سایت حکومتی فرارو روز ۱۲مرداد بهنقل از شرق در گزارشی از سیل امامزاده داوود نوشت: مردم محلی میگویند حداقل الآن ۲۰۰نفر آدم زیر آوار هستند. آدمهای تکهتکهشده که آب صد بار به در و دیوار کوبیدشان. بوی اجسادی که چند روز است پیدا نشدهاند، تمام محوطه را برداشته است.
شرق بهنقل از یکی از بازماندگان سیل نوشت: محمد یکی از آنهایی است که شش عزیزش را در سیل از دست داده. بچه لرستان است و با پسرعموها و پسرخالههایش برای ساختن زندگی بهتر به امامزاده داوود آمده بودند و رستوران و مسافرخانهیی را اجاره کرده بودند. از شش نفرشان سه جسد پیدا شده و سه نفر دیگر زیر خروارها گل مدفون شدهاند. بیحوصله است و به سختی جواب میدهد. میگوید: «همه چیزمان رفت. از ماشینها تا تمام وسایل و مواد خوراکی و هر چه داشتیم. فدای یک تار مویشان، جوانان ۲۵ سالهمان را از دست دادیم. عموزادهها و پسرخالههایم رفتهاند و خودم جسدشان را پیدا کردم».
روزنامه حکومتی نوشت: ساعت ۲۳ پنجشنبه، سیل آمد و هم زائران را برد، هم مردم محلی را عزادار کرد و هم با تخریب مغازهها آنها را به خاک سیاه نشاند.
بو، همان بوی متروپل است. بوی اجسادی که چند روز است پیدا نشدهاند، تمام محوطه را برداشته. از اولین پیچ امامزاده داوود، مسیرها را بستهاند و تنها با مجوز یا کارت خبرنگاری اجازه تردد داده میشود، چندین کیلومتر پایینتر نیروهای امداد به همراه سگهای زندهیاب در حال گشتن درهها هستند.
احتمال اینکه سیل اجساد را تا این مسیر آورده باشد میرود. هر چه به روستا نزدیکتر میشویم به تعداد ابرهای متراکم افزوده میشود. انگار نه انگار که تهران آفتاب است، اینجا آسمان گرفته است و بهنظر میرسد ممکن است هر لحظه دوباره بارشی سیلآسا روستا را دربربگیرد.
محمد درباره لحظه جاریشدن سیل میگوید: «حدود ساعت ۱۱شب بود، در رستوران نشسته بودیم و در حال دیدن باران بودیم، من داشتم فیلم میگرفتم که یک دفعه دیدیم یک کوه آب به سمت ما سرازیر است و همهچیز تمام شد»... . مگر به شما دستور تخلیه و هشدار نداده بودند؟
این را من میپرسم و او میگوید: «به ما که در مرکز حادثه بودیم هیچکس نگفته بود. اینجا کسی تلویزیون تماشا نمیکند. شما حساب کنید اگر راه را میبستند، حداقل این همه زوار و مسافر از بین نمیرفت... حداقل این همه آدم کشته نمیشدند. حداقل الآن ۲۰۰نفر آدم زیر آوار هستند. آدمهای تکهتکهشده که آب صد بار به در و دیوار کوبیدشان. خودم حداقل چهار تا دست و پا پیدا کردم»... .
کافی است بفهمند خبرنگاری و با اصرار میخواهند تو را به جایی ببرند که میگویند مغازهشان بوده و عزیزشان آنجا دفن است. یکی از آنها نامش اسماعیل است و در سیل سه نفر را از دست داده. محمد پیشدادی ۲۰ساله، مرتضی حاجیوند ۲۵ساله و عبدالله ۴۰ساله مفقودیهای آنها هستند.
اسماعیل میگوید: «همه جا را ول کردهاند و اصرار دارند بگویند اجساد را پیدا کردهاند. کلی کارگر در مغازهها بودهاند که اصلاً خانوادههایشان در جریان نیستند که محل کارگری آنها امامزاده داوود بوده. حالا چند وقت که بگذرد همهچیز معلوم میشود. شما فکر میکنید این بوی تعفن برای چیست؟ مگر میشود این بوی زننده از جسد دو، سه نفر باشد. تکهتکههای عزیزان ما اینجاست. اما همه خانهها و مغازههای تخریبشده را ول کردهاند و صحن را جمع میکنند. این عادلانه نیست... تمام این سالها کسی سراغ ما را نمیگرفت که اصلاً زندهایم یا مرده، ما بودیم که نوکری امامزاده را کردیم، حالا شدهاند بزرگتر امامزاده».
محمد یکی از مغازهدارهای امامزاده داوود است. جایی بعد از پلههای خروجی صحن امام حسین، همانجایی که بیشترین تخریب را داشته با لباسهای گلی روی زمین بهدنبال تکههایی از بدلیجاتی میگردد که آب برده. ویترین کهنه و درهمشکستهای را نشانم میدهد و میگوید: «از کل مغازه همین مونده. کلی انگشتر نقره داشتم... فقط یک عقیق پیدا کردم... بعد همانطورکه رویش را برمیگرداند زیر لب میگوید: زندگیم از دست رفت»... .
نماینده بنیاد مسکن سعی میکند خونسرد باشد و میگوید: «آخر مسأله جنسهای داخل مغازه به ما ربطی ندارد»... . دوباره دعوا بالا میگیرد: یکی از اهالی بلند میشود و میگوید: «آقا بحث بحث اعتماده! ما به شما اعتماد نداریم. شما میخواین خراب کنید، بعد به من جا توی پارکینگ بدی؟ شما جسدای عزیزای ما رو از زیر آوار هنوز درنیاوردی... آقا امامزاده داوود مال شما... ما اینجا رو نمیخوایم... شما اینجا رو بخر هرکاری میخوای بکنی بکن»... .