728 x 90

خون شعله‌ور شهیدان سربه‌دار و شکست رژیم جلادان در انحراف جنبش دادخواهی - ابوالقاسم رضایی

ابوالقاسم رضایی
ابوالقاسم رضایی

گزیده ارتباط مستقیم یکشنبه ۱۸اردیبهشت ۱۴۰۱:

ابوالقاسم رضایی: ببیند در این دادگاه مسائل مختلفی روشن شد این توطئه چند وجهی رژیم را مقاومت توانست خنثی بکند بسیاری از نکاتی که ما در ابتدا می‌گفتیم در پروسه این دادگاه اثبات شد و توطئه‌ها و ترفندهایی که صحبت شد کاملاً روندی که تو دادگاه طی شد و مسائلی که مطرح شد حرف ما را ثابت کرد و نشان داد که این‌که ما می‌گفتیم این ماجرا؛ ماجرایی که پیش اومده برای تحت شعاع قرار دادن جنبش دادخواهی است و مقابله با آلترناتیو و سفیدسازی مزدوران رژیم این دستگاه چیده شده بعد از دو و نیم سال الآن دیگر تردید برنمی‌دارد و اگر ما امروز این بحثها را می‌کنیم تجارب و آن چیزهایی که می‌توانیم از آن آموزشهایی می‌توانیم از این پروسه داشته باشیم که برای موارد بعدی بکار بگیریم چون واقعیت این است که جنگ بسیار پیچیده‌ای بوده توطئه توطئه کلان بوده ویکی از دستآوردهای آن دستآوردهای کلانی است و این را اتفاقاً در همین نقطه که هنوز دادگاه حکمش را صادر نکرده می‌گویم همان‌طور که برادر تشبثات وزیر خارجه رژیم در رابطه با سوئد گفتند که توطئه شکست خورد خامنه‌ای اعلام کرد در جمعبندی ۱۴۰۰ که بزرگترین دستاوردش و شیرین ترینش آوردن رئیسی بوده تو این دادگاه که حمید نوری محاکمه شد در واقع محاکمه رئیسی هم بود اون هم جزء هیأت مرگ بود بارها و بارها اسم رئیسی برده به‌عنوان یکی از عاملان قتل و عام برده شد.

 

شما به دو نکته اشاره کردین یکی کم نشان‌دادن تعداد اعدامها یکی هم عدم وجود مقاومت و این‌که اگر اینها می‌دانستند بسیاری از آنها ندامت می‌کردندمن یکی دو نکته دیگه هم اشاره کنم بحث هویت‌زدایی از قتل و عام هاست و از این شهداست این هم توی همین چارچوب است این‌که می‌گویند مینی‌میزه کردند واقعاً یک کار خائنانه‌ای است اونها که می‌آیند می‌گویند ۲۰۰۰ و ۳۰۰۰ و اینهاو ادعای زندونی بودن هم می‌کنند و اینجا کاملاً معلومه که خط وزارت اطلاعات و عامل وزارت اطلاعات هستند درست است این از این و هویت‌زدایی بعد این شهدا هویت‌شان چی بوده مال کدام دسته و گروه بودند سعی می‌کنند این هم رویش خاک بپاشند انگار نه انگار اصلاً این فتوای خمینی و یا حکم حکمی که دادند در مورد مجاهدین داده شده مجاهدین سر موضع داده شده.

 

مجری: صراحتاً اسم برده خمینی منافقینی که در زندانها سر موضع هستند

ابوالقاسم رضایی: منافقین هستند ولی منافقین چی شدند مجاهدین چی شدند یکی هم هویت‌زدایی یکی و بعد هم ناجوانمردانه‌تر از همه این‌که بگوییم مقاومتی نبوده در حالی‌که ما توی این پروسه شاهد قهرمانانی بودیم واقعاً حماسه آفریدند اصلاً بعضی جاها که کسی نیومده که اصلاً بعد بفهمیم چی شده من جمله بخش زنان در اوین مثلا در گوهردشت.

 

نصرالله مرندی: اولین نکته را بر می‌گرده در میزنه و خودشو مجدداً میگه من نمی‌تونم بدون اون سربداران دیگه زنده بمونم واقعیتش کوه عظمت و مقاومت این بچه‌ها من به‌دلیل کمبود وقت سریع میگم حالا اگر نکته‌یی هست حتماً در خدمتتون هستم اینه که در هیچ جا نمیشه چیزی به نامه سر موضع چیزی که بچه‌ها تقریباً می‌شد گفت از روز دستگیری تا حتی همون مقاطع بهاشو می‌دادند؛ کتک می‌خوردند شکنجه میرفتند اطلاعات بند و همه را حفظ می‌کردند بحث سر موضع بود اون یک کلمه‌ای که میخوان اون یک کلمه منافق رو می‌خواست ولی بچه‌ها می‌ایستادند جلال لایقی را بگم الآن سلسله‌ای شهدا اتومات تو ذهن من داره میاد جلال یک بار قبل از اعدامها میبرن به‌خاطر اتهام مجاهد گفتنش فرعی میبرنش این‌قدر جلال رو میزنن این جنایتکارها از جمله خود حمید نوری جلال دیگه صداش در نمیاد آخرین لحظات با لب خونی اون مجاهد را میگه با فریاد مجاهد شروع می‌کنه تا به اغماء می‌افته دیگه اطلاعی من ازش ندارم ولی میدونم که ۶۷ در اونجا به‌شهادت رسید بهرحال بحث هویتی که شما گفتید بحث مقاومتی که گفتین زندان بدون مقاومت مفهومی نداشت طرف یا به خیانت و بریدگی امثال مصداقیها می پیوستند یا حتی مواردی بود که خود این داوود رحمانی در قزل‌حصار کم آورده بود گفت شما بعضی‌هاتون می‌روید زیر فشارهای تابوت؛ قیامت و آن‌چنانی سال۶۱ و ۶۲ در قزل‌حصار برمی‌گشت می‌گفت حتی بعضی‌هاتون اگر تعادلتون به هم میدین باز هم به ما فحش نمیدونم از عباس افغان بگم فشارهای سنگین یک مقداری ناراحتی داشت ولی گاهی اوقات که فشار برش می اومد مرگ بر خمینی رو با صدای بلند می‌گفت اینها هر کدوم اینها داستانهایی هست که امیدوارم بشه در فرصتهای بیشتر گفت.

 

رضا شمیرانی: اشاره بکنم که در واقع این دادگاهی که برگزار شد در واقع یک دور بوده برای حقانیت صحبت ها و ادعاهای مجاهدین ولی همان‌طوری که برادرمون نصرالله هم اشاره کرد در زندان ببینید سال۶۵ تا ۶۷ یک مقطعی بود که در واقع مقاومت تو اوج خودش قرار گرفت و همین بچه‌هایی که نصرالله نام میبره یا بچه‌هایی که من می‌شناسم کسانی بودند که به سمت این‌که ماهواداران سازمان مجاهدین هستیم نام می‌بردند و به این شکل عمل می‌کردند من یادمه که قبل از اعدامها همان‌طور که من تو سلولهای انفرادی بودم افرادی مثل محمدرضا سرادار - علیرضا عیوضی - امیر عبداللهی - مجید عبداللهی که همگی اینها سربدار شدند کسانی بودند که به مدت ۱۰ماه توی انفرادیهای ۲۰۹ زیر بازجویی و شکنجه بودند برای این‌که از مواضع خودشون پایین بیاین ولی اینها از مواضع شون پایین نیومدند از مجاهدین حمایت کردند از مجاهدین دفاع کردند و با همین آرمان رفتند اونهایی که بریده مزدورانی که نفوذی‌هایی که امروز ادعا می‌کنند که خوشحالن که زنده موندن که پیام رسانان اونا باشند ببینید این افراد سمبل و نماد بریدگی و توابیت بودند در واقع بیش از ۹۵درصد زندانیان هواداران مجاهدین و سر موضع بودند دو درصد از کسایی بودند که تواب بودند و علنی بودند تعداد یکی دو درصد هم بودند کسایی بودند که منفعل بودند و وزارت اطلاعات از بین اینها مهره‌ها و افراد خودش را انتخاب می‌کرد اما در رابطه با مقاومت که شما اشاره کردید ببینید بحث مجید طالقانی را گفتید برادر حبیب؛ مجید طالقانی را من دیدم ولی خیلی‌ها هستند که من ندیدم بچه‌های دیگه دیدند و چند موردش را نصرالله گفت مجید طالقانی رفته بود دادگاه بی‌اطلاع بود اطلاع چندانی نداشت یادمه به‌شدت و نمیدونستن که سایر زندانیان تو جریان قرار بگیرند مجید رفته بود دادگاه بعد برگشته بود وقتی که تو اتاق اومد بند یک بالا بودیم وقتی که شنید داستان چی شده نمی‌تونست طاقت بیاره می‌گفت من احساس می‌کنم نامفهوم هستم که به اینها خیانت کردم در زد از سازمان دفاع کرد و سربدار شد در کنارش مجتبی غنیمتی تو همون بند تو اتاق ۳ بالا همین برخورد را داشت گفت من دیگه نمی‌تونم بمونم او هم در زد قلم و کاغذ گرفت و نوشت و دفاع کرد مجید عبداللهی امیر عبداللهی را شهید کردند امیر عبداللهی برادرش بود بعد از بیست و پنج روز بردنش دادگاه نیری بهش گفت همکاری کن بگذار که تو را برای پدرت نگهداریم مقطوع نسل نشی مجید گفته بود من همون کاری می‌کنم که برادرم رفت یا غلامرضاکیا به همین ترتیب یا موارد زیاده مورد که الآن نصرالله اشاره کرد طاهره حقیقت طلب گفته بودش که الآن عاشورایی باید برخورد کنیم ببینید تو اون مقطع اگر‌چه من و امثال من نتونستیم عاشورایی برخورد کنیم توانش را نداشتیم کشش را نداشتیم یا صلاحیش را نداشتیم یا به این درجه از ایدئولوژی نرسیده بودیم ولی اکثریت قریب به اتفاق بچه‌ها آگاهانه رفتند میدونستند که دارند اعدام می‌کنن اگر روزهای اول کسی خبر نداشت ولی روزهای آخر که همه خبر داشتند آیا اعدام فقط مختص همون هفته اول بود مگر نه این‌که تا آخرین روز اعدام می‌کردند پس بچه‌ها خبر داشتند و همه رفتند حالا اگر می‌خواهند بعضی‌ها توجیه بریدگی یا مزدوری خودشون رو به این شکل پاک کنند که دیگران در موضع نبودند یا بی‌اطلاع بودند این یه بحث دیگه است و من که به‌عنوان شاهد اونجا بودم و از نزدیک دیدم شهادت می‌دهم آگاهانه دارم میگم که تمام بچه‌هایی که اونجا بودند آگاه بودند اطلاع داشتند در واقع پروسه‌ای که از سال۶۵ شروع شده بود در ۶۷ به بار نشست به گل نشست تک‌تک بچه‌ها میدونستن که این راه را دارند میرن میدونستن که دارند شهید میشن میدونستن که دارند دار زده میشن ولی آگاهانه رفتند یک چیزی که دلم نمیاد نگم ببینید مجاهدین دست بسته مظلوم توی سلولهای انفرادی دور از همه ولی روی مواضع خودشون ایستادند از رهبری ایدئولوژیکشون مسعود رجوی حمایت کردند اعدام شدند و رفتن ولی ببینید دژخیم حمید نوری حتی ذره‌ای نداشت که از اونچه که کرده دفاع بکنه این‌قدر به اون رهبر ایدئولوژی خودش پای بندی نداشت که از اونچه که کرده جنایتی که کرده آگاهانه کرده بر اساس اصول ایدئولوژیک ارتجاعیش کرد ولی جرأت و جربزه این را نداشت که بگه من کردم و دفاع می‌کنم ولی مجاهدین دست بسته پشت دیوارهای بسته توی سلولهای انفرادی بدون حضور کسی از مسعود رجوی دفاع کردند حمایت کردند و جون خودشون رو دادند و رفتند امروز امثال مصداقی مزدور که عنصر جنایتکار که یک عنصری است تا خرخره در آخور وزارت اطلاعات حل شده حق نداره اجازه نداره که کلمه مجاهد کلمه شهید کلمه مجاهد شهید کلمه تک‌تک افرادی که امروز تو دادگاه نام برده شد نام ببرد دهن نجس او دور باد از این‌که بخواهد نام مجاهدین سربه‌دار شده را نام ببرد.

 

محمود رویایی: خب همان‌طور که می‌دانید، این تمام، گوهردشت را در واقع ما در این فیلم نشان دادیم. در این فیلم ابعاد دقیق است، صدها ساعت کار شده و این محصول مشترک کار زندانیانی که در این زندان بودند. همین‌طور که در این فیلم یا ماکت دیده می‌شود، از بالا زندان گوهردشت، سه تا شاخص اصلی دارد، در سمت راست، آشپزخانه را می‌بینید، در سمت چپ بهداری را، این ساختمان دوم بهداری است و ساختمان بعدی، ساختمان ملاقات است، این سه تا ساختمان، ساختمانهای غیربند هستند، زندان گوهردشت از ۸ بلوک سه طبقه تشکیل شده است که سه بلوک سمت راست و سه بلوک سمت چپ است. بلوکهای سمت راست، همین تصویر خوب است، بلوکهای سمت راست، به این A، بند یک است که در واقع طبقهٔ سوم این بلوک، بند۱ است. که بند بزرگی است و عمومی است. به همان ترتیب اگر همان تصویر را نشان بدهید، به همان ترتیب، بلوک بعدی، C، بند۳ هست که یک زمانی هم به آن می‌گفتند۲ که بند ۳ هست که قدیم به آن می‌گفتند بند۱۹ که ما از همین‌جا از همین بند، من و بسیاری از بچه‌هایی که در دادگاه سوئد هم بودند، فعال شرکت کردند، توی این بند بودیم، یعنی در این بند به راهروهای مرگ رفتیم. و از همین بند، از کرکره‌های حسینی، همین بند بود که ما آن سوله را دیدیم که اگر دقت کنید سمت راست آن سوله‌ها را که می‌بینید از کرکره‌های خم شدهٔ این بند دیدیم، آن سه تا بند بالایی، یعنی در واقع قسمت شمال گوهردشت، که نزدیک سالن مرگ است، یک موقعیت خاصی داشتند که می‌توانستند، کامیونها را ببینند، ماشینهای یخچالدار را ببینند، و همینطور، مثلا از داخل هواخوری، قسمتها را دیدند، یا مثلا دیدند که بچه‌های مشهد را بردند، یا دمپائی‌ها را دیدند یا اجساد را دیدند، آن بند آخر، آن بند آخر که اینجا با علامت H نشان داده شده، بند آخر، بند ۷ و ۸، اینجا دو زاویهٴ دید خوب دارد که نزدیک حسینیه است، یعنی سالن مرگ، آنجا پیکرها را دیدند، در اطراف، دیدند که لباسها را دارند می‌سوزانند، و این مجموعهٔ سمت راست. دو تا ساختمان دوتا بلوک بعد در واقع E و G را می‌بینید که اینها ساختمان انفرادی بودند، سلولهای انفرادی که وسطش تیغه دارد، که بعد هم توضیحاتش را می‌دهم که از داخل همان ساختمان، چه مشاهداتی انجام شد، خواهران مجاهدی که دیده شد، آنجا دوستمان نورافشم گفت که آنها ورزش می‌کردند، اینها را به‌شدت شکنجه کردند، در هواخوری دیدند و یا این‌که آقای اطیابی، از ساختمانی آخر، ساختمانJ، طبقهٔ همکف، ۱۷ کامیون پیکرهای شهدای مجاهد را ثبت کرده که می‌گوید که در هر کدامش حداقل ۵۰ تا ۵۵نفر انداخته بودند آن داخل. این ساختمان طبقهٔ همکفش، بند ۲۰ است، که امیرهوشنگ اطیابی از این نقطه که الآن فلش نشان داده می‌شود، در آن زاویه کامیونها را میبنید، یعنی این یک عددی حدود هزار شهید. ما که اطلاعات گوهردشت را داشتیم و سال‌ها آنجا بودیم، چنین تصوری نداشتیم. ما فکر می‌کردیم که ۱۰روز اعدامها انجام شده و فکر نمی‌کردیم که ۱۷ کامیون، تازه این می‌گوید که ۱۷ تا را ما فقط دیدیم، این فقط مربوط به مجاهدین است، این مربوط به ۸ تا ۲۵مرداد است.

این قسمتی که الآن زرد شده این فرعی ۵ هست از تو همین نقطه یعنی از کرکره‌های این فرعی اون محوطه دیده می‌شه محوطه بین دوتا بند حیاط یا هواخوری بندهست از توی این نقطه روز۸مرداد علی ذوالفقاری و اصغر و اکبر شفقت دیدند که زندانیان مشهد و زندانیان ملی کش رو از اینجا می‌آرن ومی برن به انتهای بند که یک در قرمز داره از اونجا عبور می دن که بعد از همینجا اینا چون طبقه بالا بودن اون سوله را می‌بینن که البته اونجا ما شاید خوب هوشیاری به خرج ندادیم هم ممنون چون تعداد زیادی از افرادی رو آوردن که زندانی بندها نبودن البته رضا فلاح این رو دید و تشخیص داد گفت یکسری هستن با کت شلوارن مازندانیا که با کت و شلوار نبودیم یکسری با مانتو روسری و لباسهایی که معلوم بود از بیرون دستگیرشون کردن اون زمان تعداد زیادی رو دستگیر کردن و ما خبر نداشتیم ما فکر می‌کردیم که تعدادی رو آوردن و دارن می آرن تو سوله و اون روز هم هنوز نمی‌دونستیم چیه بعدها که امیر هوشنگ اتیابی گفتش که من می‌بینم که مینی‌بوس پر می‌آد خالی می‌ره و بعد از توضیحات سایر شاهدان معلوم شد که (آهان این عکس رو همینجا نگهدارید یک توضیح دیگه هم بدم بعد از این) معلوم شد که تعداد بسیار بسیار زیادی رو تو همون ایام دستگیر کردن وبردن تو همین سوله یا توی اون سالن مرگ اعدام کردن چیزی که ما فکرش رو نمی‌کردیم و بعدها وقتی به تلگرام فوری برادر مسعود به دبیرکل مراجعه کردیم دیدم که روز سوم شهریور یعنی تو گرما گرم اعدامها برادر مسعود اشاره کرده به ۱۰هزار نفر دستگیری در سراسر کشور این خیلی مهمه روز سوم شهریور به ۱۰هزار دستگیری اشاره شده و ما بعدها فهمیدیم که توی همین زندان گوهردشت صدها نفر حداقل صدها نفر از خارج از زندان گوهردشت آوردن دار زدن حالا بعضی‌ها هنوز بعد از سی و چهار سال دارن درجا می زنن روی ۴هزار و ۵هزار رو این حرفها پس این توضیح راجع به کلیت این زندان.

الان اون تصویری که داشتیم را اگر نشون بدین؛ اینجا تصویریه که از فرعی ۵ دارن می‌بینن هواخوری رو که بچه‌های مشهد رو بردن از این زاویه دیدن؛ سمت راستش آشپزخونه هست و سمت چپش بند ۵و۶ ۶ بند زندانیان بالای ۱۰ساله مارکسیسته و بند ۵ همون بندیه که از توش شهادت دادن توی همین دوران دیدیم که دو نفر از زندانیان را از بند ۵ برداشتن بردن سالن مرگ؛ سالن مرگ رو نشون دادن مثل اصغر نشون دادن و برگردوندن اگر اشتباه نکنم آقای جلال سعیدی بود که این شهادت رو داد در رابطه با بند ۵ وکلا گفتن که بعد از این‌که ما این صحنه رو همین صحنه رو راهرو مرگ رودیدیم بعد از این‌که صحنه زندان گوهردشت رو دیدیم به این شکل بعد از این‌که ماکت رو دیدیم تصویر عینی و روشنی از زندان گوهردشت پیدا کردیم به همین علت هم بود که قاضی به‌محض این‌که هر شاهدی بلند می‌شد اون چوب اشاره را می‌داد دستش برو نشون بده کدوم بند بودی اینا تصویر روشنی از زندان گوهردشت پیدا کردن قبل از این هم‌چنین تصویری نبود یک مشت خط و خطوط بود که شماره‌های اشتباه؛ بندهای اشتباه؛ اماکن اشتباه؛ واز این نقطه دادستان؛ رئیس دادگاه؛ و وکلا به تصویر روشنی از همین راهرو مرگ و همون ابعاد وهمون زندان و همون حتی اتاق گاز و فرعیها و چیزایی که مستمر صحبتش می شد مطرح شد یعنی اینا خودشون گفتن هم آقای یوران هم خانم گیتا هم آقای کنت لوئیس به خود من گفتن؛ گفتن ما تصویر روشنی پیدا کردیم از زندان گوهردشت و سالن مرگ و سالن اعدام این هم همین‌طور که می‌بینید این سالن اعدامه؛ این تصویرهم تصویر روشنیه ابعادش درسته سمت چپ این سالن یک اتاقی وجود داره که یک دری وجود داره که از این درپیکرهای پاک مجاهدین رو و سایر سربداران رو می‌بردن بیرون از اون در و همونطور که از بیرون نگاه کردید با اون ماشینهای یخچالدار یاکامیون ها خارج می‌کردن ما در این دادگاه دیدیم زندانیان چند مرحله مخیر بودن بین مرگ و زندگی حتی زمانیکه اسمشون را صدا می‌کرد همین جنایتکار دژخیم حمید عباسی می‌برد وصیت نامه می‌نوشتن تو اون اتاقها؛ تو اون سالنهای انفرادی؛ اونجا می تونستن حرفشون رو پس بگیرن بعد می‌بردن توی همونجا که اصغر نشست بعد تو سالن مرگ چون از اصغر پرسیدن که تو بار اولت بود اومدی اینجا اصغر گفته بود آره؛ یکی از بچه‌ها بهش گفته بود؛ گفته بود اینجا هرکی رو می‌خواهند اعدام کنند اول یکبار می یارن نشونش می دن برمی گردونن پس اگر هم کسی یا اون بچه‌های زندانی بند ۱نمی‌دونستن روز اول روز هجدهم که اومدن حتی اگر تو دادگاه هم نمی‌دونستن اون چند نفری؛ که اگر نمی‌دونستن به‌نظر من که تو راهرو مرگ همه فهمیدن بعد از این متوجه شدن و بعد انتخاب کردن وروز هجدهم همون روزی بود که اصغر مهدیزاده شاهد صحنه درود بر رجوی درود بر ارتش آزادیبخش و زنده باد آزادی بود توسط همین بچه‌ها و بزرگترین به‌نظر من بزرگترین بی‌حرمتی ونامردی و جنایت در حق اون سربداران که رفتن ما موندیم اونا رفتن و ما موندیم و ما که موندیم اگر نمیخوایم سربداران اون اهمیت و عظمت اون خونها رو گواهی بدیم اگر جربزه‌اش را نداریم منظورم مزدور نفوذی نیست‌ها اون که حسابش جداست لااقل بی‌حرمتی نکنیم به او سربداران نگیم نمی‌دونستن.

مجری: می‌خواستیم در مورد روند کیفرخواستی که دادستان مطرح کرد درمراحل مختلف این دادگاه حداقل تا اونجایی که من میدونم یکبار اول مطرح کرده بود، اول دادگاه، یکبار هم آخر دادگاه در آخرین دفاعیات، چه روندی طی شد و شما خلاصه چطور اون رو می‌دونید...

 

ابوالقاسم رضایی: یکبار هم وسطش یک کیفرخواست الحاقی بود

مجری: بله، بفرمایید

بهروز پرتوی: بله البته تذکر آقای رضایی بسیار بجاست، یک کیفرخواست الحاقی که بسیار هم استثنایی است در سیر دادرسی در سوئد، منتها خدمت شما عرض کنم آقای رفیعی که ما در ماه اوت در روزهای ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ماه اوت سال۲۰۲۱، ارائه کیفرخواست دادستان رو داشتیم. من تمامی این کیفرخواست رو تنها ترجمه فارسی کردم بلکه خود صدای خانمهای دادستان رو هم ضبط کردم، بارها بهش مراجعه کردم که خانمهای دادستان در این کیفرخواست در سه روز اول شروع دادگاه دژخیم حمید نوری بر چه پایه‌هایی تأکید کرده بودند. بر چه اساسی اومده بودند و جرمهای دژخیم حمید نوری رو تعیین کرده بودند و استناداتشون چی بود. حقیقت رو من برای شما بگم، همون سه روز اول بعد از اون من با آقای کنت لوییس وکیل سازمان مجاهدین صحبت می‌کردم، و همونجا من نظرم این بود با توجه به تجربیاتی که داشتم و خود آقای کنت لوییس هم همین نظر رو داشتن که استدلالات بسیار وسیع نیست، مستندات بسیار قوی نیست، به اونجایی که دادستان باید استدلال و استناد به مدارکی بکنه که غیرقابل انکار باشه، در واقع یک مقدار در اصطلاح حقوقیش اگه ترجمه درست کرده باشم به زبان فارسی، میگن که پایه استدلالها لکنت زبان داره. در واقع این لکنت زبان رو می‌شد دید. چرا چون مستندات خانمهای دادستان پراکنده بود. یک مشت مستندات از سازمانهای حقوق‌بشری گرفته بودند که بسیار ضعیف بود، هم از لحاظ آماری، هم از لحاظ مشاهدات و هم از لحاظ چهارچوب. یک مشت هم استناداتی داشتند به یکسری کتابهای خاطرات زندانی. این کتابهای خاطرات نقش افراد رو، نقش مدیریت زندان رو، روندی که طی شده بود، جنایت از کجا شروع شد کی شروع شد، چرا شروع شد، اینا مطلقاِ جاشون توی این استنادات نبود. بالاخره دادگاه کار خودش رو شروع کرد، اول شاکیان بودند فقط، تا اونجایی که آخرین شاکی‌ها دیگه در شهر دورس آلبانی استماع شدند و بعد از اون روند آوردن شاهدها شروع شد. بعد از این‌که دادستانی و دادگاه از شهر دورس آلبانی اومد، معلوم بود که دستش بسیار پره. نه از این لحاظ که همین الآن آقای رؤیایی گفتن که این ماکت بسیار بسیار کارآمد و مهم رو در جریان باقیمانده دادرسی دادگاه آوردند در صحن دادگاه گذاشتن، نه فقط به همین دلیل، به‌دلیل مشاهداتی که خود آقای رئیس دادگاه گفت که ما دادگاه رو به دورس آلبانی می‌بریم چون مشاهدات بسیار مهم و ارزشمندی اونجا وجود داره که ما باید حضور فیزیکی اونجا داشته باشیم. بعد از اون همین استثنایی که همین الآن در رابطه با صحبت‌های آقای رضایی گفتم، تأیید کردم که آقای رضایی هم اشاره کردن، ما دیدیم که دادستان همون موقع بعد از این‌که از هفته چهل و هفت، برگشتن از دورس آلبانی، یعنی در واقع شش هفته بیشتر کار دادگاه نمونده بود که به تعطیلات کریسمس بخوره، همونجا تقاضای جلسه استثنایی کردند، گفتند که من در یک جلسه جداگانه و استثنایی مدارک دیگری هم دارم که باید ارائه بدم که این همان در واقع کیفرخواست الحاقیه. در کیفرخواست الحاقی، ما دادستان دیگری رو واقعاً می‌دیدم. دادستانهای دهم، یازدهم و دوازدهم ماه اوت ۲۰۲۱ نبودند. بسیار دستشون پر بود، بخشهای زیادی از پنج جلد کتاب آفتابکاران آقای محمود رؤیایی رو ترجمه کرده بودن. بخشهایی از کتاب آقای حسین فارسی، یک کهکشان ستاره رو ترجمه کرده بودن و روی مانیتور گذاشته بودن و اینا رو به‌عنوان اسناد از جمله بازیابی یکسری مدارک از تلفن دژخیم حمید نوری. و این یک اتفاق هم استثناییه در جریان دادرسی دادگاههای سوئد و هم بسیار بسیار مهم بود چون نشان می‌داد که این دادستان، دادستانهای قبلی نیستند، دستشون بسیار بیشتر پره و این‌که این مسیری که تاکنون طی شده دادستانها رو به نتایج بسیار جالبی رسونده. بخشی از صحبت‌های دادستان رو که شما در طول برنامه پخش کردید، همونجاست که دادستان اشاره می‌کنه میگه کتابها و اسنادی که من قبلاً بهش استناد کردم مشاهدات شخصی و شرح حال شخص نویسنده است. منتهای کتابهای آقای حسین فارسی، یک کهکشان ستاره و پنج جلد کتاب آقای محمود رؤیایی در واقع شرح حال زندانه. اتفاقی که افتاده، مدیریت زندان چکار می‌کنه، چطوری، چگونه تقسیم کار شده تا به اونجا که در ۲۶ و ۲۸ماه آوریل، یعنی در واقع روزهای سه‌شنبه و پنجشنبه هفته گذشته دادستانها آخرین دفاعیات خودشون رو که از کیفرخواست می‌کنن، بسیار جالبه. دادستانهایی که در ماه اوت از تعدادی اعدام صحبت می‌کردن، این بار خانم دادستان، من اینجا یادداشت کردم، شش بار به اعدام هزاران زندانی در زندان گوهردشت اشاره می‌کنه. خانم دادستان از ماشین کشتار صحبت می‌کنه، میگه در این‌که یک ماشین کشتار در تابستان ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت عمل می‌کرده و این ماشین کشتار از قبل براش سازماندهی شده بود، تقسیم کار کرده بودن، افراد معینی رو برای انجام وظایف مشخصی آورده بودن و تقسیم کار کرده بودن، در این هیچ شکی ندارم. دادستان در ۲۶ و ۲۸آوریل، بر عکس ماه اوت ۲۰۲۱، در ۲۶ و ۲۸آوریل ۲۰۲۲، بیش از هشتاد درصد از اسناد و مدارک شفاهی و کتبی داره از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایرانه. و واقعاً هر آدم بیطرفی رو، منی رو که در اون کنج دادگاه نشسته بودم و فکر می‌کردم واقعاً به فکر و امی‌داشت. اگر سازمان مجاهدین خلق ایران اگر اعضا و هواداران این سازمان با این انبوه از اسناد غیرقابل انکار، چه شفاهی، چه کتبی، چه این ماکت و اون فیلمی که تهیه شده بود و تمام این داستان، اگر اینها نبودن، دادستان با اتکاء به ۲۰درصد کمتر از ۲۰درصد باقیمانده که در دست داشت، مطلقاً نمی‌توانست به بند ۲۲۶ قانون اساسی سوئد و کنوانسیون ۳ و ۴ و کنوانسیون الحاقی ۷۵ بند یک و بند ۲ ژنو، مطلقاً نمی‌تونست استناد بکنه، در نتیجه امکان این‌که اشد مجازات و حبس ابد رو برای حمید نوری بخواد، مطلقاً وجود نداشت.

 

مجری: این روند و این صحنه‌ای که شما از نزدیک شاهدش بودید، روی خودتون چه تأثیری داشت و چه نتیجه‌یی شخصاً خودتون می‌گیرید؟

بهروز پرتوی: عرض کنم حضورتون این سؤال واقعاً منو غافلگیر کرد، آقای رفیعی، منتها سعی می‌کنم تا اونجایی که امکان داره جواب بدم

مجری: درود بر شما

بهروز پرتوی: ... : ببینید با توجه به کیفرخواستی که دهم، یازدهم و دوازدهم ماه اوت ۲۰۲۱ خانمهای دادستان ارائه دادند، و با توجه به پنج اطلاعیه کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت که بیرون اومده بود و از یک توطئه صحبت می‌کرد و این‌که مسأله اینه که به‌قول آقای رؤیایی، سر جنبش دادخواهی رو زیر آب بکنن، عناصر اطلاعات حکومت آخوندی رو در رأس این جنبش بگذارن، چون جنبش دادخواهی بسیار پیشروی کرده بود، هر چند که من با تاریخ جنبش دادخواهی این آشنایی رو داشتم که اولین سنگ‌بنای این جنبش دادخواهی رو آقای مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران در سوم شهریور ۱۳۶۷ اونجا از چند کامیون اجساد سربداران، ۸۶۰ سربدار که از زندان اوین به بهشت زهرا منتقل میشن، صحبت می‌کنه، صحبت از دستگیری ده‌هزار نفر، همونطور که آقای رؤیایی بهش اشاره کرد، مجموعه اینها، من به‌طور واقعی اعتمادی که به رهبری مقاومت ایران داشته و دارم، همون موقع فقط با این اعتماد برخورد می‌کردم که امکان نداره، امکان نداره رهبری این مقاومت با تمام صداقت با تمام درایت با کارنامه روشنی که بیش از ۵۰سال در تاریخ این مملکت از خودش به جا گذاشته امکان نداره سر سوزنی اجازه بده که این جنبش سرش زیر آب بره یا نمی‌دونم عناصر معلوم‌الحالی بخوان بیان و خون این شهدا را پایمال بکنند. در واقع می‌خوام این رو بگم، من روزهای اول فقط مسأله اعتماد بود، نه چیز دیگری. منتها هر روز به‌معنی واقعی کلمه، هر دقیقه از این دادگاه که می‌گذشت، چه در استمرار حضور خانواده‌های سربداران و هواداران مجاهدین در بیرون دادگاه در گرمای طاقت‌فرسای دو ماه اول دادگاه و در سرمای استخوان سوز زمستان استکهلم، می‌دیدم که چه اصراری دارند از یک طرف، از یک‌طرف دیگه هر روز در داخل دادگاه متوجه می‌شدم، من به‌معنی واقعی کلمه آقای رفیعی، شنیده بودم که می‌گفتن، با سوزن کوه کندن. ولی در جریان این دادگاه واقعاً با چشمان خودم دیدم که با سوزن کوه کندن. هر کلمه‌یی را کجا بگذارن، هر ویرگول را کجا بگذارن، دونه به دونه شاهدها، شاکیا بیان صحبت بکنند. حتی فضای بسیار بسیار دوستانه‌یی که با شاهدان چپ و مارکسیست در جریان این دادگاه پیش آمد و نقش آقای کنت لوئیس، نقش بسیار بسیار مهم و دقیق رهبری این مقاومت. در واقع می‌خوام بگم که، من آن فردی نیستم که در آگوست ۲۰۱۰ برای اولین روز توی این دادگاه رفتم. با تمام وجودم اعتقاد پیدا کردم که این رهبری چقدر دقیق این دادگاه پیچیده و یک رویارویی تمام قد با تمامی دستگاه حکومت آخوندی، اطلاعات آخوندی، دستگاه مماشات، مزدوران رنگارنگ، رسانه‌های معلوم الحال، این دادگاه را با تمام هیکلش و با تمام ابعدادش از دهلیز و دالانهایی عبور داد که میتونم در واقع بگم که یک ساعت میشه در این مورد بدون اغراق صحبت کرد. ولی در واقع بخش زیادی از این دست آوردهایی که الآن به‌نظر من هست، جدا از حضور خانواده‌های سربه‌داران، جدا از حضور هواداران مجاهدین، منتهی به صفت تشکیلات، رهبری این مقاومت هوشیاری، درایت، دقت، صداقت، شب نخوابی و از کوچکترین نکته، یک اپسیلون، به‌معنی واقعی کلمه گذشت نکردن، این دست‌اورد کاریه که ما امروز روی میز می‌بینیم. درود بر همگی این دوستان، درود بر اونها و واقعاً خوش بحال ملت ایران با داشتن چنین رهبری صدیق و شریفی که از کوچکترین منافع ایران و مردم ایران نمی‌گذره و تا آخرش ایستاده.

 

ثریا از سوئد: اولاً از این فیلم سه بعدی که گذاشتید بسیار تکان‌دهنده بود. من دیگه تمام حرفهام یادم رفت که من مجذوب این فیلم شدم. اولاً پیروزی این دادگاه راه به همگان تبریک میگم. بعد، من تحت تأثیر این فیلم قرار گرفتم، چون کوتاه باید صحبت کنم نمیدونم چی بگم. با یاد بلند آن فرو ریخته‌گان پریشان در باد. من امروز می‌خواستم یک درد دل کوتاه با سیمای آزادی داشته باشم و یک گلایه. از پخش نوار مزدور، شنبه، شنبه قرار بود نوبت من بشه، که نشد. این مزدور در پشت صحنه وزارت اطلاعات و اراجیفی که گفت، ترجیح میدم اسمش رو هم نگم و یقه درانی‌اش رو این همه کینه و بغض و فحش... ادبیات اینها برای ما یک چیز ناشناخته نیست. یک چیز جدیدی نیست چونکه این همه کینه ورزی و اراجیف را ما قبلاً از ارباباشون یعنی خامنه‌ای و رئیسی و تمامی جلادان در مورد مسعود، معلم آزادی شنیدم و چیز جدیدی نیست. من به‌عنوان یک دادخواه و هوادار می‌خواستم احساساستم را بگمبرای برادر حبیب. ما اون روز اول دادگاه به‌عنوان دادگاه با عکس سربدارمون اونجا ایستاده بودیم بعد اون داستانی که می دونید روز اول دیدید چطوری به ما با عکسهایی توهین شد به قلبهای سوخته ما و چطوری با اون نمایش مسخره توهین کردند. این‌که از این بعد خود نوری هم این هشت ماه تو دادگاه همین کار اینها رو ادامه می‌داد توهین به تمام مقدسات ما می‌کرد. این از اولندش بعد دیشب تو همین فیلمی که پخش کردید به (شاملو) توهین شد خیلی من اولاً من به رهبری توهین شد. رهبری به‌نظر من فقط کوتاه بگویم آفتاب آمد دلیل آفتاب. بیشتر هم نمی‌گویم خودش آفتابه هیچ بیشتر نمی شه گفت. اما در مورد شاملو بگذارید از قول شاملو به این مزدوران بگویم شما شرف و سرانه دادید اینو خود شاملو می‌گوید شرف سرانه دادید و جل خر خریدید. فردا که دیر نیست باید جوابگوی خلق باشید. اینم بگم که تند بگویم که هم وقت بقیه گرفته نشه اینها احساسات فردی خودمه اینها هی می‌گویند که شهدا اینها نمی‌دانستند این بسیار منو رنج می‌ده. برادر ما در طی این هشت ماه شاهدان و شاکیان من هر روز دادگاه رو گوش می دادم. خاطرات اون سربداران من همیشه می گویم عاشقان آسمانهای پرستاره که پشت دیوارهای سیمانی جان باختند فدای آزادی کردند که امروز به ما رسم ایستادگی و سر موضع بودن رو بیاموزند.

 

حسین. سوئد: نکته اصلی که من خیلی دوست دارم اینجا بیان بکنم نقش رهبری مجاهدینه که بسیار قابل تأمل و ستودنی است. هوشیاری و مدیریت سازمان و وارد شدن سازمان در این کیس او نهم سر بزنگاه و این‌که نگذاشتند وزارت اطلاعات رژیم و مزدوران تن داده به گردن وزارت اطلاعات حرکت و مسیر دادخواهی رو به انحراف ببرند. وزارت آخوندی اطلاعات آخوندی در اینجا در سوئد سفره‌یی را پهن کرده بود و می‌خواست از این سفره با حلوا حلوا کردن مزدور قلاده به گردن یعنی مصداقی دهن خودش رو شیرین کنه اما با وارد شدن به موقع و هوشیارانه و مسئولانه رهبری سازمان این سفره رو زهر مار آخوندها و مزدورانش کرد.

 

حسین داعی: توی این دو سال و اندی که این دادگاه برگزار شد، خوب، همونطور که اسناد و مدارک و پرونده‌های مربوط به جنایات رژیم، تو همون محدوده‌ای که دادگاه بهش می‌پرداخت، موضوع دادگاه بود در گوهردشت که با ورود مجاهدین و شاهدان این روشن شد و پیش رفت، اون جنگی هم که ما با رژیم داشتیم در مقابله با این پروژه‌یی که داشت با وارد کردن مزدورانش که به‌اصطلاح پروژه دادخواهی رو منحرف بکنه و همون بحثهایی که خودتون کردین، این اسناد و مدارک توی دادگاه مطرح می‌شد، و اسنادی رو دادگاه بود و یا خود مقاومت افشا می‌کرد اینها رو، نقش خیلی مهمی داشت که اتفاقاً این مزدورها رو هم افشا بکنه. اینها رو هم دستشون رو رو بکنه. که دوتاش همین مواردی هستن که شما بهش اشاره کردین، یکی موضوع همین ایمیلهایی است که نوری فرستاده به این مزدور مصداقی و یکی هم نقشی که خود این هرش داشته و صحبت‌ها و بازجویی‌ها و اظهاراتی که کرده تو دادگاه و اسناد دادگاه هست که اتفاقاً اینم دست دروغهای همین مصداقی را رو می‌کنه که خیلی خلاصه میشه به اینها اشاره کرد سر این موضوع. در رابطه با ایمیلها ده ماه قبل از این‌که این نوری بیاد در سوئد و دستگیر بشه، در سال۹۸، چند تا ایمیل فرستاد، چند تا ایمیلی که تو تلفنهاش حالا صحبت شده، ممکنه خود اون بیشتر باشه. اون چیزی که الآن تو پرونده هست، تو اسناد هستش ایمیل فرستاده بوده به این مزدور مصداقی. منتها قبل از اومدنش، این نوری به سوئد، تمام ردهای تلفنهاش رو، شماره تلفنها اینا و از جمله ایمیلهاش رو پاک کرده بوده، وقتی که میاد سوئد. بعد از دستگیریش، بعد از یک مدتی، پلیس اینها رو بازسازی می‌کنه، بازیابی می‌کنه و از جمله برمی‌خوره به ایمیلی که این فرستاده بوده به ایرج مصداقی. بعد میرن سراغ خود مصداقی، بهش میگن آقا این ایمیلی که تو بهت اومده از نوری چیه؟ این چه ایمیلی بوده؟ خوب این خیلی مهمه، برای چی این ایمیل فرستاده برای مصداقی؟ داستان چی بوده؟ خودش سند و مدرکه دیگه. اونجا تو رابطه با پلیس، اول این مزدور میگه که هیچی، من خبر ندارم، نمیدونم اصلاً چی بوده، اولین سناریو و داستانی که میگه این بوده. بعداً چند تا سناریو و چند تا داستان دیگه گفته که وقتی اینا رو دنبال کنیم اتفاقاً دروغش و دروغ بودن اینها و ساختگی بودنش و اتفاقاً این‌که چیزی بوده پشت‌پرده خیلی خوب روشن میشه.

 

ادامه صحبت حسین داعی الاسلام: تو این مقاله که شما اشاره کردید من به این موضوع پرداختم. چند تا تو کلیپهای خودش تو مراحل مختلف چه سناریوها و چه دروغهایی رو گفته این رو نگاه کنیم خیلی خوب حقیقت رو روشن می‌کنه

اجازه می خواهم که اتاق فرمان این به‌اصطلاح این رو بگذاره که همه ببینیم

مجری: بله دوستانمون خواهش می‌کنم پخش کنید این کلیپ

میهن تی وی -۱۳ مرداد ۱۴۰۰:

مزدور مصداقی: ببینید اول از این‌که اونها فرقه رجوی هیچ کاری به پرونده نداره. و اساساً مسأله‌اش این نیست. در طول این روزها نبوده و آنها به‌دنبال اینند که حاشیه درست کنند و حاشیه رو بر متن غلبه بدهند. اول از این‌که خب همین جور که گفتی اساساً ایمیلی نیست یک داستان اینه که در تلفن دستی حمید نوری آدرس ایمیل من را پیدا کردند و این سفید هم هست. خب هیچی توش نیست و خود پلیس از حمید نوری می‌پرسه که این چیه میگه نمی‌دونم میگه من اصلاً بلد نیستم کار کنم و بعد می‌گه بله می‌دونیم سفیده هیچی توش نوشته نشده ببینید به‌رغم همه اینها و توضیحش هم می‌ده میگه آره یک آدرس دیگه‌ای ایمیل که به آدرس ایرج مصداقی است ولی هیچی توش نیست و سفیده.

مجری: خب شما گفتید

حسین داعی‌الاسلام: بله این یکی از سناریوهاشه که یکی از داستانهایی که گفته گفته که ایمیلی که اصلاً هیچی نبوده برای این‌که موضوع اصلاً خیلی ساده و چیز نشون بده. توی یکی از سناریوهاش همین بود که می‌گفت اصلاً چیزی نبود عین اون خود نوری هم که ازش سؤال می‌کرد اون هم می‌گفت من اصلاً نمی‌دونم چیزی نبوده هیچی نبوده موضوع را گم و گور می‌کرد که اصلاً به‌اصطلاح بپوشونه موضوع را این یکی از سناریوهاش حالا بعدی‌هایش را هم ببینید.

 

میهن تی وی ۶مرداد ۱۴۰۰

مصداقی: ببینید خنده‌داره حمید نوری به ایرج مصداقی ایمیل زد. حالا اصلاً شما فکر کنید چنین اتفاقی افتاده که یعنی چی در تلفن حمید نوری دیده شده یک ایمیل حمید نوری ایمیلی به ایرج مصداقی زده است. هیچی هم توش نبوده. حالا دولت سوئد داره میگه حالا بماند که اساساً من چنین ایمیلی را واقعاً دریافت هم نکردم. اتفاقاً از من فقط تلفنی سؤال کردند. گفتند تو چنین ایمیلی گرفتی گفتم نه گفتند که مطمئنی گفتم تا اونجا که یادم میاد من چنین ایمیلی دریافت نکردم. من که روزانه خیلی ایمیل دریافت می‌کنم ولی تا اونجا که یادم میاد همچین ایمیلی دریافت نکردم به‌خصوص از حمید نوری گفتم کی بوده تاریخش گفت مثلا هفت هشت ماه قبل گفتم اون موقع که من اصلاً تو این جریان هم نبودم هنوز ولی در هر صورت اصلاً شما فکر کنید یک کسی خواسته باشه ایمیل من را هک کنه خب یا اصلاً فکر کنید چنین ایمیلی بین من اومده اولاً ایمیل من که آزاده هر کی می‌تونه بهش ایمیل بزنه ببینید خب اگر راست می‌گید چرا ایمیل ایرج مصداقی تو اونجا نیست. یعنی این‌قدر عقل و شعورتون نمی‌رسه چرا ایرج مصداقی ایمیل بهش نزده ببینید بر فرض فکر کنید اساساً همه اینها درست حالا چی می خواهید ازش نتیجه بگیرید.

حسین داعی الاسلام: این یکی از به‌اصطلاح صحبتهایی که با همین دکونی که داره این به‌نام میهن تی وی مال وزارت اطلاعات صحبت کرد اونجا بعد از اطلاعیه شماره ۳ کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت که اومد اسناد دادگاه را رو کرد از جمله این اسناد مربوط به ایمیل حمید نوری به این رو اومد افشا کرد این‌که انتظارش را نداشت اومد شروع کرد همینها را گفتن و این صحبت ها را چند تا نکته تو همین صحبتهایی که الآن کرد سریع بخوام بهش اشاره بکنم یکی این‌که باز دوباره می‌گه من خبر نداشتم اصلاً چیزی برگزار نمی‌شود پلیس از من پرسید هیچی نبوده این جا هیچی من اصلاً نمی‌دونم و هیچی نبوده این موضوع رو می خواد ماست‌مالی بکنه توی این سناریویی که تا حالا داره می‌گه حالا بعدیش را هم ببینیم.

 

میهن تی وی ۱۳مرداد ۱۴۰۰

مصداقی: به من هم تلفن زدند گفتم من همچین چیزی یادم نمیاد خب من در روز شاید دهها گاه بیشتر ۴۰-۵۰ تا ایمیل دریافت می‌کنم و گفت خب باشه همین ببینید سر همین معرکه گیر گرفتند. اساساً حتی اگر این ایمیلی هم باشه خب مثلا شک به پلیس اینه که نکنه من رو می خواهند هک کنند دنبال من بودند خطری من رو تهدید نکنه دنبال چه کارهایی بودند یا چه توطئه‌یی داشتند پلیس اینه دیگه میگه ایمیل سفیده خب و هیچیها یه سؤال از ما بیشتر نکردند و اساساً هم تو پرونده مطرح نیست ولی خب هر سؤالی که می‌کند و یا کاری چک می‌کنند اونجا ثبت و ربط میشه دیگه

حسین داعی اللاسلام: خب ببینید این جا اومده یک چیز دیگه می‌گه می‌گه که علت این‌که پلیس اومد از من سؤال و جواب کرد تحقیق کرد بازجویی کرد سر ایمیلی که پلیس شک داشت نکنه می‌خواستند من را هک بکنند عین صحبتی که حمید نوری در دادگاه گفت سر ایمیل ازش پرسیدن گفت من نمی‌دونم شاید یکی می‌خواسته بیاد هک بکنه ایمیل من رو پس اینجا یکی می گیاه من نمی‌دونم خبر ندارم چیزی نبودش شاید هم می‌خواستند هک کنند پلیس هم به این دلیل اومده من رو از من سؤال و جواب کرده بازجویی کرده سر ایمیل حالا بعدیش را ببینید.

 

کلاب هاوس -۲۷ فروردین ۱۴۰۱

مصداقی: ببینید حمید نوری ده ماه قبل از این‌که بیاد سوئد به‌خاطر این‌که می‌خواسته سفر خارجی هم بکنه یک موضوعی براش یک موقعی پیش اومده بود به‌خاطر جدایی دخترخوانده‌اش و دامادش این یک مقدار ترسیده بود. که مبادا براش داستانی بشه و بعد رفته بود روی تلفن دستیش تلفنهای هوشمند سرچ کرده بود اسم خودش را حمید نوری -حمید عباسی سرچ کرده بود بلافاصله مقاله من میاد بالا مقاله من رو می‌خونه تعجب می‌کنه وحشت می‌کنه میرسه آخر مقاله دستش می‌خوره به ایمیل من آخر مقاله از اونجا که تلفن هوشمنده بلافاصله ایمیل باز میشه و میره توی در واقع باکش نه ببخشید سینت نمی‌شه فرستاده نمی شه خب و بعد این هول می‌کنه که چی شد اینا دستش می‌خوره ۲۸ثانیه بعد یک ایمیل برای من میاد سفید چون دستش خورده بود روی سنیت سفید میاد ۲۸ثانیه بعد از اولین که توی باکس خودش می مونه یعنی فرستاده نمی شه ولی دومی ۲۸ثانیه بعد فرستاده میشه و چون نه نوشته‌ای داشته، خالی بوده و بعد چون آدرسش هم عنوانش هم بالا فارسی بوده این میره تو اسپم من و من اصلاً نمی‌بینم این داستان را و خب این به‌لحاظ فنیش عرض می‌کنم که متوجه بشین که این اصلاً چیه و چطوری ممکنه چنین اتفاقی بیفته.

حسین داعی الاسلام: خب این فروردین ۱۴۰۱ یعنی دقیقاً دو سال بعد از اولین بازجویی که ازش کردند که تمام سندهاش هست جزو اسناد دادگاه است در فروردین ۹۹ اولین بازجویی که ازش کردند و خودش هم بعد اومده تو همین اطلاعات تی وی میهن تی وی اومده گفته که آقا هیچی نبوده من هم اصلاً یادم نیست پلیس هم همینه رو گفته پلیس ازش بازجویی کرده گفته یادم نیست. الآن بعد از دو سال داره میگه که آره جزئیات چیز رو داره میگه که حمید نوری چه جوری برای این دو تا ایمیل فرستاده خب تو از کجا می‌دونی مگه بغل دست حمید نوری نشسته بودی که فهمیدی یه دفعه وحشت کرد دستش خورد روی این سیند ارسال کرد رفت یا تو از کجا فهمیدی که این طرف مقاله تو را که زد این مقاله تو رفت بالا اول اومد این پس سناریوی است که سر ایمیلش اومده مطرح کرده.

ابوالقاسم رضایی: همه اینها اثبات می‌کنه همان توطئه‌یی که ما از روز اول گفتیم و نقشی که خود این و رژیم در علم کردن این موضوع علیه جنبش دادخواهی داشتند.

حسین داعی الاسلام: بنابراین یکی از سندهای مربوط به مزدوری این و ارتباطش با اطلاعات رژیم همین داستان ایمیلهایی است که الآن یک بخشیش را اینجا دیدیم

مجری: آقای داعی الاسلام یک موضوع دیگه یا مطلب دیگه که مطرح است در مقاله شما هم هست و در دادگاه هم وجود داره مسأله رابطه هیرش ایوب صادقی هست با مصداقی چیه این موضوع این رابطه؟

حسین داعی الاسلام: موضوعش یک نفر تو سوئد زندگی می‌کنه طبق اسناد باز خود دادگاه یک نفر پناهنده سوئد بوده به ایران رفت و آمد داره با عناصر اطلاعاتی رژیم ارتباط داره این با حمید نوری ارتباط داشته با دختر خوانده‌اش که یک زنی بوده باباش یک بازجوی کسی بوده با حمید نوری که بعداً مرده بعد این پدرخوانده‌اش شده این حمید نوری این اومده بود سوئد بعد توی ماجرایی سال۲۰۱۶ با این هیرش ازدواج می‌کنند و بعد از هم جدا می‌شوند دنبال طلاق و اینا بودند که به‌اصطلاح اختلاف داشتند با هم سریک موضوع این ایران میره هیرش سال۲۰۱۶ میره ایران یعنی سه سال قبل از دستگیری حمید نوری میره اونجا توی اسناد دادگاه و توی بازجوییهای خودش هست که این را شورای ملی مقاومت هم توی اطلاعیه‌اش ریزش و جزئیاتش را منتشر کرده من حالا اینجا خلاصه‌اش را دارم می گم اینجا میره این هیرش ایوب صادقی میره ایران اونجا خودش توی بازجوییش می‌گه اونجا می‌بینه سر همین با خانواده حمیدنوری و با همین دختره اونجا بودن ملاقات می‌کنن و صحبت می‌کنن اونجا می‌گه من دیدم حمید نوری کتش رفت کنار زیرش یک کلت بود و بعد هم یک سندی را به دادگاه داده که بله یکنفر از مأموران رژیم مال اطلاعات رژیم همچین چیزی بوده این به من اطلاعات مربوط به این‌که این حمید نوری کیه اسمش چی بوده اسمش عباسی بوده تو زندان اونجا دادیار بوده و الآن بازنشسسته سپاه پاسداران است و بازنشسته دادگاه انقلاب اطلاعات این رو به من میده و این رو میده به دادگاه به دادگاه داده همه اطلاعاتش ولی اسم اون طرف رو نمی‌گه میگه طرف الآن در حالت کما در ایران است. یکی از موضوع خود همین هیرشه که نیامده تو دادگاه شهادت بده یکی از موضوعات و سؤالات دادگاه اصلاً همینه یه آدم کلیدی که خودش نقش داشته توی دستگیری این حمید نوری و این اطلاعات رو داده و رفت و آمد داشته تو ایران و با حمید نوری ارتباط داشته اصلاً نیامده شهادت بده چون اگر می آمد خیلی همین موضوعاتی که الآن صحبت می‌کنیم سرش که پشت صحنه این داستان چی بوده قشنگ رو میشه ولی به هرحال بر اساس همین بازجویی‌هایی که خلاصه بخواهم بگم همین بازجویی‌هایی که از این شده اسنادش تو دادگاه هست و اینها این هیرش نقش اصلی داشته توی اطلاعات این حمید نوری داده به پلیس خودش در نواری هم که شورای ملی مقاومت در آبان ۹۸ بعد از دستگیری حمید نوری چند روز بعد افشا کرد اونجا توی نوار مقیسه خود مقیسه می‌گه یک نفری هست که به‌اصطلاح همسر مطلقه وطلاق گرفته همین دختر خوانده نوری هست که این با پلیس و دستگاه قضایی و اطلاعات سوئد این اطلاعات را داده و بعد به نوری هم میگه من بهش گفتم تو نرو اطلاعات دادند تو رو دستگیرت می‌کنند. پس بنابراین این فرد یک فرد شناخته شده‌ای که این اطلاعات را داده و حتی تو سفرهایی که ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ حمید نوری با خارج داشته همه اموراتش را این حل و فصل کرده. حالا مصداقی چی میگه که این در سال۲۰۱۹ در اوت ۲۰۱۹ یعنی سه ماه چهار ماه قبل از اومدن این حمید نوری به اونجا این دوباره داستان سرچ و گوگل و اینها را میگه این شروع می‌کنه چون اختلاف داشته با نوری سر این داستان سمیه و می خواسته طلاق بگیره وحضانت بچه‌اش و اینها شروع می‌کنه تو گوگل سرچ کردن می‌خوره دوباره به مصداقی بعد میبینه یک فردی است به اسم مصداقی توسوئد با من تماس می‌گیره ما اومدیم با هم چفت شدیمو بعد خلاصه می خواد بگه که آره کلید استارت داستان دستگیری نوری را از طریق من خورد. در حالیکه این صددرصد با همه چیزهایی که خود همین هیرش گفته مقیسه گفته تو پرونده‌ها هست خود الآن وقت نیست بخونم براتون خود دادستان خونده تو همین آخرین دفاعیات دادستان که الآن صحبتش بود اینجا صحبتش بوده و صحبت کرده همین رو هم گفته که آقا مقیسه گفته به این‌که آقا نرو همش به‌خاطر همین اطلاعاتی بود که این هیرش داده بود بعد تاریخهایی که می‌گه می‌گه ما با هم ملاقات کردیم تو اکتبر در حالیکه قبل از اون اصلاً بلیط رو این گرفته بوده نوری می خواسته بیاد سوئد این هم دروغ بوده پس یکی از دروغهایی که با این داستان هیرش رومیشه این هست که از دروغهای مصداقی که می‌گه یعنی میخواد بگه که من اینجوری وارد پرونده شدم که من برای این اومدم توی این پرونده که با این هیرش این رو کشوندیم و دستگیرش کردیم این کاملاً غلط و دروغ برخلاف پرونده است اسناد پرونده است و اتفاقاً نشون می‌ده مصداقی از یک جا واردش کردند وارد پرونده کردند نقشش را بهش دادند اصلاً نقشش این نبوده نقشی که بهش اطلاعات و رژیم بهش دادن که بیاد مثلا این رو بکشونه و دستگیر کنه ابداً این نبوده این کارش همه‌اش توسط هیرش انجام شده که خودش هم با همون مأمور رژیم ارتباط داشته و اطلاعاتش را اون بهش داده. پس این یک موضوع موضوع دوم که تناقضات داستانه این مزدور رو می‌کنه این اسناد و بازجویی مربوط به هیرش اینه که می‌گه که به‌اصطلاح این هیرش از طریق من بود که فهمید این نوری همان عباسی و چه سوابق و چه پرونده‌یی داره اینهم دروغه در حالی‌که خود هیرش گفته ۲۰۱۶ که من رفتم ایران دیدم این کلت داره و بعد اون نفر مأمور اطلاعات به من یک برگه‌ای داد و گفت بابا اسم اینه عبدل واحدعباسی و اطلاعاتش را گفته بازنشسته سپاه پاسداران بازنشسته دادگاه انقلاب و فلان اطلاعاتش را اون بهش داده و نه مصداقی. این هم دروغ دومه. که بنابراین نقشی که مصداقی برای خودش تو این پرونده اومده و می ساخت و می‌گفت کاملاً دروغه و با این چیزهایی که این هیرش گفته نمی‌خواند.

 

فیلابی:

درود فراوان به آقای رضایی که واقعاً وجودش در این مقاومت و تمام خانواده‌اش در زمان شاه و شیخ بسیار بسیار برازنده و بسیار درخشان هستند.

ابوالقاسم رضایی: درود بر برادر بزرگوار پهلوان فیلابی.

خواهش می‌کنم. واقعاً آقای حسین داعی الاسلام من را برد به یک... که من صحبتهایی را که می‌خواستم بکنم از اون درآمدم. فقط یک چیزی رو بگم براتون. ضمن تشکر از حسین آقا. الآن فکر می‌کردم که حسین آقا صحبت می‌کرد و بقیه دوستان دیدم وای چقدر جالبه که من این رو برای مردم ایران به عرضشون برسونم. آن کسی که گفت اینها نمی‌دونستند شهید می‌شوند و رفتند والا توبه می‌کردند. گفت هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اصرار من. چون اینها مثل خودشون فکر می‌کنند و فکر می‌کنند اگر دیگران هم مثل اینها توبه خواهند کرد. اگر بیشتر فشار بیاورند مزدور می شن. بعد تشویق می شوند دیگر خیلی مزدور می شوند. مثل همین مزدورهایی که الآن می‌بینیم. ببینید هموطنان عزیز. اون آقایی که آمد بین اون همه جمعیت شلوارش را کشید پایین یک مرد در یک کشور متمدنی در سوئد بین اون همه انسان زن و مرد شلوارش را می‌کشد پایین این نشوندهنده شخصیت اون هست. می‌گوید اول بگو با کیان دوستی پس آنگه بگویم کیستی. این مزدوران وقتی که باهم جمع می شوند، همه عین هم هستند. می آیند و این رفتارها را می‌کنند و می خواهند به مقاومت ایران لطمه بزنند. و این لطمه زدنها. اصلاً به جایی نمی‌خورد. چون مشخص است که این شخصی که می‌آید اینجا و این حرکات را خودش انجام می‌دهه و نشان می‌ده. همون آدمی است که ببخشید ما قوچانیها می گوییم خشتکش را کشید پایین. شلوارش را کشید پایین شما تهرانیها می گید. ما می گوییم طرف خشتکش را کشید، پایین. آخه این شخصیته. این انسانیت است این در قرن بیست و یکم تمدنه. این بحثه. اینها مزدورانی هستند که هر کاری را برای رضای دل آخوندها انجام می‌دهند. من خیلی حرف داشتم بگویم ولی حرفهای مرا آقای مرندی، شمیرانی، آقای رویایی، پرتوی و حسین آقا هم که همین آخر صحبت کردند، گفتند. من نمی‌خواهم به همه اینها بپردازم. ولی هم میهنان عزیز. فقط به‌عنوان یک ورزشکاری که همه تون به من لطف دارید به شما می گویم. من وقتی که سال۶۱ آمدم اینجا نیامدم اینجا فقط مدیرکل ببخشید کار دانشگاهی را ول کنم بیایم اینجا راننده کامیون بشم. من آمدم تا صدای مردم عزیز ایران باشم. شما تک به تک تان این چیز رو این حالت را گوش کنید. چرا بعضی از این همه روزنامه‌ها جز بدی به مجاهدین نمی‌گویند. برای این‌که مجاهدین آزادیخواه و استقلال طلبند. خدا خیر بدهد مسعود رجوی را همیشه تو حرفهایش استقلال و آزادی با هم می‌آید. خانم رجوی هم همینطور. تک‌تک مجاهدین جونشون رو برای همین دو کلمه گذاشتند. استقلال و آزادی. جاه‌طلبی و مقام و اینها بدرد هیچ‌کدام از مجاهدین یا اعضای شورا نمی‌خورد. ما آمدیم که کاری بکنیم در آینده ایران قانون از رأی مردم. قدرت ناشی از رأی مردم بشه. و این کار را خواهیم کرد. ولی گوشتان باشه. اگر می خواهید که کشور تان آزاد و مستقل باشه بدانید چرا کشورهای رادیوها و تلویزیونهای دیگر این همه تظاهرات بود نگاه کنید کدام یک از این تلویزیونها این همه نشان دادند. بعضی‌ها مثل این مزدورها بدهم می‌گویند بعضی‌ها هم حالا ممکن است... . چیزی نگن. این را خواستم به شما بگم. به‌عنوان یک ورزشکار وقتتون رو زیاد نگیرم. چون می‌دانم وقت ندارید. و مواظب آینده ایران باشید. تا زمانی که مجاهدین هستند و این شورای ملی مقاومت هست شما در آینده کشوری آزاد و مستقل خواهید داشت. خواهش می‌کنم گول این رسانه‌هایی که مخالفند و مخالفت را لهجه‌شان را درک کنید. من یک چیزی دیگه هم بگم دیگر وقتتان را نمی‌گیرم. بعد از انقلاب من هم مشهد بودم. یک کارمند دانشگاه را روز آخر من یک روز تو خیابون دیدم. پرسیدم به به احوال شما. شما. . گرفت من را و بغل کرد و شروع کرد به گریه کردن. گفتم چرا گریه می‌کنی. گفت من همش به رادیوهای خارجی... که اسمش را نمی‌برم گوش می‌کردم فکر کردم اینها شاه را می‌آورند سر کار من هم یک نامه نوشتم فدایت شوم و جان نثار و فرستادم برای ساواک. من از این نفع ببرم ولی انقلاب شد شاه فرار کرد و بعد روزی که انقلاب شد. ۲۲بهمن نامه من روی اداره ساواک بود و... هنوز هم باز نشده بود. می خواهم یادتان باشد که از این اشتباهات نکنید. اگر می خواهید اطلاعات بگیرید من قسم می‌خورم مجاهدین، سازمان مجاهدین و این سیمای آزادی هیچوقت به شما دروغ نمی‌گوید. اگر قرار باشد دروغ بگوید ترجیح می‌دهد که نگوید. چرا دروغ بگوید. من بهتون قول می‌دهم گمراه نشوید. و به این مقاومت خوب دقت کنید و گول مزدورها را هم نخورید. مرسی که به من وقت دادید.

 

بهروز-نروژ: در رابطه با هویت خب فتوای خمینی هست که مشخص است که اصلاً برای کی هست انتقال دادگاه به آلبانی به مدت دو هفته خودش خیلی صحبت می‌کنه و شهادت زندانیان غیرمجاهد هم در این رابطه بسیار گویاست.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/99326218-13cc-483c-9c5e-63a5f7aacef8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات