دژخیم موگویی مستندساز امنیتی و اطلاعاتی رژیم:
ما برخی پروندهها از دهه ۶۰ داشتیم که رها کردیم
یکی از آنها سازمان مجاهدین خلق است
یک گروهی که دست به اسلحه شد و سال ۶۰ را رقم زد
کلاً دهه ۶۰ دهه عجیبی است
ولی سال ۶۰ ـ ۶۱ سالهای عجیبی است
که بیشباهت هم به این سالها نیست از باب بحرانهای عظیمی که اتفاق افتاده
در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ مجاهدین اعلام جنگ مسلحانه کردند
و قریب ۱۰۰هزار فرد مسلح به خیابانها ریختند
میدانی یعنی چقدر؟ استادیوم آزادی رفتی
۱۰۰هزار نفر یعنی آنقدر آدم با اسلحه در خیابانها ریختند
سازمان مجاهدین خلق قریب به ۱۰۰ هزار نفر مسلح
یکهو از ۳۰ خرداد تصمیم میگیرند و اعلام جنگ مسلحانه میکنند
شاید تصور اینکه ما سال ۶۰ را عبور کردیم خیلی تصور سختی باشه
اگر این اتفاقات برای هر کشور دیگری رخ میداد
موجب فروپاشی میشد
بازهٔ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۱
بحرانیترین مقطع انقلاب اسلامی است
معتقدم شرایط امروز ما، در برابر آن سالها بحرانی نیست
ترورها بهقدری زیاد شده بود
که اگر کسی از خانه بیرون میرفت
معلوم نبود زنده برگردد
دژخیم موگویی مستندساز امنیتی و اطلاعاتی رژیم – ۱۸ تیر ۱۴۰۴:
من برادر بزرگم پاسدار بوده پاسدار بازنشسته ست برادر کوچیکمم که روحانیه
مجری رژیم: از پدرت گفتی برامون بههرحال بابایی که جانباز بوده اعصاب روان وضعیت اقتصادی خونواده چطور میگذشت؟
موگویی: بابام کارگر بود تا سال ۷۴
مجری رژیم: خب گذران زندگی براتون چهجوری؟
موگویی: حقوق کارگری حقوق کارگری و محله یافت آباد
مجری رژیم: جواد آقا ما تو رو یه جاهای عجیب غریبی هم دیدیم بههرحال شخصیتت اسمت پرحاشیه بوده پر از حرف بوده راجع بهش کلی خبر بوده همه جا خیلیا میشناسنت مثلاً یهو تو سیل خرمآباد آقلا
موگویی: من یادمه رفتیم تو یکی از این پایگاههای بسیج تو سپاه بود کجا بود یه دونه از این موتورا رو من برداشتم موتورای سپاه رو برداشتم روشن کردم با یکی از بچهها رفتیم سمت اندیمشک بعد ۴۰:۵۰ کیلومتر رفتیم تا اینترنت اومد آنتن اومد آنتن اومد من اونجا نوشتم که آقا اصلاً مرکز سیل پلدختره
بعضی موقعها اینطوریه بعضی موقعها هم نه با پای خودم رفتم مثل مثلاً افغانستان مثل افغانستان
یکی از کارآیی که همیشه دوست داشتم و میگم که خدا رو شکر خدا رو شکر درست ایستادم طرف درستی ایستادم همین جا بود یعنی دیدم توی جنگ افغانستان دامیه برای ایران که کشور رو وارد جنگ با طالبان کنن
خیلی از بحثها اومد توی دهه ۶۰ اونجا احساس کردم که خ حالا من آزمایشگاه صبح برم بیمارستان خب بعدش چی؟
موگویی: ما پروندههایی رو داشتیم گرههایی رو داشتیم که اینا رو رها کردیم بعضی از این اتفاقات واقعاً باعث یعنی اصلاً شگفت انگیزه که مثلاً یه اتفاقاتی تو سالهای ۶۰ افتاده و بعد اینا رو خیلی راحت عادی میتونستی حلش کنی حلش نکردی یه یکش مثلاً سازمان مجاهدین خلقه
و اینا چیزای عجیبیه که مثلاً یک گروهی اومده این همه ترور این همه انفجار رو انجام داده بعد الآن مدعیه خب این بهخاطر اینه که ما غفلت کردیم تو تاریخنگاری یعنی حجم بسیاری از مسائل رو شما حل نکردی و انتظار داری که کشور رو حالا با همون باورای قبلی ببری جلو خب نمیتونی یه زمانی یکی دستگیر شد و بعدشم اعدام شد.
یه گروهی که دست به اسلحه شد این شکل شکلی و سال ۶۰ رو رقم زد اون بعد از یه مدتی تونست خودشو بازسازی کنه ببین سال عجیبیه سال ۶۰ یعنی کلاً دهه ۶۰ دهه عجیبیه ولی سال ۶۰ ـ ۶۱ سالهای عجیبیه به نظرم بیشباهتم به این سالها نیست از باب بحرانهای عظیمی که اتفاق افتاده
مجری رژیم: یعنی احساس میکنی یه لوپ تاریخی داره تکرار میشه
موگویی: آقا منم منم سال ۶۰ رو زیست نکردم ولی ورق که میزنی میبینی سال عجیبیه شما حساب کن ۳۰ خرداد سال ۶۰ منافقین اعلام جنگ مسلحانه کردن اه
قریب به ۱۰۰هزار نفر مسلح ریختن تو خیابونا ببین صد هزار نفر میدونی یعنی چقدر استادیوم رفتی استادیوم آزادی
مجری رژیم: خیلی
موگویی: ۱۰۰ هزار نفر یعنی اونقدر آدم با اسلحه ریختن تو خیابونای تهران و ...
مجری رژیم: سازماندهی داشتن
موگویی: و شروع کردن ترور کردن تو یکی از این اسناد میخوندم تیم ترور از تهران پارس موتورو روشن میکرده تا برسه شهرک قبل ۵ تا ۶ تا وسط راه میزده
اصلاً این اتفاق تو هر کشوری بیفته از اون کشور نابود میشه
شهید کچویی رئیس زندان اوین ترور شده و از اون روز همین طوری روزانه توی خیابونای تهران انفجار و ترور شد
این حجم از در واقع حوادث رو سر هر کشوری میآوردن اون کشور باید قطعاً فرو میپاشید.
موگویی: ۶۰ تا ۶۱ اون یک سال به نظر من بحرانیترین سال جمهوری اسلامی و عبور کرد و الآن واقعاً مقابل اون سال واقعاً سال سختی نیست. با همه این اتفاقات ناگواری که افتاده با همه زخمیی که اتفاق افتاده به نظر من قابل مقایسه حتی با سال ۶۰ نیست. ما اصلاً رئیسجمهور نداریم یعنی تو یک سال سه تا رئیسجمهور عوض میشه شما بیرون میای از خونت میای بیرون نمیدونی زنده برمیگردی خونه
ما ۹۹ تا بمبگذاری تو تهران داریم. اصلاً شمای ۷۴ی من ۶۴ی اصلاً نمیتونیم تصور کنیم ۹۹ تا بمبگذاری تو تهران یعنی چی. میخوام بگم که جمهوری اسلامی عبور کرد. کشور از این بحران عبور کرده. انشاالله که از اینجا هم عبور میکنه.
همین الآن جمهوری اسلامی شاید ۲۰ میلیون طرفدار داره. راحت ۲۰ میلیون طرفدار داره. ادعا نیستا اصلاً چیز محاسبه ش چیز سختی نیست.
اگر ۵۰۰هزار تاشو پهلوی داشت انقلاب نمیشد الآن شما زنگ بزن به مامان من
مجری رژیم: جمله
موگویی: شما زنگ بزن الآن به مامان من بگو آقا انقلاب در خطره بیا میدون آزادی میاد ۳ ماه تو میدون آزادی چادر میزنه
مجری رژیم: اگر امام حسین ز تو عصر ما معاصر ما بود بیشتر اهل منبر بود یا رسانه؟
موگویی: شاید فیلم میساخت. چرا میخواست یه چیزی رو روایت کنه تو جامعه ش یه فیلم سینمایی میساخت.
موگویی: روزنامههای سال ۶۰:۶۱ رو یه کاری دارم انجام میدم در رابطه با روزشمار ترور در ایران از اول انقلاب تاکنون تقریباً ۴ جلدشو انجام دادم و یکی از کارهای روزانهام اینه که روزنامهها رو ورق میزنم و فیشبرداری میکنم از وقایع تروری که اتفاق افتاده
مثلاً سازمان مجاهدین خلق قریب به ۱۰۰هزار نفر مسلح یهو از ۳۰ خرداد تصمیم میگیرن که در واقع اعلام جنگ مسلحانه میکنن با جمهوری اسلامی
مجری رژیم: خیلی روزای عجیب غریبی بوده که یادگارها و باقیموندههای اون دوران الآن به چشم دیدن
موگویی: ببین میخواستم اینو بگم که شاید تصور اینکه ما سال ۶۰ رو و اون روزها رو عبور کردیم خیلی تصور سختی باشه ولی واقعاً عبور کردیم یعنی هم توی تهران توی شهرها جنگ مسلحانه داشتیم هم با یه کشوری دیگهای که حمله کرده در واقع جنگ خارجی داریم ولی کشور از این بحران عبور کرد.
این روزا تو خیلی چیزا شبیه اون روز است
اگر تاریخو نگاه کنیم سال ۶۰ رو نگاه کنیم میبینیم شبیهه ولی به نظرم از این معرکه هم عبور خواهیم کرد