728 x 90

درگذشت قهرمان مجاهد خلق یعقوب دادگر فرزند پاکباز مردم خوی

درگذشت قهرمان مجاهد خلق یعقوب دادگر
درگذشت قهرمان مجاهد خلق یعقوب دادگر

درگذشت قهرمان مجاهد خلق یعقوب دادگر

فرزند پاکباز مردم خوی

 

مجاهد خلق یعقوب دادگر فرزند پاکباز مردم خوی از شدیدترین مجروحان حملات وحوش خامنه‌ای و قاسم سلیمانی در اشرف در ۱۹ فروردین۱۳۹۰پس از استقامتی درخشان در برابر زخم جانکاه و بیماری طولانی، در ادامه نبردهای قهرمانانه‌اش در ارتش آزادی، روز ۱۴بهمن ۱۴۰۱ در بیمارستان در آلبانی درگذشت.

زخم و جراحت یعقوب در اثر اصابت گلوله‌ها به ناحیه حساس بالای پا در این ۱۲سال هیچگاه خوب نشد و زمینه‌ساز بیماریهای دردناک دیگر هم گردید و این قهرمان صبور را با آزمایش‌های مضاعف مواجه ساخت. نبرد قهرمانانهٴ این مجاهد پرافتخار با بیماری به‌موازات مقاومت و پایداری در برابر حملات و موشک‌بارانهای وحوش خامنه‌ای در اشرف و لیبرتی و پس از آن نزدیک به‌۱۲سال ادامه یافت.

یعقوب قهرمان از نوجوانی که با راه و آرمان مجاهدین آشنا شد، تا آخرین نفسهای زندگی و لحظه جاودانگی و پیوستن به‌یاران و همرزمان صدیق و شهیدش، روحیه‌یی رزمنده و سرشار از انگیزه‌های مردمی و آرمانی داشت و همرزمانی را که در بستر بیماری به دیدارش می‌رفتند تحت تأثیر قرار می‌داد.

یعقوب تا آخرین لحظات پیگیر خبرهای زلزله در خوی و وضعیت همشهریانش بود.

 

برادر بزرگترش مجاهد شهید اسماعیل دادگر که در سال۱۳۶۱ توسط دژخیمان خمینی پس از شکنجه‌های وحشیانهٴ تیرباران شد، تحصیلات مهندسی خود را ناتمام گذاشته و به‌طور حرفه‌یی و تمام وقت به جنگ با آخوندها و پاسداران خمینی روی آورده بود. او در حالی دستگیر شد که از مسئولان مجاهدین در اصفهان بود.

یعقوب دادگر متولد ۱۳۴۷ در خوی فعالیت‌هایش در ارتباط با مجاهدین را از زمانی که دانش‌آموز بود آغاز کرد. خودش در این مورد نوشته است: «در سال۱۳۵۸ در شهر خوی در کلاس چهارم دبستان مشغول تحصیل بودم و در انتخابات ریاست‌جمهوری توسط برادرم با سازمان آشنا شدم و از همان موقع فعالیتم را در رابطه با فعالیت‌های انتخاباتی برادر مسعود شروع کردم و این فعالیت‌ها با توجه به‌مشکلات و مسائل خانوادگی که داشتم تا حد امکان ادامه داشت تا فعالیت‌های انتخاباتی مجلس که فعالیتم بیشتر شد و مسئولم برادری به‌اسم رضا بود. کارم فروش نشریه بود و نیز کارهای جانبی که وجود داشت».

با فرا رسیدن۳۰خرداد ۱۳۶۰ و آغاز مقاومت سراسری و در پی دستگیریهای گسترده توسط رژیم، گرچه شرایط فعالیت در شهر خوی سخت شد اما یعقوب همراه با شماری از دوستانش هسته‌یی تشکیل داد و به‌فعالیت‌های مختلف از جمله پخش اعلامیه و شعارنویسی در مدارس و اماکن عمومی ادامه داد. شهادت برادر قهرمانش در اسماعیل در سال۱۳۶۱ در اصفهان پس از مقاومتی حماسی در زیر شکنجهٔ دژخیمان، عزم یعقوب را برای ادامهٔ نبرد با دیکتاتوری ولایت فقیه هر چه مستحکم‌تر کرد و او در حالی‌که فعالیت‌هایش را در کادر هستهٴ مقاومت ادامه می‌داد به‌تلاش برای پیوستن به‌نیروهای رزمی مجاهدین در منطقهٴ مرزی ادامه داد و سرانجام در سال۱۳۶۷ خود را به اشرف رساند و به‌عنوان یک رزمندهٴ ارتش آزادیبخش ملی لباس رزم و شرف پوشید و از آن پس پیوسته در عملیات ارتش آزادیبخش ملی ایران حضور داشت و اغلب جلودار بود. او خطرناک‌ترین مأموریتها از جمله چک میدانهای مین قبل از عبور یکانها و واحدهای عملیاتی را به عهده می‌گرفت.

