این روزها که چهرهٔ جنگافروزانه و تروریستی نظام مبتنی بر سلطنت افسارگسیختهٔ فقیه برای جهانیان آشکار شده است، این رژیم تلاش میکند برای انحراف توجه جهانی از برملا شدن «سر مار» به سرکوب زنان و اقشار بپا خاسته بپردازد و اعدامها را افزایش دهد. در منطقه نیز خواهان سوءاستفاده از وضعیت اسفناک غزه و مردم فلسطین است. در این رابطه یک کارشناس حکومتی گفته است:
«ایران باید دوباره موضوع را به نوار غزه و مظلومیت فلسطینیها بکشاند. جنگ اسراییل به ایران امکان وسعت یافتن را ندارد و آنچه نهایتاً باقی میماند مناقشه اعراب و فلسطینیها با اسراییل است. نبرد ایران و اسراییل باید در قلمرو سایهها باقی بماند نه بیشتر» (ماشاءالله شمشالواعظین. اعتماد. ۲۹ فروردین ۱۴۰۳).
تمرکز بر روی نقش «سر مار»، آن روی سکهٔ گسترش شورشها و چشمانداز قیام در میهن اسیر است. بهمیزانی که عوامل حکومتی تلاش میکنند اذهان را از وضعیت انفجاری جامعه منحرف کرده و به سمت مسائل فرعی سوق دهند، باید بیشازپیش بر قیام و سرنگونی تمرکز کرد و تمامی تلاشها را به سمت آن کانالیزه نمود.
آمادهباش اعلام شده در پیام رهبر مقاومت مسعود رجوی، برای وصول قیمت جنگافروزی از خامنهای نیز در این رابطه معنا پیدا میکند. در چنین شرایطی ارائهٔ قطعنامهٔ شمارهٔ ۱۱۴۸ از سوی ۱۴۴تن از نمایندگان کنگرهٔ آمریکا یک اهرم مؤثر برای پیشبرد دیپلماسی انقلابی از جانب مقاومت ایران است. این قطعنامه بار دیگر این واقعیت را برجسته میکند که در صورت دادن قیمت آزادی و سیاست اصولی «کس نخارد» میتوان و باید، جامعهٔ جهانی را به حمایت از مصالح مردم و مقاومت ایران ترغیب کرد.
قطعنامهٔ شمارهٔ ۱۱۴۸ مینویسد: «بقای رژیم ایران بهطور جدی بستگی به سرکوب داخلی و فعالیتهای تروریستی آن در خارج از کشور با استفاده از تروریستهای نیابتی خود دارد».
در بخشی از آن میخوانیم:
«رژیم ایران از اکتبر ۲۰۲۳ بهطور فزایندهیی بهعنوان سر مار تروریسم و جنگ در منطقه عمل کرده است».
آنچه این قطعنامه را در شرایط کنونی حائز اهمیت میکند. پشتیبانی آن از «سرخترین گزینه» یعنی جایگزین دموکراتیک و برنامهٔ ۱۰مادهیی خانم مریم رجوی است.
لابد به مذاق ارباب سیاست مماشات و لابیهای بینالمللی این رژیم خوش نخواهد آمد وقتی در قطعنامه، به عبارتی مانند «بهرسمیت شناختن حق مردم ایران و کانونهای شورشی برای مقابله با سپاه پاسداران و سرنگونی رژیم» برمیخورند.
باید بر این موضوع مهم نیز انگشت گذاشت که «حفاظت کامل از پناهندگان سیاسی ایرانی در اشرف۳ در برابر توطئهها و فشارهای رژیم ایران آزادی بیان و گردهمایی و تضمین حقوق مجاهدین طبق کنوانسیون ژنو ۱۹۵۱ و کنوانسیون اروپایی حقوق بشر» هم بخشی از مفاد این قطعنامه است.
برخلاف خواست و پروپاگاندای طرفداران راهحل وابستگی و دیکتاتوری یا بازگشت به گذشتههای نفیشده، این قطعنامه «حقوق مردم ایران و مبارزه آنها برای برقراری یک جمهوری دموکراتیک مبتنی بر جدایی دین و دولت و یک ایران غیرهستهیی را بهرسمیت میشناسد»؛ همچنین با استناد به اعلامیهٔ حقوقبشر و اعلامیهٔ استقلال آمریکا «حق مردم ایران برای سرنگونی حکومت ستمگر» را حق طبیعی و مشروع آنان میداند.
از دیگر مفاد این قطعنامه توجه دادن به «محاکمهٔ ساختگی ۱۰۴تن از اعضای مقاومت» در بیدادگاههای این رژیم است و نسبت به زمینهسازی «اقدامات تروریستی علیه آنان در اروپا، فرانسه و آلبانی هشدار میدهد. این نیز یک اهرم قوی برای سدکردن اقدامات وزارت اطلاعات و قضاییهٔ جلادان در خارج از ایران است.
تأکید بر اعدام بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی به فتوای خمینی در تابستان ۶۷، بخشی دیگر از مفاد قطعنامهٔ شمارهٔ ۱۱۴۸کنگرهٔ ایالت متحده است. این تأکید همراستا با دیگر فعالیتهای افشاگرانه و حقوقبشری مقاومت ایران، جنبش دادخواهی را بیشازپیش برجسته خواهد کرد.
قطعنامه یادآور میشود که «ابراهیم رئیسی از اعضای هیأت مرگ بوده است» و «بیش از ۹۰۰زن و مرد مستقر در اشرف۳ زندانیان سیاسی سابق هستند که شاهد جنایتهای این رژیم در زندان بودهاند و باید برای شهادتهای احتمالی در برابر هر دادگاه بینالمللی محافظت شوند».
قطعنامه حقوق مردم ایران و مبارزه آنها برای برقراری جمهوری دموکراتیک مبتنی بر جدایی دین و دولت و یک ایران غیرهستهیی را بهرسمیت میشناسد.
بدیهی است آنچه که این جمهوری را محقق خواهد کرد، انقلاب دموکراتیک مردم ایران است؛ انقلابی که شرارههای سرخفام آن را در عملیات کانونهای شورشی، مقاومت فراگیر زنان و زندانیان سیاسی و نیز سایر اقشار ستمدیده در شهرها و استانهای میهن به چشم میبینیم.