدان خود را زیر پا بگذارند... ولی هنگامی که با موارد فاحش و خلاف آشکار و ضد عقل سلیم مواجه شوند، دچار این تعارض کشنده میشوند. اکنون لشکر سایبری و مجازی اصولگرایان در چنین موقعیت خطیری قرار گرفته است.
تا پیش از روی کار آمدن دولت جدید کارشان راحت بود و کمتعارض، ولی اکنون هر روز که میگذرد با یک وضعیت بد مواجه میشوند.
در همین دو هفته، چندین مورد از جمله انتشار نوار صوتی، جاسوس اسراییلی، احیای برجام و آخرین آنها جنگ اوکراین، وجدان آنان را بهشدت به چالش کشیده است. در هیچکدام از موارد راه برای هیچ توجیهی باز نیست، جز اینکه وجدان خود را نابود کنند تا مطابق خواست کارفرما قلم زده شود. این مسأله در آینده تشدید هم خواهد شد. در آخرین مورد به شکل تأسفباری شعار استقلال را به مسلخ بردند.
ایراد این کار برای جامعه و حتی کارفرمایان چیست؟ در درجه اول بیاثر شدن حضور آنان در فضای مجازی و عمومی است. هنگامی که بدیهیترین امور نفی و خلاف وجدان تحلیل و توصیف شوند، پس از آن حرفهای درست و منطقی آنان نیز شنیده نخواهد شد. اگر ما بگوییم ماست سیاه است چنان خود را بیاعتبار میکنیم که گزارههای درست ما هم شنیده نخواهد شد.
اثر مهمتر و دیگر شکلگیری انسانهایی بیوجدان است که تابع منطق و دانش و اخلاق نیستند. فقط تابع پول هستند و خود را به قیمت اندک میفروشند. چنین افرادی برای جامعه خطرناک هستند، حتی برای کارفرمایان نیز خطرناک هستند.
اثر منفی بعدی آن بر گمراهی کارفرماست که گمان میکند با این تبلیغات و جعل آمار و ارقام و انتشار از طریق لشکر سایبری، حقیقت نزد آنان است. این مثل تببُر است که عفونت را از میان نمیبرد، ولی آثار آن را زایل میکند و موجب گمراهی میشود. امیدوارم این وضعیت را جدی بگیرند و بیش از این در مسیری که پایانش معلوم است، گام برندارند.