صیقل خوردن اراده انقلابی و اعتلای عزم و ایمان و صدق و فدای او در آموزشهای انقلاب ایدئولوژیک درونی و شرکت در پایداری پرشکوه در اشرف و لیبرتی و در خط مقدم رویارویی با حملات وحوش خامنه‌ای به‌سرکردگی قاسم سلیمانی جلاد، از یعقوب مجاهدی تمام‌عیار و گوهری بی‌بدیل ساخت. او در حملات ۶ و ۷مرداد ۸۸ و ۱۹فروردین۱۳۶۰ در صف مقدم نبرد با مزدوران سپاه قدس خامنه‌ای و قاسم سلیمانی حضور داشت و در نبردهای ۱۹فروردین بر اثر اصابت گلوله به‌ناحیهٔ حساس بالای پا، به‌شدت مجروح شد، اما این جراحت شدید تنها بر عزم این مجاهد والا برای مقاومت در برابر حملات و توطئه‌ها افزود.

او در نقشهٴ مسیر خودش در رمضان سال۱۳۹۲ در لیبرتی در این‌باره می‌نویسد:

«پس از حماسه ۱۹فروردین که دشمن سرش به سنگ خورده، قصد کرده بود که ما را با محصور کردن میان دیوارها و با فشارها و محدودیتها درهم بشکند. اما اکنون پس از گذشت ۱۶ماه، من ایمان دارم که دشمن در مقابل عزم واراده مجاهدین شکست‌خورده است بله رزمگاه و میدان جنگ لیبرتی، محل تصفیه و تطهیر مجاهدین است دشمن قصد دارد با توطئه‌ها و فشارها و وسوسه‌های شیطانی و زندگی طلبی ما را به سمت بریدگی و هتل وزارت سوق دهد. اما من اعلام می‌کنم که من مجاهد خلق و رزمنده ارتش آزادیبخش هستم و تا آخرین نفس از عضویتم در سازمان دفاع خواهم کرد و تا لحظه شهادت. در رابطه با همرزمان و سازمانم، ‌مجاهدی بدهکار، مسئولیت‌پذیر و پاسخگو خواهم بود»

در اشرف۳و آلبانی هم یعقوب در هر فرصتی برای ادامهٔ نبرد و جنگ صد برابر تجدید عهد می‌کرد. از جمله در نقشه مسیرش در رمضان ۱۳۹۶ نوشت:

«من هر گونه ضعف و سستی و ذلت و وادادگی را حرام و مرز سرخ میدانم. با هجرت بزرگ و آمدن به آلبانی، ‌نه برای جان بدر بردن و زندگی کردن، بلکه برای جنگ صد برابر امده‌ام، ‌لذا هر جا و هر نقطه این جهان که باشم، یک مجاهد خلق اشرفی و جزیی از لشکر فدایی ۳۱۳ هستم و خواهم بود و یکبار دیگر با خواهر مریم و برادر تجدید عهد و پیمان می‌کنم که تا آخرین نفس و آخرین قطره خونم مجاهدی بدهکار و جنگنده، ‌ثابت قدم و استوار باقی بمانم و خداوند قادر متعال و امیرمؤمنان را بر این تجدید عهد و پیمان گواه و ناظر می‌گیرم».

 

زخم ۱۲ساله و تشدید بیماری این مجاهد قهرمان هرگز نتوانست از شورو انگیزه مبارزاتی و آرمانی او بکاهد. به عکس هر چه بیماری شدت می‌یافت و بر جسم او می‌تاخت، یعقوب شعلهٔ نبرد ایدئولوژیک را فروزانتر می‌کرد و برق اراده‌اش که از انقلاب مریم رهایی برآمده بود، درخشان‌تر می‌شد.

