سایت المرصد ـ لبنان سهشنبه ۱۴ آذر، با انتشار مطلبی به قلم محمد الرمیحی نسبت به مسئولیت جنگافروزی رژیم ایران در جنگ غزه مینویسد:
آنچه در غزه اتفاق میافتد یک قتلعام به تمام معناست و عامل آن اسراییل است، با ارتشی که دارای پیشینههای قومی متعدد میباشد. امری که هیچ عاقلی در آن مجادله نمیکند. اما سؤال در اینجا این است که آیا طرفهای دیگر، حداقل از نظر اخلاقی، بهخاطر شرکت در این کشتار، که جنایت دوران است، مقصر هستند؟ پاسخ عمدتاً بله است، ایالات متحده آمریکا و همچنین پاریس، لندن، برلین و سایر پایتخت ها در برابر این کشتارهای هولناکی که هر روز در مقابل چشمان جهانیان رخ میدهد، سکوت کردهاند.
با این حال، یک شریک شناخته شده وجود دارد و سرزنش او بیش از آن که سیاسی و اخلاقی باشد، انسانی است. همانطور که رهبران حماس اعتراف میکنند، رژیم ایران این جناح فلسطینی را مسلح کرد و پول و شاید آموزش برای آن فراهم نمود، نه برای تزئین، بلکه میدانست که روزی از آن سلاح استفاده خواهد شد و حماس با این سلاح عمدتاً نابرابر وارد نبرد شد، با این تصور که ایران از این امر حمایت میکند و در صورت لزوم با سلاح از طریق حزبالله که بازوی آن در شرق مدیترانه است و تا دندان مسلح میباشد و همچنین تأمین مالی میشود در صحنه حمایت خواهد شد و یا بقیه گروههایی که تهران در طول سالها ایجاد کرده است در آن شرکت خواهند کرد. رهبران حماس که تصمیم به رویارویی گرفتند، فکر میکردند که اگر موضوع جدی شود - همانطور که امروز اتفاق میافتد - ایران رسماً در ورود به نبرد تردید نخواهد کرد و هر کسی که اظهارات آتشین ایران در این زمینه را دنبال کند، به این نتیجه میرسد که در مورد کمکهای عملی در زمین جدی است، اما انجام نمیدهد!
در نهایت، ایران بدن فلسطینیها را که متشکل از گوشت و استخوان فلسطینیهای غزه است، رها کرد تا بهای سنگینی را بپردازد و در حالیکه نظارهگر است از حزبالله و حوثیها یا گروههای عراقی برای خاک پاشیدن به چشمها استفاده میکند.
در تحلیل عمیق، مداخله آمریکا در حمایت از اسراییل تنها به این دلیل نیست که متحد آنست، بلکه به این دلیل است که نخبگان سیاسی حاکم در واشنگتن و همچنین در لندن، پاریس و برلین متقاعد شدهاند که جنگ در غزه، جنگ با پروژه ایران است، نه با "حماس"، و حماس ویترین است، آنها آنقدر احمق نیستند که ندانند پیروزی حماس به هر شکلی که باشد، پیروزی پروژه ایران است. این را نخبگان اسراییلی میدانند و استراتژیستهای آن نیز این موضوع را قبول دارند، ورود ایران به موضوع فلسطین، کل پروژه مبارزه فلسطین را در معرض خطر قریبالوقوع قرار داده و حتی ممکن است پایان آن باشد.
آنچه در اینجا مشاهده میشود، یک رویارویی قومی است که در اعماق شبیه به هم هستند، اسراییل جاهطلبی ملی صهیونیستی خود را با پوشش دین یهود میپوشاند و ایران پروژه ملی خود را با پوششی از مذهب و نه فقط فرقه میپوشاند. حماس سنی است و سوریه هم همینطور!
فریاد و اعتراض عدهیی از اعراب و یا حتی هواداران خارج از کشور تاثیری در معادله نهایی نخواهد داشت و آنچه معادله را تحت تأثیر قرار میدهد شکستن اراده دشمن است و اینکه چگونه میتوان از آن برای اعمال فشار و نتیجه دادن استفاده کرد. فرض بر این است که اگر ایران از طریق حزبالله وارد جنگ میشد و نه با قواعد درگیری، وضعیت تغییر میکرد، اما آن ماجراجویی میتوانست باعث شود رژیم ایران بقای خود را از دست بدهد، بنابراین ترجیح داد اگر غنائمی پیدا شود، از راه دور به آنها دست یابد، و گرنه چرا شر را به خانه خود وارد کنیم!
واضح است که ایران تاکنون برای تحویل دلارهای منجمد خود چه در عراق و چه در کشورهای دیگر چراغ سبز دریافت کرده است و این ممکن است هدیهای تسلیبخش برای کاهش خطرات اسراییل در مقطع فعلی باشد. اما در میان مدت، حوزه پروژه ایران در منطقه تنگ خواهد شد، عاقلان آنچه را که «محور مقاومت» نامیده میشود باور نمیکنند، زیرا جوهر روی کاغذ است و در هنگام رویارویی حتی یک سانتیمتر هم تکان نمیخورد. طولانی شدن درگیری منابع اندک و محاصره شده حماس را از بین خواهد برد و فلسطینیها زیر رگبار بمبها و محرومیت از غذا و آب و دارو جان خود را از دست خواهند داد. این جنایت شنیعی است که طرفهای بسیاری مسؤل آن هستند، از جمله تهران، که از «بازوهای عربی» برای پیشبرد پروژه خود در مبارزه با «شیطان بزرگ» در خارج از مرزهای خود استفاده کرد.
این بهطور خلاصه شرحی است از تئاتر عملیات امروز غزه و اطراف آن، نمایشنامهای که با خون فلسطینیها نوشته شده است و زنان و کودکان در آن صحنه در مقابل دیدگان جهانیان جان خود را از دست میدهند، در حالی که جهان هر روز بر روی پردهها آن را تماشا میکند. اما کارگردان در فاصلهیی دور نشسته و در حال تماشا و محاسبه سود خود از ارائه آن نمایش مرگبار است.