کابوس سرنگونی ۳۷سال پس از عملیات فروغ جاویدان
پذیرش ناگهانی قطعنامه ۵۹۸ در تیرماه ۶۷ خبر تلخی است
پاسدار کوثری سرکرده قرارگاه ضدخاتم در سال ۱۳۶۷
مخصوصا کلمه جامزهری که من قبول میکنم حضرت امام برایش خیلی
یعنی برای بچهها خیلی سخت بود
یک عملیاتی کرده بودند (مجاهدین) یک ماه و خردهیی قبلش
به نام چلچراغ آمده بودند توی مهران اسیر و غنیمت را گرفته بودند
فیلم را دیدیم پخش کردند در تلویزیونشان دختر و پسر خیلی منظم ایستاده بودند
توی آن سالن توی پادگان اشرف اینجوری میزدند دستها را به یکدیگر
امروز مهران فردا تهران، اینجوری بود
مجاهدین ساعت و زمان را مشخص کرده بودند
از توی ماشینهای اینها ما در آوردیم که در دوکوهه دادم خدمت حضرت آقا
مجاهدین دقیقاً زمانبندی و مسیر را مشخص کرده بودند
تا میدان آزادی، تا میدان آزادی
تلویزیون شبکه یک رژیم ۱۲مهر ۱۴۰۲:
مجری: پذیرش ناگهانی قطعنامه پانصد و نود و هشت در تیرماه شصت و هفت خبر تلخی است که رزمندهها اون را از رادیو میشنوند مسئولان وقت نظام در یک جلسه هشت ساعته و محرمانه ابعاد این تصمیم و شرایط حساس جبههها بعد از اون رو بررسی میکنند آیتالله خامنهای که از همان ابتدای جنگ رابطه خوبی با جبهه و رزمندهها داشت برای حفظ آمادگی رزمندهها در مقابل خطرات گزارششده رژیم صدام راهی یک سفر سرنوشتساز به مناطق عملیاتی میشوند مهمان امروز ما فرمانده وقت لشکر ۲۷ محمد رسولالله است...
بچهها میگفتند که ما هستیم ایستادیم که امام بهقول معروف اینچنین بهاصطلاح نیاید بگه من جامزهر را بهاصطلاح یعنی اینجور بود که اون بحث کلمه مخصوصاً جامزهری که ایشون من قبول میکنم فلان لذا حضرت امام برایش خیلی یعنی برای بچهها خیلی سخت بود
خامنهای با لباس نظامی: نیروهای مسلح باید با استحکام کامل با سازماندهی قوی و محکم خودشون رو آماده نگه دارند ممکنه این قطعنامه تا یکسال دیگه هم کش پیدا کنه
کوثری: منافقین خودشون اعتراف کردند که بهاصطلاح من چون حالا طرح منظر میگیم از این رو با دست کشیده بودند و ساعت و زمان رو مشخص کرده بودند از توی ماشینهای اینها ما در آوردیم که اینها رو من دادم همون جا اومدم دوکوهه دادم خدمت حضرت آقا اینها اومدن برنامهریزی کردن خوب ما جلوشون بهاصطلاح دیگه اینها فکر نمیکردن اصلاً ما نیروی مقاوم باشه جلوشون مقاومتی که منافق من این دقیقاً زمانبندی که مسیر رو مشخص کرده بودند مثلاً گفته بودن از سر پل ذهاب تا کرند مثلاً چهل و پنج دقیقه چون اونجا یک مقدار ارتفاع داره و اینها
مجری: قشنگ زمانبندی بود که چقدر به کجا
کوثری: تا میدان آزادی تا میدان آزادی را با اون جادههای اونموقع نه الآن الآن جادهها یکطرفه هست با سرعت اون موقع دوطرفه بود سبقت گرفتن خیلی مشکل بود
مجری: اینها بسته بودند روی جاده آسفالت میاندازیم و میآییم
کوثری: میاندازیم و میآییم
کوثری: غذاهایشان هم کپسولی بود غذایشان را هم که ما گرفتیم ازشون دقیقاً انرژی بود یعنی این نبود که حجم داشته باشه بهصورت حالت خمیردندان چه جوری اینجوری بود که فقط بخورند و ادامه بدهند.
یک عملیاتی کرده بودند یک ماه و خردهای قبلش به نام چلچراغ آمده بودند توی مهران اسیر و غنیمت رو گرفته بودند.
مجری: امر مشتبه شده بود که
کوثری: بعداً ما فیلمش را دیدیم که بهاصطلاح از چیز نفاق آمدند پخش کردند تلویزیون شون دختر و پسر خیلی منظم با ایستاده بودند توی اون سالن توی پادگان اشرف اینجوری میزدند دستها رو به همدیگه امروز مهران فردا تهران اینجوری بود اینها اگر این قطعنامه را هم ما نمیپذیرفتیم برنامه داشتند خودشان گفتند که ۳۱ شهریور همان سال شصت و هفت مجدداً چیکار کنند؟ این حرکت بزرگ رو انجام بدهند
(تلویزیون شبکه یک رژیم ۱۲مهر ۱۴۰۲)