در رمضان سال۱۴۰۰ که شدت بیماری روز به‌روز اوج می‌گرفت، باز هم یعقوب قهرمان در نقشه‌مسیر شب قدر رمضان نوشت:

«متعهد می‌شوم که به هر ابتلایی (‌از جمله ابتلای بیماری) لبیک و بیا بیا گفته و شکرگزار آن بوده و نگذارم که در استمرار جنگ ایدئولوژیکم خللی ایجاد کند و جنگنده‌تر از قبل به پیش بتازم. یکبار دیگر با خواهر مریم و انقلابش تجدید عهد و پیمان می‌کنم. او که با انقلابش سازمانمان را از ۷۰دریای خون به سلامت عبود دارد.

با برادر مسعود این شیر همیشه بیدار خلق قهرمان ایران که همه سالهای عمرش را وقف آزادی خلقمان کرده است، سرتعظیم فرود می‌آورم و با او تا آخرین قطره خونم تجدید عهد می‌کنم و خدای قادر متعال را بر این تجدید عهد و پیمان گواه گرفته و از او می‌خواهم که مرا در مسیر آزادی میهن و خلقمان و وفای به عهد، رو سفید و سربلند گرداند».

 

در سال۱۴۰۱ وقتی بیماری به‌اوج رسیده بود، یعقوب قهرمان به‌عنوان یک سرمشق درخشان پایداری و نبرد برای یارانش در هر لحظه و هر دیدار به‌آنان روحیهٔ مقاومت و شورشگری می‌بخشید. نیایش او در نقشه‌مسیر آخرین رمضان زندگیش، گواه همین اوج تابناک است:

«خداوندا یکبار دیگر به‌خاطر تمام نعماتت که نصیبم کردی، شکر می‌کنم و یکبار دیگر با تمام وجودم با برادر مسعود و خواهر مریم عهد و پیمان می‌بندم که تا آخرین قطره خون مجاهدی بدهکار بوده و برای سرنگونی و به ارمغان بردن آزادی و آبادی برای خلق محبوبمان و تبدیل اشکها به لبخندها تلاش کنم و یکدم از پا ننشینم.

خدایا لایقم گردان و برای عهدی که بسته‌ام سربلند و سرفرازم گردان.

بک یا الله لک یا الله الیک یا الله ـ مجاهد خلق یعقوب دادگر»

 

پیام تسلیت خانم مریم رجوی

درود بر مجاهد قهرمان یعقوب دادگر که بیش از سه دهه در صفوف مجاهدین و ارتش آزادی جنگید و سرفرازانه به عهدش با خدا و خلق وفا کرد. او که در پایداری در حمله وحوش خامنه‌ای در ۱۹ فروردین۱۳۹۰به اشرف به‌شدت مجروح شد، به‌رغم ابتلای سخت و طولانی، همواره در اوج بود و می‌گفت: «با سری بلند در مقابل شما ایستاده‌ام و می‌خواهم از انتخاب و عبورم از ابتلا و انتخاب جنگ و تسلیم نشدنم بگویم».

حالا او به برادرش مجاهد خلق اسماعیل دادگر، که در سال۱۳۶۱ در اصفهان توسط پاسداران خمینی به‌شهادت رسید، و به همرزمان شهیدش در حماسه ۱۹فروردین پیوسته است.

به همرزمان مجاهدش در اشرف۳ و به بستگان و همشهریانش در خوی، که اکنون در سوز سرما و ویرانیهای زلزله، با رفتار ضدانسانی رژیم روبه‌رو هستند تسلیت می‌گویم.

آزمایشها و پرواز مجاهد قهرمان یعقوب دادگر پس از ۱۲سال جراحت و دردهای جانکاه در عین حضور و مقاومت در برابر سلسله حملات زمینی و زرهی و موشکی خامنه‌ای و قاسم سلیمانی طی ۱۴سال پایداری پرشکوه در اشرف و لیبرتی، از حماسه‌های افتخار‌آفرین مجاهدین است و اکنون به سرمشقی برای ایستادگی و پایداری شورشگران قیام تبدیل شده است.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/3a3ce33a-cb2d-45bc-b941-8a4172bb0cd5"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات